تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,448 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,390 |
برگ هایى از زندگى و مبارزات شهید بهشتی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1387، شماره 12، تیر 1387 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
برگهایى از زندگى و مبارزات شهید بهشتى
شهید مظلوم آیت الله بهشتى در سال 1307 در یک خانواده روحانى در اصفهان دیده بدنیا گشود. تحصیلات ابتدائى و سطح را در حوزه علمیه اصفهان گذراند و پس از آن رهسپار قم شد. در قم از محضر اساتید بزرگى چون آیت الله بروجردى، آیة الله محقق داماد، امام خمینى و علامه طباطبائى در رشتههاى فقه، اصول، فلسفه و عرفان کسب فیض کرد. علاوه بر فلسفه اسلامى، فلسفههاى مکتبهاى فلسفى شرق و غرب را نیز مطالعه کرد تا از این رهگذر علاوه بر اینکه نسبت به آن مکاتب آگاهى و بینش کسب کند به حقانیت فلسفه و عرفان اسلامى نیز پى برد. آشنایى و تسلط او به زبانهاى عربى، انگلیسى و آلمانى باعث شد که مستقیما متون اصلى کتب اسلامى و منابع مکتبهاى شرقى و غربى را مورد مطالعه و تحقیق قرار دهد.
شهید مظلوم آیت الله بهشتى بزودى در فقه، اصول، فلسفه، عرفان، معارف قرآن، علم حدیث، علم رجال، ادیان، روانشناسى، جامعهشناسى، تاریخ و کتبهاى اقتصادى جهان صاحب نظرى اندیشمند و توانا شد. یکى از مهمترین و پرثمرترین فعالیتهاى شهید بهشتى را باید حرکت او به اروپا و تلاشهاى خستگى ناپذیرش براى هدایت نسل جوان مسلمان ایرانى که براى تحصیل به خارج عزیمت کرده بودند نام برد.
شهید بهشتى بنا بر ضرورت و با اصرار مراجع تقلید به هامبورگ سفر نمود تا در مسجدى که توسط مرحوم آیت الله بروجردى بنیان گذارده شده بود و محل تجمع مسلمانان هامبورگ بود، به فعالیت و هدایت و ارشاد پردازد.
البته انگیزه اصلى هجرت شهید بهشتى بخارج از کشور همان احساس نیازى بود که مسلمانان هامبورگ بوجود یک روحانى مبلغ و محقق داشتند.
شهید بهشتى در آن دیار احساس مىکرد که جوانان مسلمان نیاز شدیدى به یک تشکیلات اسلامى دارند و در برابر سازمانهاى الحادى که به اغواى دانشجویان مىپرداختند، وجود چنین سازمان و تشکیلاتى بیشتر ضرورى مىنمود. با این بینش، اتحادیه انجمنهاى اسلامى دانشجویان در اروپا توسط شهید بهشتى بنیان نهاده شد و فعالیتهاى اسلامى سامان گرفت. شهید بهشتى با ایراد سخنرانى، سازماندهى، سمینارهاى اسلامى، تهیه جزوات، رهنمودهاى تشکیلاتى و در مواردى کمک مالى از مسجد هامبورگ، دانشجویان مسلمان ایرانى را ارشاد مىنمود. علاوه بر فعالیتهاى فوق «مرکز اسلامى هامبورگ» با رهنمودهاى آن عالم متفکر راه هدایت و راهنمایى مسلمانان ایرانى را طى مىنمود. همین مرکز بود که بارها از جانب شاه براى دیدار از آن تلاش و تقاضا به عمل آمد، ولى هر بار شهید بهشتى مانع اینکار مىشد تا اینکه سرانجام شاه خائن به کمک پلیس آلمان به مرکز اسلامى هامبورگ رفت تا بدین ترتیب علاوه بر تظاهر به اسلام، شهید بهشتى را نیز لکه دار نماید، لکن وقتى به آنجا رفت متوجه شد شهید بهشتى قبل از آمدن او به شهرى دیگر رفته تا بدینوسیله نقشه او را نقش برآب نماید.
شهید بهشتى بیش از پنج سال در آلمان بسر برد و در سال 1349 به ایران آمد و ساواک بازگشت مجدد او را به آلمان ممنوع کرد.
