تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,122 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,040 |
نکته هایى اخلاقى از کلمات امام خمینى سلام الله علیه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 17، خرداد 1388 | ||
نویسنده | ||
پور یاسر جهانى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نکته :18 رفق و مدارا بانفس
در باب ارتیاض نفس و سلوک راه حق نیز رفق و مدارا بانفس،از مهمات به شمار میرود چه بسا که سختگیرى برنفس خصوصآ در اوائل و خصوصآ براى جوانها اسباب تنفر نفس از ارتیاض و سلوک شود و از زیر بار حق فرار کند.()
باید دانست هر یک از مشایخ عرفان در باب ارتیاض و سلوک و مجاهدت نفس، برنامه خاصى براى خود داشته و رهروان را بر طبق آن به صراط مستقیم هدایت مىکنند. این برنامهها به گونهاى است که داراى حد و حدود مشخصى است به طورى که کمتر از آن حد از ریاضت و سلوک بیرون و بیشتر از آن باعث زمین خوردگى و شکستگى نفس مىشود.بزرگان از این برنامهها دو هدف دنبال مىکنند.هدف اول آن است که بااین برنامهها سالک را تربیت نموده ونفس او را به گونهاى رشد دهند که سر خود بار نیامده،و از مسیر اسلام بیرون نرود و دیگر آنکه سالک را در حالت اعتدال نگه داشته و او را منع کنند از اینکه بخواهد به نفس خود بیش از اندازه فشار بیاورد.این به آن دلیل است که گاهى مشاهده مىشود برخى سالکان از شدت شوقى که براى سلوک البته در ابتدا دارند، فشارهاى بىمورد به خود آورده و بىخبر از اینکه این اعمال بیشتر به ضرر آنهاست تا به نفعشان، سعى مىنمایند با این کارها خود را به خیالشان به خدا بیشتر نزدیک کنند. وظیفه یک پیر سالک در اینجا آن است که با
برنامهاى صحیح، سالک را در مسیر مستقیم که مرضىّ خدا و رسول است نگاه دارد.اسلام از ریاضات آن حدى را از انسان خواسته است که او را از راه سلوک باز ندارد؛بیش از این و غیر ازاین چیز دیگرى نخواسته است.تنها اثرى که این ریاضات بیش از حد اندازه براى انسان دارد آن است که، نفس از زیر بار مسئولیت تکلیف، شانه خالى کرده وبه جاى آنکه رهرو باشد از راه میایستد. سالک آن است که پیوسته رود نه آن که گاهى تند برود و گاهى نرود. براى نمونه به موارد زیر توجه کنید:
1. دستور براى خوردن: خداوند مىفرماید :کلوا واشربوا ولا تسرفوا انه لایحبّ المسرفین؛() یعنى به اندازه بخورید وبیاشامید و در خوردن اسراف وزیاده روى نکنید که خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.» زیرا زیاد خوردن دل را مىمیراند.پس نه زیاد بخورید و نه کم بلکه به اندازه بخورید.
نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت برآید
2. دستور براى به اندازه حرف زدن: از پیغمبر(ص) روایت شده است که فرمود: لا تکثروا الکلام بغیر ذکر الله، فان کثرة الکلام بغیر ذکر الله، قسو القلب، ان ابعد الناس من الله القلب القاسى؛() زیاد صحبت نکنید به جز ذکر خدا زیرا زیادى صحبت کردن دل را سخت مىکند و همانا دورترین مردم از خدا سنگدلترین آنهاست. حدیث تأکید بر زیاد صحبت کردن دارد نه اصلا حرف نزدن بلکه درجایى صحبت کردن بهتر از خاموشى است. براى نمونه امام خمینى(ره) مىفرمایند: "در اوایل امر که خود متعلم است باید به بحث و درس و تعلّم اشتغال پیدا کند و زبان از کلام به غیر ذکر خدا و آنچه مربوط به اوست بر بندد تا افاضات ملکوتى برقلب او سرشار شود و چون وجود او حقانى شد و از گفتار و اقوال خود مطمئن شد به سخن آید و به تعلیم وتربیت و دستگیرى مردمان برخیزد ولحظهاى از خدمت آنها ننشیند تا خداى تعالى از او راضى شود واگر نقصى در میان داشته باشد به واسطه این خدمت خدایتعالى جبران کند"() زیاده روى در هر چیز حتى عبادات خوب نیست بهترین امور متعادل ترین آنهاست.