
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,507 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,563 |
تمدن غرب در سراشیبى سقوط 2 | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 5، بهمن 1388 | ||
نویسنده | ||
محمدتقی رهبر | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
در مقاله پیشین گفتیم تمدّن غرب به دلائلى در سراشیبى سقوط قرار گرفته و آثار و نشانههاى این افول را کما بیش مشاهده مىکنیم. البته این مایه شگفتى نیست که این تمدن که شاخصه اصلیاش ارتقاى علمى و جهش فناورى و رشد چشمگیر تکنولوژى است، رو به افول و سقوط باشد و یا این نگاه را ساده اندیشى بنامیم که چگونه این تمدّن بزرگ و غول آسا رو به سقوط برود؟! تاریخ بشر در بستر خود شاهد سقوط تمدّنهاى بزرگى بوده که در روزگاران گذشته پرچمدار بوده و اکنون آثارشان در ویرانهها دفن شده و بیش و کم از زیر خاک سر بیرون میآورد. آشوریها، کلدانیها ،اشکانیان، ساسانیان، سلجوقیان و... و تبارها و نژادها و رژیمهاى حاکم در گذشته به نسبت شرائط زمانشان کم قدرتتر از رژیمهاى قدرتمند کنونى نبودهاند، اما امروز از آنان جز افسانهاى درهم شکسته باقى نمانده و سنگهاى حجّارى شده و کاسه و کوزههاى شکسته تفسیرى است بر کاخهاى جبروت آن کاخ نشینان که تأمّل در تاریخ زندگى آنان و عبرت گرفتن از آن مىتواند چراغ راه آینده انسانها باشد. از اینرو قرآن کریم بخشى از آیات خود را به ترسیم سرگذشت پیشینیان اختصاص داده، با این هدف که انسانها به وضع موجود مطمئن نباشند و خط مشى خود را بگونهاى انتخاب کنند که بدفرجامى حاصل آن نباشد.
علل و عوامل سقوط تمدنها
نکته مهم در این مقال بررسى علل و عواملى است که سقوط تمدّنها را در پى دارد و نیز عواملى که موجب ثبات و بقاى آن مىگردد. هر چند تفصیل بیان این عوامل از حوصله این مقال بیرون است اما به اختصار مىتوان گفت: اگر یک تمدّن و فرهنگ با فطرت آدمیان که فطرت خدائى است همسوئى داشت، اگر ایمان و عقل و منطق را که شالوده فکر آدمیان است اساس تمدّن و فرهنگ ساخت، اگر عطوفت و مهر را مبناى عمل با آحاد تحت حاکمیت قرار داد، اگر تمام ارکان قدرت را عاریتى و امانتى دانست که آفریدگار جهان به آنان سپرده است، بى تردید شانس ماندگارى براى چنین تمدّنى به واقعیت نزدیکتر خواهد بود چرا که به نص صریح قرآن آنچه براى خیر بشریت نقش دارد در زمین مىماند «و اما ما ینفع النّاس فیمکث فى الارض»(سوره رعد آیه 17) قرآن کریم باطل را به کفهاى روى آب و حق را به آب و جواهرات تشبیه مىکند که یکى در معرض فنا قرار دارد و دیگرى داراى خصلت ماندگارى است، چرا که حق براى انسانها سودمند و مایه خیر بشریت است.
ناگفته پیداست که این ماندگارى فرهنگ و تمدن براى پویندگان حق به معناى بقاى تخت و تاج و ابنیه و آثار نیست، چرا که عناصر مادى در آزمایشگاه طبیعت فرسوده و متلاشى مىگردد و به فرض ماندن تمدّن و فرهنگ،
چیزى فراتر از اینهاست. بلکه معناى ماندگارى فرهنگ حق و تمدّن منطبق با فطرت آدمیان، ماندن فکر و اندیشه، معنویت و مفاهیم و جریان انسان ساز و فضیلت پرور است همانگونه که انبیاء بزرگ و رهبران آسمانى و ایده و آرمان الهىشان در قالب دین و آیین ماندگار شده است.
