تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,068 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,017 |
غدیر و اکمال دین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 2، آذر 1388 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
غدیر در یک نگاه
"غدیر" در لغت به تالاب و آبگیر گفته مىشود که آب باران و سیل در آن جمع مىشود() و "غدیر خم" آبگیرى است بین مکه و مدینه در ناحیه "جُحفه" واقع در دو میلى جحفه که چشمهاى در آن میریخته و ماجراى ابلاغ ولایت على(ع) در آنجا واقع شده است.()
در آخرین سال عمر پیامبراکرم(ص) مراسم حجةالوداع با شکوه هرچه تمامتر با حضور پیامبر(ص) به پایان رسید. قلبها در هالهاى از نور و معنویت فرو رفته و لذّت معنوى این عبادت بزرگ هنوز در ذائقه جانها انعکاس داشت.
یاران پیامبر(ص) که عدد آنها را 90 تا 124 هزار نوشتهاند، از خوشحالى درک این فیض و سعادت بزرگ، در پوست نمىگنجیدند. این مجموعه تنها از مردم مدینه نبود، بلکه مسلمانان نقاط مختلف جریره عربستان براى کسب این افتخار تاریخى بزرگ، حضرت را همراهى مىکردند.
بعد از پایان مراسم، در روز پنج شنبه سال دهم هجرت کاروان به سرزمین جحفه و بیابان خشک و سوزان غدیر خم رسید. این نقطه در واقع چهار راهى است که مردم سرزمین حجاز را از هم جدا مىکند، راهى به سوى مدینه در شمال، راهى به سوى عراق در شرق، راهى به سوى غرب و سرزمین مصر و راهى به سوى سرزمین یمن در جنوب پیش میرود و در همین جا بود که مىبایست آخرین خاطره و مهمترین فصل این سفر بزرگ انجام پذیرد.
خورشید از نصف النهار گذشت و مؤذّن پیامبراکرم(ص) با صداى اللّه اکبر، مردم را به نماز ظهر دعوت کرد و مردم به سرعت آماده نماز شدند، ولى داغى هوا به قدرى زیاد بود که عدّهاى مجبور شدند که قسمتى از عباى خود را به زیر پا و طرف دیگر آن را به روى خود بیفکنند.
بعد از پایان نماز، پیامبر اکرم(ص) بر فراز منبرى از جهاز شتر قرار گرفت تا پیام مهمّ و تازه الهى را به مردم برساند.
آن حضرت بعد از حمد و ثناى الهى و گرفتن اعتراف از مردم بر انجام امر رسالت و تبلیغ آن و بیان حدیث ثقلین و...
غدیر و اکمال دین
دست على(ع) را بالا برد و فرمود: «من کنت مولاه فعلىٌّ مولاه؛هر کس من مولا(و رهبر) او هستم، على مولا (و رهبر) اوست.» و این سخن را سه بار و به گفته برخى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد و به دنبال آن آیه «اکمال» نازل شد و مراسم بیعت با امیر مؤمنان(ع) به عنوان ولى و جانشین پیامبر اکرم(ص) انجام گرفت.()
آیه اکمال
«الیوم یئس الّذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً؛() امروز کافران از دین شما ناامید شدهاند. بنابراین، از آنها نترسید و از من بترسید. امروز دین شما را کامل و نعمتم را براى شما تمام کردم و راضى شدم که اسلام براى شما دین و آیین باشد.»
شرح واژههاى آیه
"یوم" در چهار معنا استعمال شده است:
.1 مدّت زمانى که از طلوع فجر آغاز و به غروب خورشید ختم مىشود. بنابراین معناى یوم در مقابل لیل است مانند: «یوم سبتهم»() و «فعدّةٌ من أیّام اخر»().
.2 به معناى مجموع شبانه روز، مانند نماز یومیّه.
.3 به معناى عصر، روزگار و برههاى از زمان، همچون: «تلک الایّام نداولها بین النّاس».()
.4 به معناى مرحله، چنان که درباره خلقت آسمان و زمان فرمود: «فى ستّة أیّام».()
الف و لام "الیوم" در آیه اکمال، براى عهد است و اشاره به روز معیّن و مشخّصى دارد که نزد گوینده و شنونده معلوم است. بدین ترتیب، واژه "الیوم" به معناى امروز در مقابل دیروز و فردا مىباشد و "الیوم" دوم تأکید و تکرار آن براى اهمیت آن روز بزرگ است.
