تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,172 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,095 |
نگاهى به شخصیت علمى - فرهنگى شهید مطهرى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1387، شماره 9، اردیبهشت 1387 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهى به شخصیت علمى - فرهنگى شهید مطهرى
تاریخ درخشان و پرافتخار حوزههاى علیمه شیعه همواره شاهد ظهور و بروز عالمان بزرگ و دانشمندان تلاشگرى بوده که با همتى بلند و عزمى راسخ، مراتب علم و تقوى و معنویت را یکى پس از دیگرى طى نموده و به درجات بالا نائل و به چراغ فروزانى تبدیل شده و انسانهاى بسیارى را به سوى نور و هدایت و رستگارى رهنمون گردیدهاند.
شهید آیت اللّه مرتضى مطهرى یکى از شخصیتهاى برجسته و کمنظیر در تاریخ اسلام و یکى از دانشمندان اسلام شناس و محققان توانا به شمار مىرود که با تلاش و مجاهدت فراوان توانست در تمامى رشتههاى معارف اسلامى، صاحبنظرى ژرف اندیش و محققى دقیق و در پارهاى حوزهها همچون فلسفه، فقه و اصول در قله اجتهاد قرار گیرد. وى با افکار و اندیشههاى ناب و اصیل خود، آثار و نتایج بزرگى را در زمینههاى گوناگون علمى، فرهنگى، اجتماعى و سیاسى در میان حوزویان و دانشگاهیان بر جاى گذارد. با مجهز ساختن خویش به علوم روز و نیز تحقیق درباره اسلام و تعالیم حیات بخش آن و فهم دقیق آن، در برابر انبوه تهاجمات و شبهات مختلف ایستادگى کرد و با منطق و استدلال به مبارزه با افکار الحادى، التقاطى و متحجرانه پرداخت و اسلام را بدور از هرگونه تحریف و بدعت و کژاندیشى معرفى کرد و بدینوسیله از خود نامى جاودانه و ماندگار در تاریخ باقى گذاشت.
به منظور آشنایى با شخصیت علمى و خدمات فرهنگى استاد مطهرى، مراحل تحصیل، تدریس و فعالیتهاى علمى و فرهنگى ایشان را در چند محور مورد توجه قرار مىدهیم.
استعداد و نبوغ
یکى از ویژگیهاى استاد مطهرى که نقش مهمى در برجستگى و شخصیت علمى کم نظیر وى دارد، برخوردارى از استعداد و نبوغ فوق العاده و قدرت فراگیرى زیاد مطالب علمى است. وى درباره این ویژگى خود مىگوید: «افراد از نظر استعداد و یاد گرفتن و فراگیرى مطالب علمى بر دو گونهاند برخى در سنین جوانى از قدرت فوق العادهاى برخوردارند و تا چند سال مىتوانند به شدّت بیاموزند ولى وقتى به اصطلاح پابه سن مىگذارند، دیگر گویى استعداد آنها خشک مىشود و فقط به هر آنچه که تا آن موقع آموختهاند اکتفا مىکنند و به اصطلاح از کیسه مىخورند. عموم افراد و دانشمندان از این سنخاند اما در مورد برخى مطلب طور دیگرى است یعنى همیشه داراى قدرت فراگیرىاند. من از این دستهام. من امروز بیشتر از گذشته در خودم آمادگى براى آموختن احساس مىکنم من امروز دلم مىخواهد که دائماً مطالعه کنم و بیاموزم و تدریس کنم و بیاموزانم. یکى از تفضلات الهى این است که در حالى که بسیارى از دانشمندان اهل نظر هر چند سال یکبار درنظریات خود تجدید نظر مىکنند و به اصطلاح تغییر رأى مىدهند و گاه تا آخر عمر به چندین عقیده متناوب و متضاد گرایش پیدا مىکنند، من از ابتداى جوانى تا حال، حتى یک سطر هم ننوشتهام که بعداً ببینم غلط بوده است. بحمداللّه هرچه از همان روزهاى اول تا حالا نوشتهام و اندیشیدهام، هنوز بر همان عقیدهام.»(1)
استاد بزرگ او علامه طباطبایى این ویژگى را مورد تأکید قرار داده است: «مرحوم مغفور مطهرى دانشمندى بود متفکر و محقق، داراى هوش سرشار و فکرى روشن و ذهنى واقع بین.»(2)
حضرت آیت اللّه العظمى خامنهاى نیز پس از بیان عوامل مؤثر در تکوین شخصیت آیت اللّه مطهرى مىافزاید «آن چیزى که همه این استفادهها را براى آقاى مطهرى ممکن مىکرد استعداد قوى این مرد بود. این مرد داراى استعداد فکرى بسیار زیادى بود، یکى مغز بزرگ بود.»(3)
تحصیلات
استاد مطهرى اولین گامهاى علمى خود را با حضور در مکتب خانه نزد فردى به نام شیخ على قلى آغاز کرد، به واسطه شور و اشتیاق فراوان به درس، صبح نخستین روز، در حالى که کتابى زیر بغل داشت قبل از سایر شاگردان به مکتب خانه رفت و منتظر ماند و در همین حال بر روى کتاب خود به خواب رفت. وى در مکتب خانه به یادگیرى قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت. در سن ده سالگى تحصیلات قدیم را شروع کرد و در محضر پدر خویش مقدمات را آغاز نمود و در سال 1313 ش در سن پانزده سالگى براى ادامه تحصیل به مشهد مقدس رفت و در مدرسه ابدال خان مقدمات علوم اسلامى را دنبال نمود.
