تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,089 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,032 |
پاسخ به اهمّ شبهات عزادارى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 5، بهمن 1388 | ||
نویسنده | ||
سید جواد حسینی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درس آزادى به دنیا داد رفتار حسین بذر همت در جهان افشاند، افکار حسین
گرندارى دین به عالم، لااقل آزاده باش این کلام نغز مىباشد زگفتار حسین
مرگ با عزّت زعیش در مذلّت بهتر است نغمهاى مىباشد از لعل درربار حسین
حادثه تلخ و جان سوز شهادت سالار شهیدان حسین بن على(ع) و یاران با وفاى او در سال 61 هجرى قمرى باعث شد عزادارى به صورت فرهنگ و مکتبى در جامعه اسلامى خصوصاً تشیّع بروز و ظهور نماید، و قلبها و سرزمینها را در نوردد، و همچنان در قلب تاریخ و جان و دل ملّتها به پیش رود و آثار تحوّلات شگرفى را در بشریت ایجاد نماید، و صَفِ حق جویان و حقیقت طلبان را در مقابل ستمگران و ظالمان همواره تقویت نموده سرپا نگهدارد.
به موازات پیشرفت این مکتب و فرهنگ در طول تاریخ، شبهاتى پیرامون عزادارى بر اهلبیت(ع) یا از طرف دشمنان و یا از سوى مذاهب مختلف و یا از سوى اذهان حقیقت جو و حقیقت یاب مطرح بوده و هست که حَلِّ این شبهات و اشکالات در هر عصرى مىتواند به نوعى به رشد و بالندگى این مکتب کمک و یارى رساند.
آنچه پیش رو دارید پاسخ به اهمّ شبهاتى است که در این عصر و زمان مطرح است. امید که روح بلند سرور شهیدان ما را در ارائه صحیح و محکم پاسخها یارى رساند. انشاء اللّه.
پرسش 1ـ آیا پرسش و مطرح کردن شبهات عزادارى امر معقول و مطلوبى است؟
هم سؤال از علم خیزد هم جواب همچنانکه خار و گُل از خاک و آب
در پاسخ باید گفت پیشرفت "جامعه" و "فرهنگ" آن در گرو پرسشهاى حقیقت جویانه و پاسخهاى عاقلانه و عمیق آن است به همین جهت پیشوایان دینى، خصوصاً امامان معصوم(ع) سخت بر امر پرسش و سؤال نمودن تأکید و پافشارى نمودهاند.
از جمله امام باقر(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل نموده است که فرموده است: «العلم خزائن و مفتاحها السّؤال فاسئلوا یرحمکم اللّه فانّه یؤجر فیه اربعة السّائل و المعلّم و المستمع و المجیب لهم؛() علم گنیجنه هایى است و کلید آن پرسش است پس سؤال کنید! خدا شما را مورد رحمتش قرار دهد، زیرا پرسش باعث مىشود، چهار کس اجر برد، پرسشگر، معلّم، شنونده و کسى که جواب میدهد.»
لذا از طرح شبهات و نقد و انتقاد نباید ترسید چرا که شبهات و پاسخ آن «بنیانهاى معرفتى انسان را به مسائل اسلامى و مؤلّفههاى فرهنگ تقویت مىکند و نباید فراموش کرد که در پرتو این پشتوانه نظرى، ایمان آدمى نیز تعالى مىیابد، زیرا ایمان بر پایه معرفت و خردورزى شکل مىگیرد. از این رو اگر
توجیه و تبیین موجّهى از عزادارى ارائه گردد، (و شبهات مطرح شده برطرف شود) پایههاى باور جوانان و نسل معاصر نسبت به این موضوع تقویت خواهد شد.»()
پرسش 2ـ آیا عزادارى ریشه قرآنى دارد؟ و یا فقط در فرهنگ تشیّع ریشه دارد؟
در پاسخ این شبهه باید گفت عزادارى ریشه قرآنى نیز دارد و آیات عدیدهاى بر این امر دلالت دارد که به نمونه هایى اشاره مىشود:
الف: سوگوارى یعقوب در فراق یوسف
با این که یوسف فقط مفقود الاثر بود و مرگ او حتمى نبود، یعقوب، پیامبر الهى و پدر بزرگوار او آنچنان در فراق او گریه کرد که نابینا شد. چنان که در قرآن کریم مىخوانیم «و قال یا اسفى على یوسف و ابیضّت عیناه من الحزن فهو کظیمٌ؛() و گفت: اى اندوه (بر فراق) یوسف و چشمان او از اندوه سفید شد امّا خشم خود را فرو مىبرد.»
آن قدر گریه کرد که برادران یوسف از حزن و اندوه پدر به ستوه آمدند و گفتند: «تاللّه تفتؤا تذکر یوسف حتّى تکون حرضاً او تکون من الهالکین؛() به خدا قسم تو آن قدر یاد یوسف مىکنى تا در آستانه مرگ
قرارگیرى یا هلاک گردى.» او در جواب گفت: «انّما اشکوا بثّى و حزنى الى اللّه و اعلم من اللّه ما لاتعلمون؛() من غم و اندوهم را تنها به خدا مىگویم (و شکایت نزد او مىبرم) و از خدا چیزهایى میدانم که شما نمیدانید.»