امام خمینى(ره) در بیان زیاده روى در کلام و مفاسد آن مىفرمایند: "سخنان لغو و بیهوده وکلمات زشت و ناشایسته بسیار مضر به حال روح است و نفس را از صفا و صلاح و سلامت و وقار و طمأنینه وسکونت ساقط مىکند و کدورت و غفلت و ادبار میآورد و ذکر خدا را از نظر بیندازد و حلاوت عبادت و ذکر الله را از ذائقه روح ببرد و ایمان را ضعیف وناچیز کند و دل رابمیراند ولغزش وخطا از آن زیاد شود و پشیمانى بسیار ببار آورد و کدورت بین دوستان و دشمنى بین مردم ایجاد کند و مردم را به انسان بدبین کند و او را از نظر آنان بیندازد و اطمینان و وثوق از او ساقط شود و او را در نظر مردم بى وزن وبى مقدار کند واینها در صورتى است که برکلام او مترتب نشود معصیتهاى گوناگون لسانى"() انسان واقعآ باید درکلام خود تأمل کند. عادت ما انسانها این است که، درجایى که نباید حرف بزنیم حرف میزنیم و درجایى که باید حرف بزنیم حرفى نمیزنیم و این خود مفسده و عیبى بزرگ است که قدرى احتیاج به مراقبه دارد.
3. دستور براى خوابیدن: سالکان باید بدانند نخوابیدن بىمورد فایدهاى به حالشان ندارد.انسان تا زمانى که درتهجد وعبادت شبانه است خوب است وبقیه اوقات شب را باید بخوابد. هیچ یک از بزرگان عرفان نگفتهاند سالک باید تمام شب را بیدار باشد. خداوند در قرآن خطاب به پیغمبر اعظمش که بزرگترین و نزدیکترین انسانها نزد خداست مىفرماید:یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلا نصفه اوانقص منه قلیلا() در این آیه هیچ اشاره نشده است به اینکه پیامبر باید تمام شب بیدار باشد.با اینکه پیامبر احتیاج به مقام روحانى قوى و زیادى دارد. حال که دستور خداوند به پیامبر این است، بالتبع به سالکان دیگر که داراى مقامى پایینتر از مقام رسول خدا هستند نیز همین است. هم چنین حقتعالى مىفرماید :و من اللیل فتهجّد به نافلة لک عسى ان یبعثک ربک مقاما محمودا.()
4. دستور براى نکاح: برخى از سالکان فکر مىکنند که عزوبت ماندن بهتر از ازدواج است زیرا زندگى را مانع پیشرفت خود میدانند بنابراین با مشقت زیاد وگوشهگیرىهاى بیجا سعى در سرکوب نفس شهوانى خود نموده تا میل ازدواج از دلشان بیرون رود؛ غافل از این که اگر شهوت چیز بدى بود، خداوند خود آن را در انسان قرار نمیداد؛ پس وقتى خداوند آن را در وجود انسان قرار داده او را بىنیاز از آن هم ننموده، بنابراین راهى براى اطفاء نائره شهوت درنظر گرفته وآن را ازدواج نام نهاده است. دستور ازدواج در اسلام معروفتر ازآن است که بخواهیم درمورد آن بحث کنیم.به قدرى حدیث "النکاح سنتى" درمیان مردم معروف شده است که انگار تمام حرف اسلام درمورد ازدواج، در همین جمله نورانى خلاصه شده است. امامخمینى(ره)مىفرمایند: "پس سالک از روى اقتضائات احوال وایام سلوک بانفس رفتار کند و در ایام اشتغال شهوت که غرور جوانى است طبیعت را بکلى منع از حظوظش ننماید وبا طرق مشروعه آتش شهوت را فرو نشاند پس نکاح وازدواج که از سنن بزرگ الهیه است که علاوه بر آنکه مبدأ بقاء نوع انسانى است در سلوک راه آخرت مدخلیت بسزادارد".