تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,130 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,046 |
روح اخوت و برادرى در عوامل حفظ یا گسست آن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 15، مرداد 1388 | ||
نویسنده | ||
پور محمدرضا مصطفى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
انسان یک موجود اجتماعى است و بر اساس اجتماعى بودن با دیگر انسانها پیوند برقرار مىکند و با آنها متحد و یگانه مىشود حال سؤال این است که معیار اتحاد و پیوند انسانها با یکدیگر چیست و یا چه چیزى مىتواند؟ آیا نژاد و خون مىتواند معیار پیوند قرار گیرد، آیا محل سکونت و وطن و زندگى در محدوده مرزى خاص مىتواند معیار برادرى باشد؟ آیا داشتن زبان مشترک مىتواند عامل پیوند بین انسانها قرار گیرد یا عامل دیگرى غیر از امور یاد شده مىتواند این پیوند را به وجود آورد؟ آیا دین و مذهب که در حقیقت عامل معنوى است مىتواند در این امر تأثیر داشته باشد؟
بر اساس آموزههاى اسلام نژاد و خون و ارتباط سببى و نسبى و اشتراک در نژاد یا رنگ پوست و محل زندگى و سکونت و زندگى در محدوده مرزى خاص عامل پیوند بین انسانها محسوب نمىشود بلکه اسلام دخالت زبان و
نسب و نژاد و جز آن را در تنظیم روابط اجتماعى ابطال نموده و آن را خلاف تکامل مادى و معنوى انسان دانسته و مانع اهداف واقعى آفرینش انسان معرفى کرده است و تنها عامل تنظیم روابط اجتماعى و ایجاد پیوند بین انسانها را ایمان دینى معرفى مىکند.
در صورت تحقق ایمان دینى در افراد جامعه روح برادرى و اخوت در آن ایجاد شده و زمینه ساز هر نوع تکامل در زندگى مادى و معنوى معرفى مىکند.
از این رو قرآن کریم فرمود: "انما المؤمنون اخوة"() مؤمنان برادران یکدیگرند. یعنى مسلمانان از هر نژاد و هر قبیله و داراى هر زبان و هر سن و سال که باشند با یکدیگر برادرند. به عبارت دیگر: اسلام تمام مسلمانها را به حکم یک خانواده میداند و همه را برادر خطاب کرده است نه تنها در لفظ و در شعار بلکه در عمل و تعهدهاى متقابل نیز همه با هم برادرند.
در روایات نیز بر این مسئله تأکید کرده است
که به نمونه هایى از آن اشاره مىشود:
پیامبر اسلام(ص) فرمود: "المسلم اخوالمسلم لایظلمه و لا یخذله و لا یسلمه"() مسلمان برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمىکند او را خار نمىسازد و او را در برابر حوادث تنها نمىگذارد.
امام صادق(ع) فرمود: "المؤمن اخ المؤمن کالجسد الواحد اذا اشتکى شیئاً منه وجدالم ذلک فى سایر جسده و ارواحهما من روح واحدة"() مؤمن برادر مؤمن است و همگى به منزله اعضاء یک پیکرند که اگر عضوى از آن به درد آید دیگر عضوها را قرارى نماند و ارواح آنها از روح واحدى گرفته شده است.
در روایت دیگرى فرمود: "المؤمن اخ المؤمن عینه و دلیله، لایخونه و لایظلمه و لا یغشّه و لا یعده عدة فیخلفه"() مؤمن برادر مؤمن است و به منزله چشم او و راهنماى اوست به او خیانت و ستم روا نمیدارد، با او غش و تقلّب معامله نمىکند و هر وعدهاى که به او بدهد تخلف نخواهد کرد.
در روایت دیگرى فرمود: "المسلم اخو المسلم هو عینه و مرآته و دلیله، لایخونه و لا یخدعه و لا یظلمه و لا یکذّبه و لا یغتابه"() مسلمان برادر مسلمان است، او چشمش و آیینهاش و راهنماى اوست به او خیانت نمىکند، او را فریب نمیدهد، به او ستم نمىکند، او را تکذیب نمىکند و پشت سر او سخن نمىگوید.
