تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,413 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
اشتغال زنان، فرصتها و تهدیدها | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1392، شماره 261، آذر 1392 | ||
نویسنده | ||
نسرین دمیرچی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
کارشناس ارشد فلسفه گفتوگو با سیده فاطمه محبی، کارشناس مطالعات اجتماعی شورای فرهنگی اجتماعی زنان اسلام با الگویی از اشتغال زنان که با حفظ ارکان نظام خانواده، سلامت اخلاقی جامعه را تهدید نکند، موافق است. برای بررسی چالشها و آسیبهای اشتغال زنان و تأثیر مثبت و منفی آن بر نهاد خانواده و همچنین فرصت و تهدیدهایی که ایجاد میکند، با خانم «سیدهفاطمه محبی»، کارشناس مطالعههای اجتماعی شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده که در زمینهی مسائل زنان، مقالهها و کتابهای متعددی از ایشان منتشر شده است، به گفتوگو نشستیم. * در سالهای اخیر متقاضیان زن برای ورود به بازار کار افزایش یافته علت آن چیست؟ در سالهای اخیر با اشغالشدن حدود هفتاد درصد صندلیهای دانشگاهی توسط دختران و افزایش دختران فارغالتحصیل برای رسیدن به مشاغلی متناسب با وضعیت تحصیلی آنان، چهرهی بازار کار را در بسیاری عرصهها زیر و رو کرده است. افزایش زنان تحصیلکرده و تغییر نظام ارزشی، مطالبات آنان را برای حضور در صحنههای اقتصادی افزایش داده است؛ لذا میان رشد تحصیلات دختران و تقاضای ورود به بازار کار، نسبتی معنادار وجود دارد. افزایش گرایش زنان به تحصیلات دانشگاهی بهصورت بالقوه میتواند نوع نگاه آنان را به حضور در عرصههای اجتماعی تغییر دهد. نتیجهی این امر تعداد بیشمار زنان مجرد تحصیلکرده و جویای کار است. * به برخی از انگیزهها و تأثیرات روانشناختی مثبت و منفی اشتغال زنان اشاره کنید. از آنجا که اشتغال موضوعی چند بُعدی است علل گرایش به کار در بین زنان نیز از رویکردهای مختلف قابل طرح است. از جمله علل روانشناختی میتوان به کسب تجربه و موفقیت، احساس ارزشمندی، افزایش عزتنفس، افزایش اعتماد بهنفس و تعامل اجتماعی و خودباوری، حتی فرار از مسئولیتهای واقعی زندگی، اثبات قابلیتهای زنان در عرصههای اجتماعی، پر کردن خلأ عاطفی در محیط خانواده . در مورد آثار مثبت روانشناختی باید گفت زن بهدلیل حضور در خارج از منزل، بهناچار به اتخاذ روشها و تنظیمهایی در ادارهی زندگی میپردازد که بیشترین نظم و کارآیی را نتیجه دهد. گرچه حضور کمّی زن در خانه کاهش مییابد، کیفیت حضور وی تقویت میشود؛ هم در ساعات کمتر به فعالیتهای بیشتری میپردازد و هم فرزندان را با چگونگی تصمیمگیری و انجام امور خود آشنا میکند. بنابراین، فرزندان مادران شاغل، توانمندتر و از پشتکار بیشتری برخوردارند. همچنین اشتغال زن موجب درک بهتر مشکلهای زندگی و موقعیت همسر، ایجاد روحیهی همکاری متقابل در خانواده، شناخت مشکلهای بزرگتر اجتماعی و کوچک شمردن مسائل و مشکلهای شخصی و خانوادگی و بها ندادن به آنان، استفادهی بهینه از وقت و عدم اتلاف وقت میشود. از جمله آثار منفی این است که، ساعات کاری طولانی موجب خستگی مفرط زنان شده و آستانهی تحمل زن به دلیل فشارهای روانی زیاد محیط کار کاهش مییابد. کاهش ارتباط کلامی با همسر نیز از دیگر پیامدهای اشتغال تماموقت زنان است. کاهش