تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,791 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,974 |
سیماى پرفروغ حضرت فاطمه اطهر س از منظر دیگران | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 17، خرداد 1388 | ||
نویسنده | ||
اسلامپور کریمى عسکرى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اشاره
اگر چه پیرامون شخصیت آسمانى بانوى بانوان جهان، حضرت فاطمه زهرا(س)، مقالات و کتابها نگاشته شده و فراوان سخن رانده شده است، امّا گویا اگر هزاران برابر آن نیز قلم زده شود و سخن گفته شود، باز قطرهاى در مقابل اقیانوس بیکرانه فضیلتهاى حضرتش مىباشد.
و به تعبیر حکیم فرزانه حضرت آیت اللّه جوادى آملى، گفتار و نوشتار هر چه بلند و پر معنا و نغز و رسا باشد، توان معرفى شخصیتى که اصلش از عالم ملکوت و شاخ و برگش در جهان ناسوت گسترده است را ندارد.() عارفى همچون حضرت امام خمینى (ره) با آن جایگاه علمى و عرفانیاش از درک عظمت و مقام والاى حضرت زهرا (س) اظهار عجز و ناتوانى کرد و فرمود :"هر کس با هر بینش که درباره او سخن گفته است، از عهده ستایش او بر نیامده است. چون که دریا را در کوزهاى نتوان گنجاند."()
درباره شخصیت ممتاز فاطمه زهرا(س) گفتارها، نوشتارها و اظهارنظرهاى زیادى، چه از دوست و چه از دشمن، رسیده است. "اَلفَضلُ ما شَهِدَت بِهِ الاعداءُ"
از آنجا که تعداد افرادى که درباره آن شخصیت نادره و آن بانوى بزرگ اسلام تحقیق و بررسى کردهاند، بسیارند و حتّى اشاره کوتاه به گفتارهاى آنان از گنجایش یک مقاله خارج است و از طرفى هم قصد نگارنده در این نوشتار فقط بیان گفتههاى خود افراد است، نه نقل حدیثى که از پیامبر(ص) شنیدهاند، بر این اساس، فقط به سخنان افرادى اکتفا مىشود که هدف نگارنده را تأمین مىکند. با این امید که خوانندگان این نوشتار، تنها با مختصرى از بازتاب عظمت روح، مقام علمى و معنوى آن حضرت در جهان آشنا شوند و بدانند که اهلبیت(ع)، تنها به امّت اسلام و جهان اسلام تعلّق ندارند، بلکه ارزشهاى انسانى آنان به همه بشریت تعلق دارد.
در فضیلت فاطمه زهرا(س) همین بس که اشرف مخلوقات، پیامبر رحمت، محمد مصطفى(ص)، عمرى را به معرفى فاطمه(س) مىپردازد؛ در هر فرصت مناسبى از فضل و فضیلت فاطمه(س) سخن میراند و
احترام بى حدّ و حصر در حق آن حضرت روا میدارد تا شاید این فرشیان حق ناشناس، قدر شناس این گوهر دُردانه عرشى گردند.
حق شناسان گر، به دست آرند معیار تو را حد فوق ماسوا دانند مقدار تو را()
در این نوشتار مختصر، گوشههایى از کتاب فضل فاطمه اطهر(س) را از منظر دیگران مرور مىکنیم.
خوشتر آن باشد که سرّدلبران گفته آید در حدیث دیگران
فضایل حضرت فاطمه(س) از دیدگاه خلفا و دانشمندان اهلسنت
خلیفه اوّل (ابوبکر بن ابى قحافه)
ابوبکر در عظمت حضرت فاطمه(س) گفت :"اى دختر رسول خدا(ص)! پدرت به مؤمنان، مهربان و بزرگوار بود و در برابر کافران، سخت و خشن. رسول خدا(ص) از نظر نسبت پدر تو بود، نه پدر زنهاى دیگر، و او برادر شوهر تو بود، نه برادر دیگران. پیامبر(ص) حضرت على(ع) را براى هر کار مهم و بزرگى برگزید و او یاور خوبى براى پیامبر(ص) بود. شما را جز افراد سعادتمند دوست ندارد و هیچ کس جز تیرهبخت با شما دشمنى نکند. شما عترت پاک رسول خدا(ص) هستید و از نیکان و برگزیدگان خدا مىباشید؛ شما راهنماى ما به سوى سعادت هستید و پیشوایى ما به سوى بهشت مىباشید. و تو اى بهترین زنان و دختر بهترین پیامبر! در گفتار خود راستگو و در عقل و معرفت، سرآمد دیگران مىباشى. کسى حق تو را از تو باز ندارد و در صداقت تو حرفى نخواهد داشت...() ."
