تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,764 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
کلام معطر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 17، خرداد 1388 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
در اواخر سال 1334 هجرى قمرى در خانوادهاى متدیّن و مذهبى در شهر فومن از توابع استان گیلان پنجمین فرزند خانواده چشم به جهان مىگشاید و پدر او را محمد تقى نام مىگذارد.
هنوز بیش از 16 ماه از عمرش نگذشته که مادر را از دست میدهد و در کودکى طعم یتیمى را مىچشد.
پدرش کربلایى محمود از مردان مورد اعتماد شهر فومن و در ضمن اشتغال به کسب و کار، در رتق و فتق مشکلات مردم کوشا بود. وى اهل ادب و از ذوق سرشارى برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثى اهل بیت عصمت و طهارت بویژه حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام شعر مىسرود. محمد تقى در کودکى تحت تربیت چنین پدرى که دلسوخته سالار شهیدان بود پرورش یافت و از همان طفولیت آثار نبوغ و انوار ایمان در چهرهاش نمایان بود. تحصیلات ابتدایى را در مکتبخانه فومن به پایان برد و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینى پرداخت و پس از طىّ دوران مقدماتى تحصیلات دینى به سال 1348 هـ.ق در سن 14 سالگى به عراق مشرّف و در کربلاى معلّى اقامت گزید. محمد تقى حدود چهار سال در کربلاى معلّى از حوزه علمیه و از فیوضات سید الشهداء علیه السلام استفاده نموده و به تهذیب نفس مىپردازد و در این مدّت بخش معظمى از کتابهاى فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر مىخواند.
در سال 1352 هـ.ق براى ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرف و قسمتهاى پایانى سطح را در محضر آیات عظام به پایان برد و در ادامه از محضر اساتیدى چون آیات اللّه شیخ مرتضى طالقانى، سید ابوالحسن اصفهانى، حاج آقا ضیاء عراقى، میرزاى نائینى، حاج شیخ محمد حسین غروى کمپانى به تکمیل نظریات فقهى و اصولى خویش پرداخت.
آیتاللّه بهجت در ضمن تحصیل به تهذیب نفس پرداخته و در جستجوى استاد و مربى اخلاق پى به وجود آیتاللّه سید على قاضى مىبرد و پس از حضور در محضر پر فیض آن عارف کامل، مورد ملاطفت و عنایات ویژه آن استاد معظم قرار مىگیرد.
ایشان پس از تکمیل دروس، در سال 1363 هـ.ق برابر با 1324 هـ.ش به ایران مراجعت کرده چند ماهى در وطن خود فومن اقامت گزید و پس از مدّتى در حالى که آماده براى مراجعت به نجفاشرف مىشود به قصد زیارت حرم مطهّر کریمه اهل بیت حضرت معصومه سلام اللّه علیها و اطلاع یافتن از وضعیّت حوزه علمیه قم به این شهر سفر مىکند پس از اقامت چند ماهى در قم و شنیدن خبر رحلت استادان بزرگ نجف تصمیم مىگیرد که در شهر مقدّس قم اقامت کند.
وى از محضر آیتاللّه حجت کوه کمرهاى و سپس آیتاللّه بروجردى بهره برد و خود به تدریس سطوح عالیه مشغول و تا آخرین روزهاى عمر بیش از چهل سال به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت.
با اینکه ایشان با بیش از سى سال اشتغال به تدریس خارج فقه، فقیهى شناخته شده بود ولى همواره از پذیرش مرجعیت سرباز میزد.
یکى از شاگردان ایشان علت پذیرش مرجعیت از سوى ایشان و نیز عدم تغییر وضعیت آیتاللّه بهجت بعد از مرجعیت را اینگونه بیان مىکنند، «بعد از مرجعیت منزل آیتاللّه بهجت هیچ تغییرى نکرده است، ملاقات و پذیرایى از بازدید کنندگان در منزل امکان ندارد لذا در اعیاد و ایام سوگوارى، در مسجد فاطمیه از ملاقات کنندگان پذیرایى مىشود. قبول مرجعیت ایشان به نظر من یکى از کرامات ایشان است، یعنى شرایط زندگى ایشان آن هم در سن هشتاد سالگى به هیچ وجه ایجاب نمىکرد که زیر بار چنین مسؤولیتى برود و کسانى که با ایشان آشنایى داشتند هیچ وقت حدس نمیزدند که امکان داشته باشد آقا یک وقتى حاضر بشوند پرچم مرجعیت را به دوش بکشند و مسؤولیتش را قبول کنند و بدون شک جز احساس یک وظیفه متعین چیزى باعث نشد که ایشان این مسؤولیت را بپذیرد.»
