تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,101 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,035 |
امانت دارى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 18، اردیبهشت 1388 | ||
نویسنده | ||
آملى عبدالله جوادى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اعتماد اجتماعى یکى از سرمایههاى اصلى جامعه انسانى و بلکه یکى از نیازهاى اساسى اجتماع بشرى است به گونهاى که اگر اعتماد از جامعه سلب شود و مردم به همدیگر اعتماد نداشته باشند. روابط و پیوندها متزلزل و زندگى آدمى روبه ویرانى مىنهد و اگر در خانواده همسر به همسر خود و فرزندان به پدر و مادر و پدر و مادر به فرزندان خود اعتماد نداشته باشند، خانواده دچار از هم پاشیدگى خواهد شد، اگر در جامعه بین مسؤولان و مردم اعتماد متقابل وجود نداشته باشد، گسست اجتماعى بوجود آمده و در نتیجه نظام اجتماعى فرو خواهد ریخت.
عواملى در تحقق این اعتماد نقش دارد که در صورت توجه به آن این اعتماد تحکیم خواهد شد و در صورت نادیده گرفتن آن اعتماد از بین خواهد رفت از جمله آن عوامل که باعث تقویت اعتماد اجتماعى مىگردد امانت دارى است و در برابر آن چه که باعث زوال اعتماد اجتماعى مىگردد خیانت است. از این رو قرآن کریم یکى از ویژگىهاى مؤمنان را رعایت امانت دانسته و فرمود: «قد افلح المؤمنون.... و الّذین هم لاماناتهم و عهدهم راعون؛() مؤمنان رستگار شدند...آنها که امانتها و عهد خود را رعایت مىکنند.»
و در سوره معارج نیز در اوصاف نمازگزاران
واقعى یکى از ویژگىهاى آنها را رعایت امانتها و عهد خود میداند.() یعنى مؤمنان واقعى و همچنین نمازگزارانى که به حقیقت نماز مىگزارند امانتها را مراعات کرده و مراقب حفظ آنها هستند.»
امانت مانند امن و امان و ایمان از ریشه (ا.م.ن) و به معناى حالتى است که زمینه ساز حصول آرامش و اطمینان خاطر نسبت به چیزى است. امانت در حقیقت اداى حقى است که انسان به پرداختن به آن تعهد کرده است و در مقابل آن، خیانت به معناى خوددارى از اداى حقى است که آدمى پرداخت آن را عهدهدار شده است، در آموزههاى اسلامى امانت دارى از اهمیّت فوق العاده برخوردار است در قرآن کریم شش بار واژه امانت با جمع آن () و چهارده بار واژه امین() به کار رفته است و در روایات فراوانى نیز بر اهمیت آن تأکید شده است. در روایتى امام صادق(ع) ملاک دین دارى را راستگویى و امانت دارى دانسته و فرموده است: «لاتغتّروا بصلاتهم و لابصیامهم فان الرّجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتّى لوترکه استوحش ولکن اختبروهم عند صدق الحدیث و اداء الامانة؛()فریب نماز و روزه مردم را نخورید چه بسا انسانى به نماز و روزه حریص باشد به گونهاى که از ترک آن وحشت
داشته باشد و اگر بخواهید آنها را مورد اختبار و آزمایش قرار دهید با راستگویى و امانت دارى اختبار و آزمایش کنید و در حدیث 12 همین باب فرمود: به رکوع و سجود طولانى افراد نگاه نکنید، بلکه به راستگویى و امانت دارى آنان بنگرید.»()
و در تأکید بر اهمیت امانت دارى فرمود: «انّ اللّه لم یبعث نبیّاً الّا بصدق الحدیث و اداء الامانة؛() خداى سبحان هیچ پیامبرى را به نبوّت بر نینگیخت مگر به راستگویى و امانت دارى.»
یعنى چون پیامبران از ویژگى راستگویى و امانت دارى بهرهمند بودند خداى سبحان نعمت نبوّت را به آنان ارزانى داشته است.
