تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,228 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,145 |
اعتمادمردم را حفظ کنیم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1387، شماره 4، دی 1387 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درآمد:
خلوص و سادهزیستى دکتر شیبانى امری است که دوست و دشمن بر آن اتفاق نظر دارند. او کمتر سخن مىگوید و مرد میدان مبارزه و عمل صالح است و این گفتگو را نیز به دشوارى پذیرفت، با این همه جملات کوتاه و موجز او برخاسته از صداقت و شفقتى مؤمنانه است که چون همیشه به کلام او تأثیر و اعتبارى خاص مىبخشد.
علایق سیاسى شما از چه مقطعى بروز کرد؟
من از دوره نهضت ملى شدن نفت به سیاست علاقمند شدم و مانند بسیارى از جوانان آن دوره، به رفع سلطه انگلیس علاقمند بودم و اخبار و رویدادها را پیگیرى مىکردم. در آن زمان دانشجوى دانشکده فنى دانشگاه تهران بودم و بعدها به دانشکده پزشکى رفتم. ما در آن مقطع طرفدار دولت دکتر مصدق بودیم. البته جبهه ملى در دانشگاه فعالیت موثّرى نداشت و اکثر فعّالین دانشگاه تودهاى بودند و در راه ملى شدن نفت، بسیار سنگاندازى مىکردند.
مذهبیون از چه زمانى به شکل محسوس وارد فعّالیتهاى سیاسى آن دوره شدند؟
من فکر مىکنم وقتى که آیتالله کاشانى از تبعید برگشتند و با آن استقبال گسترده روبرو شدند، فعالیتهاى سیاسیون مذهبى دوباره به راه افتاد. پیشکسوت مبارزین مذهبى در آن مقطع بالطبع
مرحوم آیتالله کاشانى بودند که با دکتر مصدق همکارى مىکردند و توانستند گروه زیادى از مردم متدین را بسیج کنند. البته نقش فدائیان اسلام و شخص شهید نوّاب صفوى را به عنوان یک گروه مبارز اسلامى با هدف کاملا مشخص نمىتوان نادیده گرفت، اما اینها با فکر مسلط و مشترک بین رهبران نهضت، اختلافاتى داشتند. مرحوم کاشانى و دکتر مصدق در اولویت دادن به بیرون راندن انگلیس، با هم توافق داشتند، حتى یکى از خویشاوندان ما نقل مىکرد که با عدهاى از بانوان، خدمت آیت الله کاشانى رفتیم و گفتیم :«آقا! چرا حکومت اسلامى را پیاده نمىکنید؟» مرحوم کاشانى گفتند :«ما فعلا با انگلیس در جنگ هستیم و هیچ کار دیگرى هم نمىکنیم.»، یعنى حتى مرحوم کاشانى هم معتقد بودند که در آن برهه نمىشود حکومت اسلامى را تشکیل داد، ضمن اینکه درآن مقطع، فرهنگ دینى چندان قویاى هم وجود نداشت و شرایط مثل شرایط منتهى به پیروزى انقلاب نبود.
نقش فدائیان اسلام را در به ثمر رساندن نهضت ملى چقدر مؤثر میدانید؟
واقعیت این است که مجموعة حامیان نهضت ملى و بهطور طبیعى طرفداران و اطرافیان دکتر مصدق از فعالیتهای فدائیان اسلام، بسیار بهره بردند و اگر آنها با رزمآرا برخورد نمىکردند، دکتر مصدق بههیچ وجه نخستوزیر نمىشد. مرحوم نواب خدمات زیادى کرد و افرادى که در این سالها آنها را به خشونتطلبى و امثالهم متهم مىکنند، یا توجهى به دیکتاتورى شاه و نفوذ بیگانگان در شرایط آن روز جامعه ندارند و یا عمدآ تاریخ را تحریف مىکنند. شهید نواب بیان بسیار نافذ و جذبه فوقالعادهاى داشت و بسیار هم سادهزیست بود. آقاى طالقانى بعدها برای ما نقل مىکرد که وقتى نواب مىخواست براى شرکت در مؤتمر اسلامى برود، نزد من آمد و گفت :«پسر عمو! من مىخواهم به مسافرت بروم و عبایم را به خشکشوئى دادهام. شما عبایت را به من قرض بده و بعد برو عباى مرا از خشکشوئى بگیر.» زندگى بسیار ساده و در عین حال شخصیت بسیار مؤثرى داشت.