() در رساله لب اللباب در مورد رفق و مدارا بانفس وارد شده است که:"و از این اهم امورى است که باید سالک الى الله آن را رعایت کند، چه، اندک غفلتى در این امر سبب مىگردد که علاوه بر آنکه سالک از ترقى و سیر باز مىماند، بلکه براى همیشه بکلى از سفر ممنوع خواهد شد. سالک در ابتداى سفر در خود شور و شوقى زاید بر مقدار مترقب مىیابد و یا در بین سفر هنگام ظهور تجلیّات صوریه جمالیه، عشق و شور وافرى در خود حس مىکند و در اثر آنها تصمیمگیرد اعمال کثیره عبادیهاى را به جاى آورد، لهذا اکثر اوقات خود را صرف دعا و ندبه مىنماید، به هر عمل دست میزند و از هر کس کلمهاى میآموزد و از هر غذاى روحانى لقمهاى بر میدارد. این طرز عمل علاوه بر آنکه مفید نیست (بلکه) زیان آور است، چون در اثر تحمیل اعمال گِران بر نفس، ناگهان در اثر فشارى که بر نفس وارد شده، نفس عکس العمل نشان داده و عقب زده و بدون گرفتن نتیجه، سالک از همه کارها مىماند و دیگر در خود میل و رغبتى براى اتیان جزیىترین جزء از مستحبات احساس نمىکند، و بناء علیهذا سالک باید وقتى مشغول به عبادت مىشود با آنکه هنوز میل و رغبت دارد، دست از عمل بکشد تا میل و رغبت به عبادت در او باقى مانده، همیشه خود را تشنه عبادت ببیند. مثل سالک در به به جا آوردن عبادات، مانند شخصى است که مىخواهد غذا تناول کند، اولاً باید غذایى را انتخاب کند که مساعد با مزاج او باشد و ثانیا قبل از اینکه سیر شود، دست از خوردن باز دارد تا پیوسته میل و رغبت در او باقى باشد.()
همچنین امام خمینى مىفرمایند: "اگر نفس را در اوقات خستگى وکسالت وادار به عبادت کند ممکن است آثار بدى به آن مترتب شود که از جمله آنهاست که انسان از عبادت منضجر شود وتکلّف وتعسّف آن زیاد گردد وکم کم باعث تنفر طباع نفوس شود".()
دستور زیر از استاد عرفان عملى و عارف کبیر میرزا جواد ملکى تبریزى (قدس سره) وارد شده است که آن را براى مرحوم آیة اللّه کمپانى فرستادهاند و در آن به نکات خوبى در مورد آن میزانى که دربالا بیان شد(چه در مورد خوردن و چه در مورد خوابیدن)، اشاره فرمودهاند. لطفآ با دقت این دستور را بخوانید و استفاده کنید. در قسمتى از این دستور ایشان مى فرمایند:" بسم الله الرحمن الرحیم فدایت شوم،در باب اعراض از جدّ و جهد رسمیات و عدم وصول به واقعیات که مرقوم شده و از این مفلس استعلام مقدمه موصله فرمودهاید، بى رسمیت بنده حقیقت آنچه که براى سیر این عوالم یاد گرفته و بعضى نتایجش را مفصلا در خدمت شریف ابتداى خود صحبت کردهام و از کثرت شوق آنکه با رفقا در همه عوالم همرنگ بشوم، است و مخ آنچه از لوازم این سیر میدانستم، بى مضایقه
عرضه داشتم، حالا هم اجمال این را به طریقهاى که یاد گرفتهام، مجدداً اظهار میدارم: طریق مطلوب را براى راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانى تا از عالم مثال خود نگذشته، به عالم عقلى نخواهد رسید، و تا به عالم عقلى نرسیده، حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید لذا به جهت اتمام این مقصود مغفور - جزاه الله عنا خیر جزاء المعلمین - مىفرمود که:
باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند، تا جنبه حیوانیت کمتر، و روحانیت قوت بگیرد، و میزان آن را هم، چنین فرمود: که انسان اولاً روز و شب زیاده از دو مرتبه غذا نخورد، حتى تنقلات ما بین الغذائین نکند. ثانیاً هر وقت غذا مىخورد، باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگى بخورد، و آن قدر بخورد که تمام سیر نشود، این در کم ( کمیت) غذا، و اما کیفش، باید غیر از آداب معروفه، گوشت زیاد نخورد، به این معنى که شب و روز هر دو نخورد، و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را، یعنى هم روز و شب را ترک کند، و یکى هم اگر بتواند للتکیّف نخورد، و لا محال آجیل خور نباشد و اگر احیاناً وقتى نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد، استخاره کند. و اگر بتواند روزههاى سه روز هر ماه را ترک نکند.و اما تقلیل خواب مىفرمودند: شبانه روز شش ساعت بخوابد. و البته در حفظ لسان و مجانبت (دورى از) اهل غفلت اهتمام زیاد نماید. اینها در تقلیل حیوانیت کفایت مىکند. و اما تقویت روحانیت اولاً، دائماً باید همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. تا مىتواند ذکر و فکر را ترک نکند که این دو جناح سیر آسمان معرفت است. در ذکر، عمده سفارش اذکار صبح و شام اهم آنها که در اخبار وارد شده، و اهم تعقیبات صلوات و عمدهتر ذکر وقت خواب که دراخبار مأثور است، لا سیما متطهرا در حال ذکر به خواب رود. و شبخیزى، مىفرمودند: زمستانها سه ساعت، تابستانها یک ساعت و نیم و مىفرمودند که در سجده ذکر یونسیه، یعنى در مداومت آن، که شبانه روز ترک نشود، هرچه زیادتر توانست کردن، اثرش زیادتر، اقل اقل آن چهارصد مرتبه است، خیلى اثرها دیدهام. بنده خود هم تجربه کردهام. چند نفر مدعى تجربهاند. یکى هم قرآن که خوانده مىشود به قصد هدیه به حضرت ختمى مرتبت صلوات الله علیه و آله خوانده شود.()
عزیزان این نکتهاى که یک مقدار بر روى آن تکیه کردم از جمله امورى است که سهل انگارى در آن زیاد صورت مىگیرد تا حدى که سالکان انواع فشارها را برنفس خود وارد مىکنند واز این راه قصد دارند زودتر به مقصد برسند در حالى که باید بدانند راه زود رسیدن این نیست، راهش آن چیزى است که اسلام و بزرگان اهل معرفت فرمودهاند نه چیزى زیاده بر آن.
نکته :19 اجتناب از غضب
"اما غضب از ضعف نفس وتزلزل آن و سستى ایمان و عدم اعتدال مزاج روح و محبت دنیا و اهمیت دادن به آن و خوف از دست رفتن لذائذ نفسانیه است".()
خشم دراصل نیرویى است دفاعى که خداوند آن را به منظور دفاع از خود و پاسدارى از دین حق در انسان گمارده است ولى چون از محور اصلى خود خارج گردید تبدیل به یکى از رذایل بزرگ مىشود و رذایل مهم دیگرى را باخود به همراه میآورد.پس اگر انسان خشم بگیرد براى دفاع از حق این از فضایل بوده وممدوح است ولى اگر خلاف جهت ذاتى این قوه رفتار کند و در راه غیر صحیح استفاده کند از رذایل مهمى به شمار میرود که آثار سوء بسیارى به بار میآورد.امام خمینى(ره) مىفرمایند: "کمتر چیزى مثل آتش سوزان غضب انسان را به سرعت برق به عالم بدبختى وهلاکت سوق دهد.چه بسا که با یک غضب انسان از دین خدا خارج شود وبه خدایتعالى وانبیاء عظام او جسارتها کند و چه بسا که با یک غضب یک ساعته به قتل نفوس محترمه دچار شود".() براساس فرمایش علماى اخلاق یکى از مهمترین قواى بدن قوّه غضبیه است که کار اصلیش دفع مضرات است.این قوه دو طرف افراط (تهور) وتفریط (جبن) و یک حد اعتدال (شجاعت) دارد. حد افراط و تفریط آن در هر صورت از نظر اسلام مردود است. مهم در اینجا آن است که فرد خود را به مرتبه عقل رسانده و قوّه غضب خود را تحت نیروى عقل در آورد آنگاه به صفت و ملکه شجاعت دست پیدا مىکند.