تا اینکه بعد از فوت مرحوم آیتاللّه سید احمد خوانسارى(ره) جلد اول و دوم کتاب «ذخیرة العباد» (جامع المسائل کنونى) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیتاللّه العظمى اراکى(ره) اجازه نشر رساله عملیه
خویش را دادند، سرانجام وقتى جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیهاى هفت نفر از آن جمله حضرت آیتاللّه العظمى بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفى کرد و عدّهاى علماى دیگر از جمله آیتاللّه مشکینى و آیتاللّه جوادى آملى و...مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال درخواستهاى مصرانه مکرر، راضى شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد. با این حال از نوشتن نام خویش بر روى جلد کتاب دریغ ورزیدند
و بعد از فوت مرحوم آیتاللّه اراکى و پیام جامعه مدرسین و اطلاع از انتشار اسمشان فرمودند :«فتاواى بنده را در اختیار کسى قرار ندهید»، از ایشان توضیح خواسته شد فرمودند :«صبر کنید، همه، رساله خود را نشر دهند، بعدها اگر کسى ماند و از دیگران تقلید نکرد و فقط خواست از ما تقلید کند آن وقت فتاوى را منتشر کنید» چند ماه پس از این رخداد رساله ایشان توسط بعضى از اهل لبنان به چاپ رسید.
این عارف وارسته پس از 96 سال عمر با برکت و عمرى تلاش براى تربیت شاگردانى وارسته و خدمات شایانى به حوزههاى علمیه و جهان اسلام، او که حتى براى یک بار روى از محبوب برنگرداند و با غیر به گفت و گو ننشست و در پرتو انوار عبادت و فقاهت،عالىترین مدارج کمال انسانى را پیمود در روز یکشنبه 27/2/88 به نداى ارجعى لبیّک گفت و روح بلندش به رفیعترین مرتبه قرب حق واصل گردید.
مقام معظم رهبرى حضرت آیتاللّه العظمى خامنهاى(مد ظله) در پیامى به مناسبت درگذشت آن عارف وارسته چنین فرمودند :
بسم اللّه الرحمن الرحیم
انا للّه و انا الیه راجعون
با دریغ و افسوس فراوان خبر یافتیم که عالم ربانى، فقیه عالیقدر و عارف روشن ضمیر حضرت آیتاللّه حاج شیخ محمد تقى بهجت قدس اللّه نفسه الزکیه دار فانى را وداع گفته و به جوار رحمت حق پیوسته است. براى اینجانب و همه ارادتمندان آن مرد بزرگ، این مصیبتى سنگین و ضایعهاى جبرانناپذیر است. ثلم فى الاسلام ثلمة لایسدها شىء آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار میرفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوى بىپایان نیز بودند. دل نورانى و مصفاى آن پارساى پرهیزگار، آئینه روشن و صیقل یافته الهام الهى، و کلام معطر او راهنماى اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود. اینجانب تسلیت صمیمانه خود را به پیشگاه حضرت بقیة اللّه ارواحنا فداه تقدیم میدارم و به حضرات علماى اعلام و مراجع عظام و شاگردانو ارادتمندان و مستفیضان از نفس گرم او و بویژه به خاندان مکرّم و آقازادگان ارجمند ایشان تسلیت عرض مىکنم و براى خود و دیگر داغداران از خداوند متعال درخواست تسلا و براى روح مطهر آن بزرگوار طلب رحمت و مغفرت مىکنم.