خلیفه دوّم (عمر بن خطّاب)
وى به فاطمه دختر رسول(ص) گفت :"اى فاطمه! خداى را سوگند، کسى را ندیدم رسول(ص) مانند تو نزد او محبوب باشد و خداى را سوگند بعد از پدرت رسول(ص) هیچ کس نزد من مانند تو محبوب نیست."()
معاویة بن ابىسفیان
ابن قیبه دینورى مىنویسد :"معاویه براى بیعت گرفتن یزید، مردم مدینه را جمع کرد و در بین آنها امام حسین(ع) هم بود. معاویه گفت: به خدا سوگند اگر پى مىبردم که کسى براى مسلمانان بهتر از یزید است، با او بیعت مىکردم.
امام حسین (ع) برخاست و فرمود: "به خدا سوگند! کسى را که پدر و مادر و خود او، بهتر از یزید است ترک کردى."
معاویه گفت: گویا خود را در نظر دارى؟
حضرت فرمود: "آرى، خدا اصلاحت کند."
معاویه گفت: "حالا پاسخت را مىگویم: امّا گفته تو درباره مادرت؛ به دینم سوگند! مادر تو بهتر از مادر اوست؛ اگر براى مادر تو، جز این افتخار نبود که از زنان قریش است، بازهم بهترین آنان بود؛ پس چگونه خواهد بود که او دختر رسول خدا(ص) و فاطمه زهرا(س) است که در دین و سابقه ایمان خود نیز برترى دارد؛ آرى به خدا سوگند! مادر تو، بر مادر او برترى دارد."()
روزى معاویه بزرگان جامعه، از جمله امام حسین(ع) را به جلسهاى دعوت کرد. سپس معاویه پرسید: آیا میدانید گرامىترین مردم از نظر پدر، مادر، پدربزرگ و مادر بزرگ،عمو وعمه و دایى و خاله کیست؟
عدّهاى از حاضران گفتند: امیرالمؤمنین(معاویه) بهتر میداند. در این هنگام، معاویه دست حسین بن على(ع) را گرفت و گفت: این! پدرش على بن ابىطالب(ع) و مادرش فاطمه(س) دختر محمد(ص)، پدربزرگش رسول الله و مادربزرگش خدیجه(س)، عمویش جعفر طیار، فرزند ابوطالب و عمهاش هاله دختر ابوطالب، داییاش قاسم پسر رسول الله (که در کودکى در گذشت) و خالهاش زینب دختر محمد(ص) است. آنگاه همگى گفتند: امیرالمؤمنین (معاویه) درست گفت.()
فضایل فاطمه(س) از زبان عایشه
عایشه دختر خلیفه اوّل، یکى از همسران پیامبر اکرم(ص) است بر اساس تواریخ معتبر، وى با على(ع) و فاطمه زهرا(س) و فرزندان ارجمند آنان، میانه خوبى نداشت. این کینه و خصومت او با برپایى جنگ جمل کاملا ظاهر گشت. حقیقتآ فضیلت و کمال بىمنتهاى فاطمه اطهر(س) و خاندان مطهّر آن حضرت به اندازهاى درخشندگى و نور افشانى دارد، که بسان خورشید تابان، هیچ کس و هیچ چیز قادر به جلوگیرى از پرتو افکنى آن نیست. به طورى که حتّى عایشه با چنین تفکّرى، هرگز نتوانست فضائل و کمالات آنان را کتمان کند. به عنوان نمونه، به ذکر برخى از سخنان و مرویّات او بسنده مىکنیم :
ـ1 عایشه در فضیلت حضرت فاطمه(س) گفت: "ما رأیتُ أحدآ کانَ أصدَقَ لهجةً منها الّا أن یکونَ الَّذی وَالِدها"() کسى را راست گفتارتر از فاطمه(س) ندیدم، مگر پدرش را.