این آیات بخوبى گریه طولانى حضرت یعقوب را منعکس مىکند و زمخشرى نیز روایت کرده است که حضرت یوسف از جبرئیل مدت اندوه و گریه پدر را جویا شد؟ پاسخ داد: هفتاد سال به طول انجامید و درباره پاداش گریه او سؤال کرد: پاسخ داد: گریه او پاداش برابر هفتاد شهید را داشت.()
طبرى از حسن بصرى نقل نموده که «از هنگامى که حضرت یوسف از نزد پدر بیرون رفت تا زمانى که مراجعه کرد هشتاد سال طول کشید و در این مدّت همواره اندوه قلبى او را فرا گرفته بود و گریه مىکرد تا بینایى خود را از دست داد،» و حسن بصرى گفته است :«در آن روزگار در روى زمین خلیفهاى بزرگوارتر از حضرت یعقوب در پیشگاه خداوند متعال وجود نداشت.»()
از آیه فوق و روایات نقل شده بخوبى استفاده مىشود: گریه و اندوه در سوگ عزیزان، سالیان درازى هم طول بکشد مانعى ندارد. به این جهت است که حضرت سجاد(ع) در پاسخ کسانى که به گریههاى شدید و طولانى آن حضرت در سوگ پدر بزرگوارش اعتراض مىکردند، فرمود: «مگر شما از گریه و عزادارى یعقوب اطلاع ندارید؟ او سالیان طولانى در فراق یوسف گریست تا بینایى خود را از دست داد، در صورتى که فرزندش حیات داشت و تنها از جلو چشمانش ناپدید شده بود. امّا من با چشمان خود دیدم که پدرم و 17 تن از اهل بیت پیامبر(ص) را شهید کردند و سرشان را از تن جدا نمودند.»()
ب: تعظیم شعائر الهى
قرآن کریم مىفرماید: «و من یعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب؛() و هر کس شعائر الهى را بزرگ دارد این کار نشانه تقواى دلهاست.»
یکى از علماى اهل سنّت مىنویسد :«شعائر جمع شعیر( یا شعیره) به معناى علامت است و هرچه که از دیدن آن خدا به یاد آید، شعائر خداست، و شعائر اللّه اختصاص به صفا و مروه ندارد.» چنانکه از دهلوى نقل شده است که «...محبّت شعایر اللّه عبارت است از محبّت قرآن و پیامبر و کعبه، بلکه هر چیز
که به خدا منتسب باشد حتى اولیاى خدا.»()
مرحوم علّامه طباطبایى مىنویسد :«شعایر عبارت است از نشانه هایى که انسان را به سوى خدا راهنمایى مىکند و منحصر به صفا و مروه و مانند آن نمىشود بنابراین هر نشانهاى اکه انسان را به یاد خدا بیندازد تعظیم آن موجب تقواى الهى مىگردد و تمام نشانهها را در بر مىگیرد.»()
و عزاداریها بهترین مصداق شعائر الهى است چرا که در آنجا قرآن خوانده مىشود و مسائل دینى مطرح مىگردد، مردم به یاد خدا و قیامت میافتند و در هجران و شهادت اولیاء خدا گریه مىکنند.
ج: عزادارى فریاد مظلومان و ستمدیدگان
«لا یحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول الّا من ظلم؛() خداوند متعال فریاد زدن به بدگویى را دوست ندارد جز براى کسانى که مورد ستم قرار گرفتهاند.»
راستى چه کسى مظلومتر از آل محمد(ص) خصوصاً امامان شیعه و شهداى کربلا سراغ دارید، گریه بر شهداى کربلا، و مظلومیّت امامان فریاد علیه همه ستمگران است حتى ستمگران این زمان.
د: عزادارى اظهار مودّت به اهل بیت(ع)
در قرآن کریم مىخوانیم: «قل لااسئلکم علیه اجراً الّا المودّة فى القربى؛() بگو اجرى بر رسالتم از شما نمىخواهم مگر دوستى بستگانم را». دوستى نشانه هایى دارد یکى از آنها این است که در شادى اهل بیت شاد و در ماتم آنها اندوهناک باشد.
و امام رضا(ع) نیز فرمود: «اى پسر شبیب ان سرّک ان تکون معنا فى الدّرجات العلى من الجنان فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا و علیک بولایتنا فلو انّ رجلاً تولّى حجراً لحشره اللّه معه یوم القیامة؛() اگر دوست میدارى که همنشین ما در بهشت برین باشى، در غم و اندوه ما اندوهناک و در شادى ما شادمان باش و ولایت ما را بپذیر، چه آن که اگر کسى سنگى را دوست بدارد روز قیامت با آن محشور مىگردد.»
بر اساس همین اصل بود که در کوفه و شام برخى از آنانى که به اهلبیت و اسرا بَد مىگفتند وقتى متوجّه شدند که اینها اقرباى پیامبر(ص) مىباشند گریه و زارى مىکردند و از این راه مودّت خویش را اظهار مىنمودند. چنان که در گزارش جانسوز مسلم گچکار از کوفه این معنى بخوبى منعکس شده است.() و همچنین در داستان آن پیرمرد شامى که در ابتدا خطاب به امام سجاد(ع) و همراهان گفت: حمد و سپاس خداوندى را که شما را کشت و مغلوب کرد و مردم شهرها را از وجود شما راحت نمود و امیرمؤمنان یزید را بر شما پیروز گردانید.»
