تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,048 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,994 |
مردم داری در سیره ی پیشوایان معصوم ع | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 14، فروردین 1388 | ||
نویسنده | ||
زواره اسماعیل نساجى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اشاره
اسلام به عنوان مکتبى جامع، سعادت بخش و پویا براى تمام ابعاد وجودى و نیازهاى انسان برنامه و دستوراتى خاص را در نظر گرفته و اهمیت آن را گوشزد نموده است. یکى از مولّفههاى مهم و ارزشمند در گستره زندگى اجتماعى تعامل با مردم است که به این مسئله در آموزههاى دینى توجه ویژهاى شده است و احادیث و روایات زیادى از سوى پیامبر(ص) و امامان(ع) به این موضوع اختصاص یافته است.
نگارنده سعى دارد که در این نوشتار اهمیت «مردم دارى» و «ارتباط با مردم» را از منظر پیشوایان معصوم(ع) مورد بررسى قرار دهد تا پویندگان راستین راه آن بزرگواران بتوانند از این آموزهها بهرهمند شوند.
حمایت از محرومان
در جامعه اسلامى مسلمانان باید از لحاظ توزیع ثروتهاى عمومى، امتیازها و سایر خدمات در حد مساوى قرار گیرند. پیامبران الهى تلاش مىکردند تا فقرا و محرومان جامعه علاوه بر رشد فکرى و فرهنگى از محرومیّتهاى مادّى رها شوند و یک زندگى مناسب و در شأن خود داشته باشند. از این رو پیشوایان معصوم(ع) در سیره خود لازم میدیدند که در حد توان با انواع فقر و محرومیّت مبارزه کنند و این پدیده شوم و زیانبار را که نتیجه بىعدالتى و ظلم بود، ریشه کن نمایند.
حضرت على(ع) از قول نبى مکرّم اسلام(ص) مىفرماید: «لن تقدّس امّةٌ لایؤخذ للّضعیف فیها حقّه من القوىّ غیر متتعتعٍ؛() جامعهاى که در آن حق محرومان و ضعیفان از قدرتمندان بازستانده نشود، افرادش هیچگاه روى سعادت و خوشبختى را نخواهند دید.»
لذا مىبینیم که پیشوایان دینى نه تنها سفارشهاى موکّدى در این زمینه نمودهاند، بلکه هر کدام در عصر خود نمونه برجستهاى از انسان دوستى و ضعیف نوازى به شمار میرفتند.
امام على(ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامههاى اصلاحى خویش قرار داده بود. آن حضرت در عهدنامه
مردم دارى در سیره پیشوایان معصوم(ع)
اسماعیل نساجى زواره
خویش به مالک اشتر به وى مأموریت میدهد که هیچ گاه از اقشار محروم جامعه غفلت نورزد و نیازهاى آنان را تأمین کند. هم چنین علاوه بر فرمان هایى که به کارگزاران خویش در جهت تأمین اجتماعى محرومان جامعه میدهد، خود نیز عملاً به تأمین این قشر در جامعه اقدام مىکند و خود را «پدر یتیمان» معرفى مىنماید و همچون پدر با آنان رفتار مىکند.()
پیشواى دوم شیعیان امام حسن مجتبى(ع) در بذل و بخشش و دستگیرى از بیچارگان سرآمد روزگار خویش و آرام بخش دلهاى دردمند و نقطه امید درماندگان بود.
آن حضرت دوبار تمامى دارایى خویش را در راه خدا داد و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم کرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید.()
روزى عثمان کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمان پنج درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن تا کمک بیشترى نماید. عثمان به امام حسن و امام حسین(ع) اشاره کرد. وى پیش آنان رفت و درخواست کمک نمود. امام مجتبى(ع) فرمود: «انّ المسألة لاتحلّ الّا فى احدى ثلاث: دم مفجعٍ، او دینٍ مقرحٍ او فقرٍ مدقعٍ؛() درخواست کردن از دیگران جایز نیست مگر در سه مورد:
دیهاى به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است یا بدهى و دین کمر شکن داشته باشد که توان اداى آن را ندارد و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایى نرسد.»
کدام یک از این موارد براى تو پیش آمده است؟ عرض کرد: اتفاقاً گرفتارى من یکى از همین سه چیز است.
