تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,810 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,977 |
کودتای نافرجام نوژه | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1363، شماره 39، اسفند 1363 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
کودتای نافرجام نوژه قسمت هفتم حجةالاسلام والمسلین محمدی ری شهری محاکمه کودتاچیان پس از کشف کودتا ودستگیری تعداد قابل توجهی از عناصر کودتاچی، مردم مسلمان وانقلابی ایران در انتظار محاکمه وکیفر مزدوران بیگانه،وبیگانه پرستانی که قیافه وطن دوستی بخود گرفته بودند، دقیقه شماری می کردند. محاکمۀ کودتاچیان ابتدا در دوشعبه از دادگاههای انقلاب اسلامی ارتش ومرکز آغاز شد ولی پس از چند جلسه،از سوی دادستانی کلّ انقلاب محاکمۀ تمام کودتاچیان به دادگاههای انقلاب ارتش واگذار گردید. بطور کلی محاکمه های مهم وقابل توجه عموم ضبط واکثر آنها از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش گردید ولی بعضی از محاکمه هابعلل امنیتی یا سیاسی اجتماعی قابل نشر نبود.
محاکمه تیمسار محققی یکی از محاکمه هائی که ضبط شد ولی قسمتی از آن بنابر مصالحی تاکنون منتشر نشده محاکمۀتیمسار محققی یکی از عوامل مهم توطئه است که قرار بود عملیات هوائی کودتا را هدایت کند،ولی با مشورتی که انجام شد در حال حاضر پخش آن بلامانع است ولی احتیاطاً اسامی افرادی که در آن مطرح شده باستثناء یکنفر بصورت رمز در این مقاله آمده است. این محاکمه در دو جلسه انجام شده که قسمتی از جلسۀاول وتمام جلسۀدوم را دراین مقاله خوانندگان گرامی ملاحظه خواهندکرد. جلسۀ اول محاکمه در جلسۀ اول پس از قرائت کیفر خواست توسط دادستان متهم بجای دفاع از خود بجرائم انتاسبی اعتراف می نماید، وبه سئوالات رئیس دادگاه در رابطه با شرح ماجرای توطئه پاسخ می دهد. در ابنجا مامتن سئوالهای رئیس دادگاه که نگارنده مقاله است وپاسخهای تیمسار محققی را عیناًنقل می کنیم: رئیس دادگاه در مورد نقش تیمسار مهدیون در کودتا از تیمسار محققی سئوال می کند،اودر جواب می گوید: فکرمی کنم،من نمی دانم آقا، ایشان بمن دستور می داد حالاشما اسمش را هرچه می گذارید،بگذارید. · س:یعنی قرار بودکه ایشان فرماندۀ شما باشند؟ · ج:یعنی قرار بود که ایشان بمن از یک جای دیگری دستور بدهد به پست فرماندهی دستور بدهد. · س:این چندین ملاقاتی که شما باایشان داشتیدهمین مقدار حرف داشته این که کاری ندارد دو دقیقه تمام می شود · ج:بله آقا.... · س:چقدر طول کشید ملاقات منزل رکنی؟ · ج:فکرمی کنم در حدود حداکثر یکساعت، حدّاکثر یکساعت. · س:یکساعت بالاخره خیلی مطلب می شود گفت؟ · ج:حداکثر یک ساعت بود. یعنی قراربود 45دقیقه بیشتر نشود منتهی چون آقایک مقدار دیر آمد،(آن آقای سیاسی، اسمشان را بلد نیستم)ویکی دوباری که آن خانم مسنّ آمد وچای آورد ومجبور شدند صحبتهایشان را قطع بکنند. · س:....