آنگاه که امام سجاد(ع) خود را معرّفى نمود و فرمود :«بخدا سوگند بدون شک ما همان خاندان رسول خدا(ص) هستیم و بحق جدّمان سوگند که ما همان خاندان مىباشیم.» پیرمرد پس از شناخت آنها گریه کرد و عمّامه خود را از شدّت ناراحتى از سر گرفت و به زمین انداخت و سپس رو به آسمان نمود و گفت :«خدایا ما در پیشگاه تو از دشمنان آل محمد بیزارى مىجوئیم....»()
پرسش 3ـ آیا در گفتار و رفتار پیامبر اکرم(ص) جایى دیده شده که در سوگ عزیزان خود و یا دیگران عزادارى نموده باشد؟!
این شبهه را بیشتر وهابیّون و سلفىها و هم مسلکان آنها دامن میزنند براى روشن شدن حقیقت امر ما نمونههایى را از منابع اهل سنّت ارائه مىکنیم که رسول خدا(ص) در موارد و مواضع متعدد عزادارى و سوگوارى نمودهاند.
در ابتدا به این نکته اشاره کنیم که قرآن کریم صریحاً مىفرماید: «ما آتاکم الرّسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوه؛() آنچه رسول آورده بگیرید و از آنچه نهى کرده دورى کنید.» آوردن رسول شامل آیات قرآنى، گفتار، رفتار و تقریر آن حضرت مىشود چنان که در آیه دیگر مىفرماید: «لقد کان لکم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنة؛() به راستى در اقتدا به رسول خدا سرمشق و الگوى نیکویى است.»
نمونههایى از سخنان و سیره رسول خدا(ص)
الف: عزادارى در سوگ شهداى احد و عمویش حمزه:
ابن مسعود مىگوید: «ما راینا رسول اللّه(ص) باکیاً اشدّ من بکائه على حمزة وضعه فى القبلة ثمّ وقف على جنازته و انتحب حتّى نشق یقول: یا عمّ رسول اللّه!و اسد اللّه! و اسد رسول اللّه! یا حمزة! یا فاعل الخیرات یا حمزة! یا کاشف الکربات یا ذاب، یا مانع عن وجه رسول اللّه!؛() رسول خدا در شهادت حمزه به گونهاى به شدّت گریست که مانند آن را از آن حضرت ندیده بودیم، جنازه او را در قبله نهاد آنگاه ایستاد و با صداى بلند گریه سر داد تا این که بیهوش شد و پس از آن فرمود: اى عموى رسول خدا! اى شیر خدا و شیر رسول خدا! اى حمزه، اى انجام دهنده کار خیر، اى حمزه، اى برطرف کننده سختیها از پیامبر، اى کسیکه دشمن را از برابر رسول خدا دور کرده، وجود او را نگهدارى نمودى.»
واقدى مىگوید: وقتى صفیه خواهر حمزه کنار جنازه او آمد. نزد پیامبر نشست هرگاه صفیه گریه مىکرد آن حضرت نیز گریه مىکردند، هرگاه با صداى بلند گریه مىکرد آن حضرت نیز با صداى بلند مىگریستند و هرگاه حضرت فاطمه گریه مىکرد آن حضرت نیز گریه مىکردند.»()
محمد طبرى مىنویسد :«پیامبر از کنار خانه دو گروه از انصار به نام بنى عبدالاشهل و بنى ظفر گذشتند که بر شهیدان احد گریه و عزادارى مىکردند، چشمان مبارکش پر از اشک شد و آنگاه فرمود«:لکن حمزة لابواکى له؛ حمزه گریه کننده ندارد.» سعد بن معاذ و سید بن خضیر که از یاران آن حضرت بودند در هنگام بازگشت به خانهاى از بنى عبدالاشهل دستور دادند جلسه گریه و عزادارى را رها ساخته و خانه حمزه بروند و براى عموى پیامبر گریه و عزادارى کنند.»()
ابن عبدالبر مىگوید :«سخن پیامبر ـ لکن حمزة لابواکى له ـ به گونهاى تأثیر گذاشت که از آن پس هیچ خانمى بر مرده خود گریه نمىکرد جز آنکه در آغاز بر حمزه و آنگاه بر عزیز خود گریه مىکرد.»()
این روایات و گزارشها نشان میدهد که گریه و عزادارى بر شهداى راه خدا موضوعیّت دارد، و باید یاد و نام آنها گرامى داشته شود. ابن هشام مىنویسد: پس از حادثه احد شعراى فراوانى براى شهیدان بویژه سالار شهیدان حمزه مرثیه سرودند، مانند حسّان بن ثابت() کعب بن مالک،() عبداللّه بن رواحه، ضراربن خطاب، صفیه خواهر حمزه.()
ب: عزادارى در سوگ شهادت جعفر
انس بن مالک مىگوید :«پیش از آنکه خبر شهادت فرماندهان سپاه در جنگ تبوک نشر یابد پیامبر اکرم(ص) فرمود: زید، جعفر و عبداللّه رواحه شهید شدهاند. آنگاه فرمود: فرماندهى جنگ را در آغاز زیدبن حارثه بر عهده داشت، پس از شهادت ایشان جعفر بن ابى طالب پرچم را برافراشت تا به شهادت رسید، آنگاه عبداللّه امیر سپاه شد وى نیز شهید شد. پس از آن چشمان مبارکش پر از اشک شد و گریست».()
