تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,081 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,026 |
هنرمند سرمایهی کشور است | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1393، شماره 265، فروردین 1393 | ||
نویسنده | ||
سمانه فرهادی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بررسی اقتصاد فرهنگی و جایگاه هنر در اقتصاد ایران اگرچه دیرزمانی نیست که مبحث اقتصاد فرهنگ و هنر در ایران و جهان، محل تأمل و بحث و بررسی شده؛ اما بهتحقیق میتوان دریافت که چه تأثیری در تصمیمگیریهای کلان مدیریتی در حوزهی فرهنگ دارد. شاخصهای اقتصادی و مؤلفههای مدیریتی که در این علم نهفته، اگرچه بهظاهر با روح خلاق و فعال اثر هنری همگون نیست، در باطن ابزاری است که هنر و هنرمند را بهسمت زایش اقتصادی در عرصهی فعالیت هنری میکشاند. اینکه فرهنگ و هنر در تاریخ خود، بارها مظلوم واقع شده نه بهدلیل نادیده گرفتهشدن در دورههای خاص؛ بلکه بهدلیل بیتوجهی بهتلاش فکری هنرمند و فرد فرهنگی بهمثابهی تولیدکننده است؛ تولیدکنندهای که کالاهایش ماحصل تلاش و عرقریزان روح و اندیشهی اوست و مانند هرتولیدکنندهی دیگری نیازمند عرضهی کالا و اخذ اعتبار اقتصادی است. از سوی دیگر، در ایران چندی است بازار این عرضه و تقاضا بهشکلی ابتدایی پا گرفته و همین امر انگیزههای تازهای برای هنرمندان ایجاد کرده است(هوشیارگر، 106). آنچه تحقیقها نشان میدهد گواهی بر این است که خلق آثار هنری کار و مشاغل گوناگونی را برای جامعه ایجاد میکند که نمیتوان آن را ندیده گرفت. هنر ایجاد شغل میکند، پس بر اقتصاد تأثیرگذار است. ساخت یک فیلم فعالیتهای شغلی بسیاری را شامل میشود؛ ولی اینکه هنر صرفاً یک شغل است و بهعنوان یک وسیله و ابزار برای امرار معاش استفاده میشود جای بحث و بررسی دارد. آنچه مورد سؤال دستاندرکاران هنر همیشه بوده است که آیا هنرمند، هنر را برای هنر خلق میکند یا اینکه آثار خود را وقف اقتصاد کرده و صرفاً میخواهد از عرضهی آن بهرهی مالی ببرد؟ آیا این امکان برای خالق هنر وجود دارد که آثاری را برای دل خودش خلق کند و جهت بهرهگیری مالی به نمایش نگذارد؟ باید دید تا چهحد مورد حمایت قرار میگیرد که بتواند جنبهی مالی آن را فراموش کند. در حال حاضر، مهمترین مسئلهای که در بعد اقتصادی، جوامع با آن روبهرو هستند، مسئلهی اشتغال و اشتغالزایی است. مسئلهای که بررسی و تلاش را در این زمینه میطلبد و نیاز به برنامهریزی و شاید پیریزی را در طول زمان الزامی میسازد. از جمله مشکل و معضلی که باید بدان توجه کرد مسئلهی اشتغالزایی در حوزهی هنری است که با توجه به افزایش چشمگیر علاقهمندان و دانشآموختگان در این حوزه در جامعهی نوین، کاری بس سترگ بر دوش مسئولین و عاملین متحمل میگردد؛ چراکه برنامهریزیها و هماهنگیهای لازم جهت شناساندن این حوزهها به افراد درگیر در جامعهی هنری، زمینهای را برای شناساندن هنر در جامعه مشخص میکند و بسترهای لازم را برای ایجاد اشتغال هنرمندان در حوزهی فرهنگی جامعه فراهم میسازد(رافائل، 187). اما مهمترین مسئلهای که افراد درگیر در حوزهی هنر با آن روبهرو هستند مسئلهی نداشتن جایگاه این حوزهها در جامعه و نداشتن آگاهی و علم و همچنین نداشتن بینش و بیتوجهی به استعدادها و توانایی هنرمندان در دورن جامعه است، که این امر، خود مانعی بزرگ بر سر راه پیشرفت و موفقیت هنرمندان است. باید دید ضعف جایگاه هنر در جامعه تا چه اندازه بر اقتصاد تأثیر گذاشته است؟ چهقدر هنرمند انگیزهی کار و اشتغال را بهلحاظ ضعف کاربردی نمودن هنرش در جامعه از دست داده است؟ آیا این ضعف در حوزهی هنر، تحت تأثیر عواملی چون عدم حمایت دستگاههای ذیربط است؟ چه راهکارهایی میتواند در این زمینه مؤثر باشد؟ یک هنرمند بهدلیل نیاز مالی از هنرش برای امرار معاش استفاده میکند؛ ولی این بدان معنی نیست که او احساس درونیاش را فروخته است. موضوع تأثیر هنر بر روی اقتصاد و تأثیر اقتصاد بر روی هنر و هنرمند باید از جهتهای مختلف مورد بررسی قرار گیرد. هنر چند درصد از درآمد را تأمین میکند و آیا اگر از هنر بهرهبرداری نشود اقتصاد یک مملکت فلج خواهد شد؟ حمایتهای مالی که برای بارور شدن آثار هنری لازم است چه بودجهای را در برمیگیرد؟ چهقدر سرمایه را یک سازمان در یک زمان باید متحمل شود برای اینکه گاهی وقتها حتی چندین نسل بعد، از آن بهرهی مالی بگیرند؟ آیا امکان چنین سرمایهگذاریهایی وجود دارد که بهرهگیری آن در نسلهای بعدی باشد؟ از طرفی اگر بخواهیم دقیقتر با مسئله برخورد کنیم نیاز اقتصادی بخش هنری یک مملکت را باید در نظر بگیریم که آیا، هنرمندان اگر با تلاش بیوقفه، جای خالی برای خلق هنر باقی نگذارند تأمین خواهد شد؟ در اینجا بینیازی و نیاز مالی یک هنرمند را باید مدنظر قرار دهیم که تأثیر بهسزایی روی خلق آثار هنری وی و در نتیجه، روی اقتصاد خواهد داشت. اقتصاد و هنر در تمام دنیا درهم آمیخته و لازم و ملزوم یکدیگرند؛ اما زمانی هنر وجههی واقعی خودش را پیدا میکند که هنر، بهعنوان هنر باشد نه برای اقتصاد؛ یعنی نهادهای ذیربط بدون درنظرگرفتن بهرهگیری مالی کوتاهمدت هنرمند را حمایت کنند. بررسیهای مکرر در اقصی نقاط جهان نشانگر آن است که هرچه هنرمند بیشتر حمایت مالی شود، اصالت در ارائهی هنر بیشتر بهچشم میخورد. به گفتهی «سیمان بروس» اگر صنعت هنر از نوعی باشد که باعث بهوجود آمدن تولیدهای فرهنگی و جذابیت ارائه در وسایل ارتباطجمعی جهانی باشد، پایه و اساس اقتصاد بهشمار میآید. مثل ساخت تابلوهای تبلیغاتی در جادهها و مخارجی که مردم متحمل میشوند، نهایتاً به موفقیتهای اقتصادی ختم میشود و منافع اقتصادی آن، نقش خوبی بهعنوان گردش کار و پول دارد و با افزون آن بهاقتصاد درآمد جامعه بالا میرود(شریعتزاده جنیدی، 135). هنر، این سرمایهای که خداوند در وجود فرزندان آدم بهودیعه گذاشته است بهصورت نبوغ هنری تجلی میکند، در دوران طفولیت شناخته میشود، در دوران نوجوانی و جوانی به شکوفایی خود میرسد و در دوران میانسالی به بار مینشیند. هنر پایهگذار و زیربنای تکامل فرهنگ است و باعث رشد و شکوفایی جامعه میگردد و در صورت عدم حمایت کافی از هنر، فرهنگ آن جامعه به مخاطره میافتد. تجلی یک هنرمند فقط از راه آثارش نیست؛ بلکه تأثیری که بر جای میگذارد و نسبتهایی که بهوی داده میشود نیز در این امر مؤثر است. مردان بزرگ، بعد از مرگشان، برای بحث و جدل دربارهی خودشان بهقدری مجال فراهم میآورند، که عمری در پی آن بودهاند. باید اذعان داشت که تمامی افراد بشر حداقل یک نوعی از هنر، را دارا هستند؛ ولی اصولاً لغت هنرمند به افرادی اطلاق میشود که خلاقیت را با هنر تلفیق نموده و بهنحوی شایستهی عرضه میکند تا مورد ستایش و تمجید قرار گیرد(شریعتزاده جنیدی، 131).
