تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,763 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
آداب تلاوت قرآن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 42، خرداد 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن
آیت الله جوادی آملی بحث پیرامون تلاوت و کیفیت آن و فضیلت قرائت قرآن بود. در بحث گذشته روایت هائی در این باره نقل شد. اکنون به ادامه بحث می پردازیم : در کتاب کافی و دیگر کتب اربعه، از امام ششم (ع)روایتی نقل شده است که فرمود : « قال رسول الله صلی الله علیه و آله : حَمَلَةُ القرآن عُرَفاءُ اهْلِ الجَنّة وَ الْمُجْتَهِدُونَ قُوّادُ اَهْلِ الجَنّةِ و الرُّسُلُ سادَةُ اَهْلِ الْجَنّةِ ». امام ششم (( ع))، از جد بزرگوارش رسول اکرم ((ص)) نقل می کند که فرمود : حاملان قرآن ( یعنی آنها که قرآن را خواندند و فهمیدند و به آن عمل کردند ) شناخته شدگان اهل بهشت اند و مجتهدان ( آنان که تلاش و کوشش میکنند که خود را بیابند و به احکام الهی عمل کنند ) راهبران اهل بهشت اند و امّا انبیاء و مرسلین، سروران و سادات اهل بهشت اند. لقب سید، شامخ ترین و بهترین القاب است که ما با این لقب، خطاب به اهل بیت می کنیم مانند : سید الانبیاء، سید الاولیاء، سیدة النساء العالمین، سیدالشهداء وو... آموختن قرآن پس از این، کافی شریف بابی دارد تحت نام : باب تعلّم القرآن. در این باب از امام ششم صلوات الله علیه نقل کرده است که فرمود : یَنْبَغی لِلْمُؤْمِنِ اَنْ لا یَمُوْتَ حَتّی یَتَعَلَّمَ الْقُرآنَ اَوْ اَنْ یَکُوْنَ فی تَعَلُّمِهِ » : شایسته نیست که مؤمن بمیرد و قرآن را یاد نگرفته باشد یا در راه یادگیری قرآن نباشد. حدیث دیگری را حفص بن غیاث از امام موسی بن جعفر (ع)نقل می کند که فرمود : « سَمِعْتُ مُوْسَی بْنِ جَعْفَر (ع)یَقُولُ لِرَجُلٍ : اَتُحِبُّ الْبَقاءَ فی الدُّنْیا؟ فَقال: نَعَم. فقال : وَ لَم ؟ قالَ : لِقَرائَةِ قُلْ هُوَ اللهُ اَحَدٌ » حفص می گوید :شنیدم امام هفتم به شخصی می فرمود : آیا می خواهی بر دنیا بمانی؟ عرض کرد : آری. فرمود : چرا ؟ عرض کرد : برای خواندن قل هو الله احد. مرحوم صدوق ((ره )) در توحید نقل کرده که امام سجاد (((ع))) فرمود: چون خدا می دانسته در آخر الزمان گروه های پژوهش گر و متعمقی می آیند، سوره مبارکه قل هو الله احد ( توحید ) با آیات اوایل سوره حدید را تا « و الله علیم بذات الصدور » نازل کرد. آری ! آن کس که می گوید می خواهم زنده بمانم تا سوره مبارکه قل هو الله احد را قرائت کنم، او در قلّه ای بلند از عرفان و پرورش اندیشه قرار دارد. در ادامه همان حدیث، حفص می گوید : امام هفتم (ع)لحظه ای سکوت فرمود، آنگاه به من گفت : « یا حفص! مَنْ ماتَ مِنْ اَوْلِیائِنا وَ شیعَتِنا وَ لَم یُحْسِنِ الْقُرآنَ، عُلِّمَ فی قَبْرِهِ لِیَرْفَعَ اللهُ بِهِ مِنْ دَرَجَتِهِ، فَاِنّ دَرَجاتِ الْجَنّةِ عَلَی قَدْرِ ( اَوْعدَدِ ) آیاتِ الْقُرْآن ». ای حفص ! هر یک از شیعیان و پیروان ما بمیرد و قرآن را یاد نگرفته باشد، این تشیع و ولایت، برکتی خواهد شد که در قبرش ( در عالم برزخ ) قرآن به او آموزش داده می شود تا اینکه بردرجاتش ( دربهشت ) افزوده شود. زیرا درجات بهشت به مقدار آیه های قرآن ( 6600 تقریبا ) می باشد. « یُقالُ لَهُ اِقْرأ وَ ارْقأْ فَیَقْرَأَ ثُمَّ یَرْقی ». به او گفته می شود : هر اندازه که می توانی بخوان و بالا رو. پس او می خواند و بالا می رود در بحث های گذشته گفته شد : برخی فقط جنات تجری من تحتها الانهار را قرائت می کنند و به