تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,788 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
مظلومیت فرهنگ و چاره جویى آن 3 | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1386، شماره 30، دی 1386 | ||
نویسنده | ||
محمدتقی رهبر | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مظلومیت فرهنگ و چارهجویى آن(3)
حجةالاسلام و المسلمین محمد تقى رهبر
در دو مقال پیشین از مظلومیت فرهنگ و چارهجوئى آن سخن گفتیم، مطلبى که امروزه نقل محافل فرهنگى و اجتماعى شده است و از دیدگاههاى مختلف مورد بحث قرار مىگیرد.
و همانگونه که دیدیم رهبرى فرزانه انقلاب موضوع فرهنگ را محور سخنان خویش قرار داده و در دیدارهاى مختلف با اساتید دانشگاهها، دانشجویان و وزراى آموزش و پرورش، وزارت علوم، وزارت ارشاد و شوراى عالى انقلاب فرهنگى بر آن تأکید فرموده و رهنمودهاى ارزندهاى را ارائه داده و از دیرباز تلاش جدى مسؤولان فرهنگى را در تدوین مفهوم فرهنگى کشور خواستهاند. خوانندگان گرامى خود مىدانند که این قلم نیز طى دهها و صدها مقاله عمدتاً در پیرامون فرهنگ سخن گفته و در صفحات این ماهنامه در معرض افکار عمومى قرار داده که هر چند مورد استقبال خوانندگان قرار گرفته اما دست اندرکاران فرهنگ کمتر بدان توجه کردهاند و چنین به نظر مىرسد که حساسیتى که لازم و مورد انتظار است در عرصه فرهنگ مشاهده نمىشود! خصوصاً در مقطعى از مدیریت کشور و رواج شعارهاى لیبرالیستى و مد شدن هجمه به ارزشها اصولاً به فرهنگ اسلامى عنایت ویژهاى نبوده و این روزها که توجه بیشترى در این مقوله به چشم مىخورد دشوارىهاى خاص خود را دارد. در هر حال اگر پیش از این دغدغه فرهنگ را داشتیم و به ارزشهاى انقلابى مسؤولانه و جدىتر نگاه مىکردیم اینگونه سدّها شکسته نمىشد و حرمت شکنى رواج نمىیافت و ابتکار عمل از دست نمىرفت که امروز بنشینیم و از مظلومیت فرهنگ سخن بگوئیم! تازه اگر این گفتگوها یک حرکت مقطعى و زودگذر و احساسى نباشد و مسائل بنیادین لحاظ شود نه فقط بودجه و اعتبارات، مثل خیلى از چیزهاى دیگر که پس از چندى حرارتها فرو نشیند و در عمل اثرى از آن مشاهده نگردد و به وضع عادى برگردد و معلوم نشود بالأخره مظلومیت فرهنگ چه مفهومى دارد و براى نجات فرهنگ، بویژه فرهنگ دینى، از مظلومیت چه کردیم و چه طرحى در افکندیم که دست کم بعد از چند سال جامعه شاهد آثار عینى آن باشد!
آسیبشناسى عرصه فرهنگ
در مقال گذشته اشاره کردیم که رفع مظلومیت از فرهنگ منحصر به تأمین کسرى بودجه نیست و با افزایش بودجه از فرهنگ رفع مظلومیت نخواهد شد مادام که سیاستهاى راهبردى آن معلوم نباشد و اینجا نیز تأکید مىورزیم که هر چند در پارهاى موارد واقعاً با کمبود بودجه مواجهیم که از آن جمله است فرهنگ دینى، تبلیغى و اعزام مبلغ و حوزهها، مساجد و کتابخانهها مخصوصاً در روستاها و ازدواج جوانان و غیره اما در بسیارى موارد و نهادهاى فرهنگى بودجههاى کلانى وجود دارد اما خروجى و محصول آن نامعلوم است لذا مشکل را در جاى دیگر باید جستجو کرد. به نظر مىرسد مشکل اصلى فراتر از محدودیت بودجههاى فرهنگى است. مشکل اصلى مدیریت است و برنامه نداشتن و مرد میدان نبودن، اگر مدیران فرهنگى فراتر از کارهاى روتین و کلیشهاى دغدغه جدى در فرهنگ سازى داشتند و در اطاق فکر طراحى و برنامهاى