تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,117 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,038 |
تفسیر سوره لقمان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1363، شماره 38، بهمن 1363 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آیة الله مشکینی سوره لقمان از سور مکیّه است (که در مکه نازل شده) و دارای 34 آیه میباشد. «الم، تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیْمِ» الم =این از ویژگیهای قرآن است که در اوّل بعضی از سورههایش حروف مقطّه وجود دارد مانند الم، الر، حم، حمعسق، کهیعص و... و کسی نمیتواند حقیقت این حروف را بداند زیرا از متشابهات قرآن است. آیات محکمات و آیات متشابهات در آیه هفتم از سوره آلعمران میفرماید: «هُوَ الَّذیْ نَزَّلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ وَ أخَر مُتَشابِهاتٌ» او همان خدائی است که بر تو کتاب را نازل کرد که برخی از آیات کتاب، محکمات است و برخی متشابهات. محکمات: اگر کسی زبان عربی را بداند، میفهمد معنای محکم چیست. محکمات: الفاظ و عباراتی است که مفهومش خیلی روشن و واضح است مانند آیات احکام. مثلاً آنجا که میفرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَقِیْمُوا الصَّلوةَ وَآتوا الزَّکوة» (ای کسانی که ایمان آوردهاید نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید) هیچ ابهامی در این آیه دیده نمیشود، و هر کس که مقداری با زبان عربی آشنائی داشته باشد، معنای آیه را میتواند درک کند. متشابهات: عبارتهائی است که معنای آن حتی برای عربی زبان نیز مجهول میباشد. و با دقّت زیاد و رجوع به آیات دیگر قرآن و استفاده از سخنان معصومین«ع» میتوان برخی از آنها را فهمید. و این نظیر معمّا است که انسان با فکر زیاد گاهی میتواند آن را بگشاید و گاهی هم نمیتواند آن را کشف نماید. حروف مقطّعه درباره حروف مقطّعه قرآن، مفسّرین مطالب زیادی نقل کردهاند که به مهمترین آنها اشاره میکنیم: 1. این حروف رمزی است بین خدا و پیامبرش و کسی جز پیامبر از آن سر در نمیآورد. حتی گفتهاند شاید جبرئیل امین نیز که قرآن را بر پیامبر خوانده است، نمیدانسته مقصود از این حروف چیست؟ 2. برخی میگویند: پیامبر گرامی«ص» هنگامی که قرآن را برای اهل مکه میخواندند، با اینکه آیات، خیلی جالب و جذاب بود، با این حال به پیامبر گوش نمیدادند. از این روی پیامبر گرامی بدستور خداوند برای اینکه آنها را مبهوت کند و افکارشان را به خود متوجه سازد، یک مرتبه میفرمود: الف، لام، میم... آنها با شنیدن این حرفها، ناگهان متوجه حضرت میشدند، آنگاه حضرت شروع میفرمود به ادامه مطلب... تلک آیات الکتاب الحکیم، هدیً و رحمة للمحسنین. این هم احتمال دوم است. 3. احتمال دیگری که میدهند و بنظر جالبتر میآید این است که قرآن با تکرار چند حرف در اوّل بعضی از سورهها گویا میخواهد بفرماید: این کتاب معجزهآسا را با همین حروف تهجّی ساختهایم. حال ای جهانیان همه جمع شوید و ای موجودات پیدا و ناپیدا با هم جلسه بگیرید و با همین حروف معمولی که مواد اولیه هر سخنی و نوشتهای است، یک سوره از سورههای این قرآن را درست کنید. آری شما که به رسالت شک میورزید و خدا را تکذیب میکنید، به این قرآن بنگرید، چیزی جز همان حرفهای «الف ـ با» که همه میدانید و با آنها نطق میکنید و مینویسید نیست، پس بیائید دست بدست هم بدهید و افکار و اندیشههای خود را روی هم بریزید و با همین حروف «الف ـ با» یک سوره کوچک بیاورید که از نظر بلاغت و فصاحت مانند سورههای قرآن باشد؛ ولی نمیتوانید و نخواهید توانست « قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الإِنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن یَأْتُواْ بِمِثْلِ هَـذَا الْقُرْآنِ لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا» (سوره اسراء، آیه 88) بگو ای پیامبر! اگر تمام انسانها و اَجِنّه (موجودات پیدا و ناپیدا) جمع شوند برای اینکه مانند این قرآن را بیاورند، نخواهند توانست ولو اینکه با یکدیگر همکاری و همیاری داشته باشند. «تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الحَکِیْمِ» آن آیههای کتاب ِمحکم است. «تلک» در واژه عربی اشاره به دور است. بدون شک این کلمه اشاره به همان عبارتها و جملههائی است که پس از آن میآید. بنابراین سؤالی که اینجا پیش میآید: چرا «تلک» گفت و «هذه» نگفت؟ با اینکه تلک اشاره به نزدیک شاید از نظر ظاهر صحیحتر باشد ولی چون آیه قرآن است و از سوی خداوند تبارک و تعالی است، پس لابد حکمتی در کلمه «تلک» بوده است که «هذه» نگفته و «تلک» گفته است. عبارتهای قرآن که همه جلوی چشم ما است و به ما نزدیک است، پس چرا اشاره به دور آمده است؟ علماء در اینجا نکتهای را در باب تفسیر بیان میکنند و میگویند: مراد از این دوری، دوری از افق استعداد بشر است، یعنی این عبارتهای قرآنی که جلوی چشم شما است و شما آنها را میخوانید، از حیطه قدرت شما بدور است و به هیچ نحو شما توان ساختن یک سورهاش و سرودن یک سطرش را ندارید. بنابراین، این عبارت گرچه به دید شما نزدیک است ولی از شعاع قدرت و محیط فکر شما دور است. عصر فصاحت و بلاغت همانگونه که ملاحظه کردیم، خدای متعال با یک کلمه «تلک» مطلب بسیار مهمّی را گوشزد میکند و آن همه سخنسرایان و شاعران بسیار مقتدر زمان پیامبر«ص» را به تحدّی و مبارزه میطلبد که هان اگر راست میگوئید، یک آیه مانند این قرآن را بیاورید ولی نخواهید توانست. طبق روایات و تاریخ، عصر پیامبر«ص» عصر فصاحت و بلاغت[1] بود و آنقدر ذوق شعری و ادبی در بین مردم رواج داشت که از شعر شاعران خیالپرداز و با ذوق، لذّت میبردند و بهمین مناسبت، قصیدهها و چکامههای بسیارزیبا را گرداگرد کعبه آویزان میکردند و مردم گروه، گروه میآمدند، میخواندند و حفظ میکردند. و لذا هفت قصیده جالب هفت شاعر زبردست آن زمان به نام «مُعَلَّقاتِ سَبْع» معروف است که بر دیوارهای کعبه آویزان شده بود. در چنین دورانی، پیامبر اکرم«ص»، مأمور میشود که چند آیه از قرآن را دستور دهد بنویسند و بر دیوار کعبه کنار همان معلقات آویزان کنند: « بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمـَنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ » روز بعد که مردم برای دیدن و خواندن اشعار دور کعبه جمع شدند، چشمها به این تابلو دوخته شد: شگفتا؟ این نه شعر است که نامش را شعر بگذاریم و نه مانند نثرهای معمولی است ولی هرچه هست، دل را میرباید، جلوه دارد، کمال دارد و عبارتش بسیار متین و از نظر محتوا ارجمند و محکم است. این چه جمله فصیح و بلیغی است که در عین کوتاهی، مطالب تازه دارد، خدای را به نام «رحمن» و «رحیم» نامیده است و این اولین بار است که چنین کلمهای در مکّه به چشم میخورد. پس از بسم الله، چه جمله زیبا و جالبی «الْحَمْدُ للّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» این جمله علاوه بر فصاحت و بلا غت، محتوایش فوقالعاده عالی و معنایش عمیق است. اینجا دیگر سخن از وصف اسب تازی فلان رئیس قبیله یا تعریف قیافه محبوبه فلان شاعر یا توصیف انگشتان حنازده فلان دختر در هنگام