تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,085 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,030 |
زن برای تلویزیون یا تلویزیون برای زن | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1393، شماره 272، آبان 1393 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امجدی زهرا رسانهها اغلب جایگاه بروز تحول در جامعه هستند؛ چه به معنی هنر و اشکال نمادین و چه در معنای مدها، خلق و خوها، شیوههای زندگی و هنجارها (حاتمی، فدهی، 1390، 195). رسانهها در جامعه پوشش فراگیر دارند و برحسب نوع آن مخاطبان و تولیدکنندگان متفاوتی را شامل میشوند. در این نوشتار قصد داریم بهطور مختصر به جایگاه و نقش زنان در رسانه و محتوای رسانهای، نگرش زنان مخاطب رسانهها و بازنمایی زنان در رسانهها بپردازیم. تصویر منفی زنان در رسانه در بیست سال گذشته، دنیا شاهد انفجاری در حوزهی ارتباطات بوده است. این پیشرفتها همچنین فرصتهای تازهای نیز برای مشارکت زنان در ارتباطات و رسانهها و برای بخش اطلاعات دربارهی زنان پدید آورده است. در نهایت، موقعیت کنونی رسانه در جهان جاودانگی، تقویت و تشدید سیمای منفی زنان را نشان میدهد و چنین چیزی تصویر دقیق و صحیح یا واقعبینانهای دربارهی نقشهای چندگانهی زنان و تشریک مساعی آنان در یک جهان متحول را در برابر بینندگان قرار نمیدهد (کانون تبادل نظر تورنتو، 1377، 116). شاید یکی از علل منفی نشاندادن تصاویر زنان در رسانه را میتوان فقدان آگاهی و شناخت زنان از جایگاه و حقوق خود ذکر کرد که این باعث میشود تصاویر منفی از این قشر مضاعف شود. امروزه هدف رسانهها در تولید محتوا این است زن را که مخاطب است، بهعنوان یک کالا مورد استفاده قرار دهند، نه یک انسان در جامعه. این مسلم است بسیاری از جنبهها و ابعاد زندگی زنان، تجارب، عقاید و نظریههای تخصصی و علمی آنها در کشورمان بهخوبی در رسانهها منعکس نمیشوند. هویت زن ایرانی، از سنتی تا مدرن رسانه در ایران در موقعیت خاصی است که میتوان آن را استقراریابی از مرحلهی سنتی به مدرن دانست و دارای جایگاه جدیدی در کشور. هویت زن ایرانی در جامعهی کنونی ترکیبی از هویتهای سنتی و مدرن است. در چنین حالتی زنان جامعه با تکیه بر هویت سنتی یا مدرن و یا ترکیبی از این دو نوع هویت در پی باز تعریف هویت اجتماعی خود هستند که در این میان یکی از مهمترین منبع تغییر و تولید هویت در عرصهی زندگی زنان، رسانههای جمعی بهویژه هستند. این وسایل نیز افکار جامعه را مطابق با الگوها و خواستهها و اهداف خود شکل میدهند و دگرگونی عمدهای در نگرش آنان بهوجود میآورند. رسانه و فناسازی نمادین زنان به اعتقاد نظریهپردازی به نام «تاچمن»، رسانهها بهویژه تلویزیون در اغلب موارد زنان را از نظر داشتن بار معنوی نادیده میگیرند و به حاشیه میرانند و سعی دارند اینگونه بیان کنند که زنان در جامعه کمتر میتوانند نقش ایفا کنند. هر چند رسانهها ظاهراً به جایگاه زنان در اجتماع ارج میگذارند؛ اما تلویزیونها بیشتر به نقش ظاهری و تزئینی زنان اهمیت میدهند تا نقش معنوی آنان. «تاچمن» به اصطلاحی بهعنوان «فناسازی نمادین زنان» اشاره میکند که موجب میشود تا توسعهی اجتماعی دچار مخاطره شود چرا که به عقیدهی وی زنان و دختران، تصویرهای مثبتی برای الگوبرداری در اختیار نخواهند داشت. از زنان انتظار میرود که مسئولیت کار خانه و بچهداری را بر عهده بگیرند؛ از لحاظ مالی به همسران و مردان خود وابسته باشند؛ و با عصبانیتهای