تدوین مىکردند، راهکارهاى عملى را جستجو مىنمودند و درد و درمان را مىشناختند ساختار فرهنگى جامعه به گونهاى دیگر بود. مدیریت فرهنگى آنگاه موفق است که داراى چند ویژگى باشد: «دلسوزى، تخصص، تعهد، آسیبشناسى، برنامه ریزى و شجاعت و تحوّل خواهى و بکارگیرى نیروهاى کارآمد و جذب کارشناسان مجرب با چشم اندازى روشن و آنگاه ارزیابى بازخورها و نتایج و پذیرش نقد و استفاده از نیروهاى صالح و تصفیه نیروهاى ناصالح، بدور از باندبازى و یارگیرى جناحى با مقاصد خاص غیر فرهنگى. اشکال کار اینجاست که غالب مدیریتهاى فرهنگى فاقد توانمندى و تحرّک و ابتکار و برنامه و شجاعت و ریسک پذیرىاند. تا وقتى مدیر نشدهاند به روش مدیران قبلى ایراد مىگیرند و براى آنها هزار عیب و علت مىتراشند اما هنگامى که خود جاى مدیران گذشته نشستند همان راه و روش گذشتگان را ادامه مىدهند و طرحى و ابتکارى ندارند، و سیاسى کارى، درگیر مسائل جزئى شدن و سیاستهاى کلان را نادیده گرفتن و انتقادناپذیرى کم و بیش که متأسفانه حاکم بر مدیریتهاست.
نقش سازنده مدیریت
اصل اولیه در همه جا و همه کار نیروى انسانى است و مدیریت در رأس این هرم قرار دارد. مدیریت در یک سازمان موتور محرک است که همه دستگاهها را جهت مىدهد و به حرکت و جنب و جوش وا مىدارد. اگر مدیریت ضعیف و بى انگیزه و یا بى اعتقاد به مسؤولیت خود باشد، همه چیز در آن سازمان فلج و بى خاصیت مىشود. مدیریت شایسته به مثابه روح است که اگر در کالبد یک نظام دمیده شود همه اعضاء و اجزاء را در جهت مطلوب بکار خواهد گرفت و اگر ناکارآمد باشد آن نظام یا سازمان را با مرگ تدریجى روبرو مىسازد. این اصل همه جا جارى است از مدیریت یک خانواده گرفته تا یک کشور، که به مدیر دلسوز، مدبر و کاردان و پرتلاش و شجاع نیاز دارد تا از کمترین امکانات بیشترین بهره بردارى کند و تک تک اعضاء یک سازمان و اداره و مؤسسه را به کار گمارد و منشأ تحوّل گردد. متأسفانه امروز ما دچار چنین مشکلى هستیم که اغلب مدیران ما به میز و ریاست و حفظ جایگاه خود وابستهاند و در گزینش همکاران به انتخاب اصلح فکر نمىکنند و گرفتار بىبرنامهاى هستند و در مسائل فرهنگى نیز این مشکل مشهود است. بودجهها مصرف مىشود، انبوه جزوه و کتاب و نشریه پشت سر هم چاپ و منتشر مىگردد اما بسیارى از اینها با روح تشنه این نسل همخوانى ندارد. گاه میلیونها و میلیاردها خرج مىشود اما بازدهى آن نامعلوم است، همایشها و کنفرانس و سمینارهاى بسیارى بپا مىگردد اما آنهمه ریخت و پاشها و خاصه خرجىها در داخل و خارج دستاوردى ندارد، سفرهاى خارجى با وجودى که کمتر از گذشته است و بگفته یکى از مسؤولین در دولت کنونى پنجاه میلیارد تومان صرفه جوئى در هزینههاى خارجى شده اما با این حال هزینه کلانى را مىبلعد و صدها نفر براى مأموریت مىروند و میلیونها تومان خرج هواپیما و هتل و گشت و گذار هر یک از آنها مىشود و هر روز یکصد و سى دلار هم حق مأموریت به اینها مىدهند! و معلوم نیست این هزینهها که از کیسه ملت داده مىشود کدام دستاوردى را براى کشور و ملت و انقلاب دارد و اصولاً حق مأموریت خارج چه مفهومى دارد. در موارد دیگر نیز این مشکل دیده مىشود.
کم کارى، بىتفاوتى، بىبرنامهگى در بسیارى دستگاههاى دولتى وجود دارد که در مرحله نخست اصلاح ساختار ادارى و مبارزه با مفاسد این دستگاهها را الزامى مىسازد.