تحلیل شما از زمینههاى وقوع 28 مرداد چیست؟
من فکر مىکنم اختلافى که بین رهبران نهضت پیش آمد و ضعفى که از این ناحیه بر نهضت تحمیل شد، موجب شد که مردم واقعآ متحیّر شوند و مدیریت مناسب و واحدى براى نهضت ملى نفت وجود نداشته باشد. بین 25 تا 28 مرداد تودهاىها در خیابان فردوسى راه میافتادند و شعار جمهورى دموکراتیک سر میدادند و مردم از ترس اینکه تودهاىها حاکم شوند، سکوت کرده بودند. واقعیت این است که مردم در روز 28 مرداد متحیّر بودند و اصلا نمیدانستند چه باید بکنند و طبعآ شاه و امریکائىها در چنین فضائى توانستند دو باره قدرت را قبضه کنند.
شما بعد از 28 مرداد در گروه نهضت مقاومت ملى فعال بودید. بهطور مشخص در آنجا چه فعّالیتهائى را انجام میدادید؟
من به عنوان دانشجوى طرفدار نهضت مقاومت فعالیت مىکردم و اعلامیه وجزوه میدادیم و نشریه راه مصدق را منتشر مىکردیم. در همان مقطع بود که استادان دانشگاه و مرحوم فیروزآبادى، جزوهاى علیه کنسرسیوم منتشر کردند. البته نهضت مقاومت در میان مردم موثر نبود و پایگاه مهمى هم نداشت، گهگاه اعلامیهها و شبنامههائى میداد که اینها با پول خودمان و در منزل من تکثیر مىشدند. در ابتدا همة نیروهاى چپ و مذهبى به نهضت مقاومت آمدند- البته مقصودم از چپ، بیشتر سوسیالیستها هستند- ولى بهتدریج چپىها و لائیکها و ناسیونالیستها و لیبرالهاى غیرمذهبى، همه کنار کشیدند و تنها مذهبىها باقى
ماندند؛ البته همان طور که اشاره کردم در آن مقطع حرف ما چندان خریدار نداشت و نهضت مقاومت فقط یک عده مخاطب خاص داشت.
بعد از بىفروغ شدن چراغ نهضت ملى، شما نهضت آزادى را تشکیل دادید. علت این امر چه بود و شما چه نقشى در تشکیل، توسعه و تداوم فعالیتهاى نهضت داشتید؟
هدف این بود که مذهبىهاى باقیمانده از نهضت مقاومت ملى یک هویّت جدیدى براى خود دست و پا کنند و یک تشکیلات قوىترى را راه بیندازند. من هم، عضو شوراى مرکزى نهضت بودم و هم عضو هیئت مؤسّس و هم مسئول کمیته دانشجوئى نهضت. موسسان اولیه سازمان مجاهدین که با منافقین بعدى خیلى تفاوت داشتند، جزو همین کمیته بودند. اینها وقتى با ما کار مىکردند، آدمهاى مذهبى و زحمتکشى بودند، معتقد به دین بودند، ولى اطلاعات عمیق نداشتند. البته به این نکته هم اشاره کنم که هدف از تشکیل نهضت آزادى، انشعاب از جبهه ملى و اعتراض به آن نبود، بلکه مىخواستیم با وجهه مذهبىترى در داخل جبهه فعالیت کنیم، منتهى در عمل موفق به انجام چنین کارى نشدیم. خود جبهه ملىها هم اعتقادشان این بود که شما بروید و گروهى را تشکیل بدهید و علنآ بگوئید چه کسانى هستید تا ما بدانیم با چه فکرى روبرو هستیم. این بود که زمینة تشکیل نهضت آزادى فراهم شد.