به دنبال بسته شدن مدارس علمیه به دستور رضاخان و نیز در پى تخریب منزل پدریش در فریمان توسط عمال رضاخانى، مجبور به ترک حوزه علمیه مشهد و بازگشت به فریمان شد. در طول مدت اقامت دو ساله خود در فریمان، ایام خود را با مطالعه آثار تاریخى سپرى مىکرد که آثار فراوانى را در زندگى ایشان بر جاى گذارد، «من هرچه مایه مطالعات تاریخى دارم، مربوط به همان دو سالى است که از مشهد به فریمان برگشتم.»(4)
استاد در سال 1315 به منظور تکمیل تحصیلات و بهره مندى از اساتید حوزه علمیه قم و نیز حضور در جوار حرم حضرت معصومه(ع) به قم عزیمت کرد و در مدرسه فیضیه اقامت گزید و با شرکت در دروس اساتید بزرگوار قم، به کسب علم و معنویت پرداخت.
وى در قم، کتاب مطول را نزد شهید آیت اللّه شیخ محمد صدوقى و شرح لمعه را نیز در محضر مرحوم آیت اللّه حاج آقا شهاب الدین نجفى مرعشى و کفایه را نیز نزد آیتاللّه محقق داماد تلمذ کرد و درس خارج فقه را با حضور در دروس حضرات آیات عظام حجت، صدر و خوانسارى آغاز و سالها در درس خارج آقاى حجت شرکت کرده و به دلیل تلاش و فعالیتهاى علمى از ایشان جایزه دریافت نمود.
یکى از اساتیدى که شهید مطهرى بهرههاى علمى، روحى و معنوى بسیارى از او برد، امام خمینى(رض) بود ایشان به مدت 12 سال در درس امام شرکت کرد و یک دوره کامل درس خارج اصول را نزد ایشان فرا گرفت. این درس به درخواست خود استاد و یکى از دوستانش گفته شد و اولین دوره خارج اصول امام بود که به غیر از آن دو، حدود ده تن دیگر از فضلا در آن شرکت مىکردند.
امام خمینى شخصیتى الهى و روحانى بود که شهید مطهرى گمشده خود را در وجود او یافت، «بعد از مهاجربت به قم، گمشده خویش را در شخصیتى دیگر یافتم.»(5)
استاد همچنین در درس منظومه و عرفان امام شرکت مىکرد و اسفار ملاصدرا را به همراه چند تن از فضلا به طور خصوصى از محضر امام آموخت.
مطهرى از حضور خود در درس حکمت الهى در محضر امام خمینى چنین یاد کرده است. «آن ایام، تازه با حکمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد استادى که...الهیات اسلامى را واقعاً چشیده و عمیقترین اندیشههاى آن را دریافته بود و با شیرینترین بیان آنها را بازگو مىکرد، مىآموختم. لذت آن روزها و مخصوصاً بیانات عمیق و لطیف و شیرین استاد از خاطرههاى فراموش ناشدنى عمر من است.»(6)
علاوه بر دروس فوق، درس اخلاق امام از جمله درسهایى بود که شهید مطهرى را به شدت شیفته خود ساخته بود و با عشق و علاقه فراوان در آن شرکت مىکرد و به کسب معنویت و ایمان مىپرداخت.
استاد مطهرى همچنین به مدت ده سال از محضر آیت اللّه بروجردى در درس خارج فقه و اصول بهره برد و به عنوان یکى از شاگردان مبرز و ممتاز ایشان به شمار مىرفت. شهید مطهرى مىگفت: «به روش فقاهت ایشان ایمان دارم و معتقدم که باید تعقیب و تکمیل شود.»(7)
وى یکى از شاگردان مقیّد و دائمى درس آیت اللّه بروجردى و مورد توجه خاص ایشان بود به گونهاى که اگر روزى او در درس حاضر نمىشد استاد در میان خیل شاگردان غیبت او را حس مىکرد. نقل است که روزى آیت اللّه بروجردى از گذر معروف «خان» براى تدریس به طرف صحن مطهر حضرت معصومه(س) مىرفت، از دور ملاحظه کرد که آقاى مطهرى به طرف دیگرى مىرود، از اطرافیان سؤال کرد آقاى مطهرى کجا مىرود الآن وقت درس است.(8)
یکى از اساتید برجسته شهید مطهرى در زمینه فلسفه و علوم عقلى، مرحوم علامه طباطبایى است.
