تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,380 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,320 |
توطئه جدید علیه روحانیت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1387، شماره 12، تیر 1387 | ||
نویسنده | ||
محمدتقی رهبر | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
توطئه جدید علیه روحانیت
حجةالاسلام و المسلمین محمد تقى رهبر
این روزها شاهد تخریب و توطئهاى هستیم که روحانیت را نشانه مىرود. آماج این حملات روحانیانى هستند که از اندیشه والا در اسلامشناسى و معرفت دینى برخوردارند و از آغاز نهضت اسلامى در کنار امام و درس فقه و اصول و اندیشههاى سیاسى آن بزرگ مرد قرار داشتهاند یا در جایگاه مرجعیت قرار دارند، تردیدى نیست که ساماندهى این توطئه در اختیار دشمنان اسلام و قدرتهاى سلطهگر و صهیونیسم و امپریالیسم جهانى است اما جاى تأسف است که این نقشه خائنانه به دست پارهاى عناصر داخلى و برخى فریب خوردگان خودى به اجرا در مىآید و اسفبارتر اینکه گاه پیاده نظام این حمله افرادى هستند که خود را طرفدار نظام و انقلاب مىدانند و به دلیل نداشتن قدرت تجزیه و تحلیل ابزار دشمنان مىشوند و ناخودآگاه زیربناى فکرى و انسانى اندیشه انقلاب و چهره هایى را که نماد انقلاب و سرمایه فکرى و علمى و ارزشى نظاماند را هدف قرار مىدهند که در هر مقطعى از زمان که مىگذرد نمونههاى آن را مىبینیم.
این موضوع ما را بر آن مىدارد که به گذشته این ماجرا برگردیم و به سیر تاریخى آن نگاهى گذرا کنیم تا مبرهن گردد که توطئه یاد شده نه فقط دست ابزار دشمنان دانا و دوستان نادان امروز است بلکه همپاى تاریخ سیاستمداران توحید استمرار داشته و حتى پیامبران و امامان معصوم نیز مصون از تیرها و ترکشهاى این جبهه مهاجم نبودهاند هر چند شرح این مختصر در این مجال نمىگنجد.لذا به روزگار خودمان و وقایع صدساله اخیر رجوع مىکنیم و مواردى را بازبینى مىکنیم و به ریشههاى این عملیات روانى و تخریبى نظر مىافکنیم.
چرا روحانیت هدف است؟
نخستین نکتهاى که باید بدان توجه کرد اینکه چرا روحانیان و رهبران دینى هدف قرار مىگیرند؟ اینها که چهرههاى علمى، ارشادى، مردمى و محبوب و خدوم جامعه هستند که میلیونها انسان از ولادت تا وفات به آنان نیاز دارند و به آنها اعتماد مىکنند و حساب و کتاب زندگى خود را بىپروا پیش روى آنان مىگشایند و صحت اعمال خود را رهین فتوا و امضاى آنان مىدانند و در یک سخن آنها که سکاندار معنویات و فرهنگ و معارف امتاند، چرا آنان هدف قرار مىگیرند؟ البته پاسخ این پرسش در عملکرد جبهه دشمن روشن است، روحانیت با این جایگاهى که دارد حامى منافع ملت و مصالح مملکت و دژخللناپذیر دفاعى کشور است و دشمن این را نمىخواهد. اما خودىها و داخلىها چرا؟! در این مورد نیز باید میان گروههاى داخلى مرزى برقرار کرد. یک طرف مرز، کسانى هستند که منافع نامشروع خود را به بیگانه پیوند زده و یا منافع و امیال نفسانى خود را با مواضع روحانیت منطبق نمىبینند و در یک تعارض درونى میان فطرت و شهوات قرار دارند تا کدامین غالب آید، و آنجا که منافع شخصى و امیال نفسانى و اغراض سیاسى غلبه مىکند به مواضع روحانیت پشت مىکنند طرف دیگر مرز خودىها هستند که عمدتاً بخاطر کج فهمى و تحجر و جناح گرایى به نفى و اثبات شخصیتهاى روحانى مىپردازند اگر بخواهیم از این سه گروه تعبیر و تفسیرى طبق وقایع تاریخى گذشته داشته باشیم اینها همان «قاسطین و ناکثین و مارقین» زماناند که در عهد امیرالمؤمنین(ع) در سه جبهه گروه معاویه، طلحه و زبیر و خوارج قرار داشتند...
