تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,077 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,024 |
«سنت استخفاف» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 42، خرداد 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر آیت الله محمدی گیلانی
· از مهمترین مکانیزم ابله سازی، سنّت استخفاف است. · ماده اساسی آن، بیگانگی از ایمان و لوازم و آثار آن، اعتقاد به عدم لیاقت خود. · درخت ذات انواط و تقاضای بعضی از صحابه. · تصریح رسول الله ((ص)) به سنن اجتماعی. · نقل عباراتی از سفر خروج تورات. · کاپیتولاسیون، منحوس ترین شکل استخفاف در عصر اخیر. · اشاره به معاهده ترکمن چای و بیش از یک قرن هرج و مرج در ایران. · کاپیتولاسیون جدید به دست آمریکا و تجلّی ایمان کفر سوز. · حدیث لطیف رسول خدا((ص)) درباره بانگ خروس با دیدن فرشته و عر عر الاغ با دیدن شیطان. · تشخیص مردم ما بین تکبیر و عرعر الاغ. درمقاله̾ قبل به مناسبتی از ابله سازی سخن به میان آمد، و به بعضی از عمال آن اجمالاً اشاره شد امّا لازم می بینم که در این باره بیشتر بحث کنیم زیرا مکانیزم ابله سازی اجتماعی دارای سیستمهای مختلف است و به نظر می آید از مهمترین آنها «سنت استخفاف » می باشد که مورد عنایت قرآن مجید واقع شده است. «£#ytGó$$sù ¼çmtBöqs% çnqãã$sÛr'sù 4 öNßg¯RÎ) (#qçR%x. $YBöqs% tûüÉ)Å¡»sù » زخرف آیه 54 : « فرعون در قوم خویش فرومایگی و خفّت را نقش و طبع نمود، در نتیجه آنان مطیع بلاقید او شدند و انطباع نقش استخفاف بدین جهت بوده که آن قوم بر صراط مستقیم استوار نبوده و از ایمان تهی بوده اند و به یک کلام ابتلای به این بیماری خفّت و بیمایگی معلول فسقشان بوده است. » آیه شریفه دلالت روشنی دارد بر اینکه ملّت مبتلای به این سنّت،سنگینی و وزانت انسانی را از دست میدهد و به عدم لیاقت و کفایت خویش در تدبیر امور معتقد میگردد، و احیاناً کفایت و لیاقت در تدبیر امور را برای خود محال، می پندارد، و زندگی در سایه̾ مالک رقاب و ارباب را ضروری می داند و طبعاً چنین ملّتی همچون پری در بیابانی به دست صرصری، بازیچه̾ دست طاغیان و استعمارگران می گردد و می کشانندش به هر جائی که خاطر خواه آنان است. استعمارگران واستفاده از مکانیسم استخفاف تاریخ گواه است که در همه̾ اعصار، طاغوتها و استعمارگران، با مکانیزم استخفاف ملتهای تحت سلطه اوّلاً از طریق اعمال خشونت و منعزل ساختن آنان از اطّلاع بر حقایق امور، از مزایای انسانی و فضائل فطری،وجودشان را تخلیه می کنند و ثانیاً با القاأت حساب شده شیطانی اعتقاد به عدم کفایت و کاردانی را در نفوسشان بگونه̾ طبع ثانی تثبیت می نمایند، و مقبولیّت و محبوبیّت آنها را فقط در خدمت و اطاعت بی شرط و قید برایشان خلق را مسخ می سازند،و حتیگاهی آن چنان بیمایگی و ابلهی را با سرشتشان عجین میکنند که در مقابل اجسام بیجان و مجسّمه های حیوان عاکف و ساجد میشوند،و رهبران الهی و زعماء اصلاح دینی از نجات این استخفاف شدگان در اسف شدید و احیاناً ناتوان می گردند. در سیره̾ ابن هشام از ابی واحد لیثی نقل می کند که حارث بن مالک گفت : « خرجنا مع رسول الله صلی الله علیه ـ و آله ـ و سلم الیحنین و نحن حدیثو عهدٍ بالجهالیّه قال : فمر نا معه الیحُنین قال و کانت لکّفار قریش و من سواهم من العرب لهم شجرةُ خضراء یقال لها ذات اَنْواط یأتونها کلّ سنة فیعلّقون اسلحتهم علیها و یذبحون عندها و یعکفون علیها یوماً، قال : فرأینا و نحن نسیر مع رسول الله صلی الله علیه ـ و آله ـ و سلم سِدْرة خضراء