تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,800 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,977 |
استراتژی ملّی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1363، شماره 38، بهمن 1363 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
استاد جلال الدین فارسی قدرت ملی «قدرت ملی» مجموعه نیروهای مادی و معنوی یک ملت را میگوئیم. «قدرت ملی» مرکب از پنج عنصر سیاسی، اقتصادی، اعتقادی – اخلاقی، فرهنگی و نظامی است. اما قدرت اقتصادی، ترکیبی از این عوامل است: 1- موقعیت جغرافیائی. 2- شرایط اقلیمی (آب وهوا، حاصلخیزی خاک، وسعت و امثال اینها). 3- منابع طبیعی. 4- ظرفیت تولیدی که شامل ظرفیت تولید کشاورزی، صنعتی و خدمات است. 5- راههای ارتباطی و حمل و نقل داخلی و خارجی. 6- بازرگانی بین المللی 7- جمعیت قدرت فرهنگی باعوامل زیر مشخص میشود: 1- سواد یا درصد سواد. 2- تعلیم و تربیت. 3- موسسات علمی و تحقیقاتی و سطح دانش. قدرت نظامی عبارتست از توانایی نیروهای مسلح بعلاوه توان رزمی مردم. قدرت سیاسی عبارتست از عناصر زیر: 1- پیوستگی مردم با هم. 2- دلبستگی مردم با هم. 3- رهبری. 4- امتداد سیاسی ملت در خارج از مرزهای رسمی و دولتی. قدرت اعتقادی- اخلاقی باعوامل زیر سنجیده میشود: 1- وجود آرمانها و جهان بینی و ارزشهای اخلاقی مشترک. 2- عمومیت آرمانهای ملی. 3- دلبستگی افراد به آرمانهای ملی. 4- توان تحمل سختیها و محرومیتها و فشارها. 5- توان جانبازی و استقبال از خطر. 6- استواری اراده ملی در ادامه دفاع و پیشبرد هدف. در مورد قدرت اقتصادی یک عاملش ثابت است و یک عامل دیگر متغیر، ممکن است ملتی وسعت خاک و منابع طبیعی زیاد داشته باشد، جمعیت زیادی داشته باشد، اما حکومت کنندگان نتوانند خوب از این امکانات بهره ببرند و آنها را بسیج کنند و تغییر بدهند و به شکل نیروی بالقوه در بیاورند. ممکن هم هست منابع طبیعی و جمعیت یک ملت زیاد نباشد و کشور موقعیت جغرافیای خوبی نداشته باشد اما هر چه هست درست رهبری و بسیج و بهرهبرداری بشود، تبدیل به یک توان نیرومند بشود. ملاحظه میکنید که مجموعه این عوامل هستند که قدرت اقتصادی یک کشور را تشکیل میدهند و هدایت و اداره و بهرهبرداری صحیح از اینها قدرت ملی یک دولت را افزایش میدهد. سواد و توان نظامی بیشتر اما در مورد قدرت فرهنگی یک کشور گفتیم هر چه تعداد با سوادش بیشتر بشود همان قدر توان نظامیاش افزایش خواهد یافت. شما سربازهای تحصیل کرده و دیپلمه داشته باشید با سربازان بیسواد، فرق میکند. من در جبههها دیدم که سربازان دیپلمه کاری انجام میدهند که درجه داران و گاهی افسران انجام میدهند. تفوقی که ارتش اسرائیل بر ارتش کشورهای عربی دارد یک مقدارش نتیجه سطح بالای سواد اسرائیلیها است. تفوق ارتش آمریکا در مقایسه با ارتشهای جهان سوم نتیجه سطح بالای دانش آنهاست. مخصوصاً که سلاحها پیچیده میشود و کار بردش نیاز به اطلاعات دانشگاهی دارد. تعلیم و تربیت افراد نقشی دارد چه در نیروهای مسلح و چه در دفاع