تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,762 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,968 |
نگاهى گذرا به نقش والدین در تربیت و آموزش فرزندان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1388، شماره 18، اردیبهشت 1388 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت آخر
یکى از نیازهاى اساسى والدین و مربیان در امر تربیت و پرورش اخلاقى کودکان، برقرارى ارتباط سالم با آنهاست.
ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهمترین زمینه رشد و پرورش اخلاقى نونهالان است.
اساس تربیت سالم فرزندان جامعه، بستگى کامل به سلامتى خانواده دارد و سلامتى خانواده مستلزم ارتباط سالم بین اعضاى خانواده است.
"ارتباط یا روابط" عبارت است از: فرایند مبادله اطلاعات و احساسات. مبادله بر وزن مفاعله، امرى است طرفینى و دو جانبه، پس ارتباط جریانى است متقابل.
ارتباط سالم و صحیح آن است که، طرفین در امر مبادله اطلاعات و احساسات در فضایى مناسب مشارکت کرده و با یکدیگر هماهنگى داشته و در این ارتباط، هر دو احساس ارزشمندى کنند. در اینجا جهت تبیین مطلب، مهمترین ویژگیهاى یک ارتباط سالم را در کانون خانواده بین والدین مورد بررسى قرار مى دهیم.
اوّل مهر و محبت
باید در محیط خانه و خانواده مهر و محبت و عاطفه و دوستى حاکم باشد، و هیچ گونه اثرى از نفرت و کینه و عداوت در آن نباشد و افراد خانواده همدیگر را دوست داشته باشند و محبتشان را ابراز و اظهار کنند؛ به ویژه پدر و مادر باید محبت، ثبات و آرامش را در داخل خانه گسترش دهند، چنان که خداوند در قرآن کریم فرموده است: "وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِى ذَلِکَ لاَ یَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ"()
از نشانه هاى الهى، آن که از خودتان براى شما جفتهایى آفرید تا در کنارشان بیارامید و در میانتان دوستى و مهر نهاد. در این، نشانههاست مردمى را که مى اندیشند.
بنابراین، ارتباط بین زن و شوهر یا پدر و مادر باید ارتباط محبت آمیز و آمیخته با رحمت و شفقت باشد و چنین رابطهاى مایه آسایش نفس، و آرامش اعصاب، اطمینان روح و جسم و همچنین موجب همبستگى خانواده، تحکیم اساس آن و دوام موجودیت واحدش خواهد بود.
عشق و محبت و مهربانى، احترام
متقابل و همیارى واقعى در گشودن گره تمام مشکلات و برطرف کردن موانع از سر راه خانواده ها را در پى خواهد داشت و وجود روابط محبت آمیز در برقرارى تعادل روحى فرزند یک ضرورت محسوب مى شود.
دکتر اسپاچ مى گوید :"آسودگى فردى و اساسى کودک به طور پیوسته نیازمند اتّحاد پدر و مادر و انسجام و هماهنگى آنان در رویارویى با مسئولیتهاى زندگى است."()
در میان اعضاى خانواده وظیفه پدر سنگین تر است؛ زیرا او باید مهر و محبت را بین اعضاى خانواده گسترش دهد؛ به ویژه
نسبت به همسرش مهربان باشد و نیازهاى او را برآورده سازد، چون این هم از حقوق اوّلیه همسرش است و هم موجب تربیت صحیح فرزند مى گردد تا بدین وسیله مهر و محبت و دوست داشتن را به فرزندانش منتقل کند.
از پیامبر اکرم(ص) چنین روایت شده: "لِیَتَأسَّ صغیرکم بکبیرکم، ولیَرؤف کبیرکم بصغیرکم..."() کوچکترهاى شما باید از بزرگانتان پیروى نمایند و بزرگترهای شما باید به کوچکترها مهر و محبت کنند.
پدر نباید در کانون خانواده بزرگى نماید، بلکه باید با افراد خانواده متواضع و دوست و مهربان باشد.
