تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,084 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,030 |
معجزه میلاد | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 14، فروردین 1388 | ||
نویسنده | ||
کاشانى اصغر هادوى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه
گاهى درباره معجزه قرآن و یا معجزات پیامبر سؤال مىشود. به نظر میرسد که پاسخ، بسیار روشن است. علاوه بر قرآن و اعجاز شگفتانگیز آن که معجزه زنده و همیشگى وحى الهى است، این که مردم از جاهلیت بریدند و گروه گروه به دین خدا گرویدند و گرد شمع وجود پیامبراکرم(ص) چون پروانه سوختند، رفتار و گفتار او بوده است؛ این که پیامبرى از جانب خدا مبعوث شود و حلقه اتّصال آسمان و زمین گردد و پیام خدا را به مردم برساند و با این عظمت، با مردم و مثل مردم زندگى کند، براى حضورش مجلس آرایى نکنند؛ همواه گل خنده، روى لبانش باشد؛ بین خانواده خود و دیگران فرق نگذارد؛ در سلام کردن از دیگران سبقت بگیرد و هر روز و ساعت و لحظهاش براى دیگران خاطره باشد؛ این معجزه پیامبر است و الّا خیلى کارهاى خارق العاده را مرتاضان و ساحران نیز انجام میدهند و نامى از آنها در حافظه تاریخ نمانده است؛ امّا امروز بعد از چهارده قرن، هنوز بوى عطر گل محمّدى به مشام بیش از یک و نیم میلیارد مسلمان میرسد.
این گفتار، اشاره به گوشهاى از صفات پیامبر دارد که بیشتر آنها در کتاب عیون أخبارالرضا آمده است و در کتابهاى اهل سنّت نیز با اندکى تفاوت، وجود دارد.
امام حسن مجتبى(ع) فرمود: از دایى خود هند بن ابى هاله ـ که از وصف کنندگان پیامبر خدا است ـ خواستم که مقدارى از ویژگىهاى ایشان را برایم بیان کند و این چنین برایم توصیف کرد که به گوشه هایى از آنچه در این روایات و روایات دیگر آمده، اشاره مىشود:
1. سخن گفتن
زبان انسان باید از پشتوانه هایى چون: قلب و عقل و اندیشه برخوردار باشد. مادامى که سخن، هنوز گفته نشده، در بند انسان است و چون گفته شود، انسان در بند آن است. پیامبر این گونه بود:
«یخزن لسانه الّا عمّا یعنیه؛() جز به هنگام ضرورت، لب به سخن نمىگشود.»
سخن او مانند بذر در زمین حاصلخیز بود. هر کجا احتمال رویشى وجود داشت، بذر سخن مىکاشت.
2. یاد خدا
قبله دل انسان، یاد خداست. اگر دل به سوى او روى نکند، تزلزل مىیابد و به هر سو میرود. قبله نما فقط رو به روى قبله، استوار مىشود. جمال یار، و پرده نقاب ندارد. انسان اگر غبار از دل برگیرد و دل را آرامگاه یاد خدا کند، به آرامش میرسد. هیچ کارى، در هیچ حالتى نباید انسان را از یاد خدا غافل کند. در مجالس و محافلمان گاهى شیطان هم حضور دارد و عهد بسته است که بسیارى از انسانها را گمراه کند. پیامبر(ص) ـ که در اوج عرفان و محبّت خدا بود ـ همواره و در هر مجلسى با ذکر خدا، مىنشست و بر مىخاست: «لایقوم و لا یجلس الّا على ذکر اللّه».()
3. حضور در مجالس
وقتى پیامبر خدا به مجلسى وارد مىشدند، فروغ نور او روشنى بخش مجلس بود و براى نور، فرق ندارد کجاى مجلس باشد. در مجلس، جاى مخصوصى براى خود انتخاب نمىکرد و کسى از آنان نمىپنداشت که دیگرى نزد آن حضرت از او گرامىتر است. حاجت مردم را برآورده مىکرد. به قدرى با مردم مهربان بود که او را پدرى مهربان میدانستند. مجلس او، مجلس صداقت و امانت بود. آبروى کسى ریخته نمىشد. فرادستان را احترام مىکردند و با فرودستان مهربان بودند. غریبهها در مجلس، احساس غربت نداشتند.