مدنی در پشت جبههها و در مقابل حملات دشمن. مؤسسات علمی و تحقیقاتی، و سطح دانش در اینها نشان دهنده کیفیت ارتش یک ملت است. اصلاً قدرت نظامی و تحولش و پیشرفتش، در دانشگاه و مراکز تحقیقاتی ساخته میشود. الآن جنگهائی بصورت جنگ سرد هست عرصهاش دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی است. جنگ آمریکا وشوروی و ابرقدرتها در دانشگاه ها و مراکز تحقیقاتی انجام میشود، حتی تهیه و تدارک نیروی بازدارنده. اگر امریکا بتواند سیستمهائی را پیدا بکند که او را در برابر موشکهای هستهای که از زیردریائیها یا سیلوهای زیرزمینی یا بمب افکنها بطرفش خواهد آمد حفظ کند همان لحظه توازن وحشت به نفع آمریکا و به زیان شوروی بهم خورده است. حتی پیشرفت در دفاع تعیین کننده است. جاسوسیهای علمی را برای همین می کنند که عقب نمانند. این که شوروی یک سیستم داخل تانک آلمان غربی را بوسیله عوامل نفوذی بدست میآورد برای این است که دانشگاهها و مراکز تحقیقاتش به این سیستمها نرسیدهاند. این که دنبال کامپیوترهای آمریکائی است از آن جهت است که داشتن هر کامپیوتر پیشرفته یعنی تفوق نظامی. سرباز آمریکائی ملاحظه میکنید که آمریکا به لحاظ فرهنگی در سطحی است فوق العاده بالا اما به لحاظ اعتقادی و اخلاقی در سطحی است بسیار نازل. مردم آمریکا داوطلب برای جنگیدن نمیشوند نتیجتاً آمریکا برای پیوستن به صفوف ارتش میدانید چه میکند؟ ارتش آمریکا متکی است به خدمت حرفهای، به سرباز و افسر مزدور و مزدبگیر. چون سربازهای آمریکا، دلبستگی به جنگ ویتنام نداشتند واین جنگ را یا ظالمانه میدانستند و یا اگر هم تامین کننده منافع ملی آمریکا میدانستند، میگفتند: دیگران بروند کشته شوند، چرا ما کشته بشویم در نتیجه 50000 سربازش به کانادا، یا کوچ کردند یا فرار. آنگاه آمدند سرباز را با پول خریدند. سربازی که در ارتش آمریکاست بلحاظ فرهنگی از افراد سطح بالاست ولی به لحاظ اخلاقی در جامعه آمریکائی از نازلترین افراد است، چون کسی است که به تمام مؤسسات به تمام مراکز به تمام وزارتخانهها به تمام بخشهای خصوصی مراجعه کرده ولی چنان حقوقی را که در ارتش به او میدهند نیافته است ناچار وارد ارتش شده است. حالا این برایشان مطرح است که سیستم نظام وظیفه را مجدداً برقرار کنند تا از تمام اصناف و از تمام سطوح جامعه آمریکا داخل ارتش ببرند. سربازان آمریکا هم از نظر فرهنگی در مقایسه با بقیه بخشها و قشرهای آمریکا در سطح نازلی هستند، هم از نظر اعتقادی و اخلاقی پائینترند. از یکی میپرسیدند که این تخلفات و فجایع در دستگاه توانجام شده است، چرا این کارها را کردهای؟ گفت: «اراذل الناس دور من جمع شده بودند» اما خود جامعه آمریکا، آرمانهای این جامعه چیست؟ انگیزههای افرادش چیست؟ انگیزههای حیوانی، تمتع در سطح حیوانات. به همین جهت است که استقبال از خطر که نتیجه اعتقاد و اخلاق است در جامعه آمریکا در قسمت بسیار پائین قرار دارد. به همین جهت است که نیروهای آمریکائی در لبنان نمیتوانند مقاومت بکنند. استقبال از خطر میزانش در آمریکا بسیار پائین است. جانبازی در جامعه دویست و چند میلیونی آمریکا سطحش بسیار پائین است. پس میبینید یک کشور میتواند به لحاظ فرهنگی در سطح بالا، باشد ولی به لحاظ اعتقادی و اخلاقی در سطح بسیار پائین. ملتهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به اصطلاح جهان سوم- میتوانند در قله رفیع اعتقاد و اخلاق باشند و در بالاترین حد توان اعتقادی و اخلاقی اما از لحاظ فرهنگی در یک سطح متوسط قرار بگیرند. اتحاد جماهیر شوروی همینگونه است، ارزشهای اخلاقی و جهان بینی مشترک ندارند، یکعده کمونیستند یکعده الهیاند، یکعده مسلمانند (هفتاد میلیون)، یکعده یهودی، یکعده مسیحیاند، اینها در تضاد هستند. تضادشان با هم دیگر بیش از تضادی است که با دشمن مفروض در اروپا، در آمریکا و در جمهوری اسلامی دارند. پس ملاحظه میکنید که قدرت اعتقادی و اخلاقی چیزی است مستقل از نیروی فرهنگی یک ملت، آنوقت قدرت سیاسی هم همینطور است. پیوستگی ملّت شما مردم جمهوری اسلامی را نگاه کنید از درجه پیوستگی بالائی برخوردارند: وحدت دین، وحدت تاریخ، وحدت سرنوشت و وحدت در ارزشهای اخلاقی در ملت ایران متبلور است. یکبار ملت شوروی را که برایتان مثال زدم، مجموع اقوام متخاصم، مجموعه فرهنگها و ادیان، جهان بینیهای متضاد،تسلط یک ملت بنام ملت روس بر بقیه اقوام، کینه و عداوت تاریخی این اقوام نسبت به قوم غالب که قوم روس باشد. این هم یک وضعیت است. پس قدرت سیاسی یک دولت در پیوستگی مردم است با هم، در دلبستگی مردم است به آن نظام اجتماعی و به آن حکومت، در نوع رهبری، در اینکه این رهبری چه جایگاهی درقلوب مردم دارد و چه پایگاه اجتماعی با کدام وسعت، و بعد امتداد سیاسی ملت در خارج از مرزهای رسمی. یکی ملت فرانسه است، یکی ملت آلمان است، ملت آلمان امتدادش در آلمان شرقی است، یک امتداد مختصر هم دارد در سویس و اطریش. ملت دیگری هست که هیچ امتداد در خارج مرزهایش ندارد، دولت آمریکا یک امتداد خارج از مرزهایش دارد. اینکه میگویند چند صدهزار مامور سیای محلی در کشورهای مختلف هستند، اینها امتداد دولت آمریکا را تشکیل میدهند امتداد دولت آمریکا درشیخ نشینها، در طبقه حاکمه عربستان سعودی، در مرزهای مصر و در دربار مراکش و اینجاها پراکنده است. امتداد قدرت جمهوری اسلامی ایران قدرتش در مرزهای رسمیاش محدود و منحصر نیست. امتداد ما ملت عراق است. امتداد ما ملت افغانستان است، امتداد ما ملت پاکستان است، امتداد ما ملت لبنان و فلسطین و مصر و سودان و مراکش و اندونزی و مالزی است. امتداد ما جمهوریهای تحت تسلط رژیم شوروی است. اگر هیأتی از جمهوری اسلامی به آذربایجان شوروی برود یا به ازبکستان یا اگر به تاجیکستان برود خواهید دید که این هیأت نه بیگانه است و نه از خارج آمده است. این هیأت داخلی است، ولی آن همراهانی که از مسکو از طرف حزب کمونیست آمدهاند، بیگانهاند! قدرت سیاسی یک دولت در این است که در خارج از مرزها چقدر امتداد دارد. متحدان طبیعی او در خارج چه کسانی و چه ملتهائی هستند، دولتهای