رمی جمرات نیست اینجا هر چه ستایش است از الله است که جهانیان را خلق کرده و پرورش میدهد و به کمال میرساند. گویا این آیه میخواهد به امرءالقیس و دیگر شاعران زبردست عصر جاهلیّت بگوید: اگر سخن زیبای شما در تعریف یک موجود ناقص و موقّتی است، فصاحت وبلاغت قرآن را ببینید که از خدا تعریف میکند که پروردگار جهانیان است و هر ناقصی را به سوی کمال حرکت و سوق میدهد. وقتی که این آیات در مقابل معلقات سبع قرار گرفت، بینندگان خواندند و تعجب کردند و دگر بار خواندند و هر چه بیشتر میخواندند، بیشتر پی به معنی برده و از بلاغت آنها لذت بیشتری میبردند. فردا که مردم دوباره گرد آمدند دیدند در مقابل این آیات توان مقاومت را ندارند: یارم چو قدح بدست گیرد / بازار بتان شکست گیرد در تاریخ آمده است: سه نفر از شعرا و ادیبانِ بنامِ جاهلیّت، پس از نزول قرآن با هم نشستند و تبانی کردند که هر یک در ضمن چند هفته یا چند ماه سورهای را بسازد ودر وقت معیّن جمع شوند و سورهها را در برابر قرآن ارائه دهند. خلاصه هر سه رفتند و مشغول کار شدند و پس از رسیدن موقعی که قرار داده بودند، هر یک به صورت دیگری نگاه کرده میپرسد: آقا شما نوشتید نه من متأسفانه نتوانستم آن دیگری میگوید: من خواستم شروع کنم، قرآن را باز کردم، به این آیه برخورد کردم: «وَیَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا یَکْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى» (نحل ـ آیه 62) (و این مشرکان به خدا نسبت دروغ میدهند در آنچه خود نمیپسندند) آنقدر این آیه از فصاحت و بلاغت و عظمت برخوردار بود که دیگر نه توان مقابله و نه جرأت آن را برای خود دیدم. و شخص سوّم نیز مبهوت یکی دیگر از آیات شده بود که از جواب دادن عاجز و ناتوان شده بود. چهار نام برای قرآن در دنبال آیه میخوانیم: «... آیاتُ الْکِتابِ الْحَکِیْمِ، هُدَیً وَ رَحْمَةً...» اینها آیههای قرآن است. در این آیه کوتاه چهار نام برای قرآن ذکر شده است: 1ـ کتاب 2ـ حکیم 3ـ هدی 4ـ رحمه. البته این چهار اسم از نامهای غیر مشهور قرآن است، زیرا قرآن دو نام مشهور دارد: 1ـ قرآن 2ـ فرقان. قرآن به معنای خواندنی و فرقان به معنای جداکننده است. حال این چهار نام دیگر قرآن را بررسی میکنیم. کتاب: نوشته شده حکیم: محکم و مستحکم هُدیً: سر تا پا هدایت رحمة: سر تا پا رحمت و احسان کتاب کتاب مصدر است به معنای اسم مفعول یعنی مکتوب (نوشته شده). البته این کلمه برای ما خیلی روشن است چرا که میبینیم امروز قرآن نوشته شده است ولی هنگامی که این آیه نازل شده بود و پیامبر در آن وقت هنوز در مکه بودند و تمام قرآن نوشته نشده بود واصلاً نوشتنی در کار نبود، پیامبر آیهها رامیخواندند و مردم هم با آن حافظه قوی و علاقهای که داشتند، به یاد میسپردند. پس چگونه در آن زمان این کتاب نوشته شده است؟ برخی از مفسرین پاسخ میدهند که اگر چه قرآن بالفعل نوشته نشده بود ولی بالقوه، اطلاق ِ نوشته شده بر آن درست است. مثلاً اگر دو درخت در یک باغی موجود است، یکی درخت سه ساله و دیگری درخت یکساله است آن که سه ساله است بالفعل میوه داردو آن دیگری که میوه ندارد، باز هم ممکن است کسی بگوید این درخت مثمر و میوهده است زیرا بالقوّه امکان میوه دادن در یکسال بعد را دارد. بنابراین، اطلاق کردن اسم کتاب به این جهت که در آینده قرآن نوشته میشود، درست است. ولی اگر به خود قرآن بنگریم، میبینیم در آیه 22 از سوره بروج میفرماید: «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ» این قرآن مجید است که در لوح محفوظ، تدوین و