با توجه به این که در تعالیم اسلامى مؤمنان برادران یکدیگرند باید تلاش شود تا این برادرى محفوظ بماند و از آن چه که باعث گسست این برادرى شود اجتناب گردد که به برخى عوامل حفظ وحدت اشاره مىشود.
1ـ خوش اخلاقى
یکى از امورى که باعث حفظ اخوّت و برادرى مىشود برخورد با مؤمنان با خوش اخلاقى است. امام صادق(ع) فرمود: "ما یقدم المؤمن على اللّه عزّ و جلّ بعمل بعد الفرائض احبّ الى اللّه تعالى من ان یسع الناس بخلقه"() محبوبترین کار مؤمنان بعد از انجام فرائض الهى برخورد با مؤمن با اخلاق خوب است.
در روایات فراوانى بر حسن خلق در روابط اجتماعى تکیه شده است.
2ـ گشاده رویى
یکى از چیزهایى که مؤمنان براى حفظ برادرى باید رعایت کنند گشاده رویى و با
خوشرویى برخورد کردن است. شخصى خدمت پیامبراکرم(ص) رسید و از او نصیحتى را درخواست کرد حضرت ضمن سفارشها فرمود: "الق اخاک بوجه منبسط"() با برادر مسلمانت با گشاده رویى ملاقات کن.
3ـ رعایت صداقت و راستگویى و امانتدارى
امام صادق(ع) فرمود: "لاتنظروا الى طول رکوع الرجل و سجوده فان ذلک شىء اعتاده فلوترکه استوحش لذلک ولکن انظروا الى صدق حدیثه و اداء امانته"() به طولانى شدن رکوع و سجود افراد نگاه نکن، چه بسا او به آن عادت کرده باشد و اگر آن را ترک کند دچار وحشت شود اما به راستگویى و امانت دارى او نگاه کن.
4ـ اهتمام به امور مسلمانان
یکى از چیزهایى که درتحکیم پیوند برادرى تأثیر فوق العاده دارد اهتمام به امور مسلمانان است به گونهاى که پیامبر اکرم(ص) فرمود: "من اصبح لایهتم بامور المسلمین فلیس بمسلم"() انسانى که به امور مسلمانان اهتمام نداشته باشد مسلمان نیست. زیرا انسانها مخلوق خدا هستند و محبوبترین انسانها نزد خدا آنانى هستند که به مخلوق الهى سود رسانده و آنها را شادمان سازد. "الخلق عیال اللّه فاحب الخلق الى الله من نفع عیال اللّه و ادخل على اهل بیته سروراً"() انسانها عیال خداوندند و محبوبترین مخلوق نزد خداوند آن انسانى است که به عیال الهى نفع رساند و خاندان او را شادمان سازد.
5 ـ احترام بزرگان و مهربانى نسبت به کوچکان
یکى از امورى که باعث تحکیم وحدت و اخوت اسلامى مىشود این است که به بزرگان احترام کنیم و نسبت به افراد کوچک مهربان و دلسوز باشیم. امام صادق(ع) فرمود: "عظموا اکبارکم و صلوا ارحامکم و لیس تصلونهم شىء اقل من کف الاذى عنهم"() بزرگانتان را احترام کنید و با خویشاوندان صله رحم نمائید و بهترین مصداق صله رحم آن است که از آزار آنان خوددارى کنید. و همان حضرت فرمود: "لیس منا من لم یوقر کبیرنا و یرحم صغیرنا"() از ما اهل بیت نیست کسى که بزرگان را احترام نکرده و نسبت به کوچکها دلسوزى نداشته باشد.
6ـ به دیدار مؤمنان رفتن
یکى از امورى که در آموزههاى اسلامى بر
آن تأکید شده است به دیدار مؤمنان رفتن است. امام صادق(ع) فرمود: "مازار مسلم اخاه المسلم فى اللّه و لله الا ناداه اللّه عزّ و جلّ ایّها الزائر طبت و طابت لک الجنه"() مسلمانى که با برادر مسلمانش براى خدا دیدار کند فرشتهاى از سوى خدا به او خطاب کرده و مىگوید: کار خوبى کردى بهشت بر تو گوارا باد.