آسایش و راحتی، مستولی شدن خستگی ناشی از انتظار از آنان برای انجام مسئولیتهای چندگانه در منزل و خارج از آن، کمشدن آستانهی تحمل روانی نسبت به اعمال کودکانه بهدلیل فشارهای مضاعف بر مادر، عدم وجود زمان کافی جهت ارتباط فکری و روحی با همسر و فرزندان بهدلیل حضور تماموقت در خارج از منزل و کارهای متداول منزل، عدم وجود فرصت کافی برای استراحت و تفریح، ورزش و پرداختن به سلامتی خود، عدم مراقبت و فقدان نقش مثبت تربیتی برای فرزندان بهدلیل ضیق وقت، عصبانیت، پرخاشگری، اضطراب، تضعیف روابط عاطفی میان همسران نیز از آثار منفی اشتغال زنان است. جدایی طولانیمدت مادر و کودک، منجر به ایجاد اضطراب در کودک گردیده و در نتیجه بر ساخت عاطفی آیندهی کودک تأثیر گذاشته و توانایی وی را در ایجاد روابط باثبات کاهش میدهد. * آیا برای گرایش زنان به اشتغال، علل فرهنگی هم میتوان مطرح کرد؟ مکانیسم تاثیرگذاری آن را چهطور ارزیابی میکنید؟ در دهههای اخیر، نظام آموزشی مدرن در کشورهای مختلف، نقش تعیینکنندهای در کمرنگ شدن ارزشهای خانوادگی و تمایل به اشتغال در میان زنان داشته است. در واقع، با افزایش تحصیلات زنان، گرایش به اشتغال هم بیشتر میشود. رشتههای تحصیلی دانشگاهی و ورود مباحث و دیدگاههای تساویطلبانهی زنان نیز موجب شده است اینطور مطرح شود که کسب شغل، یک فرصت و موفقیت اجتماعی است و زن و مرد باید در این فرصت اجتماعی و اقتصادی دارای تساوی باشند و نباید حقوق زنان در زمینهی تساوی فرصتهای شغلی نادیده گرفته شود. در جامعهی امروز، شاغلبودن زن تبدیل به ارزش اجتماعی شده است. تحقیر مقام مادری، تحقیر انجام امور خانه و خانهداری که از سوی فرهنگ فمینیستی انجام میشود، زنان را هرچه بیشتر بهسوی بازار کار سوق داده است. از سوی دیگر، با انتقال ارزشها و نفوذ جریان مدرنیته و حاکمیت الگوهای توسعه بر اساس الگوها و شاخصهای جهان مادی، میزان اشتغال زنان و الگوهای غیربومی مشارکت اجتماعی، بهعنوان شاخصهی توسعه قلمداد شده و باعث تبلیغ و اشاعهی فرهنگ اشتغال زنان میشود. * تأثیر عوامل اقتصادی را برای ورود زنان به حوزهی اقتصاد و اشتغال را تا چه میزان موثر میدانید؟ بهنظر میرسد علل اقتصادی گرایش زنان در دو دستهی علل واقعی و کاذب، قابل طرح است. در واقع، فرد یا خانواده در تأمین مایحتاج زندگی در مضیقه است و درآمد زن کمک خوبی است؛ اما علل غیرواقعی و کاذب بر اثر ایجاد نیاز اقتصادی از سوی رسانهها یا فرهنگ مصرفگرا ایجاد میشود و زنان را در دام زحمت مضاعف اقتصادی گرفتار میسازد. نوجوانان که در گذشته، نیروی کار و از منابع درآمد خانواده بهحساب میآمدند، امروزه به عناصر مصرفکننده تبدیل شدهاند. این موضوع، تعادل مالی خانوادهها را از میان برده و سبب شده است دختران و حتی زنان متأهل برای تأمین تمایلها و نیازهای مصرفی خود به بازار کار کشیده شوند. ورود درآمد بیشتر به خانواده و افزایش دغدغهی مصرف، گاه میتواند دامی از سوی سرمایهداری برای خانواده باشد. در دهههای اخیر، افزایش میزان خریدهای قسطی و پرداخت وامهای درازمدت، خانواده را به مصرف هرچه بیشتر وسوسه کرده است. در مجموع، عللی همچون کمک به اقتصاد خانواده، کسب فرصتهای مالی، کسب استقلال اقتصادی، تأمین نیازهای معیشتی خود و خانواده، تأمین و امنیت اقتصادی خود و خانواده در آینده، کمک به اقتصاد