ـ2 از عایشه سؤال شد: چه کسى در نزد پیامبر(ص) از همه محبوبتر بود؟ گفت :"فاطمه(س). پرسیده شد از مردان؟ گفت: شوهر فاطمه(س) که همواره روزهدار و شبزندهدار بود."()
ـ3 از عایشه نقل شده که گفت :"من کسى را شبیهتر از فاطمه(س) به پیامبر(ص) در سکوت و درستکارى و وقار و سخن، ندیدم و هرگاه فاطمه(س) بر پیامبر(ص) وارد مىشد، به استقبال او مىشتافت، سپس دست او را گرفته و دخترش را مىبوسید و در جایگاه خود مىنشاند و هرگاه رسول خدا(ص) نیز بر فاطمه وارد مىگشت، او نیز همین رفتار را با پدر داشت."()
ـ4 از عایشه روایت شده که گفت :"هنگامى که فاطمه(س) از پیش روى میآمد، راه رفتنش بسان راه رفتن رسول خدا(ص) بود. او هرگز مانند دیگر زنان، خون حیض ندید؛ زیرا از سیب بهشتى آفریده شده بود، (امام) حسن(ع) را بعد از نماز عصر به دنیا آورد و بلافاصله از خون نفاس پاک شد و غسل کرد و
نماز مغرب به جاى آورد."()
5 ـ از عایشه نقل شده است که گفت :"ما دوخت و دوز داشتیم و مىبافتیم و در پرتو نور چهره حضرت فاطمه(س) شبها نخ به سوزن مىکشیدیم."()
احمد بن حنبل (پیشواى مذهب حنبلى)
امام احمد بن حنبل از امّسلمه نقل مىکند :"رسول خدا به فاطمه(س) فرمود: شوهر و دو فرزندت را نزد من حاضر کن. وقتى به محضر آن حضرت مشرّف شدند رسول خدا عبایى را که از محصول باغهاى فدک درست شده بود، بر آنها انداخت. سپس دست مبارک خود را بر آنها گذاشت و فرمود: پروردگارا! اینها آل محمداند؛ درود و برکات خویش را بر محمد و آل او فرو فرست که تو پسندیده و بزرگ مرتبه هستى."
امّسلمه مىگوید :"من لاى عبا را بلند کردم تا در جمع آنان وارد شوم که آن حضرت آن را از دست من کشید و به این کار اجاز نداده و فرمود: تو بر خیر و نیکى هستى. "()
همچنین احمد بن حنبل در مُسند خود از ابوهریره نقل مىکند: "نظر النّبى(ص) الى علىّ و الحسن والحسین و فاطمة علیهمالسلام فقال: أنا حربٌ لِمَن حارَبکُم و سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم"() رسول خدا(ص) به فاطمه و على و حسن و حسین نظر افکند و سپس فرمود: هر کس با شما محاربه کند با من در جنگ است و هر کس با شما از در سازش وارد شود من با او در سازشم.
احمد حنبل در جلد سوم از مسند خود، از مالک بن انس نقل کرده است: "إنّ النبى(ص) کان یَمرّ ببیت فاطمة ستة اشهر اذا خرج الى الفجر فیقول: الصلاة یا اهلالبیت "إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهّرَکُمْ تَطْهِیرًا"؛ پیامبر (ص) شش ماه، هر روز هنگامى که براى نماز صبح به مسجد میرفتند، از کنار درب خانه فاطمه(س) عبور مىکردند و مىفرمودند: نمازاى اهلبیت! و آنگاه آیه شریفه: "إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا؛ خداوند فقط مىخواهد پلیدى و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملا شمارا پاک سازد." را تلاوت مىکردند."()
علامه محمد بن طلحه شافعى
وى مىگوید: "بدان! پیشوایان پاک و رهبران نیکوکار، غیر از پیوند نَسَبى با رسول خدا (ص)، مزیّتى دیگر به خاطر پیوند از طریق حضرت زهرا(س) دارند. به واسطه آن حضرت، خداوند برترى شرافت و شرافت برترى، ارزشى والا و والائى ارزشمندتر، جایگاهى برین و برترین جایگاه، ریشهاى پاک، و پاکیزگى ریشه را براى آنان مقدّر ساخته است. پس در پرتو روشن بینى خود ـ خداوند تو را با هدایتش یارى فرماید ـ به مفهوم این آیه شریفه() و سبک عبارات و چگونگى اشاراتش به مقام والاى فاطمه(س) در درجات شرافت و بزرگوارى نگاه کن، خداوند مقام حضرتش را بیان کرده و سر و رمز دقیق آن را در اینجا آورده که او را بین حضرت رسول و حضرت على قرار داده و از پیشرو و پشت سر اطرافش را گرفته تا بدین وسیله مقام و رتبه او را بازگو فرماید، از آنجا که مقصود از کلمه "انفسنا" نفس على به همراه پیامبر(ص) است، فاطمه(س) را بین آن دو قرار داده است، زیرا بیان نگهدارى کسى به وسیله خود انسان از نگهدارى به وسیله فرزندان رساتر است."()
شبلنجى (از علماى شافعى)
وى مىگوید: "سپاس خدا راست که جامه نعمتهایش را بر ما به طور کامل پوشاند، آقاى ما محمد(ص) را بر همه عرب و عجم برگزید، و