وى از سال 1323 یعنى در حالى که 25 سال از عمر خود را سپرى کرده بود، به آموزش فلسفه روى آورد و این در حالى است که علاقه به علوم عقلى و اساتید این فن از سالهاى قبل در او بوجود آمده بود و همواره به دنبال مطالعه و آشنایى با اینگونه آثار بود. وى مىگوید: «تحصیل رسمى علوم عقلى را از سال 23 شمسى آغاز کردم. این میل را همیشه در خود احساس مىکردم که با منطق و اندیشه مادیین از نزدیک آشنا گردم، آرا و عقاید آنها را در کتب خودشان بخوانم، دقیقاً یادم نیست. شاید در سال 25 بود که با برخى کتب مادیین که از طرف حزب توده ایران به زبان فارسى منتشر مىشد و یا به زبان عربى در مصر مثلاً منتشر شده بود آشنا شدم. کتابهاى دکتر تقى ارانى را هرچه مىیافتم به دقت مىخواندم و چون در آن وقت به علت آشنا نبودن با اصطلاحات فلسفى جدید، فهم مطالب آنها بر من دشوار بود، مکرر مىخواندم و یادداشت بر مىداشتم و به کتب مختلف مراجعه مىکردم، بعضى از کتابهاى ارانى را آن قدر مکرر خوانده بودم که جملهها در ذهنم نقش بسته بود...»(9)
آیت اللّه مطهرى در سال 1329 در درس علامه طباطبایى حضور یافت و به فراگیرى الهیات شفا پرداخت. در همان سالها، به اتفاق گروهى از فضلا در جلسات هفتگى شبهاى پنجشنبه مرحوم علامه شرکت مىکرد. این درس بعدها به صورت کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» درآمد و با مقدمه و پاورقى و توضیحات مفصل و ارزنده استاد مطهرى انتشار یافت. در این جلسات روش کار بدین صورت بود که استاد مطهرى، مقالات را از قبل آماده مىکرد و در جلسه مىخواند و توضیح مىداد و به سؤالات پاسخ داده مىشد و گاهى متن را تغییر داده و پرسشها و پاسخها را بر آن مىافزود.
حضور استاد مطهرى در درس علامه طباطبایى، حضور عالمانه، محققانه و بسیار مفید و سازنده بود علامه درباره هوش و فهم دقیق شهید مطهرى چنین مىگوید: «مخصوصاً مرحوم مطهرى یک هوش فوق العاده داشت و حرف از او ضایع نمىشد، حرفى که مىگفتیم مىگرفت و به مغزش مىرسید.علاوه بر مسأله تقوى و انسانیت و جهات دیگر اخلاقى که انصافاً داشت، یک هوش فراوانى هم داشت وهرچه مىگفتیم، هدر نمىرفت، مطمئن بودم که هدر نمىرود. بنده وقتى که ایشان به درسم مىآمدند، حالت رقص پیدا مىکردم از شوق و شعف، به جهت اینکه انسان مىداند هرچه مىگوید، هدر نمىرود و محفوظ است.»(10)
پس از مدت پنج سال که از اقامت آیت اللّه مطهرى در قم مىگذشت، تقدیر روزگار بر این شد تا در تابستان 1320 به بهانه فرار از گرماى قم به اصفهان عزیمت نماید. این سفر، زمینهاى براى آشنایى با استاد یا عالم بزرگ میرزا على آقا شیرازى و بهره مندى از منش و روش آن بزرگوار را فراهم نمود و بدینوسیله او را با عالم پهناور نهج البلاغه امیرالمؤمنین آشنا ساخت.
«تا آنکه در تابستان سال 1320، پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم براى فرار از گرماى قم به اصفهان رفتم، تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهج البلاغه آشنا کرد. او دست مرا گرفت و اندکى وارد دنیاى نهج البلاغه کرد. آن وقت بود که عمیقاً احساس کردم این کتاب را نمىشناختم و بعدها مکرر آرزو کردم کهاى کاش کسى پیدا شود و مرا با دنیاى قرآن نیز آشنا سازد. از آن پس چهره نهج البلاغه در نظرم عوض شد مورد علاقهام قرار گرفت و محبوبم شد گویى کتاب دیگرى است غیر آن کتابى که از دوران کودکى آن را مىشناختم، احساس کردم که دنیاى جدیدى را کشف کردهام.»(11)
تدریس در حوزه
سنت حوزههاى علمیه همواره بر این اساس بود که معمولاً طلاب و روحانیون در کنار تحصیل، به تدریس نیز اشتغال داشتند.