"تمام" شدن یک چیز بدین معنى است که به جایى برسد که تمام اجزاى آن بدان ملحق شود و احتیاج به چیز دیگرى نداشته باشد، در حالى که ناقص، به اشیاى خارج از خودش احتیاج دارد.()
"کمال" شىء به این است که به جایى برسد که غرض از آن شىء حاصل شود.()
"دین" در لغت به معناى خضوع و انقیاد در برابر برنامه و مقررات معین است() و در اینجا بر مجموعه احکام و معارفى اطلاق
غدیر و اکمال دین
شده که از جانب خداى سبحان نازل گشته تا برنامه زندگى بندگان او باشد.
اسناد اکمال به دین نشان میدهد که چیزى به این مجموعه اضافه شده است ولیکن از سنخ سایر اضافات نیست، بلکه از امورى است که تغییر اساسى در دین ایجاد کرده و آن را از جهت عمودى پیش برده است.
ذکر کلمه "لَکُم" براى اشاره به این است که در اکمال دین، منفعت و مصلحت مکلّف ملاحظه شده است.
نعمت مطلق و مشروط
نعمت بیانگر نوع خاصى از برخوردارى و خوشگوارى است که گاهى مشروط است، مانند تمام موجودات هستى که در خدمت انسان اند تا در مسیر سعادت از آنها استفاده کند و چنانچه در این مسیر قرار گرفت، نعمت است و گرنه نقمت است، ولى ولایت الهى و ولایت اولیاى او، نعمت مطلق است که همیشه نعمت است و هرگز نقمت نخواهد شد؛ زیرا اگر این نعمت براى کسى وجود داشته باشد، حتماً مایه تقرّب و بلکه عین تقرّب است.()
اضافه "نعمت" به ضمیر متکلّم "ى" که به خدا بر مىگردد، حکایت از شرافت این نعمت
مىکند. "رضیت" از ماده "رضى" است و آن به معناى موافقت و تمایل داشتن نسبت به چیزى است و مفسّران آن را به معناى اختیار و برگزیدن دانستهاند.()
"اسلام" از ریشه "سلم" مقابل خصومت و به معناى موافقت شدید ظاهرى و باطنى است، به گونهاى که هیچ اختلافى وجود نداشته باشد.()
الیوم" کدام روز است؟
آنچه از آیه استفاده مىشود، این است که در یکى از روزهاى صدر اسلام حادثهاى عظیم رخ داد که قرآن کریم ویژگیهاى ذیل را براى آن ذکر مىکند:
.1 امید تمام دشمنان را که براى نابودى اسلام دندان طمع تیز کرده بودند، به یأس مبدّل کرد: «یئس الّذین کفروا».
.2 افزون بر تبدیل شدن امیدشان به یأس، آن چنان زمینه فعالیت آنها را خنثى کرد که ترس مسلمانان را از آنان بى جهت دانست: «فلاتخشوهم».
.3 امکان داشت که مسلمانان با پشت پا زدن و نادیده گرفتن آن نعمت بزرگ، کفران نعمت کنند و زمینه غضب الهى و بازگشت سلطه کفار را فراهم و امید تازهاى در آنان ایجاد کنند. از این رو، براى پیشگیرى از این مسئله فرمود: «واخشون».
.4 پیشرفتى کیفى (کمال) در دین الهى ایجاد کرد و مایه تکامل آن گردید: «اکملت لکم دینکم».
.5 پیشرفت کمّى (تمامیّت) در نعمت مطلق الهى (ولایت) ایجاد کرد و آن را به مراحل پایانى رساند: «اتممت علیکم نعمتى».
.6 در مرحله ابلاغ نیز خدا راضى شد تا اسلام دین ابدى مردم گردد: «رضیت لکم الاسلام دیناً».()
پس باید روزى را در تاریخ اسلام پیدا کرد که این خصوصیات شش گانه را داشته باشد.
روزهاى برجستهاى که در تاریخ اسلام وجود دارد و ممکن است همان روز معین باشد، عبارت است از:
.1 روز تولد پیغمبر اکرم(ص) که هر چند سر فصل مهمى در تاریخ بشر بود و موجب حوادث مهمّى شد، لیکن هیچ یک از
خصوصیات اکمال دین، اتمام نعمت، یأس دشمنان و... در آن وجود نداشت و با تاریخ نزول آیه هم سازگارى ندارد.