اسما همسر جعفر مىگوید: رسول خدا فرمود: اى اسما! فرزندان جعفر کجا هستند؟ من فرزندان او را خدمت آن حضرت آوردم، حضرت آنها را در
آغوش کشید و مورد نوازش قرار داد سپس چشمان مبارک آن حضرت پر از اشک شد و گریه کرد. عرض کردم گویا از جعفر خبرى به شما رسیده است؟ فرمود: آرى امروز به شهادت رسید.()
ج: سعد بن عباده
سعد بن عباده رییس قبیله خزرج در حال بىهوشى بود، حضرت فرمودند: تمام کرده است آنگاه پیامبر گریست و همراهان حضرت نیز گریه کردند، برخى به آن حضرت اعتراض کردند، حضرت فرمودند :«آیا نمیدانید که خداوند کسى را به خاطر اشک چشم و اندوه قلبى عذاب نمىکند؟ آنگاه حضرت به زبانشان اشاره کردند و فرمودند: تنها زبان انسان است که باعث عذاب مىگردد (بخاطر کفرگویى) مگر آن که خدا بندهاش را مورد رحمت قرار دهد و عذاب نکند.»()
دـ گریه در مرگ فرزندش ابراهیم
انس بن مالک مىگوید: بر پیامبر وارد شدیم در حالى که ابراهیم (فرزندش) در حال جان دادن بود دیدم که پیامبر(ص) اشک میریخت و گریه مىکرد: عبدالرحمان گفت: یا رسول اللّه شما چرا گریه مىکنید؟ آن حضرت فرمودند: این گریه رحمت است و اضافه کردند چشم مىگرید و قلب از شدّت اندوه مىسوزد، ولى سخنى که بر خلاف رضاى حق باشد بر زبان نمىگویم. سپس فرمود: «و انّا بفراقک یا ابراهیم لمحزونون؛() اى ابراهیم ما در فراق تو محزون و اندوهگین هستیم.»
در نقل جابر آمده که عبدالرحمان بن عوف وقتى عرض کرد شما از گریه نهى فرمودهاید چرا گریه مىکنید؟ فرمود: من از گریه جلوگیرى نکردم، بلکه از دو گونه فریاد منع کردم که معمولاً افراد احمق و فاجر از خود سر میدهند، یکى از فریاد و صدا در هنگام مصیبت همراه با خراشیدن صورت و پاره کردن گریبان و دیگرى از صدایى (که در مجالس جشن و سرور مانند ناله) شیطان (بلند مىشود).»()
هـ. گریه در فراق دخترش
انس مىگوید :«یکى از دختران پیامبر(ص) در مدینه از دنیا رفت در مراسم تشییع و دفن او حضور داشتیم، دیدیم که چشمان مبارک رسول خدا(ص) در کنار قبر دخترش پر از اشک بود و گریه کرد.»()
وـ گریه کنار قبر مادرش آمنه
بعد از فراگیر شدن رسالت، حضرت کنار قبر مادرش آمنه رفته آنچنان گریه کردند که همراهان نیز به گریه افتادند. ابوهریره نقل کرده است که «زار النبى قبر امّه فبکى و بکى من حوله؛() نبى قبر مادرش را زیارت کرد پس گریه کرد و اطرافیان نیز گریه کردند.»
ز: گریه در مرگ عثمان بن مظعون
یکى از یاران بسیار خوب پیامبر عثمان بن مظعون بود. وقتى از دنیا رفت پیامبر در سوگ او گریست. عایشه مىگوید: رسول خدا(ص) عثمان بن مظعون را در حالى که فوت کرده بود بوسید و گریه کرد و در تعبیر دیگر آمده که اشک از چشمان مبارکش جارى بود.»()
پرسش 4ـ آیا درست است که پیامبر اکرم(ص) قبل از شهادت امام حسین(ع) براى او گریه و عزادارى نموده است؟
در جواب این پرسش نیز سعى مىکنیم از منابع اهل سنّت استفاده
بریم که آن حضرت قبل از شهادت امام حسین(ع) به حال او گریه کردهاند، تا به امّت اسلام تعلیم دهد که بر این فرزندش سوگوارى و عزادارى نمایند.
الف: هنگام ولادت
بیهقى نقل نموده که اسما بنت عمیس به على بن الحسین(ع) گفت: «من در ولادت حسن و حسین قابله جدهات فاطمه(س) بودم وقتى حسین به دنیا آمد، رسول خدا به سراغ من آمد و فرمود: اى اسما فرزندم را بیاور، حسین را در پارچه سفیدى قنداق کرده به دست آن حضرت دادم و در گوش راست اذان و در گوش چپ ایشان اقامه گفتند، آنگاه او را در دامن خود گذاشتند وگریستند! عرض کردم پدر و مادرم فدایت، چرا گریه مىکنید؟ فرمود: بر این پسرم! گفتم او که هم اکنون متولد شده است. فرمود: اى اسماء پسرم را گروه ستمگران خواهند کشت. خداوند شفاعتم را به ایشان نرساند! آنگاه فرمود: اى اسماء این مطلب را براى فاطمه مگو چون تازه بچّه دار شده است.»() با اینکه در مراسم ولادت رسم بر این است که شادى مىکنند ولى براى اوّلین بار در تولّد نوزادى عزادارى شد.