رسول خدا (ص) فرمود: "خیرُ الرّجال مِن اُمَّتى الَّذین لا یَتَطاوَلون عَلى اهلهم ویحنُون وَلایظلمونَهُم..."() بهترین مردان امت من، کسانى هستند که بر خانواده شان بزرگى نمىفروشند و به آنان مهر مى ورزند و بر آنان ظلم و ستم روا نمیدارند.
والدین باید با قدرشناسى و احترام نمودن به یکدیگر، فرزندان را به این روش پسندیده عادت دهند.
همه روانشناسان معتقدند که کودکان به موازات نیازهاى زیستى و فیزیولوژیکى به ویژه در سنین نخستین، نیازمند ارتباطات عاطفى و پذیرش از جانب دیگران هستند که برآورده کردن این نیازها، موجب بسترسازى آرامش و تعادل روانى و دستیابى به برخى از بالندگىهاى روانى است. آرامش روانى، امنیت خاطر، اعتماد به نفس، اعتماد به والدین، الگوگیرى در مهرورزى به دیگران و پیشگیرى از انحرافات، نمونهاى از این امتیازات است. به اعتقاد برخى از روانشناسان، مهرورزى و محبت نمودن به کودکان، نه تنها موجب تندرستى بلکه بهترین پل ارتباطى براى تربیت کودکان در ساحتهاى گوناگون اعم از تربیت اخلاقى، دینى، سیاسى، عاطفى، فیزیکى و آموزشى است.
ارتباط عاطفى با فرزند موجب مىشود که وى با والدین خویش صمیمى باشد، به آنان اعتماد کند و آنان را پناهگاه خویش در بحرانهاى زندگى بداند. خداوند در قرآن کریم، خطاب به پیامبرش مىفرماید: "فبما
رحمةٍ من الله لِنتَ لهم ولو کنت فظّآ غلیظ القلب لانفضّوا من حولک"() به خاطر رحمت خدا بود که تو با آنان ارتباط صمیمى و مهرآمیزى پیدا کردى، اگر یک فرد خشن و گستاخ بودى، هر آینه هیچ کس دور تو جمع نمىشد.
روشهاى ابراز محبت
شاید همه ما مهرورزى به کودکان را یک نیاز انکار ناپذیر بدانیم. امّا راهها و شیوههاى مهرورزى برایمان مبهم باشد. در یک تقسیمبندى کلى، ابراز محبت به رفتارى و گفتارى تقسیم مىشود.
ابراز رفتارى
اقدامات عملى و رفتارى، از قبیل روى زانو نشاندن، در آغوش گرفتن، بوسیدن، سوارى دادن و بعضى وقتها کنار کودکان خوابیدن، هدیه دادن، بازى کردن و بر سر آنها دست نوازش کشیدن است که در بسیارى از روایات مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. برخى از این روایات را با هم مرور مىکنیم:
پیامبر اکرم(ص) مىفرماید: "احبّوا الصبیان و ارحموهم."() کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید.
امام على(ع) از خاطرات شیرین دوران کودکى خویش چنین یاد مىکند: هنگامى که پیامبر اکرم(ص) در أوان کودکى مرا به خانه خویش برد، همیشه مرا در دامنش مىنشاند. مرا به سینه خود مىفشرد. هر وقت مىخواست بخوابد و من فاصلهام با پیامبر زیاد بود و خوابم نمىبرد، وى مرا نزدیک بستر خویش مىبرد. بعضى وقتها دستش را به صورت من و بدنش را با بدن من تماس میداد. حتى کارى مىکرد که من وى را استشمام کنم.()
ابنعباس مىگوید :"نزد پیامبر بودم درحالى که فرزندش ابراهیم بر زانوى چپ او و حسین بن على(ع) بر زانوى راست او قرار داشت. پیامبر گاه این و گاه آن یکى را مىبوسید که در این حال جبرئیل وحى، از سوى خداوند نازل شد."()
از امام على(ع) نقل شده که وى پیش روى یکى از دخترانشان، پسر کوچک خود را
بوسیدند. دختر پرسید: آیا وى را خیلى دوست میدارید؟ امام فرمود: آرى دخترم! دختر گفت: گمان مىکردم که شما جز خداوند، کسى را دوست نمیدارید. امام گریست و فرمود: "الحبّ لله والشفقة للاولاد"() محبت من ویژه خدا است اما به فرزندانم هم مهر میورزم. براساس این گفتار علوى، محبت و مهرورزى بر دو گونه است: بعضى محبتها در عرض هم هستند. مثل عاطفه انسان نسبت به فرزندان، والدین، همسر و... که در این روایت تعبیر به شفقت شده است. اما محبت دیگرى وجود دارد که در طول محبتهاى این جهانى است و از بینش و معرفت ما به خداوند برمىخیزد. امام این گونه دوّم را "حب" نامیدهاند. از این گرایش عاطفى، مىتوان به عشق یاد کرد. این محبت هم از جهت کیفى و هم از نظر کمى با گونه نخستین متفاوت است.