.2 روز مبعث، چنان که ممکن است مراد از «والعصر» عصر بعثت باشد. این هم نمىتواند مراد باشد، زیرا بعثت حادثهاى بود که فقط على(ع) و خدیجه(س) از آن باخبر شدند و کافران از آن حادثه عظیم مطّلع نشدند تا ناامید شوند. افزون بر این، در آن روز دین کامل نشده بود.
.3 «یوم الانذار» و روز اعلام عمومى دعوت از ناحیه پیامبراکرم(ص) در سال سوم هجرت. این هم نمىتواند مقصود باشد، زیرا اعلان عمومى، نه تنها موجبات یأس سران شرک را فراهم نکرد، بلکه طمع آنان را به نابودى اسلام برانگیخت، گذشته از این، بخش ناچیزى از دین تا آن روز ابلاغ شده بود و تا رسیدن به مرحله کمال فاصله فراوانى داشت.
.4 روز هجرت از مکه و نجات از آزار مشرکان. این روز نیز مدّ نظر نیست، چرا که اوّلاً هجرت بر اثر هراس از آزار و اذیت مشرکان مکه صورت گرفت. پس موجب ناامیدى کافران نشده بود و ثانیاً روز هجرت روز کمال دین نبود.
.5 روز ورود به مدینه و تشکیل حکومت اسلامى. این هم نمىتواند مقصود باشد، چرا که این روز مایه یأس مشرکان نشد. نشانهاش جنگ بدر و احد و خندق است که مشرکان خودشان را به مدینه رساندند. افزون بر این، بسیارى از آیات پس از آن روز نازل شده است.
.6 روز فتح مکه، این هم نمىتواند مدّ نظر باشد، زیرا اوّلاً بسیارى از احکام و آیات پس از فتح ـ که در سال هشتم هجرى اتفاق افتاد ـ نازل شد. پس دین در این روز کامل نشده بود، ثانیاً فتح مکه نیز مایه یأس کامل نشده بود؛ به دلیل اینکه به پیمانهاى عدم تعرّض پایبند بودند و به سنت جاهلى خود نیز ـ مانند برهنه حج کردن زنها ـ عمل مىکردند. به قول امیرمؤمنان (ع) «اسلام نیاوردهاند، بلکه (اظهار اسلام کردهاند و) اجباراً تسلیم شده بودند و کفرشان را پنهان میداشتند. پس آن گاه که یاران(وعِدّه و عُدّه) فراهم شد، علیه اسلام آشکار کردند.()
و ثالثاً تاریخ نزول این سوره مدّتها بعد از فتح مکّه بوده است.
.7 روز نزول آیات اوّل سوره برائت و اعلام آن در سال نهم هجرت.
این هم نمىتواند مراد باشد؛ زیرا اگرچه اعلام برائت، مشرکان مکه و حتى مشرکان و بت پرستان حجاز را تحت فشار قرار داد، ولى در آیه مىفرماید: همه کافران، یعنى مشرکان مکه، یهودیها، نصرانیها، امپراطور قدرتمند ایران و روم و...مأیوس شدند.
همچنین دین نیز در آن روز به کمال خودش نرسیده بود. افزون بر آن سوره برائت مدّتها قبل از نزول این سوره بوده است.
.8 روز عرفه، یعنى نهم ذى الحجة سال دهم هجرت که اسلام به اوج شکوفایى خود رسیده بود و بسیارى از مسلمانان مراسم عبادى حج را همراه رسول خدا(ص) به جا آوردند. محور اصلى تفاسیر عامّه در آیه اکمال، همین احتمال است و مدّعى هستند که این آیه در سرزمین عرفات نازل شده است ؛ ولى با دقت، روشن مىشود که این روز نیز منظور نیست، زیرا در این روز حادثه قابل توجهى پیش نیامد تا موجب یأس کفار و تکمیل دین باشد.یأس مشرکان قریش در ماجراى فتح مکه حاصل شد و یأس مشرکان حجاز هنگام نزول آیات برائت و اعلام آن توسط امیرمؤمنان(ع) در سال نهم هجرى اتفاق افتاد، امّا بقیّه کفار اعم از یهود، نصارى، مجوس، و... در آن روز یعنى روز عرفه سال دهم هجرى هنوز امیدوار بودند.