آن گاه حضرت پنجاه دینار به وى داد و به پیروى از وى امام حسین(ع) چهل و نه دینار به او عطا کرد. فقیر هنگام برگشت از کنار عثمان عبور کرد. عثمان گفت چه کردى؟ جواب داد: تو کمک کردى ولى هیچ نپرسیدى پول را براى چه منظورى مىخواهم؟ امّا حسن بن على(ع) در مورد مصرف پول از من سؤال کرد، آن گاه پنجاه دینار دارد.
عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلت هستند. نظیر آنان را کى مىتوان پیدا کرد؟!()
رازدارى
یکى از اصول اخلاقى و تربیتى مکتب اسلام رازدارى و فاش نکردن اسرار خود و دیگران است، زیرا ممکن است کرامت انسانى خود در صورت فاش شدن اسرار و رازهاى نهانى اش لطمه بیند. از این رو در
دستورات اخلاقى اسلام توصیه شده که هرگز اسرار ویژه خود را حتّى به دوستان صمیمى خود نگویید، زیرا ممکن است آنان روزى دشمن شما شوند و از این فرصت سوء استفاده نمایند.
حضرت على(ع) در ضمن توصیههاى اخلاقى و حکومتى، مالک اشتر را به رازدارى مردم توصیه مىکند و به او مىگوید: تو به عنوان نماینده حکومت بیش از هر کس سزاوار حفظ اسرار مردم هستى. مردم به هنگام مشکلات و ناملایمات، اسرار خود را با تو در میان مىگذارند، تو باید با حوصله کامل پاى حرف آنان بنشینى و سنگ صبور و رازدار آنان باشى.()
خویشتن دارى در حفظ اسرار و راز دیگران یکى از نشانههاى وسعت روح و قدرت اراده است. امام رضا(ع) مىفرماید: «انسان مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر این که سه خصلت داشته باشد: سنّتى از خداوند متعال، سنتى از پیامبر(ص) و سنّتى از امام، سنت خداوند کتمان اسرار مردم است، سنت پیامبر(ص) مدارا با مردم است و سنّت امام شکیبایى در برابر ناراحتىها و مشکلات مىباشد.»()
همدردى و همیارى
یکى از زیباترین خصلتهاى معاشرتى
همدردى و یارى کردن دیگران است. انسان به حکم اجتماعى بودن، جهت تأمین آسایش و آرامش به دیگران نیازمند است و همین نیازها او را در جهت تعاون ومشارکت با دیگران ترغیب مىکند، در دین اسلام مشارکت و تعاون یکى از آموزههاى اصلى است قرآن کریم در این زمینه مىفرماید: «و تعاونوا على البرّ و التّقوى و لاتعاونوا على الاثم و العدوان.»()
در سیره پیشوایان معصوم(ع) همدردى و دیگر یارى امرى ستوده و خدا پسندانه است. پیامبر اسلام(ص) مىفرماید :«کسى که دو لباس دارد یکى را خود بپوشد و دیگرى را به برادر دینى خویش بپوشاند.»()
امام صادق(ع) همدردى و مواسات با برادران دینى را وسیله تقرّب به خداوند دانسته است. آن حضرت مىفرماید: «تقرّبوا الى اللّه بمواسات اخوانکم.»()
امام کاظم(ع) به «جعفر بن محمد عاصمى» فرمود: اى عاصم! در همدردى و ارتباط با یکدیگر چگونه هستید؟ عاصم جواب داد: به بهترین حالتى که شخصى ممکن است باشد. فرمود: آیا این گونه هستید که یکى از شما هنگام تنگ دستى به مغازه یا خانه برادر دینیاش برود و کیسه پول او را بردارد و به مقدار نیاز از آن برگیرد و او نیز ناراحت نشود؟ عاضم گفت: نه. امام
فرمود: پس در حالتى از ارتباط با یکدیگر نیستید که من دوست میدارم.()
نقل مىشود وقتى که زمان وفات «زیدبن اسامه» فرا رسید زید گریه مىکرد. امام سجاد(ع) که بر بالین وى حاضر بود، فرمود: چرا گریه مىکنى؟ چه چیزى تو را مىگریاند؟ زید عرض کرد: گریهام براى این است که پانزده هزار دینار بدهى دارم و چیزى هم به جا نگذاشتهام تا آن را ادا نمایند. امام فرمود: گریه نکن. من از جانب تو بدهیات را ادا مىکنم. آن حضرت پس از وفات زید تمام بدهى اش را پرداخت.()
مدارا با مردم
یکى از سجایاى اخلاقى که مایه دوام و ثبات جامعه است، مدارا با دیگران است. رفق و مدارا در سیره رفتارى و عملى پیشوایان معصوم(ع) فراوان به چشم مىخورد. ایشان در امر تبلیغ و اجراى فرامین الهى علاوه بر شخصیّت دادن به مردم، آنان را محترم مىشمردند، به گونهاى که با گفتار و کردار خویش بهترین آداب زندگى را به دیگران میآموختند و درشت خویى آنان را با صبر و حوصله تمام تحمّل مىنمودند.