توضیح بدهید؟ · ج:آقا من عرض کردم که حدّاکثر یک ساعت. · س:نیم ساعت هم که باشد،نیم ساعتش را توضیح بدهید؟. · ج:صحبت راجع به این بود که راجع به اقتصاد چه کسی کمک می کند،راجع به گروههای سیاسی بودکه چطوری کمک می شود.... · س:راجع به گروههای سیاسی چه؟ · ج:من آقا مطلبی هست که اینجا نمی توانم خدمتتان عرض کنم وقبلاًخدمتتان عرض کرده ام. · س:راجع به خود گروههای سیاسی چه گفته شد؟ · ج:راجع به خود گروههای سیاسی که آن قسمتهای مختلف یک مطلبی قبلاًخدمت خودتان عرض کردم که اینجا نمی توانم بیان کنم به هیچ عنوان ولی چیزی که هستش،این بود که ملّت را چگونه می شود جلویشان را گرفت که توی خیبان نیایند،ازچه طریقی؟واقعاًهم بگویند،این حرفی راکه می گویندبکنند،انجام بدهند،یکی اش عفو عمومی بود. که عفو عمومی شامل همه بشود واز طریق رادیو تلویزیون اعلام بشود. · س:دیگر چی؟ · ج:یکی دیگر این بودکه اشخاص ناراضی را،که خوب نارضایتی ها مسلّماً می دانید که بیکاری مهمترینش است،اشخاصی که بیکار شده اند،برگردندسرکارهایشان. · س:یعنی این اشخاصی که این رژیم بخاطر وابستگی وبخاطر اتهامات بیرونشان کرده است از رژیم سابق،برگردندسرکارشان؟ · ج:تقریباًیک چنین چیزی،اشخاصی که بیکارشده اند،بازنشته ها برگردند سرکارشان،یک چنین چیزی. · س:آیا می توانید درست مشخّص کنید که کجاها بنا بود بمباران بشود؟ · ج:عرض کردم به حضورتان آقا، یکی منزل امام بود،یکی دوتا باند فرودگاه مهرآبادبود،یکی هم جاهایی که مابهش می گوئیم قطع خطوط مواصلاتی یعنی فرضاًبیست عددتانک از قزوین بلند می شود که راه بیافتد وبیاید بتهران،این بیست عددتانک، یک نقطه ای جاده اش قطع بشودکه نتواند بیاید. · س:دیگر چی؟ · ج:دیگر یک سوپر سونیک بود شما فرمودید بمباران · س:آیا نخست وزیری توی طرح بمباران نبود؟ · ج:نخست وزیری،اینطور نبود که بمباران بشود،آقای بنی صدر را زنده می خواستند. · س:برای چی؟ · ج:نمی دانم آقا،قراربود که یک تعدادی،گروهی بروندو آقای بنی صدر را بگیرند،نمی دانم کی ها،وچطوری، ولی قراربودکه ما وقتی که سوپر سونیک رد می شویم،از روی شهرهم سوپر سونیک ردمی شویم، احیاناًممکن است آقای بنی صدر بیاید بیرون که ببیندچه خبر است،همان موقع که می آید بیرون تاببیند چه خبر است،گرفته بشود. · س:پس بنانبود که ایشان کشته بشود؟ · ج:نمی دانم آقا،قرار بود که ایشان محاکمه بشود مثل اینکه. · س:چون اینطوری که می فرمائیدمنزل امام بنا بوده است که بمباران بشود،ولی نخست وزیری قرار نبود بمباران بشود؟ · ج:نخست وزیری واینهارا قراربودکه پس(pass)بیائیم رد بشویم، همینطور عبور بکنیم. توی این عبورهابالاخره می آمدند بیرون وممکن بود که بگیرندشان وممکن بود آقای بنی صدر آمده باشد بیرون. · س:باتوجه به اینکه محل اقامت امام از مراکز پر جمعیت است، شماهم گفتید که مردم را نمیخواستیدبزنید؟ · ج:اینطور که بماگفته بودندآقا مراکز پر جمعیت نبود ضمناًبایستی بعرض برسانم که یک عدد بمب یاآن بمبی که مامی خواستیم مصرف بکنیم که حداکثر قدرتش بود،دیگر این شعاعش300،یعنی قطر 300پا می توانست از بین ببرد،هر،صدپایی،بگیریم هر 3پایی،یک یاردحالا شما بگیرید سیصدپا می شود 100متر،100متر جایی نبودش که بخواهدبه دهی یا به خانۀ کس دیگری کار داشته باشد. · س:چرا100متر که خانه های اطراف راهم می گیرددیگر؟ · ج:ماراجع به آن یکی دوتا خانۀاطراف پرسیده بودیم که اینجاکی ساکن است؟گفته بودنداینجا دفتر کار است وشبها خالی است وکسی هم تویش نیست. · س:شما میزان تلفات را در این کار چقدر حدس می زنید؟اینطور در ذهنم است که بعضی از این آقایان گفته اند تا 10میلیون را حدس می زده اند. · ج:من عذر می خواهم از شما برای این مطلب،شما یک هفت تیر دارید،تویش هفت تا فشنگ است،بااین هفت تا فشنگ،8نفر را نمی توانید بکشید.مگر اینکه بایستانید،قطار کنید پهلوی یکدیگر، بگذارید توی پیشانی اولی، احیاناً از اینجا در برود وبخورد توی پیشانی دومی با آن مهماتی که با آن 12عدد هواپیمای اول که مامی خواستیم برای کب بگذاریم،می خواستیم برای اِرس ودیارتی بگذاریم برای سوپر سونیک بگذاریم،برای چیزهای دیگر بگذاریم،این اگر ماخیلی می خواستیم بکشیم،خیلی می خواستیم بکشیم،این همان منزل امام تنها بود مثل اینکه شما بخواهیدبا 5 تا فشنگتان 50نفر را بکشید،نمی شودآقا10میلیون نفر،10میلیون نفر مهمات در این مملکت نیست که شما بخواهید 10میلیون نفر را بکشید،شماهمه را یکجا جمع بکنید،همه را بیاورندیکجا،یکهو 500عدد هواپیماروی سراین 10میلیون نفربمب بریزد. · س:شما ضمن صحبتهایتان گفتید که تعدادشما معدود بوده،وکم بوده،شما فکر نمی کنید با این تعداد معدود،با این عدۀ کم چه جور می توانید مثلاًاین رژیم را سرنگون کنید؟ · ج:آقا من باز هم اینرا قبلاٌبحضورتان عرض کردم،ما از نظر پرسنل خلبان،حداکثر در حدودبین 30تا32نفر را پیش بینی می کردیم. پرنسل فنی هم درحدود30نفر،این می شد60نفر یا63-62نفر حالا شما حدّاکثر بگیرید70نفر.از نظر پرسنل نظامی هم قرار بود پایگاه را بگیرندومابدون کوچکترین تیراندازی، بدون کوچکترین نگرانی که از اینکه پایگاه ممکن است در کار ماوقفه ای ایجاد بکند،برویم این تو،شما می دانید آنها چند نفربودند؟حداکثر300نفر،با همین مقدار،قرار بود وارد عمل بشویم نه بیشتر وشاید کمتر.کمااینکه کمتر هم از اینجا راه افتادیم ورفتیم.واما اینکه موفق می شدیم یا نمی شدیم، بما اینطور تفهیم شده بودکه وقتی که امام وجود نداشته باشد ورادیو تلویزیون شروع بکندبه صحبت کردن وآن مطلبی که جناب عالی می دانید[1]،دیگرتمام است. · س:بفرمائید که حالاازاینکه طرح شما در کودتا موفق نشد،چه احساسی دارید؟. · ج:آقا من بهتر است راجع به این موضوع حرف نزنم برای اینکه هر چیزی بگویم،مطلب تأثیری نخواهد داشت. · س:حالا احساس خودتان را توضیح می دهید؟