علاوه بر این، وقوع چنین حجّى با حضور پیامبر اکرم(ص) موجب کمال حج است و هرگز موجب کمال دین نمىشود، هر چند در روز عرفه هنوز اعمال حج هم تمام نشده بود.
همچنین پیغمبر اکرم(ص) حدود هشتاد روز بعد از روز عرفه حجة الوداع در قید حیات بود و برخى از احکام و آیات در این مدّت نازل شد. بدین جهت، روز عرفه، دین به حدّ کمال خود نرسیده بود.()
احتمال معقول
شایان توجه است که منافقان و مشرکان لجوج همواره از طرق مختلف تلاش مىکردند جلوى تبلیغات پیامبراکرم(ص) را
بگیرند. آنان از طریق تهمت و افترا، محاصره اقتصادى و اخراج از مکّه کارشکنى کردند و در مدینه نیز منافقان بارها در جنگهاى رسول خدا(ص) با مشرکان سرپیچى کردند و با مشرکان روابط مرموز سیاسى ـ اطلاعاتى برقرار کردند و عقاید مردم را به بازى گرفتند، امّا هیچ یک به نتیجه نرسید.
در کنار این توطئهها، پیوسته به مرگ آن حضرت دل بسته بودند و مىگفتند :«او پادشاهى همانند سایر پادشاهان است که با مرگ او تمام ادعاهایش فراموش خواهد شد؛ زیرا فرزند پسر ندارد تا بعد از او راهش را ادامه دهد. به همین علّت، او را «ابتر» و بلاعقب و بى دنباله مىنامیدند.»() که سوره کوثر در ردّ این نسبت نازل شد.
زمخشرى با اشاره به این ماجرا مىگوید: «کانوا یقولون انّ محمداً صنّورٌ اذا مات مات ذکره؛() آنان مىگفتند: به راستى محمد صنور(فرد ضعیف، ذلیل، بدون اهل و دنباله و بى یار و یاور) است که با مرگش یاد او مىمیرد.»
شکى نیست که نه تنها ملک و سلطنت با مرگ مَلِک و سلطان مىمیرد، بلکه دین، آیین و قانون نیز هرچند کامل، عادلانه و حق باشد، با مرگ آورنده آن با تهدید مواجه مىشود، زیرا با مرور ایّام و حوادث، نیازهاى جدیدى پیش میآید که پاسخ گویى به آنها و تطبیق آن حوادث بر خطوط کلّى دین و اصول قانون از عهده هر کسى بر نمیآید.
اگر براى دین و قانون، متولّى مشخص و معین وجود داشته باشد، در کوران حوادث و بحران اجتماعى محفوظ مىماند؛ خواه آن فرد مشخص شده باشد یا اینکه به بیان شرایط و معیارهاى شایستگى وى اکتفا شده باشد، ولى اگر متولّى معین نشده باشد و دین بدون متولّى بماند، حتى از جانب هواداران در معرض تهدید است و با افزوده شدن دشمن بیگانه، خطر بسیار جدّىتر خواهد بود.
بنابراین، انتظار و تحلیل دشمنان قسم خورده نسبت به نابودى و از هم پاشیدگى دین اسلام با مرگ پیامبر اکرم(ص) انتظارى طبیعى و تحلیلى مطابق با سنّت اجتماعى بوده است.
بدین ترتیب، اگر با تعیین جانشینى براى
پیغمبر اکرم(ص) رهبرى دینى از فرد حقیقى با عنوان و حقیقت "عصمت" منتقل مىشد، نتایج زیر به دست میآمد:
.1 تمام نقشههاى دشمنان نقش بر آب مىشد و آخرین امیدشان به یأس مبدّل مىگشت.
.2 تغییر کیفى و پیشرفت عمودى در دین حاصل مىشد و سبب تکامل آن مىگردید؛ زیرا دین، متولّى و مفسّر رسمى پیدا مىکرد و از تحریف محفوظ مانده، با دفاع جانانه از آن موجبات استقامت دین در مقابل بیگانه را فراهم مىکرد. از آنجا که این حکم، از سنخ سایر احکام نیست، نزول احکام و آیات دیگر در باقى مانده عمر پیغمبر اکرم(ص) منافاتى با اکمال دین پیدا نمىکرد.
.3 نعمت ولایت الهى که در ولایت پیغمبر اکرم(ص) تبلور یافته بود، با جعل ولایت براى جانشینان آن حضرت به اتمام میرسید.