در حالیکه از نمرود و فرعون و قیصر و کسرى جز بدنامى و بدفرجامى اثرى نیست. نام ابراهیم و موسى و عیسى و محمد(صلوات اللّه علیهم) بر تارک تمدّنها میدرخشد و تا از فرهنگ و معنویت اثرى هست نام و یاد این طلایه داران توحید تداعى مىشود. اینها قافله سالاران فرهنگ آسمانى بودند که موهبت و مائده آسمانى را به زمین آورده و جهان مرده را روح و حیات بخشیدهاند. این است معناى ماندگارى حق...و اگر در تاریخ پرماجراى اسلام جز بدنامى از معاویه و یزید و مروان و هارون و مأمون و منصور باقى نمانده براى اینست که اینها بنام اسلام و آیین حق، پرچمدار باطل وگمراهى و ستم و استبداد بوده و فرهنگ قیصر و کسرى را پاسدارى مىکردند. اگر از اینها کاخهاى سبز و سرخ و هزار و یک شب بغداد مانده باشد این تمدّن و فرهنگ اسلام نیست، حقیقت فرهنگ و تمدّن اسلامى را در مکتب عدل و امامت امیرمؤمنان على علیه السلام و وارثان ولایت و پرچمداران فرهنگ و انقلاب و ستم ستیزى چون مکتب امام صادق(ع) و قیام عاشوراى حسینى(ع) و ادامه این فرهنگ را در تداوم رهبرى دینى باید جستجو کرد.
خلاصه آنکه جلوههاى تمدن و فرهنگ را به جاى آنکه در ابنیه و آثار و حجارى و تذهیب جستجو کنیم ـ هر چند اینها نیز آثار هنرى هنرمندان تاریخ است ـ بیش از آن فرهنگ و تمدّن را در اندیشه و دانش و عملگرایى اخلاقى و حق جویى و نوع دوستى و خیررسانى باید کاوید.
دموکراسى غربى یا تروریسم دولتى!
نکته دیگر درباره تمدّن غربى نوع دموکراسى و تفسیرى است که از این واژه مىکند. هرگاه غربىها قصد تصرّف کشورى را به منظور اجراى سیاستهاى سرکوب و سلطه گرانه خود مىکنند، پرچم دموکراسى را بر میدارند! و با این عنوان به دخالت سیاسى،
نظامى و قتل و غارت و شکنجههاى قرون وسطائى دست میزنند. نمونه این سیاست را در اشغال عراق و افغانستان دیدیم و دیگر موارد که مردم جنایات صدام سفّاک و دیکتاتور را از یاد برده و آرزو مىکنند صدام مانده بود و آمریکا نمیآمد! با اینهمه بوش در آخرین روزهاى ننگین ریاست تروریستى خود در عراق از دموکراسى دم زد که پاسخ خود را از مردم عراق و آن خبرنگار قهرمان دریافت کرد. نمونه دیگر آن قتل عام مردم مظلوم غزه و ددمنشى رژیم اشغالگر است و زشتترین چهرهاش که با طراحى آمریکا و حمایت دولتهاى غربى و عربى بدنام صورت گرفت و بىشرمانهترین سخن اظهارات بوش بود که حماس را مقصّر اعلام کرد و وزیر خارجهاش با وقاحت تمام گفت: جنگ ما جنگ ارزشهاست! آرى، ارزش و حقوق بشر و دموکراسى در تفسیر غربى و آمریکایى آن، یعنى یک ملت را از حقوق اولیه و آب و غذا و دارو و اظهار عقیده و انتخاب سرنوشت محروم کردن و اهریمن درندهاى چون اسراییل را در جنایت هایش سلاح و تجهیزات دادن و این حوادث هرچند بسیار تلخ است اما درسهاى آموزندهاى به ملتها میدهد یعنى بیش از پیش نظام ارزشى غرب و وابستگان به آمریکا و دولتهاى خود فروخته عربى را شناساند.
گذشته و آینده سلطه غربىها
بر این اساس است که مىگوییم تمدّن غربى رو به افول است. چرا که در این تمدّن نه تنها از ارزشهاى فرهنگى و اخلاق و معنویت و مفاهیم آسمانى خبر و اثر نیست بلکه این تمدّن به محو ارزشهاى متعالى و حقوق انسانى کمربسته و غرور علمى و روح استکبار اهریمن این تمدّن را در نوردیده است. از آن تاریخ که فناورى و تکنولوژى و دانش مادى، غربىها را در جهان مطرح کرد (که البته نباید فراموش بکنیم که این انقلاب علمى و صنعتى چنانکه در مقاله پیشین اشاره کردیم از علوم و دانشمندان اسلامى مایه گرفته است) متعاقب آن غرور و سرکشى غرب آغاز شد و سلطه استکبارى بر کشورها کلید خورد و دراین سو و آن سوى جهان به گشت و گذار پرداختند تا منابع ثروت را در جاى جاى جهان کشف کنند و به غارت و چپاول آن بپردازند و مقدمه این چپاول سلطه سیاسى و یا سلطه نظامى و مزدور گمارى در رأس
حاکمیت کشورهاى تحت سلطه بود که تاریخ پرماجراى این سلطه را با رنجنامه ملتهاى کشورهاى تحت ستم در مجالى دیگر باید به گفتگو نهاد.