سوءاستفاده و رانت خوارى
اگر مقدارى فراتر از این برویم و سوء استفادههاى مالى را بازبینى کنیم مثنوى هفتاد من کاغذ مىشود، هنگامى که سخنگوى قوه قضائیه از محکومیت 107 مدیر ارشد و میانى در دادگاهها به دلیل تخلفات مالى که هزاران میلیارد تومان سرمایه ملت و 90 هزار هکتار از اراضى غارت شده را به دستور و امضاى «مدیران امضاء طلائى» بر باد دادهاند ارائه مىدهد (روزنامه کیهان 21 آذر ماه 86) آیا بازهم مىتوان گفت مشکل اصلى کشور بودجه و اعتبارات است؟! و بى شک سایر دستگاهها اعم از ادارى و قضائى و فرهنگى به نوبه خود از این آفت مصون نیستند. با این شیوه عملکردها و ملاحظات و کوتاه آمدنها و چشم پوشى تخلفات و تحمّل مفسدان هرگز کار به سامان نخواهد رسید، نه با فقر مىتوان مبارزه کرد و نه با مفاسد فرهنگى و معضلات اجتماعى. و البته نیاز به بیان ندارد که هدف از این نگارش محکوم کردن کلیه دستگاهها و زیر سؤال بردن همه مدیریتها نیست. چه، بسیارند مدیران دلسوز و خدوم که دامن به فساد مالى و اخلاقى نیالودهاند و با پاکى زندگى کردهاند و قصد خدمت دارند ولى مشکلات دیگرى پیش روى آنهاست. این مشکلات مىتواند در همکاران آن سازمان و نهاد باشد یا نداشتن برنامه و کارشناس و برنامه ریزى و یا موانع دیگرى چون کسر بودجه که آخرین آنهاست. و بازهم تأکید بر این مطلب باید کرد که اگر چه بسیارى از دستگاههاى فرهنگى با مشکل بودجه روبرو هستند مانند آموزش و پرورش و نهادهاى فرهنگى دینى و بهداشت و درمان و غیره...اما به نظر مىرسد مشکل مدیریت بازهم در صدر جدول کاستىها قرار دارد. حال سخن از فرهنگ است که بدرستى مدیریت نشده و نمىشود.
نگاهى به فرهنگ آموزش
اگر فرهنگ مدیریت مىشد آنگونه که امروز نیاز کشور است و نظام و انقلاب و رهبرى انتظار دارد و مردم مطالبه مىکنند وضع تربیت یافتگان نهادهاى آموزشى و تربیتى و تبلیغى ما بگونهاى دیگر و در سطح شایستهترى بود.
همین آموزش و پرورش که سنگ زیرین فرهنگ یک کشور است واقعاً چقدر در تربیت این نسل و جوانان موفق بوده است؟! قضاوت آن را به عهده دست اندرکاران این تشکیلات عظیم فرهنگى مىگذاریم، به عهده خانوادهها و کارشناسان تعلیم و تربیت. در اینجا نگاه بیشتر به جنبه فرهنگى و اخلاقى و ایمانى است. نگاه کنیم چه مقدار خروجىهاى مدارس ما از فرهنگ دینى و اخلاقى و اجتماعى و ادب و فضائل بهره دارند، دبستان یا دبیرستان پسرانه و دخترانه چه مقدار روى نماز، اخلاق و عفاف و حجاب و پوشش اسلامى کار کردهاند و دست پروردههاى این نهاد از مسائل اعتقادى و معرفى شرایع دینى و درک سیاسى، و ادبیات راهبردى انقلاب اسلامى چه مقدار بهره دارند. نگارنده با بسیارى از دانشآموزان روبرو شده و از آنها پرسیدهام مثلاً اصول دین چیست؟ فروع دین کدام است؟ و نام ائمه چیست؟ واقعاً درمانده شده و بیشتر جوانان نه عدد اصول دین را مىدانند و نه معانى آنها را! و از نماز و قرائت و احکام بى خبرند، علت چیست؟ در گذشته کودک به مکتب مىرفت در آغاز اصول و فروع و نام امامان را به او یاد مىدادند و الفباو قرآن را جلو او مىگذاشتند و نماز را مىآموختند اما فرهنگ ما متأثر از فرهنگ بیگانه است و لذا با اصول و فروع دین و نماز و مفاهیم دینى بیگانه است، کمتر معلمى در کلاس درس از این مقوله حرف مىزند و دانشآموزان را با الفباى دین آشنا مىسازد. در عوض بسیارى مدارس به کودکان دوره ابتدائى از همان کلاس اول زبان انگلیسى را به بچه یاد مىدهند و این را امتیازى براى مدرسه مىدانند! در حالىکه کودک هنوز به زبان مادرى خود آشنائى کامل ندارد. این را مىگویند فرهنگ غرب زده.