و چون امانتدارى از جایگاه مهم در زندگى انسانها برخوردار است و همه آدمیان به ضرورت آن توجه دارند پیامبرانى که در بین خود به دعوت مىپرداختند براى این که جواب مخالفان را بگویند مىفرمودند: «انى لکم رسول امین؛ من مسلّماً براى شما پیامبرى امین هستم.» (شعراء، آیه 107) این سخن نوح است و مشابه این سخن را هود (شعراء، آیه 125 و اعراف، )68 و صالح
(شعراء، آیه 143) و لوط (شعراء، آیه 162) و شعیب (شعراء، آیه 178) نیز فرمودند.
و آن جا که حضرت جبرئیل مأمور فرود آوردن وحى بر قلب مبارک پیامبر اسلام گشته است به امانت دار و امین وصف شده است.
«و انّه لتنزیل ربّ العالمین نزل به الروح الامین على قلبک لتکون من المنذرین؛() مسلماً این قرآن از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است، روح الامین آن را نازل کرده است بر قلب پاک تو تا از انذار کنندگان باشى.»
در حقیقت جبرئیل که حامل وحى الهى بر قلب پیامبر است باید از ویژگى امانت دارى برخوردار باشد تا وحى را سالم و خالى از هرگونه آلودگى به خرافات و اباطیل در اختیار پیامبر قرار دهد.
در سوره یوسف نیز وقتى عزیز مصر قابلیت و شایستگى حضرت یوسف را در ماجراى تعبیر خواب و سلامت و عفت او را در دورانى که در خانه او بسر مىبرد و دیگر شرائط او را به عنوان امین یافت و به او پیشنهاد مسؤولیت داد و او نیز مسؤولیت خزانه دارى را پذیرفت.()
از این آیات و روایات استفاده مىشود که یکى از شرایط پذیرش مسؤولیت اعم از مسؤولیت هدایت و رهبرى و مسؤولیت مدیریت و اداره جامعه و مسؤولیتهاى اجتماعى ویژگى امانت دارى است.
شمول و گستردگى امانت
در فرهنگ قرآن و اسلام امانت دارى محدود به امانتهایى که افراد در اجتماع به کسى مىسپرند، نیست و خود امانت محدود به امانتهاى مادى نیست بلکه امانت دارى، هم نسبت به صاحبان امانت و هم نسبت به انواع امانتها گسترده است از این رو صاحبان امانت گاهى خداست و گاهى پیامبر خدا و گاه مردم و گاه خود انسان و امانت نیز شامل امانت مادى و معنوى و فردى و اجتماعى مىشود که به آن پرداخته مىشود.
1ـ انواع امانت دارى نسبت به صاحبان امانت
امانت دارى نسبت به صاحبان امانت حوزههاى متعددى دارد
الف: امانت دارى نسبت به خداى متعال
قرآن کریم انسان را امانت دار الهى میداند و با این ویژگى وى را از دیگر موجودات جهان آفرینش امتیاز بخشیده است «انّا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابین ان یحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انّه کان ظلوماً جهولاً؛() ما امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم آنها
از حمل آن ابا کردند و از آن هراس داشتند، اما انسان آن را به دوش کشید، او بسیار ظالم و جاهل بود.»