تأثیری ندارد ولی احساس خودتان را توضیح می دهید. · ج:خوب خواه ناخواه هر کسی جان خودش را دوست دارد،خواه ناخواه من اعدامی ام خواه ناخواه برای خانواده ام خوب نیست،ولی اگر بدانم آقا،اینرامسلّم دارم بخدمتتان می گویم می خواهم اینجایکخرده،یک دقیقه مثل امام مرد باشم، یک دقیقه هم کمتر یک جو از مردانگی امام راداشته باشم. · س:قاضی:البته مثل امام که تعبیر نکنید. · ج:نخیر،یک جوگفتم از مردانگی امام را داشته باشم، اگر بدانم بعداًخانواده ام دچار دردسری نخواهندشدکه دادگاه عدل اسلامی فکر نمی کنم اینکار رابکندبرای اینکه آنها روحشان هم خبردار نبوده است،نه خانواده ام،نه فامیلم نه دوستانم،نه اشخاص دیگر،ننگی برایشان نخواهدبود که توی اجتماع بروند وبیایندخوشحالم. · س:از نظر شخصی عرض نمی کنم،از اینکه این طرح موفق نشد،مجموعاًچه احساسی دارید؟ · ج:آنرا من نمی توانم قضاوت بکنم آقا،من از نظر خودم،هرچه زودتر بمیرم از نظر خودم راحت ترم. · س:موفق نشدن این طرح برای شما تأسف آور است؟ · ج:نه آقا،اگرسئوالتان اینست؟ · قاضی:بله سئوالم اینست؟ · ج:خیر،خیر،می دانیدرسماًخیر. · س:چرا؟
· ج:خوب طرحی نبودآقا که بخواهد تأسف آور باشد.طرح یک چیزی است که اقلاً اَلِفی داشته باشد،ن،و،هـ،ی،داشته باشد،این اَلِف نشده، غوره نشده مویزشده،باید هم شکست بخورد. · س:حالاشما فرض کنیدکه،غوره هم شده بودوطرح،طرح کاملی بود؟ · ج:آنوقت شکست نمی خورد آقا،اگر اینطور بود،شکست نمی خورد. · س:شما ضمن بازجوئی تان فرموده اید که شورای نظامی قراربود که زمام امور مملکت را بدست بگیرد،ممکن است در این زمینه توضیحی بدهید؟ · ج:من نگفتم شورای نظامی زمام امور مملکت را در دست می گرفت،گفتم شورای نظامی می آمددستور می دادبماکه چکار باید بکنیم.واگر گفته ام شورای نظامی زمام امور مملکت را در دست می گرفت،من اشتباه کرده ام.من عرض کردم که شورای نظامی تصمیم می گیردکه چه هدفی را بزندوچه کسی را به چه سمتی برگزیندوبه آقای رئیس جمهور پیشنهادبکند. · س:یعنی رئیس جمهور راهمان ابتدا مشخص می کردید؟ · ج:فکر می کردند که رئیس جمهور،بلی مشخص بود،آقای بختیاربود. · س:آقای بختیاربنا بود که رئیس جمهوربشود؟... · ج:همان بودکه الآن عرض کردم بخدمتتان. · س:درصورت عدم موفقیت بنا بودکه چه کاری را انجام بدهید؟ · ج:بعرضتان برسانم عدم موفقیتی پیش بینی نمی شد... · س:با گروههای سیاسی یی که مسلّح هم هستند،درصورت برخورد چگونه می خواستیدعمل کنید؟ · ج:منظورتان را اصلاًنمی فهمم گروه سیاسی مسلح؟ · س:فرض کنید مثل چریکهای فدائی،مثل مجاهدین خلق؟ · ج:آقا یکباردیگر هم این سئوال را کردیدازمن.باور می کنید که من فرق بین چریکهای فدائی با چریکهای خلق مسلمان را نمی دانم چیست ؟اینرا باوربکنید که من نمی دانم.