تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,083 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,028 |
مظهر خلق عظیم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 14، فروردین 1388 | ||
نویسنده | ||
میری سید کریم آقا | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هفدهم ربیع الاوّل، سالروز میلاد با سعادت پیامبر بزرگ اسلام(ص) و رئیس مذهب، امام جعفر صادق(ع)
به جهان اسلام بویژه امّت شهید پرور ایران و مقام معظم رهبرى مبارک باد.
یکى از اوصافى که از جمله ممتازترین اوصاف پیامبر اسلام در بین آیات قرآن بیان شده ، خلق عظیم مىباشد.در سوره مبارکه قلم خداوند پیغمبرش را این گونه مىستاید : "وَ إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛() تواى پیامبر داراى اخلاق بزرگى هستى".
با جمله اسمیه و تأکید، مىفرماید: تو داراى اخلاق عظیمى هستى، وقتى خداى سبحان از چیزى با عظمت یاد کند، معلوم مىشود که آن کس یا آن چیز از عظمت فوق العادهاى برخوردار است؛ چون او هر چیزى را با صفت عظمت،نمىستاید.بسیارى از موارد را با صفت "ضعف" یا "قلت" یاد مىکند، سراسر دنیا را اندک مىشمرد: "مَتاَعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ"() و از دسیسههاى شیطان به عنوان: "إِنَّ کَیْدَ الشیْطانِ کانَ ضعِیفآ"() سخن مىگوید، اما وقتى از خلق رسول خدا(ص) نام مىبرد مىفرماید: اى پیامبرتو واجد همه ملکات نفسانى در حد اعلا هستى!"() "وَ إِنَّ لَک لاَجْرآ غَیرَ مَمْنُونٍ" و "وَ إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ".
یعنى تو اجرنامحدود دارى، گرچه عطایاى خداوند به بهشتیان زوال ناپذیر است، ولى این اجر، نعمت خاصى است که به پیغمبر عنایت کرده، تنوین "أجرآ" تنوین تعظیم است، یعنى تو اجر خاصى بر خدا دارى و تو داراى برجستهترین اخلاص هستى. و خلق عظیمبه معناى دین عظیم نیست، بلکه اخلاق و نفسانیّات است.()
"خداوند رسول اکرم(ص) را در این مزایا محور دانست: حیات،() رحمت،() محبت،() شرح صدر() کوثر()، خلق عظیم()، اجر غیر ممنون() و رضا(): "ولسوف یعطیک ربک فترضى"() مزایاى خاصى که خداوند براى رسولش قرار داد، همگى دربعدى از ابعاد، تابش و نورانیت دارند، ولى خلق عظیم او جنبه اجتماعى و رفتارهاى عمومى و جامعیت او را نشان میدهد.
علامه طباطبایى در تفسیر المیزان ذیل آیه "وَ إِنَّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ"نوشته است: کلمه "خلق" به معناى ملکه نفسانى است، که افعال بدنى مطابق اقتضاى آن ملکه به آسانى از آدمى سر میزند، حال چه این که آن ملکه از فضائل باشد، مانند عفت و شجاعت و امثال آن، و چه از رذائل ،مانند حرص و جبن و امثال آن، ولى اگر مطلق ذکر شود، فضیلت و خلق نیکو از آن فهمیده مىشود.
و این آیه شریفه هر چند به خودى خود حسن خلق رسول خدا(ص) را مىستاید، و آن را بزرگ مىشمارد، لیکن با در نظر گرفتن خصوص سیاق، به خصوص اخلاق پسندیده اجتماعیاش نظر دارد، اخلاقى که مربوط به معاشرت است، از قبیل استوارى بر حق، صبر در مقابل آزار مردم و خطاکارىهاى اراذل و عفو و اغماض از آنان، سخاوت، مدارا، تواضع و امثال اینها.() آنچه ممتاز شدن رسول خدا(ص) در بین مردم حتى شگفتى براى غیرمسلمین ایجاد کرد، رفتارهاى
کریمانه او، صفات پسندیده وسجایاى اخلاقى او بود تامشمول اجر() بىحساب گردد.