درباره ممنوعیت سفر به آلمان و توطئهاى که ساواک علیه آن شهید تدارک مىبیند در کتاب «شهادتنامه» چنین آمده است:
«شهید مظلوم آیةالله بهشتى وقتى در سال 1349 به ایران آمد دیگر ساواک شاه به او اجازه بازگشت به آلمان را نداد. او را دستگیر هم نکرد، ولى توطئه بزرگى علیه او تدارک دید تا شخصیتش را براى همیشه خرد کند. ساواک فکر کرده بود اگر بهشتى را دستگیر کند او بزرگ خواهد شد، پس چه بهتر که بجاى زندان، او را به دام توطئه بیافکند. توطئه این بود که عوامل ساواک همه جا گفتند و شایع کردند که بهشتى وهابى است و اهل ولایت نمىباشد.
بهشتى همواره از اختلاف ریشه برانداز شیعه و سنى رنج مىبرد و معتقد بود که ایجاد اتحاد میان شیعه و سنى که جهانخواران همواره از تفرقه آنها علیه اسلام بهره بردارى مىکنند یکى از ابعاد مهم مبارزه با استکبار جهانى است. ساواک با استفاده از همین زمینه او را به وهابى گرى متهم کرد و تعدادى از روحانیون غافل نیز آلت دست شدند. و به بهانه دفاع از ولایت بهترین چهرههاى مدافع ولایت را آماج تهمتهاى ناروا قرار دادند. ساواک گرچه در این توطئه ناکام ماند، ولى توانست از سرعت حرکت مبارزاتى بهشتى و همرزمانش تا حدودى بکاهد.»
شهید بهشتى از جدایى دو قشر تحصیلکرده جامعه یعنى طلاب علوم دینى حوزههاى علمیه و تحصیلکردههاى مدارس دانشگاهها، رنج مىبرد و همواره در تلاش بود تا این دو قشر را بهم نزدیک کند و سیاستهاى استعمارى را که در طول تاریخ علیه دخالت دین در مسائل اجتماعى و سیاست تبلیغات مىکردند، رسوا سازد.
او براى نیل به این مقصود دبیرستانى در قم تأسیس نمود و بدینوسیله محلى براى آشنایى و تماس روحانیون و دانشآموزان بوجود آورد. نام این دبیرستان نیز به پیروى از سیاست پاک و والاى آن شهید که مىخواست قشر روحانى و نسل جوان با هم در تماس و مرتبط باشد، «دین و دانش» گذاشته شد.
دبیرستان دین و دانش که در سال 1333 در قم تأسیس شد اولین اقدام مهم آن شهید جهت مبارزه با سیاست استعمارى جدایى دو قشر روحانى و دانشجو بود.
شهید بهشتى علاوه بر مدیریت، به تدریس زبان انگلیسى در این دبیرستان اشتغال داشت و علت انتخاب درس انگلیسى پیروى از هدف والاى خویش جهت نزدیکى روحانى به قشر تحصیلکرده جوان و اثبات این حقیقت که روحانیت علاوه بر علوم دینى بر علوم روز و مسائل اجتماعى نیز تبحر داشته و آنگونه که تبلیغ مىکنند که اینان کارشان در گوشهاى خزیدن و مسأله گفتن است، نیست. خود آن شهید بزرگوار در این باره چنین مىگفتند: «من خودم با اینکه طبعاً مىبایست به تدریس تعلیمات دینى در دبیرستانها مىپرداختم، به دو منظور بجاى این کار تدریس زبان انگلیسى را عهده دار شدم: هدف اول این بود که مىخواستم حقوقى که از فرهنگ مىگرفتم در ازاى آموزش علوم دینى نباشد، چون گرفتن پول براى آموزش علم دین در شریعت مذموم است. هدف دوم این بود که عملاً ذهن دانشآموزان را متوجه این نکته کرده باشم که روحانیون در چهارچوب حوزهها محصور نیستند و علاوه بر علوم حوزهاى با علوم روز آشنایى دارند.»