ملی، کسب درآمد، بالا بردن سطح زندگی و رفاه عمومی خانواده، افزایش توانایی و توان مدیریت در ادارهی خانه، بهدست آوردن پشتوانهای برای ایام پیری و نیاز خانوادههای جدید به بهبود وضعیت معیشتی در شرایط تورم کنونی باعث شده است تا زنان زیادی برای ورود به بازار کار با مردان به رقابت بپردازند و خانوادههای دو درآمدی، بخش بزرگ و رو به رشدی از نیروی کار را تشکیل دهند. * در شرایط فعلی که برخی زنان واقعاً برای کمک به اقتصاد خانواده کار میکنند با مسائلی مواجه هستند، در این مورد توضیح دهید؟ با توجه به فشارهای معیشتی موجود، یکی از عوامل افزایش اشتغال زنان را میتوان نتیجهی اجبار بیرونی برای حفظ سطح معیشت خانواده دانست. در این شرایط لازم است مناسبتهای حقوقی جدیدی در خانوادهای که زن و مرد هر دو خارج از منزل اشتغال دارند، بهوجود آید. چون امکانات اقتصادی بهوجود آمده، حاصل دسترنج هر دوی آنان بوده، باید در منافع اقتصادی حاصلشده در کل زندگی نیز زن و مرد هر دو سهیم باشند. اگر درآمد زن در خانواده خرج میشود باید مناسبتهای اقتصادی موجود در خانواده نیز دگرگون گردد؛ و چنانچه از بدِ حادثه، اختلاف و جدایی پیش آید، حقوق زن نادیده گرفته نشود. بدین جهت، بازنگری و اجتهاد در مناسبتهای جدید اجتماعی در ارتباط با مقولهی زن، اشتغال و خانواده جزء مواردی است که نیازمند تحقیقهای فقهی و قانونی است. * تعارض نقش شغلی و خانوادگی زنان محصول چه شرایطی است و چه تأثیراتی دارد؟ همراه با تغییرهای ساختاری جامعه و بر اثر تحولهای فرهنگی و اقتصادی، زنان در عین مسئولیتهای متعارف خود در خانواده، بیش از پیش، مجبور به اشتغال در خارج از خانه شدهاند؛ ولی هنوز تغییرهای فرهنگی که لازمهی هماهنگی میان اشتغال زن و تقسیم وظایف و مسئولیتها در خانواده است بهطور کامل روی نداده است. بههمین جهت است که ناهماهنگی نقشهای حرفهای و خانوادگی زنان موجب بروز «تضاد نقشها» میگردد. زنان شاغل و متأهل برای ایجاد تعادل میان الزامهای شغلی و نقشهای همسری و مادری مدام در تلاشاند. این تعارض، هم اثر محسوسی در حیطهی وظایف و روابط درون خانواده بهجا میگذارد و هم در مناسبتها و نقشهای اجتماعی آنان منعکس میگردد . مشغولیت در دو محیط مشکلهایى را دربر خواهد داشت که باعث از دست رفتن توان و نیروى زنان میشود. در ﭼﻨﻴﻦ ﻣﻮﻗﻌﻴﺘﻲ، زن و ﺷﻮﻫﺮ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﻪﺟﻬﺖﻫﺎﻳﻲ ﻣﺘﻔﺎوت ﻛﺸﻴﺪه ﺷﻮﻧﺪ و ﻧﺎﮔﺰﻳﺮ ﺑﻪ دﻧﺒﺎلﻛﺮدن ﻫﺪفﻫﺎﻳﻲ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﺑﺎﺷﻨﺪ. در ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻣﺪت ﺑﺎﻫﻢ ﺑﻮدن آنﻫﺎ ﺑﺎ یکدﻳﮕﺮ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ و ﺑﺮ ﻣﺸﻐﻮﻟﻴﺖ ﻓﻜﺮی و ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺑﻴﺮوﻧﻲﻓﺸﺎر رواﻧﻲ آﻧﺎن اﻓﺰوده ﻣﻲﺷﻮد. عدم توانایی در برقراری تعادل منطقی میان محیط کار و محیط خانوادگی علاوه بر اینکه ضربههای جبرانناشدنی بر پیکرهی روابط زن و شوهر وارد میکند میتواند بر سلامت شخصی و بهداشت روانی زن نیز تأثیرهای منفی داشته باشد. * برای کاهش مشکلات خانوادههایی که والدین شاغل هستند، چه راه حلی توصیه میکنید؟ تعارض نقش در خانواده از نگرش منفی شوهر به کار همسرش و عدم حمایت دوجانبه و عدم مشارکت افراد خانواده در اجرای وظایف ناشی میگردد. در چنین حالتی، زنان مجبورند یا شغل خود را ترک کنند یا فشار نقش را تحمل کنند. چنانچه از اشتغال آنان حمایت شود و خانواده مساعدت و تفاهم مشترک داشته باشد، بهنظر میرسد که تعارضی پیش نیاید. راهحل منطقی مشارکت زن و مرد در زندگی خانوادگی، دستیابی به تفاهم مشترک و زندگی تفاهمآمیز است بهطور مثال، زن و شوهر تلاش کنند که با خواستههای نامعقول، فشار اضافه بر همسر خود وارد نکند. مرتب بههم دستور ندهند و به بهانههای واهی از او انتقاد نکنند. بهترین شیوهی مشارکت زن با شوهر، کمکردن توقعات و محدود کردن تجملات است . * اشتغال زنان چهطور بر تعداد فرزندان در خانواده و نیز رابطهی مادر و کودک تأثیر میگذارد؟ افزایش تمایل به اشتغال، اغلب با کمارج شدن خانه و فرزندآوری همراه است. بین میزان اشتغال زنان و شمار فرزندان در خانواده نسبت معکوس وجود دارد؛ یعنی هرچه شمار فرزندان بیشتر باشد، میزان مشارکت زنان در بازار کار کمتر است. زنان، معمولاً در بازار کار، مشارکت منقطع دارند و مشارکت آنان تحتتأثیر تغییرهای زندگی از قبیل ازدواج، بچهدار شدن و شمار فرزندان است. همچنین زمانی که مادر ساعتهای زیادی را در محیط کار صرف میکند، پس از بازگشت به منزل، بهدلیل خستگی، توان و انرژی برای ابراز محبتکردن به فرزند خود ندارد و آنطور که باید به کودک توجه و محبت نمیکند؛ این مسئله در روحیهی کودک تأثیر سوء خواهد گذاشت و البته مادران شاغل نیز دربارهی مراقبت از فرزندان خود پیوسته دچار احساس گناهاند؛ اعم از اینکه کودک را شخصی غیر از مادر در خانه نگهداری کند یا او را به مهد کودک بسپارند. * تأثیر اشتغال زنان را بر مناسبتهای خانوادگی و حوزهی خانواده چهطور ارزیابی میکنید؟ قطع وابستگی اقتصادی و کمشدن احساس نیاز به همسر، آستانهی تحملپذیری فرد را کاهش داده و میل او را به جدایی همزمان با بروز مشکلهای در زندگی زناشویی افزایش میدهد. از آنجا که استقلال مالی زن به تغییرهایی در روابط زن و مرد منجر به تغییر ساختار عمودی نظام خانواده به ساختار افقی میگردد و فرزندان با مشاهدهی این نوع تعاملهای آن را برای زندگی آیندهی خود میآموزند و در نتیجه، فرهنگ جدیدی در خانوادههای نسل آینده ایجاد میگردد که با آموزههای دینی که نانآوری و ریاست مرد در خانواده را مدل مطلوب ترسیم کرده، فاصله میگیرند، بدون آنکه در مورد پیامد ساختار عمودی خانواده و تأثیر آن در کنترل و اقتدار نظام خانواده آگاهی داشته باشند. در مورد تأثیر اشتغال زنان بر مناسبتهای خانوادگی باید عرض کنم که گاه استقلال مالی، اجتماعی و مدیریتی که زنان شاغل بهدست میآورند، آنها را دچار نوعی خطای شناختی- رفتاری میکند که منجر به عدم هماهنگی با همسرشان میگردد. در نتیجه، قدرت چانهزنى زنان در خانواده بهطور چشمگیرى افزایش پیدا مىکند؛ رفتارهایی مثل منّت گذاشتن بر سر همسر، حساب و کتاب جداگانه برای خود درست کردن، خریدهای غیرضروری، روی آوردن به تجمّلها و... باعث تیرگی روابط زناشویی شده و نقش مرد بودن را بهعنوان مرد از او گرفته، غالباً به حاشیهنشینى وی مىانجامد. * در مورد آسیبهای اخلاقی و استثمار کاری از نیروی زنان توضیح دهید. مطالعهها نشان میدهد احتمال آسیبپذیری اخلاقی زنان شاغل بهخصوص در محیطهای کاری که با مردان در تعاملاند، بیشتر است. اشتغال زنان و ارتباطهای فزاینده و نامعقول