تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,126 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,044 |
امدادهای غیبی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1363، شماره 38، بهمن 1363 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
جهاد در قرآن حجة الاسلام والمسلمین سید حسن طاهری خرمآبادی § این مقاله، ادامه سلسله مقالات «جهاد در قرآن» نوشته حجة الاسلام والمسلمین طاهری خرمآبادی است که در اثر مشغلههای فراوان چند ماه به تأخیر افتاد، و از این شماره ادامه آن به امت پاسدار اسلام تقدیم میشود. آرامش قلوب نوع سوم از آیات گروه دوم، آیاتی است که امدادها و نصرتهای الهی را با نازل ساختن سکینه (آرامش) بر دلهای مؤمنین بیان فرموده است. این آیات در چند مورد نازل گردیده است: 1- در مورد بنیاسرائیل: از جمله جریانات و داستانهای بنیاسرائیل، حکومت و زمامداری طالوت است از طرف خداوند بر آنان که پس از درخواست خود آنها برای مبارزه با دشمن و نجات از زبون و ذلتی که در اثر ضعف و سستی برای آنها پیدا شده بود، خداوند طالوت را جهت سر و سامان دادن به آنها و رهبری و مبارزه با دشمن، زمامدار آنها فرمود: بنیاسرائیل ابتدا حکومت و صلاحیت او را زیر سؤال بردند و ایرادهائی میگرفتند تا آنکه خدا برای حکومت و زمامداریش آیه و نشانهای قرار داد و آن پیدا شدن صندوقی بود که سالها آنرا مفقود کرده بودند.[1] (این صندوق محل گذاشتن الواح تورات بوده است که در جنگها همراه بنی اسرائیل و پیشاپیش آنها قرار می گرفت و از آنروزی که آنرا گم کردند و از دست دادند با شکست مواجه شدند و در زمامداری طالوت همان صندوق را بازیافتند و وسیله ای برای تبعیت از حکومت طالوت گردید و هم طلیعه فتح و پیروزی قرار گرفت.) در اینجا قرآن این صندوق را چنین توصیف می فرماید: « إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ» نشانه حکومت و زمامداری او آنست که تابوت (صندوق) برای شما میآورد که در آن آرامشی از خدای شما است یعنی آرامبخش دلهای شما است و دلهرهها و اضطرابها را برطرف میسازد. 2- « tAtRr'sù ª!$# ¼çmtGt^Å6y Ïmøn=tã ¼çnyr&ur 7qãYàfÎ/ öN©9 $yd÷rts? @yèy_ur spyJÎ=2 úïÏ%©!$# (#rãxÿ2 4n?øÿ¡9$# 3 èpyJÎ=2ur «!$# Ïf $uù=ãèø9$# 3 ª!$#ur îÍtã íOÅ3ym »(40 توبه) این آیه مربوط به پیامبر است هنگامی که در غار ثور، خداوند او را با جنود و ملائکه تأیید نمود و کفار و مشرکین که تا درب غار آمده بودند، از ورود به غار منصرف شدند و پیامبر پس از ایمنی از آنان هجرت خود را به سوی مدینه آغاز ساخت. 3- در آنجا که داستان جنگ حنین و فرار نمودن مسلمانان را از جنگ بیان میکند که توضیح آن قبلاً گذشت؛ میفرماید: « ثُمَّ أَنَزلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا » (26/توبه) سپس خداوند فرو فرستاد آرامش خود را بر رسولش و بر مؤمنین و نازل نمود لشکرهائی را که نمیدیدی آنها را. 4- در سوره فتح پس از آنکه از فتح و نصرت الهی خبر میدهد، میفرماید: «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ » (4 سوره فتح) او است آنکه فرو فرستاد آرامش و سکون را در دلهای مؤمنین تا زیاد نماید ایمان آنها را و برای خداست لشکرهای آسمان و زمین. 5- «لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینة علیهم و اثابهم فتحاً قریباً» (18/فتح) این آیه بیعت مؤمنین را با پیغمبر در زیر درخت در حدیبیه بیان میکند، آنگاه که مشرکین از ورود به مکه برای انجام اعمال حج مانع شدند و مذاکرات بین دو طرف به نتیجهای نرسیده بود و احتمال هر نوع خطر و حملهای از جانب کفار میرفت با توجه به اینکه مؤمنین، اسلحه جنگ همراه خود نیاورده بودند و فقط آن مقداری که در مسافرتها معمول بود از سلاح همراه داشتند. در این حال بود که پیامبر برای استقامت و مبارزه با دشمن با آنان تجدید عهد فرموده و بیعت گرفت و خداوند رضایت و خشنودی خود را در این آیه از مؤمنین ابراز داشته و میفرماید: به تحقیق که خدا راضی گردید از مؤمنین آنگاه که با تو بیعت نمودند آنچه را که در دلهای آنان بود لذا فرو فرستاد آرامش و سکون را بر آنان و فتح نزدیکی را نصیب آنان ساخت.
