تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,328 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,288 |
چشمنظر و بستهشدن بخت دختران | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 252، اسفند 1391 | ||
نویسنده | ||
احمد لقمانی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهی به طلسم و خرافههای گوناگون دکترای معارف و تبلیغ «بستهشدن بخت» یا «طلسمشدن فرد» از موضوعات مطرح در جامعه است. برخی نیامدن خواستگار، آمدن و نپسندیدن، آمدن و پسندیدن و انجام توافقهای ابتدایی و بیهیچ دلیلی به هم خوردن را، دلیلی جدی برای بستهشدن بخت دختر خود و یا طلسم او میدانند و آرامش خود و دیگران را بر هم میزنند. بعضی با مشاهدهی نخستین نشانهی ناکامی در ازدواج دختر یا پسرِ خود بهدنبال «باطلالسحر» و «گشایندهی بخت و اقبال»، روانهی کوچه و بازار شده، پیش هر کس سفرهی دل میگشایند و طلب ذکر و دعا میکنند تا از این بنبست رها شوند. در این میان شیادان و رمالانی حیلهگر و عوامفریب یافت میشوند که از خانوادهها سوء استفادههای فراوانی میکنند. آنان با دادن «نسخهی خوشبختی»، «نعل اسب»، «مهرهی مار»، «پارچههای رنگی» و ... با قیمتهای کلان پس از چند بار رفت و آمد و ایجاد امید واهی و پوچ، غیب میشوند! گام نخست رویارویی با این رخدادهای تلخ، یقین یافتن به «بستن بخت» یا «طلسم فرد» است! زیرا مبنای 95 درصد از ماجراهایی اینچنین و گاه بیشتر از آن، «احتمال»، «توهم»، «خیال» و یا «ترس و هراس» است تا «یقین» به وقوع سحر و طلسم. بستن بخت یا سحر و جادو از اموری است که واقعیت دارد، گرچه یادگیری و یاددادن آن حرام است و گناه بزرگی محسوب میشود؛ اما سحرکردن و باطلکردن سحر، کاری آسان برای همگان نیست تا با اندک دشمنی بهراحتی انجام شود و خانوادهای را با تنشها و تلاطمهای روحی درگیر سازد! در بینش توحیدی، تمامی حوادث در گسترهی قدرت و ارادهی خداوند انجام میشود و انسان با همهی حق انتخاب و آزادی که دارد، خواست و ارادهاش در مسیر ارادهی پروردگار حکیم تحقق مییابد، نه رو در روی آن. با اندکی تأمل میتوان توهمات ناشی از طلسم، در اثر قصور خود ماست. این اشتباهات عبارتاند از: 1. ایرادها و بهانههای بیجا بسیاری از دختران در دورهای خواستگارانی داشتهاند؛ اما یکایک آنان با ایرادهای گوناگون همانند قد و قیافه، نداشتن مدرک عالی و ثروت آنچنانی و یا همطراز نبودن با باجناقها از نظر شهرت و ثروت و ... جواب منفی گرفتهاند و بهار ازدواج چنین دخترانی سپری شده است. 2. بیتدبیری در روابط اجتماعی رفت و آمدهای خانوادگی، نشست و برخاستهای گروهی، شراکتها و رفاقتهای گوناگون با افرادی مسألهدار از نظر فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی که نه تنها مورد اعتماد و احترام جامعه نیستند، بلکه برچسبهای مختلفی خوردهاند؛ باعث انگشتنما شدن و بروز مشکلاتی همانند ناکامی فرزندان در ازدواج میشود که گاه این رخداد تلخ از هر سحر و طلسمی بدتر است. 3. خوشنام نبودن محله و منطقهی زندگی دختران و پسرانی باشخصیت و بااستعداد و باهوش سرشار یافت میشوند که از نظر پاکی و پاکدامنی عنصری ممتازند، اما بهخاطر بدنامی محله یا منطقهی زندگی همسرانی مناسب نمییابند. پایینبودن سطح فرهنگی، درگیریها و تنشهای فراوان اجتماعی و یا شهرت به ناشایستگی اخلاقیِ محیط زندگی، عاملی بسیار مهم در نبود کفو و همشأن برای ازدواج است. 4. شغل یا شأن مناسب خانوادهی دختر شغل یا شأن نامناسب اطرافیان دختر همانند پدر و مادر یا خواهر و برادر، تأثیری