در این که مقصود از این امانت چیست؟ بین مفسران اختلاف است به گفته مرحوم علامه طباطبایى مقصود از امانت هرچه باشد، چیزى است که خداى سبحان آن را به انسان سپرده است تا وى آن را حفظ و سالم به خداى سبحان بازگرداند.() اگر مصداق آن امانت عقل باشد که ملاک تکلیف و مناط پاداش و کیفر است باید آن را حفظ کند و از آن براى عبادت خدا و کسب حیات سعادتمندانه اخروى و بهشت استفاده کند و اگر مصداق آن اختیار و آزادى اراده باشد باید آن را در جهت انتخاب صحیح و صراط مستقیم به کارگیرد و اگر مصداق آن ولایت الهیّه و کمال صفت عبودیت باشد که از طریق معرفت و عمل صالح حاصل مىشود باید معرفت را تحصیل و عمل صالح را انجام دهد تا آن ولایت الهى در وى تحقق پیدا کند و اگر مراد اعضاء پیکر انسان باشد باید آن را حفظ کرده و در طریق گناه مصرف نکند، همین چشم و گوش و دست و پا و زبان هر یک امانتهاى الهى هستند که باید از آن در جهت مثبت استفاده کرده و در جهت گناه به کار نگیرد از باب مثال، چشم را از نگاه به حرام و گوش را از شنیدن سخنان حرام و گمراه کننده و زبان را از دروغ و غیبت و مانند آن و دست و پا را از استفادههاى ناروا مانند دزدى یا زدن به ناتوان و رفتن به اماکنى که در آن گناه انجام مىگیرد حفظ کند و اگر مراد امانت هایى است که مردم از یکدیگر مىگیرند. پس از دریافت، آن را حفظ و به صاحبان آنها برگرداند و اگر مراد واجبات و تکالیف الهى است آن را حفظ و با شرائط آن، آنها را درست انجام دهد و اگر مراد معرفت الهى است در جهت کسب آن تلاش و کوشش کند و پس از تحصیل آن را حفظ نماید و اگر مراد تعهد و قبول مسؤولیت باشد باید انسان آن تعهد و مسؤولیت را به انجام برساند.
مرحوم علامه طباطبایى مراد از امانت را ولایت الهى دانستهاند.()
راز امانتدارى انسان
اما این که چرا انسان از بین موجودات جهان هستى این امانت را به دوش کشید آن است که انسان موجودى است با قابلیتهاى گوناگون و با استعداد فوق العاده که مىتواند با شکوفا ساختن آن مصداق کامل خلیفه الهى شود. آدمى مىتواند با کسب معرفت و تهذیب نفس و تزکیه روح و تحصیل کمالات در مرحلهاى از کمال
قرار گیرد که از فرشتگان هم بالاتر رود.
و همین انسان مىتواند با ترک معرفت و تلاش نکردن در جهت تهذیب نفس به گونهاى سقوط کند که نه تنها در حدّ حیوانات بلکه از آنها نیز نازلتر گردد. آن چه که به انسان این قابلیت را میدهد عقل و اراده و اختیار است که با عقل بشناسد و با اختیار و اراده آن را انتخاب کند و با پذیرش ولایت الهى و خود را تحت تدبیر خدا قرار دادن به اوج قلّه تکامل برسد. اما آسمان و زمین و کوهها گرچه نوعى معرفت و ذکر و تسبیح و سجده الهى را دارند اما همه اینها به صورت تکوینى است نه با اراده و اختیار. از این رو آنها تکویناً تحت تدبیر الهى هستند. و چون اراده و اختیار و عقل را ندارند تکلیف و مسؤولیت براى آنها معنى ندارد.
از این رو انسان امانت الهى را که همان ولایت الهى است با عقل و اراده و اختیار پذیرفت.
دعوت به پاسداشت امانت الهى
قرآن نه تنها از امانت دار الهى بودن انسان سخن مىگوید، بلکه او را به پاسداشت امانت الهى فراخوانده است و خطاب به مؤمنان فرمود: «یا ایّها الذین آمنوا لاتخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون؛() اى کسانى که ایمان به خدا و پیامبر آوردهاید خیانت نکنید و نیز در امانتهاى خود خیانت روا مدارید در حالى که میدانید.»
ظاهراً مقصود از خیانت به خدا و پیامبر آن است که واجبات و محرّمات و برنامههاى الهى را ترک نکنید. یعنى فرائض الهى و سنن پیامبر(ص) امانتى است در اختیار مؤمنان که آنها باید فرائض و واجبات الهى را انجام و سنتهاى پیامبر را به کارگیرند و ترک آنها در واقع خیانت به خدا و پیامبر است و به دیگر سخن: هر گناهى از گناهان خواه ترک واجب و خواه انجام حرام، خیانت است از این رو در سوره غافر فرمود: «یعلم خائنة الاعین و ما تخفى الصدور؛() خداى سبحان از چشمهاى خیانت کار و آن چه در دلها پنهان مىکنید. آگاه است.» یعنى حُرمت نگاه به نامحرم که از محرمات الهى است اگر نادیده گرفته شود خیانت است. گناهان دیگر نیز خیانت است.