ما امروز با چهرههائى مواجه هستیم که داعیهدار نهضت آزادى هستند و از پیشینه ونام مؤسسین اولیه نهضت استفاده ابزارى مىکنند. این افراد در مقطع تأسیس، چقدر در نضجگیرى این حرکت نقش داشتند؟
این افراد در آن زمان در تشکیل نهضت دخیل نبودند. آقاى یزدى در آمریکا با نهضت همکارى مىکرد، ولى هیچ وقت عضو شوراى نهضت نبود. آقاى صبّاغیان هم با دکتر سامى همکارى مىکرد. آقاى معینفر هم نبود و با انجمن مهندسین همکارى مىکرد و در مسائل سیاسى، فعال نبود. آقاى دکتر یداللّه سحابى، پدر آقاى مهندس سحابى، از مؤسسین بود، ولى خودش را یادم نیست که از اعضاى مرکزیت بوده باشد، اما جزو نهضت آزادى بود که بعدآ جدا شد و جزو منتقدین مهندس بازرگان شد. به هر حال اغلب کسانى که با عنوان نیروهاى ملى ـ مذهبى، یک چیزهائى را امضا مى کنند، در آن زمان، ناشناخته بودند و یا در ردیف دو و سه بودند و در مبارزات هم خیلى جدى نبودند.
هماکنون در تبلیغات نهضت آزادى به کرات از آیتاللّه طالقانى، نام برده مىشود. ایشان چه نقشى در نهضت داشت و در این تشکل، چقدر فعال بود؟
بعد از تشکیل نهضت، مرحوم آقاى آسید رضاى زنجانى و آقاى
طالقانى از ایجاد این تشکیلات سیاسى دینى براى مبارزه، حمایت کردند و اعلامیه دادند، اما آقاى طالقانى در مورد شاه و سلطنت، دیدگاه بسیار رادیکالى داشت. او از نظر سیاسى و مبارزه، بسیار تندتر و فعالتر از مهندس بازرگان بود. البته ایشان فعالیت تشکیلاتى نمىکرد و چندان هم در چهارچوب تشکیلات نهضت آزادى عمل نمىکرد. به قول امروزىها، ایشان فراتر از گروهها بود. مسجد ایشان، عملا پایگاه اغلب کسانى بود که به وضع موجود، اعتراض داشتند و به مبارزه علاقمند بودند. یادم هست که در مسجد ایشان عکس شاه نبود. بعد از مدتى ماموران رژیم آمدند و براى نصب عکس، فشار زیادى آوردند و نهایتآ عکس را کنار کفشدارى زدند! رژیم پس از مدتى متوجه شد که چه خبطى کرده است.
نهضت آزادى پس از تشکیل تا چه حد توانست با جریانى که از سال 40 شروع شد، همراهى کند؟
واقعیت این است که اگر فضاى باز سیاسى وجود داشت و نهضت مىتوانست در حد یک اعلامیه سیاسى و اظهارنظر کارى بکند، این کار را مىکرد، اما به هیچوجه قدرت ایجاد انسجام و وحدت را در میان مردم نداشت، چون چنین نفوذی نداشت. با ظهور امام و رویداد 15 خرداد، نهضت آزادى و گروههائى از این دست، به حاشیه رفتند. با توجه به ایدههاى امام و نتایجى که از حرکتش میدیدیم و ایمان وسیع و بى نظیر مردم به ایشان و جامعیت و صداقت او را که بزرگترین انقلاب مردمى را بوجود آورد مشاهده مىکردیم، براى من که خودم در تأسیس نهضت آزادى دست داشتم مسجّل شد که دیگر تاریخ مصرف نهضت آزادى تمام شده و نهضت از مردم عادى هم عقب مانده و دوران همه آن گروههاى سابق ملّى
و مذهبى و چپ و لیبرال منقضى شده است. رسیدیم به این که همه گروهها و تلاشهاى قبلى ناقص و معیوب بوده و امام صحیح مىگوید. امام از جایگاه یک مرجع تقلید و فقیهى بزرگ، توانست نیروهاى پراکنده را به یک انقلاب بزرگ تبدیل کند. در سالهاى بعد هم که با مؤسسین نهضت، در زندان بودیم و طبیعتآ در زندان نمىشد فعالیت خاصى کرد.
بخشى از نقشآفرینى جنابعالى مربوط است به دادگاه سران نهضت آزادى در سال 42. چه شد که این دادگاه توانست درحد خود بر جریان مبارزات تاثیر بگذارد و مورد توجه افرادى که انگیزه مبارزاتى داشتند، قرار بگیرد؟
به نظر من، دستگاه میدانست که ما یک گروه مذهبى هستیم و حرف حسابى هم داریم و محکم هم سر حرفمان ایستادهایم. آنها نمىتوانستند منکر اعتقاد و شیوه و طرز فکر ما بشوند، بالطبع دفاعیات ما هم محکم بود. البته آن دادگاه هم محدودیتهاى خودش را داشت. اولا افراد زیادى نمىتوانستند در آن شرکت کنند و حرفها درست منتقل نمىشد، اما با این همه بهطور نسبى، دست کم مستمعینى که ازاقشار علاقمند به مبارزه، در دادگاه شرکت مىکردند حرفها را به بیرون منتقل مىنمودند.