در همین شرائطى که این قلم در دست نگارش است جنایات غربىها به سردمدارى آمریکا در کشورها از جمله کشورهاى اسلامى همچون عراق، افغانستان، فلسطین اشغالى و غزه قهرمان و مظلوم و زخم خورده به جائى رسیده که مردم جهان جنایات آیشمین و هیتلر را فراموش کردهاند. همه اینها جلوههاى تمدّن غربى و حقوق بشر آمریکایى است، هرچند همانگونه که قبلاً گفتیم جایگاه تمدّن غربى به موجب عملکرد سردمداران استکبار جهانى امروزه به نازلترین مرتبه رسیده و روز به روز تنفر و انزجار جهانى از عملکرد این دولتها و بیش از همه دولت خودکامه و متجاوز آمریکا به چشم مىخورد.
بوسه وداع و انتفاضه کفش!!
نمونه این را در برخورد ملتها در تظاهرات علیه سیاستهاى رئیس جمهور در حال احتضار آمریکاـ بوش مىبینیم. کار به جایى رسیده که خبرنگار عراقى الزیدى خبرنگار تلویزیون عراق این عنصر جنایتکار و سفّاک تاریخ را در یک جلسه مطبوعاتى در عراق با لنگه کفشهاى خود هدف مىگیرد و هنگامى که این سفّاک از دموکراسى در عراق حرف میزند، به نیابت ملّت عراق کفشهاى خود را از پاى درآورده و به دهان بوش پرتاب مىکند و مىگوید :«این بوسه وداع ایست اى سگ!» که این پاسخ تاریخى براى این خبرنگار آزاد به عنوان یک سند ثبت مىگردد و بدون تردید اگر مراقبتهاى امنیتى و حفاظت و ترس نبود میلیونها انسان دیگر دهان بوش را با لنگه کفش مىکوبیدند. اینست پاسخ تحقیرآمیز براى سران خودکامه و سلطهگر غرب چه آمریکا، چه انگلیس و یا هر متجاوز دیگر که در شرائطى که بدترین جنایات ضد بشرى و قرون وسطایى در غزه و عراق و افغانستان و زندانها و شکنجهگاههاى ابوغریب و گوانتانامو بدست این تبهکاران اتفاق میافتد بازهم این بى شرمها از حقوق بشر و دموکراسى سخن مىگویند؟! و البته بیدارى ملتها و تودهها از عراق و افغانستان و لبنان فراتر رفته و طشت رسوایى استعمارگران از بام فلک افتاده است.
تصویر حقارتآمیز رئیس جمهور محتضر آمریکا و بازتاب جهانى آن در حافظهها مىماند و جا دارد که رژیم جدید آمریکا از این ماجرا درس بگیرد و تغییرى در استراتژى سیاسى خود در تعامل با کشورها بدهد. زیرا دوره سلطه گرى و سلطه پذیرى به پایان رسیده است. هر چند بعید بنظر میرسد جریان استکبارى شیطان بزرگ و لابى صهیونیستى چنین مجالى را به کسى بدهد و بدیهى است که ایران اسلامى در این تغییر و تحوّلات چشم به راه هیچگونه تغییرى نیست، چرا که گذشته عملکرد دموکراتها را فراموش نمىکند.
بارى چالشهاى تمدن غربى تنها در مبانى سیاسى و عملکرد استکبارى نیست و بُعد انسانى و اخلاقى و خانوادگى و اقتصادى غرب در بدترین شرایط قرار دارد که در فرصت دیگر بدان خواهیم پرداخت و این مطلبى است که نویسندگان و ارباب قلم باید بدان بپردازند و تمدّن غرب را به چالش بکشند.
