تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,076 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,024 |
حرکت انسان به سوی تکامل | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 41، اردیبهشت 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره لقمان ـ قسمت چهارم آیت الله مشکینی
محسنین چه کسانی هستند ؟ در این آیه شریفه ، همان گونه که ملاحظه می کنیم سه صفت برای محسنین بیان شده است « یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّکوة و بالآخرة هم یؤقنون » نماز را برپا می دارند و زکات اموال خود را می پردازند و به آخرت و معاد اعتقاد و یقین دارند . در این جا این سؤال پیش می آید که آیا همین سه امر کفایت می کند که انسان از گروه نیکوکاران محسوب شده و خداوند از او راضی و خشنود باشد ؟ در پاسخ میگوئیم : قویترین وسیله ارتباط با خدا خداوند می فرماید : محسن کسی است که نماز می خواند ؛ این اولین نشانه و علامت محسنین است . اکنون باید دید مراد از نماز چیست ؟ نماز قویترین رابطه انسانی با خداوند است . البته همه عبادت ها ، انسان را با خدا مرتبط می سازد ؛ از وضو و غسل گرفته تا نماز و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و ... که این ها واجبات حصولی هستند و تمام این ها وسیله ارتباط انسان با الله است ولی نماز مهم ترین و عمده ترین وسیله ارتباط است ، لذا قرآن از آن به عنوان مثال و الگو یاد کرده است . رابطه انسان با مخلوق و امّا زکات رابطه انسان با مخلوق است ، البته چون برای خدا است ،این هم عبادت است ولی عبادتی است که در آن رابطه انسان و خلق خدا مستحکم میشود . دین اسلام رابطه انسان را با تمام افراد از قبیل پدر ، مادر،استاد ، شاگرد ، دوست و حتی دشمن تعیین میکند و از انسان می خواهد که روی این روابط حساب کند روش و موضع گیری را به او می آموزد و این نکته عظیمی است که دین به انسان می گوید : ای انسان ! حق نداری انسان بی تفاوت باشی و هیچ گونه موضع گیری نداشته باشی . باید در برابر همه چیز موضعت مشخص شود : در مقابل الله ، تسلیم ؛ در برابر پدر و مادر ، مطیع مگر در موارد گناه ؛ در برابر فرزندان ، مربّی خوب ؛ در برابر دوستان ، هدایت کننده ؛ با دشمنان خدا ، خصم ؛ با دوستان خدا ،محبّت و ... بنابراین ، زکات عبارت است از رابطه خوب با هم کیشان . اعتقاد به مبدا و معاد در بخش سوم از آیه ، نشانه دیگری که برای محسنین وضع می کند ،این است که اعتقاد به معاد و آخرت دارند . مراد از اعتقاد به معاد این است که انسان به همه اصول دین پایبند و معتقد باشد زیرا کسی که به معاد معتقد شد ، قهراً به مبدا هم اعتقاد دارد و مبدأ همان توحید و خداشناسی است . ممکن است کسی مانند مشرکین از قریش ـ که در مکه بودند ـ معتقد به مبدأ باشد و خدا را قبول داشته باشد ، امّا همان گونه که آنان معاد را نمی پذیرفتند ، او هم معاد را قبول نداشته باشد ولی ممکن نیست کسی پیدا شود که به معاد پذیرش داشته باشد امّا مبدأ را قبول نکند ! و این محال است ، زیرا تا کسی خدا را قبول نکند ، معاد را به طریق اولی قبول نخواهد داشت . پس اگر گفته شود : محسن کسی است که به معاد اعتقاد دارد ، یعنی مبدأ و رسالت را نیز معتقد است . و به عبارت روشن تر : کسی که قائل شد به اینکه آخرت دار مجازات و مکافات است و تمام اعمال کوچک و بزرگ انسان مورد حساب رسی دقیق قرار گیرد ، لابد معتقد است به اینکه دین و مذهب در عالم دنیا برای او برنامه عملی دارد که باید طبق آن برنامه̾ مشخص عمل کند . و بدون شک باید بداند که این برنامه آسمانی توسط سفرای الهی به او می رسد و آن سفرا ، پیام آوران معصوم خدایند . و از این روی قهراً چنین کسی هم توحید را و هم نبوّت را پذیرفته است یعنی تمام اصول دین را معتقد می باشد . نتیجه گیری : محسن کسی است که 1- معتقد به اصول دین باشد 2- روابطش با الله خوب باشد . 