ب: خواب ام الفضل و گریه حضرت
ام الفضل مىگوید :«به محضر رسول خدا(ص) وارد شدم و عرض کردم دیشب خواب ناراحت کنندهاى دیدم، حضرت فرمودند: خوابت را نقل کن. عرض کردم: خواب دیدم گویا قطعهاى از بدن مبارک شما جدا و در دامن من گذاشته شد، حضرت فرمود: خواب خوب دیدهاى، از فاطمه(س) فرزندى به دنیا میآید و در دامن تو رشد مىکند چندى بعد فاطمه حسین را به دنیا آورد و همان گونه که رسول خدا فرموده بود (اتفاق افتاد).
روزى بر آن حضرت وارد شدم، حسین را در دامن خود نشاند و چشمانش پر اشک شده و گریست. عرض کردم پدرم و مادرم به قربانت اى رسول خدا! شما را چه شده است؟ فرمود :اتانى جبرئیل علیه الصلوة والسلام فاخبرنى انّ امّتى ستقتل ابنى فقلت هذا؟ فقال نعم واتانى تربة من تربته حمراءٌ؛ جبرئیل نزدم آمد و خبر داد که امّتم فرزندم حسین را به قتل میرسانند گفتم: این فرزند را؟ فرمودند: آرى، سپس خاک را به من دادند و این خاک همان خاکى بود که سالیان بعد حسین بر روى آن به شهادت رسید.»()
ج: سوگوارى در منزل ام سلمه
ام سلمه مىگوید :«حسن و حسین(ع) در جلو پیامبر(ص) در خانه من مشغول بازى بودند، جبرییل نازل شد و گفت: اى محمّد! امّت تو فرزندت حسین را شهید خواهند کرد آنگاه رسول خدا(ص) گریست، سپس حسین را در آغوش گرفته و به سینه چسباند و فرمود: «ودیعةٌ عندک هذه التربة و قال رسول اللّه(ص) یا ام سلمه اذا تحولت هذه التربة دماً فاعلمى انّ ابنى قد قتل؛() این تربت در نزد تو امانت باشد خاک را بوسیدند و فرمودند ام سلمه، هرگاه این تربت رنگ خون به خود گرفت، بدان که فرزندم حسین به شهادت رسیده است.»
و: گریه رسول خدا در منزل عایشه
عایشه مىگوید :«روزى جبرییل بر رسول خدا(ص) نازل و به آن حضرت وحى نمود، حسین نزد پیامبر(ص) وارد شد و از شانه و پشت آن جناب بالا میرفت و بازى مىکرد. جبرییل گفت: اى محمد! به زودى امّت تو فتنه مىکنند و این فرزند کوچک تو را پس از تو خواهند کشت، آنگاه جبرییل دست برد و خاک سفید رنگى آورد و گفت: فرزندت در این سرزمین کشته مىشود، نام آن طف است! پس از آنکه جبرییل از نزد رسول خدا(ص) رفت، آن حضرت در حالى که
خاک را در دست داشت و گریه مىکرد بر گروهى از یارانش که ابوبکر، عمر، على، حذیفه، عمار و ابوذر در بین آنها حضور داشتند وارد شدند و فرمودند: جبرییل به من خبر داده است که فرزندم حسین پس از من در سرزمینى به نام طف کشته مىشود و این خاک را به من نشان داده که محل شهادت و قبر او در این خاک خواهد بود.»()
هـ. سوگوارى در منزل زینب
حافظ ابویعلى از زینب دختر جحش روایت مىکند «در یکى از روزهایى که رسول خدا(ص) در منزل من بود. امام حسین که تازه راه میرفت وارد اتاق رسول خدا (ص) شد او را گرفتم. فرمودند: رهایش کن او را رها کردم آنگاه وضو گرفته و به نماز ایستادند و همچنان او را در آغوش داشتند هرگاه به رکوع میرفتند او را بر زمین مىنهادند. پس از نماز نشستند و گریستند. عرض کردم: یا رسول اللّه امروز موضوعى از شما مشاهده کردم که تا کنون مثل آن را ندیده بودم، فرمودند: جبرییل آمد و خبر داد که امّتم این کودک را مىکشند، به جبرییل گفتم: تربت او را به من نشان ده جبرییل خاک سرخ رنگى برایم آورد.»()
وـ سوگوارى در منزل على(ع)
ابوالحسن عبیدى عقیقى از امام على(ع) نقل نمود که «رسول خدا براى دیدار به منزل ما آمدند...بعد از صرف غذا دست آن حضرت را شستم و او دست بر سر و صورت و محاسن خود کشیدند، سپس رو به قبله دست به دعا برداشتند و با چشمانى اشکبار سه بار خود را به زمین انداختند. نتوانستم سبب را جویا شوم در این میان حسین از پشت آن حضرت بالا رفت، مجدداً رسول خدا گریستند، حسین گفت: پدرجان از شما حرکتى دیدم که نظیر آن را تاکنون ندیده بودم! رسول خدا فرمودند: فرزندم! از دیدار شما مسرّتى یافتم که تاکنون این طور خوشحال نشده بودم امّا جبرییل حبیبم بر من نازل و مرا از کشته شدن تو آگاه نمود و قتلگاه شما پراکنده خواهد بود. این خبر مرا بسیار اندوهگین ساخت از خداوند متعال براى شما خواستار خیر و خوبى شدم.»()