7ـ مصافحه و معانقه کردن
یکى از آداب برخورد مسلمانان با یکدیگر آن است که در دیدار با همدیگر دست در دست برادر مسلمانش نهاده و با او معانقه نماید. امام باقر(ع) فرمود: "انّ المؤمنین اذا التقیا فتصافحا ادخل اللّه عزّ و جلّ یده بین ایدیهما و اقبل بوجهه على اشدّ هما حباً لصاحبه"() مؤمنان در هنگام دیدار با یکدیگر مصافحه کرده و دست در دست یکدیگر گذارند و وقتى این کار را انجام دادند خداى سبحان دستش را بین دست آن دو قرار میدهد و با تمام محبت به آن که بیشتر دوستش را دوست بدارد توجه مىکند.
امام صادق(ع) فرمود: "انّ المؤمنین اذا اعتنقا غمرتهما الرحمة"() مؤمنان وقتى با هم معانقه مىکنند رحمت الهى آنهارا در بر مىگیرد.
8 ـ خوشنود کردن مؤمنان
خوشحال کردن مؤمن از جمله امورى است که در تحکیم پیوند اجتماعى بین مؤمنان تأثیر فوق العادهاى دارد از این رو در تعالیم اسلامى بر آن تأکید شده است.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: "ان احبّ الاعمال الى اللّه عزّ و جلّ ادخال سرور على المؤمنین"() محبوبترین کارها نسبت به خداى متعال وارد کردن خوشحالى و نشاط بر مؤمنان است و خوشحال کردن مؤمن به آن است که گرسنگى اش را برطرف کنى، غم و اندوه را از او بزدایى، بدهکاریش را اداء کنى، حاجاتش و نیازهایش را برطرف سازى، مؤمنى را سیر کنى، برهنهاى را بپوشانى، به او لطف نموده و به او مهربانى کرده و تکریمش کنى.
9ـ صلح و آشتى
صلح و آشتى از کارهایى است که در بهبود روابط اجتماعى نقش بسزایى دارد زیرا با اصلاح بین مردم کدورتها زدوده شده و دشمنىها دور مىشود. از این رو در روایات اسلامى به این امر ترغیب کرده و فرموده است: "لان اصلح بین اثنین احبّ الىّ من اتصدق بدینارین"() اگر بین دو نفر آشتى کنم بهتر است تا این که دو
دینار صدقه بدهم. و در روایت دیگرى فرمود: صدقهاى که خدا او را دوست دارد اصلاح بین مردم است.
براى همین است که قرآن فرمود: "انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا اللّه لعلکم ترحمون"() مؤمنان برادران یکدیگرند، بنابراین در میان آنها صلح را برقرار کنید(و به نزاع و تخاصم بین آنها خاتمه دهید) تقواى الهى را پیشه کنید تا مشمول رحمت خدا شوید.
عوامل گسست برادرى و پیوندهاى اجتماعى
قرآن کریم براى ساختن جامعه اسلامى علاوه بر دعوت به برادرى در پرتو ایمان آنها را نسبت به امورى که باعث گسستن این برادرى شده و پیوندهاى اجتماعى را متزلزل مىکند نیز هشدار داده است از این رو در آیه 11 و 12 سوره حجرات خطاب به مؤمنان آنها را از این عوامل باز داشته است و فرمود: "یا ایّها الذین آمنوا لایسخر قوم من قوم عسى ان یکونوا خیراً منهم و لانساء من نساء عسى ان یکن خیراً منهن و لا تلمزوا انفسکم ولاتنابزوا بلالقاب بئس الاسم الفسوق بعد الایمان و من لم یتب فاولئک هم الظالمون"() اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید گروهى از مردان شما گروه دیگر را استهزاء کنند شاید آنها از اینها بهتر باشند و نه زنانى زنان را استهزاء کنند شاید آنان از اینان بهتر باشد و یکدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسى بعد از ایمان نام کفر بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند.