در هر صورت این آیه مؤمنان را در مرحله اول از خیانت به خدا و در مرحله ثانى از خیانت به پیامبر و در مرحله سوم از خیانت به مردم باز میدارد، معلوم است که امانت خدا دین و آئین و برنامههاى او و امانت پیامبر(ص) سنّتهاى او و امانت مردم مؤمن اموال و اسرار آنهاست.
ب: پیامبر خدا
یکى از صاحبان امانت پیامبر خداست که در گفتار پیشین مؤمنان موظف به حفظ امانت پیامبر و ترک خیانت شدند و گفته شد این امانت سنت آن حضرت است اما افزون بر سنت، به مقتضاى حدیث ثقلین قرآن و عترت از امانتهاى پیامبر(ص) نزد مردم است که آن حضرت فرمود: «یا ایّها النّاس فانما انا بشر یوشک ان یأتى رسول ربّى فاجیب و انى تارک فیکم الثقلین اوّلهما کتاب الله فیه الهدى و النور فخذوا بکتاب اللّه و استمسکو به فحثّ على کتاب اللّه و رغب فیه ثم قال و اهلبیتى اذکرکم اللّه فى اهلبیتى؛() اى مردم من میان شما دو چیز گرانمایه به یادگار مىگذارم نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است پس کتاب خدا را بگیرید و به آن تمسّک جویید، پیامبر تشویق و ترغیب فراوانى درباره قرآن فرمودند. سپس فرمود و اهل بیتم را به شما توصیه مىکنم که خدا را درباره اهل بیتم فراموش نکنید»(پیامبر سه بار این جمله را تأکید فرمودند) از قرار دادن اهلبیت در کنار قرآن به عنوان دو چیز گرانمایه و سه بار تأکید کردن بر یاد آوردن مسؤولیت الهى در مورد آنان از اهمیت این امانت در کنار قرآن حکایت مىکند.
همین حدیث با عبارتى متفاوت در سنن ترمذى نیز آمده است و در آن فرمود :«و عترتى اهل بیتى» عترت خود را با اهل بیت یکى دانسته است.()
بر اساس این حدیث بر مسلمانان لازم است امانت قرآن را حفظ کرده و در آن خیانت نکنند تا مبادا مشمول خیانت در قرآن شوند که پیامبر اکرم(ص) در مقام شکایت فرمود: «یا ربّ انّ قومى اتخذوا هذاالقرآن مهجوراً؛() پروردگارا قوم من قرآن را وا نهادند.» و امانت عترت و اهل بیت را نیز حفظ کنند و حفظ آن به مودّت آنها و تمسّک عملى از آنان است که به عنوان مزد رسالت آن حضرت شمرده شده است چنان چه فرمود: «قل لااسئلکم علیه اجراً الّا المودة فى القربى؛() بگو براى آن کار جز دوستى خویشان چیزى از شما طلب نمىکنم.»
ج: امانت دارى نسبت به دیگران
انسانها که در جامعه زندگى مىکنند و با هم در تعامل هستند از جمله صاحبان امانت هستند که باید در رعایت آن سعى و کوشش کنند و این امانت نیز خود در مصادیق گوناگون است.
اول: اموال
اگر فردى مالى را در پیش انسان به امانت بگذارد حفظ آن امانت و استفاده بهینه از آن، مورد تأکید آموزههاى اسلامى است قرآن کریم فرمود: «انّ اللّه یأمرکم ان تؤدّوا الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل؛() خداى سبحان به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هنگامى که میان مردم داورى مىکنید به عدالت داورى کنید.»
گرچه در این آیه امانت معناى وسیعى دارد و هرگونه سرمایه مادى و معنوى را شامل مىشود و هر مسلمانى وظیفه دارد در هیچ امانتى نسبت به هیچ کس خیانت نکند خواه صاحب امانت مسلمان باشد و خواه غیر مسلمان.
دوم: امکانات معنوى
بخشى از امانتهایى که مؤمنان موظف به حفظ اداء آن هستند امانتهاى معنوى است که از جمله آنها جان و سلامتى، اسرار مردم، عهد و پیمان و رایزنى در مقام مشاوره است.