شأن نزول آیه
در مجمع البیان به سندى که به حاکم رسانده، روایت کرده که گفت: وقتى قریش دیدند که رسول خدا(ص) على(ع) را بر سایرین مقدّم داشت، و او را تعظیم کرد، شروع کردند به بدگویى از على(ع)، و گفتند: محمد مفتون على شده. خداى تعالى در پاسخ آنان این آیه را نازل کرد "و القلم و ما یسطرون" و در آن خداى تعالى سوگند خورد به این که "ما انت بنعمة ربک بمجنون ؛ تو به خاطر این که خدا انعامت کرده مجنون نیستى" "و ان لک لاجراً غیر ممنون" "و انک لعلى خلق عظیم" و تو اجر انقطاع ناپذیر دارى، و تو داراى خلقى عظیم هستى" که منظور همان قرآن است.()
در جاى دیگر مىفرماید: خلق خوش و جذب مخاطبان توسط پیامبر را مىشود از معجزات اخلاقى آن حضرت برشمرد که نمونه بارز آن در فتح مکه نمایان مىباشد و صدور عفو عمومى تمامى محاسبات دوستان و دشمنان را بر هم زد که سبب "وَ رَأَیْت النَّاس یَدْخُلُونَ فى دِینِ اللّهِ أَفْوَاجا" گشت.
در حدیثى از حسین بن على(ع) آمده است که مىگوید: از پدرم امیر مؤمنان على (علیهالسلام) درباره ویژگى هاى زندگى
پیامبر(ص) و اخلاق او سؤال کردم، و پدرم مشروحاً به من پاسخ فرمود، در بخشى از این حدیث آمده است: رفتار پیامبر( ص) با همنشینانش چنین بود که دائماً خوشرو و خندان و سهل الخلق و ملایم بود، هرگز خشن و سنگدل و پرخاشگر و بد زبان و عیبجو و مدیحه گر نبود، هیچ کس از او مأیوس نمى شد، و هر کس به در خانه او میآمد نومید باز نمىگشت. سه چیز را از خود رها کرده بود: مجادله در سخن، پرگوئى، و دخالت در کارى که به او مربوط نبود، و سه چیز را در مورد مردم رها کرده بود: کسى را مذمت نمىکرد، و سرزنش نمىفرمود، و از لغزش ها و عیوب پنهانى مردم جستجو نمىکرد. هرگز سخن نمىگفت مگر در مورد امورى که ثواب الهى را امید داشت، در موقع سخن گفتن به قدرى نافذ الکلمه بود که همه سکوت اختیار مىکردند و تکان نمىخوردند، و به هنگامى که ساکت مىشد آنها به سخن در میآمدند، اما نزد او هرگز نزاع ومجادله نمىکردند... هرگاه فرد غریب و ناآگاهى با خشونت سخن مىگفت و درخواستى مىکرد تحمّل مىنمود، و به یارانش مىفرمود ،هر گاه کسى را دیدید که حاجتى دارد به او عطا کنید، و هرگز کلام کسى را قطع نمىکرد تا سخنش پایان گیرد.()
آرى اگر این اخلاق کریمه و این ملکات فاضله نبود آن ملت عقب مانده جاهلى و آن جمع خشن انعطاف ناپذیر در آغوش اسلام قرار نمىگرفتند، و به مصداق "لانفضّوا من حولک" همه پراکنده مىشدند. و چه خوب است که این اخلاق اسلامى امروز زنده شود و در هر مسلمانى پرتوى از خلق و خوى پیامبر (ص) باشد.
برداشتهایى دیگر از آیه شریفه
در تفسیر نورالثقلین، تفسیرهایى از آیه "انک لعلى خلق عظیم" شده است .از جمله از اصول کافى نقل مىکند که امام صادق(ع) فرمود :انّ الله عزّوجلّ ادّب نبیّه على محبته، فقال: "و انّک لعلى خلق عظیم".