مردان و فرزندان خود سازگار باشند. در این خصوص رسانههای جمعی منعکس کننده کلیشههای فرهنگی بوده و سعی میکنند تا این افکار و کلیشهها را در نظر زنان طبیعی جلوه دهند. زنان و کلیشههای فرهنگی رسانهها با توجه به اهمیت رسانههای جمعی و گروهی که گذشت، میتوان گفت رسانهها با ارائهی الگوها و هنجارها این فکر را القا میکنند که الگو و هنجار ارائهشدهی آنان مناسبترین یا نامناسبترین رفتار اجتماعی هستند. در نتیجه رسانه نقشی تعیینکننده در شکلگیری طرز تفکر افراد دارد. محتوای رسانهای خاص، مجموعهای از پیشفرضهای تفسیری دربارهی مسائل جنسی هستند. تحقیق دربارهی بازنمایی رسانهای جنسیت، حول این نکته است که چگونه زنان در بافت رسانهای استثمار میشوند. بهطور کلی زنان در رسانههای جمعی بهصورتی بازنمایی میشوند که با نقشهای کلیشهای فرهنگی که برای بازسازی نقشهای جنسی سنتی بهکار میروند، سازگاری دارند. زنان معمولاً منفعل، تسلیم و کماهمیت هستند و در مشاغل فرعی و کسلکنندهای که جنسیتشان، عواطفشان و عدمپیچیدگیشان به آنها تحمیل کرده ظاهر میشوند و مردان با خصوصیاتی برعکس این نمایان میشوند (حاتمی، فدهی، 1390، 186). بازنمایی نامطلوب از نقش زن در رسانه مهمترین چالش پیش روی زنان در سطح اجتماع، بازنمایی نامطلوب از نقش آنان در جامعه در برنامههای رسانههای هنری است. بازنمایی نامطلوب از نقش زن در رسانهها، از جمله در سریالهای تلویزیونی، خود به بازتولید نوعی از نگاه به نقش زن در جامعه میشود که به هیچ روی نمیتوان گفت برای بهبود وضعیت زنان است. نمایش زنان با خصوصیات اخلاقی ضعیف، وابسته و متکی به مرد و معمولاً تابع تصمیمگیریهای او از یک طرف و در نقشهای منفی بهوفور در سریالها قابل مشاهده است. این تصویرسازی به شکلی است که اگر زنان تلاشی هم برای دخالت در تصمیمگیریها کنند، همراه با اشتباههای زیاد خواهد بود. این امر به ساختهشدن تصویری از زن در جامعه میانجامد که قابل اتکا و حمایت نیست. چنین تصویری نه تنها نمیتواند به بهبود شخصیت اجتماعی زنان و گسترش خصوصیات مثبت در آنها کمک کند، بلکه مانعی در برابر جامعه نسبت به توانمندیها و شایستگیهای زنان و نقشهای مثبتی است که میتوانند در رشد و توسعه داشته باشند. این تصویر نه تنها با جایگزینشدن به جای واقعیت، موانع عملی را در رشد اجتماعی زنان ایجاد میکند، بلکه خودباوری زنان را نیز تحتالشعاع قرار میدهد و اعتمادبهنفس و عزت نفس آنان را که از ضروریات موفقیت و پیشرفت است، خدشهدار میسازد. این بازنمایی نامطلوب در دو گروه زنان خانهدار و زنان شاغل، هر یک به شکلی تأثیرهای منفی خود را در سطح کلان اجتماعی و فرهنگپذیری و جامعهپذیری مخاطب میگذارد. تصویر زنان خانهدار در تلویزیون در مورد زنان خانهدار تأکید بر ویژگیهایی چون ناآگاهی اجتماعی و مصوربودن در حصار تنگ موضوعات، دعواها و آشتیهای خانوادگی، مشغولیت فکری برای تربیت و حل مشکلات فرزندان بهتنهایی و بدون حمایت عاطفی پدر خانواده، همچنین پراشتباه نشاندادن تصمیمهای آنها و کسب نتایج نامطلوب و بعد سرزنش پدران و دخالت و حل مشکل، نامعقول نشاندادن تصمیمهای زنان و تأکید بر عاطفی و احساسیبودن این تصمیمگیریها و مسائلی از این قبیل، تصویری از زنان خانهدار میسازد که غیرقابل اعتماد و اتکاست. همچنین، نگاه زنان خانهدار به خودشان را تحت تأثیر قرارداده و عملاً آنها را بیشتر متکی و وابسته به دیگران خواهد کرد. تصویر زنان شاغل در تلویزیون در گروه زنان شاغل نیز این بازنماییها