کمونیستی که ادعای طرفداری از جنبشهای کارگری و زحمت کشان را داشنتد آنمقدار که صادق بودند امتدادی در خارج داشتند. وقتی که ماهیتشان و عدم صداقتشان برملا گشت این سرمایه بزرگ را از دست دادند. در تعریفی که در استراتژی آمریکا آوردیم آمده است که «استراتژی علم و فن توسعه سیاسی، نظامی و اقتصادی ملت است برای تامین پیروزی یا افزایش احتمال پیروزی و تقلیل احتمال شکست و امثال اینها.» این تعریف کافی نیست، نقصش در کجاست؟ برای کسب پیروزی ما نباید همیشه نیروهای مختلف متنوع ملت خودمان را توسعه و افزایش بدهیم و آن را بکار ببریم. شکست دشمن و کسب پیروزی منوط به این است که ما نیروهای دشمن را تضعیف و متشتت بکنیم. طرح دقیق و کامل استراتژی باید مجموعه عملیاتی را پیش بینی و ترسیم بکند که نیروهای ملت را بطور هماهنگ افزایش میدهد واینها را در میدانهای مختلف و در زمانهای مختلف و به صور گوناگون بکار میبرد و نیروی دشمن را در عین حال تضعیف میکند. تضعیف دشمن گاهی با کاربرد نیروی اقتصادی و نظامی امکان پذیر است، گاهی از راه دیپلماسی و سیاست وتدبیر امکان پذیر است. تمام تلاشی که دولتهای پیاپی آمریکا برای توسعه نیروهای ملی خودشان بکار بردند. یک طرف،کاری که برای جدائی چین از شوروی انجام دادند یکطرف. کاری که امپریالیسم آمریکا میکند در جهان اسلام برای جدا نگاه داشتن ملتها و دولتهای مختلف از جمهوری اسلامی همسنگ است با تمام کاری که در افزایش قدرت نظامی و اقتصادی خودش در آمریکا میکند و در قلمرو خودش. در طرح استراتژی ملی شوروی علاوه بر آن کارها آمده است که باید اروپای غربی را از آمریکا جدا کند، باید کاری کند که کشورهای اروپای غربی راه خودشان را از آمریکا جدا کنند، با پیشنهادهای مختلف با اتخاذ سیاستهای گوناگون و رنگارنگ، و تدابیر و حیلهای سیاسی، این کار بایستی در طرح استراتژی ملی بیاید، اما اگر دولتی بود که استراتژی داشت یا نداشت ولی کاری کرد که همه قدرتهای عالم علیه آن متحد شوند، هر چه دوست داشت تبدیل به دشمن شد؛ این خیلی ناشیانه است. پس همانگونه که رسول اکرم (ص) با تدابیر خودش سعی کرد در بیرون مکه قبیله «خزاعه» را پیدا کردو با آن قبیله پیمان ترک مخاصمه بست، همه آنها هم مشرک بودند، همچنین با قبایل وعشایر ساکن در مسیر کاروانهای تجاری قریش به غزوه و فلسطین قرارداد آتش بس و ترک مخاصمه بست و قراردادهای دوستی با این که مشرک بودند به لحاظ اعتقادی، در صفوف مشرکان اینگونه اختلاف میانداخت آنرا به دستههای مختلف تقسیم میکرد حتی در جنگ خندق برای اینکه موجودیت ملی اسلام را حفظ بکند، آمد باج داد وعده داد به قبیله غطفان تا چند هزار نیرو را از میدان رزم خارج کند. با بنی قریظه کاری میکرد تا اینها نپیوندند به قریش این تدابیر بایستی در استراتژی ملی و بین المللی جمهوری اسلامی بیاید. ما اینگونه تعریف فرانسه و تعریف «پنتاگون» را از استراتژی ملی تصحیح و تکمیل کردیم. مؤید و پیروز باشید. پایان | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 83 |