در پارهاى از روایات آمده است که "نگاه مهرانگیز پدر و مادر به فرزندان، عبادت است."()
ابوهریره مىگوید: هرگاه براى پیامبر میوه نوبرى میآوردند، مىفرمود: خداوندا! به شهر ما برکت روزافزون ده. سپس این میوه نوبر را به کوچکترین کودکانى که نزد ما حاضر بودند، میداد.()
پیامبر اسلام(ص) مىفرماید: اگر یکى از شما به مسافرت رفت، هنگام بازگشت تا جایىکه در توانش است، براى خانوادهاش هدیهای بیاورد.()
ابراز گفتارى
ابراز گفتارى شامل، کلمات محبت آمیز است که در روایات زیاد مورد تأکید قرار گرفته است. امیرالمؤمنین(ع) وقتى مىخواستند با فرزندانشان، به ویژه در سنین پایین سخن بگویند، از واژه "یا بُنىّ" فرزندم، استفاده مىکردند که حاکى از مهرآمیز بودن و نشان دادن مهر درونى به فرزندان بود.
شرایط ابراز محبت به فرزندان
شایان توجه است، با وجود این همه سفارش به مهرورزى پدر و مادر نسبت به فرزندان، توصیههاى دیگرى نیز در مورد
چگونگى و میزان این ارتباط عاطفى از پیشوایان معصوم(ع) به ما رسیده است. برخى از این سفارشات اینگونه است:
عادلانه و برابر بودن: ابراز محبت به فرزندان نباید تبعیضآمیز باشد. اگر واژهاى را در مورد یکى از فرزندان بکار مىبرید، سعى کنید همان لفظ یا مشابه آن را براى دیگران هم بکار ببرید.
متعادل بودن: ابراز محبت نباید همراه با زیادهروى باشد که موجب گستاخ شدن یا لوس و وابسته بار آمدن فرزندان شود. در برابر زیاده روى، مهرورزى نباید ناقص یا همراه با محرومسازى باشد. کم گذاشتن فرزندان در مورد نیاز به مهر و محبت، موجب مىشود که فرزندان بىشخصیت، کماراده، ناکام، عقدهاى و بىهویت بار بیایند. حد متعادل مهرورزى همانند نیاز به محبت، یک امر فطرى است. امام صادق(ع) مىفرماید: پستترین پدر و مادرها کسانى هستند که دوستدارى و مهرورزى به بچههایشان، آنها را به افراط بکشاند.()
یکى از موارد افراطگرایى این است که کودکى به سن تمییز برسد و پدر و مادر وى به خاطر محبت افراطى، از حلال و حرام الهى، وى را آگاه نکنند. این گونه مهرورزى، در از بین بردن اعتماد به نفس، استقلال شخصیت و کشاندن کودکان به بزهکارى، بسیار مؤثر است. پیامبر گرامى (ص) در روایتى، خطاب به ابن مسعود مىفرماید: "یابن مسعود! لا تحملنّ الشفقة على اهلک و ولدک على الدخول فى المعاصى و الحرام"() به همسر و بچههایتان این قدر مهرورزى نکنید که مرتکب حرام و گناه شوند یا زمینههاى گناه و آلودگى براى آنان فراهم شود.
خودکمبینى، کمرویى، عقده، کینهتوزى، حسد و بزهکارى، برخى از پیامدهاى کم گذاشتن و تفریط در مهرورزى است. سلطهجوئى، انتظارات ویژه، نازپروردگى، کمارادگى، زودرنجى و خودپسندى، از جمله پیامدهاى افراط و زیادهروى در مهرورزى مىباشد.