بارى توطئه علیه روحانیت در سالهاى اخیر از آنجا آغاز شد که استعمارگران خارجى و غرب باوران داخلى روحانیون را مزاحم خواستهها و منافع نامشروع خود دیدند و تلاش کردند آنان را از سر راه خود بردارند. روحانیت را دیدند که از حمایت ملت برخوردار است و حاضر نیست در برابر دشمنان سر فرود آورد و هر کجا یک حرکت ضد استعمارى شکل مىگیرد روحانیون در صف مقدم مبارزه و در کنار مبارزان آزادىخواه قرار دارند، دیدند که روحانیت در مقام مرجعیت با یک فتواى فقهى کاسه و کوزه استعمار را درهم مىریزد.
و مثلاً در قضیه تنباکو و فتواى تحریم آن از طرف مرجع بزرگ میرزاى شیرازى براى کوتاه کردن دست انگلیسىها از انحصارات آن تا بدانجا نافذ است که در حرمسراى شاه نیز کسى به خود حق نمىدهد لب به قلیان بزند! این نفوذ کلمه را دشمنان ملت زیر نظر داشتند از اینرو در صدد تخریب این تکیه گاه مستحکم برآمدند. نفوذ و نقش روحانیت را در انقلاب مشروطیت دیدند و تصمیم به حذف روحانیت از صحنه سیاسى گرفتند، مجاهدات آیت اللّه کاشانى را در ملى کردن نفت دیدند و دیدیم که روزنامه نگاران آنروز و سیاسى کاران آن زمان چه کردند!
حضرت امام(ره) به این نکتههاى تاریخى توجه داده و به تحلیل آن پرداختهاند. امام با اشاره به عملکرد برخى سیاسیون فرمودند: «خوب شما تا آخر هم اعلیحضرت را مىخواستید اینکه نمىتوانید حاشا بکنید تا آخر هم مىگفتید خوب ایشان باشند...حکومت نکنند، شمائى که تا آخر اینطور بودید، بختیار هم تا آخر مىخواستید، آخر شما نباید دیگر ما را بازى بدهید... از میرزاى شیرازى که قضیه تنباکو را درست کرد تا آقاى کاشانى تمام علمائى که در خلال این در مشروطیت براى اسلام کار کردند...تمام اینها را به آنها بد گفتند.آن روزنامه جبهه ملى را پیدا بکنید میرزاى شیرازى را متهم کرده بود به دروغگوئى، شیخ فضل اللّه را اینقدر فحش داده! جرم شیخ فضل اللّه بیچاره چه بود؟ جرم شیخ فضل اللّه این بود که قانون باید اسلامى باشد، جرم شیخ فضل اللّه این بود که احکام قصاص غیر انسانى نیست، انسانى است. او را دار زدند و از بین بردند و حالا شما به او بدگوئى مىکنید! بعد مىرسید به آقاى کاشانى آقاى کاشانى هم همینطور بود، جرم اینها همین است که باید اسلام در ایران پیاده شود و شما مىگوئید که احکام غرب مترقى است.» (نقل از صحیفه نور، ج 15، ص 21 با تلخیص)
امام راحل در جاى دیگر با اشاره به دستهاى تفرقه افکن میان صفوف ملت چنین مىگوید: «تاریخ یک درس عبرت است براى ما...تاریخ مشروطیت را بخوانید که وقتى مشروطیت پاگرفت دستهایى آمد و مردم ایران را به دو دسته تقسیم کرد..طرفدار مشروطه، مخالف مشروطه. در خانه دو تا برادر مخالف و موافق بودند، نگذاشتند مشروطه آنطور که علما طرح ریزى کردند عملى بشود تا آنجا که مرحوم شیخ فضل اللّه نورى در ایران بخاطر اینکه مىگفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطهاى که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم در همین تهران به دار زدند و مردم کف زدند یا رقصیدند.» (صحیفه نور، ج 18، ص 136 با تلخیص)
حضرت امام در جاى دیگر با اشاره به ترورهاى انجام شده نسبت به روحانیت وضع پس از انقلاب را بدینگونه ترسیم فرمودند: «ببینید چه جمعیتهائى هستند که روحانیون را مىخواهند کنار بگذارند همانطور که در صدر مشروطه با روحانى این کار را کردند و اینها را زدند و کشتند و ترور کردند. همان نقشه است. آنوقت ترور کردند سید عبداللّه بهبهانى را، کشتند مرحوم نورى را و مسیر ملت را از آن راهى که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر و همان نقشه الآن هست که مطهرى را مىکشند،فردا هم شاید من و پس فردا هم یکى دیگر، مسیر غیر مسیرماست، مسیر ما اسلام است و اسلام مىخواهیم، ما آزادى که اسلام در آن نباشد نمىخواهیم.» (صحیفه نور، ج 6، ص 286).