شهید بهشتى دانشگاه و قشر دانشگاهى را نیز از نظر دور نمىداشت. او در همان حین که در حوزه علمیه قم عالىترین مقام علمى را کسب کرده و بدرجه اجتهاد نائل آمده بود و از مدرسین حوزه علمیه محسوب مىشد، در تهران دوره دانشکده الهیات و معارف اسلامى را تا اخذ درجه دکترا طى نمود و با اینکه نیازى به تحصیل در دانشکده نداشت و خود از اساتید دانشکده بسیار فاضلتر بود، براى اینکه بتواند گامهایى مؤثر جهت پیوند روحانى و دانشجو بردارد، تحصیل در دانشکده را انتخاب نمود و با این عمل خویش افکار حوزه را در جامعه دانشگاهى رسوخ داد و در طرد اندیشههاى دشمنان اسلام جهت تفرقه افکنى بین دو قشر روحانى و دانشجو، در حد امکان تلاش نمود.
از جمله اقدامات مهم فرهنگى و اجتماعى شهید بهشتى باید از تأسیس مدرسه منتظریه (حقانى) قم نام برد. این مدرسه که به کمک همرزمانش از جمله شهید قدوسى تأسیس گشت، برنامههاى منظمى جهت تحصیل طلاب علوم دینى ارائه داد و محلى شد براى تجمع طلاب علوم دینى و تحصیل بر اساس روش جدید ارائه شده از جانب آن شهید و همرزمانش. کسانى که در این مدرسه پرورش یافتند مهمترین و بیشترین نقش و سهم را در مبارزه با رژیم پهلوى به عهده داشتند و پس از پیروزى انقلاب نیز خدمات بزرگى را به جامعه انقلابى ایران ارائه داده و مىدهند.
شهید مظلوم آیت الله بهشتى با نهضت ملى ایران و مبارزات اسلامى آیةالله کاشانى گام در عرصه مبارزه نهاد و شکست این مبارزات بود که ذهن بیدار و خلاق شهید بهشتى متوجه این امر شد که تا روحانیت از تشکلى قوى برخوردار نباشد نمىتواند در امور پیشرفت کند و لذا از آن پس بود که او به کمک همرزمانش سعى وافر داشتند که به مبارزات مردم نظم و سامان دهند و نیروهاى مؤمن و مخلص را به گرد هم جمع آورند.
شهید بهشتى در سال 1341 بفرمان حضرت امام به عضویت شوراى روحانیت جمعیتهاى مؤتلفه اسلامى در آمد و حکم اعدام انقلابى منصور توسط این شورا و به امضاء او و شهید مطهرى صادر شد.
شهید بهشتى در سال 1342 به جرم فعالیتهاى انقلابى علیه رژیم شاه از اقامت در قم ممنوع و از آن شهر تبعید شد. آن شهید بزرگوار در اثر مبارزه و حرکت در مسیر اهداف نهضت الهى امام خمینى در فاصله سالهاى 49 تا 57 سه بار توسط ساواک دستگیر شد. او از عناصر فعال جامعه روحانیت بود که در سازماندهى و رهبرى تظاهرات و راهپیماییهاى میلیونى مردم مسلمان ایران نقشى بزرگ بعهده داشت، بطوریکه آخرین بارى که ساواک او را دستگیر نمود، به او اعلام کردند: تو را دستگیر کردهایم تا راهپیماییهاى تاسوعا و عاشورا صورت نگیرد. شهید بهشتى در پاسخ به مزدوران شاه مىگوید: اشتباه شما در همینجاست، چه مرا آزاد کنید و جه نکنید این راهپیمائیها صورت خواهند گرفت، این کارها قائم به شخص نیست.
شهید مظلوم آیت الله بهشتى در آبان ماه سال 57 پس از هجرت امام از عراق به پاریس، سفرى جهت زیارت رهبر کبیر انقلاب به پاریس نمود در این سفر بود که هسته اصلى شوراى انقلاب اسلامى تشکیل شد و خود آن شهید و مرحوم استاد شهید آیةالله مطهرى رحمةالله علیه از عناصر اصلى این شورا بودند.