غیرقابل انکار در سرنوشت فرزند دارد. اعتیاد، سرقت، قمار، شربخمر، لاابالیگری، بیعفتی و ... عناوینی است که باعث دورکردن بسیاری از موقعیتهای مناسب، از خانوادهها میشود. بیتردید در این ماجرا سحر ساحران و دشمنی دشمنان دخالت نداشته و قضا و قدر باعث دیر شدن زمان ازدواج نشده است، بلکه رهاورد عمل انسانها باعث چنین عکسالعملی شده است. چنانکه پروردگار حکیم در قرآن مجید میفرمایند: «مَا أَصابَکَ مِن سَیِئَهٍ فَمِن نّفسِکَ؛ هر بدی و ناراحتی که به تو میرسد از ناحیهی خود توست.» (نساء، آیهی 179) 5. انزوا و دوریگزیدن از اجتماع گاه دختری شایسته و با ویژگیهای خاص و کمنظیری وجود دارد، اما در محافل و مجالس دیده نمیشود؛ خود را در خانه حبس کرده و با این زندانی اختیاری، دیگران را از خود بیخبر گذاشته است. بدین ترتیب زمان طراوت و شادابی چنین دختری سپری میشود و پاییز غم و غصه و تنهایی او فرا میرسد. 6. جبراننکردن کاستیهای گوناگون دختران والاگوهری هستند که از نظر ظاهر و قیافه، اطرافیان و خانواده، امتیازهای مالیِ پرجاذبه و ... کمتر بهره دارند؛ اما با تحصیلات عالی، موقعیت ارزشمند اجتماعی، بهرهمندی از هنرهای متعالی، چنان دیگران را شیفتهی خود میکنند که تمامی نقصهای ظاهری آنان دیده نمیشود و هر روز به تعداد خواستگاران آنان افزوده میشود. در مقابل برخی دختران تنها بر «نداشتهها» تمرکز داشته، و «قسمت» را مقصر اصلی قلمداد میکنند، بیآنکه در عرصههای علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و اجتماعی، حرکتی داشته باشند. 7. پایبندی به عادات و خرافات گاه در خانوادهای چندین دختر وجود دارد که بنابر علتی برای دختر دوم خواستگار میآید، پدر و مادر بنابر عادت عرفی و یا خرافات محلی و منطقهای، پذیرفتن ازدواج دختر دوم را باعث سرشکستگی دختر اول و حتی انگشتنما شدن خانواده در بین دوستان و آشنایان میدانند؛ و بدین گونه دختر دوم، سوم و چهارم در خانه میمانند. 8. بیتوجهی به جاذبههای نسل امروز با نگاهی به اطرافیان، پدران و مادران هوشمند و آیندهنگری را میتوان دید که با بزرگشدن دختران و پسران خود، وضع ظاهری زندگی را در حد اعتدال به روز، شیک و پرجاذبه کرده، خود را با خواستههای معقول اطرافیان همسو میسازند. آنان به دور از تجملگرایی، رفاه و راحتی، زیبایی و دلپذیری خاصی به زندگی میبخشند تا آشنایان و همکلاسیهای فرزندانشان، رغبت و علاقه نسبت به وصلت با این خانواده را در خود بیابند. این تدبیر و تلاش همان باطلُالسحری است که برخی بهدنبال آن هزینهی هنگفتی صرف میکنند و به آن دست نمییابند! 9. ریز دیدن دیگران رشتهی تحصیلی، سطح فامیلی و خانوادگی، قدرت مالی یا موقعیت اجتماعی، گاه به جای «بال»، «وبال» میشود و فرصتهای زیبا و زرّین زندگی را از افراد میرباید. گاه دختری در رشتهای قابل توجه، در دانشگاه قبول میشود. او و اطرافیانش چنان احساس عزت بینظیری میکنند و از عظمت خارقالعادهای که نصیبشان شده سخن میگویند که احدی جرأت «فکر خواستگاری»، چه رسد «فعل خواستگاری» را به خود نمیدهد! چندی نمیگذرد که هیجانات و افتخارات پدر و مادر دختر تهنشین شده، نیاز فطری دختر به همدل و همزبان برای ایجاد آرامش جسم و جان، خود را نشان میدهد. در این شرایط، تلاطم درونی و تنشهای بیرونی از راه میرسند و اوضاع زندگی دختر و خانواده را آشوبزده میکنند. 