خاندان او را بر مخلوقات برترى داد، و به فضل و کرمش آنان را در برترین مقامات قرار داد. پس در سیادت دنیا و آخرت از دیگران گوى سبقت ربودند و به کمالات آشکار و نهان متصف شدند و داراى فضائل افتخارآمیز گردیدند."()
ابن مغازلى (از علماى شافعى)
وى مىگوید: "... درود بر بزرگ بانوان فاطمه (س)، زهراى بتول، ریسمان پیوسته حق و نور سرشته خدا، فرزند رسول خدا و درود بر دو آقا، دو پیشوا، دو نوباوه رسول خدا (ص)، دو بزرگ جوانان اهلبهشت، حسن و حسین (ع)... ."()
ابن صبّاغ مالکى(اندیشمند مالکى مذهب)
این اندیشمند مالکى مذهب مىگوید: "فاطمه زهرا(س) دختر کسى است که دربارهاش آیه شریفه " سُبْحان َالَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ البَصِیرُ؛()پاک و منزه است خدائى که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجد اقصى که گرداگردش را پر برکت ساختیم برد، تا آیات خود را به او نشان دهیم او شنوا و بیناست.، نازل شده است، سومىِ خورشید و ماه، دختر بهترین انسان، پاکزاد و به اجماع و اتفاق نظر اندیشمندان ژرفنگر، بانویى بزرگ مىباشد."()
ابن ابیالحدید (شارح نهجالبلاغه و دانشمند معتزلى مذهب)
وى مىنویسد: "در مجلس بعضى از بزرگان که من هم در آنجا شرکت داشتم، سخن از این مطلب به میان آمد که حضرت على(ع) با ازدواج با فاطمه(س) شرافت و احترام بیشترى پیدا کرد. یکى از حاضران گفت: بلکه فاطمه(س) بر اثر ازدواج با على(ع) شرافت و احترام بیشترى نصیبش شد. حضّار از این تعبیر ناراحت شده، درباره این مطلب گفتگو و مذاکرات جدّى شروع شد. صاحب مجلس از من خواست تا نظریّه خود را در اینباره اظهار نموده، توضیح دهم که کدام یک از آن دو نفر برتر و افضل است: من گفتم: امّا این که کدام یک افضل و برترند، اگر مقصود از برترى آن است که کدام یک از آنها داراى مناقب و کمالاتى بیشترند و مقصود کمالاتى باشد که مردم با آنها خود را مىسنجند مانند علم و شجاعت و امثال آنها، در این صورت على(ع) افضل و برتر است و اگر مقصود از افضلیّت، برترى درجه و مقام در نزد خداوند متعال است، آنچه که رأى متأخران از اصحاب بر آن استوار گشته، آن است که پس از رسول خدا على(ع)، از همه مسلمانان از مرد و زن در پیشگاه پروردگار مقامش برتر است و فاطمه(س) زنى از زنان مسلمان است؛ هر چند بانوى زنان جهانیان است.
دلیل بر این مطلب آن است که بنا به "حدیث طیر" ثابت شده است که على(ع) محبوبترین مخلوقات نزد خداوند و فاطمه(س) یکى از مخلوقات است و بر طبق نظر متکلّمان و مفسّران که در این باره تحقیق کردهاند، کسى که در نزد خداوند محبوبترین مخلوقات باشد، ثواب و اجر و پاداشش در روز قیامت از همگان بیشتر خواهد بود. و اگر مقصود از افضلیّت شرافت و ارزش نسبى باشد، در این صورت فاطمه(س) افضل است؛ زیرا پدرش سرور فرزندان آدم از اوّلین و آخرین است و در بین پدران على(ع) کس به مانند او و همطراز با او نیست. و اگر مقصود از افضلیّت، شدّت محبّت و پیوند رحمى باشد، فاطمه(س) افضل است؛ زیرا وى دختر آن حضرت و مورد محبّت و علاقه شدید حضرتش بود و خواه ناخواه از حیث نسبت از پسر عمو نزدیکتر بوده است. و امّا این سخن که
آیا على(ع) به او شرافت پیدا کرده یا او به على(ع) گرامى گشته است، عوامل شرف و برترى على(ع) نسبت به دیگر مردم گوناگون و متعدّد است: یک فضیلت مربوط به همسرى با حضرت زهراست و فضیلت دیگر مربوط به حضرت رسول(ص) است و برخى دیگر فضایل مستقلّ خود حضرت است؛ مانند شجاعت، عفّت، حلم، قناعت، خوش اخلاقى، بزرگ منشى و سخاوتمندى. و امّا آنچه که مربوط به وابستگى به حضرت رسول(ص) است، عبارتند از: علم دیانت، پارسایى، پیشگامى و سبقت در اسلام و آگاهى داشتن و خبر دادن آن حضرت از غیبها و پنهانیها. و آنچه مربوط به حضرتزهرا (س) است، ازدواج با آن حضرت مىباشد که بر اثر آن داماد پیامبر اکرم(ص) شد که هم به نسبت و هم به سبب ارتباط پیدا کرد؛ تا جایى که فرزندانش ذُریّه رسول خدا(ص) و جزئى از ذات آن حضرت گشتند، زیرا پیدایش فرزند از نطفه مرد و خون زن است و اینها دو جزء و دو بخش از ذات پدر و مادر مىباشند و این ارتباط به همینگونه در فرزندان فرزندان براى همیشه ادامه پیدا مىکند. این است آن گفتارى که مىتوان در شرافت على (ع) به فاطمه (س) گفت.