البته در رفتارهاى رهبران نهضت در دادگاه، تفاوتهائى وجود داشت. مرحوم آقاى طالقانى مطلقآ دفاع نمىکردند، اما مهندس بازرگان دفاع و شخص شما گهگاه صحبت و اعتراض مىکردید. دلیل این تفاوت چه بود؟
آقاى طالقانى دادگاه را براى محاکمه خودش، صالح نمیدانست. به هر حال ایشان از علما بود و اعتقاد داشت که این دادگاه اساسآ صلاحیت ندارد که او را محاکمه کند و لذا سکوت مىکرد، اما از این نظر با ایشان تفاوت داشتیم و مىخواستیم حرفهاى خودمان را به صراحت بزنیم. جریان دادگاه را هم مصنوعى میدانستیم و معتقد بودیم رأىها از قبل صادر شدهاند، از این نظر به این نتیجه رسیدیم که این دادگاه براى بیان حرفها و اعتقاداتمان فرصت خوبى است.
شما مدتهاى مدید، چه قبل و چه بعد از سال 42 در زندان بودید. برنامه شما در زندان چه بود؟
همان طور که گفتید من قبل از سال 42 در جریان نهضت مقاومت ملى سابقه دستگیرى و زندان داشتم. در دادگاه 42 به 6 سال و بعد از آن هم در دادگاه بعدى به پنج سال زندان محکوم شدم. زندان 6 ساله که از سال 42 شروع شد، به مفهوم واقعى کلمه براى ما یک دانشگاه بود. ما را به زندان قصر برده بودند و تمام
افرادى که آنجا بودند، به تناسب سوادشان تدریس مىکردند. فکر مىکنم جمع بسیار خوب و سازندهاى بود. خود من در آنجا فرانسه درس میدادم و در عین حال در کلاسهائى که دیگران تدریس مىکردند، شرکت مىکردم. ما در آنجا بیشتر مطالعه مىکردیم، البته بخشى از کتاب حیات و هدفدارى، تألیف روویر را در آنجا ترجمه و بخشى از آن را هم تدریس مىکردم. این کتاب نوشته یک پزشک مذهبى بود و مىخواست نشان بدهد که علم با مذهب، هماهنگ هست. او در لابلاى تحقیقات پزشکى، شواهد مذهبى هم آورده بود و ما فکر کردیم که موضوع این کتاب با آنچه که ما در صدد ترویج آن هستیم، کاملا هماهنگ است، لذا من آن را ترجمه کردم و شرکت انتشار هم بعدها چاپ کرد. این جمع بسیار جمع سازندهاى بود و به همین علت پس از مدتى، عدّهاى از ما را به برازجان تبعید کردند؛ البته آقاى طالقانى را در همان زندان شماره 4 قصر نگه داشتند و براى اینکه ایشان را اذیت کنند، عدّهاى از زندانیان عمومى و عادى را هم کنار ایشان آورده بودند که البته آنها پس از مدتى به جاى اینکه مزاحم ایشان بشوند، تحت تأثیر اخلاق و رفتار ایشان قرار گرفته و خدمتکارشان شده بودند! بخشى از این مسئله هم به روحیة مذهبى زندانیان عادی برمىگشت. به هر حال آنها هم ریشهها و علائق مذهبى داشتند و طبیعى بود که جذب کسى مثل آقاى طالقانى بشوند. در مجموع من وقتى از آن جمع صمیمى زندان بیرون میآمدم، ناراحت مىشدم، نه اینکه از زندانى بودن ناراحت باشم.
آیا در آن مقطع پیشبینى مىکردید که انقلاب موجب تأسیس چنین نظامى بشود و به این پیروزىها برسد؟
مسلماً این چیزى را که اتفاق افتاد، هرگز پیشبینى نمىکردیم. حداکثر چیزى که احتمال میدادیم ایجاد فضائى بود که آدمهائى مثل ما بتوانند حرفشان را بزنند و چون صداقت داشتیم و فضا هم تا حدودى تغییر کرده بود، فکر مىکردیم شروع نهضت و این جریانات موجب خواهد شد که دیگر خیلى ما را اذیت نکنند. هیچ کس تصور نمىکرد که نظامى بر پایه اسلام و با این سرعت تأسیس شود.