دوّم: همیارى و همکارى
گرچه بین اعضاى خانواده یک نوع
تقسیم کار اوّلیه لازم است، تا هر کسى وظیفهاش را بداند و آن را انجام دهد، ولى در مواردى کمک کردن به یکدیگر در اداره امور زندگى آثار بسیار مثبت و ارزنده بر روح انسان باقى مى گذارد. در مواردى زن، شوهرش را در کارهاى مربوط به او(شوهر) کمک مىکند و گاهى اوقات شوهر، همسرش را در کارهاى خانه کمک مىنماید، و بدین وسیله نه تنها محبتشان نسبت به هم عمیقتر و بادوامتر و خالصتر و پاکتر مى شود، بلکه عملا درس تعاون و همکارى را به فرزندانشان مى آموزند تا در میدان مشکلات زندگى، همکار و مددکار یکدیگر باشند.
امام باقر(ع) نقل شده است که امام على(ع) و حضرت فاطمه(س) براى تقسیم کار منزل به حضور پیامبر اکرم(ص) رسیده و درخواست نمودند که تکلیف هر یک را در امور خانه مشخص فرمایند. رسول خدا (ص) نیز چنین تقسیم کار کردند: "فَقَضى عَلَى فاطمةَ بخدمة مادون الباب، و قَضَى عَلَى عَلىّ بِما خَلفَه. قال: فقالت فاطمةُ فلا یعلَمُ ما داخلَنى مِن السُّرور الّا الله بِاکفائى رسُول الله (ص) تَحَمُّل رِقابِ الرّجال"() رسول خدا(ص) دستور دادند که حضرت فاطمه(س) کار داخل منزل و امام على(ع) کار بیرون خانه را انجام دهد. امام باقر(ع) فرمود: حضرت فاطمه(س) اظهار داشت خدا مى داند که چقدر از این تقسیم خشنود شدم، زیرا رسول خدا(ص) مرا از کارهایى که مردان بر دوش مىکشند (و مستلزم ظاهر شدن در بین آنهاست) معاف کرد.
در روایتى دیگر از پیامبر (ص) چنین آمده است: "خدمتک زوجتکَ صَدقَة"() خدمت تو به همسرت، صدقه محسوب مىشود.
سوّم: امنیت و آرامش
روابط بین والدین باید به گونهاى باشد که امنیت و آرامش بر محیط خانه حاکم باشد؛ زیرا داشتن آرامش خاطر و امنیت، مهمترین شرط سعادت و خوشبختى است. رفتار پدر با افراد خانواده نباید رفتار یک مستبد و دیکتاتور باشد و نباید با رفتار آمرانه و خودسرانه آرامش خانه را به هم بریزد و
پدر نباید با خشنونت و جنجال و مشاجره بر افراد خانواده حکومت کند. این گونه رفتارها بزرگترین عامل نگرانى همه افراد خانواده به ویژه فرزندان است؛ زیرا اوضاع ناآرام و متشنجى که پدر و مادر عامل پیدایش آن بودهاند در ثبات و تعادل روانى کودک در تمام مراحل زندگى؛ از ماههاى آغازین دوران حاملگى تا نخستین سالهاى ولادت و مراحل بعد از آن اختلال ایجاد خواهد کرد.
جوّ ناآرام، آثار تخریبیاش را در شخصیت فرداى کودک به جاى خواهد گذاشت. به طورى که بسیارى از کودکان منحرف و فرارى و کسانى که در بزرگسالى به جرمها و بزهکارى کشیده شدهاند، ناشى از عدم آرامش و آسایش خانوادگى بوده است.