پیامبر اسلام(ص) با مداراى خویش توفیق یافت که دین و دنیاى مردم را اصلاح نماید. مدارا سختىها را آسان مىکند و آدمى را در برخوردهاى اجتماعى موفق میدارد، زیرا نیمى از روابط فرد و جامعه در گرو رفق و مداراست. امام کاظم(ع) فرمود :«مدارا نیمى از زندگى است.»()
رفق و مدارا از مهمترین صفات الهى است و از همین رو پیشوایان معصوم(ع) بالاترین حد این فضیلت اخلاقى را داشتند. البته مداراى مورد بحث به معناى چشم پوشى از حق و زیرپاگذاشتن اصول و یا عبور از حدود معیارهاى اساسى نیست، بلکه نوع روشى در برخورد با دیگران است که خداوند بندگان ویژه خویش را بر آن مىستاید و مىفرماید: «و عباد الرّحمن الُّذین یمشون على الارض هوناً و اذاخاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً؛() و بندگان خداى رحمان کسانى هستند که روى زمین به آرامى راه میروند و چون افراد نادان ایشان را خطاب
قرار دهند، به ملایمت و مدارا پاسخ دهند.» نقل مىشود که از قبیله "بنى سعد" فردى به حضور پیامبر(ص) رسید. وى انسانى درشت خوى بود و هنگام پرسش و صحبت با پیامبر(ص) چندین بار بى ادبى و گستاخى کرد، اما آن حضرت با حوصله و آرامش تمام سؤالات او را پاسخ داد. این روش پیامبر(ص) نه تنها باعث مسلمان شدن آن فرد شد، بلکه تمام مردان و زنان قبیله بنى سعد مسلمان شدند.()
عفو خطاکاران
احتمال خطا و لغزش انسان در زندگى بسیار است و ممکن است هر آن دچار لغزش و اشتباه شود. برخى از دوستان پیامبر(ص) و امامان در محضر آن حضرات دچار خطاهایى مىشدند که به علت سهو بودن خطاکاران را عفو مىکردند و این در زندگى اجتماعى ما درس بزرگى است و روش عفو و مهربانى را به ما میآموزد و ما را از انتقام و جنجال آفرینى باز میدارد.
روزى یکى از کنیزان امام سجاد(ع) بر روى دستان آن حضرت آب میریخت. ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارک امام اصابت کرد. حضرت سرش را به طرف کنیز برگرداند. کنیز که نگران و هراسان شده بود با زیرکى این آیه را خواند: «...والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس»()
امام فرمود: خشم خود را فرو بردم و تو را بخشیدم. سپس او را در راه خدا آزاد کرد.()
تعجیل در تأمین نیازها
گرهگشایى از مشکلات مردم بدون از دست دادن فرصت، در سیره امامان معصوم(ع) مصادیق فراوان دارد. هرگاه کسانى در جامعه دچار مشکل مىشدند براى رفع آن به محضر آن بزرگواران میآمدند و آنان بیدرنگ در جهت رفع مشکلات و گرفتارىهاى مردم اقدام مىکردند و اجازه نمیدادند که گرهگشایى از مشکلات ارباب رجوع به تأخیر افتد و فرصتها از دست برود.
