تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,282 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,193 |
عقب ماندگی اقتصادی کمونیسم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1363، شماره 36، آذر 1363 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ارزشها و مکتبها آخرین قسمت بقلم یکی از دانشمندان توجیه عقب ماندگی اقتصادی بلوک کمونیسم و ردّ آن دستاویز دیگری که طرفداران متعصب کور و کر مارکسیسم برای توجیه عقب ماندگی اقتصادی بلوک کمونیسم برای خود رو براه کرده اند این است که: غربی ها از راه چپاول و غارت قلمرو استعماری خود توانسته اند ثروت بخش اعظم جهانِ عقب نگهداشته شده را به کشورهای خود بکشند و بقیمت فقر و فلاکت اکثریت مردم جهان، اقلیتی مرفه و به قیمت ویرانی بیشتر پهنه گیتی، منطقه های محدودی را آباد نمایند و کشورهای کمونیستی چون با استعمار مخالفند و روی پای خود ایستاده اند طبعاً نتوانسته اند به آن سطح از ترقی و پیشرفت برسند!! ما قسمت اول را بدون چون و چرا می پذیریم و قبول می کنیم که چند کشور غربی، قسمت عظیمی از رفاه خود را مرهون استثمار و استعمار ملل فقیر ومستعمرات قدیم و جدید خود هستند. ولی در مورد قسمت دوم ادعا حرف داریم: اینکه می گویند بلوک کمونیست از استعمار متنفرند و حاضر نیستند مردم کشورهای دیگر را بچاپند، یکی از همان ادعاهای دروغ و تبلیغات گمراه کننده کمونیست ها است. شما بما بگوئید مثلاً اتحاد جماهیر شوروی در راه چاپیدن ثروت دیگران چه کاری از دستش برآمده و انجام نداده است؟ اگر امروز آنها نمی توانند مثلاً ماشین آلات و مصنوعات دیگر خود را در بازارهای آزاد دنیا آب کنند و یا محصول ندارند که عرضه نمایند، این سند زهد و پرهیز از استعمار است؟! چه کشوری حاضر شده است که مصنوعات آنها را بقیمت مناسب بخرد و آنها با امکان تحویل، خودداری کرده اند؟! و اگر مثلاً شوروی می توانست مثل ژاپن یا آلمان، مصنوعات مرغوب ببازار عرضه کند و با دیگران رقابت نماید نمی کرد؟ آنجا که قبله و قطب بلوک کمونیسم (شوروی) ناچار زیر بار وارد کردن تکنولوژی غرب می رود و در قسمت مهمی از کارخانجات خود ماشین های ساخت کارخانجات غرب را سوار کرده و آنجا که صنایع مصرفی غرب در داخل شوروی بصورت قاچاق است و بازار سیاه دارد چگونه می تواند در بازارهای آزاد جهان با استعمارگران غرب به رقابت برخیزد؟ می بینیم هر جا که توانسته هیچگاه کوتاهی نکرده و بلکه از غرب هم جلو افتاده مثلاً در زمینه فروش اسلحه که بازار های دنیا به هر دلیل حاضر شده اند از شوروی اسلحه بگیرند، آیا شوروی کوتاهی کرده است و یا مجانی داده و یا حتی ارزان فروخته است؟ حقیقت اینست که نه تنها کوتاهی نمی کند بلکه با دوز و کلک های مخصوص بخود، هر جا که تشخیص بدهد می شود اسلحه ای آب کرد و پولی درآورد با ایجاد کانون خطر و راه انداختن جنگ و آشوب و حمایت از یک طرف در مقابل طرف دیگر، بازاریابی نموده است. ما امروز می دانیم که بخش عظیمی از پول نفت کشورهای عربی برای خرید اسلحه به خزانه کشور شوراها منتقل می شود. و به همین جهت مایل نیست که حالت نه جنگ و نه صلح میان اعراب و اسرائیل ـ که از طرفی آنرا برسمیت می شناسد و به نیروهای انسانی یهودی روس اجازه مهاجرت به اسرائیل می دهد و از سوی دیگر اسرائیل را محکوم می کند و دشمنانش را تقویت می کند ـ از بین برود. و امروز شوروی دومین کشور فروشنده اسلحه یعنی دلال خون و مرگ و ویرانی جهان است و با توجه به اینکه سنگین ترین و در عین حال بی ثمر ترین بلکه زیانبارترین مخارج ملتهای جهان امروز، مخارج نظامی است و از همین راه است که دار و ندار کشورهای جهان سوم بفنا می رود؛ روشن است که شوروی در زشت ترین و منفورترین رشته استثمار و غارت، سرسختانه به رقابت برخاسته بلکه پیشتاز است. و اصولاً ماهیت میلیتاریستی کمونیست ها و رقابت میان آنان و امپریالیست های غارتگر در وضع حاضر و راه و روش تبلیغات و برخوردهای آنان از عوامل اصلی این همه کانون خطر و ایجاد این همه چاه و یل برای امکانات ضعیف و ناچیز کشورهای عقب نگاهداشته شده و یا در حال رشد است. نگاهی به ارقام و آمار زیر ادعای ضد استعماری و ضد استثماری و یا پرهیزکاری کمونیست ها را از شیوه های استثمار روشن تر می کند. «فرانک بارنابی» مدیر انستیتوی بین المللی تحقیقات صلح سوئد ضمن مقاله ای در شماره مخصوص روزنامه انگلیسی زبان آکادمی علوم سوئد درباره تولید اسلحه در جهان نوشت: 1ـ هزینه های نظامی جهان بیست برابر مجموع کمک هائی است که بجهان سوم می شود. 2ـ سالانه بیست و پنج میلیارد دلار صرف تحقیقات نظامی می شود در حالیکه یک چهارم این مبلغ خرج تحقیقات پزشکی می شود. 3ـ هزینه های نظامی دنیا در سال 1975 به رقم تکان دهنده دویست وده میلیارد دلار آمریکا رسید. 4ـ آمریکا و شوروی آنقدر اسلحه اتمی انبار کرده اند که بزودی می توانند یکدیگر را صد بار ویران کنند. 5ـ در کشورهای خاورمیانه طی ده سال گذشته بودجه نظامی بیست برابر افزایش یافته است. 6ـ حدود چهارصد هزار کارشناس و متخصص و دانشمند دنیای امروز روی مسائل مربوط به امور نظامی مشغول تحقیقند. آیا در چنین دنیائی می شود به یکی از ارکان اصلی این رقابت مرگبار مدال «زهد» و اجتناب از استثمار ملت ها داد؟!! امروزه دهها هزار کارشناس نظامی شوروی در سراسر دنیا با حقوقهای گزاف ارز ملتها را میمکند ومرتباً لیست های دراز و طومارهای طولانی ابزار و لوازم یدکی گران قیمت برای اسلحه های خریداری شده از شوروی تنظیم می کنند و دائماً سیل تقاضاها همراه ارزها در کنار صورت درخواستی از کارخانجات اسلحه سازی بسوی مسکو سرازیر است که هموزن آنها باید طلای ناب پرداخت. شوروی و کشورهای هم مسلک خود: خیال نکنید که این یغماگری مخصوص کشورهای غیر کمونیستی جهان سوم است؛ بلکه شوروی نسبت به کشورهای هم مسلک خود هم رویّه تجاوزکارانه داشته ودارد. پس از جنگ جهانی دوم روسها از آلمان شرقی بین ده تا بیست میلیارد دلار ماشین آلات و ابزار صنعت و و... به روسیه منتقل کردند وهمین حالا چهارصد هزار سرباز روسی در آلمان شرقی نوعی اشتغال محرمانه را بعهده دارند. در مورد جهموری های کوچک که روسها به زور اشغال کردند و اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل دادند ظلمها وفشارها وکشتار و توقیف ومصادره هائی صورت