تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,289 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,206 |
نگاهى گذرا به سیره اخلاقى امام حسین (ع) در خانواده | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1387، شماره 4، دی 1387 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اشاره
خداوند متعال، رسول خدا(ص) و اهلبیت(ع) او را براى اهل عالم، به ویژه پیروانشان، به عنوان الگو آفریده است. مسلمانان جهان وظیفه دارند در تمام شئونات زندگى اعم از فردى، اجتماعى، سیاسى، اخلاقى و غیره به آنان اقتدا نمایند.
یکى از نکات قابل توجّه در سیره پیشوایان معصوم(ع) نحوه رفتار آنان با خانواده است. در این نوشتار مختصر برآنیم تا با مراجعه در منابع تاریخى به گوشههایى از سیره اخلاقى امام حسین(ع) در خانواده بپردازیم؛ هر چند به خاطر طبیعت موضوع و نیز شرایط اجتماعى، حجم شواهد و مواردِ بر جاى مانده در تاریخ، در این خصوص فراوان نیست؛ همین اندک نیز بسیار ارزشمند و گویاست.
احترام به همسر
احترام به همسر از عواملى است که در تربیت فرزندان، تأثیر فراوانى دارد. مادرى که در خانه، عزیز باشد و مورد تکریم شوهرش قرار گیرد، با روحى سرشار از عاطفه و آرامش و احساسِ شخصیت، فرزندان را تربیت خواهد نمود. به عکس اگر همسر در خانه مورد آزار و اذیت روحى و جسمى قرار گیرد و شخصیتش در خانه و پیش فرزندان تحقیر شود، بدیهى است که از روان سالمى برخوردار نخواهد بود و در نتیجه، آرامش خود را از دست داده و اضطراب و نگرانىِ او در فرزندان نیز تأثیر خواهد گذاشت.
انسان در دوران زندگى با حوادث و مسائلى روبهرو مىشود که او را نگران و متأثر مىسازد. فردى که احساس کند از طرف دیگران مورد ستم واقع شده، اگر براى رسیدن به حقّ خود تلاش کند و نتواند به آن برسد، دچار نگرانى خواهد شد. حال اگر براى زن یا شوهر چنین مشکلى پیش آید و با حالت تأثر وارد خانه شود، ممکن است گلایه کرده و از همسر انتظار داشته باشد که در این شرایط به او کمک کند و از او دفاع نماید. و در نتیجه، هرگونه تصوّرِ کوتاهى را در این رابطه دور از انتظار میداند.
همسر در این حالتهاى ویژه، باید سعى کند با مهربانى، احترام و دلجویى چنان رفتار کند که از اندوه و تأثر او بکاهد. در چنین شرایطى، سخنان منطقى و محترمانه همسر مىتواند اثبات نماید که: من در دفاع از حقّ تو کوتاهى نکردهام و آنچه مصلحت بوده و توان داشتم انجام دادهام.
حضرت زهرا(س) پس از رحلت رسول مکرّم اسلام(ص) وقتى "فدک" را به ناحق از او گرفتند، براى دفاع از حقّ خویش و بازگرداندن حقّش، نزد خلیفه وقت رفت؛ امّا با ارائه استدلالهاى منطقى، موفّق نشد حقّ خود را بستاند، بنابراین با ناراحتى و تأثر شدید وارد منزل شد و اظهار ناراحتى نمود، شوهرش، على(ع) را مورد خطاب قرار داد و گفت:
"... هیچ کس از من دفاع نکرد و از ظلم آنها جلوگیرى ننمود، خشمگین از خانه بیرون رفتم و پریشان و با شکست و افسردگى بازگشتم، و تو اینگونه پریشان نشستهاى! تو همان بودى که گرگان عرب را صید مىکردى و اکنون زمینگیر شدهاى! یا على! نه گویندگان را مانع هستى و نه یاوهگویان را دافع! اختیار از کفم رفته،... از این که با تو اینگونه سخن مىگویم، نزد خدا عذر مىخواهم، خواه مرا یارى کنى، یا واگذارى! اى واى بر من در هر پگاه که تکیهگاهم از کف بیرون رفت و بازویم بیرمق گشت."