استاد مطهرى نیز در دوران اقامت، در قم، در کنار تحصیل، به تدریس نیز مشغول شد. ابتدا تدریس ادبیات را عهده دار شد و پس از آن کتابهاى: شرح مطالع در علم منطق، شرح تجرید در علم کلام، شرح منظومه در فلسفه، رسائل، مکاسب و کفایه را تدریس نمود.
استاد که دروس طلبگى خود را به شایستگى خوانده و فهمیده بود و از روحانیون ممتاز در حوزه به شمار مىرفت و مراتب علمى بالایى بدست آورده بود. به زودى در شمار اساتید بنام حوزه قرار گرفت و حوزه درسش، زبانزد اهل علم شد.
وى پس از عزیمت به تهران نیز ارتباط خود را با طلاب و روحانیون حوزه علمیه قم قطع ننمود و با برگزارى کلاس درس، به تعلیم و تربیت آنها ادامه داد. و از سال 1351 تا 1357 هفتهاى سه روز به قم مىرفتند و دروس مهمى مانند فلسفه هگل، معارف قرآن، منظومه و اسفار را تدریس مىکرد.
ایشان همچنین پس از اقامت در تهران، در مدرسه علمیه مروى به تدریس شرح منظومه، دانشنامه علایى و شفاى ابن سینا پرداخت و حدود 20 سال در این مدرسه، به آموزش و تربیت طلاب و محققین علوم و فرهنگ اسلامى توفیق یافت.
استاد مطهرى پشتکار عجیبى در تدریس داشت. یکى از شاگردان وى نقل مىکند: «تنها استادى که در مدرسه مروى سراغ داشتم که قبل از اذان صبح به مدرسه مىآمد و نماز صبح را در مدرسه مىخواند، استاد مطهرى بود. با وجود آنکه در خیابان آبشار منزل داشت از آنجا قبل از اذان صبح حرکت مىکرد و مىآمد و یک استکان چاى مىخورد و نماز صبح را ادا مىکرد و مىنشست، درسش را شروع مىکرد و این درس همینطور شاید تا ساعت 8 یا 9 ادامه داشت.»(12)
آیت اللّه مطهرى علاوه بر تدریس علوم رایج در حوزههاى علمیه، از نظر فکرى نیز تأثیرات فراوانى در میان روحانیون و حوزههاى علمیه از خود بر جاى گذارد، حضرت آیت اللّهالعظمى خامنهاى درباره نقش شهید مطهرى در حوزههاى علمیه چنین مىگویند: «من آقاى مطهرى را به وجود آورنده یک جریان روشنفکرانه روحانى در حوزههاى علمیه مىدانم. شما در حوزههاى علمیه، طلاب جوانى که شاگردان آقاى مطهرى بودند( چه با واسطه و چه بىواسطه) و بعدها هر کدام توانستند منشأ آثار فراوانى بشوند، زیاد مىبینید. من باید مطلبى را که در مورد خودم به آقاى مطهرى گفتم در اینجا بیان کنم.
...به ایشان گفتم: من شاگرد شما هستم، تعجب کرد و گفت: شما پیش بنده درس نخواندهاید، حقیقتاً بنده پیش استاد مطهرى درس نخواندهام اما یکى از عناصرى که بنیه اصلى فکرى اسلامى من را پایه گذارى کرده است. سخنرانیهاى بیست سال پیش آقاى مطهرى است.»(13)
مهاجرت به تهران
آیت اللّه مطهرى با آنکه علاقه زیادى به حوزه علمیه قم داشت. اما در سال 1331 به تهران مهاجرت کرد که نقطه عطفى در زندگى ایشان به شمار مىرود.
حضور استاد در دانشگاه را نباید محدود به تدریس چند واحد درسى نمود، بلکه داراى آثار و برکات بسیار دیگرى بود همچون: تحقیق و پژوهش، ارائه کنفرانسهاى علمى، مسافرتهاى علمى، شرکت در سمینارها، گفت و گو با اساتید و شخصیتهاى علمى، ایراد سخنرانى در جمع اساتید، دانشگاهیان، معلمان و...، شناخت نیازهاى فکرى دانشجویان و اساتید و جهتدهى به پایان نامهها.
استاد با حضور در دانشگاه ضمن آشنایى نزدیک با عینیتها و نیازهاى جامعه مصمم شد تا براى نیازهاى زمان و مشکلات فرهنگى و اجتماعى پاسخى مناسب بیابد و به انبوه سؤالاتى که نسل جوان با آن روبرو بود پاسخ دهد و قشر تحصیل کرده دانشگاهى را از انحرافات، شبهات دور کند تا مبادا در دام افکار الحادى و منحرف گرفتار شوند.