بیشتر از اینکه نشاندهندهی تواناییها و شایستگیهای آنها باشد، نمایشدهندهی مسائل و مشکلاتی است که اشتغال در وضعیت زندگی خانوادگی آنان به وجود میآورد و موجب نارضایتی اعضای خانواده میشود. از طرفی زن شاغل، بیش از همه در محیط و فضای خانوادگی به تصویر کشیده میشود که نشان از اهمیت این نقش در رسانه و نیز نهادینهکردن آن در جامعه ضمن اثرگذاری بر مخاطب دارد. از طرف دیگر، اشتغال زن در عمل هیچ تغییری در تقسیم نقشهای خانوادگی و مشارکت بیشتر مردان و دیگر اعضای خانواده برای برعهدهگرفتن برخی مسئولیتهایی که زن به علت اشتغال از پس آن برنمیآید، ایجاد نمیکند؛ به علاوه نقش شغلی زن در مشاغلی به تصویر کشیده میشود که در حقیقت تداوم نقشهای خانوادگی وی است و از این نظر نیز تصویر یکجانبهی موجود را هر چه بیشتر تقویت میکند. مهمترین چالش زنان و جامعه در رسانه شیوهی بازنمایی زنان در رسانهها به شکلگیری، تقویت و تثبیت شناختی نادرست از نقشهای مختلف خانوادگی و اجتماعی زنان و همچنین، ویژگیهای شخصیتی آنان بهطور کلی منجر میشود. این مسئله از یک طرف تصور زنان از خودشان را تولید میکند که تصوری منفی مبتنی بر وابستگی و عدم خودباوری و اعتمادبهنفس است. از طرف دیگر این بازنمایی، تصور کلی جامعه را از هویت زنانه با ویژگیهایی که نشان از ناتوانی زنان در مشارکت مؤثر و مفید در فعالیتهای اجتماعی دارد، برمیسازد و به آن مشروعیت میدهد. این تصور و بازنمایی نامطلوب از نقش زنان در جامعه که توسط رسانهها بهطور آگاهانه یا ناخودآگاه با اتخاذ داستانهای آسانپرداز و سهلالوصول و توجه مخاطب متوسط و عدم توجه به مسائل فرهنگی ناشی از آن ایجاد میشود، مهمترین چالشی است که زنان و جامعه در سطح کلان در عرصهی رسانهای با آن روبهرو هستند (نیازی، شفائیمقدم، 1391، 224-226). رسانهها و جایگاه انسانی زنان بحث بر سر جایگاه انسانی زنان است و لازم است که آنان مثل مردان به تصویر کشیده شوند؛ نه اینکه همچون وسیلهای مورد استفاده قرار گیرند. وظایفی که برای انسان تعیینشده، هرگز او را به صورت ماشین کار و ابزار رفع نیازمند درنمیآورد و در این جهت امتیازی بین زن و مرد نیست. زن هرگز موجودی وابسته نیست و هیچگاه هویت ابزاری ندارد تا از استقلال ذاتی محروم باشد (جوادیآملی، 338، 1377)؛ پس رسانههای جمعی میتوانند با تکیه بر مبانی نظری در حوزهی اخلاق و نهادینهکردن اخلاق و همچنین اصالتدادن به رسانهها، آثار مثبتی ایجاد کنند و این در شرایطی است که هدف رشد و تعالی انسان باشد، نه صرفاً افزایش سود. نگرش سنتی به زنان و هویت آنان در حال دگرگونی است و زن که موجودی ضعیف و وابسته بود، جای خود را به موجودی قوی، مستقل و دارای قابلیتهای فراوان و مشخص میدهد. بیشک در این راستا نقش تلویزیون را نباید نادیده گرفت؛ چراکه در مقایسه با دیگر رسانههای جمعی در رسیدن به اهداف خود موفقیت بیشتری دارد و همچنین توان زیادی در دگرگونساختن روان مخاطب. منابع: 1. حاتمی، محمدرضا و فدهی، سارویه (1390)؛ رسانه و نگرش زنان به هویت جنس خود، شمارهی 14. 2. جوادیآملی، عبدالله (1377)؛ زن در آینهی جلال و جمال، قم: نشر اسراء. 3. «کانون تبادل نظر تورنتو برای اجرای تصمیمات اتخاذ شد، مصوبهی بیستوهشتمین نشست مارس 1995»، زنان و رسانه، 1377، شمارهی33. 4. نیازی، محسن و شفائیمقدم، الهام (1391)؛ رابطهی مصرف رسانهای و نگرش به طرحوارهی جنسیتی زنان، شمارهی 26.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 66 |