تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,250 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,159 |
بشارتهای انبیاء الهی و دیگران دربارۀ ظهور رسول خدا (ص) | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1363، شماره 37، دی 1363 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
درسهائی از تاریخ تحلیلی حجة الاسلام و المسلمین رسولی محلاتی قسمت یازدهم این بحث را ما با تفضیل بیشتری در کتاب «زندگانی پیغمبر اسلام» آورده ایم، و برخی از اهل تحقیق بتفضیل در این باره قلم فرسائی کرده و حتی جداگانه کتاب نوشته اند که از آن جمله می توان کتاب «راه سعادت» استاد فقید و محقق ارزشمند مرحوم شعرانی و مقالۀ محققانۀ دیگری را که در کتاب «خاتم پیغمبران» در این باره درج شده نام برد که چون با مقالۀ ما که در بارۀ تاریخ تحلیلی اسلام است چندان ارتباطی ندارد تا با بحث نبوت خاصّۀ رسول خدا (ص) ارتباط دارد تا با بحث ما و به اصطلاح یک بحث گسترده و عمیق بگیریم، ولی به همان مقدار که مربوط به تاریخ می شود یک اشارۀ اجمالی نموده و می گذریم: طبق روایات زیادی که در کتابهای تاریخی و حدیث و سیره داریم بشارتهای زیادی از پیمبران گذشته و دانشمندان و کاهنان دربارۀ ظهور پیامبر بزرگوار اسلام (ص) وارد شده که به اجمال و تفصیل از ظهور و ولادت و بعثت آن حضرت خبر داده اند، و علامۀ مجلسی «ره» در کتاب بحارالانوار در این باره بابی جداگانه تحت عنوان «باب البشائر بمولده و نبوته» منعقد کرده که بسیاری از آن روایات را در آنجا گرد آورده. و بهر صورت قسمتی از این روایات همان هائی است که در تورات و انجیل آمده مانند: آیۀ 14 و 15 از کتاب یهودا که می گوید: «لکن خنوخ «ادریس» که هفتم از آدم بود دربارۀ همین اشخاص خبر داده گفت اینک خداوند با ده هزار از مقدسین خود آمد تا بر همه داوری نماید و جمیع بی دینان را ملزم سازد و بر همه کارهای بی دینی که ایشان کردند و بر تمامی سخنان زشت که گناهکاران بی دین بخلاف او گفتند ...». که ده هزار مقدس فقط با رسول خدا (ص) تطبیق می کند که در داستان فتح مکه با او بودند. بخصوص با توجه به این مطلب که این آیه از کتاب یهودا مدتها پس از حضرت عیسی (ع) نوشته شده. و از آن جمله در سفر تثنیه باب 33 آیۀ 2 چنین آمده: «و گفت خدا از کوه سینا آمد و برخاست از سعیر به سوی آنها و درخشید از کوه پاران و آمد با ده هزار مقدس از دست راستش با یک قانون آتشین ...». که طبق تحقیق جغرافی دانان منظور از «پاران»- یا فاران- مکه است، و ده هزار مقدس نیز چنانچه قبلا گفته شد فقط قابل تطبیق با همراهان و یاران رسول خدا (ص) است. و در فصل چهاردهم انجیل یوحنا: 16، 17، 25، 26 چنین است: «اگر مرا دوست دارید احکام مرا نگاه دارید، و من از پدر خواهم خواست و او دیگری را که فارقلیط است به شما خواهد داد که همیشه با شما خواهد بود، خلاصۀ حقیقی که جهان آن را می شناسید زیرا که با شما می ماند و در شما خواهد بود. اینها را به شما گفتم مادام که با شما بودم اما فارقلیط روح مقدس که او را پدر به اسم من می فرستد او همه چیز را بشما تعلیم دهد و هر آنچه گفتم بیاد آورد». که بر طبق تحقیق کلمۀ «فارقلیط» که ترجمۀ عربی «پریکلیتوس» است به معنای «احمد» است و مترجمین اناجیل از روی عمد یا اشتباه آنرا به «تسلی دهنده» ترجمه کرده اند و در فصل پانزدهم: 26 چنین است: «لیکن وقتی فارقلیط که من او را از جانب پدر می فرستم و او روح راستی است که از جانب پدر عمل می کند و نسبت به من گواهی خواهد داد». و در فصل شانزدهم: 7، 12، 13، 14 چنین است: «و من به شما راست می گویم که رفتن من برای شما مفید است، زیرا اگر نروم فارقلیط نزد شما نخواهد آمد، اما اگر بروم او را نزد شما می فرستم اکنون بسی چیزها دارم که به شما بگویم لیکن طاقت تحمل ندارید، اما چون آن خلاصۀ حقیقت بیاید او شمارا بهر حقیقتی هدایت خواهد