اصول خدشه ناپذیرى نظام اسلامى
اصولاً خط مشى سیاسى و زیربناى ایدئولوژیکى جمهورى اسلامى ایران این نیست که به یک قدرت خارجى متکى باشد و هر جریان سیاسى یا جناحى که دست به سوى بیگانه دراز کند و پیام آن نوعى امیدوارى به بیگانه باشد از نظر ملت ما مطرود و منفور است. البته ایران اسلامى با رسالت هدایتگرى که براى مردم دیگر جهان دارد، امکان ندارد پیام صلح جویانه و منشور هدایتگرى براى اقطاب قدرت داشته باشد که این هرگز به معناى اتکا و امیدوارى به بیگانه نیست و این متفاوت با جریانهاى سیاسى است که از هم اکنون در آستانه انتخابات ریاست جمهورى کشورمان نوعى داد و ستند به بیگانه دارند و سردمداران کاخ سفید مستقیم و غیر مستقیم از آنها حمایت مىکنند. جریانهاى سیاسى داخل کشور به خوبى میدانند که ملت کوچکترین گذشتى درباره کسانى که لبخند به بیگانه بزنند و یا چشم به راه حمایت آنان باشند (ندارد و) این از اصول سیاستهاى خدشهناپذیر نظام اسلامى است که احدى حق ندارد از این خط قرمز عبور کند. ملّت بزرگ ما با همه مشکلاتى که طى سالها پیش روى داشته حاضر است هرگونه فشار و محرومیتى را تحمّل کند و چون سالار شهیدان
فریاد بزند: «هیهات منّا الذلّه» و این روزها که حماسه عاشوراى حسینى(ع) در خاطرهها تجدید مىشود خط مشى سالار شهیدان و استقامت آن بزرگ امام مجاهد در برابر دشمنان مىبایست الگو و سرمشق همه باشد که آزمایش امروز ما در برابر یزیدیان زمان مقاومت در برابر شیطان بزرگ و فشارهاى استکبارى و زیاده خواهان جهانى است.
اعم از تحریم اقتصادى یا تهدید نظامى که البته نخ نما شده و براى مردم ما جز مسخره مفهومى ندارد و در این خصوص توصیه اینست که اندیشههاى امام راحل و معمار انقلاب اسلامى خمینى کبیر ـ سلام اللّه علیه ـ بار دیگر بازنگرى شود که کدام جریان در راستاى اندیشههاى آن بزرگ گام برمیدارد و کدام جریان روى برتافته است؟!
جشن سى سالگى نظام و چشمانداز آن
در بهمن ماه سال جارى انقلاب اسلامى ایران سى ساله مىشود. نظام اسلامى به دلیل مبانى و اصول پایدار خود که نفى سلطه بیگانه از شاخصههاى بارز آن است، طى این سالها زیر رگبار تبلیغات و تهدیدات و جنگ و تحریم و توطئههاى فرهنگى و اقتصادى امواج سهمگین را از سر گذرانده و اینک مىتوان گفت این درخت تناور ریشه دوانده و به ثمر بخشى رسیده هرچند مشکلات پیش روى کم نبوده است. هر اندازه فشار افزایش یافته، ریشه نظام اسلامى استوارتر شده است درست مانند میخى که هر اندازه بر آن بکوبند استوارتر مىگردد. از چهار سوى جهان نگاه مردم عالم به سوى انقلاب اسلامى دوخته و در حال الگوگیرى از آن مىباشند. یکى از برکات این نهضت عظیم، به چالش کشیده شدن نظام سلطه جهانى و تابوى ایالات متحده و شکست اسطوره شکست ناپذیرى رژیم صهیونیستى و فروپاشى اقتدار زورمدارانه آمریکا است که داعیه دار کدخدائى دهکده جهان و بازیگر عرصه سیاسى بین المللى است.
در این روزها که قدرت در آمریکا جابجا مىشود به نوشته واشنگتن پست :«بوش با پذیرش شکست از ایران، کاخ سفید را ترک مىکند» اعترافات از این دست را فراوان مىبینیم و به یکى دو مورد محدود نمىشود. اینها براى یک
ملت از بند رهیده، دست آورد کمى نیست، اگر قدر این عطیّه الهى و موهبت آسمانى را بدانیم و در پاسدارى از آن لحظهاى کوتاهى نکنیم.