نحوه اشتغال استاد مطهرى در دانشگاه بدین صورت است که در سال 1333، دانشکده الهیات آگهى استخدام یک نفر دانشیار را در رشته علوم معقول و منقول در روزنامهها منتشر کرد، در پى انتشار این آگهى،آقاى مطهرى داوطلب استخدام شد و تقاضایى را براى دانشکده الهیات فرستاد.
وى پس از آن در امتحان کتبى شرکت کرد و با موفقیت آنرا پشت سرگذارد. آقاى محمد تقى مطهرى برادر استاد مىگوید: «در روز امتحان شفاهى، میرزا احمدخان سعیدى، رئیس هیئت ممتحنه گفت: «مطهرى امتحان کتبى را به این خوبى داده است، حال ببینیم آزمون شفاهى را چه مىکند؟» مرحوم راشد، مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامى به استاد گفت: «آقاى مطهرى! ما دیگران را با بحثهاى خودمان امتحان مىکنیم ولى شما را با یک بحث تفألى امتحان مىکنیم.» کتاب امتحانى، منظومه ملاهادى سبزوارى بود. تفألى کتاب را باز مىکنند.
استاد مطلب را شروع مىکند. بحث را از منظومه به اشارات مىبرد و از اشارات به اسفار. دراین هنگام راشد رو به استاد مىکند و مىگوید: «صبر کن! ما از بیست بالاتر نداریم، این نمره بیست. حال، مطلب را دامه بده تا ما استفاده کنیم.» جلسه تعطیل مىشود.استاد مىشود شاگرد و شاگرد مىشود استاد.استاد مطهرى یک ساعت و نیم صحبت مىکند و مطلب را به پایان مىرساند. راشد مىگوید: «واقعاً بهره بردم» این جمله را دوباره تأکید مىکند.
ایام عید بود که استاد با من تماس گرفت و گفت: «بیا با هم به منزل راشد برویم» اتفاقاً، یک دانشجوى دانشکده حقوق هم آنجا بود. وى، از آقاى راشد سؤالى کرد: آقاى راشد، بى درنگ گفت: «استاد نشستهاند. دیگر جاى من نیست.»استاد مطهرى خودش را جمع کرد و گفت: «آقاى راشد! من کجا و شما کجا؟» آقاى راشد گفت: «بى تعارف مىگویم: تو از من با سوادترى. مىنمىدانستم این قدر باسوادى.»(14)
بدین ترتیب استاد مطهرى از ابتداى حضور در دانشگاه نبوغ خود را نشان داد و خوش درخشید.
در تاریخ 2/7/34 صلاحیت علمى استاد در دانشگاه مورد تصویب قرار گرفت و ایشان از روز بیستم آبان تدریس در دانشکده الهیات را آغاز کرد.و در مدت حضور خود در دانشگاه، در دورههاى لیسانس و دکتراى دانشکده الهیات و معارف اسلامى، به تدریس دروس کلیات علوم اسلامى شامل منطق، فلسفه، کلام، عرفان، اصول فقه، حکمت عملى، فلسفه مشتمل بر شرح منظومه و الهیات شفا، مقاصد الفلاسفه غزالى و نیز تاریخ فلسفه، سیر فلسفه اسلامى، تاریخ مجادلات اسلامى و روابط فلسفه و عرفان پرداخت.
استاد در تاریخ 12/9/50 به عنوان مدیر گروه فلسفه و حکمت اسلامى انتخاب شد. ودر تاریخ 1/4/53 حکم استادى به ایشان ابلاغ شد، ایشان پس از سالها تلاش و فعالیت مستمر علمى و خدمات ارزنده خالصانه در محیط دانشگاه در تاریخ 19/6/56 بازنشسته شد.
حضور 23 ساله استاد مطهرى در دانشگاه را باید یکى از درخشانترین دوران زندگى سراسر تلاش و خدمت وى دانست که با همتى بلند و عزمى راسخ توانست آثار،برکات و خدمات چشمگیرى را در مجامع علمى و در میان دانشگاهیان از خود بر جاى گذارد.
اگراستاد فرصتى را که براى تدریس و تحقیق در دانشکده الهیات صرف کرد، در حوزه علمیه قم به تحقیق و تدریس علوم اسلامى مىپرداخت. بدون تردید در ردیف یکى از مراجع بزرگ و بنام تقلید قرار مىگرفت و شاید مىتوانست تغییراتى و اصلاحاتى را نیز در سیستم آموزشى، تحقیقى و علمى حوزه به وجود آورد که همواره دغدغه او بود. امام خمینى در نامهاى که از نجف براى ایشان فرستادند نگرانى خود را از دور بودن استاد از حوزه علمیه قم ابراز داشتند.(15) و در چند نوبت از نجف به آقاى پسندیده یا به آقاى اشراقى دامادشان نامه نوشتند که «آقاى مطهرى را به قم بیاورید و نگهدارید، در قم بماند و به تدریس مشغول باشد.»