"یا ایّها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظنّ ان بعض الظنّ اثم و لا تجسّسوا و لا یغتب بعضکم بعضاً ایحب احدکم ان یأکل لحم اخیه میتاً فکرهتموه و اتقوا اللّه ان اللّه تواب رحیم"() اى کسانى که ایمان آوردهاید، از بسیارى گمانها بپرهیزید، چرا که بسیارى از گمانها گناه است و هرگز در کار دیگران تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگرى را غیبت نکند و آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد به یقین همه شما از این کار کراهت دارید، تقواى الهى پیشه کنید که خدا توبهپذیر مهربان است.
در این آیه خداى سبحان مؤمنان را از شش کار باز داشته است:
1ـ استهزاء 2ـ عیب جویى 3ـ لقب زشت دادن 4ـ بدگمانى 5 ـ تجسّس 6ـ غیبت. که به تفصیل از اینها سخن به میان میآید.
اول: استهزاء
استهزاء که به معناى بیان کردار یا گفتار یا صفتى از صفات یا نقصى از نقصهاى فردى براى خنداندن مردم است یکى از کارهاى زشت است که در قرآن از آن نهى کرده است.
این استهزاء ممکن است به صورت صریح و با گفتار و رفتار صورت گیرد و ممکن است به صورت اشاره و کنایه باشد.
باید توجه داشت که استهزاء و مسخره کردن تجاوز به حریم آبروى دیگران و تحقیر دیگران است علاوه این عمل موجب آزار مؤمنان نیز مىشود.
سرچشمه استهزاء حسّ خود برتر بینى و کبر و غرور است که از ارزشهاى ظاهرى و مادى مانند داشتن ثروت، زیبایى یا تعلّق به نژاد یا قبیله خاص به وجود میآید و از این به استهزاء مىپردازد در حالى که معیار ارزش در پیشگاه خداوند تقوا و پاکى است و چون هیچ کس نمىتواند بگوید: من در پیشگاه خدا از دیگرى برترم، به همین دلیل تحقیر و استهزاء دیگران یکى از زشتترین عیوب اخلاقى است.
گاه ممکن است منشأ استهزاء دیگران به طمع مال یا مقام باشد که براى خوشایند دیگران به مسخره کردن دیگران مىپردازد و گاه منشأ سرچشمه آن کینه و نفرت است که فردى براى نشان دادن کینه خود فرد دیگر را مورد استهزاء قرار میدهد و گاه منشأ آن حسادت به موقعیت افراد است که فرد حسود به دلیل نداشتن موقعیت فرد مورد نظرش او را مسخره مىکند تا او را از رتبه و شأنش پایین بیاورد.
پیامدهاى استهزاء
استهزاء و تمسخر دیگران براى کسى که دیگران را مورد استهزاء قرار میدهد هم پیامد دنیوى دارد و هم پیامد اخروى.
پیامد دنیوى آن عبارت است از: سبک شدن مسخره کننده و کینه و دشمنى میان او و فرد مورد تمسخر و سست شدن پیوند برادرى و ریشخند دیگران نسبت به او مىشود و در آخرت نیز فرد مسخره کننده دچار عذاب الهى مىگردد.
ـ عیب جویى و طعن به دیگران
یکى از رذایل اخلاقى که موجب گسست اخوت و برادرى ایمانى مىشود عیب جویى از دیگران است که قرآن مىفرماید: "ولاتلمزوا انفسکم" مؤمنان نباید همدیگر را مورد طعن و عیب جویى قرار دهند و از این طریق سبب رنجاندن آنان شوند در واقع بیان عیب دیگران تجاوز به حریم دیگران است که مانند مار یا عقربى شخص را مىگزد، این عیب جویى گاهى
زخم زبان با بیان عیبهاى واقعى فرد است گاهى باعیبهاى پندارى، به این صورت که چیزى که عیب نیست، عیب به پندارد از باب مثال کسى را به دلیل داشتن عقاید درست یا رفتارى صحیح و صداقت و یک رنگى عیب جویى کنند. خانمى که از حجاب بهرهمند است او را امّل بخوانند، انسانى که صداقت و امانت دارى و رعایت دستورات دینى را مورد توجه قرار داده ساده به پندارند و او را ساده و فاقد تدبیر معرفى کنند و انسان ایثارگر را احمق و نادان بدانند.