6- در سوره فتح هنگامی که مسئله صلح حدیبیه را مطرح میسازد، میفرماید: اِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجَاهِلِیَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوَى وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا» (26/فتح) هنگامی که آنها که کافر شدند، در دلهای خود تعصبهای زمان جاهلیت را قرار دادند این اشاره است به آن سرسختی که کفار در مورد نام خدا و رسول در صلح نامه از خود نشان دادند و حاضر نشدند که «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شود و آنچه در جاهلیت مرسوم بود که در نامهها و قراردادها مینوشتند، یعنی «باسمک اللهم» بنوشتن آن اصرار نمودند و همچنین نگذاشتند کلمه رسول الله برای پیامبر نگاشته شود و همین موجب ناراحتی و اضطراب مؤمنین گردید لذا میفرماید: پس نازل ساخت خداوند آرامش و سکینه را بر رسولش و بر مؤمنین و آنها را همراه و ملازم کلمه تقوی قرار داد و سزاوار به تقوی و اهل آن بودند و خداوند به هر چیزی آگاه است. در این شش موضع که اهل حق و جنود خدا با باطل و جنود شیاطین روبرو شدهاند مسئله فرو فرستادن سکینه را بر دلهای مؤمنین مطرح فرموده است. اکنون به بررسی معنای سکینه و منظور از آن در آیات فوق میپردازیم: سکینه در لغت سکینه از سکون است و سکون ضد حرکت است و در مورد سکون قلب بکار میرود که منظور از آن آرامش قلب و نداشتن اضطراب است. عوامل اضطراب لازم است عوامل اضطراب و نگرانی در انسان بررسی شود تا هم به مفهوم سکون و آرامش بهتر پی ببریم و هم راه جلوگیری از این عوامل شناخته شود و نیز مشخص شوئد که چه باید کرد تا بجای نگرانی و اضطراب، سکون و آرامش جایگزین گردد. و میتوان عمدهترین عامل نگرانیها و اضطراب را در انسان، امور زیر دانست: 1- از مواردی که انسان دچار اضطراب و تزلزل میشود و سکون و آرامش را از دست میدهد، مورد تصمیمگیری است. انسان هر فعلی که انجام میدهد اول آن را تعقل و تصور میکند و سپس مصالح و فوائد و یا زیانها و مفاسد آن را میسنجد و تأثیر آن را در سعادت و خیر و صلاح خویش در نظر میگیرد و بعد به انجام آن دست میزند. این عمل فکری اگر با فطرت پاک و سالم انسانی انجام شود و در تشخیص نفع و ضرر آنچه را که نفع واقعی برای او دارد و سعادت حقیقی او را تأمین میکند، در نظر بگیرد، از یک نوع آرامش و سکون فکری برخوردار میشود و تزلزل و اضطراب فکری پیدا نمیکند. ولی اگر در زندگی فقط بر امور مادی تکیه کند و معیار صلاح و فساد برای او تنها مسائل مادی باشد و از هوی و هوس پیروی نماید، قوه خیال در فکرش تأثیر میگذارد و اموری را برای او جلوه میدهد و در نتیجه در تصمیم و عزمش دچار اضطراب و تردید میگردد، گذشته از اینکه ممکن است در تشخیص خود خطا و اشتباه کند و راه غلط را بپیماید. 