تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,757 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,967 |
از دین، ادب بیاموزیم | ||
پیام زن | ||
مقاله 1، دوره 1393، شماره 275، بهمن 1393 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ادب پیامبران در برابر خداوند و برخورد مؤدبانه با مردم سیدصفیالله قادری کارشناس ارشد ادبیات عرب ادب همراه با خضوع قلبی و عملی است انبیاf و اولیا به همهی مردم با نظر رحمت و عطوفت مینگریستند و کسی را به امری ملامت نمیکردند؛ مگر برای اصلاح حال و تربیت او! آنها به بندگان خدا جز با دیدهی لطف و محبت، نظر نکرده و کسی را به نقص ملامت نمیکردند؛ گرچه برای اصلاح حال عائلهی بشر، بهظاهر ملامت میکردند، و این از ثمرههای شجرهی طیبهی یقین، ایمان و معرفت آنها به حدود الهی بود. رعایت ادب انبیا در برابر مردم زبانزد است. همچنان که در برابر خداوند متعال، خضوع قلبی و عملی را رعایت میکردند؛ مثلاً هیچوقت حاجت خود را دربارهی امور دنیوی بهطور آشکار نمیگفتند؛ هرچند غرضشان از آن حاجت، پیروی نفس هم نبود. برای مثال ایوبa حاجت خود را که عبارت از بهبودی مرضش بود، آشکارا نگفت. او میخواست حاجت خود را کوچکتر از آن بداند که از پروردگار درخواست کند. رعایت ادب در برابر بزرگان گفتوگوی مسیحa با پروردگار نیز، نشانهی رعایت ادبی است که انبیا، برابر ذات مقدس الهی مراعات میکردند: «و آنگاه خداوند به عیسی بنمریم میگوید: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را مانند دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟ او میگوید: منزهی تو، من حق ندارم آنچه را که شایستهی من نیست بگویم! اگر چنین سخنی را گفته باشم، تو میدانی. تو از آنچه در روح و جان من است آگاهی و من از آنچه در ذات (پاک) توست آگاه نیستم؛ بهیقین تو از تمام اسرار و نهانها آگاهی. من جز آنچه مرا بدان فرمان دادی، چیزی به آنها نگفتم؛ (به آنها گفتم) خداوندی را بپرستید که پروردگار من و شماست (مائده، آیات ١١8-١١6)». مسیحa خدای تعالی را از چیزهایی که لایق ساحت قدس او نیست، منزه کرد؛ سپس، خود را کوچکتر از آن دانست که کسی دربارهاش چنین حرفی زده باشد، تا به انکار آن نیاز باشد. «از اول تا آخر کلامش، لفظ نگفتم یا نکردم دیده نمیشود؛ بلکه چند نوبت بهطور کنایه انکار کرد و گفت: به من نرسیده چیزی را بگویم که حق من نیست (طباطبایی، ج١٢، ص١٦٥).» ادبی که دوست و دشمن نمیشناخت انبیا حتی در برابر اهانتهای مخالفان، الفاظ زشت را بر زبان نمیآوردند؛ چنانکه در برخورد هودa با مخالفان چنین ادبی را مشاهده میکنیم. وی با وجود آنکه مخالفان به او میگویند: بعضی از خدایان ما به تو آسیب زده و عقلت را زایل کردهاند، هرگز کوچکترین اهانتی به آنها نمیکند. «تنها چیزی که دربارهی تو (هود) میگوییم این است که برخی از خدایان ما، به تو آسیب رسانده و عقل تو را مغشوش کردهاند. هود به آنها گفت: خدا را گواه میگیرم و شما هم گواه باشید که از این پس، من از شما و خدایانی که میپرستید، بیزارم (هود، آیهی54).» مخالفان نیز به شعیب، تهمت دروغگویی میزنند؛ ولی او مقابلهبهمثل نمیکند. «ای قوم! مرا سفاهتی نیست؛ لیکن من رسول ربالعالمین هستم. پیغام خدا را به شما میرسانم و برای شما ناصح مشفق و خیرخواه هستم (اعراف، آیه67).» امام صادقa میفرمایند: «برخوردکردن با حالت خندان (با افراد مسلمان) ثواب