على(ع) با لحنى محترمانه همسر مهربانش را دلدارى داد و فرمود :
"ویل و واى بر تو مباد؛ بلکه واى بر دشمنان تو باد! اى دختر برگزیده خدا و یادگار نبوّت، از اندوه و غصّه دست بردار. به خدا سوگند! من در انجام وظیفه سستى نکردم و آنچه قدرت و توان داشتم، انجام دادم."
حضرت على (ع) آنچنان با خونسردى، متانت، دلجویى و احترام در برابر ناراحتى و شکوِه حضرت زهرا(س) برخورد مىنماید، که حضرت فاطمه (س) آرام مىگیرد و مىفرماید:
"خداوند مرا کفایت مىکند." و بدینگونه کار آنها را به خدا وامىگذارد و ساکت مىشود.()
على(ع) همواره مواظب بود که از حزن و اندوه زهرا(س) که بعد از پدر بزرگوارش بسیار زیاد شده بود، بکاهد. زهرا(س) به پدرش، پیامبر(ص) علاقه زیادى داشت. حضرت مىفرمود :"پیراهن پدرم را به من بدهید." و چون پیراهن را مىگرفت، آنقدر آن را مىبویید تا بیهوش مىشد.
على(ع) مىفرماید :"پیامبر(ص) را در پیراهنش غسل دادم و چون وضع زهرا(س) را مشاهده کردم که با بوییدن آن پیراهن بیهوش مىشود، آن را پنهان نمودم."()
حضرت على (ع) درباره چگونگى برخورد با همسرش مىفرماید :
"به خدا سوگند! هرگز کارى نکردم که فاطمه خشمگین شود و او را به هیچ کارى مجبور نکردم...، او نیز هرگز مرا خشمگین نکرد و برخلاف میل باطنى من، قدمى برنداشت."()
در تاریخ مىخوانیم: روز عاشورا هنگامى که "هلال بن نافع" عازم میدان جنگ بود، همسر جوانش از رفتن او ناراحت شده و به شدّت مىگریست. امام حسین(ع) متوجّه آن زوج جوان گردیده و به هلال فرمود :
"إنَّ أهلک لایطیبُ لَها فِراقُکَ، فَلَو رأیتَ أن تَختارَ سُرُورَها علَى البَراز"() همسرت جدایى تو را نمىپسندد، تو آزادى و مىتوانى خشنودى او را بر مبارزه با شمشیرها مقدم بدارى.
آن امام همام بالاترین حدّ تکریم را نسبت به فرزند و همسر داشت. حتى آنان را مورد عنایت خاصّ خود قرار داد و آنان نیز علاقه وافرى نسبت به حضرتش ابراز میداشتند و آنان نیز علاقه وافرى نسبت به حضرتش ابراز میداشتند.
مثلاً رباب علاقه وافرى به امام حسین(ع) داشت. او در سفر کربلا همراه امام بود و پس از شهادت آن حضرت نیز وفاداریش را به زبان شعر، و نیز در عمل، نشان داد.
دو مرثیه از رباب در دسترس، قرار دارد که هر دو داراى معانى بسیار زیبا بوده و خلوص و ارادت رباب را نسبت به آن حضرت نشان میدهد:
ترجمه آن چنین است :"آن پرتوى که دیگران از درخشش آن بهره مىبردند، در کربلا کشته شده و غیر مدفون رها شده است.
اى فرزند پیامبر(ص)! خدا از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت "میزان" تو را از هر زیانى به دور دارد.
تو آن چنان کوه محکمى بوده که من بدان پناه مىبردم و تو با رحمت و از سر دیندارى با ما همنشینى داشتى.