پس از انقلاب
پس از آنکه انقلاب مقدس اسلامیمان با رهبریهاى پیامبر گونه حضرت امام بطرزى معجزه آسا به پیروزى رسید، شهید بهشتى که از دانشى وسیع و فکرى روشن و قدرت مدیریتى کم نظیر و صبر و استقامتى وافر برخوردار بود، براى خدمت به انقلاب کمر همت بر بست و با ایثار و گذشت و جامعیت بى نظیرش در تمام مسائل علمى و سیاسى و اجتماعى، خدمات شایانى به اسلام و انقلاب ارائه داد.
فعالیتهاى ایثارگرانه و قدرت شگرف او در انجام امور سازش ناپذیرى او بود که باعث شد دشمنان اسلام و انقلاب او را عامل و مسبب تحقیر و شکست خود در جامعه اسلامى ایران دانسته و به انحاء مختلف دست به تلاش زنند تا شخصیت والاى او را متلاشى کنند و خود بر مسند قدرتى که از آن جز نابودى اسلام قصد و نیتى نداشتند، تکیه زنند.
بنى صدر، این مهره آمریکایى یکى از بزرگترین موانع راه سلطه جوییهاى نامشروع خویش را وجود شهید بهشتى مىدانست. نه تنها بنى صدر، بلکه تمام گروههاى معاند و ضدانقلاب از جمله سازمان مجاهدین خلق و عوامل لیبرال و ملى گرا و روشنفکرهاى وابسته، با آن بزرگوار سرستیز داشتند.
بنى صدر و دار و دستهاش که مهمترین آنان مجاهدین خلق (منافقین) بودند با طرحى خائنانه در نظر داشت که روحانیت و نیروى مؤمن و فعال و متعهدى را که سخت بر معیارهاى مکتبى اصرار مىورزند، از تسلط بر امور دور سازد و خط متمایل به غرب را جایگزین آن کند. او با ملاقاتهایى که با مأموران سیا در پاریس و تهران داشت قول همکاریهاى لازم را در این زمینه به آنها داد.
نا جوانمرادنهترین راهى که او براى نیل به هدف شوم خویش انتخاب نمود این بود که توسط عواملش شخصیت شهید بهشتى را در سطح جامعه لکه دار کند و بر این اساس بود که سیل دروغ و تهمت و ناسزا از همه طرف بسوى شهید مظلوم سرازیر گشت و این تبلیغات مسموم نه تنها در تمام شهرها رسوخ نمود، بلکه در دل روستاهاى کشور نیز راه پیدا کرد.
چیزى نگذشت که تهمتهاى «قدرتطلبى کردن»، «انحصار طلب بودن» «سوء استفاده کردن از بیت المال»، «بانى تمام نابسامانیها و عقب ماندگیها بودن»، «ارتباط با بیگانه داشتن» و دهها تهمت و افتراء دیگر شخصیت مقدس شهید بهشتى را در سطح جامعه اسلامى ایران بزیر سؤال برد و این تبلیغات دروغ علاوه بر اینکه خوراک تبلیغاتى دشمنان داخلى انقلاب گردید، رسانههاى گروهى دنیاى استکبار را نیز تغذیه نمود. شهید مظلوم آیت الله بهشتى بخاطر اینکه بر معیارهاى اسلامى سخت پافشارى مىکرد و سعادت و رستگارى ملت اسلام را جز با اطاعت از مقام ولایت فقیه میسر نمىدانست و هر اندیشه باطل و انحرافى دیگرى را که مىخواست ولایت فقیه را از ارزش انداخته و روحانیت اسلام را منزوى سازد طرد مىنمود، مورد خشم و غضب و کینه طیف گستردهاى که با نظام جمهورى اسلامى مخالفت مىکردند و از دشمنان سرسخت روحانیت بودند، واقع شد.
شهید بهشتى محور مبارزه با لیبرالیسم و منافقین بود. همه بر گرد شمع نورانى وجودش جمع مىشدند و با پیروى از رهنمودهاى سازندهاش با کودتاى خزنده بنى صدر مقابله و مبارزه مىکردند. آنان مىدانستند که بهشتى جز اسلام را نمىخواهد و مخالفت و مبارزهاش با بنى صدر علیرغم تصور بعضى از دوستان ناآگاهى که تحت تأثیر جوّ حاکم قرار گرفته بودند، یک مسأله شخصى نیست آنان مىدانستند شهید بهشتى از فحش و تهمت و دروغ نمىهراسد و تا پاى جان بر حاکمیت ارزشهاى اسلامى اصرار خواهد ورزید. و آنان مىدانستند که جز اینکه به گرد آن رجل عظیم القدر الهى جمع شوند و از او که از نزدیکترین افراد به رهبر کبیر انقلاب است، پند و راهنمائى بگیرند، راه درست و صواب را نخواهند یافت و به سر منزل مقصود نخواهند رسید.