والسلام علیه و رحمة الله
سید على خامنهاى
27 اردیبهشت 1388 - 22 جمادى الاول 1430
به مناسبت اهمیّت انتخابات ریاست جمهورى که در پیش است آموزههایى براى انتخاب اصلح از آن سالک الى اللّه آویزه گوش مىکنیم:
«کسانى که بنا دارند در رأى دادن و یا انتخاب شدن، شرکت نمایند، باید متذکر باشند که کسانى حق انتخاب شدن و امین مردم با ایمان در مورد دین و دنیا بودن را دارند، که از رجال با عقل کامل کافى و ایمان کامل از شیعه اثنا عشریه و با علم به مسائل شرعیه در شخصیات و اجتماعیات و با شجاعت باشند.»
«انتخاب شوندگان از آنهایى باید باشند که در اظهارات و تروک (لایخافون فى اللّه لومة لائم) باشند و از رشوهها و تخویفات و نحو آنها دور باشند.»
«رأى دهندگان نباید به این توجه کنند که تا به حال چه بود، بلکه نظر نمایند که از حال چه باید بشود و چه باید نشود.»
ایشان درباره خصوصیات منتخب هم فرمودند:
«باید پرهیزگار و خداترس باشند، اراده خداى تعالى را بر همه چیز ترجیح بدهند، اگر فاقد بعض صفات باشند، اهل ائتمان نیستند و رأى دادن براى فاقدها بى اثر است، بلکه جایز هم نیست، مشکوک هم، متروک است.»
«هم رأى دهندگان و هم کسانى که به آنها رأى داده مىشود، خداى عظیم را ناظر به تمام خصوصیات بدانند.»
«بر رأى دهندگان و هم کاندیداهایى که قرار است، به آنها رأى داده شود، واجب مىشود که اگر بدانند یا احتمال بدهند که فاقد بعضى از آنها هستند خوددارى کنند.»
«ملاحظه نمایید دول کفر را (که) چگونه انتخاب مىنمایند و انتخاب مىشوند، چه کسانى انتخاب مىشوند، از چه راههایى انتخاب مىشوند، چه آرائى در مجلسهاى خودشان اظهار مىکنند و دولتهاى آنها چه عملیاتى بر طبق قانون مملکت و بر خلاف قانون عقل و دین، حتى ادیان منسوخه آنها، انجام میدهند که فساد و افساد آنها بر همه عقلاى دنیا آشکار است.»
«مخالفت نمایید با چگونگى کارهاى آنها و چگونگى وسائل و اسباب و مسببات آنها، که مطابقت با هیچ دین اصل دار و هیچ قانون عقل پسند، ندارند.»
فرازهایى از کلام معطّر او که دل را صیقل میدهد و راهنماى عمل رهجویان است تقدیم امت پاسدار اسلام مىگردد باشد تا ما هم از این سرچشمه فیوضات معنوى بهرهاى برده باشیم:
براى تسهیل طاعت، و اجتناب از معصیت، راهى جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که: طاعت، نزدیکى به تمام نعمتها و خوشىها و دارایىها و عزّتها است. و معصیت، عبارت است از محرومیّت و ناخوشى و ندارى و ذلّت...
اگر کسى اهلیّت داشته باشد یعنى طالب معرفت باشد و در طلب، جدیّت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن اللّه معلّمش خواهند بود!
نماز، جامى است از الّذّ لذائذ (لذّت بخشترین لذتها) که چنین خمرى خوشگوار در عالم وجود نیست!
اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دورى از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههاى اصلاح نماز، توسّل جدى در حال شروع به نماز به حضرت ولى عصر (عج) است.
این احساس لذت در نماز، یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سرى مقدمات در خود نماز. آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر مىکند و نورانیّت دل را مىبرد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنى فکرش را از غیر خدا منصرف کند.
معیار اصلى، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است شیرینترین ذکر است...همه چیز تابع نماز است؛ باید سعى کنیم این نماز را حسابى درستش کنیم... وقتى نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است، بالأخره محک، نماز است.
ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است، چون نماز به منزله کعبه است، و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهى داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.
نماز شب، مفتاح توفیقات است (کلید موفقیتها است).
بعضى از علما با سفارش به نماز اول وقت و یا نماز شب، زندگى آینده فرزندانشان را تأمین کردند.