تألیفات و آثار
علامه مطهرى از جمله محققان و متفکران اسلامى است که با تمام توان و با جدیت و پشتکار به دفاع از مبانى اسلام پرداخت و با درک دقیق شرایط و شناخت نیازهاى زمان و آگاهى از شبهات، ابهامات و سؤالات نسل جوان، اقدام به پاسخگویى نمود. ایشان مىگوید: «این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته مقاله یا کتاب نوشتهام، تنها چیزى که در همه نوشته هایم آن را هدف قرار دادهام، حل مشکلات و پاسخگویى به سؤالاتى است که در زمینه مسائل اسلامى در عصر ما مطرح است. نوشتههاى این بنده برخى فلسفى، برخى اجتماعى، برخى اخلاقى، برخى فقهى، برخى تاریخى است. با این حال موضوعات این نوشتهها کاملاً با یکدیگر مغایر است. هدف کلى از همه اینها یک چیز بوده و بس: «دین مقدّس اسلام یک دین ناشناخته است. حقایق این دین تدریجاً درنظر مردم، واژگونه شده است، و علت اساسى گریز گروهى از مردم تعلیمات غلطى است که به این نام داده مىشود... بدین سبب این بنده وظیفه خود دیده است که در حدود توانایى در این میدان انجام وظیفه نماید.»(16) استاد هدف فوق را سرلوحه تألیفات و آثار خویش قرار داد و بدین منظور در هر زمینهاى که احساس نیاز کرد که باید دست به قلم برد، وارد شد و کتابى را به نگارش درآورد. تنوع آثار آن متفکر بزرگ در فقه، اصول، فلسفه، کلام، تایخ، قرآن، حقوق، اخلاق، و امور اجتماعى و سایر رشتهها که همگى از اتقان، انسجام، استحکام و جاذبیت برخوردار است، نشانه عمق و گستره دریاى دانش و عظمت و والایى اندیشه و تفکر ایشان است.
همین افتخار او را بس است که شخصیتى همچون امام خمینى که اسلامشناسى متفکر و عالم و مجتهدى بزرگ است، تمامى آثار او را مفید، خوب و انسان ساز بداند.(17) از اینرو باید استاد مطهرى را یکى از موفقترین نویسندگان و محققانى دانست که موفق شد با نسل امروز و جوانان ارتباط برقرار کند واسلام ناب و راستین را به دور از هرگونه التقاط و انحراف و تحجر و کژاندیشى براى این نسل معرفى نماید و آنها را با اسلام آشنا و مأنوس کند.
بررسى مجموعه آثار و تألیفات آیت اللّه مطهرى که قریب یکصد جلد مىباشد، در این نوشتار مقدور نیست ولى به اجمال باید گفت که اولین مقاله استاد در سال 1332 در نشریه حکمت قم انتشار یافت.
اولین اثر استاد هم مقدمه و پاورقى بر جلد اول اصول فلسفه و روش رئالیسم است که در اسفند 1332 منتشر شد. متن کتاب نوشته مرحوم علامه طباطبایى است ولى با توجه به اختصار و دشوارى فهم آن، از علامه تقاضاى نوشتن شرحى بر آن شد، علامه این کار را بر عهده شهید مطهرى واگذار کرد که خوشبختانه استاد به خوبى و شایستگى تمام آن را به انجام رساند و منتشر کرد. این کتاب نقش بسیار مؤثرى در اثبات بىپایگى فلسفه مادى داشته است و از عمیقترین و تحقیقىترین آثار استاد مطهرى به حساب مىآید.
آثار فلسفى علامه مطهرى متجاوز از 25 جلد مىباشد
استاد مطهرى علاوه بر تألیف و انتشار دهها جلد کتاب ارزشمند در موضوعات مختلف هرگاه مطلب غیر واقعى و مخالف مبانى اسلام در نشریهاى منتشر مىشد در صورت امکان اقدام به پاسخگویى و رفع شبهه مىنمود از جمله در سال 1345 ابراهیم مهدوى در مجله زن روز، مطالبى در مورد حجاب و زن نوشت استاد مطهرى در سلسله مقالاتى در 33 قسمت به تبیین و تشریح حقوق زن در اسلام پرداخت که بعدها با عنوان «نظام حقوق زن در اسلام» منتشر شد.