بماگفته بودندکه ما خودمان راجع به کارهای سیاسی با همه شان در تماس هستیم با تمام گروهها نه تنها اینها. باحتّی حزب اللهی ها در تماس هستیم وشما از این نظر هیچگونه ناراحتی نداشته باشید. · س:یعنی می گفتندکه باگروههای سیاسی،مسئله هماهنگ شده است؟ · ج:بله می گفتند هماهنگ شده است. · س:شما،آقای محققی به مشروبات الکی اعتیاد دارید؟ · ج:اعتیاد ندارم ولی می خورم،می خوردم.من در منزلم مشروب بود گاهی که خسته می شدم، مشروب می خوردم ولی نه بعنوان اعیاد، بعنوان تفریح ودر ضمن اطلاع داریدکه من شب قبلش یادو شب قبلش در منزلم عروسی بود وتوی عروسی هم خوب یکی دونفر بودندکه نه اینکه معتاد باشند،لبی تر کرده بودند. · س:شماهم خورده بودید؟ · ج:منهم خوردم آقا. «جلسه دوم دادگاه آقای تیمسار محقّقی»
· درادامۀمطالبی که از آقای محقّقی سؤال شد،بنظر می رسد که این یک مسئله را باید ایشان روشن کنندکه در منزل آقای رکنی که مسائلی مطرح شد،ایشان اظهار کردند که یک مسئله دیگری بود که مهم است ومن نمی خواهم بگویم از ایشان تقاضا می کنیم که آن مسئله راهم برای ماتوضیح بدهد یک مسئله کلی از ایشان سئوال می کنیم که آیا در این توطئه از افراد عمامه به سر وروحانی هم دخالت داشته یا هماهنگی شده بوده با آنها یااینکه هماهنگی نشده بوده است؟ · آقا به عرضتان برسانم من مدتها بود از این آقا می پرسیدم یعنی از این آقا توی همان جلسه. · س:کدام آقا؟ · ج:ازاین آقای سیاسی،آقای قربان نام. :مدتهابودکه ازش می پرسیدم هی توی آن جلسه که آخر شما می گوئیدآدم نمی میرد،آدم بیرون نمی آید،آدم کشته نمی شود،من از کجا مطمئن بدانم که کسی بیرون نمی آید؟آمدیم ریختندوده هزار نفر،شد بیست هزار نفر آنوقت کی؟چطوری؟شماکه آدم ندارید جلوی اینهارا بگیرد وازمن هم بخواهید،به اینها تیراندازی نخواهم کرداین آقا بما گفتندکه وقتی که امام دیگر وجود نداشته باشد،یکی جای امام می نشیند،آن شخصی که جای امام می نشیند،از رادیوتلویزیون صحبت خواهدکردومطالبی راکه امام تا امروز،گفته است،اوفتوا می دهدکه غلط است ماخواستیم(من ومهدیون)یکمقداری بیشتر در این مورد بگوید،گفت از آقایون روحانیون4نفر هستندکه این چهار نفربلافاصله. · س:4نفریا 5نفر؟یکی دیگر از آقایون گفته است5 نفر · ج:من آقا4نفر شنیدم،این چهار نفر هستند که این چهار نفر بلافاصله وقتی که رادیوتلویزیون گرفته شد،بلافاصله از رادیو و تلویزیون برای ملت صحبت خواهندکرد وفتوا خواهنددادکه مطالبی که امام گفته است واقعیت ندارد وملت را می نشانند سرجای خودشان،آنوقت من خیالم راحت شد که اینها هرچه می گوینددرست می گویندیعنی بعبارت دیگر آنوقت من فهیمدم که واقعاً آدم کشته نخواهد شد. آنوقت من فهمیدم که واقعاًادم کشته نخواهد شد. آنوقت من فهمیدم این که می گویند10میلیون کشته می شود،10نفرهم کشته نمی شود. · س:یعنی تاقبل ازآن احتمال می دادید که کشتار زیاد بشود؟ · ج:من تا قبل از آن می ترسیدم ومی گفتم اگر اینطور شد، شما چکار می کنید؟