گرفته که قلم از نوشتن آنها شرم دارد. در محدوده بازار مشترک کشورهای اروپای شرقی روابط اقتصادی، بی شباهت با کشورهای «مشترک المنافع» بریتانیای کبیر نیست با این تفاوت که در اینجا ارتش سرخ پیمان ورشوهم ضامن اجباری این روابط است. عکس العمل همین است که اخیراً که در اثر مبارزات پیگیر مردم اتحاد شوروی، کم و بیش اجازه توسعه روابط بازرگانی با کشورهای غربی بدست آورده، در این راه حرص و ولع عجیبی از خود نشان می دهند. مگر قتل عام استقلال طلبان مجارستان در سال 1945 توسط شوروی چه تفاوتی با لشگر کشی انگلستان به مستعمرات خود دارد. مگر سرکوب کردن نهضت ملی چکسلواکی در سال 1968 توسط ارتش پیمان ورشو عملی پسندیده تر از پیاده شدن تفنگداران آمریکائی در اینجا و آنجا است؟ مگر سیاست های اهدائی و فشارهای بیرحمانه شوروی علیه یوگسلاوی و آلبانی بخاطر ناهماهنگی آنها با خط مشی مسکو با فشارهای مرئی و نامرئی امپریالیسم در مورد کشورهای جهان سوم آزاد، از یک قماش نیست؟ (مگر دخالت و تجاوز ناروای شوروی در کشور محروم و مسلمان افغانستان، چیزی جز وحشی گری و خیانت می باشد؟!) با توجه به مراتب فوق، دیگر چه بهانه ای در دست طرفداران مارکسیسم برای توجیه عقب ماندگی اقتصادی کشورهای کمونیستی باقی می ماند؟ کمبود مواد غذائی و جیره بندی های فصلی صفوف طولانی مشتریان در مراکز تهیه و خرید وسائل زندگی، گرانی های بی حساب، بازارهای سیاه کمبود آب و راه و دارو ومسکن و و... برای ملتی که شصت سال وعده ونوید شنیده و به امید آینده ای بهتر ده ها میلیون قربانی داده و رنج زندانهای سیاه و اردوگاههای کار اجباری و خفقان و ترور و تبعیض را تحمل کرده با مشاهده رفاه و آسایش در کشورهای مجاور که در تبلیغات کمونیست ها رو بزوال و ببر کاغذی و مرتجع و پیر و فرتوت و و... معرفی شده اند، بشدت تلخ و تحمل ناپذیر است. و به همین جهت فریادهای اعتراض روز افزون این مردم دربند، علیرغم آن همه فشار و خفقان وتهدید و تزویر از اینجا و آنجا بلند است و همه جا بگوش می رسد، وکار بجائی رسیده که فرزندان پیشتاز انقلاب، دست توسل بسوی همان ببرهای کاغذی و امپریالیست های در حال زوال وسقوط دراز کرده وهمان ها هستند که بیاری این فلاکت زدگان دربند برخواسته و ناله و استغاثه آنانرا بگوش دنیا می رسانند! بی جهت نیست که مرزهای میان کشورهای کمونیست و سرمایه داری از طرف کمونیست ها همچون دروازه پادگان های نظامی، زیر کنترل و سانسور است و کشورهای غیر کمونیست، نیازی به مراقبت و نگهبان نمی بینند. چون از این طرف، مردم می خواهند فرار کنند و خود را نجات دهند و از آن طرف کسی در خود تمایل پناه بردن به دژ کمونیسم را نمی بیند. دیوار برلن در میان برلن شرقی و غربی یکی از همین مثالها است و مهاجرت روز افزون قانونی یا قاچاقی انسانها از شرق و غرب، دلیلی دیگر. تعداد فراریان ومهاجرین کشورهای کمونیستی به آلمان غربی[1] کشور شوروی سال 1980 (9654) نفر (اکثریت قریب به اتفاق آنان از نژاد آلمانی هستند). آلمان شرقی 52071 نفر که از مرزهای این کشور صرفاً 12763 نفر به مهاجرت دست زده اند در حالیکه بقیه از کشورهای لهستان و رومانی آمده