نوشته شده است. پس معلوم میشود قرآن قبل از اینکه در صحنه انسانها و بر قلب شریف پیامبر نازل شود بلکه قبل از اینکه پیامبر گرامی به نبوت مبعوث گردد، و قبل از خلقت انسان، نوشته شده بود، و فرشتهها از آن اطلاع داشتند. در سوره «الرحمن» میخوانیم: « الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنسَانَ» خداوند رحمان قرآن را تعلیم فرمود، آنگاه انسان را آفرید یعنی خداوند قرآن را به فرشتهها یاد داد و پس از آن به مدتی، انسان را خلق کرد. و لذا وقتی جبرئیل، در اوّلین بار بر پیامبر وارد میشود به او میگوید: بخوان؛ معلوم میشود نوشته شدهای را از آن حضرت میخواهد که بخواند. در آیهای دیگر میخوانیم: «نَزَلَ بِهِ الرُّوْحُ الْأَمِیْنُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذَرِیْنَ» پیامبر! این قرآن را روحالامین بتدریج بر قلب تو آورد و به تو خبر داد که از انذارکنندگان باشی. پس در آن وقت که قرآن نازل شده است، در لوح محفوظ نوشته شده بوده است. حکیم حکیم به معنای محکم و مستحکم است و لذا عرب به آن لجامی که از آهن بر دهان اسب زده میشود، حَکَمَه میگوید، چون محکم کشیده میشود و اسب را نگه میدارد. پس حکیم به معنای مستحکم است یعنی چکشخور ندارد. این کتاب حکیم است، یعنی نه تنها الفاظش آسیبپذیر نیست بلکه محتوا و معنایش نیز محکم است و آسیبپذیر نمیباشد. در این کتاب تحریف راه ندارد. آری این کتاب الهی که در دست ما است نه یک کلمه بر آن اضافه شده است و نه کلمهای از آن کسر شده است. پس مطالب این کتاب آنچنان محکم است و از مستقلات عقیله میباشد که به هیچ نحو آسیبپذیر نیست. در قرآن میفرماید: «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا» (سوره نساء ـ آیه 82) این کتاب اگر از سوی کسی غیر از خداوند بود، در آن اختلاف و اشکال زیادی پیدا میکردند. اگر دقت کنید میبینید هر قدر هم زحمت کشیده باشد، هزاران اشکال بر او میشود گرفت، مگر قرآن که راهی برای باطل در آن نیست «لا یَأْتِیْهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ». از مجله: فرانکفورتر آلگمانیه «آلمان» · تعداد مسلمانان جهان با مسیحیان برابر شده است دین اسلام در طول پنجاه سال گذشته از تمامی ادیان جهانی دیگر گستردگی بیشتری را نشان میدهد. تعداد معتقدین به این دین در طول این مدت زمان حدود 500 درصد افزایش یافته است یعنی از تعداد 200 میلیون نفر در پنجاه سال پیش به حدود یک میلیارد نفر افزایش پیدا کرده است. بنابراین در حال حاضر تعداد مسلمانان جهان برابر با تعداد مسیحیان جهان میباشد. این اطلاعات را بهرحال مؤسسه پژوهشی برای خاورمیانه در لندن مورد بررسی قرار داده است. دین مسیحیت توانسته است از سال 1943 تا کنون رشد آماری معادل با 47 درصد را بدست آورد. در مقام سوم آمار جهانی ادیان معتقدین به دین هندو با جمعیتی معادل 500 میلیون نفر قرار گرفتهاند و رشدی معادل 117 درصد را نشان میدهند. بعد از آنها پیروان دین بودا با جمعیتی معادل 245 میلیون نفر قرار دارند. دین یهودیت در طول این مدت زمان پنجاه ساله تعداد 4 درصد از پیروان خود را از دست داده است. در حال حاضر تنها تعداد پانزده میلیون یهودی در جهان وجود دارند. (به نقل از بولتن بررسی مطبوعات جهان وزارت ارشاد اسلامی)
[1] . فصاحت: عبارت از زیبا سخن گفتن است. بلاغت: عبارت از به موقع سخن گفتن است. پس اگر جملهای هم از نظر انتخاب واژهها زیبا و جالب بود و هم سخن به جا و به موقعی بود، آن را فصیح و بلیغ مینامند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 267 |