تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,188 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,116 |
استراتژی ملّی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1363، شماره 35، آبان 1363 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
استاد جلال الدین فارسی تعریف استراتژی واژه استراتژی Strategyمشتق از کلمه یونانی استراتگوس Strategusبمعنای فرماندة لشکری کشوری است. این کلمه در قدیم به فرمانده نظامی یا به فرمانده لشکری و کشوری اطلاق می شده است. می دانیم که مدنیّت و تشکیل سیته یا مدینه به این صورت بوده است که چند قبیله خانواده در کنار هم جمع می شدند، هر کدام یک آتشکده خانوادگی داستند، آنگاه یک آتشگاه ملی تأسیس می کردند و مرز زندگی این قبایل، مشخص و متمایز از یکدیگر بوده است. چنانکه در مدینه رم تا جائیکه بخاطرم هست، هفت قبیله خانواده متحد شدند و این مدینه را تأسیس کردند. این مدینه سپس تبدیل به امپراطوری رم شد. در «آتن» ظاهراً ده قبیله خانواده بوده اند. وقتی که این قبایل متحد می شدند، همانطوری که یک آتشگاه ملی مشترک داشتند، باید ارتش مشترک و نظام دفاع ملی واحد هم می داشتند. افراد هر قبیله ـ خانواده دارای رئیسی بوده اند که از اجتماع این رئیسان، مجلس سنا یعنی شورای عالی حاکم بوجود می آمده است، هر خانواده قبیله یک واحد نظامی تقدیم دولت مدنی می کرده است. از اجتماع اینها یک «هنگ» بوجود می آمد. این «هنگ» را «تاکسیس» می نامیدند. فرمانده هر «تاکسیس» یعنی فرمانده هر هرنگ «استراتگوس» نام داشته است وقتی که نه هنگ تشکیل می شد چنانکه در همین «آتن» در زمان جنگهای ایران و یونان ده هنگ داشتند ده فرمانده هم انتخاب می کردند. سرفرماندهی این فرماندهان، سالانه انتخاب می شد چنانکه یکایک به نوبت فرماندهی می کردند. بعضی گفته اند که استراتگوس به فرمانده عالی فرمانده این ده هنگ اطلاق می شده است. یونانیان و رومیان همین گونه فرماندهانی داشته اند. به تدریج طوری می شود که دفاع ملی اهمیتش در میان خدمات دیگر افزایش پیدا می کند و اهمیت حیاتی پیدا می کند بطوری که موجودیت ملی بستگی به آن می یابد. از این جهت «استراتگوس» ها در زمان حکومت «آخونها» همه کاره می شوند. پس فرماندهان نظامی یعنی استراتگوس ها رفته رفته عهده دار امور کشوری هم می شوند. فنونی که یونانیان و رومیان برای احراز پیروزی در جنگ بکار می بردند و در حقیقت نوعی حیله نظامی بود، «استراتژم» یا «استراتژمس» نامیده می شد. ملاحظه می فرمائید که استراتژی، اطلاق می شود بر حیله ها و تدابیر فرمانده نظامی، این قدیم ترین تعریف «استراتژی» است: هنر فرماندهان، تدابیر و حیله های نظامی، و هنر فرماندهی جنگ. می بینیم سپس، در زمان انقلاب کبیر فرانسه که ناپلئون جنگ هائی را با موفقیت به پایان می برد و در این جنگ ها موفقیتش را مرهون تدابیر یا حیله های فرماندهی خودش و در حقیقت بکار بستن تاکتیکهای دقیق و پیروزمند می داند، استراتژی تعریفی بالا تر پیدا می کند. استراتژی می شود: علم حرکات و طرح های نظامی، علم جنگ و تهیه طرح ها و خط مشی واحدهای نظامی. در این تعریف، دو چیز را استراتژی می خوانیم: علم حرکات، و علم طرح های نظامی. وقتی می گوئیم: استراتژی، علم حرکات و طرح های نظامی است، حرکات را مقدم بر طرح های نظامی می آوریم. حال آنکه به لحاظ واقع ابتدا باید طرح نظامی تهیه کرد سپس این طرح را به کار بست. این بکار بستن می شود حرکات نظامی. تعریف بعدی می گوید که «استراتژی» عبارتست از: علم جنگ، تهیه طرح ها و خط مشی واحدهای نظامی. خط مشی واحدهای نظامی همان حرکاتی است که این واحدهای نظامی انجام می دهند و امروز «علم تاکتیک»، همین حرکات را برای کسب پیروزی در نبرد بررسی می کند. در واقع در انقلاب کبیر فرانسه در اواخر سده هیجدهم، «استراتژی» علم فرماندهان عالی است یعنی ترکیبی از اطلاعات نظامی آنها و حرکاتی که بکار می بسته اند. بلافاصله پس از نبردها یا جنگ های پیروزمندانه ناپلئون، یک تئوریسین