زـ سوگوارى اصحاب همراه رسول خدا(ص)
در روایت آمده است که امام حسین(ع) کودکى دوساله بود. پیامبر(ص)
براى سفرى آماده گردیدند در همان گامهاى نخستین ناگهان توقف نموده و فرمودند: هم اکنون جبرییل مرا از سرزمینى آگاه نمود که در کنار شط فرات قرار دارد و نامش کربلا است، حسین فرزند فاطمه در آن سرزمین به شهادت میرسد. از قاتل او جویا شدند؟ فرمود: مردى است که نامش یزید مىباشد که فرزندم را به قتل میرساند و هم اکنون محل کشته شدن و دفن حسین را با چشم خود مىنگرم. آنگاه پیامبر(ص) با حالت غمگینى و ناراحت از سفر برگشتند و سفر را ناتمام گذاشتند. پس از پایان یافتن سخنان، دست راست را بر سر حسن و دست چپ را بر سر حسین گذاشت سپس دست را به سوى بالا بلند نمود و فرمود: بارالها! محمد بنده و پیامبر توست و این دو، پاکان اهل بیت و برگزیدگان ذریّه من و اصل و ریشه من هستند این دو را در میان امّتم به جانشینى خود مىگذارم «اللّهم فبارک له فى قتله و اجعله من سادات الشهداء...؛ خدایا شهادت را براى حسین مبارک گردان و او را سرور شهیدان قرار ده، خدایا براى قاتل و خوارکنندهاش برکتى قرار مده.»
زمانى که سخنان حضرت به اینجا رسید صداى مردم حاضر در مسجد به گریه بلند شد، حضرت فرمود:اتبکون ولاتنصرونه؟ آیا براى او گریه مىکنید و او را یارى نمىکنید؟ پس از آن از مسجد خارج شد و بعد از لحظاتى در حالى که رنگشان متغیّر و چهرهشان برافروخته بود به مسجد بازگشتند و با چشمان گریان فرمود :«اى مردم دو گوهر گرانبها در میان شما بر جاى مىگذارم، کتاب خدا و عترتم که آمیخته با آب حیاتم و ثمره وجودم مىباشند. این دو از هم جدا نخواهند شد تا هنگامى که کنار حوض کوثر بر من وارد شوند و من در مورد اهل بیتم از شما چیزى جز دوستى آنان نمىخواهم و این چیزى است که پروردگارم به من دستور فرموده است. پس مواظب باشید که در روز قیامت در کنار کوثر شما را ملاقات نکنم در حالى که با اهل بیتم دشمنى نموده و بر آنان ستم کرده باشید.»()
نزول مکرر جبرییل بر پیامبراکرم(ص) نشان دهنده اهمیّت عزادارى بر امام حسین(ع) است و این که این مسئله را هم متوجّه شوند.
پرسش 5 ـ فلسفه عزادارى بر اهل بیت خصوصاً امام و فواید آن چیست؟
1ـ اظهار مودّت و دوستى اهل بیت(ع)
قرآن کریم() و روایات، دوستى خاندان رسالت و اهل بیت را واجب شمرده است و یکى از مهمترین لوازم دوستى اظهار همدردى و هم دلى با آنان است.()
2ـ انسان سازى
عزادارى آگاهانه و عاشقانه اثرش این است که فضائل و مناقب و آرمانهاى فردى که براى او عزادارى مىشود به عزاداران منتقل مىگردد و در واقع آن فرد یا افراد به عنوان الگویى کامل در بین جامعه مطرح مىشود. و الگوگیرى باعث سهولت پیمودن راه هدایت و رسیدن به قلّه سعادت مىشود: قرآن کریم در مورد اقتدا به پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ولکم فى رسول اللّه اسوةٌ حسنةٌ؛() براى شما در (رفتار) رسول خدا الگوى نیکویى است.»
بعد از رسول اکرم(ص) اسوههاى امّت همان امامان معصوم(ع) همانهایى که در راه دین خدا مسموم شدند و یا به شهادت رسیدند مىباشند، و یکى از آن اسوهها سرور شهیدان حسین بن على(ع) است.
خود آن بزرگوار در نامهاى به سلیمان بن صرد خزاعى و مسیّب و...نوشت: «فلکم فى ّ اسوةٌ؛() براى شما در رفتار من الگو است.»
و در عزاداریهاست که اوصاف سازنده الگو تبیین و ترویج مىشود.