از این رو پیامبر فرمود: کسى که طبابت مىکند ولى به این دانش مهارت نداشته باشد هرگاه به جان یا عضوى از اعضاى بدن بیمار زیانى رساند ضامن است.() و على(ع) فرمود: «یجب على الامام ان یحبس الفساق من العلماء و الجهّال من الاطباء و...؛() بر حاکم اسلامى واجب است دانشمندان تبهکار و پزشکان فاقد مهارتهاى لازم (جاهل) را زندانى کند.»
و در رابطه با حفظ اسرار، پیامبر فرمود: «المجالس بالامانة وافشاء سرّ اخیک خیانة فاجتنب؛() مجلسهایى که در آن مىنشینى، امانت است و افشاى راز برادرت خیانت، پس از آن پرهیز کن.»
بر اساس این روایت اگر انسانى به تناسب شغلش مثل قضاوت و پزشکى و مانند آن از اسرار مردم آگاه مىشود حق افشاى آن را ندارد در غیر این صورت مرتکب خیانت شده است.
امام صادق(ع) فرمود: «المجالس بالأمانة و لیس لاحد ان یحدّث بحدیث یکتمه صاحبه الّا باذنه الّا ان یکون ثقة او ذکراً له بخیر؛() مجلسهایى که در آن مىنشینى امانت است و براى کسى روا نیست اگر سخنى را که گوینده آن قصد کتمان آن را دارد به دیگران بگوید(که این کار خیانت است) مگر این که خود او اجازه دهد و یا فرد مورد اعتماد باشد و او را به خیر یاد کند.»
مشورت و رایزنى که در آموزههاى اسلامى از اهمیّت خاصى برخوردار است شرائطى دارد که از جمله آن امانت دارى است على(ع) فرمود: «خیانة المتسلم و المستشیر من افظع الامور و اعظم الشرور و موجب عذاب السعیر؛() خیانت به فرد تسلیم شده و مشورت کننده از زشتترین کارها و از بزرگترین بدیهاست و موجب عذاب دوزخ مىشود.»
سوم: امانت اجتماعى
یکى از مصادیق امانت، امانت دارى نسبت به حقوق اجتماعى است و آنها عبارتند از پست و مقام.
در اسلام پست و مقام به عنوان امانت همگانى به شمار میآید از این رو امیرالمؤمنین (ع) در نامهاى خطاب به فرماندارانش فرمود: «و ان عملک لیس لک بطعمة ولکنّه فى عنقک امانة وانت مسترعى لمن فوقک؛() پستى که دارى لقمهاى نان نیست بلکه امانتى بر عهده توست. آن که تو را به کار گمارده است نگهبانى امانت را به عهده تو وانهاده است.»
به مقتضاى امانت شمرده شدن پست و مقام، شایسته است افرادى به کار گمارده شوند که شایسته آن پست و مقام باشند یعنى هم از نظر مهارت شایستگى داشته باشند و هم از نظر تجربه و هم از نظر تعهّد و پاىبندى به وظائف و اگر پست و مقام به افراد نالایق واگذار شود، خیانت به این امانت اجتماعى است از این رو پیامبر اکرم(ص) در رابطه با افرادى که شایستگى تصاحب پست و مقامى را ندارند. آنان را خیانت کار شمرده است و فرمود: «من تقدم على قوم من المسلمین و هویرى انّ فیهم من هو افضل منه فقد خان اللّه و رسوله و المؤمنین؛() کسى که در پذیرش پستى و منصبى از دیگر مسلمانان پیشى بگیرد، در حالى که میداند در میان آنان فردى پرتوانتر وجود دارد به خدا و پیامبر و مردم خیانت کرده است.»
در سخنى دیگر فرمود: «اگر کسى فرد نالایقى را به کارى وادارد، مرتکب خیانت شده است: «من استعمل عاملاً من المسلمین و هو یعلم انّ فیهم اولى بذلک منه واعلم بکتاب اللّه و سنّة نبیّه فقد خان اللّه و رسوله و جمیع المسلمین؛() هر کس فردى از مسلمانان را به کار گیرد حال آن که میداند در میان آنان. افرادى سزاوارتر و آگاهتر به کتاب خدا و سنّت پیامبر(ص) وجود دارد او در حقیقت به خدا و رسول خدا(ص) و تمامى مسلمانان خیانت کرده است.»