سرچشمه عیب جویى دیگران کینه توزى و دشمنى شخصى و حسد است انسانى که کینه کسى را در دل دارد از او عیب جویى مىکند تا از این طریق او را برنجاند و کینه توزى خود را آرام کند و یا به خاطر موقعیت دیگران از نظر اجتماعى و فقدان آن موقعیت و جایگاه براى عیب جو او را وامیدارد تا به عیب جویى بپردازد.
در قرآن کریم در سوره همزه فرمود: "ویل لکل همزة لمزه الذى جعل مالاً و عدّده یحسب ان ماله اخلده "() واى بر هر عیب جوى مسخره کنندهاى، همان کسى که مال را جمع آورى و شماره کرده (بى آن که حساب مشروع و نامشروع کند) گمان مىکند اموالش سبب جاودانگى اوست.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: "الاانبئکم بشرارکم قالوا بلى یا رسول الله قال المشاؤون بالنمیمه، المفرّقون بین الاحبّة الباغون للبراء المعایب"() آیا شما را از شریرترین افراد آگاه سازم، گفتند آرى اى رسول خدا فرمود: آنها که بسیار سخن چینى مىکنند، در میان دوستان جدایى میافکنند و براى افراد پاک و بیگناه در جستجوى عیوبند.
در این آیه سرچشمه عیب جویى را غرور و تکبر ناشى از علاقه به مال میداند به تصوّر این که مال باعث جاودانگى او مىشد. در حالى که مال مانند همه امور دیگر مادى، فناپذیر است و اگر آدمى بداند که منشأ جمع آورى به گفته امام معصوم(ع) ممکن است امورى نظیر بخل و حرص و مانند آن باشد چنان چه امام رضا علیهالسلام فرمود: "لاتجمع المال الا بخمس خصال: بخل شدید و امل طویل و حرص غالب و قطیعة رحم و ایثار الدنیا على الآخره"() مال جز با پنج خصلت جمع نمىشود. بخل شدید، آرزوهاى دور و دراز، حرص غالب، قطع رحم و مقدم داشتن دنیا بر آخرت.
از این روایت استفاده مىشود که انسان سخاوتمند و کسى که آرزوهاى دور و دراز ندارد مراقب حلال وحرام خواهد بود، به ارحام خود کمک مىکند و از حرص به دور باشد غالباً اموال
در نزد آن جمع نمىشود.
علاوه در این آیه پندار جاودانگى به مال را نیز دلیل بر جمع مال دانسته است در حالى که مال فناپذیر است و امر فناپذیر سبب جاودانگى انسان نخواهد بود.
ـ لقب زشت دادن
بسیارى از افراد بى بند و بار اصرار دارند که بر دیگران القاب زشتى بگذارند و از این طریق آنها را تحقیر کرده و شخصیتشان را بکوبند و از این طریق از آنها انتقام بگیرند و کینه و عقدهاشان را خالى کنند.
اسلام از این عمل زشت نهى مىکند و هر اسم و لقبى را که مفهوم نامطلوبى دارد و موجب تحقیر مسلمانى مىگردد ممنوع شمرده است.
در قرآن پس از نهى از لقب بد دادن مىفرماید: "بئس الاسم الفسوق بعد الایمان" بسیار بد است بر کسى که بعد از ایمان آوردن نام کفر بگذارند.