چه خاطراتى از امام دارید؟
تا قبل از انقلاب و در دوران مبارزه که با امام رابطه نزدیکى نداشتم، چون اولا ایشان در تبعید بودند و ما هم که در زندان بودیم. البته مطالب ایشان طبعآ مورد قبول ما همه بود و در همه انگیزه ایجاد مىکرد. بعد از انقلاب، من وزیر کشاورزى امام شدم، به این ترتیب که عضو شوراى انقلاب بودم و مرحوم شهید بهشتى هم فهرستى از وزراى پیشنهادى را تهیه کرده و خدمت امام برده و نام
مرا هم به عنوان وزیر کشاورزى ذکر کرده بود. امام به دلیل اعتمادى که به شهید بهشتى داشتند، آن فهرست را تأیید کردند.
بعدها هم به تناسب مسئولیتهائى که داشتیم، خدمت امام میرسیدیم. خاطره جالبى که از ایشان دارم این است که یک بار در زمان ریاست جمهورى آقاى بنىصدر قرار بود در شوراى امنیت، به پرونده ایران رسیدگى شود. در جلسهاى که خدمت امام بودیم، بنىصدر اعلام کرد که مایل است به شوراى امنیت برود و از ایران دفاع کند. امام مخالفت کردند و گفتند :«شما میروید به آنجا و به شما یک محکومیت رسمى میدهند و برمىگردید. رفتن به آنجا فایدهاى ندارد و فقط شکست دیگرى عاید ما مىشود.» بعد هم با جدیت ادامه دادند: «اگر هواپیماى شما از اینجا بلند شود و برود، من خواهم گفت که این هواپیما از ما نیست».
یک مقدار هم به زندگى شخصى شما بپردازیم. شما یکى از نمادهاى سادهزیستى در میان مسئولین هستید و خوشبختانه بر خلاف برخى که منش دیگرى را در پیش گرفتند، همچنان بر این شیوه رفتار مىکنید. چه شد که توانستید این حالت را همچنان در خود حفظ کنید؟
من همیشه زندگى سادهاى داشتهام و دنبال تغییر این وضع هم نبودهام. با توجه به آنچه که از بزرگان دین و مواعظ اخلاقى آنها نقل مىشود سعى کردم این گونه زندگى کنم و خدا هم کمک کرد.
از مصادیق سادهزیستى شما تردد در سطح شهر و حضور در میان مردم است. از واکنشهاى مردم چه خاطراتى دارید؟
بعضىها تعجب مىکنند که من مثلا سوار مترو مىشوم و سر کار میروم و یا تنها در خیابان تردد مىکنم. البته من خودم را کسى نمیدانم که رفتارم با مردم تفاوتى داشته باشد. گاهى مردم میآیند و مشکلاتشان را بیان مىکنند و طبعآ چون امکانات زیادى ندارم، چندان کارى نمىتوانم برایشان انجام بدهم، ولى همین نفس سادهزیستى مسئولان مىتواند به مردم براى تحمّل مشکلات کمک کند.
شما در دو دوره اخیر با رأى بالائى به عضویت در شوراى شهر تهران انتخاب شدید. در این دو دوره، شورا با اتخاذ شیوههاى متفاوتى نسبت به دوره اول، توانست منشأ تحولات مهمى در سطح کشور بشود. به نظر شما، رمز موفقیت شورا در این دو دوره چه بود؟
من البته کارى ندارم که چرا شوراى اول، موفقیت یا موقعیتى پیدا نکرد، اما مسلمآ شوراى دوم، بیشتر مورد تأیید مردم قرار گرفت و برنامهها و حرفهاى آن را هم بیشتر پذیرفتند. افرادى در شوراى دوم بودند که مردم به آنها اعتماد بیشترى داشتند و طبعآ بیشتر هم همکارى کردند. من معتقدم در این سى سال به همان میزانى که توانستهایم اعتماد مردم را جلب کنیم، به همان میزان هم موفقتر بودهایم. در تمام جاهائى که نظام توانسته اعتماد مردم را جلب کند، موفق عمل کرده است و هر جا که موفق نبودهایم، قطعآ در این زمینه نقص داشتهایم و مسلمآ رمز ادامه موفقیتها و گسترش آنها هم همین است.
