تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,402 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,347 |
مشاوره برای همه | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1392، شماره 261، آذر 1392 | ||
نویسنده | ||
علمداری پریسا پور | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
کارشناس ارشد مشاورهی خانواده خانم م. ع، کارشناس شیمی دختری 25ساله هستم و حدود سهسال است که آمادگی ازدواج دارم؛ اما خواهرم که پنجسال از من بزرگ تر است هنوز ازدواج نکرده است. من تا بهحال، خواستگارهای خوب و مناسبی داشتم که خانوادهام هر یک از آنها را به بهانههای مختلف رد کردهاند؛ چون بر این باورند که اگر من زودتر از خواهرم ازدواج کنم، بختش بسته میشود و شانس ازدواج از او گرفته میشود. خواهرم در ظاهر با زودتر ازدواج کردن من مخالفت نمیکند؛ اما میدانم از این کار ناراحت میشود. این مسئله باعث شده فرصتهای خوبی را از دست بدهم. آیا زودتر ازدواجکردن من، برای خواهرم مشکل ایجاد میکند؟ مشاور: بهنظر میرسد مشکل شما ریشه در تعصبهای بیموردی دارد که متأسفانه برخی از خانوادههای ما هنوز به شکلهای مختلفی درگیر آن هستند. ازدواج فرزندان خانواده حتماً نباید به ترتیب باشد و ازدواج خواهر یا برادر کوچکتر در خانواده، نهتنها مشکلی برای دختر و پسر بزرگتر ایجاد نمیکند، بلکه گاهی این مسئله، بهدلیل گسترش فامیل، رفت و آمدها و آشناییهای جدیدی که بهواسطهی این ازدواج رخ میدهد، باعث ایجاد تمایل بیشتر در سایر جوانان مجرد خانواده و محاسن دیگر، زمینهساز ازدواج خواهر یا برادر مجرد هم میشود. از آنجا که پشت این خواست شما منطق وجود دارد میتوانید بهمنظور روشن ساختن موضوع، رفع تصورهای غلط و در نتیجه متقاعدکردن پدر و مادرتان، از راهنمایی فردی که امین خانواده باشد، نفوذ کلام داشته باشد و والدینتان او را قبول داشته باشند، کمک بگیرید. خانم ن. ش، کارشناس زبان دختری هستم 43 ساله، از زمان دانشجویی شروع بهکار کردهام و در حالحاضر از لحاظ مالی مشکلی ندارم. در طی چند سال گذشته، همینکه سرمایهی قابل توجهی پیدا کردم برای اینکه میخواستم خانهی مستقلی داشته باشم و تنها زندگی کنم، دائم با پدر و مادرم جر و بحث داشتیم و آنها بهشدت مخالف زندگی مجردی بودند. تا اینکه بالاخره والدینم را راضی کردم و حدود سهسال است که یک آپارتمان خوب و مستقل دارم. وقتی فکر میکنم، میبینم مخالفتهای والدینم چندان هم بیمورد نبوده، طوریکه استقلال مسکن و داشتن خانهی مجردی، دغدغههای جدیدی برایم ایجاد کرده؛ مثلاً رفتوآمد با دوستانم که همیشه آرزویم بود، حالا آرامش را از من گرفته و گاهی فکر میکنم از صبح تا شب کار میکنم تا زمینهی تفریح و خوشگذرانی دوستانم را که تا دیروقت به آپارتمان من رفتوآمد میکنند، فراهم کنم. حالا با این که وضعیت رضایتبخشی ندارم، اما غرورم اجازه نمیدهد تا دوباره به خانهی پدر و مادرم برگردم و از خانوادهام کمک بخواهم. در واقع، از موقعیت فعلی خودم که شاید سالهای گذشته آرزویش را داشتم، بیزارم. لطفاً مرا راهنمایی کنید. مشاور: چه خوب است که شما در زمینهی فعالیتهای شغلی دختر با اراده، فعال، اجتماعی و پرتلاشی هستید و مطمئناً با همین اراده و آگاهی بیشتر میتوانید با تغییر خواستگاهها، تصمیمهای بهتری بگیرید و وضعیت زندگیتان را بهنحو مطلوب تغییر دهید. در شرح حالی که از خود دادید، توجه به چند نکته لازم است. ابتدا اینکه شما در حدود 20سالگی که هر جوانی برای زندگی خود اهدافی را تعریف میکند، هدفگذاری کردهایدکه بسیار هم خوب است؛ اما با توجه به فرهنگ ما ایرانیها یک هدف ثانویه را بهجای هدف اولیه انتخاب کردهاید. اولویتبندی اهداف در جوانی بسیار مهم است؛ در واقع، در جامعهی ما برای یک دختر جوان بهتر است ازدواج و همسرگزینی را بهدلیل اهمیت زمان این موضوع، هدف اصلی زندگی قرار دهد و سپس استقلال مالی و داشتن مسکن مجزا را در قالب اهداف ثانویه تعریف کند. مسئلهی دیگر اینکه بهنظر میرسد شما میتوانید با دستیابی به مهارتهای زندگی مانند مهارت تصمیمگیری، ارتباط مؤثر و ... احتمال خطا و پشیمانی را تا حد ممکن کاهش دهید. استقلال مالی و داشتن مسکن مجزا بهویژه در شرایط اقتصادیِ فعلی، تصمیمهای خوبی در زندگی هر فرد هستند؛ اما اگر یک بعدی به آن پرداخته شود و تمام جوانب و پیامدهای آن در نظر گرفته نشود، رضایتمندی کاملی به ارمغان نمیآورد. مهارت تصمیمگیری در افراد میتواند با مطالعه و تمرین بهبود