روحانیت در جبهه تشیع
ناگفته پیداست که روحانیتى مورد خشم و بغض دشمنان کینه توز اسلام است که سرمایه معنوى و خط سیاسى خود را از فرهنگ تشیع گرفته باشد، تشیع سرخ که از محراب على(ع) و کربلاى حسینى(ع) الهام مىگیرد که به کفر و نفاق و ظلم و جنایت تن نمىدهد و نابودى آن را مىخواهد و خط قرمز آن حریم اسلام و پاسدارى از ارزشهاى دینى و انسانى و اخلاقى است و گرنه بسیار بودند عالمان دینى و راویان حدیث و حاملان فقه بیرون از حریم تشیع که به ذلت و سازش تن دادند و بر سر دنیا معامله کردند و در دربار ظلمه جاى گرفتند و توجیهگر مظالم و شهوات و جنایات آنها شدند.
نمونهاى از این را در عالمان وابسته به دربار بنى امیه و بنى مروان و بنى عباس در تاریخ اسلام مىبینیم. در حالیکه ائمه معصومین و یاران صدیقشان از گفتن یک مسئله شرعى ممنوع بودند و آزاد مردان شیعه تبعیدى و زندانى و زنده به گور مىشدند و خانه هایشان را بر سرشان خراب مىکردند، عالمان دربارى در کنار خلفاى جور مىنشسته و با امنیت خاطر روزگار مىگذراندند و هرگاه لازم مىشد به نفع دربارها فتوى مىدادند و حدیث جعل مىکردند و کتاب خدا را به نفع آنان تفسیر مىنمودند.
در حالیکه روحانیت شیعه، چنین سابقه و عقبه فکرى و دینى و تاریخى فرهنگ سازش را نفى مىکرده و لذا همواره مورد خشم زورگویان بوده است و امروزه نیز چنین است و در آینده نیز چنین خواهد بود چرا که فرهنگ تشیع قابل بازسازى به نفع تبهکاران نیست.
این است که به فرموده امام راحل: «در هیچ کشور و انقلابى جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگى ائمه هدى - علیهم السلام - و انقلاب اسلامى ایران سراغ نداریم که رهبران آن اینقدر آماج حملات و کینهها گردند.» (صحیفه نور، ج 20،ص 242)
در انقلاب اسلامى ایران دیدیم که دشمن زخم خورده و خشمگین و عوامل کثیف آنان حتى از رنگین کردن محرابها با خون عالمان و روحانیان هفتاد و هشتاد ساله نگذشتند چرا که آنان را سکان دار انقلاب و ستیزه گران علیه دشمنان اسلام و غارتگران جهانى و افشا کننده نیرنگهاى عناصر وابسته به آنان مىدانستند و به حق چنین است.
شهیدان بزرگوارى چون آیت اللّه مدنى و قاضى و دستغیب و اشرفى اصفهانى و بهشتى و مطهرى و قدوسى و باهنر در ارودگاه روحانیت شیعه خیمه زدهاند و باید خون آنان همچون طلایه داران تشیع ریخته شود چرا که استکبار درنده خوى طعمه خود را در کشور ایران از دست داده و راه بازگشت ندارد و گناه این را به گردن روحانیت مىاندازد چرا که پرچم انقلاب در کف روحانیت است و آحاد ملت از حوزوى و دانشگاهى و کارگر و کشاورز و مرد و زن و استاد و دانشجو دل در گرو روحانیت دارد چرا که آنان را آزمودهاند و دیده و خوانده است که روحانیت شیعه پاى هیچ قرارداد استعمارى را امضا نکرده و در برابر ستم و غارتگرى و استعمار گردن خم نکرده است و این براى روحانیت شیعه افتخار بزرگى است.