دیگر چه کسى براى یتیمان و فقیران، مانده؟ و چه کسى است که مسکینان بدو پناه برده و او بى نیازشان سازد؟
به خدا قسم! دیگر سایهاى بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک، پنهان شوم."()
رباب در بخشى از این اشعارش ارتباط عمیق خود را با امام حسین(ع) تصویر مىکند؛ امام چون کوهى است که پناهگاه آرامبخش رباب بوده و آن حضرت نیز با کمال ملاطفت و از سر دیندارى با وى برخورد داشته است.
توجّه به خواستِ همسر
امام حسین(ع) به خواست، علاقه و حسّ زیبایى دوستى همسرش، توجّه خاصّى مىنمود و برخى اوقات به همین خاطر با انتقادات اصحاب و دوستان خود روبهرو مىشد؛ ولى به خواستِ طبیعى و مشروع همسر خویش احترام مىگذاشت.
جابر از امام باقر (ع) نقل مىکند :
عدّهاى بر امام حسین(ع) وارد شدند؛ ناگاه فرشهاى گرانقیمت و پشتىهاى فاخر و زیبا را در منزل آن حضرت مشاهده نمودند. عرض کردند: اى فرزند رسول خدا! ما در منزل شما وسایل و چیزهایى مشاهده مىکنیم که ناخوشایند ماست (وجود این وسایل در منزل شما را، مناسب نمیدانیم!.) حضرت فرمود: "إنّا نَتَزَوّجُ النِّساءَ فَنُعطیهِنَّ مُهُورَهُنَّ فَیَشتَرینَ بِها ما شِئنَ، لَیسَ لَنا فیهِ شىءٌ"() از ازدواج، مهریه زنان را پرداخت مىکنیم و آنها هر چه دوست داشتند، براى خود خریدارى مىکنند. هیچیک از وسایلى که مشاهده نمودید، از آنِ ما نیست.
در روایت دیگر نقل شده که از امام صادق (ع) سؤال شد: آیا خرید جواهرات
براى زینت بچّهها درست است؟ حضرت فرمود :"علىّ بن الحسین(ع) براى بچّهها و همسرانش زیورآلات از نوع طلا و نقره تهیه مىکرد و آنها را با آن زیورها میآراست."()
از این روایات و نظایر آن، به خوبى استفاده مىشود که امام حسین(ع) و سائر ائمه اطهار(ع) به حسّ زیبایى دوستى همسر خود احترام مىگذاشتند و امکانات لازم را در حدّ متعارف آن زمان، براى آنها فراهم مىنمودند.
غیرتورزى نسبت به خانواده
یکى ازخصلتهاى پسندیده، "غیرت" است. غیرت، به معناى آن است که سرشت و طبیعت انسان از این که غیر خودش در یک امر مورد علاقهاش با او مشارکت داشته باشد نفرت داشته باشد.()
غیرت در اصطلاح، آن است که کسى نسبت به ناموس خود و همسر یا فرد مورد علاقهاش به حدّى اهتمام ورزد که به دیگرى اجازه و تعرّض به حریم خویش ندهد. انسان غیور، نمىتواند تحمّل کند که دیگران با نگاههاى ناپاک یا انگیزههاى فاسد، به همسر و بستگان او نزدیک شوند و قصد سوء داشته باشند.
غیرت ورزیدن، خُلقى ارزشمند و پسندیده است. گاهى هم (غیرت دینى) سبب مىشود که انسان از هر نوع سوءِ قصد و هجوم مخالفان به دین و ارزشهاى مقدّس و معتقدات دینى برآشوبد و عکسالعمل نشان دهد و در دفع تعرّض بکوشد. پیامبراکرم(ص) فرموده است: "اَلْغیرَةُ مِنَ الاِْیمانِ"() غیرت از ایمان است.