ملت بیایدچکار می کنید؟آنها هی می گفتند ملت نمی آیندتوی خیابان گفتم چطور خیالم راحت بشود؟گفت چهار نفر از آقایون روحانیون هستند که این 4نفر بلافاصله می آیند وصحبت می کنند،مطالبی راکه امام گفته،اینها فتوا می دهند که اینطور نیست وبعداز این چهار نفر هم،توی خط ایستاده اند،گفت آخوندها توی خط ایستاده اند. · س:یعنی توی خط ایستاده اندبرای چه؟ · ج:برای اینکه از رادیو وتلویزیون صحبت بکنند. · س:نام آن چهار نفر را ممکن است ببرید؟ · ج:نام آن چهار نفر را آیت الله شریعتمداری، آیت الله (ر )،آیت الله (ق )،آیت الله(ز ). · س:همان آقای( ر )که قم هستند؟ · ج:نمی دانم آقا من فقط اسمش را می دانم وحتی شنیده ام که آقای شریعتمداری را می خواستندبدزدندوبیاورند در تهران، یک خانۀ امنی ایشان را قایم کنند،بطوریکه روزیکه این جریان عملیات آغاز می شود،بلافاصله آقای شریعتمداری از رادیو صحبت کنند. · س:بعضی از آقایان دیگر می گویند یک منزلی هم برای آقای شریعتمداری در نظر گرفته شده بود.شما اطلاعی از این جریان ندارید؟ · ج:من شنیدم که برای آقای شریعتمداری 2عددباغ اجاره کرده بودند. · س:درکجای تهران نمی دانید؟ · ج:نمی دانم آقا قبلاًمی دانستم ولی حالا بیادم نمی آید نمی خواهم که دروغ بگویم فکر می کنم نزدیکی هتل شرایتون ودیگری هم در کرج بوده. · س:دراین رابطه از پسر آقای شریعتمداری«چه خبردارید»؟. · ج:من پسرآقای شریعتمداری را نه دیده ام ونه می شناسم ونه حتی عکسشان را دیده ام ولی چیزی که هست همانشب،وقتی که مایکخرده کنجکاوی بیشتری،یعنی،( مهدیون و من)کنجکاوی بیشتری نشان دادیم که چطوری آقای شریعتمداری؟ما شنیده ایم که آقای شریعتمداری تحت الحفظ است وایشان را شاید زندانی است،آزاد نیستند،گفت ما ایشان را بوسیلۀ پسرش می دزدیم وحتی اگر شده یک آقای شریعتمداری درست می کنیم می گذاریم جایش،آقا را باخودمان می آوریم · س:اصولاًشما اطلاع نداریدکه پسرآقای شریعتمداری در این رابطه بود؟با شما همکاری می کرد؟ · ج:من عرض کردم پسر آقای شریعتمداری را نه دیده ام... من نمی دانم آقا که حمل بر مثبت بکنم یا حمل بر منفی ولی حتماًاز آقای شریعتمداری که خواسته بودند صحبت بکند،پسرآقای شریعتمداری هم در جریان بوده یا نه،نمی دانم. · س:شما اگر یادتان باشد قبلاًبمن گفتیدکه صحبت این بودکه بااین آقایانی که نام بردید،قبلاًاینها در جریان امر گذاشته شده اندوهماهنگی های لازم با آنها شده است. · ج:بله. · قاضی: دراین زمینه توضیح بدهید. س:باز سئوال شد از آن آقا که اگر آقا نیاید یا آقای (ق )نیاید،یا این آقایان بگویندنه،آنوقت چه می شود؟گفتند نه ما قرارمان را داریم.البته اینهایی راکه عرض بحضورتان،تمام مطالبی است، سخنان نقل قول شده از آن آقای بنام مستعار قربان وگرنه من خودم که از جای دیگر یامستقیماً خیر. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 250 |