3ـ جامعه سازى
هنگامى که مجلس عزادارى عامل انسان سازى و فردسازى شد تغییرات و اصلاحات درونى انسان به عرصه جامعه نیز کشیده مىشود و جامعه را نیز مىسازد و آرمان و اهداف والاى اهل بیت بر جامعه حکم فرما مىشود، به عنوان نمونه اگر به بیانات، سخنان و شعارهاى عاشورا دقّت کنیم بخوبى مىتوان عناصر انسان ساز و جامعه و فرهنگ ساز را مشاهده نمود، مواردى همچون:
عبادت و بندگى، ایثار و فداکارى، شجاعت، توکّل، صبر، امر به معروف و نهى از منکر، حرمت بیعت با افرادى چون یزید، شهادتطلبى، خدامحورى، ذلّت ناپذیرى و...مىتوان نام برد.()
4ـ نوعى اعتراض به ظالمان زمان و حمایت از مظلومان جهان. به همین جهت در جریان انقلاب در شبهاى عاشورا یک مرتبه عزادارى تبدیل به شعار علیه نظام طاغوت شد که:
شب عاشوراست امشب پهلوى رسوا است امشب
5 ـ عامل تقویت حسّ عدالت خواهى و انتقام جویى از ستمگران
این درسى است که بخوبى امامان خصوصاً حسین بن على(ع) به جامعه بشرى داد، و شیعیان به خوبى به آن حضرت اقتدا نمودند، لذا در طول تاریخ اسلام همیشه فرد یا افرادى از شیعیان براى عدالت و انتقام از ستمگران زمان خویش قیام نمودند، که نمونه آن را مىتوان قیام توابین و شیعیان کوفه، قیام مختار، قیام زید بن على، شهداى فخ و دیگر انقلابهاى شیعه دانست.
6ـ زمینه ساز اجتماع و ارتباط شیعیان با همدیگر در مسیر دفاع از حق
به همین جهت در طول تاریخ، عزادارىها مورد نهى و نفرت ستمگران بوده است و تلاش کردهاند که جلو عزاداریها را بگیرند. و حتى در این زمان ابرقدرتهاى دوران، به آن اندازه که از عزاداریها ترس دارند از مسائل دیگر بیم ندارند.
پرسش 6ـ چرا عزادارى سایر امامان مانند عزادارى امام حسین(ع) نیست؟
این به دلیل گستره کمى و کیفى واقعه عاشورا است. وضعیّت خاص جهان و مسلمانان آن عصر، حالات حاکمان مسلمان و ظلمهاى فراوان آنان، دربند کشیده شدن انسانیت و آزادى و تحقیر امت اسلامى، سلب امنیّت، تشدید ظلم علیه شیعیان، فراموشى آموزههاى دینى همچون امر به معروف و نهى از منکر، شیوع بدعتها و ورود آنها در حوزه دین، فراموشى اخلاق اسلامى و انسانى و... از یک سو و موقعیّت ویژه اباعبداللّه از جهت مظلومیّت و تنهایى، کیفیّت برخورد مسلمانان به ظاهر دوست با حضرت،
دوستانش بیوفا و دشمنانش بى امان با کدامین سرکند، مشکل، دوتا دارد حسین
نوع جنگ و برخورد نامناسب با آن حضرت، اصحاب و اهل و عیال، آموزهها و درسهاى متنوع تربیتى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى جریان عاشورا خصوصاً کلمات امام حسین(ع) همه و همه شکل خاص و ویژهاى به این حادثه داده است تا در طول زمان ابعاد گوناگون و پیچیده و ژرف و عمیق آن، موضوعات و مسائل فراوانى را براى تحقیق و پژوهش پیش روى محققان گذارد.() و این حادثه بیشتر مطرح شود به همین جهت است که رسول اکرم(ص)، امیرمؤمنان على(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن مجتبى(ع)، و امامان، پس از اباعبداللّه(ع) سخت برعزادراى و زنده نگهداشتن نام امام حسین(ع) تأکید نمودهاند، و عملاً خود آن بزرگواران نیز یاد و نام حسین(ع) را گرامى میداشتند و در مناسبتها از او یاد مىکردند و براى او عزادارى و سوگوارى مىنمودند.()
باز هم به جهت همین نکته است که امام حسن مجتبى(ع) در آخرین لحظات عمر خویش که برادرش حسین(ع) براى او گریه مىکرد، فرمود: «لایوم کیومک یا اباعبداللّه؛() روزى بسان روز تو اى حسین(سخت و دردناک) نیست.» و این جمله از امام صادق(ع) نیز نقل شده است.
از همه مهمتر داستان عاشورا و عزادارى و سوگوارى براى آن به گونهاى است که یاد و نام همه امامان زنده مىشود، و در واقع مکتب اهلبیت زنده مىگردد.
لذا امام صادق(ع) فرمود :«فضیل آیا مجالس عزا برپا مىکنید و از اهل بیت و آنچه بر آنان گذشته سخن به میان میآورید؟ فضیل عرض کرد: آرى قربانت گردم. امام فرمود: این گونه مجالس را دوست دارم «فاحیوا امرنا یا فضیل» پس امر ما را زنده گردانید که هر کس امر ما را زنده کند مورد لطف و مرحمت خدا قرار مىگیرد(اى) فضیل هر کس از ما یاد کند یا نزد او از ما یاد کنند و به اندازه بال مگسى اشک بریزد خدا گناهانش را میآمرزد اگر چه بیش از کف دریا باشد.»()
اى نخل دین قوى شده از جان نثاریت قربان آن بصیرت و آن هوشیاریت
سر سبز باغ دین، تو زخونت نمودهاى قربان باغبانى و آن آبیاریست
تن زیر بار ذلّت و پستى ندادهاى صد مرحبا به استقامت و آن پایداریت()
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. اعلام الهدایة، المجمع العالمى لاهل البیت، چاپ اول، 1422 ق، ج 7، ص 155، حلیة الاولیاء، ج ،3 ص .183
. پرسش و پاسخهاى برگزیده، ویژه محرّم، شماره 13، گروه مؤلّفان، مفاله محمد رضا کاشفى، نشر معارف، 1384، ص .165
. سوره یوسف، آیه .84
. سوره یوسف، آیه .85
. همان،آیه 86.