به هر حال، "اختلالهاى رفتارى و بیماریهاى روانى اى که کودکان در سنین نوجوانى و مردان در آینده زندگى خود بدانها دچار مىشوند نتیجه عملکرد پدران و مادران است، همانند درگیریهاى میان والدین که جوّ خانواده را متشنج ساخته و آرامش روانى را از کودکانشان سلب خواهد کرد."()
دانشمند روانشناس، ژرارد فوژان مى گوید :"مادرى که در خانواده منزلت و جایگاه لازم خود را باز نیابد، همانند انسانى، مادر و همسرى است که نمى تواند در خانه احساس آرامش کند."()
احساس امنیت و آرامش از مهمترین عوامل ساختارى شخصیت متعادل و معقول کودک است؛ این احساس در حالت ادامه اختلافات و روابط متشنج، منتفى بوده و کودک را در چنین حالتى به حیرت و سرگشتگى دچار مى کند؛ زیرا وى نمى داند در این جوّ ناآرام چه کار باید بکند. او را نه قدرت بازدارى از دشمنى و نزاع - به خصوص نوع شدید آن- است و نه توان آن با یکى از دو طرف نزاع (پدر یا مادر) همراهى ند. افزون بر آنکه هر یک از والدین مى کوشد با اثبات حقانیت خود و متهم کردن دیگرى به ایجاد اختلافات و مشکلات، کودک را به خود نزدیک سازد، و تمام اینها اثر سویى بر اندیشه وارده کودک به جاى خواهد نهاد.
دکتر اسپاک مى گوید :"کلینیکهاى
روانپزشکى شاهد هزاران حالت از فرزندانى است که در شرایط خانوادگى نامتعادل و پر از اختلافات شدید رشد مىکنند. این کودکان در بزرگسالى خواهند فهمید که مثل انسانهاى معمولى دیگر نیستند. از این رو، اعتماد به نفس شان را از دست مى دهند و از ایجاد روابط عاطفى سالم با دیگران در هراسند و این معنا را در خاطر مى پرورانند که شکلگیرى خانواده، یعنى زندگى در خانهاى که افراد آن با یکدیگر در تضادند و انواع بى حرمتیها میانشان ردّ و بدل مى شود."()
بدیهى است که اجتماع و خانوادهاى که افراد آن آسایش فکرى ندارند و زندگیشان توأم با اضطراب و ترس و دلهره است، سعادت و کمال واقعى راه پیدا نمىکند.
والدین باید در مشکلات زندگى و اختلاف سلیقه ها با هم تفاهم و سازش نمایند و جوّ سازش و تفاهم را با فریاد زدنها به سر یک دیگر و نزاعها و درگیریها از بین نبرند و با بداخلاقى و فحّاشى و خردکردن یک دیگر روحیه همکارى را از بین نبرند، تا در سایه آرامش و امنیت، هرکسى، حتى ضعیفترین افراد خانه درد دلش را بیان کند و مشکلش را مطرح نماید و دیگران او را در رفع مشکلش کمک و راهنمایى کنند. خانه محل آرامش فکر و جسم است و انسان باید در پیکار با مشکلات زندگى از خانواده کمک بگیرد.
نکته درخور توجه این که پدر نباید مشکلات بیرون از خانه را به درون منزل آورده و سبب ناراحتى اعضاى خانواده را فراهم سازد.
کوتاه سخن این که اطاعت زن از شوهر، فرزندان از والدین نباید به خاطر خشونت و بداخلاقى و بهانه جویى و ستمگرى پدر یا مادر باشد، بلکه به خاطر مقام و منزلت و قدر و ارزش آنها باشد.
در روایتى از پیامبر اکرم(ص) چنین آمده است :"...وای بر کسى که از ترس و شرش مورد تمجید و ستایش واقع شود! واى بر کسى که از خوف ستمگریش مورد اطاعت باشد! واى بر کسى که از ترس آزارش احترام شود!."() البته فرزندان باید از والدین به خاطر خلافکاریهایشان بترسند، و این ترس، بى حساب نیست. در چنین خانوادهاى
غنچههاى وظیفه شناسى در درون کودک شکوفا مى شود، و اطفال از آغاز به درستکارى و راستى و وظیفه شناسى عادت مىکنند و از تعرض به حقوق دیگران و خلافکارى به خاطر ترس از مجازات دورى مى نمایند.