با این درک و بینش عمیق بود که این 72 تن از آغاز تا لحظه مرگ از او جدا نشدند و در سراى جاوید هم با هم هستند و غرق در رحمت و برکات خداوندى بسر مىبرند، و همانا هر کس که در این دنیا به راهى و همراه کسى باشد در آن سرا نیز با او محشور است و همانگونه که یزیدیان با یزیدیان محشور مىشوند. حسینیان نیز با حسینیان محشور مىگردند و اینان چه نیکو همنشینانى هستند.
بهشتى و یارانش عاشقانه بسوى ملکوت اعلى پر کشیدند
شهید بهشتى تا جان در بدن داشت بر سر حاکمیت اسلام فریاد زد. او مىگفت: انقلاب اسلامى ایران دومین تجربه انقلاب بنیادى اسلام در تاریخ ماست و بر ماست که به هوشیارى و وظیفهشناسى و پیروى از امام امت این رهبر انقلاب و پیرو راستین پیامبر بزرگوار اسلام انقلابمان را پایندهتر کنیم و شرط این است که راه هرگونه تحریک علیه اسلام و شعار نه شرقى، نه غربى را ببندیم.»
او با قاطعیت تمام هر اندیشهاى که با موازین مکتب اسلام انطباق نداشت رد مىکرد و تکیهاش نه بر شرق بود و نه بر غرب، که جز اسلام را راه نجات نمىدانست و با هر کس که جز این فکر مىکرد به مبارزه بر مىخاست. او اعلام مىکرد که: «من و همفکرانم با کسانى که بخواهند سیاست نه شرقى، نه غربى را خدشه دار کنند مبارزه مىکنیم» شهید بهشتى بر حفظ هویت اسلامى انقلاب سخت تأکید داشت و ملت مسلمان زجر کشیده در راه حاکمیت اسلام را اینگونه هشدار مىداد:
«ملت مسلمان متعهد ایران! هشیار باش! آگاه باش! حفظ هویت و اصالت اسلامى انقلاب کن! فریاد کشیدى (نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى) حفظ هویت اسلامى انقلاب نیازمند به حضور دائم، آگاهانه، هشیارانه، فداکارانه تو در صحنه است».
او مىگفت: «در جمهورى اسلامى کسانى باید حکومت کنند که خدمت کنند.»
و از مردم مىخواست که در انتخاب افراد خدمتگزار دقت کنند و هوشیار باشند:
«کسانى را انتخاب کنید که تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حکومت کردن ندارند و در جمهورى اسلامى عاشقان خدمت براى مسئولیتها باید دعوت شوند و این شما هستید که باید اینگونه افراد را پیدا کرده و مسئولیت را بر دوش آنها بگذارید.»
و بدین طریق بود که دشمنان اسلام از مواضع قاطع او وحشت داشتند و لحظهاى دیدنش را تحمل نمىکردند. این سخن او که: «مسأله اصلى حاکمیت مکتب و حاکمیت نظام ارزشى بر رفتار ماست» براى کسانى که منفذى را جستجو مىکردند که بوسیله آن ارزشهاى غربى را وارد پیکره نظام کنند، غیر قابل تحمل بود.
همچنین این سخن او که: «آنچه براى ما بعنوان اصل و ارزش نخستین و مبداء و سرچشمه ارزشهاى دیگر مطرح است اسلام است و اسلام است و اسلام» همچون تیرى زهرآگین بر قلب ناپاک غرب باوران و شرق قبله گان فرو مىنشست.
و سرانجام وقتى دیدند که با حربه تهمت و دروغ و حیله و نیرنگهاى گوناگون نمىتوانند این مرد خدا را از صحنه خارج کنند، تصمیم گرفتند که دست به قتل او آلوده سازند و ننگ و عذاب دنیا و آخرت را براى خویش فراهم آورند.