در پایان آیه براى تأکید مىفرماید آدمى باید از این کارهاى زشت یعنى استهزاء و عیب جویى و لقب زشت دادن توبه کند و اگر توبه نکند و از این اعمال دست برندارد ظالم و ستمگر خواهد بود "و من لم یتب فاولئک هم الظالمون" چه ظلمى از این بالاتر که انسانى با سخنان نیش دار و تحقیر و عیب جویى، قلب مردم با ایمان را که مرکز عشق خداست بیازارد و شخصیت و آبروى آنها را که سرمایه بزرگ زندگى آنان است از بین ببرد.
ـ بدگمانى
یکى از کارهایى که باعث گسست برادرى مؤمنان مىشود سوءظن و بدگمانى نسبت به آنهاست و این بدگمانى در واقع وارد شدن در حریم امن درون وجود انسان است که آدمى با این ویژگى آن حریم امن درون را نا امن مىکند و حرمت و شخصیت افراد را در هم مىشکند از این رو قرآن فرمود: آدمى حق ندارد نسبت به دیگرى گمان بد ببرد و در اندیشه خود امنیت دیگران را سلب کند. پیامبر گرامى اسلام(ص) فرمود: "انّ اللّه حرّم من المسلم دمه و ماله و عرضه و ان یظنّ به السوء"() خداى سبحان خون و مال و آبروى مسلمان را بر دیگران حرام کرده و همچنین گمان بد بردن را نیز حرام نموده است.
گمان بد نه تنها به طرف مقابل و شخصیت او ضربه وارد مىکند براى کسى که گرفتار سوء ظن و بدگمانى است نیز بلائى بزرگ است زیرا سبب مىشود که او را از همکارى با مردم و
تعاون اجتماعى برکنار کند و دنیایى آکنده از گوشهگیرى فراهم سازد و این گوشهگیرى عامل وحشت او گردد چنان چه حضرت على(ع) فرمود: "من لم یحسن ظنه استوحش من کل احد"()کسى که گمان بد داشته باشد از همه کس وحشت دارد.
گرچه سوء ظن و بدگمانى در اختیار انسان نیست و از امورى که از اختیار انسان خارج است در انسان به وجود میآید اما در واقع نهى از بدگمانى، نهى از ترغیب آثار است یعنى هرگاه گمان بدى نسبت به مسلمانى در ذهن آدمى پیدا شد، در عمل به آن اعتنا نکرده، طرز رفتار خود را تغییر ندهد علاوه بر آن مىتوان با منصرف کردن ذهن از آن چه به آن مبتلا شده و مشغول شدن به اندیشههاى مثبت، گمان بد را از خود دور سازد از این رو امیرالمؤمنین(ع) فرمود: "ضع امر اخیک على احسنه حتى یأتیک ما یقلبک منه و لا تظنن بکلمة خرجت من اخیک سؤ رأیت تجدلها فى الخیر محملاً"() اعمال برادرت را بر نیکوترین وجه ممکن حمل کن تا دلیلى بر خلاف آن قائم شود و هرگز نسبت به سخنى که از برادر مسلمانت صادر شده گمان بد مبر مادام که مىتوانى محمل خوبى براى آن بیابى...
بهرحال خوددارى از سوء ظن و بدگمانى از جامعترین دستورها در زمینه روابط اجتماعى انسان هاست که زمینه ساز امنیت کامل انسانها حتى در اندیشه افراد خواهد بود.
ـ تجسّس و جستجوگرى در امور نامطلوب
یکى از امورى که بر اخوت ایمانى ضربه میزند جستجوگرى در کار دیگران است و سبب آن بدگمانى است که اگر این خصلت در انسان به وجود آمد او را وامیدارد تا به کشف اسرار و رازهاى نهانى مردم بپردازد و چون اسلام مىخواهد مردم در زندگى خصوصى خود از هر نظر در امنیت باشند به هیچکس اجازه نمیدهد در آن به تجسّس بپردازد و آبرو و حیثیت دیگران را بر باد دهد.
ناگفته نماند تجسّس در زندگى خصوصى ممنوع است ولى کسب اطلاعات به منظور حفظ امنیّت جامعه و همچنین کشف توطئهاى که به امنیّت جامعه اخلال وارد مىکند لازم و ضرورى است که باید به آن پرداخته شود.