پدر در عین حال که در خانه دوست و رفیق فرزندانش است، نباید مهابت و عظمت خویش را از دست بدهد و به آنها اجازه دهد که به کجرویها و انحرافات دامن زنند و از اخلاق او سوء استفاده کنند، بلکه باید بر رفتار و گفتار آنها نظارت کند و از ارتکاب کارهاى زشت، و رفاقت و دوستى با دوستان فاسد و همکلاسىهاى منحرف باز دارد، و خلافکاریهاى آنان را بدون مؤاخذه نگذارد.
چهارم: پرهیز از ناپسندیها
والدین باید مراقب گفتار و کردارشان باشند، و از گفتار ناپسند و زشت و خلاف عفّت خوددارى کنند و از حرکاتى که شائبه جنسى دارد، در جمع فرزندان اجتناب ورزند و بکوشند که روح عفت و پاکدامنى را بر کانون خانواده حاکم گردانند. کودکى که پدر و مادرش را افرادى هوسران و لااُبالى و بىبندو بار مشاهده کند، که مرتکب اعمال زشت مى شوند و به گناه دست میآلایند، هیچ گاه پرورش صحیح انسانى نخواهد یافت؛ زیرا او کسى را عاقلتر و داناتر از آنها نمى شناسد و در صحت درستى کارهاى آنها تردیدى ندارد، پس چرا از آنها پیروى نکند؟ والدینى که خود فحّاش و دروغگو و لاابالى و هوسران و اهل ساز و نوازندگى و ترانههاى مبتذل و حرام هستند، چگونه از فرزندانشان مىخواهند که افرادى راستگو و درستکار و عفیف باشند؟! هرگز چنین سخنانى اثر نمى بخشد.
پنجم: عدالت و انصاف
پدر و مادر باید با روحیه عدل و انصاف با افراد خانواده برخورد نمایند و بین آنها از نظر محبت و عطوفت و رعایت حالشان تفاوتى نگذارند. زیرا، تفاوتگذارى و تبعیض در مسایل روزمره زندگى، به هر صورتى محکوم و آسیبزاست. از اینرو، باید از
تبعیض پسر و دختر، بزرگ و کوچک، موفق و ناموفق و... بپرهیزیم.
برخوردهاى تبعیضآمیز یا تفاوت گذاشتنهاى بدون دلیل، از جمله مواردى است که ممکن است فضاى حسادت، درگیرى یا انتقام را در بین فرزندان ایجاد کند. در روایتى آمده است: روزى پیامبر اکرم(ص) در حال سخن گفتن با یاران خود بودند. کودکى وارد شد و به سوى پدر خویش که در میان جمعیت بود، رفت. پدر دستى بر سر وى کشید و وى را بر روى زانوى راست خود نشاند. اندکى بعد، دختر آن مرد وارد شد و نزد پدر رفت. پدر دستى بر سر وى کشید و او را در کنار خود روى زمین نشاند. پیامبر گرامى که برخورد دوگانه پدر را دیدند، فرمودند: چرا هنگامى که دخترت وارد شد، همانند پسرت روى زانوى دیگرت نگذاشتى؟ آن مرد دخترک خود را برگرفته و بر زانوى دیگرش نشاند. پیامبر با دیدن این کار خوشحال شده و فرمودند: عدالتآمیز رفتار کردى!()
سکونى از رسول خدا(ص) نقل مىکند: "پیامبر اسلام به مردى نگریست که دو تا پسر داشت، یکى را بوسید و دیگرى را رها کرد. پیامبر فرمود: "چرا بین این دو برابرى نکردی."()
یکى از راههاى جلوگیرى از برخوردهاى تبعیض آمیز، تقسیم عادلانه کارها در خانه است. در محیط خانواده یکسرى کارها و وظایف، اختیارات و امتیازاتى هست که لازم است در این امور تقسیم عادلانه صورت بگیرد تا افراد احساس کنند، به همان اندازه که از امتیازات استفاده مىکنند، به همان اندازه وظیفه دارند، کار و تلاش کنند. برخوردهاى تبعیض آمیز در امتیازدهى و تقسیم کارها، زمینه را براى تمایل به تبعیض و ظلم ایجاد مىکند. این کار مىتواند در درازمدت بستر را براى کشیده شدن به انحرافات اجتماعى و بزهکارىها باز نماید. البته پافشارى ما بر تبعیض قائل نشدن و برخورد عدالت آمیز، به معناى در نظر نگرفتن تفاوتها نیست. پاداش و تنبیه که از طریق تفاوتگذارى حاصل مىشود، یکى از شیوههای ترتیبى است. تشویق و تنبیه، یک راه براى حقشناسى است؛ اما لازم است،
سن و زمان پاداش و تنبیه را در نظر گرفت. در دوران کودکى که کودکان هنوز نمىتوانند منشأ تفاوتها را درک کنند، باید میان آنان در ابراز مهر و دادن هدیه و امتیاز بخشىها برابرى نمود. زیرا اگر منشأ تفاوتگذاریها، براى بچهها مشخص نشود، به چالشهاى بزرگ رفتارى و روابط خصمانه دچار مىشوند.