کرد، زیرا او از پیش خود تکلم نمی کند آنچه می شنود خواهد گفت و از امور آینده به شما خبر خواهد داد». * * * و قسمتی دیگر آنهائی است که از دانشمندان یهود و راهبان مسیحی و کاهنان و منجّمان و دیگران نقل شده مانند سخنان دانشمندان یهودی بنی قریظه که با «تبّع» پادشاه یمن گفتند[1]و سخنان عبدالله بن سلام[2]و آنچه از سیف بن ذی یزن نقل شده،[3]و سخنان «بحیرا» و «نسطورا»[4] و «سطیح» و «شقّ»[5] و «قسّ بن ساعدة»[6] یکی از بزرگان مسیحت و روایت ابوالمویهب راهب[7] و «زید بن نفیل»[8] که باز هم برای نمونه بداستان زیر که خلاصه ای از نقل ابن اسحاق در سیره است توجه نمائید: ابن هشام مورخ مشهور در تاریخ خود می نویسد:[9]ربیعة بن نصر که یکی از پادشاهان یمن بود خواب وحشتناکی دید و برای دانستن تعبیر آن تمامی کاهنان و منجمان را بدربار خویش احضار کرد و تعبیر خواب خود را از آنها خواستار شد. آنها گفتند: خواب خود را بیان کن تا ما تعبیر کنیم؟ ربیعة در جواب گفت: من اگر خواب خود را بگویم و شما تعبیر کنید به تعبیر شما اطمینان ندارم ولی اگر یکی از شما تعبیر آن خواب را پیش از نقل آن بگوید تعبیر او صحیح است. یکی از آنها چنین گفت: چنین شخصی را که پادشاه می خواهد فقط دو نفر هستند یکی «سطیح» و دیگری «شق» که این دو کاهن می توانند خواب را نقل کرده و تعبیر کنند. ربیعة بدنبال آندو فرستاد و آنها را احضار کرد، سطیح قبل از «شق» بدربار ربیعة آمد و در سرزمین تهامه در افتاد و هر جانداری را در کام خود فرو برد! ربیعة گفت: درست است اکنون بگو تعبیر آن چیست؟ سطیح اظهار داشت: سوگند بهر جانداری که در این سرزمین زندگی می کند که مردم حبشه به سرزمین شما فرود آیند و آنرا بگیرند. پادشاه با وحشت پرسید: این داستان در زمان سلطنت من صورت خواهد گرفت یا پس از آن؟ سطیح گفت: نه: پس از سلطنت تو خواهد بود. گفت: نه پس از هفتاد و چند سال سلطنتشان منقطع می شود! پرسید: سلطنت آنها بدست چه کسی از بین می رود؟ گفت: بدست مردی بنام ارم بن ذی یزن که از مملکت عدن بیرون خواهد آمد. پرسید: آیا سلطنت ارم بن ذی یزن دوام خواهد یافت؟ گفت: نه آن هم منقرض خواهد شد. پرسید: بدست چه کسی؟ گفت: به دست پیغمبری پاکیزه که از جانب خدا بدو وحی می شود. پرسید: آن پیغمبر از چه قبیله ای خواهد بود؟ گفت: مردی است از فرزندان غالب بن فهر بن مالک بن نصر که پادشاهی این سرزمین تا پایان این جهان در میان پیروان او خواهد بود. ربیعة پرسید: مگر این جهان پایانی دارد؟ گفت: آری پایان این جهان آنروزی است که اولین و آخرین در آن روز گرد آیند و نیکوکاران به سعادت رسند و بدکاران بدبخت گردند. ربیعه گفت:آیا آنچه گفتی خواهد شد؟ سطیح پاسخ داد: آری سوگند به صبح و شام که آنچه گفتم خواهد شد. پس از این سخنان «شق» نیز بدر بار ربیعه آمد و او نیز سخنانی نظیر گفتار «سطیح» گفت و همین جریان موجب شد تا ربیعه درصدد کوچ کردن به سرزمین عراق سکونت دهد و شاپور نیز سرزمین «حیرة» را- که در نزدیکی کوفه بوده- برای سکونت آنها در نظر گرفت و ایشانرا بدانجا منتقل کرد، و نعمان بن منذر- فرمانروای مشهور حیرة- از فرزندان ربیعة بن نصر است. * * * و بالاخره می رسیم به اشعاری که ادیب الممالک فراهانی در آن قصیدۀ معروف خود سروده و مطلع آن چنین است: برخیز شتر بانا بربند کجاوه کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه در شاخ شجر برخاست آوای کجاوه وز طول سفر حسرت من گشت علاوه بگذر بشتاب اندر از رود سماوه در دیدۀ من بنگر دریاچۀ ساوه وز سینه ام آتشکدۀ فارس نمودار تا آنکه گوید: با ابرهه گو خیر به تعجیل نیاید کاری که تو می خواهی از فیل نیاید رو تا بسرت طیر ابابیل نیاید بر فرق تو و قوم تو سجّیل نیاید تا دشمن تو مهبط جبریل نیاید تاکید تو در مورد تضلیل نیاید تا صاحب خانه نرساند بتو آزار زنهار بترس از غضب صاحب خانه بسپار بزودی شتر سبط کنانة برگرد از