دنبال دستیابی به این بهشت ها هستند، ولی برخی از آنها بالاترند و می گویند : « وَ ما عِنْدَاللهِ خَیْرٌ وَ اَبْقی » آنچه نزد خدا است بهتر و پاینده تر است و برخی از اولیاء هستند که میگویند : « و الله خیر و ابقی » خداوند بهتر و پاینده تر است، اینجا است که واژه ها و الفاظ قاصر آیند. در هرصورت، ازاین حدیث چنین برمی آید که تلاوت مورد نظر امامان معصوم ما، تلاوتی است که طلیعه ترقی و تعالی باشد، نه تلاوت عادی و ظاهری. در باب « ثواب الموحدین » که نخستین باب از ابواب کتاب شریف « توحید مرحوم صدوق » است، میفرماید : در قیامت از سوی خداوند متعال، منادی غیب این ندا را بلند میکند : هر کس گفت « لا اله الا الله » وارد بهشت می شود. راوی به حضرت عرض می کند : پس شما چه جواب آنهائی را می دهید که لا اله الا الله میگویند و به احکام عمل نمی کنند، هر عادل و ظالم و هر مؤمن وفاسقی ممکن است لا اله الا الله بگوید، پس کار خیلی آسان است ؟! حضرت می فرماید : در آن روز، جز مؤمنین کسی توحید به یادش نیست. آری ! تمام اعمال برای آن است که ملکه ای برای مؤمن بشود تا اینکه هیچ گاه آنرا فراموش نکند وگرنه چرا درقبر سؤال از خدا و پیامبر و کتاب انسان می کنند ؟ اگر بنا باشد با لفظ جواب گفته شود، پس هر کس می داند که خدا و کتاب و پیامبر و قبله اش چیست؟ ولی مسلمانیکه به احکام عمل نکرده، در قبر یادش نمی آید چون آنجا زبان در اختیار انسان نیست، آنجا عمل است که شکوفا می شود و پاسخ میدهد. قیامت و فراموشی مگر فشار و طامّه مرگ می گذارد که انسان در عالم برزخ یادش بیاید که چه دینی و چه آئینی دارد ؟ لذا حضرت می فرماید : در آن روز ـ غیر از مؤمنین ـ دیگران توحید را به یاد نمی آورند. در صورتی که انسان ـ در این جهان ـ در اثر برخی بیماری های صوری و ظاهری از قبیل : حصبه، برخی از دستاوردهای علمی از یادش می رود، پس به طریق اولی در عالم برزخ یادش نمیماند که ساده ترین پرسشهای مذهبی را پاسخ بگوید ؛ با اینکه در آنجا هیچ گاه سؤال از احکام مشکل و دشوار نیست، بلکه همین بدیهیّات دین را می پرسند. مگر اینکه انسان خود را در این جهان آراسته به ایمان و عمل صالح کند تا اینکه در آنجا جوابگو باشد. یک وقت سیدنا الاستاد امام خمینی دام ظلّه العالی، در پایان درس فرمودند : روایتی هست که می فرمایند : عده ای ـ در قیامت ـ بعد از گذشت احقابی از عذاب ( حال این احقاب، هفتاد یا هشتاد سال و یا بیشتر و کمتر باشد، ما نمی دانیم ) تازه از آنها می پرسند: پیامبرتان کیست ؟ پاسخ می دهند : پیامبر ما کسی است که قرآن بر او نازل شده است ! یعنی تا آن وقت نام مبارک حضرت را به یاد نمی آورند. آری! اینچنین نیست که جریان پس از مرگ، مانند پیش از مرگ باشد. آنجا زبان و جوارح و اعضا در اختیار انسان نیست. یعنی آن علل و اسباب ظاهری که در دنیا در اختیار انسان بود در آنجا از هم گسسته می شود « تقطّعت بهم الأسباب ». البته در عالم برزخ در حدّ برزخیش ظهور می کند و در عالم قیامت به طور کلی ظهور می نماید. لازم به تذکر است که همان فشار و عذاب و رنجی که انسان تا مدتی به آن مبتلا می شود، و به تدریج شستشو می گردد، کم کم برخی از مسائل یادش می آید، همانگونه که در روایت نقل شد که پس از گذشت احقابی از عذاب تازه به آن مرحله ای می رسد که می داند پیامبر همان کسی هست که قرآن بر او نازل شده است. در هر حال، این مسائل برای گنه کاران امّت است و گرنه مؤمن خالص لحظه ای در جواب نمی ماند و هیچ فشاری بر او نیست، نه در حال مرگ و نه در عالم برزخ بلکه هیچ لذتی گوارا تر از مرگ برای انسان مؤمن نمی باشد ؛ زیرا از یک زندانی به عالم ابد پر می کشد و از یک دنیای پر از آشوب و رنج به جهان پر از آسایش و لذّت می رسد. « قال حفص : مارَأیْتُ أحَداً أشَدّ خَوْفاً عَلی نَفْسِه مِنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَر (ع)وَ لا أرْجی النّاسَ مِنْه » : حفص گوید : من نیافتم کسی را که خوفش از خوف دیگران بر نفس خویش بیشتر و امیدش از امید دیگران بیشتر باشد، مانند موسی بن جعفر (ع). زیرا او می داند که در آینده چه خواهد شد. « وَ کانَتْ قِراءَتُهُ حزْناً فَاِذا قَرأ فَکَأنّهُ یُخاطِبُ اِنْساناً » اینجا آداب تلاوت روشن می شود : حفص می گوید : هر گاه امام قرآن میخواند، نوایش حزین و اندوهگین بود، و گویا با کسی سخن می گوید. این که در روایت آمده است که هر گاه شنیدی « یا ایها الذین آمنو ا » خوانده می شود، در پاسخ بگو : « لبّیک »، معلوم می شود این خطاب هم اکنون هست و قرآن همواره با انسان سخن می گوید و گرنه « لبّیک » چه معنی دارد ؟ بنابراین، قرآن خواندن یعنی سخن خدا را شنیده است، لذا جا دارد، انسان در جائی که قرآن خطاب به مؤمنان میکند پاسخ « لبّیک » بگوید، و البته نه تنها در زبان که در عمل به سخنان الهی، لبیک گوید. حلول و ارتحال در باب آداب تلاوت، روایتی را مرحوم کلینی از امام سجاد (ع)نقل می کند که از آن حضرت پرسیدند : « أیّ الأعمال أفضل » ؟ کدام یک از اعمال بهتر است ؟ « قال : الحالّ المرتحل » یعنی کسی که وقتیوارد قرآن شد، از مرحله ایبه مرحله دیگری منتقل شود تا اینکه به پایان قرآن برسد. راوی می گوید: از امام پرسیدم : « و ما الحالّ المرتحل » ؟ حال مرتحل کیست ؟ قال : « فتح القرآن و ختمه ».فرمود : شروع به قرآن و فراغت از آن. « کلما جاء بأوله ارتحل فی آخره » هر وقت به اولش رسید می کوشد که از آن مرحله رحلت کند و آن را بپیماید تا به آخرش برسد. آنگاه امام سجاد (ع)از رسول خدا((ص)) نقل کرد که فرمود : « من أعطاه الله القرآن فرأی أن رجلاً اعطی أفضل ممّا اعطی فقد صغر عظیما و عظم صغیرا » کسی که خداوند قرآن را به او عطا کرد ( یعنی علم قرآن و آشنائی با قرآن را روزی او قرار داد ) و باز هم پنداشت نعمتی را که خدا به دیگران داده بالاتر از نعمتی است که خداوند به او داده است، این شخص بزرگی را کوچک شمرده و کوچکی را بزرگ حساب کرده است. و از این روایت معلوم می شود که هیچ نعمتی بالاتر و با فضیلت تر و ارزشمند تر از علوم قرآن نیست و اگر کسی که قرآن را آموخته بازهم این نعمت بزرگ را کوچک بشمارد و یا نعمتی را از آن ارزشمند تر حساب کند، او در حقیقت قرآن را که عظیم است کوچک شمرده، و آن نعمت را که صغیر و حقیر است، بزرگ و همه شمرده است. قرائت قرآن در کتاب وافی، بابی هست به نام « باب قرائة القرآن و ثواب القرائة ». در این باب روایتیاز امام ششم (ع)نقل می کند که فرمود: القرآن عهد الله الی خلقه » قرآن میثاق و پیمانی است بین خدا و بندگانش. وچون عهد خدا است شایسته است که شخص مسلمان در این عهد خدا نگاه کند و هر روز حد اقل 50 آیه از این عهدنامه الهی را تلاوت نماید. از همین باب، حدیث دیگر ی از تهذیب مرحوم شیخ نقل کرده است که امام رضا صلوات الله علیه فرمود : « ینبغی للرجل اذا اصبح ان یقرأ بعد التعقیب خمسین آیة » شایسته است که انسان بعد از تعقیب نماز صبح، پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کند. حدیث سوم را از مرحوم کلینی نقل کرده است که امام سجاد (ع)فرمود:« آیات القرآن خزائن فکلّ ما فتحت خزانة ینبغی لک أن تنظر فیها ». گرچه مرحوم فیض «ره » این حدیث شریف را در باب قرائت قرآن نقل کرده، ولی این به باب تفکر در قرآن مناسب تر است. حضرت می فرماید : آیات قرآن خزائن الهی است، هر وقت خزینه ای باز شد شایسته است که در آن نگاه کنی. گر چه در هر عصر و زمانی درباره̾ قرآن کتاب های فراوانی نوشته شده و می شود، ولی قرآن دریائی است تمام نشدنی که هرچه بگویند و بنویسند نمی توانند تمام مطالب قرآن را دریابند. پس هر وقت خزینه ای از این خزائن ارزشمند باز شد، شایسته است که انسان در آن با دقت بنگرد و تدبر نماید. حدیث چهارم این باب را از ابن قدّاح نقل می کند که گفت : امام پنجم به من فرمود : بخوان! گفتم : چه بخوانم ؟ فرمود: از سوره نهم قرآن بخوان. من داشتم می گشتم که سوره نهم را پیداکنم، فرمود : از سوره یونس بخوان برای اینکه سوره یونس نهمین سوره قرآن است. [1] ابن قدّاح می گوید : سوره یونس باز کردم و این آیات را تلاوت نمودم : «* tûïÏ%©#Ïj9 (#qãZ|¡ômr& 4Óo_ó¡çtø:$# ×oy$tÎur ( wur ß,ydöt öNßgydqã_ãr ×tIs% wur î'©!Ï » در صدر این آیه آمده است : «ª!$#ur (#þqããôt 4n<Î) Í#y ÉO»n=¡¡9$# Ïökuur `tB âä!$t±o 4n<Î) :ÞºuÅÀ 8LìÉ)tFó¡B » مردم در برابر دعوت خداوند دو گروه اند، یک گروه اجابت میکنند و گروهیدیگر استنکار می نمایند. عاقبت حُسنی و خوب از آنِ مؤمنینی است که دعوت الهی را اجابت کرده و لبیک گفته اند هیچ سیاهی عارض صورتشان نمیشود و آنان را هیچ گاه ذلتی نیست. این که در آیه می فرماید هیچ سیاهی عارض صورتشان نمی شود و در جائی دیگر می فرماید : « یوم تبیض وجوه و تنسود وجوه » روزی که بعضی از صورتها سفید و بعضی دیگر ( در اثر گناه ) سیاه می شوند، این سیاهی صورت که در اثر گناه بر صورت انسان عارض می شود، امری غیر طبیعی نمی باشد زیرا بین اعمال انسان و رنگ صورت او رابطه ای است که هر گاه ـ مثلاً ـ از چیزی خجالت کشید، رنگ صورتش سرخ می شود و هر گاه ترسید زرد می شود، و هر گاه گناه کرد باید از نظر طبیعی سیاه شود ولی خدای متعال برای حفظ آبروی او این رنگ را در دنیا بر صورت او پدید نمی آورد تا اینکه روز قیامت که روز ظهور اسرار است فرا رسد و آنگاه چهره انسان گنه کار همچون شب تار،سیاه شود و انسان با ایمان و باتقوا با چهره ای روشن و سفید در برابر خلایق ظاهر گردد. « اولئک اصحاب الجنة هم فیها خالدون » همانا آنان اهل بهشت اند که در آن پایدار و جاوید می مانند. ابن قدّاح گوید : من آیاتی را از سوره مبارکه یونس ( للذین احسنوا الحسنی ـ قترٌ و لاذلة) برای امام ابوجعفر (ع)خواندم، حضرت فرمود : « حسبک » همین قدر کافی است. آنگاه فرمود :« قال رسول الله : انی لا عجب کیف لا أشیب اذا قرأت القرآن » من در شگفتم چگونه قرآن را می خوانم و پیر نمی شوم ! این ادب تلاوت است که قرآن خواندن همراه با تأثر باشد. و این چنین هست که هر گاه انسان قرآن می خواند در همان حال که زبانش به عبادت مشغول است، باید تمام اعضاء و جوارحش عبادت کند ؛ سامعه اش، باصره اش و خلاصه با تمام وجودش از آیات قرآن بهره ببرد و استفاده نماید. ادامه دارد. [2]
1- سوره نهم در قرآن همان سوره توبه است و اینکه حضرت در اینجا سوره یونس را سوره نهم می دانند، مرحوم فیض چند علت ذکر کرده اند از جمله اینکه سوره انفال و سوره توبه را ـ همانگونه که دربرخی از روایات آمده ـ یک سوره می دانند زیرا محتوای هر دو درباره جنگ و دفاع است و این دو سوره را قرینتین می نامند، و بسم الله هم بین این دو سوره نیست، لذا حضرت سوره یونس را نهمین سوره قرآن می نامند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 135 |