تمایز میان تفاوت با تبعیض
یکى از شیوههاى تربیتى این است، بچهاى که از مرحله کودکى گذشته و منشأ تفاوت رامىفهمد، احساس کند خوب بودن با بد بودن فرق مىکند. اگر والدین در هر صورت به گونهاى مساوى با بچههایشان رفتار کنند، آنها توجیهى براى خوب رفتار کردن و بدرفتار نکردن نمىیابند. از اینرو، هنگام تقسیم وظایف و امتیازات، والدین نباید به یکگونه عمل کنند. بلکه باید فرزندان را به فراخور توانایىهایشان چه از لحاظ شناختى، عاطفى، رفتارى و فیزیکى، به کارها و مسئولیتها بگمارند.
امام على(ع) در روایت زیبایى مىفرمایند: "أزجر المسیىء باحسان المحسن؛ گناهکار را با پاداش دادن به نیکوکار تنبیه کن!"() بزهکار و گناهکار را با احسان و پاداش دادن نیکوکار زجر وکیفر بدهید تا آنان احساس کنند که پدر و مادرشان، به طور یکسان در برابر نیکوکار و گناهکار برخورد نمىکنند. حضرت امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر مىفرمایند: "ولایکون المحسن و المسیئ عندک سواءً؛ نیکوکار و گناهکار پیش تو یکسان نباشد." این گفتار علوى در مورد برخوردهاى تربیتى در سطح کلان اجتماعى است اما حساسیت آن در فضاى خانواده و در میان فرزندان بیشتر است.
ابن عباس از پیامبر نقل مىکند که آن حضرت همیشه به برابرى و عدالت در میان فرزندان سفارش مىنمود. همچنین ایشان مىفرمایند :"اگر مىخواستید در جایى یکى از فرزندان را بر دیگرى ترجیح بدهید، سعى کنید دختران را بر پسران ترجیح دهید."() این سفارش از این جهت است که عاطفه و مهرگرایى دختران بیشتر و ظریفتر است و به آسانى رنجیده خاطر مىشوند. پدر و
مادرها اگر مىخواهند دخترها را برترى دهند، بهتر است در ابراز مهر، محبت و هدیه دادن باشد، نه تشویق و تنبیه. متأسفانه یکى از مواردى که در مسأله تفاوتگذارىها خلط مىشود، خلط بین ابراز محبت با تشویق و تنبیه است. تشویق و تنبیه، تبعیض نیست بلکه رساندن حق به حقدار است، ولى در ابراز محبت هم، اگر تفاوت بگذاریم و دلیل روشنى نداشته باشیم، این کار ممکن است به حسد و انتقامگیرى کشانده شود.
"سعدبن سعداشعرى" از امام رضا (ع) مىپرسد: فدایتان شوم. آیا مردى مىتواند دخترانش را بیش از پسرانش دوست داشته باشد؟ ایشان فرمودند: در نظر ما دختر و پسر یکى هستند. خداوند این دو را به عنوان نعمت، به ما عطا کرده است. ما هم در ابراز محبت و دادن امتیاز به آنان تفاوتى نمىگذاریم.()
خلاصه باید رفتار والدین با فرزندان دخترشان به گونهاى باشد که او از دختر بودن افتخار و مباهات کند، و این که او به عنوان مربّى خانه چه نقش بزرگى در پرورش نسل صالح و سالم دارد، خوشحال باشد.