.4 در چنین شرایطى ترسیدن مسلمانان از دسیسههاى دشمنان بى جهت بود.
.5 اسلام با داشتن چنین متولّیانى مىتوانست دین برگزیده الهى براى جامعه بشرى براى همیشه تاریخ باشد.
.6 باید از خدا ترسید و در پذیرش یا ردّ چنین متولّیان و جانشینانى حبّ و بغضهاى شخصى را دخالت نداد.()
بنابراین، تمام خصوصیّتهاى شش گانهاى که در آیه مطرح شده است، با تعیین جانشینى براى آن حضرت حاصل مىگردید.
بدین ترتیب، اگر "الیوم" مصداقى در تاریخ اسلام داشته باشد. که با توجه به اخبار، آیه کریمه، قطعاً چنین مصداقى وجود دارد...روزى جز هیجده ذى الحجه سال دهم هجرى که در آن روز پیغمبر اکرم(ص) به دستور خداى سبحان على(ع) را به جانشینى خود نصب کرد، نخواهد بود.
این همان احتمالى است که تمام مفسّران شیعه در کتب خود آوردهاند و روایات متعددى از طریق فریقین آن را تأیید مىکند و با محتویات آیه کاملاً سازگار است.
آرى، روز غدیرخم روزى است که پیامبر اکرم(ص) امیر مؤمنان على(ع) را رسماً براى جانشینى خود تعیین کرد و کفار در امواجى از یأس فرو رفتند، چرا که مشاهده کردند مردى چون على(ع) که از نظر علم و تقوا و قدرت و
عدالت بعد از پیامبر اکرم(ص) در میان مسلمانان بى نظیر بود، به عنوان جانشینى پیامبر خدا(ص) انتخاب شد و از مردم براى او بیعت گرفته شد و یأس و نومیدى نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت ؛ زیرا فهمیدند با تعیین ولایت، اسلام آیینى ریشه دار و ماندگار گشت و با تعیین متولّى و مفسّرى چون على(ع) و فرزندان معصومش بعد از او، اسلام کامل شد و نعمت به نهایت رسید.
روایات مؤیّده
روایات فراوانى از طرق معروف اهل سنّت و شیعه نقل شده است که به صراحت بیان مىکنند که آیه اکمال در روز غدیر خم و به دنبال ابلاغ ولایت على(ع) نازل گردید. در ادامه به نمونه هایى اشاره مىشود:
.1 حافظ ابو نعیم اصفهانى در کتاب «ما نزل من القرآن فى علىٍ(ع)» از ابوسعید خدرى (صحابى معروف) نقل کرده که پیامبر(ص) در غدیر خم على(ع) را به عنوان ولایت به مردم معرفى کرد و مردم متفرق نشده بودند که آیه «الیوم اکملت لکم...»نازل شد. در این هنگام، پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اللّه اکبر على اکمال الدّین و اتمام النّعمة و رضى الرّبّ برسالتى و بالولایة لعلىّ (ع) من بعدى ثم قال من کنت مولاه فعلىّ مولاه...؛() اللّه اکبر بر کامل شدن دین و تمام شدن نعمت و خشنودى خداوند از رسالت من و ولایت على(ع) بعد از من. سپس فرمود: هر کس من مولاى اویم، على(ع) مولاى اوست. خداوندا! آن کس که او را دوست بدارد، دوست بدار و آن کس که او را دشمن دارد، دشمن بدار! هر کس که او را یارى کند، یاریاش کن و هر کس دست از یاریش برداشت، دست از او بردار!»
.2 جلال الدین سیوطى این گونه نقل کرده است: «لمّا نصب رسول اللّه(ص) علیّاً یوم غدیر خمٍّ فنادى له بالولایة هبط جبرئیل علیه بهذه الآیة (الیوم اکملت لکم دینکم؛() وقتى که پیامبر خدا(ص) در روز غدیر خم على بن ابى طالب(ع) را به جانشینى خود نصب کرد و به ولایت او ندا داد، جبرئیل با آیه «امروز دین شما را کامل کردم...» بر آن حضرت نازل شد.»
.3 امام باقر(ع) فرمود: «آخر فریضةٍ انزلها اللّه تعالى الولایة ثمّ لم ینزل بعدها فریضةً ثمّ نزّل (الیوم اکملت لکم دینکم) بکراع الغمیم؛() آخرین فریضهاى که خداى تعالى نازل کرد، ولایت بود که پس از آن فریضهاى را نازل نکرد. آن گاه آیه (الیوم اکملت لکم دینکم) را در منطقه کراع الغمیم (نام وادى بین مکه و مدینه که در حوالى جحفه واقع شده و ماجراى غدیر در آن اتفاق افتاده است.) نازل کرد.»