3-روابطش با مخلوقین و بندگان خدا طبق برنامه و درست باشد . و هدایت قرآن مربوط به چنین شخصی است . یقین : در آخر آیه آمده است : « و بالآخرةهم یؤقنون» به آخرت یقین دارند . مراد از یقین چیست ؟ یقین عبارت است از باور درونی انسان که انسان به وسیله عمل ، آن باور درونی را تقویت کرده باشد . امام رضا «ع» در روایتی می فرماید : « الأیمان فوق الأسلام بدرجةو التّقویفوق الأیمان بدرجة و الیقین فوق التّقوی بدرجةو لم یقسم بین العباد شیء أقل من الیقین » . ( کافی ج2 ص52 ) ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است و تقوی یک درجه بالاتر از ایمان است و یقین یک درجه بالاتر از تقوی است و چیزی در بین بندگان کمتر از یقین تقسیم نشده است . از این روایت چنین برمی آید که : درجات تکامل هر انسانی در تکامل روحیش باید چهار درجه را بپیماید که درجه چهارمش، یقین است . و این درجات عبارتند از 1- اسلام 2- ایمان 3- تقوی 4- یقین . در آغاز ، اسلام است که به انسان عرضه میشود . پیامبر ، قرآنی و آئینی آسمانی می آورد و طبق برنامه ای به او عرضه میکند ، او هم آن را می پذیرد و می گوید : قبول کردم و تسلیم شدم . اسلام همان تسلیم شدن و پذیرفتن لفظی است . و این درجه اول است. پس از پذیرفتن ابتدائی ، باید قلب او نیز اطمینان پیدا کند و به واجبات و محرمات اذعان داشته باشد . این دومین درجه است که همانا ایمان میباشد . درجه سوم تقوی است . وقتی ایمان در دل وارد شد، مانند موتور انسان را برای عمل تحریک می کند . اگر انسان در هوای سرد زمستان از خواب راحت برمیخیزد و به نماز میایستد یا در هوای گرم تابستان ، 18 ساعت لب به آب و خوراک نمی زند ( روزه می گیرد ) یا در مقام لذّت و شهوت ، پاسخ مثبت به نفس امّاره اش نمی دهد و نفس خود را مهار می کند ،در اثر تحریکات تقوی است . بنابراین ، تقوی یعنی انجام واجبات و ترک محرّمات . و اما درجه چهارم که والاترین مرحله تکامل روحی است ،همان یقین می باشد . یقین چراغی است فروزنده و بسیار روشن که صفحه̾ قلب را آنچنان روشن و منوّر می سازد که دیگر قابل زوال نیست . یقین نیروئی است که تمام مراحل شک را می زداید و انسان را در پذیرش و عمل به احکام صد در صد مطیع و تسلیم می سازد . «اولئک علی هدیً من ربّهم و أولئک هم المفلحون » آن نیکوکاران بر اساس راهنمائی و هدایت پروردگارشان می باشند و همانا آنان رستگارند. توضیح معنای آیه نیازمند بحث مختصری است درباره حرکت و جهش انسان ها به سوی تکامل . حرکت انسان به سوی تکامل تردیدی نیست که همه انسان ها ـ با قطع نظر از موجودات دیگر ـ در حرکتند و به سوی تکامل می روند ، چنان چه در آیه شریفه از سوره انشقاق می فرماید : « یا ایّها الأنسان انّک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه » . ای انسان ! تو داری سعی میکنی و در حرکتی و به سوی پروردگارت گام برمیداری که به آن هدف برسی. حرکت در بعد فکری انسان از ابعاد گوناگون فکری، روانی و عملی در حرکت است . پس این حرکت نیازمند هدایت می باشد . خداوند انسان را وقافله بشری را در بعد حرکت ، هدایت میکند . یعنی اندیشه آنها اوج پیدا کند . کودکی که در کلاس اول درس می خواند دارای فکر و اندیشه است و به تدریج اندیشه او اوج می گیرد تا آنجا که افق و شعاع فکریش تکامل بیشتری پیدا کرده و از سطح یک شاگرد بلکه یک دانشجو ، به یک استاد دانشگاه ترقّی پیدا کند. بنابراین ، انسان از نظر بعد