خوب است که انسان اسم خود را در هر کار خیر بنویسد و خود را شریک گرداند، زیرا فرداى قیامت معلوم نیست کدام قبول و کدام رد مىشود!
انسان چه قدر به مرگ نزدیک است و در عین حال، چه قدر آن را دور مىپندار و از آن غافل است!
هر شب، در عوالمى از برزخ میرویم که هیچ اختیارش دست ما نیست...با این همه، این گونه از مرگ غافل هستیم!
جهت دعا این امور لازم است: الف. ثنا و تعظیم و تمجید ساحت مقدّس حضرت حق تبارک و تعالى، ب. اقرار به گناهان و اظهار ندامت از آن، که تقریباً به منزله توبه یا ملازم آن است، ج. صلوات بر محمد و آل محمد که وسیله واسطه فیض هستند، بُکاء و گریه، و اگر نشد تباکى (خود را وادار به گریه نمودن) ولو خیلى مختصر، هـ. و بعد از اینها، درخواست حاجت که در این صورت برآورده شدن حاجت، برو بر گرد ندارد....البته اگر این مطالب در سجده باشد، مناسبتر است.
کسى که مىخواهد روزیاش فراوان شود، این ذکر را بسیار بگوید و در آغاز و پایان آن هم، یک صلوات بفرستند...(اغننى بحلالک عن حرامک، و بفضلک عمن سواک: خدایا! مرا به وسیله حلالت از حرام خویش بىنیاز کن، و با فضل و بخشش خودت، از هرچه غیر خودت بى نیاز ساز!)
خدا کند در ما عشقى پیدا شود به مجموع قرآن و عترت، تا اوّلاً بتوانیم یگانگى قرآن و عترت و معجون مرکّب از آن دو را بیابیم، و ثانیاً در مقام پیروى و عمل، با توجه به آن دو و بر محور آن دو، طواف عاشقانه بنماییم و بدانیم که آنها از هر معشوقى بیشتر شایسته عشق ورزى هستند.
آیا مىتوانیم سالم، بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و مؤمنین بى تفاوت باشیم؟! آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان، به مقصود برسیم؟!
اگر بى تفاوت باشیم و براى رفع گرفتاریها و بلاهایى که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.
فقرا در کمبودها و فقر و نادارى، باید صبر و شکیبایى داشته باشند، و بدانند که آنها هم از نعمتهاى دیگرى برخوردارند که اغنیا برخوردار نیستند. و ثروتمندان، بلاها و ابتلائات و گرفتاریهایى دارند که مستضعفان و محرومان ندارند!
خدا کند که مادیات براى ما وسیله باشند، به گونهاى که وقتى امور دنیویه به ما اقبال کردند، سبب تأکید و اقبال ما به امور معنویه و آخرت گردند.
داشتن وسایل راحتى و رفاه، غیر از راحتى و رفاه و آرامش دل است: «الا بذکر اللّه تطمئن القلوب...؛ تنها وسیله آرامش دل، ذکر اللّه است» ولى ما بر اسباب تکیه مىکنیم و از مسبب الاسباب غافل هستیم.
خدا به ما توفیق تنبّه دهد که اگر در ابتلا و آزمایش قرار گرفتیم، بد را خوب و خوب را بد نبینیم... ما خرابیم، خدا کند بفهمیم که خرابیم تا به فکر اصلاح و درمان برآییم!
کمال انسان، به تقوا است «لا اقلّ من ذلک و لا اکثر؛ نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر.»
اى کاش مىفهمیدیم که چاره کار ما در یک چیز منحصر است و آن این است که: تکلیف الهى را تشخیص بدهیم و بدانیم که چه کار را باید بکنیم و چه کار را نباید بکنیم!
فحش و توهین نا اهل نباید ما را ناراحت کند و از راه و مقصد، سست و دل سرد نماید.
اگر بخواهیم محیط خانه گرم و با صفا و صمیمى باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشى و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانى باشد.
خوشا به حال کسى که خطاى خود را ببیند، و به عیب خود توجه داشته باشد و عیوب دیگران را نادیده بگیرد و خود را کامل و بىنقص نبیند.
خوب است انسان کار امروز را به فردا، بلکه کار هیچ ساعتى را به ساعت دیگر احاله نکند، مگر از روى عذر، وگرنه نمیداند که بعد از این ساعت چه طور مىشود!
واى بر ما اگر در خصوص خوردنیها و نوشیدنیها از حرام اجتناب نکنیم! زیرا همین غذاها است که منشأ علم و ایمان و یا کفر ما مىشود!
بلاهایى که بر ما وارد مىشود، تمام رحمت است، حداقل باعث تکفیر گناهان مىشود.
این دعا خیلى عالى است که دستور داده شده است در زمان غیبت خوانده شود که: «یا اللّه، یا رحمان، یا رحیم یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبى على دینک!؛ اى خدا، اى رحمت گستر، اى مهربان، اى گرداننده دلها، دل مرا بر دینت ثابت و استوار گردان!»
آیا مىشود کسى با خدا و اولیاى خدا ارتباط دینى و معنوى داشته باشد، ولى در مواقع مهمّه، دستگیرى نشود و مخذول گردد و راهنمایى نشود؟!
زهد، با داشتن دنیا منافات ندارد...میزان در زهد، دنیا داشتن یا نداشتن نیست، بلکه میزان دل بستن یا نبستن به دنیا است.
باب رسیدن به کمالات و لقاء اللّه مفتوح است. حیف نیست این مراحل را که از راه بندگى حاصل مىشود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟!
قلّت جمعیت حقّ و کثرت اهل باطل، نباید ما را در مسیر و پیمودن راه حقّ، مضطرب و دل سرد کند. یا باز دارد!
وداع از این دنیا براى ما بسیار نزدیک است، ولى ما آن را بسیار دور مىبینیم، و گرنه این قدر با هم نزاع نداشتیم.
به اندازهاى طالب مغفرت و هدایت در رسیدن به مقصد و یافتن او، و به داخل شدن در محضر قرب و معرفتش نزدیک است، که گویا به او مىگویند: رسیدى، داخل شو!
در طرف سقوط، انسان از ابلیس بدتر، و در طرف صعود، از ملک بالاتر است.
کسى که از معنویّات، و معرفت خدا بهرهمند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟! چه کیمیایى بالاتر از خداشناسى؟!
انسان هر راهى را بدون تقیّد و پایبندى به قرآن و سنّت برود، روز به روز تنزّل مىکند.
با توجه به عیوب خویش و اصلاح آنها، فرصت رسیدگى به حساب هر روز خود را نداریم، چه رسد به حساب مردم!
به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمىتوانیم دیگران را اصلاح کنیم.
باید بدانیم که مطلب فقط یکى است و آن، بندگى خدا است. و بندگى خدا در طاعت خدا است، و طاعت خدا در ترک معصیت خدا در اعتقادات و در عمل است.
اگر انسان راستى راستى براى مؤمنین و مؤمنات دعا کند و براى خودش دعا نکند، ملک (فرشته) براى او دعا مىکند.
پرداخت حقوق الهى (مانند خمس و زکات و صدقه) سبب نموّ مال و تهذیب آن است، و اگر کسى این کار را بکند، مالش ترقّى کرده و زیاد مىشود.
هر کس به پایینتر از خودش نگاه کند و بگوید :«الحمد للّه»، اصلاً خود همین شکرگزارى، سبب غنا مىشود...خود این شکر، موضوعیّت و سببیّت براى غنى شدن فقیر دارد.
عدّهاى توکّل را براى خودشان روزى میدانند، و اینها در واقع غنىّ هستند. احراز کردهاند که اگر بر خدا توکّل کنند، روزیشان به آنها میرسد، و اگر نرسید، کشف مىکنند که لازم نبوده است.
اگر علم و عمل با هم شد، دیگر کمبودى نیست... همین که انسان به معلوماتش عمل کرد، دیگر حالت منتظرهاى ندارد، بقیّه بر عهده خداست.
کسى که بداند در مرآى و مسمع خدا است، نمىتواند گناه کند. تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمىبینیم.
ما باید با احادیث سر و کار داشته و آنها را مطالعه کنیم، چرا که شفا در اینها است.