غضب درآینه آیات وروایات
"وسارعوا الى مغفره من ربکم وجنّة عرضها السموات والارض اعدّت للمتقین الذین ینفقون فى السرّاء و الضرّاء والکاظمین الغیظ والعافین عن الناس والله یحبّ المحسنین؛() شتاب کنید به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى که وسعت آن آسمانها و زمین است و براى تقوا پیشهگان آماده شده همانها که درتوانگرى و تنگدستى انفاق مىکنند و خشم خود را فرو مى نشانند واز مردم در مىگذرند و خداوند دوستدار نیکوکاران است.» امام صادق (ع) فرمود:پدرم مىفرمود: چه چیزى سختتر از غضب است؟به تحقیق مرد ممکن است غضب کند ومرتکب قتل کسى شود که خداوند خون او را حرام کرده و یا به زن شوهر دارى افتراى زنا بزند() و امام على(ع) فرمود: از خشم بر حذر باش زیرا که خشم لشکرى بزرگ از سپاهیان شیطان است() همچنین پیامبر(ص) فرمود: خشم ایمان را فاسد مىکند چنانکه سرکه عسل را() و باز امام باقر فرمود: کسى که خشمش را از مردم نگهدارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او نگهدارد.()
راه کنترل غضب
براى جلوگیرى از خشم از امام باقرنقل شده است: فرد خشمگین اگر ایستاده است بنشیند، واگر از خویشان خود خشمگین است، سعى کند به او نزدیک شده و با او تماس برقرار کند زیرا که خویشاوند وقتى با خویش خود تماس برقرار کند تسکین پیدا مىکند.() ملااحمدنراقى در کتاب معراج السعاده در باب معالجه مرض غضب مطالب ارزندهاى دارند که به گوشهاى از آن اشاره مىشود: اول آنکه سعى کند در ازاله اسبابى که باعث هیجان غضب مىشود مثل فخر وکبر و عجب وغرور و لجاج وحرص و دشمنى و حب جاه و مال که همه آنها از اخلاق رذیله مهلکه هستند وخلاصى از غضب با وجود آنها ممکن نیست پس ابتدا باید ازاله آنها را کرد تا ازاله غضب سهل و آسان باشد.دوم آنکه متذکر اخبار وآثارى کند که در مذمت غضب رسیده چنانکه شمهاى از آن گذشت. سوم متذکر احادیثى شود که در مدح و ثواب نگاهداشتن خود از غضب وارد شده و فوائد آن را در نظر آورد. چهارم آنکه ملاحظه فواید ضد غضب را که حلم باشد بکند ومدحى را که در این خصوص وارد شده است ببیند پس خود را خواهى نخواهى بر آن بدارد و حلم و بردبارى را برخود ببندد و غضب و خشم را برخود ظاهر نسازد اگرچه در دل خشمناک باشد واگر کسى مدتى چنین کند به تدریج عادت مىشود وحسن خلق از براى او حاصل مىشود.پنجم آنکه هر قول وفعلى که از او سرمى زند ابتدا در آن فکر کند و خود را از صدور آثار غضب محافظت نماید. ششم آن که اجتناب کند از مصاحبت کسانى که قوه غضب ایشان غالب و از فضیلت حلم خالى هستند.()
مهمترین نکتهاى که باید به آن اشاره شود این است که انسان تاخود عزم نکند و اراده ننماید در نابودى رذایل وخشکاندن ریشه فضایح،همه این تلاشها بیهوده خواهد بود.زمانى سالک به این مرتبه میرسد که نور ایمان در او قوّت گرفته وخواهان ترقى وکمال باشد وگرنه صرف گفتار چیزى را براى او عوض نمىکند.هرگاه عزم جزم براى قلع وقمع این صفت رذیله نمود آنگاه این کلمات براى او فایده بخش خواهد بود پس بیاییم بکوشیم تا با تقویت نیروى ایمان وتقوا در روح و جان خود راهى به سوى مقصد براى وصول به حق بگشاییم.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. شرح حدیث جنودعقل و جهل،امام خمینى،ص .318
. سوره اعراف،آیه .32
. وسائل الشیعه،شیخ حرعاملى،ج 12،ص .194
. شرح حدیث جنود عقل وجهل،امام خمینى،ص .388
. همان ص .391
. سوره مزمل، آیات 3 ـ .1
. سوره اسرا، آیه .80
. آداب الصلاة،امام خمینى،ص .26
. رساله لب اللباب در سیر وسلوک اولى الالباب،علامه سید محمدحسین حسینى تهرانى،باتلخیص ،ص 103 تا .139
. آداب الصلاة، امام خمینى،ص .23
. در آسمان معرفت، علامه حسن حسن زاده آملى،ص 110 ـ .107
. چهل حدیث امام خمینى،ص .142
. شرح حدیث جنود عقل و جهل،ص .142
. آل عمران 133 و .134
. کافى، شیخ کلینى، ج2، ص .303
. نهج البلاغه،نامه 69، ص .459
. وسائل الشیعه،ج 2،ص .469
. همان ص .224
. همان ص .302
. معراج السعاده،ملااحمد نراقى،ص .424
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 101 |