2- از عوامل اضطراب خوف از آینده و یأس و ناامیدی است. انسانی که مادی فکر میکند و به عالم پس از مرگ معتقد نیست همیشه از آینده خود نگران است زیرا مرگ در تصور او نابودی است و انسان با علاقه عجیبی که به زندگی دارد از آیندهای این چنین خائف خواهد بود و در نتیجه زندگیش همیشه با اضطراب و دلهره همراه است. 3- نداشتن هدف یکی از عوامل مهم اضطراب و نگرانی است و با جهانبینی مادی، زندگی، بیهدف و پوچ خواهد بود. زیرا خلقت و آفرینش در این نوع از جهانبینی بیهدف و بیمقصد است و قهراً انسان هم که جزئی از آنست، هدف و مقصدی نخواهد داشت. 4- یکی دیگر از عوامل اضطراب، وحشتی است که در برخورد با حوادث طبیعی و یا غیر طبیعی مانند جنگ و نظائر آن دارد و چون معمولاً برای بیشتر این حوادث پیشبینی نمیتوان کرد، همیشه دچار اضطراب و ترس از حوادث پیشبینی نشدهای است که ممکن است حیات او را به خطر بیاندازد و یا زندگی را بر او تباه سازد. 5- روح مجرد و نامتناهی انسان با هیچ یک از مظاهر مادی این جهانِ ماده، سیر و اشباع نمیشود و به هیچ حد و مرتبهای از آنچه را که مییابد و به آن میرسد قانع نیست و همیشه درصدد رسیدن به مرحله کاملتر و تازهتر از هر چیزی است. اگر در مقامی از مقامات و پستهای مادی قرار گرفته است میل دارد مقام بالاتر از آن را دارا باشد و اگر برای او امکانپذیر باشد در تلاش و تکاپو برای رسیدن به آن مقام میافتد و آنگاه که به مقصود رسید دیری نمیگذرد که هوس مقامی دیگر فوق آن را میکند و همینطور... و اگر در پی جمع و گردآوری مال است تا آنجا که قدرت دارد میکوشد و اگر ثروت جهان را به او بدهند قانع نمیشود و باز فکر افزودن بر آن را خواهد داشت. و اگر در میدان هوسبازی و عیاشی افتاده است هیچ حد و مرزی جوابگوی خواستهها و هوسهای او نخواهد بود. این خود یکی از مهمترین عوامل نگرانی و اضطراب در انسان است زیرا همیشه در جستجوی یک گمشدهای است که به هر چیز و هر جا دست میزند گمشده خود را نمییابد و هیچ چیز او را آرام نمیکند و از حرص و ولع باز نمیدارد؛ مانند گرسنهای که هیچ غذائی او را سیر نکند و یا تنشهای که هیچ آب خوشگوار و سردی او را سیراب نسازد؛ دائماً در اضطراب و نگرانی قرار دارد و رمز سرّ مطلب آنست که بشر در فطرت و آفرینش بگونهای آفریده شده است که عاشق کمال غیر محدود و مطلق است و به هر چیزی که میرسد، او را کمال و معشوق خود میپندارد ولی میبیند که آن کمالی است محدود و ناقص و گرایش و میل فطری او بکمال، او را بسوی کمال مطلق و غیر محدود دائماً میکشاند و یک حرکت در درون او بوجود میآورد ولی بیچاره آدمی که در ناآگاهی و غفلت بسر میبرد و نمیفهمد که گمشدهاش کجا است و به هر جمال و زیبائی که دست میزند میبیند که زیباتری از آن هم وجود دارد و هر چیزی از یک بعد زیبا و دارای کمال است و او چیزی را طالب است که زیبای مطلق و کمال نامتناهی باشد و هر چه در این عالم، وجود و امکانی مییابد، زیبائی و کمال با نقصها و فقدانها آمیخته و همراه است زیرا که همه هستیها محدود و کمالها متناهی هستند که قهراً وجود آنها با نقصانها و فقدان کمالات دیگر توام است. و اگر روزی با هدایت و راهنمائی برونی و جهت دادن بحرکت و عشق درونی و جهت دادن بحرکت و عشق درونی خود کمال مطلق و غیر محدود را یافت یعنی به خدای جهان و هستی