هنرمند، یک انسان جامعهزاد و جامعهزی و بهرهمند از آنهمه فرآوردههای فکری و فرهنگی جامعه و مرهون کار و فعالیت نسلهای انسانهای فعال بوده و هست. هر هنرمند بزرگ، مانند تمام بزرگمردان و نوابغ سرمایهای است که از سوی نسلهای متعدد گردآورده شده است و هرشاهکار هنری در تحلیل نهایی عصارهای از فرهنگ جامعه و خرده فرهنگی که هنرمند در آن پرورش فکری و فرهنگی و ذوقی یافته و به اثر خود شکل و محتوا بخشیده است. با اندک دقت در هنر و جهانبینی هنرمند به نقش و اهمیت عاطفه در این میان پی میبریم. در واقع آن بخش از شعور اجتماعی که محصول کار و فعالیت انسان اجتماعی همراه با شناخت ادراکی؛ ولی با تکیه و تأکید بر شناخت عاطفی است کار و فعالیت هنری را تشکیل میدهد و هنگامی که کنش خلاق یک انسان در میان شبکهای از کنشهای متقابل اجتماعی و در رابطه با ساختار اجتماعی، صورت بیانی عاطفی و تکامل یافته از واقعیت پیدا میکند، با کار و فعالیت هنری روبهرو هستیم(ترابی، 17). برای توضیح و تفسیر درست و کامل کار هنرمند و رفتار فرد بهطور کلی، تنها ذکر روابط کارکردی و یا علل صوری آنها کافی نیست؛ بلکه باید در پی علل بنیادی و ژرفی بود که از مجموعه روابط اجتماعی سرچشمه میگیرند؛ زیرا اگرچه انسانها و اعمال و افعال و تظاهرهای گوناگون فعالیتهای آنها به صورت رفتارهای معین، موضوعهای بررسی و تحقیقاند؛ ولی در تحلیل واقعبینانه در پس این اعمال و فعالیتها، واقعیت اجتماعی با تمام نیرو حکم میرانند و همین رفتارها و فعالیتهای ظاهری را که در سطح دیده میشود، عمیقاً هدایت میکنند و تعین میبخشند، تا آنجا که با قاطعیت میتوان گفت هرعمل فرد از جمله هنرمند، محصول روابط و مناسبتهای اجتماعی گوناگونی است؛ بر همین اساس، در پژوهشها و مطالعههای مربوط بهآثار هنری علاوه بر مطالعه شخصیت هنرمند، توجه به «ساختارهای اجتماعی» و فرهنگ نیز مهم شمرده میشود و موقع و موضع هنرمند در ساخت جامعه و روابط اجتماعی در نظر گرفته میشود و محیط هنرمند و زمان و مکان زندگی و همچنین طبقه، قشر، گروه اجتماعی، فرهنگ و خردهفرهنگهایی که هنرمند در میان آنها و بهمقتضای آنها و یا در پیوند با آنها به آفرینش اثر هنری خود پرداخته است، از نظر دور نگه داشته نمیشود(ترابی، 30). ارزشگذاری کالاهای فرهنگی یک راه ممکن برای ارزشگذاری کالاهای فرهنگی عبارت است از تجزیهی مفهوم ارزش فرهنگی بهحداقل برخی از عناصر سازنده مهمتر آنها. بنابراین میتوان اثر هنری را بدون ادعای جامعیت بهعنوان ارائهکنندهی دامنهای از ویژگیهای ارزش فرهنگی به صورت زیر شناخت: ارزش زیباییشناختی: میتوان حداقل به ویژگیهای زیبایی، هماهنگی، فرم و دیگر ویژگیهای زیباییشناختی اثر به دیدهی مؤلفهی بهرسمیت شناخته شدهی ارزش فرهنگی آن اثر نگاه کرد و همچنین عناصر دیگری متأثر از سبک، مد و سلیقهی خوب یا بد را به قرائت زیباییشناختی اثر اضافه کرد. ارزش معنوی: این ارزش را میتوان در یک زمینهی مذهبی رسمی تفسیر کرد، چنانکه گویی این اثر اهمیت فرهنگی خاصی را برای اعضای یک دین، قوم یا دیگر گروهبندیهای فرهنگی دارد. این ارزش میتواند اساس