غیرت، نشانه ارزشمندى شخصیت یک انسان محسوب مىشود. حضرت على (ع) فرموده است :"ارزش انسان به قدر همّت اوست، صدق او به اندازه جوانمردى اوست، شجاعتش به اندازه پاکدامنى اوست و عفّت او به قدر غیرت اوست."() خداوند نیز بندگان غیرتمند خویش را دوست میدارد.()
بنىهاشم، غیرتمندان روزگار خویش بودند و براى عترت پیامبر(ص) حرمتى فوقالعاده قائل بودند. جوانان بنىهاشم نیز پیوسته اهلبیت امام حسین(ع) را در طول سفر به کربلا، محافظت مىکردند. شبها نیز
با حراست این جوانان، به ویژه قمر بنىهاشم، زنان حرم آسوده و بى هراس مىخفتند.
غیرت در دریاى پهناور وجود اباعبدالله(ع) موج میزد و به همه آموخت که نگهبانان دین و ناموس خود باشند و بیشترین حساسیت را در دفاع و صیانت از آنها داشته باشند. او تا آخرین نفس از عقیده اسلامى خود دفاع کرد و بر محو باطل پافشارى نمود. او که سرآمد غیرتمندان عالم است در رجز حماسى خویش در روز عاشورا از جمله بر حمایت از ذرّیه پیامبر و خانواده پدرش تأکید مىفرمود: "اَحْمى عِیالاتِ اَبى، اَمْضى عَلى دینِ النَّبى"() آن حضرت، روز عاشورا خانواده و دختران و خواهر خود را توصیه کرد که پس از شهادتش، گریبان ندرند و چهره مخراشند و آه و زارى و واویلا سر ندهند و پیش دشمنان صدایشان را به گریه بلند نکنند. در واپسین لحظات هم که مجروح بر زمین افتاده بود، وقتى شنید که گروهى از سپاه دشمن قصد حمله به خیمهها و تعرّض به زنان و کودکان دارند، بر سرشان فریاد کشید: "اِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا اَحْرارآ فى دُنْیاکُمْ..."() اى پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمىترسید، پس در دنیایتان آزاده باشید و اگر عربید، به اصل و تبار خویش برگردید... .
شمر جلو آمد و گفت: اى پسر فاطمه چه مىگویى؟
امام(ع) فرمود: من با شما مىجنگم و شما با من مىجنگید، پس تجاوزگران و سرکشان و جاهلان خود را تا وقتى من زندهام، از حرم من بازدارید.()
از غیرت آن امام همام بود که در همان حال هم از کار ناجوانمردانه سپاه دشمن برآشفت و اعتراض کرد و تا زنده بود نتوانست تحمّل کند که نامردان به حریم ناموس او نزدیک شوند. غیرت دینى او و یارانش نیز زمینهساز آن حماسه بزرگ شد.
آن امام همام، کشته شدن را بر ننگ ذلّت و تسلیم، ترجیح داد و این از غیرت و حمیّت او بود. یاران شهیدش هم شب عاشورا و در فرصتهاى دیگر تا پاى جان ابراز وفادارى کردند و غیرتشان اجازه نداد که
امام و اهلبیت او را در صحرا و میان انبوه دشمن رها کنند و خود، در پى زندگى و عافیت خویش روند. عباس، اماننامه دشمن را ردّ کرد، تیغها و شمشیرهاى دشمن را بر خوارى و مذلّت ترجیح داد.
امّا فرومایگان، براى کشتن او و به خاطر رضاى خاطر والى کوفه و یزید طاغوت، همدست شدند و پس از کشتن عاشورائیان، خانواده آنان را به اسارت بردند.
اعتراض حضرت زینب (س) به یزید در شام، که اهلبیت پیامبر را در معرض دید و تماشاى مردم کوچه و بازار قرار داده() ریشه در غیرت او داشت.
پیروان عاشورا، هم درس عفاف و حجاب را به عنوان "غیرت ناموسى" از کربلا میآموزند، هم دفاع از مظلوم و نصرت حق و مبارزه با باطل و بدعت را به عنوان "غیرت دینى" از حماسهآفرینان کربلا الهام مىگیرند.