هر روز، یک روایت از کتاب(جهاد النّفس) وسائل الشیعه را مطالعه کنید. در واضحاتش بیشتر فکر کند. بعد این را در خودتان مىبینید که سر یک سال، عوض شدهاید.
کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکى قلب و استیحاش از عبادت و زیارات است. از این جهت است که، احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوتها، به سبب مجالست با ضعفاى در ایمان، به سوء حال و نقصان مبدّل مىشوند.
بعضى گمان مىکنند که ما از ترک معصیت عبور کردهایم،غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است.
شرط استجابت دعا، ترک معصیت است...گاهى مصلحت، در غیر تعجیل است و گاهى مصلحت، در تبدیل به احسن است. داعى خیال مىکند مستجاب نشده است و اهل یقین مىفهمند.
با کسى نشست و برخاست بکنید که همین که او را دیدید به یاد خدا بیفتید، به یاد طاعت خدا بیفتید، نه با کسانى که در فکر معاصى هستند و انسان را از یاد خدا باز میدارند.
خدا میداند یک صلواتى را که انسان بفرستد و براى میّتى هدیه کند، چه معنویّتى، چه صورتى، چه واقعیتى براى همین یک صلوات است!
چه خوب است انسان، عبادت و کار خیر که انجام میدهد، بگوید: کارى نکردم، اما کار نیک و خوبى که از دیگران دید، بگوید: چه قدر کار بزرگى انجام داده است!
اگر ما به مقدارى که طفل صغیر به پدر و مادرش اعتماد دارد، به مولاى خودمان اعتماد داشته باشیم، کار درست مىشود!
انسانى که نان خشکى او را سیر مىکند، و یا با سبزى و ماست و پنیر مىتواند زندگى کند، این همه حرص و طمع به دنیا و مال دنیا براى چه؟!
خود را مریض نمیدانیم، و گرنه علاج آسان است.
اگر جلوى خود را در ارتکاب معاصى نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهى، و یا به جایى میرسد که از رحمت خدا ناامید مىشویم.
خداوند متعال مىفرماید :«و من احیاها فکانّما أحیا النّاس جمیعاً؛ (مائده، 32) هر کس یکى را احیا کند، گویا همه مردم را احیا کرده است.» منظور از حیات در این آیه شریفه، نجات دادن از ضلالت و گمراهى در دین است.
دلیل عقب ماندگى ما آن است که اموال شبهه ناک مصرف مىکنیم. و مال شبهه ناک، ایجاد تردید و شبهه مىکند!
در تعبّدیّات، کوه کندن از ما نخواستهاند، سخت ترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت، تغییر وقت خواب است نه اصل بىخوابى، بلکه نیم ساعت زودتر بخواب، تا نیم ساعت زودتر بیدار شوى!
کمتر کسى پیدا مىشود که زندگى بر وفق مراد او باشد. هرگونه عیش و نوش دنیا، با هزار تلخى و نیش همراه است! اگر کسى دنیا را این گونه پذیرفت و شناخت، در برابر ناگواریها و بدیهاى همسر و همسایه و... کمتر ناراحت مىشود، زیرا از دنیا بیش از این که خانه بلا است، انتظار نخواهد داشت!
گویا علّت عقب ماندگى ما، ترک مستحبّات! است علماى سابق، بدان ملتزم بودند، از قبیل زیارت و دعا و تلاوت قرآن و یا نماز اول وقت و ترک مکروهات، مانند خواب بین الطلوعین.
گاهى به مطالب و دستورات روشن و آسان شرعى که میدانیم، عمل نمىکنیم، و آن گاه نزد اساتید معرفت و اخلاق و تربیت میرویم، و تقاضاى ذکرى سنگینتر و مطالبى بالاتر از آن چه لازم داریم مىکنیم... این، علامت آن است که نمىخواهیم از راه صحیح، بالا برویم و به کمالات و درجات عالى معنوى برسیم!
ظلم و ستمى که هیچ تلافى و انتقام از ظالم در آن صورت نگیرد، در عالم وجود ندارد.