و امّا شرافت فاطمه(س) به على (ع) بدان جهت است که هر چند فاطمه (س) گرامى دخت سرور جهانیان است، در عین حال بر اثر همسرى با على(ع) شرف و کرامتى دیگر بر مجموعه شرافت و بزرگوارىهایش افزوده شد. مگر این چنین نیست که اگر حضرت رسول (ص) او را به همسرى ابوهریره یا اَنس بن مالک درمیآورد، دیگر فاقد چنان شرافت و عظمتى بود که هم اکنون داراست، و همچنین اگر فرزندان و ذراریاش از ابوهریره و اَنس بن مالک، مىبودند، در آن صورت به خودى خود آن ارزش کنونى را نداشتند. "()
عبدالله بن عباس
وى که از جمله مفسران بزرگ مسلمان، به ویژه اهلسنت است، از پیامبر(ص) روایت کرده: "اربع نسوة سیدات عالمهن: مریم بنت عمران، و آسیة بنت مزاحم، و خدیجة بنت خویلد، و فاطمة بنت محمد و افضلهن عالِمآ فاطمة"() چهار زن، برتر و سرور زنان دوران خود هستند: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم، خدیجه دختر خویلد، فاطمه دختر محمّد که در بین آنان از همه عالمتر، فاطمه است." در روایت دیگر به نقل ابنعباس فرمود: "افضل العالمین مِن النساء الاولین و الآخرین فاطمه."()
ابن عباس گفت: رسول خدا فرمود: "شب معراج، بر در بهشت نوشتهاى دیدم که آن نوشته شده بود: جز الله معبودى نیست؛ محمد(ص) رسول خدا؛ على(ع) محبوب خدا؛ و حسن و حسین(ع) بنده خالص و مخلص خدا؛ و فاطمه(س) برگزیده خداست. لعنت خدا بر دشمنانشان باد."()
حاکم حسکانى حنفى
وى در کتاب "شواهدالتنزیل" مىنویسد: "پیامبر(ص) آیه: "فِى بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالاْ صَالِ"() را قرائت کرد و گفت این بیوت پیامبر(ص) است. از آن حضرت پرسیده شد که آیا بیت على (ع) و فاطمه (س) نیز همین بیوت است، حضرت فرمود بیت على(ع) و فاطمه(س) از بافضیلتترین آن است."()
و نیز در روایتى دیگر آورده است: پیامبر(ص) بعد از خواندن این آیه، شخصى از آن حضرت پرسید: یا رسول الله! مراد از این بیوت در این آیه چه خانههایى است؟ حضرت فرمود خانههاى انبیاست. ابوبکر پرسید یا رسول الله! خانه على و فاطمه هم از این خانههاست؟ حضرت فرمود: بله از بافضیلتترین آن است."()
همچنین وى مىنویسد: "وقتى که آیه: "وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا؛() اى رسول ما! اهل خود را به نماز فرمان ده و بر آن استقامت و شکیبایى ورز" نازل شد پیامبر اسلام(ص) در هر نمازى میآمد در جلوى درب خانه على(ع) و فاطمه(س) و مىفرمود :الصلاة رحمکم الله، إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ... ."()
الذهبى
شمس الدین ذهبى در کتاب "سیر أعلام النّبلاء" مى نویسد: "درست است این خبر که پیامبر(ص) فاطمه(س) و دو فرزندش را در کسایى جمع کرد و گفت خداوندا اینها اهلبیت من هستند و رجس و پلیدى را از این عده به دور کن و اینها را پاکیزه گردان."()
همچنین مىنویسد: "فاطمه دختر رسول خدا(ص)، سرور زنان جهانیان در زمانش، پاره تن پیامبر و همسو با رسول الله (ص)، مادر پدرش، دختر سرور مخلوقات رسولالله(ص) و مادر حسنین (ع) است.