حسنه دارد (مجلسی، ج٧٥، ص١٤).» موسیa هیچگاه زبان بهکلام زشت نیالود موسیa نیز در برخورد با فرعون، بسیار مؤدبانه برخورد کرده و هیچگاه زبان خود را به کوچکترین کلام زشتی آلوده نمیکرد. «فرعون در مقام تمسخر موسی گفت: ای مردم! این رسولی که بهسوی شما به رسالت آمده، سخت دیوانه است (موسی اعتنا نکرد) و گفت: ربالعالمین، همانند آفرینندهی مشرق و مغرب و شب و روز است و هرچه بین آنهاست؛ اگر شما در قدرت حق تعقل میکنید (شعرا، آیات27و28)!» نکتهی زیبایی که از داستان برخورد موسیa با خضرa هم بهدست میآید، نشانهی رعایت ادبی است که موسیa در مقابل استادش (خضر) کرده است. با اینکه موسی، یکی از انبیای اولواالعزم بود، برابر کسی که میخواهد به او چیزی بیاموزد، ادب را رعایت کرده است. «حضرت موسیa از همان آغاز، سخنش سرشار از ادب و تواضع است. موسیa تفاضل همراهی با خضر را بهشکل امر بیان نکرد؛ بلکه بهشکل استفهام آورد و گفت: آیا میتوانم تو را پیروی کنم؟ همراهی با او را به همراهی نخواند؛ بلکه آن را پیروی تعبیر کرد. پیروی خود را مشروط به تعلم نکرد و نگفت: من تو را پیروی میکنم، بهشرط اینکه مرا تعلیم کنی. آنچه را خضر به او تعلیم میدهد، پارهای از علم خضر خواند نه همهی آن. دستورهای خضر را امر او خواند و خود را در صورت مخالفت، نافرمان خواند و شأن استاد را بالا برد. همچنین گفت انشاءالله بهزودی خواهی یافت که چنین و چنان کنم. برابر خداوند، ادب را رعایت کرده، انشاءالله را بر زبان آورد (طباطبایی، ج٢٦، ص٢٢٩).» گفتوگوی ابراهیم خلیلالله با مردم کیفیت گفتوگوی ابراهیمa با آزر بتتراش، نشان میدهد برای نفوذ در افراد منحرف، قبل از توسل به خشونت، باید از طریق منطقِ آمیخته با احترام، محبت و دلسوزی استفاده کرد؛ چراکه گروه زیادی از این طریق تسلیم حق خواهند شد. ابتدا ابراهیمa سخن خود را با این سؤال از آزر آغاز میکند که چرا چیزی را پرستش میکند که نمیشنود و نمیبیند و نمیتواند مشکلی را از او حل کند؟ «ای پدر! علم و دانشی نصیب من شده که نصیب تو نشده است. از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم (مریم، ٤4).» ابراهیمa عمویش را از یکسو «پدرم» که نشانهی احترام است، صدا میکند و از طرف دیگر، نشان میدهد که از رسیدن کوچکترین ناراحتی به آزر نگران است. از سوی دیگر، با تعبیر «عذاب من الرحمن» اشاره به این نکته میکند که کار او، به علت بتپرستی به جایی میرسد که خداوند که رحمت عامش همگان را دربرگرفته، بر او خشم میگیرد و مجازاتش میکند. ابراهیمa در برابر تندی شدید عمویش، با نهایت بزرگواری گفت: «سلام بر تو! من بهزودی برای تو از پروردگارم تقاضای آمرزش میکنم؛ چراکه او به من رحیم، لطیف و مهربان است (مریم، آیهی٤٧).» ابراهیمa در مقابل تهدید آزر، وعدهی تقاضای بخشش پروردگار را به او داد. این آیه، از یکسو ادب ابراهیم را در مقابل آزر نشان میدهد که گفت از او دور شود و ابراهیم پذیرفت. از سوی دیگر، قاطعیت او را در عقیدهاش مشخص میکند. محاورهی مؤدبانه نوح با قومش محاورهی نوح با قومش مراعات ادب را بهخوبی نشان میدهد. در حالی که مردم با جسارت تمام با او برخورد کردند، او با متانت کامل پاسخشان داد. آنان گفتند: ما تو را جز بشری عادی و مثل خود نمیبینیم و کسی از اشراف که پیرویات کرده باشد، نمیبینیم و تنها اراذل و تهیدستان تو را متابعت کردند و ما برای شما فضیلتی بر خود نمیبینیم؛ بلکه برعکس، شما را از دروغگویان میپنداریم. «نوح فرمود: آیا چنین میکنید؟ بهفرض که من از ناحیهی پروردگارم دارای حجت و معجزهای باشم و خداوند از ناحیهی خود مرا بهنبوت رسانده است و این امر در اثر کمفکری بر شما پوشیده باشد! آیا میتوان شما را بهمعرفت آن اکراه کنم، با اینکه شما از آن کراهت دارید (هود، آیهی28)؟» ادب بزرگوارانهی یوسف در مقابل برادران برادران یوسف، سختترین ضربهها را به وی زدند و گفتند: «خداوند تو را بر ما فضیلت و برتری بخشید؛ هرچند ما خطاکار و گنهکار بودیم (یوسف، آیهی91).» یوسف که حاضر نبود شرمندگی برادران ادامه یابد یا بخواهد در مقام انتقامجویی برآید، بدونفاصله به آنها آرامش خاطر داد و گفت: «امروز، هیچگونه سرزنش و توبیخی بر شما نخواهد بود (یوسف، آیهی92).» این گفتهها دلیل بر نهایت بزرگواری یوسفa است که نهتنها از حق خود گذشت و حاضر نشد کمترین سرزنش - تا چه رسد به مجازات - در حق برادران روادارد؛ بلکه از نظر حقالله به آنها اطمینان داد خداوند، غفور و بخشنده است. همچنین یوسفa وقتی پس از سالیان دراز به پدرش رسید، از خطاهای گذشتهی برادران شکایت نکرد و تنها آن را استناد به شیطان کرد: «شیطان، میان من و برادرانم فسادانگیزی کرد (یوسف، آیهی100).» هنگامی که پیامبر اسلام در شرایط مشابهی قرار گرفتند و در فتح مکه بر سران شرک و بتپرستی پیروز شدند، رو به مردم گفتند: «من دربارهی شما همان را میگویم که برادرم یوسف دربارهی برادرانش به هنگام پیروزی گفت: امروز، روز سرزنش، ملامت و توبیخ نیست (یوسف، آیهی92).» پیامبری که سراسر رحمت و عطوفت بود پیامبران به سخنان مردم بهدقت گوش فرامیدادند؛ طوری که گاه زخمزبان میزدند و آنان را به خوشباوری متهم میکردند؛ چنانکه مخالفان زمان رسول اکرمh بهخاطر این خصیصهی اخلاقی، ایشان را «اذن (گوش)» میخواندند. رسول اکرمh میفرمایند: «میخواهید شما را به بهترین اخلاق دنیا و آخرت راهنمایی کنم؛ آن اخلاق این است که درگذری از کسی که به تو ستم کرده و پیوند کنی با خویشاوندی که از تو بریده است (مجلسی، ج3، ص١٦٧).» پیامبر اکرمh حتی با کنیزان و غلامان نیز، هیچوقت با خشونت برخورد نمیکردند و به آنها ناسزا نمیگفتند. در یکی از جنگها، عدهای به پیغمبرh اصرار کردند که دشمنان را نفرین کند و از درگاه خدا برای آنها طلب مرگ و عذاب کند؛ اما پیامبرh با خوشرویی پیشنهاد آنها را رد کردند و فرمودند: «من برای دلجویی و آمرزش مردم آمدهام، نه برای نفرین و لعن آنها (توبه، آیهی61).» انبیا در برخورد با موافقان و مخالفان هرگز سخن زشت بر زبان نمیآوردند. «ای رسول! رحمت خدا تو را باخلق، مهربان و خوشخوی گردانید و اگر تندخو و سختدل بودی، مردم از گرد تو متفرق میشدند؛ پس چون امت به نادانی دربارهی تو بد کنند، از آنان درگذر و از خدا برای آنها طلب آمرزش کن (آلعمران، آیهی159).» خدای تعالی نیز در مورد نبی محترم خود میفرمایند: «نفس خود را چنان تربیت کن که معاشرت و آمیزش را با کسانی که صبح تا شام پروردگارشان را میخوانند و رضای او را میجویند، تحمل کند و به طمع زینت دنیا، چشم از ایشان مگردان (کهف، آیهی28).» منابع: 1. قرآن کریم. 2. طباطبایی، محمدحسین (1394)؛ المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت: مؤسسهی اعلمی. 3. مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران: اسلامیه. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 108 |