. زمخشرى تفسیر کشاف،بیروت دارالکتاب العربى، ج 2، ص 497؛ تفسیر کبیر فخر رازى، ج 18،ص .193
. همان، ،.2
. وسائل الشیعه، حرّ عاملى، بیروت، داراحیاء التراث، ج 2، ص 923 باب جواز البکاء على المیّت؛ مناقب آل ابى طالب، على بن شهر آشوب.
. سوره حج، آیه 32.
. حجةالبالغه، شاه ولى اللّه دهلوى، ص 69، الاصول الاربعه فى تردید الوهابیّه، صاحب جان هندى حنفى، ص 30.
. علّامه طباطبایى، تفسیر المیزان، دارالکتب الاسلامیة، ج 1، ص 414، ذیل آیه 165 بقره.
. سوره نساء، آیه .148
. سوره شورى، آیه .23
. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 44، ص 287 باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین(ع).
. بحارالانوار، ج 45، ص 114 ـ 115.
. ر.ک:ترجمه لهوف، سید بن طاووس، ص 176 ـ 178.
. سوره حشر، آیه .7
. سوره احزاب، آیه .21
. سیرة الحلبیّه، حلبى، ج 2، ص 60، منتخب کنزل العمال، ج 2، ص 40، المستدرک على الصحیحین، حاکم نیشابورى، کتاب الجنائز، ج 1، ص 381، و ر.ک وسائل الشیعه، همان، ج 2، ص 924.
. مغازى، واقدى، ج 1، ص 315 ـ 317.
. تاریخ طبرى، محمد بن جریر طبرى، حوادث سنه سوّم هجرى، جنگ احد، ج 2، ص 27.
. الاستیعاب، عبداللّه محمد بن عبداللّه قرطبى، ج 1، ص 426؛ مسند، احمد حنبل، ج 2، ص 40.
. سیرة النبویّه، ابن هشام، ج 3، ص 159.
. همان، ص .166
. همان، ص 167 ـ .173
. صحیح بخارى، ج 4، باب 789، فضائل اصحاب النبى فى غزوة التبوک، فتح البارى ج 8، ص 413.
. طبقات ابن سعد، باب تسمیة النساء المسلمات المبایعات، ج 8، ص 282.
. جامع الاصول فى الاحادیث الرسول، محمد بن اثیر جزرى، ج 11، ص 101 شماره 8573، صحیح بخارى، ج 3، ص 140، باب البکاء عند المریض.
. صحیح بخارى، باب 828، ص 158، فتح البارى، ج 3، ص .135
. ولکن نهیت عن صوتین احمقین فاجرین صوت خمش وجوه وشق جیوب» جامع الاصول، همان ج 11، ص 105 شماره 8577، ترمذى گفته این حسن و صحیح است.
. صحیح بخارى، ج 1، باب 817، کتاب الجنائز، ح 1201.
. مسند احمد حنبل، ج 2، ص 441.
. جامع الاصول، همان، ج 11، ص 95، شماره .8566
. مقتل، ابوالمؤیّد خوارزمى، ج 1، فصل ششم در فضائل حسنین، ص 88 ؛ ذخائر العقبى محب الدین طبرى، ص 119، باب 9.
. مستدرک على الصحیحین، کتاب معرفة الصحابه، ج 3، ص 176؛ کنزالعمّال، ج 12، ص 123، ح 34300؛ المنتظم، ج 5، ص 78، ج 6، ص .386
. مجمع الزوائد، نورالدین هیثمى، ج 9، ص 189، باب مناقب الحسین، ذخائر العقبى، باب ذکر رؤیا ام سلمه، ص 147، مسند احمد حنبل، ج 3، ص .265
. الصواعق المحرقه، ابن حجر، فصل سوم فى الاحادیث الوارده فى بعض اهل البیت، ص 192، اعلام النبوة، ماوردى، ص 83، مقتل خوارزمى، ج 1، ص .159
. مجمع الزواید، ابوبکر هیثمى، باب مناقب حسین بن على، ج 9، ص 188، کنزالعمّال، همان، ج 6، ص 223.
. مقتل خوارزمى، فصل چهاردهم، ج 2، ص .167
. مقتل ابن جوزى، ج 1، ص 164.
. سوره شورى، آیه 42.
. این بخش را در ذیل پرسش عزادارى در قرآن و آیه مودت توضیح داده شده.
. سوره احزاب،آیه 21.
. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربى، ج 44، ص .381
. ر.ک: فرهنگ عاشورا، ص 268 ـ 271؛ پرسشها و پاسخها، ج 13، نشر معارف، ص 167 ـ .168
. رـ ک: پاسخها و پرسشها، ص 178 ـ 179؛ با حسین، نفس مطمئنه، ص 5 ـ 18.
. بحارالانوار، ج 44، ص 223، 243، 245، ص 281، 282، 291، 293، و....
. شیخ صدوق، امالى، ص .77
. همان، ص 282 ـ 289.
. آیة اللّه حاج آقا على صافى گلپایگانى، راز دل، ص 576.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 111 |