رسول خدا (ص) پیوسته فاطمه (س) را دوست میداشت، گرامى میداشت و از او شاد مىشد. فضائل او بسیار است. او پیوسته صبور، متدین، نیکوکار، خودنگهدار، قانع و سپاسگزار خدا بود."()
فخر رازى (دانشمند و مفسّر معروف اهلسنت)
فخر رازى در تفسیر آیه شریفه سوره "کوثر"، وجوه متعددى را نقل کرده است. یکى از این وجوه آن است که مراد و هدف از "کوثر"، فرزندان پیامبر اسلام باشد که از نسل فاطمه (س) هستند.
وى مىگوید: شأن نزول این آیه: "إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الاْ َبْتَرُ"، در ردّ تعبیر و شماتت دشمنان پیامبر اسلام(ص) بود که مىگفتند پیامبر(ص) "أبتر"، یعنى بدون فرزند و بیدنباله و مقطوعالنسل است. طبق این آیه، خداوند متعال آنچنان نسل پربرکت بر آن حضرت عنایت مىکند که با گذشت زمان و سپرى شدن ایّام و اعصار، همچنان باقى مىمانند.
بنگر چه تعداد از خاندان پیامبر(ص) کشته شدهاند؛ ولى باز جهان پُر است از فرزندان خاندان رسالت؛ ولى از بنیامیه با آن همه کثرت، اکنون هیچ فردى که قابل اعتنا و اهمیت و توجه باشد، وجود ندارد. ولى بر آنان (فرزندان و اعقاب رسول خدا) بنگر: شخصیتهایى از علما و دانشمندان بزرگ مانند باقر، صادق، کاظم، رضا... و امثال آنان،
از خاندان رسالت، باقى مانده است."()
حسن بصرى
حسن بصرى (متوفاى 110هجرى) گوید: "در میان امّت کسى عابدتر از فاطمه(س) نبوده است و آن حضرت در مقام عبادت آن قدر روى پاها میایستاد تا پاهاى مبارکش متوّرم مىشد."()
حسن بصرى نقل مىکند: "بسیار دیده مىشد که فاطمه (س) در حال عبادت بود، یکى از فرزندانش در گهواره مىگریست. خداى تعالى به ملائکه امر مىکرد که گهواره را حرکت دهند تا آن حضرت از عبادت فارغ شود."()
حاکم نیشابورى
حاکم در کتاب "المستدرک على الصّحیحین" از میناء بن ابىمینا، بنده و خدمتگزار عبدالرحمن بنعوف، نقل مىکند: "خذوا عنّى قبل ان تشاب الاحادیث بالاباطیل، سمعت رسولاللّه (ص) یقول: انا الشجرة و فاطمه فرعها و علىّ لقاحها و الحسن و الحسین ثمرتها و شیعتها ورقها و اصل الشجرة فى جنّة عدن و سائر ذلک فى سایر الجنة"() حدیثهاى صحیح را پیش از آن که با گفتارهاى نادرست مخلوط شود بگیرید. من از رسول خدا(ص) شنیدم که مىفرمود: من درختم و فاطمه شاخه آن و على لقاح و حسنینم میوه آنند و شیعیان ما برگهاى آن هستند. ریشه این درخت در بهشت "عدن" است و سایر آن در بقیه باغهاى بهشت جاى دارد.
همچنین صاحب "المستدرک على الصّحیحین" به سندش از رسول خدا (ص) نقل مىکند که فرمود:
"إنّ الله یغضب لغضبک و یرضى لرضاک"() رسول خدا(ص) به فاطمه (س) فرمود: همانا، خداوند به خاطر خشم تو خشم مىکند و با رضاى تو راضى مىشود.
حاکم نیشابورى مىنویسد: "على(ع)، فاطمه(س) حسن و حسین(ع) اولین کسانى هستند که در بهشت وارد مىشوند."