اند. چکسلواکی 24 نفر لهستان 51 نفر هنگری 19 نفر یوگسلاوی 621 نفر ظهور واقعیت ها از رونق تبلیغات وعده های سردمداران کمونیسم کاسته و قشر نسبتاً وسیعی از مردم روشن و شجاع تحت تاثیر رژیم دیکتاتوری پرولتالیا را به اعتراض و مبارزه واداشته که صدای آنها را دنیا از حلقوم «ساخاروفها» و «بوکروفسکی ها» و«سولژنیست ها» و و... می شنوند. اواخر سال 1976 که پروفسور«آرنوشت کولمان» که برای ملاقات دختر خود از شوروی به سوئد رفته بود از دولت سوئد تقاضای پناهندگی کرد و ضمن نامه ای که برای برژنف بمنظور اعلان استعفا از عضویت در حزب کمونیست شوروی و اعلان سلب تبعیت روسی از خویش نوشت چنین گفت: «... من بتدریج به این عقیده رسیده ام که عضویت در حزب کمونیست به معنای خیانت به ایده آل اجتماعی و انسانیت و ساختمان یک جامعه نو و بهتر است... ورهبران شوروی بصورت طبقه جدید و دارای امتیازات فراوان درآمده اند...» بد نیست که بدانید پروفسور کولمان 84 سال دوست و همکار صمیمی لنین و 58 سال عضو فعال حزب کمونیست شوروی و از افسران نمونه ارتش سرخ و استاد دانشگاه مسکو بوده و در رشته «سیبرنتیک» (فعالیت های حافظه) تحقیقات و تالیفاتی دارد و خدماتی به فلسفه مارکسیسم کرده که اینک پشیمان است. استعفا و انتقاد او با داشتن سوابق درخشان، ضربه هولناکی برای کمونیست ها و در عین حال باعث بخود آمدن بسیاری از جوانان خام و فریب خورده دنیا بود. نتیجه ارزشهای اصیل تحت تاثیر عوامل نامبرده در این مقدمه، در جوامع انسانی متزلزل و بی اثر و یا کم اثر شد، مارکسیسم به منزله کوبنده ترین عوامل مخرب ارزشها، ضربه بسیار کاری و کشنده ای بر انسانیت وارد آورد و در نتیجه، جهان بشریت در حال حاضر در محاصره نیروهای مهاجم و مخرب مارکسیسم و کاپیتالیسم ومکتبهای تحریف شده و مسخ گردیده و یا دست کاری شده آسمانی و یا انسانی عهد قدیم گرفتار آمده است. چه باید کرد؟ در جستجوی راه نجات از این مخمصه باید سراغ ریشه واساس گرفتاری ها و مشکلات رفت و آنهم چیزی جز خود«انسان» نیست. بایدانسان را شناخت و نقطه های اصلی و ریشه های انحراف را در وجود خود پیدا کرد و آنها را اصلاح نمود. اگر واقع بینانه، سرنخ فساد و انحرافِ مکتب ها را بدست نیاوریم، ممکن است تمام تلاشها و اقدامات اصلاحی، اثر معکوس دهد و یا بی ثمر از آب درآید. بنظر می رسد روحیه «خود خواهی» و«عشق بخویش» که از عمومی ترین واستثناء ناپذیرترین حالات همه انسانهای سراسر تاریخ است نقطه شروع انحرافات ومشکلات اجتماع بشری باشد، گرچه همین روحیه خود خواهی و خویشتن نگری نیز اصیل ترین محرک اقدامات مثبت و سازندگیها و موتور تکامل ورشد تمدن وترقی بشر است. فکر می کنم اغراق نباشد اگربگوییم: اکثر تحولات تاریخ بشریت به همین روحیه خود خواهی انسانی ریشه میرساند چه خیر و چه شر. بنابراین پیشنهاد اصلاحی، این نمی تواند باشد که تلاش کنیم روحیه خود خواهی را از انسان بگیریم و انسان را از خودش خالی کنیم و بجای فرد انسان «جامعه» بیاید چنین پیشنهادی با فطرت بشریت و انسان ناسازگار است و به معنای گرفتن انرژی تحرک و تکامل از انسانیت است که تا حدودی از زیر پرچم سرخ این مطلب آزمایش