ـ غیبت
یکى از امورى که موجب جدایى مؤمنان از یکدیگر مىشود غیبت دیگران است تا از این
طریق آبرو و حیثیت دیگران را بر باد دهد از این رو در قرآن انسانهاى مؤمن را از غیبت باز داشته است تا از این طریق آبروى انسان محفوظ مانده و حرمت افراد هم نشکند.
غیبت کردن به اندازهاى زشت است که قرآن کریم آن را از نوع خوردن گوشت برادر مرده میداند و همان طور که انسان از خوردن گوشت برادر مرده کراهت دارد باید از غیبت کردن نیز کراهت داشته باشد. زیرا آبروى برادر مؤمن و مسلمان همچون گوشت تن اوست و ریختن این آبرو به وسیله غیبت و افشاى اسرار پنهانى مانند خوردن گوشت بدن اوست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: "یا معشر من آمن بلسانه و لم یؤمن بقلبه لاتغتابوا المسلمین و لا تتبعوا عوراتهم فانه من یتبع عورة اخیه تتبع الله عورته و من تتبع اللّه عورته یفضحه فى جوف بیته"()
اى گروهى که به زبان ایمان آوردهاید و نه به قلب غیبت مسلمانان نکنید و از عیوب پنهانى آنها جستجو نکنید زیرا کسى که در امور پنهانى برادر دینى خود جستجو کند خداى سبحان اسرار او را فاش مىسازد و در دل خانهاش رسوایش مىسازد.
غیبت در اصل به این است که آدمى در غیاب کسى سخن بگوید که عیبى از او فاش سازد امام صادق(ع) فرمود: "الغیبة ان تقول فى اخیک ما ستره اللّه علیه و اما الامر الظاهر
فیه مثل الحدة و العجلة فلا و البهتان ان تقول ما لیس فیه"()
غیبت آن است که درباره برادر مسلمانت چیزى را بگویى که خداى متعال آن را پنهان داشته است اما چیزى که ظاهر است مانند تندخویى و عجله داخل در غیبت نیست اما بهتان آن است که چیزى را بگویى که در او وجود ندارد.
نتیجه گیرى
در این مقاله از رابطه ایمان و برادرى سخن به میان آمده است در واقع روح برادرى از ایمان برمىخیزد که یک امر معنوى است نه از امور مادى مانند نژاد، زبان و داشتن زندگى جغرافیایى مشترک و...و این برادرى اگر بخواهد استمرار پیدا کند باید از عواملى که سبب تحکیم آن مىگردد استفاده گردد و از آن چه که سبب گسست آن مىشود پرهیز گردد در قرآن کریم امورى مانند استهزاء و بدگمانى و عیب جویى و لقب زشت به افراد دادن و بدگمانى و تجسّس به قصد افشاى اسرار دیگران و غیبت کردن از جمله عواملى میداند که سبب گسست این پیوند مىشود از این رو بر مسلمانان لازم است هم به عوامل تحکیم روابط اجتماعى توجه و هم از عوامل تزلزل روابط اجتماعى پرهیز کنند.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره حجرات، آیه .10
. محجة البیضاء، ج 3، ص .332
. اصول کافى، ج 2، ص .166
. همان،ص .167
. همان،ص .166
. همان،ص 100.
. همان،ص .103
. همان،ص .105
. همان،ص .163
. همان،ص .164
. همان،ص .165
. همان.
. اصول کافى،ج 2، ص .178
. همان،ص .179
. همان،ص 184.
. همان،ص .189
. همان،ص 209.
. سوره حجرات، آیه .10
. سوره حجرات، آیه .11
. همان، آیه .12
. سوره همزه، آیات 1 و 2 و .3
. اصول کافى، ج 2، ص .369
. نورالثقلین، ج 5، ص .668
. المحجة البیضاء، ج 5، ص .268
. غررالحکم، ص .697
. اصول کافى، ج 2، ص 362.
. محجةالبیضاء، ج 5، ص .252
. اصول کافى، ج 2، ص 357.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 106 |