4. خدامدارى
اعتبار بخش شخصیت پیامبر بندگى خدا بود. در سوره اسراء هم که داستان معراج آمده است، به جاى رسول یا نبى یا محمّد(ص)، اشاره به بندگى او شده است: «سبحان الّذى أسرى بعبده...».() پیامبر، شاخه درخت توحید بود، هر چند شاخه به تنه درخت نزدیکتر باشد، ضخیمتر است و هرچه از آن دورتر باشد، ضعیفتر و نازکتر. محور کارهاى او خدا بود: «لایقصّر عن الحق».() دلش براى مردم مىسوخت و مىخواست مردم را به منبع فیّاض الهى، نزدیک کند.
5. ظریف کارى
پیامبر بعضى ریزهکارىها را رعایت مىکرد که ممکن است کسى در طول عمرش حتّى یک بار هم به آنها توجه نکند. کارهاى چشمگیر و بزرگ را خیلىها انجام میدهند، ولى بعضى ظریفکارىها، زیبایى خاصى دارند. در ساختن ساختمانها هم آنچه در نهایت، به ساختمان، جلوه و زیبایى میدهد، همین کارهاى کوچک و نازک کارىهاست. پیامبر ضمن آن که از کارهاى همه خوبان غافل نبود، ویژگىهاى منحصر به فردى داشت. در روایت است: «اذا أشار أشار بکیفه».() با انگشت اشاره نمىکرد. اگر مىخواست به کسى نگاه کند، گردنش را نمىچرخاند، بلکه همه بدنش را به سوى او مىکرد به کوچک و بزرگ سلام مىنمود.
امیرمؤمنان به مردى از قبیله سعد فرمود :«هرگاه به خانه من و فاطمه میآمد، سه بار سلام مىکرد. اگر جواب مىشنید داخل مىشد و گرنه باز مىگشت.»
و هم او فرمود :«هرگز نشد که پیامبر خدا با کسى دست دهد و زودتر دستش را بکشد.»()
امام صادق فرمود :«پیامبر خدا هرگاه با کسى مىنشست، از جا برنمىخاست تا همنشین او از جاى برخیزد.»()
بسیارى از کسانى که دست در خیر داشتند، در جایى مىنشستند تا صاحب حاجتى، حلقه در آنها را بکوبد و حاجت خویش را بگیرند، ولى پیامبر در غم آنانى مىسوخت که حاجتمند بودند، ولى به هر دلیلى، قادر به اظهار نیاز خود نبودند، لذا مىفرمود: «ابلغونى حاجة من لایقدر على ابلاغ حاجته؛() حاجت حاجتمندانى را به من گزارش دهید که خودشان توان بیان حاجتشان را ندارند.»
هنگامى که کسى از او تقاضایى داشت، اگر مىتواست او را سیر مىکرد و اگر نداشت، با سرسبزى و نشاط سخن نرم خود، او را آرام مىکرد:
«من سئله حاجة لم یرجع الا بها بمیسور من القول»()
حاصل سخن
آنچه گفته شد، قطرهاى از دریاى رحمت این مولود مبارک است. به نظر میرسد وظیفه امروز ما احساس نیاز به این دریاى جود و کرم است. گرچه وجود نازنینش در بین ما نیست. امّا خود او فرمود: «انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى...» جامعه علمى و دانشگاهى ما بویژه در حوزه علوم انسانى مىتوانند همه نیازهاى امروز خود را از این دو چشمه جوشان بگیرند.
مولوى قصّهاى از معجزه آن حضرت بیان کرده که مىتواند حالت تمثیلى داشته باشد و به نیاز امروز سرایت کند. داستان مفصّلى نقل مىکند که کاروانى در بیابان گرم و بى آب مانده بودند و مرگ را پیش چشم خود میدیدند. ناگهان پیامبر براى کمک به آنها از راه رسید و دید:
اشترانشان را زبان آویخته خلق اندر ریگ هر سو ریخته
پیامبر دستور داد مشک آب او را آوردند و فرمود :«خودتان و شترانتان از مشک بنوشید و براى ادامه راه هم آب بردارید.»