اگر این راه (عبودیّت و ترک معصیت) تا آخر مشکل بود، و به سهولت و رغبت، منتهى نمىشد، مورد تکلیف و ترغیب و تشویق از خالق قادر مهربان نمىشد!
هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم مىفرماید!
سؤال: ما آلوده به پستىهاى درونى و بیرونى هستیم، ما را طبابت کنید و در پیمودن این طریق، ما را راهنمایى فرمایید؟
جواب: بسمه تعالى، زیاد بگویید :«استغفر اللّه» و خسته نشوید و خاطر جمع باشید این علاج است. «داءکم الذنوب و دواءکم الاستغفار؛ درد شما، گناهان است، و دواى شما استغفار.»
اگر کسى هدف خلقت انسان را بفهمد، بسیار برایش شیرین است که هفتاد بار زنده مىشود و دوباره شهید شود!
خدا میداند در تعداد این اوراد و اذکار، چه اسرارى نهفته است و هر کدام براى رفع و دفع چه امراضى مفید است که بعضىهایش را مىفهمیم و از بعضى اطلاع نداریم!
گفتیم: به کام وصلت خواهم رسید روزى، گفتا: درست بنگر، شاید رسیده باشى (اگر معناى این شعر فهمیده شود، معناى این آیه
شریفه معلوم مىشود که مىفرماید: «سنریهم آیاتنا فى الآفاق و فى أنفسهم حتّى یتبیّن لهم انّه الحقّ أولم یکف بربّک أنّه على کلّ شىءٍ شهید؛ (فصلت، 53) به زودى آیات خود را در آفاق و نواحى (زمین و آسمان) و در درون آنها، به آنان مىنمایانیم، تا بر آنان آشکار گردد که خداوند فقط حق است. آیا براى حق بودن پروردگارت همین بس نیست که او برهر چیز، مشهود است»).
توسل به قرآن و حمل و فهم و قرائت آن، براى نجات عموم مردم ـ چه رسد به خواص ـ مفید است.!
اگر به قرآن عمل مىکردیم، دیگران را به اسلام و قرآن جذب مىنمودیم، زیرا قرآن، جامع کمالات همه انبیاى اولواالعزم (علیهم السلام) است.
اگر مسأله امامشناسى بالا رود، خداشناسى هم بالا میرود، زیرا چه آیتى بالاتر از امام (علیه السلام)؟! امام آیینهاى است که حقیقت تمام عالم را نشان میدهد.
یکى از کرامتهاى شیعه، قبور و مزارهاى امامزادگان است، لذا نباید از زیارت آنها غافل باشیم و خود را اختیاراً محروم سازیم!
یک دست شما قرآن، و دست دیگر عترت باشد! عترت، معارفش در مثل نهج البلاغه است، اعمالش در مثل صحیفه سجادیّه است، اعمال تکلیفیّهاش در مثل همین رسالههاى عملیّه است.
ما در دریاى زندگى در معرض غرق شدن هستیم، دستگیرى ولىّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولىّ عصر (عج) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.
به افرادى که پیش از ظهور در دین و ایمان باقى مىمانند و ثابت قدم هستند، عنایات و الطاف خاصى مىشود.
هر کس باید به فکر خود باشد و راهى براى ارتباط با حضرت حجت (عج) و فرج شخصى خود پیدا کند، خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد، یا نزدیک!
افسوس که همه براى برآورده شدن حاجت شخصى خود به مسجد جمکران میروند، و نمیدانند که خود آن حضرت چه التماس دعایى از آنها دارد که براى تعجیل فرج او دعا کنند!
ائمه (علیهم السلام) فرمودهاند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما میآییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!
روایت دارد که در آخر الزّمان همه هلاک مىشوند به جز کسى که براى فرج دعا مىکند. گویا همین دعا براى فرج، یک امیدوارى است و یک ارتباط روحى با صاحب دعا است. همین، مرتبهاى از فرج است.
راه خلاص از گرفتارىها، منحصر است به دعا کردن در خلوات براى فرج ولىّ عصر (عج)، نه دعاى همیشگى و لقلقه زبان... بلکه دعاى با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.
*
درود خداوند بر آن عارف وارسته که عاش سعیداً و مات سعیداً.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 80 |