نتیجه: کودک، یکى از افرادى است که تحت تربیت پدر و مادر خویش قرار مىگیرد و بسیارى از روحیات فرهنگى اجتماعى او با نظارت پیگیر و مداوم آنها حاصل مىشود. این خانواده است که او را صالح یا فاسد بار میآورد، و عامل شکلگیرى نوع جهانبینى کودک، شخصیت و مسایل روحى و روانى او و محدوده تأثیرگذارى آنها مىشود. او دین، شرافت، اعتماد به نفس، صدق و صفا، نوعدوستى، همدلى با دیگران، احترام به قانون، احساس مسئولیت و تعاون را از پدر و مادر میآموزد.
کودک همانگونه که از نظر جسم، آسیبپذیر است و در برابر کمترین و کوچکترین حادثهاى واکنش، نشان داده و بیمار مىشود، از نظر اخلاقى و روانى هم به همان اندازه یا بیشتر، آسیبپذیر است. او بسیارى از حالات و رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را از بزرگترها تقلید مىکند و در نظم، احترام به قانون، پاىبندى به
مذهب، ادب، خشونت، بىبند و بارى، ناسازگارى و ... از اطرافیان خود شکل مىگیرد.
اگر والدین و مربیان ما همان قدر که به شکستگى دست و پا یا ناراحتى چشم و گوش فرزند خود اهمیت داده و سرمایهگذارى مىکنند، براى تربیت روحى و اخلاقى او سرمایهگذارى مىکردند و از دروغگویى، بیادبى و بىعلاقگى او به مذهب و دیگر بیماریهاى روانى که حاصل عملکردها و روابط ناسالم خود آنهاست - رنج مىبردند، و براى درمان آنها به اهلش مراجعه مىکردند، جوانان ما در سطح بالایى از اخلاق و تربیت قرار داشتند؛ زیرا تأثیرپذیرى کودک از اقدامات و ارشادهای والدین و مربیان بسیار سریع است.
پىنوشتها:ـــــــــــــــــــــــ
. سوره روم، آیه .21
. دکتر اسپاک، مشاکل الآباء فى تربیة الابناء، ص 44، مؤسسة العربیة للدراسة و النشر، 1980 م، چاپ سوم.
. بحارالانوار، ج ،74 ص ،168 ح .35
. مکارم الاخلاق، ج ،1 ص .468
. سوره آل عمران،آیه .159
. مکارمالاخلاق،ص .231
. نهجالبلاغه، خ ،192 ترجمه محمد دشتى، انتشارات لقمان، قم، .1379
. بحارالانوار، ج ،43 ص .261
. مستدرک الوسائل، ج 15،ص .171
. مستدرک الوسائل، ج ،15 ص .170
. صحیح مسلم، ج ،4 ص .117
. وسائل الشیعه، ج ،8 ص .337
. مرتضى فرید: "الحدیث: روایات تربیتى از مکتب اهل بیت"، ج،3 ص ؛343 دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، .1368
. بحارالانوار، ج ،77 ص .108
. بحارالانوار، ج ؛43 تاریخ سیدة النساء...، باب ،4 ص 81، ح1.
. کنزالعمال، ج ،16 ص 408،ح .45138
. دکتر زین عباس عماره، اضواء على النفس البشریة، ص ،302 بیروت، دارالثقافة، چاپ اوّل، 1407ق.
. همان.
. دکتر اسپاک، مشاکل الآباء فى تربیة الابناء، ص .45
. ورّام بن ابى فراس، مجموعه ورّام، ج ،2 ص ؛115 مکتبة الفقیه، ایران.
. ابنابیالدنیا: "کتاب العیال"، ج 1،ص ؛173 دار ابن القیم، دمشق، بىتا.
. مکارم الاخلاق، ص .321
. نهجالبلاغه، کلمات قصار، .177
. کنزالعمال، ج ،16 ص .446
. محمد بن یعقوب کلینى، الکافى، ج ،6 ص 51، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، 1413ق.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 99 |