مواضع روحانیت در برابر اقطاب ثروت و زر و تزویر
روحانیت با زندگى زاهدانه همواره از دست بردن به سفره سرمایه داران پرهیز داشته و با چپاولگران حقوق مردم در ستیز بوده و به همین دلیل مورد خشم مرفهان و پول پرستان بوده است به فرموده امام راحل(ره): «علماى اصیل اسلام هرگز زیربار سرمایهداران و پول پرستان نرفتهاند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى(ص) با سرمایه داران در یک کاسه است و خداوند کسانى را که اینگونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مىکنند نمىبخشد. روحانیت متعهد به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده و پس از کسب مقامات علمى و معنوى نیز به همان شیوه زاهدانه و با فقر و تهیدستى و عدم تعلق به تجمّلات دنیا زندگى کردهاند و هرگز زیر بار ذلّت نرفتهاند...به هر حال خصوصیات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسؤولیت در برابر تودهها روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اینکه روحانیت با کمى امکانات تفکر اسلام ناب را بر سرزمین افکار و اندیشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدّس فقاهت در گلستان حیات و معنویت هزاران محقق به شکوفه نشتهاند. راستى اگر کسى فکر کند که استعمار روحانیت را با این همه مجد وعظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمىکند ساده اندیشى نیست؟»
(منشور روحانیت، پیام حضرت امام قدّس سرّه)
توطئه ترور شخصیتها
در اینجا توصیه مؤکّد داریم که علما و فضلا به ویژه نسل جدید روحانیت بار دیگر «منشور روحانیت» را که پیام تاریخى امام خمینى (قدس سره) به روحانیون سراسر کشور بود بخوانند که بسیارى مطالب را در موضوع سخن از گذشته و آینده موشکافى کرده و مىتواند افشاگر توطئههاى روزانه علیه روحانیت باشد و راهگشاى افکار نسل نو را در برابر توطئه و شایعه سازىها باشد. این روزها اگر مىبینیم افرادى به راه افتاده و از این مجلس به آن مجلس و از این دانشگاه به آن دانشگاه کوچ مىکنند و یک مشت لاطائلات و اکاذیب را در میان نسل دانشجو و جوانان خام مىپراکنند، این توطئه ادامه همان توطئههاى گذشته است که بدان اشاره شد. این دوره گردها و مزدوران فریب خورده از فضاى آزادى سیاسى کشور سوء استفاده کرده و با شایعه سازى و دروغپردازى سعى در مخدوش کردن چهره علما و فقها و محققان و نظریه پردازان حوزهها دارند با همان سیاست از پیش طراحى شده یعنى تخریب چهره این بزرگان و دامن زدن به جوّ بىاعتمادى میان مردم و مراجع و جوانان کشور نسبت به روحانیت تا این پایگاه مستحکم را سست کنند و اعتبار و اعتماد را از بین ببرند و زمینه را براى نفوذ بیگانهگان و غرب باوران و وطن فروشان هموار سازند. یکى در سخنرانى منبرى دامن به این جوّسازى مىزند و دیگرى در سخنرانى در دانشگاه و یکى نیز با قلم و دیگرى با شایعه سازى و دروغپردازى و سرنخ همه اینها در دست دشمن مهاجم و اردوگاه وطن فروشانى است که طرح نقشه مىکنند و القا مىنمایند و گروهى دانسته و ندانسته، و بسیارى به عقیده خودشان با حسن نیت!! و انگیزه دینى آنرا دامن مىزنند، در حقیت، همان دستهائى که شیخ فضل اللّه نورى و مدرس را در صدر مشروطیت به شهادت رساندند و عالمان و ائمه جماعات و جمعه و مسؤولان نظام را در اول انقلاب با بمب و گلوله به شهادت رساندند، ترور کردند امروزه تغییر تاکتیک داده و با ترور شخصیت آنها در صدد ویران کردن پایگاه روحانیتاند تا هر یک را به نوعى از صحنه خارج کنند و روشنفکرى غربى را رواج دهند و زمینه حاکمیت لیبرالیسم و امپریالیسم و زور و زر را فراهم آورند و اکنون که انقلاب اسلامى سى ساله مىشود جبهه نوین دیگرى را علیه انقلاب بگشایند و بدون تردید این ماجرا تمام شدنى نیست و سلاح را نباید از کف نهاد که جنگ ادامه دارد. و بر مسؤولین اطلاعاتى و امنیتى نظام است که با عزمى جدى و ساز و کارى دقیق و گسترده پایگاههاى دشمن را در هرجا و مکان و هر لباس و مقام شناسائى کرده و آن پایگاههاى نفاق و جنایت را درهم بکوبند و اسناد وابستگى این جریان به خانه دشمن را برملا سازند تا مردم دشمنان دین و ملت را بشناسند و زمینه فریبکارى و خیانت آنان از بین برود که یکى از عرصههاى مبارزه امروزه اینجاست و نباید از پاى نشست.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 117 |