در روایتى دیگر نیز فرمود: "انّ الله عزّوجلّ ادّب نبیّه فأحسن ادبه، فلما اکمل له الادب قال "انک لعلى خلق عظیم" (حدیث،)14
در تفاسیر دیگر از این تفسیر ذیل آیه شریفه، آمده است: مراد هوالاسلام و یا خلق عظیم مراد از آن، دین عظیم است. (حدیث)22
و در حدیث دیگر آمده السخاء و حسن الخلق (حدیث،)23()
چنان که مشاهده شد، مرحوم علامه،
تفسیرخلق عظیم به دین عظیم را قبول نکرد و به همان سجایاى اخلاقى تفسیر نمود.
بیضاوى در تفسیرش مىگوید: چون تحمل مىکنى چیزى را از قومت که انبیاى ما قبل از تو تحمّل نکردند، براى این، توبر خلق عظیم هستى. ولى همگى به خلق عظیم اتفاق نظر دارند که خداوند رسولش را مزیّن به این خصیصه کرده است.
آیه دیگرى که درباره اخلاق پسندیده رسول خدانازل شده، آیه 159 سوره آل عمران است: "فَبِمَا رَحْمَةٍ منَ اللّهِ لِنت لَهُمْ وَ لَوْ کُنت فَظاًّ غَلِیظ الْقَلْبِ لانفَضوا مِنْ حَوْلِک فَاعْف عَنهُمْ وَ استَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ؛ به (برکت ) رحمت الهى ، در برابر آنها(مردم) نرم (و مهربان شدى )! و اگر خشن و سنگدل بودى ، از اطراف تو، پراکنده مى شدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب ! و در کارها، با آنها مشورت کن".
بعد از بیان شأن نزول و تشریح نکات مهم در آیه، مرحوم علامه این گونه نتیجه مىگیرد که :"این جمله براى این آمده که سیره رسول خدا(ص) را امضا کرده باشد، چون آن جناب قبلا هم همین طور رفتار مىکرده و جفاى مردم را با نرمخوئى و عفو و مغفرت مقابله مىکرده و در امور با آنان مشورت مىکرده است، به شهادت این که اندکى قبل از وقوع جنگ با آنان مشورت کرد و این امضا اشارهاى است به این که، رسول خدا (ص) بدانچه مأمور شده ،عمل مىکند و خداى سبحان از عمل او راضى است".()
موضوع مهم دیگر، این که در این آیه ، به یکى از صفات مهم ـ که در هر رهبرى لازم است ـ اشاره شده و آن، مسأله گذشت، و نرمش و انعطاف، در برابر کسانى است که تخلفى از آن ها سر زده و بعداً پشیمان شدهاند. بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى قرار گرفته، اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، به زودى در برنامههاى خود مواجه با شکست خواهد شد و مردم از دور او پراکنده مىشوند و از وظیفه رهبرى باز مىماند و به همین دلیل على(ع) در یکى از کلمات قصار خود مىفرماید: "آلة الریاسة سعة الصدر" وسیله رهبرى، گشادگى سینه است. بعد از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکرى و روحى آنان دستور میدهد که: در کارها با آن ها مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه و شاور هم فى الامر.()
آیه فوق به نوعى رابطه وحقوق متقابل پیغمبر و مردم را بیان مىکند. تکریم پیامبر به سبب عفو مردم و طلب استغفار براى آنان است و تکریم و ارزش نهادن به مردم به وسیله
مشورت گرفتن از آنان در امور مربوط به زندگى اجتماعى خودشان؛ و تکریم پیامبر با بیان اخلاق واحترام گذارى او به خاطر سجایاى اخلاقى او که او را مورد تکریم براى مؤمنان جلوه میدهد.
رئوف و مهربان
رأفت و مهربانى از دل نرم و بى آلایش سرچشمه مىگیرد و در آیینه زندگى متبلور مى گردد. یکى از ویژگیهاى انسانهاى موحد، مهربانى است. خداوند چون خود مظهر رحمت و رافت است، دوست دارد آنان که آینه دار جلوه لایزالى اویند به این صفت متصف گردند.