اسرار عمومى
یکى از امانتهاى اجتماعى اسرار نظام اسلامى است که اگر کسى آن را افشاء کند خیانت کار است على(ع) فرمود: «من افشى سرّاً استودعه فقد خان؛() هر کس رازى را که به امانت گرفته است فاش کند خیانت کرده است.»
عوامل و زمینههاى امانت
امانت دارى و امانت شکنى مانند دیگر پدیدههاى اجتماعى عوامل و زمینههاى خاص خود را دارد که به برخى از آنها اشاره مىشود.
1ـ ایمان
ایمان که مؤثرترین عامل گسترش ارزشهاست. در گسترش امانت دارى نیز تأثیرى فوق العاده دارد با وجود این نه به مال کسى خیانت مىشود و نه آبروى کسى ریخته مىشود از این رو امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «الخیانة دلیل على قلة الورع و عدم الدیانة؛() خیانت گواهى بر کمى ورع و بى دینى است.»
2ـ نظارت و کنترل
نظارت بر امانتهایى که افراد جامعه عهدهدار آن هستند موجب فزونى امانتدارى مىشود از این رو امیرالمؤمنین در عهدنامهاش به مالک اشتر فرمود: «ثم تفقد اعمالهم و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم فان تعاهدک فى السرّلامورهم حدوة لهم على استعمال الامانة و الرفق بالرعیة؛()با فرستادن مأموران مخفى راستگو و با وفا، کارهاى آنان را زیر نظر بگیر. زیرا بازرسى مدام پنهانى، سبب مىشود که آنها به امانت دارى و مدارا کردن به زیردستان ترغیب شوند.»
بنابراین اگر انسانى بخواهد امانتدار باشد باید از درون از ایمان به خدا و قیامت برخوردار باشد تا او را به رعایت و حفظ آن وادار کند و از بیرون نیز باید ناظران، نظارت کنند تا فرد دچار خیانت نشود.
عوامل و زمینههاى بروز خیانت
کسانى که به سراغ خیانت میروند و از امانت دارى سرباز میدارند از درون و بیرون گرفتار عواملى هستند که آنها را به آن وا میدارد و آن عوامل عبارتند از:
1ـ ضعف ایمان و عقیده
همان گونه که ایمان خاستگاه بسیارى از ارزشها و از جمله امانت دارى است ضعف ایمان و عقیده یا فقدان آن از عوامل بروز خیانت است از این رو پیامبر اکرم(ص) فرمود: «آیة المنافق ثلاثة اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف و اذا ائتمن خان؛() نشانه منافق سه چیز است آنگاه که سخن مىگوید دروغ مىگوید و آن گاه که وعدهاى میدهد خُلف وعده مىکند و آنگاه که امین شمرده مىشود خیانت مىکند.»
2ـ غلبه هوا و هوس و دنیاپرستى
انسانى که هوا و هوس و دنیاپرستى بر او غلبه مىکند و تنها به منافع زودگذر دنیا بیندیشد زمینه براى خیانت را در او فراهم مىکند. زیرا این دسته افراد به عواقب خیانت فکر نمىکنند و به فرموده قرآن با غلبه هوا و هوس، پردهاى بر چشم و گوش و عقل آنها افکنده شده که نمیدانند چه مىکنند.
«افرأیت من اتخذاله هویه واضلّه الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة فمن یهدیه من بعد اللّه افلاتذکرون؛() آیا دیدى کسى را که معبود خود را هواى نفس خویش قرار داده و خداوند با آگاهى او را گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مهر زد و برچشمش پردهاى افکنده است، با این حال چه کسى مىتواند غیر از خدا او را هدایت کند آیا متذکر نمىشوید.»
3ـ چیره شدن حرص و طمع بر انسان
انسان حریص و طمّاع نیز مرتکب خیانت مىشود، هم در اموال دیگران خیانت مىکند و هم در اشتغال به پستى که شایسته آن نیست، حریص است از این رو به جاى تلاش و کوشش مستمر و غلبه بر هوا و هوس و کنترل حرص و طمع براى رسیدن به مقصود راه خیانت را در پیش مىگیرد.