فعالیتهاى فرهنگى دیگر
آیت اللّه مطهرى به موازات تدریس و تألیف، با حضور در مجامع علمى و فرهنگى و ایراد سخنرانى، خدمات بزرگى را به اسلام و فرهنگ اسلامى نمود. گرچه سخنرانیهاى استاد پس از ورود به تهران اولین سخنرانیهاى ایشان به حساب نمىآید، ولى مىتوان آنرا سر فصل جدیدى در زندگى وى دانست.
سال 1334 اولین سالى بود که از استاد براى سخنرانى در انجمنهاى اسلامى دانشجویان دعوت به عمل آمد. در سالهاى 1337 و 1338 که انجمن اسلامى پزشکان تشکیل شد، استاد از سخنرانان اصلى انجمن بود. به طورى که در سالهاى 1340 تا 1350 آن بزرگوار تنها سخنران انجمن بود. وى در این جلسه مسایل فلسفى، فقهى و ایدئولوژیکى اسلام را در زمینههاى اصول پنجگانه توحید،عدل، نوبت، امامت، معاد، مسأله زن از دیدگاه قرآن، مباحث اقتصاد اسلامى، بیمه و بانکدارى در اسلام و مسأله بردگى را مورد بررسى و تجزیه و تحلیل قرار داد که بعدها در قالب کتاب منتشر شدند.
استاد چند سخنرانى در سلسله کنفرانسهاى علمى درباره عرفان و حکمت حافظ در دانشکده الهیات و معارف اسلامى ایراد کرد که با عنوان عرفان حافظ به چاپ رسیده است.
به مرور سخنرانیهاى استاد اوج گرفت و بیشتر دانشگاهها و مراکز علمى سراسر کشور را زیر پوشش خود قرار داد و استاد به عنوان خطیبى بلندآوازه، فیلسوفى صاحب نظر، اسلامشناسى متبحر و عالمى جامع در علوم منقول و معقول ظاهر شد و به تبلیغ دین و دفاع از اصول اسلام و هدایت جوانان پرداخت.
استاد مطهرى همچنان که در تألیف و آثار خود دقتهاى لازم و وقت کافى مىگذاشت و مطالبى منسجم، متقن و محکم ارائه مىداد، براى مطالعه سخنرانىهاى خود نیز وقت کافى در نظر مىگرفت و با مطالعات جامع و لازم به مباحث خویش عمق و غنا مىبخشید و مطالبى نو و بدیع ارائه مىنمود. یکى از دوستان استاد مطهرى نقل مىکند که یک بار استاد مطهرى را براى سخنرانى دعوت کردند و او با تواضع و صراحت تمام گفت: «آمادگى لازم جهت این سخنرانى نیافتهام، من براى هر سخنرانى، حداقل 20 ساعت مطالعه دارم.»(18)
این چنین بود که سخنرانىهاى شهید مطهرى مورد استقبال گسترده مجامع علمى و فرهنگى شهرهاى مختلف قرار گرفت و روز به روز بر دعوت از ایشان براى ایراد سخنرانى افزوده مىشد.
بالأخره رژیم پهلوى، روشنگرىها و هدایتهاى آیت اللّه مطهرى را تحمّل نکرد و ساواک در سال 1354 ایشان را ممنوع المنبر نمود. ساواک در یکى از اسناد خود چنین آورده است: «نامبرده بالا یکى از روحانیون ناراحت و افراطى است که اکثراً در بالاى منبر مبادرت به اظهارات خلافى مىنماید خواهشمند است دستور فرمائید مشارالیه را ممنوع المنبر نموده و از نتیجه این سازمان را آگاه سازند.»
ممنوع المنبر بودن ایشان تا آستانه پیروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت.
همچنین استاد مطهرى همزمان با تحصیل، در ایام تبلیغى به همراه سایر همراهان، اقدام به سفرهاى تبلیغى مىنمود و راهى مناطق مختلف مىشد سفر به اراک، همدان، اصفهان و نجف آباد از آن جمله بود.
تأسیس حسینیه ارشاد
استاد مطهرى در راستاى فعالیتهاى فرهنگى خود، از سالها پیش در فکر تأسیس یک مرکز دینى، علمى، فرهنگى و تحقیقى براى آموزش معارف اسلامى و انتقال تعالیم دینى به نسل جوان و عموم مردم بود. این ایده تا حد زیادى با تأسیس حسینیه ارشاد در سال 1346 محقق شد.