پیدا کند و هر کسی در هر سنی و با هر وضعیت تحصیلی میتواند بیاموزد که چگونه مهارت تصمیمگیری خود را بهبود بخشد. تصمیمگیری، نیازمند افکار هوشمندانه، دقیق و توانایی پیشبینی پیامدهاست. باید بتوانیم در تصمیمگیریهای مهم زندگی حقیقت و واقعیت زندگی را مد نظر داشته باشیم و تنها بر امیال و آرزوهای خود تمرکز نکنیم، در واقع، هرچه شناختمان از خودمان و نیازهایمان بیشتر باشد، تصمیمگیری موفقتری خواهیم داشت. نکتهی دیگر اینکه عدم رضایت شما از وضعیت کنونی و رفت و آمد بیملاحظهی دوستان، بیش از هرچیز مشکلی خودساخته است. در واقع، شما با گشودن درِ یک خانهی مجردی که قانون خاصی بر آن حکمفرما نیست، خود زمینهساز بیپروایی دوستانتان را فراهم کردهاید؛ لذا بهنظر میرسد شما در کسب مهارت قاطعیت و ارتباطهای بین فردی نیازمند تلاش هستید. آپارتمان فعلی شما، حریم خصوصی شماست و قوانین آن را باید خود شما تعیین کنید. قاطعیت داشتن، یعنی دفاع از حق خود، بیان افکار و احساسهای خود بهشیوهی مستقیم، صادقانه و مناسب، بهطوری که با حفظ احترام به دیگران، اجازه ندهید از شما سوءاستفاده کنند بلکه با شیوهای مدبرانه و انعطافپذیر با آنها ارتباط برقرار کنید. این مسئله را هم باید مد نظر قرار دهید که دوستانی که برای آرامش و آسایش شما ارزش قائل نیستند و پا را فراتر از حدود خود میگذارند، دوستان واقعی نیستند. با توجه به اینکه اشاره کردید نمیتوانید برای رهایی از این وضعیت، از والدینتان کمک بخواهید. باید بگوییم خوشبختانه یکی از مهمترین امتیازهای ما ایرانیها در رفع مشکلهای مختلف، حمایت خانوادهها و والدین دلسوز، مسئول و پذیراست؛ بنابراین، با یقین نسبت به اینکه خانواده و والدین شما نیز همواره حامیتان خواهند بود، از این شانس استفاده کنید، احساستان را با آنها در میان بگذارید و از راهنماییهای آنها در رفع مشکلهای خود، بهخصوص زمینهسازی برای ازدواج کمک بگیرید. آقای الف. ح، کارشناس حسابداری 32ساله هستم و حدود 6سال است ازدواج کردهام و یک دختر 2ساله دارم. من و همسرم هر دو شهرستانی هستیم و در حال حاضر در تهران ساکنیم. از یکسال پیش که دوست همسرم در دانشگاه و مقطع کارشناسی ارشد در تهران قبول شد، همسرم بهشدت اصرار میکرد که چون دوست صمیمیاش بوده و دختر خیلیخوبی است، در مدت تحصیل دوساله در خانهی ما بماند تا هم او دغدغهی تهیهی مسکن را نداشته باشد و هم همسرم در این شهر تنها نباشد. من ابتدا با این تصمیم همسرم مخالف بودم؛ اما او با اصرار زیاد و توجیه اینکه چون ما وضع مالیمان خوب است و یک آپارتمان بزرگ با یک اتاق اضافه داریم، پس مسئول هستیم. بالاخره من را راضی کرد. حالا یکسال از آمدن این دختر به خانهی ما گذشته است. همانطور که همسرم میگفت او واقعاً دختر خوب و شایستهای است؛ اما من و این دختر بهشدت بههم علاقهمند شدهایم در حالیکه همسرم از این علاقه چیزی نمیداند. من، همسر و دخترم را خیلی دوست دارم و باهم هیچ مشکلی نداریم و طاقت دوری هیچکدامشان را ندارم. حال در این وضعیت، فشار روحی زیادی را تحمل میکنم و نمیدانم چهکار کنم. مرا راهنمایی کنید. مشاور: بهنظر میرسد از همان ابتدا باید با این تقاضای همسرتان که سطحی بوده، خیلی قاطع مخالفت میکردید و اگر قضیهی کمک به یک دختر دانشجو مطرح بوده و شما توان مالی کمک به او را داشتهاید بهتر بود در محلی بهجز خانهی خودتان، شرایط سکونتش را فراهم میکردید. بههرحال، آوردن دختر یا پسر نامحرم به محدودهی زندگی خانوادگی و ارتباط تنگاتنگ میتواند مشکلهایی از این دست را ایجاد کند. شما و همسرتان بهدلیل عدم تصمیمگیری درست، یعنی در نظر نگرفتن همهی جوانب و پیامدهای آن، با این مسئله برخورد کردهاید. تأکید دین بر حفظ حرمتها و حدود روابط محرم و نامحرم بهلحاظ پیشبینی چنین مشکلها و آسیبهای عاطفی و بالاخره گناه، خیانت، عذاب وجدان و ... است. درحالحاضر، با توجه به عشق و علاقهی شما به همسر و دخترتان بهتر است هرچه سریعتر کمک کنید تا این مهمان از خانهی شما برود و هرگونه رابطه را با او قطع کنید تا از عذاب وجدان، خیانت به همسرتان که در عین سادهاندیشی کاملاً به شما اعتماد داشته، در امان بمانید. در این مسیر با توکل به خدا، تفکر منطقی، تلاش زیاد و تکیه بر عشق همسر و دخترتان و اندیشیدن به حفظ زندگی خانوادگی سالم، فکرهای گناهآلود را از ذهنتان بیرون کنید و با کمک دیگران زمینهی ازدواج آن دختر را نیز فراهم کنید.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 98 |