عظیمه، قال : فتنادینا من جنبات الطریق : یا رسول الله، اِجْعل لنا ذات انواط کما لهم ذات انوط. قال رسول الله صلی الله علیه ـ و آله ـ و سلّم : الله اکبر، قلتم و الذی نفس محمّد بیده، کما قال قوم موسی لموسی : « اجعل لنا الهاً کما لهم آلهة، قال انَّکم قومٌ تجهلون » انّها السُنن لترکبُّن سنن من کان قبلکم » (ج 2 ص 442 ) تشابه سنن در اعصار متوالی « برای جنگ حنین همراه رسول صلی الله علیه و آله ـ در سال هشتم هجرت ـ بیرون رفتیم و با آن حضرت سیر نمودیم برای کفار قریش و اعراب جاهلیّت،درخت سرسبزی بوده که به آن « ذات أنواط » یعنی صاحب آویخته شده ها می گفتند که هر سال یک بار دور آن جمع می شدند و اسلحه خود را بر آن می آویختند و در پایش قربانی ها نموده و یک روز به عبادتش اعتکاف میکردند، پس دیدگان ما، در حالی همراه رسول صلیالله علیه و آله می رفتیم، به درخت سدره سر سبز بزرگی افتاد، ناگهان همگی همنوا و همصدا از طرف جادّه ندا و بانگ برآورده عرض کردیم : یا رسول الله، برای ما ذات أنواطی قرار ده،چنانکه برای کفّار ذات انواط است. پیغمبر گرامی (ص) با شگفتی فرمودند : الله اکبر، سوگند به خداوندی که جانم در قبضه̾ او است گفتید آنچنانکه قوم موسی به موسی گفتند : « از برای ما معبودی قرار ده چنانکه آنان معبودهائی دارند موسی فرمود همانا شما قومی نادان هستید. » آنگاه پیمبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود : اینها سنن الهی در اجتماع است، حتما شما بر سنّتهای پیشینیان سوار می شوید » آغاز آیه̾ مربوط به قوم موسی (ع)مورد استشهاد رسول (ص) درباره̾ تشابه سنن جاری در اعصار متوالی چنین است : « وجاوزنا ببنی اسرائیل البحرفاتوا علی قوم یعکفون علی اصنام لهم قالوا یاموسی... » ( اعراف 137) یعنی « ما بنی اسرائیل را با شکافتن دریا از دریا عبور دادیم پس از عبور و گذشتن از دریا در اثناء طی طریق به قومی برخوردند که مشتاقانه بپرستش بتهائی ملازمت داشتند، چون بنی اسرائیل آن منظره را دیدند بی تابانه گفتند : ای موسی از برای ما... ». آنهمه معجزات و کرامات تردید ناپذیر که در طول مبارزه موسی (ع)بافرعون، مشهود آنان بوده و آن همه امدادهای غیبی را لمس کرده بودند و بعد از خروج از مصر آن همه عنایات خداوند متعال بر آنها احاطه کرده : چنانکه در سفر خروج تورات آمده است :« عنایات خداوند متعال در روز پیش روی قوم در ستونی ابر می رفت تا راه را بایشان دلالت کند و شبانگاه در ستون آتش تا ایشان را روشنائی بخشد و روز و شب راه روند. و ستون ابر را در روز و ستون آتش را در شب از پیش روی قوم برنداشت... و خداوند دل فرعون پادشاه مصر را سخت ساخت تا بنی اسرائیل را تعاقب کرد و بنی اسرائیل بدست بلند بیرون رفتند، و مصریان با تمامی اسبان و عرّابهای فرعون و سوارانش و لشگرش در عقب ایشان تاختند بدیشان در رسیدند... و چون فرعون نزدیک شد بنی اسرائیل چشمان خود را بالا کرده دیدند که اینک مصریان از عقب ایشان میآیند پس بنی اسرائیل سخت بترسیدند و نزد خداوند فریاد برآوردند و به موسی گفتند : آیا در مصر قبرها نبود که ما را برداشته ای تا در صحرا بمیریم ! این چیست به ما کردی که ما را از مصر بیرون آوردی ؟ آیا این آن سخن نیست که به تو در مصر گفتیم که ما را بگذار تا مصریان را خدمت کنیم زیرا که ما را خدمت مصریان بهتر است از مردن در صحرا؟ موسی به قوم گفت : مترسید، بایستید و نجات خداوند را ببینید که امروز آن را خواهد کرد زیرا مصریان را که امروز دیدید تا به ابد دیگر نخواهید دید... و فرشته خدا که پیش اُردوی اسرائیل می رفت حرکت کرد. از عقب ایشان خرامید و ستون ابر از پیش ایشان نقل کرده در عقب ایشان بایستاد،از برای مصریان ابر و تاریکی می بود، ولی اینها را در شب روشنائی میداد... و خداوند اسرائیل را از دست مصریان خلاصی داد و اسرائیل مصریان را به کنار دریا مرده دیدند » (خلاصه ترجمه باب 13 و 14 سفر خروج ) امّا همه اینها، دریغا که سبب نجات اکثر این قوم استخفاف شده و استضعاف گردیده از حماقت عریقشان نگردید،و با مختصر تداعی،ثمرات ابلهی را ببار آوردند، و بی شرمانه معلّم توحید را دستور دادند : « اجعل لنا الهاً » وسیله̾ شرک برایشان فراهم آورد ! سنّت استخفاف در ادوار تاریخ به شکل هایمختلف متناسب با هر دوری،بلای جان ملتهای تحت سلطه بوده و ظاهراً منحوس ترین شکل آن در عصر اخیر « کاپیتولاسیون » است که همچون سرطان در همه شئون ملّت مبتلای به آن چنگ می اندازد و حاکمیت صاحب سلطه را در همه ابعاد و سطوح گسترش داده و تحکیم می بخشد، بلکه در حقیقت صاحب این امتیاز حاکم به معنی واقعی بر کشور و ملّت امتیاز دهنده است. کاپیتولاسیون چیست؟ کاپیتولاسیون یعنی قضاوت کنسولی که اتباع کشور صاحب این امتیاز را از مشمول قوانین جزائی ومدنی استثناء میکند و نخستین اثرش بی اعتبار نمودن مکانیزم قضائی کشور امتیاز دهنده است خصوصاً قوانین کیفری که اجراء آن شاخصه̾ حاکمیت است و در پرتو این امتیاز واستخفاف، هر شارلاتان متجاوز داخلی و خارجی میتواند صدها جنایت و خیانت به ملت امتیاز دهنده کند و خود را تحت الحمایت صاحب امتیاز قرار دهد، و روشن است که پیآمد آن چه خواهد بود. در معاهده ترکمن چای که در سال 1203 شمسی به امضاء عباس میرزا و ژان پاسکیدویچ فرمانده سپاه روس رسیده می خوانیم : «... اختلافات و مرافعاتی که ما بین اتباع ایران و اتباع روسیه به ظهور می رسد مراجعه به محاکم ایران شده رسیدگی و صدور حکم آن باید در حضور مترجم سفارت یاکنسولگری به عمل آید... هرگاه شخصی از اتباع روس با اتباع مملکت دیگری متهم به جرمی گردد، مورد هیچ تعرّض و مزاحمت واقع نخواهد گردید مگر در صورتی که شرکت او در جرم مدّلل و ثابت شود و در این صورت و نیز در صورتی که تبعه روس به شخصه بجرم متهم شود، محاکم مملکتی نباید بدون حضور مأموری از طرف سفارت یا کنسولگری، به جرم مزبور رسیدگی و حکم دهند... پس از اینکه کماهو حقّه تقصیر شخص مجرم بثبوت رسید و حکم صادر شد مشارالیه به وزیر مختار یا کاردار یا کنسول روس تسلیم خواهد شد که به روسیه فرستاده شود و در آنجا موافق قوانین سیاست شود ». امتیاز کاپیتولاسیون آمریکائی در ایران طولی نپائید که به دنبال این معاهده خفّت بار، اسپانیا، اطریش،بلژیک،فرانسه، انگلیس، آلمان و تعداد دیگری از دولتهای سلطه جو، قضاوت کنسولی خودشان را بر مراجع سیاسی وقضائی ایران تحمیل نمودند و رجاله های رجال نمای این مملکت ستمدیده بودند که در پناه این سنگرها چه ها که انجام ندادند ؟ ! و ارتکاب خلاف قوانین و بست نشستن در سفارتخانه های بیگانگان چه بیدادها که نکرد؟! و بیش از یک قرن حاکمیت ایران در هرج و مرج قرار گرفت که وارث حرمزاده استعمار، شیطان بزرگ،آمریکای دشمن بشر در آخر های امتداد استخفاف آنچه همه کردند او به تنهائی مضاعف آن ها را انجام داد و برای بقای خود در منطقه خلیج، فرومایه ای چون شاه را با ایادیش ژاندارم منطقه گردانید. و چون از نیروی مذهبی و معنوی بزرگترین خطر را برای خود احساس می کرد در صدد فنای این نیروی الهی به دست شاه و عمالش برآمده و برای فریب دادن مردم دهقان و کارگر، عناوین اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب رعیّتی و سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها را از حلقوم گوساله ای که خود ساخته بود ندا و خُوار کرد و به آن هم بسنده نکرد بلکه در سال 1343 دست به گرفتن امتیاز کاپیتولاسیون جدید زد و قانونی از مجلس گذراند که نمایندگان از آن بی خبر و مع الوصف تصویب کردند تا چهل هزار مستشاران نظامی و تکنسین های وابسته واعضاء خانواده و خدمه آنها اعم از نظامی و سیویل از شمول قوانین قضائی ایران معاف شوند که به این ننگ و استخفاف حتی کشورهای نیمه مستعمره آفریقا هم تن در نمی دادند. چنانکه در آغاز این بحث گفتیم طاغوت ها در طول تاریخ هیچگاه توان اعمال چنین استخفافی را به ملت ها نداشتند مگر بعد از گرفتن معیار صحیح انسانی و میزان ایمانی از کف آنان، و جانشین ساختن موازین شیطانی به جای میزان ایمانی و انسانی که قرآن بر آن دلالت روشن داشت. این استخفاف و تحقیر بر ملت ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده اگر چه در طول سال های بهره کشی استعمار، روحانیون عظام، امناء الله تعالی و خلفاء رسول الله اعلی الله تعالی کلمتهم در مبارزه بودند و برای بیداری ملت اسلام و بازگشتشان به میزان قرآن و شریعت،دشواریهای طاقت فرسائی را متحمل شدند و قربانی ها دادند و هزار ها نقد به بازار کائنات آوردند و شکر الله تعالی مساعیهم الجمیله. اما سکّه صاحب عیار ما حضرت امام خمینی مدّظله با منّت مخصوصی که خداوند منّان بر او نهاد فوق العادگی داشته و این بقیّه سلف صالح و مفخر و قرة عیون روحانیون، آرمان و أمنیّه مشتاقان حق را تحقّق بخشید و قطری از جهان اسلام را بیدار کرده و قشر عظیمی از مسلمین جهان را به « لُبّ » شان یعنی قرآن و ایمان بازگشت داد وصیت « الاسلام یعلو ولا یعلی علیه » را نه در کشورهای اسلامی فقط که در کشور عماد کفر جهانی، شیطان بزرگ، بلند ساخت آن حضرت این رسالت الهی را با همیاری روحانیون عظام اولوالالباب زمان شناس و خصوصاً طلّاب محترم جوان و همکاری دانشجویان بیدار و اساتید معظم و اقشار ملت عزیز وبالاخص ربّانیات این امّت به انجام رسانده با همکاری و همیاری همه در تتمیم و بسط آن کوشانید. تکبیر گویان عرعرزنان را می شناسند چنانکه ادراک طول و عرض این انقلاب مشکل است درک عمق برکاتی که این انقلاب بما ارزانیداشته است مشکلتر است. ما در حضیض چه استخفافی بوده ایم واکنون در اوج چه عزّتی هستیم از حساب عادی بیرون است. آنهائی که از اقامه شعائر الله به پخش اذان در رادیو قانع بودند و آنهائی که برای بقاء طاغوت در مسند سلطنت بدون حکومت !،و بقاءِ قوانین مشروطه دست و پا می زدند، که هم اکنون صلح جویند، درک عظمت این انقلاب و ثمراتش برایشان ممتنع است. عبدالله بن عمر ها و ابوموسی اشعری ها را چه رسد که در مصالح عالیه اسلام دخالت کنند مگر مسلمانان عزیز وصیّت و سفارش رسول الله صلی الله علیه وآله را فراموش کرده اند که فرمودند : « اذا سمعتم صیاح الدیکة فسلوا الله تعالی من فضله فانّها رأت ملکاً واذا سمعتم نهیق الحمار فتعوّذوا بالله من الشیطان فانّها رأت شیطاناً ». « وقتی که بانگ خروسها را شنیدید در همان هنگام از خداوند متعال فضل او را مسئلت کنید. زیرا خروس با دیدن فرشته شروع به بانگ و تکبیر کرده است، و وقتی که عرعر الاغ را شنیدید پناه به خداوند متعال ببرید زیرا الاغ با دیدن شیطان عرعر می کند » مردم ما تکبیر گوها و یادآوران حقتعالی را از عرعر زن ها و اغفالگران خوب می شناسند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 102 |