رفتار حضرت نسبت به خانواده و فرزندان در لحظه وداع
امام(ع) در واپسین لحظههاى زندگى خویش شرایط ناگوارى خانواده و فرزندان، غصّه یتیمى و از دست دادن نزدیکترین عزیزان از یکطرف، طى مسیر کربلا تا شام و از شام به مدینه، همراهى دشمنان سنگدل، از طرف دیگر را مجسّم کرد. در چنین شرایطى آن امام همام شیوه دعوت به صبر و بردبارى و توجّه دادن به نصرت الهى را برگزید تا با دم حسینى خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان را براى دستیابى به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است :
"هنگامى که امام (ع) همه یارانش را دید که شهید شدهاند، براى وداع به خیمهها آمد و ندا دادند: "اى سکینه، اى فاطمه، ایزینب، اى امکلثوم، آخرین درود و سلام من بر شما باد."()
سکینه صدا زد: اى پدر آیا تن به مرگ دادهاى؟
فرمود: کسى که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل دیگر فرمود :"اى نور چشم من! کسى که یار و یاورى ندارد، چگونه تسلیم مرگ نشود، ولى (فرزندم) رحمت و نصرت خداوند در دنیا وآخرت به همراه شما است، دخترم بر قضاء
الهى، صبر پیشه کن و زبان به شکوه مگشاى، زیرا دنیا محلّ گذر است، ولى آخرت خانه همیشگى است."
سکینه گفت: ما را به حرم جدّمان (مدینه) بازگردان.
امام فرمود: "لَو تُرِکَ القَطا لَغَفا و نامَ"؛ اگر پرنده قطا را بگذارند، در جایگاه خود آرام مىگیرد و استراحت مىکند.
سکینه گریه کرد، امام حسین (ع) دختر عزیزش را به سینه چسباند و اشکهایش را پاک نمود و اشعارى خواند که ترجمهاش چنین است :
"اى سکینه جانم! بدان که بعد از شهادتم، گریه تو بسیار خواهد شد، دل مرا با افسوس، به سرشک خود مسوزان تا جان در بدن دارم، پس وقتى که کشته شدم تو بر هر کس نزدیکتر به بدن من مىباشى که کنارم بیائى و گریه کنى، اى برگزیده بانوان."()
طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود :"خودتان را براى گرفتارى آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار و یاور شما است و شما را از شرّ دشمنان نجات مىبخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما، در برابر این گرفتارى، انواع نعمت و کرامت عطاء خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنى مگویید که از منزلت و ارزش شما بکاهد."
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. احتجاج، طبرسى، ج 1، ص 181 و .282
. بحارالانوار، ج 43،ص 157، ح .6
. کشف الغمّه، ج 1، ص 363 ص.
. کلمات الامام الحسین (ع)، ص 447،فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، حدیث .8
. اعیان الشیعه، ج ،6 ص 449 ؛اعلام النسا المومنات، ص ؛347 منتهى الامال، ج ،1 ص .335
. الکافى، ج ،6 ص .476
. کافى، ج 6، ص ،475 ح.1
. مجمع البحرین، ج 2، ص .246
. من لایحضره الفقیه، ج 3،ص .444
. "و عفته على قدر غیرته." (نهج البلاغه، صبحى صالح، حکمت47).
. "اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ مِنْ عِبادِهِ الغَیُور." (میزان الحکمة، ج 7، ص 357.)
. بحارالانوار، ج 45،ص .49
. همان، ص .51
. "فَاْمنَعُوا عُتاتِکُم عَنِ التَّعرُّضِ لِحَرَمى ما دُمْتُ حَیّآ." (بحارالانوار، ج 45، ص 51).
. حیاة الامام الحسین، ج 3، ص .378
. معالى السبطین، ج 1،ص 22 و 23 تذکرة الشهداء، ص.307
. ترجمه نفس المهموم، ص 184؛ معالى السبطین، ج 2، ص .25
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 218 |