آنها سیراب شدند ولى تعجب کردند:
این کسى دیده است کز یک راویه سرد گردد سوز چندان هاویه؟
و پیامبر در پاسخ آنها فرمود :«این از رحمت من است و او با بد عهدى ما از سر لطف وارد مىشود».
ننگرم عهد بدت بدهم عطا از کرم، این دم چو مىخوانى مرا
امروز باید بر عهدى که کردهایم و این دو میراث گران بهاى او را که مهجور داشتهایم، توبه کنیم و صلاح دین و دنیاى خود را در بازگشت به آن دو گوهر بدانیم تا معجزه این میلاد را احساس کنیم. ان شاء اللّه!
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. حلیة الابرار، ج 1، ص .175
. میزان الحکمة، ج 4، ص .3219
. سوره اسراء، آیه .1
. سنن النبى، علّامه طباطبایى، ص .103
. الاحادیث الطوال، الطبرانى، ص .75
. سنن النبى، علّامه طباطبایى، ص .35
. همان، ص .37
. بحارالانوار، ج 16، ص .151
. معجم کبیر، طبرانى، ج 22، ص .158
راز استقامت
در زندانهاى مخوف
رژیم صهیونیستى
به روایت آزادگان لبنانى
آقایان شیخ عبدالکریم عُبید و مصطفى دیرانى که به ترتیب 15 و 10 سال در بند اسارت رژیم صهیونیستى اسرائیل بودهاند در دیدار نماینده ولى فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران، در پاسخ به سؤالات حاضران خاطرات ارزشمندى را مطرح کردند که چند نکته از این خاطرات ذیلاً تقدیم مىشود:
آقاى عبدالکریم عُبید مدت 15 سال اسارت را در یک سلول کوچک تاریک که مساحت آن و دستشوییاش جمعاً 5 متر بود در زندان اسرائیل به سر برده است و مدت 8 سال از این مدت را با آقاى مصطفى دیرانى در همین سلول سپرى کردهاند آقاى شیخ عبدالکریم عُبید این فرصت 15 ساله اسارت را بهترین فرصت براى عبادت خداوند متعال و تقرّب به درگاه الى اللّه مىیابد و لذا همه این 15 سال را بجز ایام عید فطر و عید قربان و روز عاشورا روزه بوده است حدود 900 بار قرآن کریم را ختم کردهاند.
ایشان انس با قرآن کریم، اقامه نماز شب و سایر نوافل و عبادات را مهمترین راز و علت استقامت خود در زندانهاى مخوف اسرائیل برمىشمارد. ایشان در این مدت حدود 100 سال نماز قضا براى والدین و سایر بستگان نزدیک خوانده است.
آنان در طول اسارت همواره در نیمههاى شب بیدار مىشدند ابتدا نماز شب را اقامه مىکردند سپس به منظور گرفتن روزه، سحرى را صرف مىکردند آنگاه براى اقامه نماز صبح آماده مىشدند و در وقت شرعى نافله و نماز صبح را اقامه مىکردند و سپس تا طلوع آفتاب به تلاوت قرآن مىپرداختهاند.
آقاى دیرانى نیز در مدت 10 سال اسارت در زندانهاى رژیم صهیونیستى بجز روزهاى حرام (عید فطر و عید قربان) و روز عاشورا که روزه گرفتن کراهت دارد همه ایام سال را روزه بوده است و حدود 400 بار قرآن را ختم کرده است ایشان به همراه آقاى شیخ عبدالکریم عُبید همه نوافل را روزانه بجا میآوردند یعنى 51 رکعت نافله را تماماً مىخواندند.
آقاى شیخ عبدالکریم عُبید در مدت 15 سال اسارت 25 هزار بیت شعر سروده و 40 دفترچه، خاطرات دوران اسارت و مقاومت را نوشته است که در زمان آزادى ترس رژیم صهیونیستى از انتشار این مطالب باعث شد که همه این اشعار و خاطرات توسط مأموران آن رژیم ضبط شود.
آزادگان لبنانى در مدت اسارت خود به خاطر حرمت ذبح غیر اسلامى هیچگونه گوشتى نخوردند و همواره سبزیجات و غذاهایى که از نظر شرعى اشکالى نداشت استفاده مىکردند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 103 |