یا «استراتژ» پیدا می شود بنام «کلازویتس»، «کلازویتس» رئیس ستاد سپاه دوم «پروس» و فرمانده دانشگاه «پروس» است. سرلشکری است که کتابی می نویسد بنام «درباره جنگ» به زبان آلمانی، آنجا «استراتژی» را تعریفی دقیقتر می کند. تعریفی که «کلازویتس» از «استراتژی» می کند، عبارتست از: فن هدایت نبرد و تطبیق و هماهنگ ساختن نبردها جهت نیل به هدفهای جنگ. ملاحظه می کنید یکبار حرکات واحدهای نظامی را در میدان نبرد تنظیم می کنیم، ابتدا طرح می دهیم بعد این طرح را بکار می بندیم آن علم و این فن بکار بستن طرح ها برای کسب پیروزی، می شود «استراتژی». «کلازویتس» می گوید: هدف جنگ یا استراتژی، کسب پیروزی در یک نبرد یا رزم نیست، بلکه علاوه بر آن این هم هست که علاوه بر طراحی حرکات واحدهای نظامی برای کسب پیروزی، نبردها را طوری تنظیم بکنیم که به لحاظ زمانی و مکانی یک شکل توالی به این نبردها بدهیم که تسلیم دشمن یا شکست دشمن را در نهایت بتوانیم تضمین بکنیم. ملاحظه می کنیم «استراتژی» علم و فنی بالاتر از اداره و هدایت واحدها در یک نبرد می شود. آنوقت تاکتیک را هم تعریف می کند. «کلازویتس» می گوید که تاکتیک: فن بکار بردن واحدها و عملیات و هدایت عملیات در نبرد است. می بینیم رابطه تاکتیک به استراتژی رابطه جزء به کل می شود. آن چیزی که باعث کسب پیروزی در یک نبرد می شود تاکتیک است. یعنی فن بکار بردن واحدها و هدایت عملیات نظامی در یک نبرد، اما «استراتژی»، دادن نوعی توالی به نبردها است برای تحقق هدف نهائی که پیروزی در جنگ می باشد. «مولتکه» سردار معروف آلمانی تعریفی دیگر از «استراتژی» دارد؛ او می گوید: «استراتژی تطبیق عملی وسایلی است که در اختیار فرمانده گذارده شده است». یعنی ما با طرق وصول به هدف مطلوب باید راه کارهای رسیدن به پیروزیها را بیندیشیم. وسایل و واحدهائی را هم که در اختیار داریم بررسی کنیم، اینها را مطابقت بدهیم. این وسایل و واحدها، این نیروهای خودمان را با آن راه کارهائی که ما را به پیروزی می رساند و شکست را بر دشمن تحمیل می کند. بالاخره «لیدل هارت» هم یک تعریفی از «استراتژی» دارد. «لیدل هارت» انگلیسی که مورخ استراتژی است و تاریخ نظامی می نویسد، می گوید: «استراتژی» فن توزیع و بکار بردن وسایل نظامی برای نیل به هدف های سیاسی است. «لیدل هارت» تعریف استراتژی را تکامل می بخشد وی کتاب های متعددی دارد که به زبان فارسی در نیامده است مگر چند مقاله ای در «تاریخ فن جنگ»، کتابی است که متن انگلیسی آن حدوداً متعلق به سی سال پیش است. و آن مجموعه مقالاتی است که بوسیله نظامیان و مورخان نظامی عالم نوشته شده است و در آنجا مقاله ای هم از «لیدل هارت» وجود دارد. کتاب دیگری هست بنام «سازندگان استراتژی نو» که ترجمه از یک کتاب بسیار بزرگ چند جلدی است که بنده دوره عربی آنرا دارم. ترجمه مختصرش به زبان فارسی از انتشارات امیرکبیر می باشد. در این کتاب هم مقاله ای از «لیدل هارت» وجود دارد. ملاحظه می کنید که هر چه از زمان یونان و اسکندر و جنگ های ایران و یونان و یونان و ایران و روم به طرف حال می آیم، تعریف «استراتژی» تکامل پیدا می کند. «لیدل هارت» می گوید: «استراتژی» فن توزیع و بکار بردن وسایل نظامی برای نیل به هدفهای سیاسی است. تا آن زمان فکر می کردند که «استراتژی» هدفش پیروزی در جنگ است و یک مسئله نظامی است. اما «لیدل هارت» می گوید جنگ وسیله ای است برای تحقق یک هدف سیاسی که بالاتر از شکست دادن دشمن است. کار دیگری که «لیدل هارت» می کند، در کنار تعریف استراتژی: و این که عبارت است از طراحی و هدایت عملیات نظامی و علم و فن جنگ یا اداره موفقیت آمیز جنگ، اشاره به چیز دیگری می کند که استراتژی ملی خوانده می شود می گوید: در کنار استراتژی نظامی چیزی بنام استراتژی ملی یا هدایت عالی جنگ وجود دارد که به عهده مقام سیاسی می باشد. و آن عبارتست از: بکار بردن مجموع عملیات نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به منظور کوبیدن دشمن با حداکثر قدرت، و شکست دادن او.