به حال فرهنگ باید گریست
با این شیوه فرهنگى و دین آموزى کجا نوجوان با دین آشنا مىشود. تنها کودکانى که پدران و مادرانشان دیندار و دلسوز فرزندانشان هستند ممکن است به مفاهیم دین و الفباى مذهب آشنا باشند. و برخى مدارس دغدغه دین آموزى را داشته باشند. راستى به حال این فرهنگ و مظلومیت فرهنگ دینى در کشورى مانند ایران اسلامى باید گریست.
به دانشگاه مىرویم وضع بدتر از اینست تنها دانشجویانى که از خانه و تربیت پدر و مادر معلومات دینى همراه دارند مقدارى با دین آشنا هستند و خودشان جلسات قرآن و دعا تشکیل مىدهند. هرچه دارند خودجوش است. اگر نماز جماعت یا اعتکاف و زیارت و دعا دارند آموزه دانشگاه نیست، دست آورد خودشان است. کدام استادى در دانشگاه به دانشجو قرآن آموخته یا از نماز و احکام آن و از عفاف و حجاب سخن گفته است؟ بسیار کم! حتى دروس معارف نیز کمتر درس عملى مىدهد چرا که متناسب با نیاز جوان تهیه نشده است.
فضاى اخلاقى دانشگاه نیز بعضاً فضاى عشق و عاشقى شده، پژوهشهاى آمارى خبرهاى ناگوارى از روابط پسر و دختر و ماجراهاى عاشقى مىآورد که براى همه ما و رؤساى دانشگاهها و استادان و وزارتخانه شرم آور است. طرح فرهنگ و عفاف را شوراى عالى انقلاب فرهنگى تدوین مىکند و براى کلیه نهادهاى آموزشى و فرهنگى و اجرائى مىفرستد اما اگر از مدیران و مسؤولان رؤساى دانشگاهها سؤال کنى چه مقدار به این دستورالعمل پرداختهاند، پاسخى ندارند، نه از آن طرح خبرى دارند و نه مایل اند خبر داشته باشند. یک حالت بى تفاوتى عجیبى حاکم شده که باور نکردنى است آنوقت انتظار داریم خروجىهاى این فضاهاى آموزشى بهتر از این باشد!
از جیب این ملت رنج دیده هر سال تحصیلى حداقل سه چهار میلیون تومان براى هر دانشجو هزینه مىشود اما روزى که فارغ التحصیل مىشوند معلوم نیست چه دست آوردى از دین همراه دارند، تازه اگر تشنج سیاسى و ماجراجوئى و نشریه ضد انقلابى با امکانات دانشگاه راه نیدازند، و....
عرف و عادت غربى بر دانشگاهها حاکم است. پسران جوان ودختران جوان باید در یک کلاس و یک فضا و محیط درس بخوانند، و اگر کسى بگوید چرا در دبیرستان و دبستان دو جنس مخالف جدا بودند و حالا که در غرور جوانىاند باید در کنار هم باشند معترض را متهم به ارتجاع مىکنند و کسى جرأت نمىکند از چالشهاى روابط دو جنس مخالف حرف بزند در حالىکه دنیا امروزه به اینجا رسیده که برخى کشورهاى غربى اثرات نامطلوب اختلاط پسر و دختر را دریافته و آن را عامل عقب ماندن درس و اختلال اخلاق و فساد اجتماعى مىدانند. اینها واقعیات طبع بشرى است اما روشنفکران ما مىگویند حتى حرفش را نزنید که غربىها به ما ایراد خواهند گرفت! این همان غرب زدگى است که ما را به این روز انداخته. انقلاب فرهنگى مىبایست این موارد را جدى بگیرد. کتابها مشکل دارد، مدیریتها به تعهدات کمتر توجه دارند و سیستم آموزشى چندان تناسبى با فرهنگ دین ندارد و خیلى مسائل دیگر که مجال طرح آن نیست.
اینست که نگارنده سخن همیشگى خود را تکرار مىکند: «ما به یک انقلاب فرهنگى اسلامى نیازمندیم.»
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 98 |