آیه 128 سوره توبه، پیامبر اکرم(ص) را این گونه توصیف مىکند:
"لَقَدْ جَاءَکمْ رَسولٌ مِّنْ أَنفُسِکمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکم بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ؛ رسولى از خود شما به سویتان آمد که رنجهاى شما بر او سخت است ، و اصرار به هدایت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است".
در تفسیر المیزان در تبیین و تفسیر این آیه شریفه آمده است:
کلمه "عنت" به معناى ضرر و هم به معناى هلاکت است، و کلمه "ما" در جمله "ما عنتم" مصدریه است، که آن را به معناى مصدر تأویل مىنماید، و منظور از رسول، به طورى که سیاق دو آیه گواهى میدهد خاتم انبیاء محمد(ص) است، چون مىبینیم او را وصف مىکند به این که از خود ایشان است، و ظاهر این است که مقصود این باشد که او مثل شما بشر است، و همنوع خود شما است، چون در کلام، چیزى که دلیل باشد بر این که خطاب بخصوص عرب و یا قریش باشد، نیست؛ مخصوصا نظر به این که در میان آنان در حال خطاب، مسلمانانى از روم و فارس و حبشه نیز بوده اند. و معناى آیه این است: هان اى مردم! پیغمبرى از جنس خود شما مردم بیامده که از اوصافش یکى این است ،که از خسارت دیدن شما و از نابود شدنتان ناراحت مىشود، و دیگر این که او در خیرخواهى و نجات شما چه مؤمن و چه غیر مؤمن حریص است، و این که او نسبت به خصوص مؤمنین رؤف و رحیم است، و با این که اوصافش چنین است آیا باز هم جا دارد که از او سرپیچى کنید؟ نه، بلکه سزاوار است که از او اطاعت کنید، چون او رسولى است که قیام نکرده مگر با امر خدا، اطاعت کردن از او اطاعت خدا است.
آرى، جا دارد به او نزدیک شوید و با او انس بگیرید، چون او هم مثل خود شما بشر است، پس به هر که دعوت کرد بپذیرید، و هر خیر
خواهى که نمود به کار ببندید. از این بیان معلوم شد که قیدهایى که در کلام اخذ شده و اوصافى که آورده شده یعنى، وصف "رسول" و "من انفسکم " و "عزیز علیه ماعنتم" همه براى تأکید آن سفارش آورده شده، دلیلش این است که در آیه ذیلشفرماید: "فان تولّوا فقل حسبى الله"().
تأکید بر قطعى و واقعى بودن آمدن رسول به سوى مردم با "لقد جائکم" - که "قد" برحتمى بودن و تأکید اشاره دارد- و ذکر اوصاف از رسول که مردم با آن آشنا بوده و در مدت زندگانى خود با آن برخورد نموده بودند، یادآورى دیگرى است بر توصیف پیغمبر و بیان خصوصیات اخلاقى او، همان اوصافى که سبب جلب نظر مردم از جاهاى مختلف و با خصوصیات مختلف گردیده است، پیغمبرى که دلسوز هدایت یافتن شماست (به مؤمنین) و به آینده شما نگران است و ... از مواردى است که در آیه شریفه وجود دارد و از تفسیروزین المیزان نقل گردید. اما نکات دیگرى پیرامون این آیه وجود دارد که از تفسیر نمونه به آن اشاره مىشود.
"... پیامبرى از خودتان به سوى شما آمد"! " لقد جائکم رسول من انفسکم". مخصوصا این که به جاى "منکم" در این آیه "من انفسکم" آمده است؛ اشاره به شدت ارتباط پیامبر(ص) با مردم است، گوئى پارهاى از جان مردم و از روح جامعه در شکل پیامبر(ص) ظاهر شده است.