استراتژی ملّی ملاحظه می کنید که تا حالا بحث از «تاکتیک» بود یعنی هدایت واحد های نظامی در میدان رزم، بعد سخن از «استراتژی نظامی» بود به معنی هدایت نبردها یا نظم و توالی دادن به نبردها به گونه ای که سرانجام پیروز بشویم و دشمن را وادار به تسلیم بکنیم. تا می رسیم به «استراتژی ملی» که عبارتست از علم و فن بکارگیری عملیات نظامی یعنی رزم و جنگ بعلاوه عملیات فرهنگی، عملیات سیاسی، عملیات اقتصادی و هماهنگ کردن اینها با استفاده از همه این نیروهای متنوع برای وارد آوردن بیشترین فشارها بر دشمن و زدن بزرگترین ضربات بر دشمن و نهایتاً تسلیم شدن دشمن. حالا که به اینجا رسیدیم باید بدانیم که چرا «استراتژی» از 487 سال پیش از میلاد و زمانی که «استراتگوس» ها وجود داشتند و استراتژی به مفهوم تدابیر و حیله های نظامی فرماندهان نظامی بود، بجائی رسید که چیزی بنام «استراتژی ملی» درست شد با این تعریف که استراتژی ملی یعنی اداره و هدایت عملیات متنوع یک ملت و بکارگیری همه نیروهای متنوع یک ملت از نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به منظور تسلیم دشمن و کسب پیروزی برای ملت، چرا؟ برای اینکه جنگ در این مدت زمان یعنی از سده پنجم پیش از میلاد تا زمان «لیدل هارت» تکامل پیدا می کند. جنگ از عملیات ساده نظامی بصورت عملیات پیچیده که «لیدل هارت» در تعریف «استراتژی ملّی» بکار برده است در می آید. برای اینکه با پیدایش باروت و سلاح های آتشین و جنگ های خندقی و سنگری و ساختن استحکامات دفاعی و تهاجم بر استحکامات دفاعی دشمن جنگ های پر خرجی درست می شود، ارتش به یکدستگاه بسیار پر مصرف تبدیل می شود، تاسیسات اقتصادی کارخانه ها، معادن، مزارع در خدمت این ارتش قرار می گیرد، در برابر هر نظامی که می جنگد ده نفر آن را در پشت جبهه تدارک می کنند بطوریکه تا این ده نفر نباشند آن یک نفر نمی تواند بجنگد؛ جنگ، دیگر عبارتست از کار آن یکنفر، بعلاوه این ده نفر.
ارتباط جنگ با مردم علاوه بر این جنگ بعد روانی قوی پیدا کرده است. وقتی مردم پشت جبهه همانقدر سیهم اند که رزمندگان در خط مقدم پس هر گونه تأثیر بر روحیه مردم یک کشور در خطوط مقدم جبهه و در میدان رزم اثر می گذارد، سیاست هم همین گونه است؛ قدرت و استحکام سیاسی هر ملت در تمام عملیات ملی مرتبط با جنگ موثر است دستگاههای استبدادی قدیم متکی به صنف نظامیان بوده اند، متکی به نظامیان مزدور، اینها چه مردم می خواستند و چه نمی خواستند جنگ را شروع می کردند، اداره می کردند و به پایان می بردند. اما وقتی جنگ هزینه هنگفتی دارد و احتیاج به درآمد سرشار ملی است، درامدی که متعلق به طبقات و اصناف جامعه است، جنگ را نمی شود اداره کرد و نمی شود با پیروزی به پایان برد مگر اینکه رضایت توده های مردم را جلب کرد تا در تلفات و کشته دادن ها شرکت بکنند. وقتی که سلاح ها تکامل پیدا می کنند، تلفات هم افزایش پیدا می کنند، تلفات به حساب مردم، خرجها بحساب مردم، اینجاست که حکومت استبدادی حکومت یک اقلیت نمی تواند دوام بیاورد. اقلیتهای مستبد حاکم بر اجتماعات و مخصوصاً استبداد حاکم بر کشورهای اروپائی نمی توانستند در برابر حملات مسلحانه دشمنانی از موجودیت خودشان و از کشورشان دفاع کنند مگر اینکه رضایت مردم را جلب کنند، ماندند بر سر یک دو راهی: یا باید تن به شکست بدهند و انقراض حکومت و به اسارت در آمدن خودشان و