راه پیشگیرى از خیانت
براى پیشگیرى از وقوع خیانت توسط افراد در جامعه باید به امور ذیل توجه کرد :
1ـ تقویت پایههاى ایمان
تقویت پایههاى ایمان از طریق شناخت خدا و توکّل و اعتماد بر او و اطمینان به وعدههاى تخلّفناپذیر او زمینه را براى وصول به مواهب زندگى از راه مشروع فراهم مىکند.
2ـ تأمین نیازهاى معقول و مشروع
یکى از عواملى که فرد را به خیانت مىکشاند نیازمندى است و اگر مدیران و مسؤولان به نیازهاى معقول و مشروع کسانى که تحت مدیریت آنها هستند توجه کنند و آن را برآورده سازند زمینه خیانت در افراد از بین میرود.
3ـ توجه به عواقب شوم خیانت در دنیا و آخرت
انسانى که بداند خیانت موجب رسوایى در دنیا و سرافکندگى در برابر خلق و خالق و گرفتار شدن به محرومیتهاى ناشى از رسوایى و سرافکندگى و در نتیجه گرفتار فقر مىشود هرگز به آن مبتلا نمىشود و همچنین انسانى که بداند در آخرت گرفتار عذاب الهى خواهد شد از خیانت مىگریزد پیامبر اکرم(ص) فرمود: «اربع لاتدخل بیتاً واحدة منهنّ الّا خرب و لم یعمربالبرکة الخیانة و السرقة و شرب الخمر و الزنا؛() چهار چیز است که اگر یکى از آنها در خانهاى وارد شود ویران مىگردد و هرگز برکت الهى آن را آباد نخواهد کرد، خیانت، سرقت، شرب خمر و میگسارى و زنا.»
آثار و پیامدهاى امانت دارى و خیانت
امانت دارى و خیانت داراى آثار و پیامدهایى است که باید به آن توجه کرد:
1ـ تقویت ایمان
یکى از فواید امانت دارى تحکیم پایههاى ایمان و گسترش دین دارى است.حضرت على(ع) فرمود: «من عمل بالامانة فقد اکمل الدیانة؛() کسى که امانت را پاس دارد دین دارى را کامل کرده است.»
و در مقابل آن خیانت سبب سستى ایمان و دین دارى است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لیس منا من خان مسلماً فى اهله و ماله؛() کسى که به اهل و مال کسى خیانت کند از ما نیست.» و امام على(ع) فرمود: «جانبوا الخیانة فانها مجانبة الاسلام؛() از خیانت دورى کنید چرا که خیانت آدمى را از اسلام دور مىکند.»
2ـ جلب اعتماد اجتماعى
یکى از آثار مهم امانت دارى جلب اعتماد اجتماعى و در مقابل خیانت سبب زوال اعتماد اجتماعى مىشود از این رو امام صادق(ع) به
عبدالرحمن فرمود: «علیک بصدق الحدیث و اداء الامانة تشرک الناس فى اموالهم هکذا و جمع بین اصابعه؛() بر تو باد به راستگویى و اداء امانت تا شریک مال مردم شوى این چنین، هنگامى که این سخن را مىگفت، انگشتان خود را به هم جمع کرده بود و به من نشان داد یعنى مانند این انگشتان.»
3ـ مایه آرامش روح و فکر
اگر امانت دارى در جامعهاى حاکم شود زمینههاى آرامش روح و فکر را براى افراد فراهم مىکند و امنیت علاوه بر فرد، جامعه را نیز فرا مىگیرد، لقمان به فرزندش گفت: «یا بنىّ ادّالامانة تسلّم لک دنیاک؛() پسرم امانت را پاس دار تا دنیاى شما سالم و امن باشد.»