همچنین وى درباره عظمت حضرت زهرا(س) در روز محشر نقل مىکند که: "در روز قیامت منادى ندا میدهد که اى اهل محشر! چشمانتان را ببندید که فاطمه زهرا(س)، دختر رسول خدا(ص) وارد مىشود."()
حاکم نیشابورى در کتاب المستدرک آورده است: "رسول خدا(ص) وقتى که از جنگى و یا از سفرى برمىگشت به مسجد میرفت و دو رکعت نماز مىخواند، سپس به نزد دخترش فاطمه (س) میرفت و به او ثنا مىگفت و سپس به نزد همسرانش میرفت."()
محمد بن ادریس ( پیشواى مذهب شافعى)
در میان رهبران مذاهب اهلسنت، امام شافعى بیش از دیگران ارادت قلبى خود را نسبت به خاندان اهلبیت(ع) ابراز داشته است.
او مىگوید:
لئن کان ذنبى حبّ آل محمد فذلک ذنب لست عنه اتوب
اگر گناه من دوستى اهلبیت پیامبر است، از این گناه هرگز توبه نخواهم کرد.
هم شفعائى یوم حشرى و موقفى و بغضهم للشافعى ذنوب
اهلبیت پیامبر در روز محشر شفیعان من هستند و اگر نسبت به آنان بغضى داشته باشم، گناه نابخشودنى کردهام.()
وى، خاندان پیامبر را، وسیله نجات خود در درگاه الهى میداند و مىگوید :
آلُ النّبىِ ذَریعَتى و هُمُ إلیه وسیلتى
أرجو بهم اُعطى غَدآ بیدى الیمین صَحیفَتى
خاندان پیامبر پناه من و واسطه من به سوى خدا و پیامبرند وامیدوارم که به واسطه آنها در فرداى قیامت نامه اعمالم به دست راستم داده شود.()
او محبت به اهلبیت را واجب الهى ـ که در قرآن به آن امر شدهـ دانسته و براى نشان بزرگى و فضیلت ایشان همین کافى است که اگر کسى بر آنها در نماز، سلام و صلوات نفرستد، نمازش ادا نخواهد شد.
یا آل بیت رسول الله حبّکم فرضٌ من الله فى القرآن أنزلَهُ
یکفیکم من عظیم الفخر أنکم من لم یُصلّ علیکم لا صَلاة لَهُ
اى آل محمد! محبت شما امر واجبى است که خدا آن را در قرآن نازل کرده است.
همین یک دلیل بر عظمت قدر شما کافى است که هر کسى نماز بخواند و بر شما درود نفرستد، نمازش نماز نیست.()
ارادت و علاقه امام شافعى به اهلبیت پیامبر چنان بود که برخى از اهلسنت او را شیعه پنداشتند و حتّى جهت محاکمه به بغداد برده شد. او معتقد بود که ارادت به خاندان على(ع) را باید علنى و آشکار ساخت و این پندار باطل را از اذهان دور کرد که "رفض" را در دوستى على و فاطمه و فرزندان آن دو میداند و یا "ناصبىگرى" را در دوستى ابوبکر و عمر. به اعتقاد او جریان رافضىگرى و ناصبىگرى که دوستى و دشمنى افراطى را در حق على (ع) دنبال مىکردند، نادرست است. یعنى انسان مؤمن به خدا و رسولش کسى است که محبت اهلبیت را آشکار کند. تقسیمبندى مسلمانان به رافضى و ناصبى تقسیمبندى مطرودى است و افرادى که مسلمانان را به این دو دسته تقسیم مىکنند، قطعآ مجرم و گناهکارند؛ زیرا محبت على و خاندانش از اصول دین اسلام است و اگر کسى چنین امرى را آشکار کند به اصل اسلام عمل کرده و به ایمان خویش استحکام بخشیده است. وى با بیزارى جستن از مردمى که رافضى بودن را در دوستى فاطمه(س) و اهلبیت(ع) مىبینند، چنین گفته است:
اذا فى مجلس نذکر علیآ و سبطیهِ و فاطمة الزکیّة
فَاجرى بعضُهم ذِکرى سواهُ فَایقَنََ أنّهُ سَلَقلقیَّةَ
إذا ذَکروا علیّآ اَو بَنیهِ یتشاغَلُ بِالرّوایاتِ العلیّةِ
یقال تجاوَزُوا یا قوم هذا فهذا من حدیث الرافضیة
برئتُ الى المُهَیمِن من أناسٍ یرون الرفض حُبِّ الفاطمیة
عَلى آلِ الرّسولِ صلوةُربّى وَلَعنتُهُ لِتِلکَ الجاهلِیّةِ()
ترجمه:
زمانى که در مجلس، على (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) یاد مىشود، بعضى از دشمنان به خاطر آن که مردم از ذکر و یاد آلمحمد(ص) منصرف کنند، ذکر دیگرى به میان میآورند. پس یقین کنید آن کس که مانع ذکر این خانواده مىشود، زاده زن بدکار است.