پس از آنکه با آگاهیها و تیزهوشیهاى امام عزیز و مبارزات یاران توانایش چون شهید مظلوم آیةالله بهشتى، بنى صدر خائن از اریکه قدرت نفسانى و شیطانى خویش فرو آمد و دست ناپاک او از سر امّت اسلام کوتاه شد. بدستور آن مهره بیگانه عوامل مزدورش با کار گذاشتن بمبى در سالن اجتماعات دفتر مرکزى حزب جمهورى اسلامى بهشتى مظلوم و 72 تن از یارانش را بشهادت رساندند.
بهشتى و یارانش لباس خاکى را از تن دریدند و جامه زیباى سراى باقى را که آرزویش را داشتند بر تن کردند. بهشتى و یارانش عاشقانه بسوى ملکوت اعلى پر کشیدند.
بهشتى و یارانش آسوده در جوار رحمت بى منتهاى حق تعالى آرمیدند.
و جز ننگ و عذاب و خذلان نصیب دشمنان اسلام نشد و اسلام عزیز را با این خونهاى پاک، جان و حیاتى تازه رسید.
امام راجع به ایشان فرمودند: این پیش آمد براى همه ملت ناگوار بود و یک اشخاصى که براى خدمت خودشان را حاضر کرده بودند و خدمتگزاران این کشور بودند، اشخاصى بودند که آنقدرى که من از آنها میشناسم از ابرار بودهاند. از اشخاص متعهد بودهاند که در رأس آنها مرحوم شهید بهشتى است. ایشان را من بیست سال بیشتر مىشناختم. مراتب فضل ایشان و مراتب تفکر ایشان و مراتب تعبد ایشان بر من معلوم بود. و آنچه که من راجع به ایشان متأثر هستم، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود. مخالفین انقلاب افرادى که بیشتر متعهدند، مؤثرتر در انقلابند، آنها را بیشتر مورد هدف قرار دادهاند. ایشان مورد هدف اجانب و وابستگان به آنها در طول زندگى بود، تهمتهاى ناگوار به ایشان مىزدند. از آقاى بهشتى مىخواستند یک موجود ستمکار، دیکتاتور، معرفى کنند، در صورتیکه من بیش از بیست سال ایشان را مىشناختم و بر خلاف آنچه این بى انصافها در سرتاسر کشور تبلیغ کردند و مرگ بر بهشتى گفتند من او را یک فرد مجتهد، متدین، علاقهمند به ملت، علاقهمند به اسلام و به دردبخور براى جامعه خودمان مىدانستم، و شما گمان نکنید که این آقایان وارد شدهاند در این شغلهاى دولتى اینها یک اشخاصى بودهاند یا هستند که راهى براى استفاده جز این مقام ندارند. اینها هر کدام اشخاص متعهدى بودند که در پیش روحانیت مقام بزرگ داشتند، و آنطور نبود که واخورده باشند که بخواهند بیایند اینجا انحصار طلب باشند. خدا انصاف بدهد به آنهایى که انحصار طلب بودند و مىخواستند بهشتى و خامنهاى و رفسنجانى و امثال اینها را از صحنه خارج کنند.
مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله العظمى خامنهاى فرمودند: بدلیل اینکه شهید مظلوم بهشتى داراى شخصیت ممتازى بود همواره مورد حمله لیبرالها و منافقین واقع مىشد به قول شاعر:اول بلا به مرغ بلند آشیان رسید. آنکس که آشیانش و پروازش بلندتر و شخصیت اش برجستهتر است بیشتر از همه مورد تهاجم دشمنان قرار مىگیرد. دشمنى با کسى که تأثیرى در روند این مبارزه ندارد کارى ندارد.
شهید بهشتى بزرگترین تأثیر را داشت، یعنى از شخص امام که بگذریم، در میان مردم دیگرى که در کار مبارزه و رهبرى این مبارزه و اداره این انقلاب نقش داشتند، از همه مؤثرتر مرحوم شهید بهشتى بود. طبیعى بود که او را بیشتر مورد تهاجم قرار بدهند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 73 |