افزون بر این سپاس این نعمت اینست که چهره زیبا از این انقلاب در عمل نشان دهیم چه در عملکرد داخلى و تعامل با مردم فداکار و صبورمان در سیستم مدیریتها و تکریم آحاد ملت که به فرموده حضرت امام ولى نعمت ما هستند و چه در تعامل با زیاده خواهىهاى خارجى و پایدارى در برابر فشارها، درست همانگونه که قرآن میآموزد :«اشداء على الکفار رحماء بینهم؛ در برابر کفار سرسخت و نسبت به یکدیگر مهربان »
خطر استحاله انقلاب را جدى بگیریم
هر انقلابى علاوه بر تهاجمات بیرونى از درون نیز با یک خطر جدى روبرو است و آن خطر استحاله است. فراموش نکردیم که پس از رحلت نبى اکرم(ص) آیین نوپاى اسلام دستخوش چه تحوّلاتى شد و امامت حق با دسیسه سیاست بازان چگونه منزوى گردید و عدل امامت بالأخره سر از بیدادگرى خلافت و سلطه باقى ماندههاى کفر و نفاق چون امویان و عباسیان سردرآورد و چه خسارتهاى عظیمى بر بشریت تاریخ از این جریانهاى انحرافى وارد آمد و اگر نبود مکتب راستین امامت و ولایت که در میان انبوه تاریکىها و بدعتها و تحریفها و زورمداریها، از خانه اهلبیت پیامبر درخشید و حق و باطل را تفکیک کرد معلوم نیست چه بر سر اسلام میآمد و اگر قرار بود مردم اسلام را در قصرهاى شام و بغداد و حکومت یزیدیان جستجو کنند، باید فاتحه اسلام خوانده مىشد، چنانکه حضرت سید الشهدا(ع) فرمود :«و على الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید» این ماجرا در هر زمان قابل تکرار شدن است. انقلاب اسلامى نیز که برآمده از نهضت حسینى(ع) و مکتب علوى(ع) و فرهنگ جعفرى(ع) است امروزه با این خطر روبرو است که آنرا باید جدى گرفت و با تمام وجود در پاسدارى از فرهنگ انقلاب استقامت ورزید و بهاى آن را باید پرداخت، زیرا دشمنان بیرونى و ستون پنجم داخلى همان توطئه را دنبال مىکنند که به تدریج انقلاب را از مسیرش منحرف سازد و البته با چراغ خاموش و به نام انقلاب به استحاله آن بپردازند چنانکه با
مشروطیت چنین کردند...
عناصر بنیادین نظام بویژه حاکمیت و تک تک آنان که دل در گرو ارزشها و دست آوردن خون شهداء دارند باید مراقب باشند انقلاب استحاله نشود و نامحرمان زمان امور را بدست نگیرند.
مطلب دیگر: نوع عملکردها است که باید بر اساس منطق و مصلحت و بدور از خطا و اشتباه و غفلت و بى خیالى باشد. حفظ نظام که امام راحل آن را اهم واجبات برشمارند به عملکرد درست و جبران کاستىها و اصلاح نابسامانیها و پرهیز از اختلافات و دنیاگرایى و خودستائیها و تعصّبات جناحى و خطى و تمسّک به ریسمان خدا و عمل خالص و نصیحت پذیرى و اهتمام به حل مشکلات جامعه و جلب اعتماد و امنیّت افکار عمومى و سوژه ندادن به بدخواهان است و در این فرآیند مسؤولان امر در صف مقدم تکلیف اند. مع الأسف مواردى به چشم مىخورد که برخى مسؤولان فراموش کردهاند در چه شرائطى قرار دارند، اوضاع جهان و توطئه دشمنان را نادیده گرفته و با پارهاى از اشتباهات دست مىیازند و به اصل مشورت و تفاهم چندان پایبند نیستند که هرچند اینها گناه کبیره نیست ولى بازتاب آن بیش از گناه کبیره است.
هر عملى و اقدامى که به تضعیف نظام و سست کردن پایههاى اعتماد مردم میانجامد نه تنها در پیشگاه ملت منفور است، در محکمه عدل الهى نابخشودنى است. نظام اسلامى پس از چهارده قرن که بر تاریخ اسلام گذشته و امروز در عرصه جهان درخشیده برآمده از قرنها مجاهده و درد و رنج میلیونها انسان پاک باختهاى که چوبههاى دار و زندانهاى مخوف و زنده به گور شدن را پذیرفتند تا فرهنگ متعالى ولایت را به نسلهاى بعدى بسپارند و امروزه ما وارثان این فرهنگ و میراث طلایه داران ایمان و ایثار و شهادت هستیم که در قالب یک حکومت مستقل اسلامى براى ما فراهم آمده است، لذا حق نداریم کوچکترین اشتباه و سهل انگارى و کج اندیشى و انحراف از حق را مرتکب شویم با توجه به این مسؤولیت خطیر شایستگى رسالت اسلامى و امامت دیگر ملّتها را خواهیم داشت. از خداوند بزرگ در این مسیر دشوار و آزمایش سخت کمک مىطلبیم.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 126 |