شده. و از آنطرف این هم درست نیست که این روحیه را که ظرفیتی بی نهایت وسیع دارد، آزاد و بی قید و بند بگذاریم که هر چه می خواهد بکند، که جنایات انحصار طلبان استعمار، گوشه ای از مضرات این راه را مشخص می کنند. راه کنترل نیروی عظیم انسانی بنظر می رسد در حال حاضر تنها راه کنترل ومهار کردن این نیروی عظیم و این منبع بی پایان انرژی و قرار دادن آن در خدمت سعادت بشر این است که آنرا تسلیم مکتب آسمانی اسلام این موهبت عظمای خدا به انسان کنیم که بهترین ومناسب ترین راه بارور کردن این سرمایه بشریت را بیان کرده است. اسلام با مطرح کردن زندگی ابدی و حیات جاودان با ابعادی بی نهایت برای انسان و معرفی نمودن دوران محدود زندگی این جهان همراه با بیان ارزشهائی که در این جهان و آن جهان برای انسان سعادت زاست این مشکل بزرگ را حل نموده است. اسلام به انسان نمی گوید: خودت را دوست ندار و بخود علاقه مند نباش و از او نمی خواهد که در تلاش هائی که میکنی و از وجود و حیات خود مایه می گذاری، منفعت شخصی ات را در نظر نگیر (چرا که می داند این پیشنهاد با فطرت بشر سازگار نیست و آهن سرد کوبیدن است) بلکه می گوید حال که بخودت عشق می ورزی وهمه چیز را برای خودت می خواهی، تنگ نظر و محدود بین و کوته نظر نباش؛ زندگی و سعادت در همین محدوده چند سال ودر این چهاردیواری تنگ دنیا منحصرنیست، تو قلمروی بی نهایت وسیع و عمری بی نهایت طولانی داری؛ اینجا فقط مدرسه است که آمده ای تحصیل کنی، تحصیل امکانات برای زندگی بعد از مدرسه. اسلام با تعلیمات مکتبی خاص خود انسان را قانع می کند که تلاش در جامعه و فداکاری برای دیگران و مایه گذاشتن از خود بنفع جمع، بهترین نوع خود خواهی و خویشتن نگری است. و با دید دقیق تر، تلاشهای خود بینانه و خود پرستانه مادی این جهان درست مخالف با مصلحت شخصی و منفعت فردی است. خدمت به دیگران بهترین راه رسیدن به حقیقت وجودی در منزلگاه دائمی و اصیل انسان است و تجاوز بحریم حقوق دیگران، بزرگترین مانع ومحکمترین سد راه رسیدن به آن منزل و این مطالب صرف ادعا وتخیل هم نیست بلکه متکی بریک جهان بینی کاملاً مستدل و برهانی است که فلسفه اسلامی متکفل اثبات آن است. ملاحظه می فرمائید که چنین طرحی که اسلام دارد، بطور کلی با مادیگری و محدود کردن انسان در پوسته تنگ ماده، سازگار نیست. نه ماتریالیسم کمونیست ها می تواند بر این اساس برنامه ریزی کند و نه مادیت غرب از عهده ترسیم چنین برنامه ای می تواند برآید. بنابراین از دیدگاه ما: اساسی ترین راه برای سرو سامان دادن به جهان بشریت این است که با تعیین جهان بینی و ایدئولوژی و استراتژی و تاکتیکهای اسلام، این مکتب آسمانی را معرفی کنیم و در کنار این کار نقاط ضعف و مطالب زیانبار مکتب های مزاحم را با مقایسه با مکتب اسلام روشن سازیم. و مهم تر اینکه جامعه ای (ولو کوچک) بر اساس این مکتب، به عنوان جامعه نمونه که الگوی محسوس باشد بسازیم و با استفاده از شرایط مناسب تبلیغ، خیر خواهان و دوست داران انسانیت را دعوت به مطالعه و بررسی آن نمائیم. والسلام علی من اتبع الهدی
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 302 |