در سالهاى اخیر بخشى از وقت شما صرف بنیاد امام مهدى(عج) مىشود. چه شد که این بنیاد را تأسیس کردید و تا به حال چه فعالیتهائى داشتید؟
طبیعى است که ما شیعیان اعتقاد به مصلح داریم و باید با فعالیتهاى فرهنگى و تلاشهاى برنامهریزى شده، زمینه فرهنگى ظهور را در میان مردم تقویت کنیم. عدّهاى با این انگیزه جمع شدند و اسم ما را هم در آن لیست گذاشتند و بنده هم به عنوان پادو در خدمتشان هستم. بحمداللّه بنیاد فعالیتهاى زیادى را انجام داده است. بنا شد ما براى مراکزى که بهنوعى منتسب به امام زمان(عج) هستند، کمکهائى داشته باشیم. در اطراف جمکران توانستیم یک زائرسرا در مساحتى بالغ بر 180 هزار متر زیربنا، براى 500 تن زن و مرد که بتوانند به شکل جداگانه اسکان پیدا کنند، بسازیم و خوشبختانه حدود یک سال و نیم است که آنجا فعّال شده و زائران مرتبآ به آنجا مراجعه مىکنند. نشریات و کتب خوبى داشتیم که در حد خودش بازخوردهاى خوبى در جامعه داشته است. البته آنچه که انجام شده در حد مقدورات مؤسسه بوده.
شما از فعالان عرصه پزشکى کشور بوده و از چند و چون پیشرفتهاى پزشکى هم اطلاعات خوبى دارید. بر اساس شواهد و قرائن، پزشکى ایران از جایگاه خوبى برخوردار بوده و بیش از پیش مورد اعتماد مردم قرار گرفته است. به نظر شما علت چیست؟
علت این است که ما از نظر دانش پزشکى، پزشکان بسیار توانمندى داریم که اگر خود را بالاتر از اطباى خارجى ندانند، کمتر هم نمىبینند و حق هم دارند، در کارهاى خودشان خیلى موفق هستند و پیشرفت کردهاند؛ منتهى در زمینه تجهیزات پزشکى کاستىهائى داریم که در سالهاى گذشته سعى شده برطرف شود و دستگاههاى لازم به ایران آورده شوند. البته من قبول دارم که هنوز براى بعضى از بیمارىها هزینه درمان، خیلى بالاست، ولى در توان درمان کاستى نداریم، به ویژه با استعدادهائى که در میان پزشکان جوان وجود دارد، منتهى در میان مردم ما ذهنیتى هست که تصور مىکنند پزشکان خارجى توانمندتر از پزشکان ایرانى هستند که به هیچوجه این طور نیست و با یک آمار ساده از معالجه بیمارىهاى شایع، مىتوان متوجه واقعیت شد.
برنامه روزانه شما چیست؟
بعد از نماز صبح و صرف صبحانه، به محل هیئت امناى صرفهجوئى ارزى در معالجه بیماران میروم که نهاد تعریف شده و مصوبى است برای جلوگیرى از خروج بیمارانى که در داخل کشور امکان معالجه مطلوب آنها فراهم است. البته ما در مورد عمده بیمارىهاى شایع، توان معالجه بیماران را داریم، منتهى ابزار معالجه برخى از بیمارىها هنوز گران است، مثلا کسانى که مشکل شنوائى دارند، به وسیله دستگاه حلزونىشکلى، شنوائى خود را به دست میآورند. ما این دستگاه را وارد کردهایم، ولى هر کسى که بخواهد آن را تهیه کند، باید حدود 15 میلیون تومان هزینه کند. به هر حال جلسه ما از ساعت 6/5 تا 8 هست، بعد میآیم بنیاد امام مهدى(عج) و به فعالیتهاى اینجا مىپردازم. جلسات شوراى شهر هم که یکشنبه و سهشنبه است و از اینجا میروم و در آن شرکت مىکنم.
ورزش هم مىکنید؟
به معناى مصطلحش نه، اما پیادهروى زیاد دارم و بخشى از مسافتهاى کارى را پیاده طى مىکنم، البته ماشینى هست که گاهى میآید و مرا مىبرد، ولى اگر نباشد، با اتوبوس و مترو میروم. ورزش من منحصر به همین پیادهروى است.
از اینکه پذیراى این گفتگو شدید، بسیار متشکریم.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 198 |