به همین دلیل تمام دردهاى آن ها را مى داند، از مشکلات آنان آگاه است، و در ناراحتى ها و غمها و اندوهها با آنان شریک مىباشد، و با این حال تصور نمى شود سخنى جز به نفع آنها بگوید و گامى جز در راه آنها بردارد، و این در واقع نخستین وصفى است که در آیه فوق براى پیامبر(ص) ذکر شده است. وعجب این که گروهى از مفسران که تحت تأثیر تعصبات نژادى و عربى بودهاند ،گفتهاند: مخاطب در این آیه، نژاد عرب است! یعنى پیامبرى از این نژاد، به سوى شما آمد! به عقیده ما این بدترین تفسیرى است که براى آیه فوق ذکر کردهاند، زیرا میدانیم چیزى که در قرآن از آن سخنى نیست، مسأله نژاد است، همه جا خطابات قرآن با "یا ایّها الناس" و "یا ایها الذین آمنوا" و امثال آن ها شروع مىشود، و در هیچ موردى "یا ایها العرب" و "یا قریش" و مانند آن وجود ندارد.
به علاوه ذیل آیه که مىگوید: "بالمؤمنین رؤف رحیم" به روشنى این تفسیر را نفى مىکند؛ زیرا در آن سخن از همه مؤمنان است، از هر قوم و ملت و نژادى که باشند.
جاى تأسف است که بعضى از دانشمندان متعصّب، قرآن را از آن اوج جهانى و بشرى فرود آورده و مىخواهند در محدودههاى کوچک نژادى محصور کنند.
به هر حال پس از ذکر این صفت (من انفسکم) به چهار قسمت دیگر از صفات ممتاز پیامبر(ص) که در تحریک عواطف مردم و جلب احساساتشان اثر عمیق دارد، اشاره مىکند.
در این که رئوف و رحیم با هم چه تفاوتى دارند، در میان مفسران گفتگو است، ولى به نظر میرسد بهترین تفسیر، آن است که رئوف اشاره به محبت و لطف مخصوص در مورد فرمانبرداران است، در حالى که رحیم اشاره به رحمت در مقابل گناهکاران مىباشد.()
سؤال این است که منشأ این صفت (رأفت) رسول خدا(ص) از کجاست و او چگونه متخلق به این ویژگى شده است؟
استاد جوادى آملى ، پاسخ این پرسش را در کتاب سیره رسول اکرم در قرآن چنین بیان مىفرماید: "خداى سبحان درباره پیامبر(ص) مىفرماید: رحمت خاص حق در او تجلى کرده و او مظهر آن شده است، زیرا خداوند با مؤمنان مهربان است. "وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیما؛()او نسبت به مؤمنان مهربان است "و پیامبر نیز چنین است". ..بِالْمُؤْمِنِینَ رَئوفٌ رَّحِیمٌ"() همان صفت خاصه خود را براى رسول اکرم نیز قرار داده. نه این که رأفت خاصه، بالذات و بالاستقلال از آن پیغمبر باشد، بلکه او آیینه دار جمال رحمت خاصه خدا ست و آیینه از خود نورى ندارد..."() .
آیا متصف شدن به صفت خاص از زبان ائمه علیهم السلام نقل شده است یا خیر؟ به عبارت دیگر، برداشت استاد از این که آن حضرت آینه دار جمال رحمت است، منشأ آن چیست؟
باید گفت: در کتاب احتجاج طبرسى(ره) از معمربن شداد از امام صادق(ع) نقل مىکند که آن حضرت فرمود: "قال رسول الله(ص) ثم وصفنى الله بالرأفة و الرحمة و ذکر فى کتابه لقد جائکم رسول من انفسکم ..." .