آنها روایات بلند و طولانى نقل مىکنند تا ذکر على (ع) و فرزندان آن حضرت در میان نیاید و گفته مىشود:
اى قوم! از این سخنان بگذرید؛ زیرا این سخن رافضىهاست.
من از مردمى که دوستى فاطمه (س) را رفض میدانند، به خدا پناه مىبرم.
صلوات پروردگارم بر آل رسول باد، و لعنت خداوند بر این نو ع جاهلیت!
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سرچشمه اندیشه، ج 2، ص .99
. صحفیه نور، ج ،12 ص 72،قسمتى از پیام امام خمینى(ره) در تاریخ 15/2/.59
. دیوان محتشم کاشانى، ص .304
. ابنطیغور، ابوالفضل بن ابىطاهر، بلاغات النساء، منشورات مکتبة بصیرتى، ج ،1 ص .8
. حاکم نیشابورى، المستدرک على الصّحیحین، چاپ اوّل، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411 ه.ق، ج 11،ص .44
. ابن قیبه دینورى، الامامة و السیاسة، ج1،ص .211
. المستجاد من فعلات اجواد، ج ،1 ص .26
. ابن عبدالبِّر، ابى عمر یوسف بن عبدالله بن محمد، الاستیعاب فى معرفة الاصحاب، چاپ اوّل، بیروت، دارالجیل، 1412 ه.ق، ج ،4 ص .1896
. همان.
. حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى، ینابیعالمودّة، ص.172
. نورالله الحسینى، مرعشى تسترى، احقاق الحق، چاپ تهران، المکتبة الاسلامیة،ج ،10 ص .244
. حسن سبزوارى افتخار زاده، فاطمه زهرا (س) شادمانى دل پیامبر (ص)، چاپ دوم، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1375 ه.ش، ص .258
. مسند احمد بن حنبل، ج ،6 ص ،323 انتشارات دارالفکر.
. همان، ج ،2 ص .422
. مسند احمد حنبل، دار الصادر، بیروت، ج ،3 ص .259
. فَمَنْ حَآجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللّهِ عَلَى الْکَاذِبِینَ." (آل عمران، آیه)61
. مطالب السؤول، چاپ ایران، ص 6 ـ 7 (107).
. محمد ابراهیم سراج، امام على(ع)، خورشید بىغروب، تهران، مؤسسه انتشارات نبوى، چاپ اول، 1376 ش، ص .274
. ابن مغازلى، مناقب على بن ابىطالب، تهران، مکتبة الاسلامیة، 1394 ه.ق، ص .3
. سوره اسراء،آیه .1
. حسن سبزوارى افتخار زاده، فاطمه زهرا (س) شادمانى دل پیامبر، ص ،55 به نقل فصول المهمه، ص .143
. ابن ابى الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، چاپ دوم، داراحیاء الکتب العربیة، 1385 ه، ج ،16 ص 21 ـ .19
. عبدالرحمن سیوطى، الدر المنثور، انتشارات مکتبة النجفى، ج 2، ص .194
. غلامرضا کسائى، مناقب الزهراء، قم، مطبعة مهر، 1398 ه.ق، ص .62
. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العربیة، ج ،1 ص .259
. سوره نور، آیه .36
. حاکم حسکانى، شواهدالتنزیل لقواعد التفضیل، ج1،ص 532، خ .566
. همان، ص 533 خ 567 و نیز ص ،534 خ .568
. سوره طه، آیه .132
. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج ،1 ص ،497 خ .526
. ذهبى، محمد بناحمد بنعثمان، سیر اعلام النبلاء، تحقیق الارنائوط و محمد نعیم العرقسوسى، مؤسسة الرسالة، بیروت، 1413، ج ،2 ص .122
. همان، ج ،2 ص 118 ـ .119
. فخر رازى، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411،ج ،32 ص .124
. بحارالانوار، ج ،43 ص 84 مناقب آل ابىطالب، ج 3،ص .341
. مناقب آل ابىطالب، ج 3،ص .385
. حاکم نیشابورى، المستدرک على الصّحیحین، ج 3،ص 160، چاپ اوّل، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1411 ه.ق.
. حاکم نیشابورى، المستدرک على الصّحیحین، ج 11،ص .38
. همان، ج ،3 ص .151
. أعیان الشیعه، ج ،1 ص .307
. نامه دانشوران ناصرى، ج ،9 ص .298
. دیوان امام شافعى، ص .152
. دیوان امام شافعى، ص .62
. ینابیع المودة، باب ،62 ص .355
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 110 |