از امام محمد باقر(ع) روایت شده است که: حضرت على(ع) در هواى گرم به خانه بر
مىگشت. زنى را دید که از شوهرش شکایت مىکند. امام فرمود: صبر کن تا گرماى هوا کاهش یابد. زن عرض کرد اگر دیر کنم آتش غضب شوهرم شعلهورتر مىشود. امام على(ع) سرش را تکان داد و قسم یاد کرد بى درنگ حق مظلوم را بستاند و مشکل وى را حل نماید. از این رو همراه با زن به راه افتاد و به در خانه آن زن رسید، شوهرش را به ترس از خدا و عدم آزار و اذیّت زنش فرا خواند. مرد از سخنان امام برآشفت، امّا در این هنگام دید مردمى که از آنجا عبور مىکنند به حضرت على(ع) سلام مىکنند. فهمید که این شخص امیرالمؤمنین(ع) است. به همین دلیل به دست و پاى آن حضرت افتاد و از گناه و لغزش خویش بخشش خواست، شمشیرش را غلاف کرد و به زنش گفت تا داخل منزل بیاید.()
خیرخواهى
نصیحت به همنوعان و خیرخواهى براى برادران مسلمان در سیره پیشوایان معصوم(ع) از اهمیّت و جایگاه قابل توجهى برخوردار است در آموزههاى دینى سفارش شده است که افراد جامعه اسلامى خیرخواه یکدیگر هستند. امام صادق(ع) در این زمینه مىفرماید :«براى مؤمن واجب است تا مؤمن دیگر را نصیحت کند و خیرخواه او باشد.»()
این وظیفه درباره مصلحان اجتماعى از اهمیّت خاصى برخوردار است، به گونهاى که در قرآن کریم دعوت و تبلیغ پیامبران با واژه «نصیحت» معرفى شده است. قرآن کریم از زبان حضرت هود(ع) چنین نقل مىکند: «ابلّغکم رسالات ربّى و انا لکم ناصحٌ
امین؛() پیامهاى پروردگارم را به شما میرسانم و من براى شما خیرخواه امینى هستم.»
نصیحت و خیرخواهى گستره وسیعى دارد و هرگونه گفتار و کردار خیرخواهانه را دربر مىگیرد. ارشاد به مصالح دینى، دنیوى، کمک به اصلاح امور و جلوگیرى از لغزش، زبان خاصى نمىشناسد، ممکن است فرد ناصح بر اساس تشخیص گاهى از زبان انتقاد و گاهى از زبان تعریف و تمجید براى رفع مشکل استفاده کند.
حضرت على(ع) انتقادها و اعتراضهاى خود را نسبت به معاویه «نصحیت» دانسته و در نامهاى به او مىنویسد: «واعلم انّ الشّیطان قد تبّطک عن ان تراجع احسن امورک و تأذن لمقال نصیحتک؛() بدان که شیطان نمىگذارد تو به نیکوترین کارهایت بپردازى و اندرزى که به سود توست بشنوى.»
آن حضرت در وصیّت خود به امام مجتبى(ع) مىفرماید: «وامحض اخاک النصیحة حسنةً کانت او قبیحةً؛() براى برادرت نصیحت را خالص گردان چه در نزد او نیکوباشد و چه زشت.»
مزاح با مردم
اسلام دین عاطفه، صلح و امید است و همواره مسلمانان را به صمیمیت و صفا دعوت مىنماید، به طورى که حضرت على(ع) در مورد شادى و صفا مىفرماید: «المؤمن بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛() شادى مؤمن در چهره اوست و غم و اندوهش در دل.»
بدین معنا که فرد مؤمن همواره غم خویش را براى خود نگه میدارد ولى در برخوردهاى اجتماعى، با گشادهرویى دیگرى را در شادى خود سهیم مىنماید.این نه تنها گفتار اهل بیت(ع) است بلکه در رفتار آن بزرگواران نیز به گونه روشن و عینى به چشم مىخورد. بر خلاف آن چه در برخى اذهان جا افتاده است، پیشوایان معصوم(ع) نه تنها اهل شادکردن و مزاح با دیگران بودند، بلکه به دیگران آن را توصیه مىنمودند و شاد نمودن دل مؤمن و پاک کردن غبار غم از چهره او را سجیهاى اخلاقى میدانستند.
پیامبر(ص) در حدیثى مىفرماید: «انّى امزح ولااقول الّا حقّا؛() من مزاح و شوخى مىکنم ولى جز حق چیزى نمىگویم.»
یکى از اصحاب امام صادق(ع) نقل مىکند که روزى آن حضرت به من فرمودند: مزاح و شوخى کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ من در جواب عرض کردم: کم است. فرمودند: چرا با یکدیگر مزاح نمىکنید؟ مزاح کردن از حسن خلق است و به واسطه آن برادر مسلمانت را خوشحال مىسازى. سپس امام صادق(ع) فرمودند: سیره پیامبر اکرم(ص) این گونه بود که مزاح مىکردند و با این کارشان مىخواستند دیگران را خوشحال کنند.()
حمایت از تولید کنندگان
پیشوایان معصوم(ع) علاوه بر این که خود در عرصه تولید و تلاشهاى اقتصادى پیش گام بودند، از تولید کنندگان نیز حمایت مىکردند.