اما چرا بالمومنین رئوف رحیم گفته، یعنى رأفت را بر رحمت مقدم داشته است. تفسیر بیضاوى مىگوید: "رئوف را مقدم داشت، چون رساتر است . چون رأفت از رحمت پیش تر است و رأفت، شدت رحمت است.() ابوالفتوح رازى در تفسیر این آیه مىنویسد: یعنى به مؤمنان مهربان وبخشاینده است. سپس روایتى را نقل مىکند که: حسین بن فضل گفت: هیچ پیغمبرى را خداى به دو نام نخواند،الّا رسول ما را؛ چنان
که گفت: رئوف و رحیم .دراین آیه وخود را ،که گفت: "انّ الله بالناّس لرئوف رحیم".()
در نمونههاى رأفت و مهربانى رسول اکرم(ص) رشید الدین میبدى توصیفى از آن حضرت دارند قابل توجه که ما آن را در این جا بازگو مىکنیم.
"سیّدى که در تواضع چنان بود که یک قرص از درویش قبول کردى و دنیا جمله به یک درویش دادى و منت ننهادى، با یتیمى راز کردى و بر جبرئیل ناز کردى، با غریبى بنشستى و با بهشت ننگرستى، به مهمان عجوز رفتى و از عرش و مادون آن همت برگذاشتى، زن بیوه را ردا بیفکندى و بساط در سدرة المنتهى نیفکندى ،با مسکینى هم نواز بنشستى. رحیم دلى، خوش سخنى، نیک مردى، نیک عهدى، راست عهدى، تیمار دارى، عزیز قدرى، محمد نامى، ابوالقاسم کنیتى، مصطفى لقبى، صد هزاران صلوات و سلام خدا بر روح پاک و روان مقدس او باد".()
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره قلم، آیه .4
. سوره نساء، آیه 77؛ سرمایه زندگى دنیا ناچیز است.
. سوره نساء ،آیه 76؛ زیرا نقشه شیطان (همانند قدرتش ) ضعیف است .
. عبدالله جوادى آملى، "سیره رسول اکرم(ص) قرآن"، ج 8،ص .58
. همان، ج 8،ص .320
. یا ایها الذین آمنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم (انفال، 24).
. و اخفض جناحک لمن اتبعک من المؤمنین ( شعراء،215 ).
. فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبک و للمؤمنین والمؤمنات (محمد،19.)
. الم نشرح لک صدرک.
. انا اعطیناک الکوثر (کوثر، 1).
. وَ انّک لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ (قلم،2).
وَ إِنَّ لَک لاَجْرآ غَیرَ مَمْنُونٍ (قلم،)4
. ولسوف یعطیک ربک فترضى (ضحى،5).
. سوره ضحى، آیه .5
. طباطبایى، محمد حسین ،" ا لمیزان"، ج 19،ص .369
. همان ، ج 19،ص .619
. همان، ص .931
. مکارم شیرازى ، " نمونه (تفسیر) "، وهمکاران محقق، ج 24،از صص 378 ـ .381
. شیخ عبدالعلى حویزى، " نورالثقلین (تفسیر)"، ج 5، صص 393ـ .392
. عمر بن محمد شیرازى بیضاوى، " بیضاوى" ، ج 2، ص .514
. طباطبایى، محمد حسین ،"المیزان" ،ج 4،صص 86 تا88.
. مکارم شیرازى ، "نمونه (تفسیر)"، وهمکاران محقق ، ج ،3 صص 165 تا .167
. طباطبایى، محمد حسین ،" ا لمیزان" ، جلد 9،ص .437
. مکارم شیرازى ، " نمونه (تفسیر)" ، ج ،8 صص 209 ـ 26.
. سوره احزاب،آیه .43
. سوره توبه ،آیه .128
. عبدالله جوادى آملى، " سیره رسول اکرم(ص) قرآن" ،ج 8،ص .289
. شیخ عبدالعلى حویزى، " نورالثقلین (تفسیر)" ج 2،حدیث 431، ص .287
. عمر بن محمد شیرازى بیضاوى، " بیضاوى" ،ج 1،ص .426
. ابوالفتوح رازى،" روح الجنان وروح البیان (تفسیر)"،ج 2، ص .656
. رشید الدین میبدى، " کشف الاسرار وعده الابرابر (لطایفى از قرآن کریم)" ، ص 189 ـ .190
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 127 |