10. توهم طلسمشدن دختر گاه پدر و مادری بنابر عرف رایج در شهر و دیار خویش، گمان دیرشدن زمان ازدواج دخترشان را در سر میپرورانند و برای برطرف شدن این مشکل خود را به آب و آتش میزنند. آنان به راز و نیاز، ذکر و ورد خاص، دادن صدقه و پختن آش و حتی باطلّالسحر و بازکنندهی بخت و اقبال رو میکنند؛ و در اثر این اقدام عجولانه و شتابزده، خود را نقل مجالس و شهرهی شهر میکنند. این بینش غلط در بسیاری از خانوادهها باعث وصلت زودهنگام و شتابآلود با غیرهمشأن و به اصطلاح وصلهی ناهمرنگ میشود؛ و عمری تحمل مصیبت به همراه میآورد. راههای باطل کردن سحر و شکستن طلسم تاکنون ده پاسخ به 95 درصد از مواردی که در نگاه برخی بخت دختری بستهشده یا طلسمی برای ماندگار شدن او در خانهی پدر انجام شده است، ارائه شد. در حقیقت رفتار یا بیتدبیریهای دختر و اطرافیان او باعث چنان رخدادهایی میشد. حال برای پنج درصد باقیمانده؛ یعنی در حد اندکی که فراتر از احتمال، حدس و گمان، علم و یقین به چنین پدیدهای دارند؛ راهکارهایی برای باطلکردن سحر یا شکستن طلسم بیان میشود: الف) پناهبردن به خداوند و خواندن سورههای فلق و ناس. ب) خواندن و نوشتن آیات 75 تا 82 سورهی یونس. ج) دعا و تضرّع به درگاه خداوند. د) درخواست دعا از عالمان پرهیزگار و اولیای راستین پروردگار. ه) دادن صدقه (حسنزاده آملی) چشمزدن یا چشمزخم؛ واقعیت یا خرافه؟ «بر چشم بد لعنت»، «بزن به تخته»، «ماشاءالله»، «بترکد چشم حسود»، «چشمت کف پام» و ... عبارتهای معمول در زندگی اغلب افراد است. چشمزدن وقتی است که فردی با نگاهی خاص به دیگری آسیب برساند. این موضوع از قدیمیترین باورهای بشری است که در همهی تمدنهای سراسر جهان، همراه با خرافه وجود داشته است. دربارهی اینکه چشمزخم چیست، برخی معتقدند حرارت یا سم از چشمان شور ساطع میشود و به هدف چشمزخم برخورد میکند. یا میگویند چشمها از یک نیروی مغناطیسی برخوردار است که میتواند مثل اشعهی لیزر عمل کند. امروزه این نظریه قابل قبول است؛ زیرا نیروهای فوقالعادهای در برخی از اعضای بدن هست که تأثیرانی به جا میگذارد. برخی معتقدان به چشمزخم، همیشه داشتههای خود را از نگاههای رشکآمیز پنهان میکردند و یا آنها را به نوعی غیرجذاب یا زشت نشان میدادند؛ به طور مثال بر اندام کودکان خود لباسهای چرکین، مندرس و بیقواره میپوشاندند؛ رویشان را نمیشستند، آنان را نمیآراستند و حتی موهایشان را از ته میتراشیدند. گاه با واژههای خنگ، عقبافتاده، دست و پا چُلفتی صدایشان میکردند تا با این تحقیر از چشم حسودان در امان بمانند. گاهی از انواع بخورهای گیاهی، دود کردن اسپند، ذکر، همراه داشتن طلسم، سنگها، فلزات، اشیایی چون نعل اسب، صدف، اجزای بدن جانوران مثل شاخ کرگدن، دندان فیل، شانهی هدهد، چشم حیوان قربانی شده یا نظرقربانی، انجام دادن انواع عملیات جادویی با نمک، تخم مرغ، زغال، سرب، خالکوبی بهویژه رنگ آبی برای دور کردن چشم بد استفاده میکردند و یا اسم فرزندان خود را «ماشاءالله»، «خدا پناه» و «علی پناه» میگذاشتند. چشمزخم از منظر قرآن قرآن نکتهای خاص دربارهی چشمزخم ندارد، اما بسیاری از مفسران دو آیهی قرآن را به چشمزخم ارتباط دادهاند: سورهی یوسف، آیهی 7 : در این آیه خداوند متعال میفرماید: «و گفت ای پسران من، سفارش میکنم چون به مصر رسیدید، همه از یک در وارد نشوید؛ بلکه از درهای مختلف درآیید و من [با این سفارش] چیزی از [قضای] خدا را از شما دور نمیتوانم داشت که هیچکس فرمانروای عالم جز خدا نیست. من بر او توکل میکنم و باید صاحبان مقام توکل هم بر او اعتماد کنند.» «و قالَ یا بُنیَّ لا تَدخُلوا من بابِ واحِد و ادخُلوا مِن اَبوابِ مُتفَرِقَه...» یکی از احتمالاتی که در تفسیر این آیه گفته شده، «چشمزخم» است. (مجلسی، 