مطلق و کانون نامرئی عالم پی برد آرامش و سکون بر دل او حکمفرما میشود و این تنها راه آرام شدن انسان است و بس «الا بذکر الله تطمئن القلوب» (آگاه باشید که بیاد خدا دلها آرام میشود) و این همان معنای فطری بودن دین و خدا برای انسان است و انبیاء هم برای جهت دادن به این حرکت و میل فطری انسان و هدایت او برای پیدا نمودن گمشدهاش مبعوث گردیدهاند همانطور که امیرالمؤمنین (ع) در نهجالبلاغه میفرماید: «فبعث فیهم رسله و واترالیهم انبیائه یستأدوهم میثاق فطرته و یذکروهم منسیّ نعمته و یحتجّوا علیهم بالتبلیغ و یثیروا لهم دفائن العقول» - پس برانگیخت در بین آنها (بشر) پیامبران خود را و آنها را پی در پی فرستاد تا عهد و میثاقی که فطری آنان بود طلب نمایند و نعمت فراموش شده را یادآوری نمایند و با رساندن و تبلیغ بر آنها استدلال نمایند و عقلهای نهفته و پنهان آنها را بیرون آورند و بکار اندازند – (خطبه اول نهجالبلاغه). اینها عمدهترین عوامل نگرانی انسان است که با ایمان بخدا و باور کردن عالم پس از مرگ و حیات جاودانی، همه آنها برطرف میشود و سکینه و آرامش بر دل انسان مستولی میگردد زیرا تمامی این عوامل زائیده تفکر مادی و باور نداشتن واقعیتی غیر از عالم ماده و طبیعت است.[2] ادامه دارد.
[1] .درباره تابوت گفته شده است که همان صندوقی بوده است که مادر موسی، موسی را در آن نهاد و در رود نیل افکند و بعد مورد احترام بنیاسرائیل بود و به آن تبرک میجستند و موسی هنگام وفاتش الواح تورات را و آنچه در نزد او بود از آیات و نشانههای نبوت در آن قرار داد و به وصی خود سپرد. [2] .چنانچه امروز انسان دنیای متمدن را همین نگرانیها و اضطرابها از پای درآورده است و بسیاری از بیمارهای روانی معلول همین اضطرابها و نگرانیهائیست که زائیده تفکر مادی انسان است. بعضی برای چند ساعت خواب و استراحت از قرصهای مسکن و خوابآور کمک میگیرند و در بیداری با افکار و آلام درونی خود در جنگ و ستیزند. بعضی برای اینکه ساعتی خویشتن را فراموش سازند و از کابوس هولناک نگرانیهای درونی در امان باشند به پناه مشروبات الکلی و اعتیادهای خطرناک دیگری چون هروئین و دود میروند و عدهای هم در اثر فشارهای روحی تدریجاً مقاومت خود را از دست داده و سرانجام دچار بیماری روانی میشوند ودستهای هم آنچنان در بنبست فشارهای روحی قرار میگیرند که سرانجام عنان اختیار از کف میدهند و برای نجات خود دست به خودکشی میزنند و طبق پارهای از آمارها در برخی از کشورهای غرب بطور متوسط در هر 35 دقیقه یک نفر خودکشی و در هر دو دقیقه یک نفر دیوانه میشود. حال این آمار صحیح یا غیر صحیح ولی آنچه مسلم است قربانیان اضطراب و نگرانی در دنیای مادی بطور سرسامآور رو به ازدیاد است در مقایسه با کشورهائی که تفکر الهی بر مردمش حکمفرما است قابل مقایسه نیست و در بین مردم خداپرست هم آن عدهای که بیشتربا خدا و عبادت سرو کار دارند و دل را با یاد او جلوه میدهند نگرانی کمتر و از آرامش بیشتری برخوردارند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 83 |