مردم را ببینند و یا رابطه شان را با مردم تلطیف کنند. اینجا است که مردم با مستبدین و حکومت های استبدادی در تضاد قرار گرفتند. مردم می گویند: وقتی که پول جنگ از کیسه ماست باید شروع جنگ، تصمیم گیریش، اداره اش با تصمیم ما یا منتخبین ما باشد، بدین طریق «دموکراسیها» بوجود آمدند. با پیدایش نخستین دموکراسی در فرانسه، در اروپا برای نخستین بار ارتشی پیدا شد که متکی به توده های داوطلب مردم بود، و خدمت نظام وظیفه بجای کار حرفه ای و مزد بگیری بوجود آمد و سرباز مردمی و افسر وظیفه جای ارتشیان حرفه ای ضد ملی را گرفتند. جنگ میان چنین ارتشی که از فرانسه حرکت می کرد با ارتشهای مزدور رژیمهای استبدادی رخ داد. حکومت های استبدادی وقتی در برابر ارتش انقلاب کبیر فرانسه قرار گرفتند ـ به لحاظ نظامی ـ تاب پایداری نداشتند و به همین دلیل شکست خوردند. تحول حکومت از استبدادی به دموکراسی حکام مستبد راه چاره را در این دیدند که آنها هم دموکراسی را در کشورشان برقرار کنند و مردم را در حکومت شرکت بدهند. دموکراسی ها بدین گونه اضطراراً و قهراً در کشورهای اروپائی برقرار شد. پس راه تحول حکومت ها از استبدادی به دموکراسی و منتخب و پارلمانی راهی است از خلال جنگ و دفاع ملی، و نه چنان که مارکس می گوید بر اثر تحول در وسایل تولید یا روابط تولید و تضاد طبقات. حکومت ها وقتی که دموکراتیک (مردمی) می شوند مردم از آرمان های خود حمایت می کنند و نشر می دهند و به کشورهای دیگر منتقل می کنند و جنگی بر این اساس بوجود می آید، جنگ در کنار فعالیت نظامی خودش دارای یک فعالیت سیاسی تبلیغاتی، اعتقادی می شود. اینکه سربازی که زیر پرچم ناپلئون به کشورهای دیگر می رفت علاوه بر جنگیدن تبلیغ می کرد و مرامی و شعارهائی داشت، حرفی برای گفتن داشت، پیامی برای بردن داشت، می توانست ارتشهای دشمن را متزلزل کند. متلاشی کند و به خود ملحق سازد، حتی ملت های متخاصم یا مخاصم را به خود ملحق گرداند.
جنگ های مکتبی بدین ترتیب، به جنگ بعد سیاسی اعتقادی نیرومند دادند. جنگ های مکتبی پیدا شد. می بینید بر اثر تکامل جنگ، جنگ ابعاد مختلف گرفت. جنگ همگانی و متکی شد به خدمت نظام وظیفه، بجای یک صنف، تمام مردم می جنگند. میان جنگ گسترش پیدا کرد، همه جائی شد، بین المللی شد، جنگ با داشتن بعد سیاسی اعتقادی فرهنگی و اقتصادی نیرومند یک فعالیت مستمر شد. کارخانه ها و مراکز تحقیق و مزارع همیشه باید کار کنند، اینها فعالیتهائی است پیچیده و آمیخته با جنگ. بنابراین مرز زمان صلح از زمان جنگ برداشته شد. جنگ استمرار پیدا کرد. اداره جنگ دیگر با «استراگوس» و فرمانده نظامی نیست. اینکه «لیدل هارت» می گوید: «هدایت عالی جنگ به عهده مقام سیاسی است» و استراتژی و هدایت عالی جنگ بدین صورت است که مقام سیاسی کشور و مقام نظامی طرح تهیه بکند و این طرح را بکار ببندد، آن هم در مدت زمانی طولانی و فراتر از زمان جنگ و گسترده تر از دوره جنگ. گرچه ملت ها در طول تاریخ به جنگ بعدها و خصوصیت های تکاملی دادند تا بتوانند جنگی پیروزمندانه برگزار کنند و بدینسان جنگ از آن صورت ساده بسیط قدیمی بصورت کنونی تکامل پیدا کرده است، ولی هر ملتی می تواند بدون توجه به تکامل ابزار جنگ و تکاملی که بشریت در طول تاریخ به جنگ داده است همین تکامل را در یک زمان واحد بدهد. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 102 |