1404، ج69، ص34) از آنجا که برادران یوسف، نیکوروی و خوشقامت بودند و تعدادشان نیز بسیار بود، پدرشان حضرت یعقوب() ترسید که مردم مصر آنها را چشم بزنند؛ از این رو به فرزندان خود سفارش کرد که از یک دروازه وارد نشوند؛ بلکه پراکنده شده و از دروازههای متعدد وارد شوند، تا چشم نخورند. سورهی قلم، آیهی 51: این آیه در فرهنگ عمومی مردم به آیهی «ان یَکاد» شهرت دارد و پناهگاه آنان برای جلوگیری از چشمزخم است. خداوند در این آیه میفرماید: «ای رسول، نزدیک بود که کافران به چشمان بد، چشمزخمت زنند که چون آیات قرآن بشنوند، از شدت حسد گویند که او واقعاً دیوانهای است.» «وَ ان یَکادُ الذینَ کَفَروا لِیزلقونَکَ بِابصارِهِم لما سَمِعوا الذِکر وَ یَقُولُونَ انَه لَمَجنُون» چشمزخم از منظر روایات روایات فراوانی دربارهی چشمزخم وارد شده است. این احادیث را به دو دسته میتوان تقسیم کرد: روایاتی که درصدد اثبات واقعی بودن چشمزخم هستند. رسول اکرم() میفرمایند: «العین حقٌ یجعل الرجل فی القبر و الجمل فی القدر؛ چشمزخم حق است و انسان را داخل قبر و شتر را داخل دیگ میکند.» (مجلسی، 1404، ج60، ص17) و «العین حقٌ و لو کان شیء سابق القدر سبقته العین؛ چشم بد حق است اگر چیزی از تقدیر پیشی میگرفت چشم بد بود.» سیرهی رسول الله() گواه این است که حضرت چشمزخم را امری واقعی دانسته و برای مقابله با آن راهکارهایی میفرمودند و خود نیز این شیوهها را به کار میبردند. چنان که وقتی امام حسن و امام حسین() در اثر چشمزخم مریض شدند، پیامبر() برای بهبودی آنها به سفارش جبرئیل از حرز و دعای خاص استفاده میکردند. (همان، ج92، ص132 و ج60، ص18) دسته دوم روایات، راههای مقابله با چشمزخم را بیان کردهاند: در مجموعهی این روایات به هیچ درمانی غیر از یاد خدا و توجه خاص به پروردگار اشاره نشده است. رسول خدا() میفرمایند: «چشمزخم حق است. هر کس از چیزی دربارهی برادرش به شگفت آمد، باید در آن خدا را یاد کند که اگر خدا را به یاد آورد، چشمزخم به او آسیبی نخواهد رساند.» (همان، ج60، ص25) حرز و دعایی که پیامبر اکرم() به توصیهی جبرئیل برای درمان بیماری حسن و حسین استفاده کرده، این است: «اللهم یا ذاالسلطان العظیم و المنّ القدیم و الوجه الکریم ذاالکلمات التامّات و الدعوات المستجابات عاف الحسن و الحسین من انفس الجن و اعین الانس.» (همان، 18) تلاوت سورههای حمد، توحید، ناس، فلق و آیت الکرسی نیز توصیه شده است. (همان، 25)در حدیثی از امام صادق() برای در امان ماندن از چشمزخم آمده است؛ سه بار گفته شود: «ما شاءالله لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» (طبرسی، 1412، ج2، ص330) در نهایت چنین مشخص میشود که موضوع چشمزخم واقعیت دارد؛ اما با بسیاری از خرافات آمیخته شده است. برخی نیز بیش از حد، حساسیت نشان میدهند و هر گونه اتفاق عادی و عقلی را به چشمزخم، شورچشمی یا چشم بد نسبت میدهند. بنا به گفتهی آیتالله بهجت() بهترین شیوهها برای دورکردن چشمزخم عبارتاند از: توکل به خدا، دادن صدقه، خواندن دعاها، همراه داشتن قرآن کوچک، خواندن چهارقل بهویژه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق، آیت الکرسی، با صدای بلند اذان گفتن و روزی پنجاه آیه قرآن خواندن. منابع: - قرآن کریم. - نهجالبلاغه. - طبرسی، حسن بن فضل، مکارمالاخلاق، شریف رضی، قم، چاپ چهارم، 1412ه. - مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الوفاء، بیروت، لبنان، 1404ه. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 3,883 |