این جهانی داشته باشد؛ یعنی به ویژگیهای درونی مشترک در همهی انسانها اشاره کند. اثرهای مفید ارزش معنوی عبارتاست از درک، روشنگری و بصیرت. ارزش اجتماعی: یک اثر ممکن است حاصل معنای ارتباط با دیگران باشد و ممکن است به درک ماهیت جامعهای که در آن زندگی میکنیم و به حس هویت و جایگاه کمک کند. ارزش اصالت: تردیدی نیست که اصالت و تمامیت یک اثر افزون بر دیگر منابع یادشدهی ارزش، از ارزش قابل تشخیص فینفسهای برخوردار است. این ارزش به این واقعیت اشاره دارد که اثر همان اثر واقعی، اصیل و منحصر بهفرد است که بازمینمایاند(مردوخی، 129). نتایج نشان میدهد که بررسی تحقیقها و مطالعهها در اقصی نقاط جهان حاکی از آن است که هنر، بهنوعی پایه و اساس اقتصاد فرهنگی است و موفقیت هنرمند در اقتصاد با توجه به فراهم بودن زمینه برای کار هنریاش و با حمایت مالی میتواند قطب مهم اقتصاد کشور باشد. اینکه سازمانهای ذیربط با برنامهریزیهای لازم و تسهیلهای مورد نیاز جهت شناساندن این حوزهها به افراد درگیر در جامعهی هنری، زمینهای را برای شناساندن هنر در جامعه مشخص کند و بسترهای لازم را برای اشتغال هنرمندان در حوزهی فرهنگی جامعه فراهم سازد. در پایان میتوان چند راهکار را پیشنهاد کرد: * افزایش و حمایت سازمانها از واحدهای آموزشی و تولیدی * تقویت رشتههای هنری در مراکز آموزش عالی * حمایت از آثار هنری در بخش صادرات و واردات * برگزاری دائم نمایشگاهها و جشنوارههای هنری، جهت شناخت این حوزه * اختصاص اعتبارها و هزینهها به هنرمندان برای ایجاد درآمد * اشتغال هنرمندان در بخش اشتغال کشور، با توجه به تخصص و مهارت هنرمند هنر بهعنوان یک پیشرو انسانی، علیرغم تمام اسارتها و موانع و سدهای بحبوحهناپذیر و با وجود تمام هنرستیزیها، بهمقتضای تکامل اجتماع و فرهنگ، با دشواری، به پیشرفت خود ادامه داده و به گشودن افقهای نوینی توفیق یافته است. این گفته بیشتر از آن لحاظ درست است که دیده میشود هنرمندان نواندیش خلاق، در دورههایی که امکانات شکوفایی هنر پویا وجود نداشته نهتنها از آفرینش هنری بازنماندهاند؛ بلکه با تحمل سختیها و ناکامیها با پایداری و سرسختی بیشتری بهخلق آثار هنری پرداخته، با انجام رسالت عظیم هنر خود سرانجام از این عرصهها پیروز بیرون آمدهاند. حال باید دید در این وانفسای عرضهی هنرهای مختلف، زنان چقدر با مشکل روبهرو هستند و بازار کار ملی و جهانی به آنان روی خوش نشان میدهد. منابع: - ترابی، علی اکبر(1379)، «جامعهشناسی هنر و ادبیات: مثلث هنر»، تبریز، فروغ آزادی. - رافائل، ماکس(1383)، «سه پژوهش در جامعهشناسی هنر پرودون- مارکس- پیکاسو»، ترجمهی اکبر معصوم بیگی، تهران، نشر آگه. - شریعتزاده جنیدی، مریم(1379)، «هنر و اقتصاد»، نشریهی هنر و معماری، هنر، شمارهی 43. - مردوخی، بایزید(1386)، «اقتصاد هنر در ایران»، نشریهی هنر و معماری، آینهی خیال، شمارهی 3. - هوشیارگر، احسان(1386)، «تعامل اقتصاد با فرهنگ و هنر، مصاحبه با محمدعلی حسیننژاد»، نشریهی هنر و معماری، آینهی خیال، شمارهی 3. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 134 |