این راه و مجو عذر و بهانه بنویس به نجاشی اوضاع، شبانه آگاه کنش از بد اطوار زمانه وز طیر ابابیل یکی بر بنشانه کانجا شودش صدق کلام تو پدیدار تا آنجا که دربارۀ ولادت آن حضرت گوید: این ایت که ساسان به دساتیر خبر داد جا ماسب به روز سوم تیر خبر داد بر بابک برنا پدر پیر خبر داد بودا بصنم خانۀ کشمیر خبر داد مخدوم سرائیل به ساعیر خبر داد وان کودک ناشسته لب از شیر خبر داد ربیّون گفتند و نیوشیدند احبار از شقّ و سطیح این سخنان پرس زمانی تا بر تو بیان سازند اسرار نهانی گر خواب انوشیروان تعبیر ندانی از کنگرۀ کاخش تفسیر توانی بر عبد مسیح این سخنان گر برسانی آرد بمدائن درت از شام نشانی بر آیت میلاد نبی سید مختار فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد مولای زمان مهتر صاحبدل امجد آن سید مسعود و خداوند مؤید پیغمبر محمود ابوالقاسم احمد وصفش نتوان گفت بهفتاد مجلد این بس که خدا گوید «ما کان محمد» بر منزلت و قدرش یزدان کند اقرار اندر کف او باشد از غیب مفتاح و اندر رخ او تابد از نور مصابیح خاک کف پایش بفلک دارد ترجیح نوش لب لعلش بروان سازد تفریح قدرش ملک العرش بما ساخته تصریح و ین معجزه اش بس که همی خواند تسبیح سنگی که ببوسد کف آن دست گهربار ای لعل لبت کرده سبک سنگ گهر را وی ساخته شیرین کلمات تو شکر را شیروی به امر تو درد ناف پدر را انگشت تو فرسوده کند قرص قمر را تقدیر بمیدان تو افکنده سپر را واهوی ختن نافه کند خون جگر را تا لایق بزم تو شود نغز و بهنجار موسی ز ظهور تو خبر داد به یوشع ادریس بیان کرده به اخنوخ و همیلع شامول به یثرب شده از جانب تبع تا بر تو دهد نامۀ آن شاه سمیدع ای از رخ دادار برانداخته برقع بر فرق تو بنهاده خدا تاج مرصع در دست تو بسپرده قضا صارم تبار و البته در مورد بشارتهائی که نمونه اش را در عهد جدید و قدیم و انجیل و غیره خواندید تذکر این نکته که در سخن بعضی از نویسندگان نیز دیده می شود ضروری است که چون غرض از ذکر این بشارتها در کلمات انبیاء و بزرگان گذشته اطلاع یافتن طبقۀ خاصی از آیندگان یعنی دانشمندان و محققانی بود که تا حدودی ملهم باشند و مغرضان و منحرفان نتوانند به آنها دستبرد زده و از تحریف و تصحیف مصون بماند از اینرو این بشارتها معمولاً دارای خصوصیات زیر است: 1- بشارتها معمولاً واضح و روشن نیست و عموماً در قالب استعارات و کنایات ذکر شده ... 2- در این بشارتها نام رسمی پیمبران که بدان نام خوانده می شدند ذکر نشده و معمولاً اوصاف و خصوصیات اخلاقی آنان ذکر شده مانند لفظ «مسیح» که دربارۀ حضرت عیسی در بشارات آمده و «فارقلیط» که در بشارات رسول خدا ذکر گردیده ... 3- در بشارات زمان و مکان نیز معمولاً بدان معنی و مفهومی که نزد ما دارد ذکر نشده و بطور رمز و کنایة ذکر شده چنانچه در اخبار غیبیة ائمۀ اطهار و بخصوص امر مؤمنان (ع) و روایات علائم ظهور نیز این خصوصیت بچشم می خورد که بخاطر رعایت همان جهتی که ذکر شد بصورت رمز و اشاره و کنایة مطلب را بیان فرموده اند ... و به گفتۀ یکی از نویسندگان «مصلحت خداوندی ایجاب می کرد که این بشارات مانند زیبائیهای طبیعت که محفوظ می ماند یا مانند صندوقچۀ جواهر فروشان که بدقت حفظ می شود در لفافه ای از اشارات محفوظ بماند تا مورد استفادۀ نسلهای بعد که بیشتر با عقل و دانش سر و کار دارند قرار گیرد».[10] ادامه دارد
[1] . زندگانی پیغمبر اسلام تالیف نگارنده ص40. [2] . بحارالانوار ج15 ص180- 186. [3] . بحارالانوار ج15 ص180- 186. [4] . زندگانی پیغمبر اسلام ص77- 89- 38- 42. [5] . زندگانی پیغمبر اسلام ص77- 89- 38- 42. [6] . زندگانی پیغمبر اسلام ص77- 89- 38- 42. [7] . اکمال الدین ص111- 112. [8] . زندگانی پیغمبر اسلام ص41. [9] . آنچه ذیلا از سیرۀ ابن هشام نقل کرده ایم تلخیص شده است. [10] . خاتم پیغمبران ج1 ص502. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 93 |