با مردان میتواند به افزایش رفتارهای خلاف اخلاق و کاهش محجوبیت زنان بینجامد. بسیاری از فضاهای کاری، زمینهای را برای مزاحمت جنسی یا روابط غیراخلاقی پدید میآورد. همچنین سطح توقع جنسی مردان و زنانی را که در محل کار خود با انواع و اقسام مختلفی از جنس مخالف روبهرو هستند، بهشدت افزایش میدهد و موجب افزایش روزبهروز بیمیلی به همسر و طلاق واقعی یا طلاق عاطفی میشود؛ زیرا طبیعی است زن و مرد با دیدن موارد متعدد دیگر، توقع از همسرشان نامعقول شود. برخی مردان در محیط کار، هرچند بهطور ناخواسته، به زنان همچون موجوداتی جنسی مینگرند و این طرز نگرش در رفتار آنان منعکس میشود. شواهد نشان میدهد احتمال روابط ناسالم و ضداخلاقی در محیطهای کاری مشترک بیشتر است. اگر محیط بهگونهای باشد که مرد و زن نامحرم، زیاد در ارتباط و تعامل با هم باشند، آثار منفی این روحیه بیشتر در منزل و در رفتار با همسر و فرزندان ظاهر میشود. بعضی از مراکز اقتصادی نیز به زنان با دید نیروی کار ارزانقیمت و نیز دارای جذابیتهای جسمی و جنسی نگاه میکنند و از این منظر، استخدام زنان را در اولویت کاری خود قرار میدهند. آنها با این استدلال که زنان کمتر از مردان روحیهی اعتراض و واکنش نسبت به تصمیمها و اقدامهای مدیران را دارند، از آنها بهعنوان نیروهای کار ارزانقیمت، هم از لحاظ هزینهی دستمزد و هم از لحاظ هزینههای مدیریتی بهره میگیرند. عدهای نیز با انگیزههای سوءاستفاده از جنسیت زنان، آنها در روابط عمومی و منشیگری بهکار میگیرند و از جذابیتهای ظاهری آنها برای جذب مشتری سوءاستفاده میکنند. برخی شرکتها نیز برای ظاهرسازی اقدام به استخدام دختران میکنند تا ضمن بهرهگیری از ظاهر آنها، نقاط ضعف و مشکلات مؤسسهی خود را از این طریق بپوشانند. بعضی شرکتها نیز با پوشش شرکت تجاری یا خیریه و یا... با استخدام زنان و دختران، بهدنبال سوءاستفادهی جنسی از آنها هستند. در واقع، گرایشهای آشکاری در زمینهی الگوی استخدام مبتنی بر استثمار نیروی کار زنان و سوءاستفادهی جنسی از زنان وجود دارد. * برای کاستن آثار منفی اشتغال زنان در جامعه چه راهکارهایی میتوان مطرح کرد؟ تأمین حداقل معیشت برای افراد سرپرست خانواده از سوی دولت بهمنظور عدم اضطرار همسران به شرکت در فعالیتهای اجباری درآمدزا، حمایت ویژه از اشتغال زنان و مردان سرپرست خانواده در قالب واگذاری اولویتهای استخدامی، معافیتهای بیمهای و حمایتهای خاص تأمین اجتماعی از زنان سرپرست خانواده و رفع اضطرار، توجه به ارزش و اهمیت خانه و خانهداری و بیمهی زنان خانهدار و تأمین آتیهی آنان در دورهی سالمندی، ارائهی الگوى مناسب اشتغال برای زنان، توسعهی مشاغل نیمهوقت، مشاغل خانگى، توسعهی مشاغل محلى، امکان بهدست آوردن فرصت شغلى پس از وقفهی چندساله بهدلیل انجام فعالیتهاى مادرانه، کمکردن اختلاط در محیط کار، حذف کشیکهاى غیرضرورى در ساعتهای شب و ایجاد فرصتهاى جدید در عرصههاى متناسب با روحیات زنان از یکسو، و ارتقای فرهنگی بهمنظور برجستهشدن و کارآمدکردن نقش مادری و همسری زن و قرار گرفتن فعالیتهای دیگر در اولویتهای بعدی و تبلیغ نقش مادری در رسانهها و... از جمله راهکارهایی است که مطرح شده است. * با تشکر از شما و صحبتهای خوبی که در زمینه اشتغال زنان داشتید.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 830 |