کمکهاى مالى آن بزرگواران به آسیب
دیدگان و ورشکستگان که زندگى اقتصادى آنان به دلیل مشکلات طبیعى مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیر است.
یکى از یاران امام موسى کاظم(ع) مىگوید: در نزدیکى مدینه صیفى کارى داشتم موقعى که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم، نشته بودم و فکر مىکردم. ناگهان امام کاظم(ع) را دیدم که در حال عبور از آن جا بود و مرا دید. فرمود: چرا ناراحتى؟ عرض کردم: به خاطر این که ملخها کشاورزى مرا نابود کردهاند. حضرت فرمود: چقدر ضرر کردهاى؟ عرض کردم: یک صد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: یک صد و پنجاه دینار به او بده، سى دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وى تحویل بده. آن مرد مىگوید: وقتى این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم، یاابن رسول اللّه! وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات محکم نگه دارى کنید.()
امام در کمک به کشاورزى که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایهاى که از دست داده بود، مقدار سودى که انتظار داشت به او مىپردازد، ضمن این که حمایت معنوى خود را اعلام میدارد و براى آن کشاورز دعا مىکند و با ذکر حدیثى از پیامبر(ص) او را مشمول هدایت فکرى و معنوى خود قرار میدهد.
بدین سان پیشوایان معصوم(ع) در سیره رفتارى و عملى خود به مسؤولان و افراد جامعه میآموزند که چگونه به مردم آسیب دیده کمک کنند.
بیدارسازى وجدانها
آموزههاى الهى نشان میدهد که انسان هر چند ممکن است در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون، هرگز دچار فراموشى حقایق نمىشود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او مىتوان او را نجات داد. خداوند در قرآن کریم مىفرماید: «و لئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر
الشّمس و القمر لیقولنّ اللّه؛() اگر از آنان بپرسى چه کسى آسمانها و زمین را خلق کرد و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین مىگویند خدا.»
این روش را در سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) مىبینیم، روشى که در آن از مخاطبشان مىخواهند که خود را در موقعیت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه مىجوید و چه مىخواهد.
مردى خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: اى زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شدهاند و سرگردانم نمودهاند. امام فرمود: اى بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتى شدهاى؟ گفت: آرى. فرمود: آیا شده که کشتى بشکند و کشتى دیگرى براى نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشى؟ گفت:آرى. فرمود: آیا در چنین حالتى به چیزى که بتواند از آن گرفتارى نجاتت دهد، دلسته بودى؟ گفت: آرى. فرمود: آن چیز همان خداست که مىتواند نجات دهد. آن جا که نجات دهندهاى نیست او فریادرس است.»()
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، نامه 53، ص .584
. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ج 1، ص .406
. تاریخ یعقوبى، ابن واضح، ج 2، ص .215
. وسایل الشیعه، حرّ عاملى، ج 9، ص .447
. بحارالانوار، مجلسى، ج 43، ص 333 ـ .332
. نهج البلاغه، نامه 53، ص .569
. مأخذ قبل، ج 75، ص .334
. سوره مائده، آیه .2
. منتخب میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، ص .534
. سفینة البحار، شیخ عباس قمى، ج 2، ص .23
. بحارالانوار، ج 74، ص .231
. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص .149
. همان، ص .62
. سوره فرقان، آیه .63
. طبقات الکبرى، ابن سعد، ترجمه محمد مهدوى دامغانى، ج 1، ص .301
. سوره آل عمران، آیه .134
. الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص .146
. مناقب آل ابى طالب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص .122
. اصول کافى، ج 9، ص .94
. سوره اعراف، آیه .68
. نهج البلاغه، نامه 73، ص .616
. نهج البلاغه، نامه 31، ص .534
. همان، کلمات قصار، ش 333، ص .708
. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید معتزلى، ج 6، ص .330
. مکارم الاخلاق، رضى الدین طبرسى، ص .21
. تاریخ بغداد، خطیب بغدادى، ج 15، ص .16
. سوره عنکبوت، آیه .61
. بحارالانوار، ج 3، ص .41
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 124 |