4ـ جلب دوستى و محبت
یکى از آثار امانت دارى جلب دوستى و محبت در میان افراد است از این رو پیامبر اکرم(ص) فرمود: «لاتزال امتى بخیر ماتحابّوا و تهادوا و ادوا الامانة و اجتنبوا الحرام...فاذا لم یفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنین؛() پیوسته امت من در مسیر خیر هستند مادام که به یکدیگر محبت دارند و کمک مىکنند و امانت را رعایت مىنمایند و از حرام پرهیز مىکنند، و هنگامى که این کارها را ترک کنند گرفتار قحطى و خشکسالى مىشوند.»
امام صادق(ع) در حدیثى فرمود: «کل ذى صناعة مضطرّ الى ثلاث خلال یجتلب بها المکسب و هو ان یکون حاذقاً بعمله، مؤدّیاً للامانة فیه مستمیلا لمن استعمله؛() هر صاحب صناعتى لازم است سه صفت را داشته باشد که به وسیله آنها کسب و کار خود را رونق بخشد نخست آن که در کارش ماهر باشد دوم آن که امانت را ادا کند سوم آن که نسبت به کسانى که آنها را به کار مىگیرد عطوف و مهربان باشد.»
نتیجه گیرى
آن چه از آغاز این گفتار به عنوان یکى از وظائف مؤمنان به آن پرداخته شد رعایت امانت دارى و ترک خیانت بود که این دستور اولاً از دستورهاى بین المللى اسلام است که نسبت به همه افراد چه مسلمان و چه غیر مسلمان باید رعایت شود و ثانیاً نسبت به صاحبان امانت داراى گستره وسیعى است که هم خدا صاحب امانت است و هم پیامبر و هم مردم که باید آن را ادا کرد و ثالثاً نسبت به مصادیق آن نیز داراى شمول و گستردگى است که برخى مصداق آن
مادى و برخى معنوى و برخى فردى و برخى اجتماعى است.
اگر مسلمانان این وظیفه الهى را به درستى به انجام رسانند در دنیا سبب جلب اعتماد اجتماعى و برقرارى امنیت و آرامش و جلب محبت و ازدیاد روزى و در آخرت سبب راهیابى به بهشت و استفاده از نعمتهاى جاودان الهى مىشود.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره مؤمنون، آیه .8
. سوره معارج، آیه .32
. سوره بقره آیه 283، سوره نساء، آیه 58، سوره انفال، آیه ،27 سوره احزاب، آیه 72، سوره مؤمنون، آیه 8، سوره معارج، آیه .32
. سوره اعراف، ایه 68، سوره یوسف، آیه 54، سوره شعراء، آیه 107، 125،143،162، 178، 193، سوره نمل، آیه 39، سوره قصص، آیه 26، سوره دخان، آیه 18 و 51؟، سوره تکویر، آیه 21 و سوره تین، آیه.3
. اصول کافى، ج 2، حدیث .104
. همان، ص .105
. همان، ص .104
. همان، آیه 192 ـ .194
. سوره یوسف، آیه .54
. سوره احزاب، آیه .72
. تفسیر المیزان، ج 16، ص .370
. همان، ص .371
. سوره انفال، آیه .27
. سوره غافر، آیه .19
. صحیح مسلم، ج 4، ص .1873
. سنن ترمذى، ج 5، ص .434
. سوره فرقان، آیه .30
. سوره شورى، آیه .23
. سوره نساء، آیه .58
. سنن دارقطنى، ج 3، ص .137
. وسایل الشیعه، ج 27، ص .301
. بحارالانوار، ج 77، ص .89
. اصول کافى، ج 2، ص .660
. عیون الحکم و المواعظ، ص .242
. نهج البلاغه، نامه .5
. الغدیر، ج 8، ص .291
. همان.
. شرح غررو درآمدى، ج 5، ص .268
. مستدرک، ج 14، ص .14
. نهج البلاغه، نامه .53
. بحارالانوار، ج 72، ص .204
. سوره جاثیه، آیه .23
. بحارالانوار، ج 76، ص .125
. شرح غرر، ج 5، ص .448
. بحارالانوار، ج 75، ص .172
. غرر، ج 3، ص .361
. فروع کافى، ج 5، ص .134
. بحارالانوار، ج 74، ص .176
. همان، ج 72، ص .115
. همان، ج 75، ص .236
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 116 |