و به طور کلّى، در کتاب الغدیر شانزده روایت در این زمینه، ودر تفسیر برهان و نور الثقلین ده روایت از طرق مختلف نقل شده که این آیه درباره على(ع) و در روز غدیر خم نازل گردیده است.()
مرحوم علامه سید شرف الدین مىنویسد :«نزول این آیه در روز غدیر در روایات صحیحى از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نقل شده و اهل سنّت، شش حدیث با اسناد مختلف از پیامبر(ص) در این زمینه نقل کردهاند که صراحت در نزول آیه در این جریان دارد.»()
بحث را با قسمتى از اشعار "غدیریه" آقاى سازگار به پایان مىبریم:
پیام نور به لبهاى پیک وحى خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست
غدیر، عید خدا، عید احمد، عید على
غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست
غدیر سلسلهدار کمال دین تا حشر
غدیر آینه دار على ولى اللّه است
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر میوه توحید اولیاء همه جاست
غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر(ص)
غدیر نقش ولاى على به سینه ماست
غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
غدیر خاطرهاى جاودانه و زیباست
غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست
هنوز لاله اکملت دینکم روید
هنوز طوطى اتممت نعمتى گویاست
هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم على مولاست
چنان که من همگان را به نفس اولایم
على وصىّ من از نفس او به او اولاست()
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. فرهنگ معین، ج 2، ص .2393
. همان، ج 6، ص 1244؛ التحقیق، علامه مصطفوى، چاپ اعتماد، 1385، مرکز نشر آثار علامه مصطفوى ج، ص .139
. ر.ک: ترجمه الغدیر علامه امینى، احمد امینى، نجفى، تهران، چاپ دوم، 1372 ش، ج 1، ص 29 ـ 34؛ تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1370 ش، ج 5، ص 8 ـ .11
. سوره مائده، آیه .3
. سوره اعراف، آیه 163.
. سوره بقره، آیه :184«پس تعدادى از روزهاى دیگر.»
. سوره آل عمران، آیه 140، «و ما این روزها را بین مردم مىگردانیم.»
. سوره اعراف، آیه 54،«در شش روز».
. المفردات راغب اصفهانى، دفتر نشر الکتاب، ص 75 ـ 76.
. همان، ص 441.
. ظهور ولایت در صحنه غدیر، محمد صفایى،نشر اسراء، 1380ش، ص .47
. همان، ص 52.
. الکشاف، محمود زمخشرى، بیروت، دارالکتاب، ج 1، ص 605.
. التحقیق، همان، ج 5، ص .228
. تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، دارالکتب الاسلامیه، چهارم 1362 ج 5، ص 184 ـ 185.
. نهج البلاغه، نامه .16
. ر.ک: ظهور ولایت در صحنه غدیر، ص 63 ـ 77، تفسیر نمونه، ج 4، ص 263 ـ 264؛ تفسیر المیزان، همان، ص 183 ـ .185
. تفسیر المیزان، همان، ص 185.
. الکشاف، ج 4، ص 808، ذیل آیه 1 سوره کوثر.
. ظهور ولایت در صحنه غدیر، ص 84 ـ 87، با تلخیص؛ المیزان، همان، ج 5، ص 185 ـ 190.
. فرائد السمطین، محمد جوینى، بیروت، مؤسسة المحمودى، 1398 ق، ج 1، ص 78، ح 46 و 47؛ الغدیر، علامه امینى، تهران، دارالکتب السلامیة، ج 1، ص 230.
. درالمنثور، سیوطى، ج 3، ص 19؛ ر.ک: الغدیر، ص 231 ـ 232.
. نورالثقلین، جوینى، ج 1، ص 588.
. الغدیر، ص 230 237، تفسیر برهان، ج 1،ذیل آیه 3 مائده، به نقل از: تفسیر نمونه، ج 4، ص 267.
. المراجعات، سید شرف الدین چاپ چهارم، ص .38
. نخل میثم، غلامرضا سازگار(میثم)، قم، نشر حق بین، 1376 ش، ص 67 ـ .68
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 111 |