استاد که خود در تأسیس حسینیه ارشاد نقش مهمى داشت و از اعضاى هیأت مدیره آن بود، امیدوار بود که این مرکز بتواند در شناساندن اسلام و ایدئولوژى اسلام و تعالیم دینى، توفیق مطلوبى به دست آورد، از این رو با عشق و علاقه زیاد، قسمتى از وقت خود را صرف اداره آن نمود، ایشان در شرائطى «حسینیه ارشاد» را مرکز نشر و ترویج دین، عقاید اسلامى و معارف دینى در طول سال نمود که «حسینیهها» تداعى گر روضه خوانى و عزادارى سالار شهیدان، آنهم به صورت ناقص در ماههاى محرم و صفر بود. وى علاوه بر برگزارى مجالس عزادارى سالار شهیدان به شکل صحیح و منطقى، حسینیه را مرکز تفکر و خردمندى کرد و بنیان فکرى و فرهنگى جامعه را در راستاى اهداف شهادت امام حسین(ع) قرار داد و با فعالیتهاى خود در این مرکز ثابت کرد که حسینیه نه تنها مکان عزادارى، بلکه پایگاه بزرگ اندیشه اسلامى است.
استاد مطهرى در زمینه دعوت دانشمندان اسلامى براى همکارى علمى با حسینیه نقش بسیار مؤثرى داشت، خود نیز سخنرانىهاى متعددى در آنجا ایراد مىنمود که سه عنوان از آنها عبارت است از: تحریفات در واقعه تاریخى عاشورا، حماسه حسینى، جاذبه و دافعه على(ع).
متأسفانه علیرغم تلاشها و فعالیتهایى که استاد مطهرى در حسینیّه ارشاد انجام داد و سعى نمود، این مرکز را از افراط و تفریط دور نگهدارد ولى به دلیل کارشکنیها و خود سرىهاى مدیر داخلى حسینیه ارشاد و بى اعتنایى به استاد مطهرى در انتخاب سخنران، انتخاب مجلس، جلسات گوناگون و چاپ و نشر، استاد مطهرى، به ناچار در سال 1349 از فعالیت در حسینیه کنارهگیرى کرد.
وى در بیان علت کنارهگیرى خود چنین مىگوید: «خوب نمىشود که ما یک مؤسسه را به وجود آوردهایم، مردم اینجا را متعلق به ما مىدانند، ما ندانیم اینجا کى سخنرانى مىکند یا مثلاً چه موقع کتابش مىخواهد چاپ بشود یا چه مطالبى گفته مىشود.»
یکى دیگر از فعالیتهاى تبلیغى آیتاللّه مطهرى، در مسجدالجواد تهران بود که در سالهاى 1349، 1350 و 1351 عهده دار مسؤولیت آن بود و در بیشتر موارد سخنران اصلى مسجد بود و موضوعات آن بیشتر جنبه قرآنى داشت.
مطالبى که در این نوشتار درباره شخصیت علمى و فرهنگى آیت اللّه مطهرى بیان شد، همه نشانگر عشق و علاقه فراوان به امور علمى، فرهنگى، تبلیغى و تألیف کتاب است. تداوم این برنامه آرزویى بود که استاد پس از پیروزى انقلاب داشت.
شهید آیت اللّه مفتح نقل مىکند: در سال گذشته در اوج مبارزات به من مىفرمود: «به خدا اگر امام و رهبر ما پیروز بشود، هیچ پستى من نمىخواهم، هیچ مقامى نمىخواهم، براى همین زندگى که الآن دارم، کتابخانهام براى من بهترین لذت است، من همین را مىخواهم که بنشینم و کتاب بنویسم، بنشینم و تحقیق کنم، بنشینم از اسلام عزیز دفاع کنم، این هدف من است.»(19)
پىنوشتها:
1. پارهاى از خورشید، ص 359 - 360 به نقل از دکتر حسین غفارى.
2. مصلح بیدار، ج 2، ص 408.
3. همان، ج 1، ص 275.
4. پارهاى از خورشید، ص 51.
5. خدمات متقابل ایران و اسلام، ص 614.
6. عدل الهى، ص 111 - 113.
7. همان، ص 250.
8. ویژه نامه استاد مطهرى، حزب جمهورى اسلامى، به نقل از حضرت آیت اللّه فاضل لنکرانى، ص 203.
9. علل گرایش به مادیگرى، ص 11 - 12.
10. مصلح بیدار، ج 2، ص 277 - 278.
11. سیرى در نهج البلاغه، مقدمه کتاب.
12. مصلح بیدار، ج 1، ص 54 - 55، مصاحبه با سید محمد باقر حجتى به نقل از مجله جهاد، 18/2/1361.
13. روزنامه اطلاعات، 12/2/1360.
14. پاره از خورشید، ص 86 - 87.
15. نامهها و ناگفتهها، ص 17.
16. عدل الهى، مقدمه کتاب.
17. صحیفه امام، ج 16، ص 242.
18. یادنامه اولین کنگره بررسى شناخت ابعاد فرهنگى، علمى استاد شهید مطهرى، ص 19.
19. روزنامه جمهورى اسلامى، 2/1359.
به نقل از ویژه نامه جمهورى اسلامى مورخه 12 اردیبهشت 83.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 88 |