فکری در حرکت است و خداوند او را در این حرکت به وسیله فرستادن انبیاء و کتابهای آسمانی و القاء اتی که فرشتگان یا خود خداوند بلاواسطه در فکر و مغز او انجام می دهند ، اندیشه او را به سوی کمال هدایت می کند . حرکت در بعد روانی در بعد روانی و اخلاقی نیز حرکت انسان به سوی کمال است . ممکن است انسان در ابتدا از نظر اخلاقی ، ترسو، جبان ، بخیل ، متکبر و دارای عجب باشد . ولی وقتی تحت تربیت قرار گرفت و انبیا صفات حسنه را برای او روشن کردند ، کم کم صفات زشت و بد او تبدیل می شود به صفات نیکو . جنبش از بین می رود و شجاع می شود ؛ شجاعت اندکش تقویت شده و نیرو می گیرد ؛ بخلش از بین می رود و سخی می شود ؛ تکبرش زایل شده و به سوی تواضع می گراید ، قساوت قلبش به عطوفت و مهربانی و انسان دوستی تبدیل می گردد و به تدریج امثال این صفت های رذیله از صفحه قلبش زدوده شده و به جای آن ها صفات حسنه جایگزین می شود . و انبیاء به این بعد اخلاقی انسان اهمیت و ارزش بسیار قائل شدند و او را بالخصوص در این بعد هدایت و تربیت کردند پیامبر اکرم «ص» می فرماید :« انّما بعثت لأتمّم مکارم الأخلاق» من مبعوث شدم که مکارم اخلاق را تکامل بخشم . این قدر این بعد مورد توجه پیامبران و فرستادگان خداوند بوده است که گاهی پیامبر بزرگ اسلام «ص» آئینه به دست می گرفت و هنگامی که عکس چهره مبارک خود را در آئینه می دید می فرمود:«اللهم کما حسّنت خلقی ، فحسّن خلقی » پروردگارا ! همچنان که قیافه و پیکر ظاهری مرا نیکو قرار دادی، اخلاق مرا هم نیکو کن . یعنی همچنان که بدن و شکل ظاهری من ، انسانی است ، پس روح مرا هم انسانی قرار ده و اگر اخلاق زشتی در من وجود دارد ، از قیافه روحم بزدای تا متّصف به صفات حسنه و اخلاق نیکو گردم و کمال انسانی در بعد اخلاقی پیدا کنم . پس انسان در بعد اخلاقی متحرک است و نیاز به هدایت دارد و تکفل هدایت او به دست الله است که توسط فرستادگان و کتاب های آسمانی و برنامه های انسان سازش او را هدایت می کند . حرکت در بعد عملی بعد سوم انسان ، حرکت در افعال است . بچه از کودکی در حال حرکت و جنبش است ولی چون از نظر فکری ضعیف است ، کارهایش لغو و لهو است و بیشتر به بازی می گذراند ولی به تدریج که حرکت روح و انگیزه پیدا کرد ، خدمتگزار می شود : دست درمانده ای را میگیرد و او را نجات میدهد ، در جامعه کار خیری انجام می دهد که نفعش و بهره اش همگان را در برگیرد و و... و چقدر فاصله است بین کار خیر یک انسان و کارهای لغو و بیهوده یک کودک . پس همچنان که کودک در بعد عملی رو به حرکت و کمال می رود ، جامعه انسانی نیز در این بعد متحرک است و رو به کمال می رود . و بدون شک در این بعد حساس نیز نیازمند هدایت است که توسط پیامبران راهنمایی می شود که چگونه از کار لهو و لعب بیرون آید و کارهای خوب و مفید و مثمر ثمر انجام دهد . انگیزه خلقت البته توجه دارید که انسان در حرکت ها هم از نظر کیفی و هم از نظر کمی رو به کمال می رود زیرا حرکت ها مختلف است ، از حرکت جوهری گرفته تا حرکت در کیف و کم ( چگونگی و عدد ) انسان در راه پیشرفت و کمال است . پس همچنان که قوای فکریش در آغاز ضعیف است ، به تدریج قوی می شود و از حالت ظن و گمان رو به یقین می گذارد، از نظر کمی نیز اگر دانش او صد باشد ، دویست می شود و کم کم به هزار می رسد و هر چه بیشتر کار کند ؛ بالاتر و والاتر می شود . و در هر حال خداوند او را هدایت می کند . و همانا محسنین و نیکوکارانند که روی این هدایت های خداوند به پیش می تازند تا به کمال برسند . و این است انگیزه و هدف از خلقت و آفرینش انسان ها . ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 279 |