تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,795 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,976 |
پرسشها و پاسخها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 45، شهریور 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نکته ای پیرامون آیه 42 سوره توبه سخنی درباره عقب ماندگی کشورهای اسلامی س: خداوند در آیه 42 سوره توبه خطاب به پیامبر (ص) می فرماید: «خدا ترا ببخشاید» آیا پیامبر (ص) اشتباه و گناهی (نعوذبالله) انجام داده که باید مورد بخشش قرار گیرد؟ و آیا این با عصمت پیامبر (ص) منافات ندارد؟ ج: این آیه در مورد غزوه تبوک نازل شده است که رسول اکرم (ص) در پی اطلاعات رسیده از آمادگی لشکر روم برای حمله به مرکز اسلام، ارتش عظیمی را برای سرکوب آنان فراهم آورد و به سوی آنها روانه شد و با رسیدن آن حضرت به تبوک و اظهار قدرت لشکر اسلام و پراکنده شدن نیروهای دشمن و انکار قصد حمله از سوی رهبر آنان و بستن پیمان با مرزنشینان این سفر پرمنفعت و بی ضرر خاتمه یافت. برخی از منافقان از همان بدو حرکت از رسول خدا (ص) اجازه خواستند که در مدینه بمانند و در این سفر دور و دراز و جنگ پرخطر شرکت نکنند و برای این امر بهانه های مختلفی می آوردند. در چنین راه طولانی و جنگی که اگر برپا می شد بدون شک بزرگترین و خطرناکترین جنگ رسول اکرم (ص) بود وجود چنان عناصر سست و منافق نه تنها سودی نداشت بلکه به ضرر مسلمانان بود زیرا همواره مردم را می ترساندند و در هر مناسبتی به زبانهای مختلف ایجاد شکاف و رعب و وحشت در لشکر اسلام می کردند همچنانکه آن عده که حاضر شدند به توطئه های گوناگونی حتی سوء قصد به جان رهبر عظیم الشان اسلام (ص) دست زدند و خداوند نیز در طی همان مجموعه آیات که به آن در سوال اشاره شده و در همان سوره توبه آیه 47، می فرماید: لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلا خَبَالا وَلأوْضَعُوا خِلالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (٤٧) اگر (این منافقان) با شما به سوی جنگ خارج شوند چیزی بر شما نمی افزایند بجز تردید و اضطراب و به سرعت شر و فساد را در میان شما منتشر می کنند تا راه فتنه باز شود و در میان شما کسانی هستند که به شدت تحت تاثیر آنان قرار می گیرند، و به همین دلیل پیامبر اکرم (ص) که آمدن آنان را صلاح نمی دیدید، عذر آنان را پذیرفت و اجازه فرمود که بمانند. خداوند در مقام بیان بداندیش و سوء سریره ی آنان می فرماید که اگر به آنان اجازه نمی دادی برای همگان روشن می شد که آنان دروغ می گویند و تصمیم برآمدن نداشتند وگرنه آماده می شدند «ولو ارادوا الخروج لاعدواله عده» و در مقام بیان این جهت که اگر به آنها اجازه نمی دادی دروغگوئی آنها روشن می شد فرموده است: «عفا الله عنک لم اذنت لهم حتی یتبین لک الذین صدقوا و تعلم الکاذبین» خدا تو را ببخشد چرا به آنان اجازه دادی (اگر اجازه نمی دادی) روشن می شد که چه کسانی راست می گویند و چه کسانی دروغگویند. جمله (خدا تو را ببخشد) بعضی از مفسران را که اعتقادی به عصمت رسول اکرم (ص) ندارند بلکه گاهی اسائه ادب نیز می کنند، براین واداشته که نسبت گناه به آن حضرت بدهند به دلیل این که عفو تنها در مورد گناه صحیح است و بعضی گفته اند که در دو مورد حضرت رسول (ص) بدون اذن خداوند عملی انجام داد که مورد اعتاب و سرزنش قرارگرفت: یکی این مورد و دیگری در مورد گرفتن فدیه از اسرا! که در مورد دوم اشتباه این مفسران موجب فصاحت و رسوائی است. و برخی دیگر گفته اند: عفو اختصاص به گناه ندارد و در مورد ترک اولی نیز صحیح است. بنابراین خداوند پیامبرش را عتاب کرده که این کار تو برخلاف مصلحت بود و واقعیت آنان را مخفی نگه داشت. ولی حق این است که این اجازه-همان گونه که ذکر شد. طبق نص قرآن به مصلحت سپاه اسلام بوده است و جمله «عفاالله عنک لم اذنت لهم» گرچه بصورت عتاب و سرزنش آمده و شاید چنین بنظر برسد که اذن دادن به آنها حداقل یک عمل ناروا یا خلاف مصلحت بوده! ولی این صورت ظاهر عبارت، مراد جدی نیست بلکه این از باب «به در می گویم تا دیوار بشنود» می باشد و مراد جدی بیان این جهت است که: شما ای منافقان سزاوار این مهربانی و اجازه نیستید و شما دروغگوئید و اگر رسول خدا (ص) به شما اذن نمی داد دروغگوئی شما برملا می- شد. و منافاتی ندارد که بگوئیم: اذن از این جهت که دست منافقان را رو می کرد صلاح بود و این که آنان سزاوار اذن و اجازه نبودند ودر عین حال اذن به آنها به ملاحظه سایر جوانب و روی هم رفته به مصلحت جامعه است. بنابراین جمله عفاالله عنک نه تنها دلالت بر گناه رسول اکرم (ص) -والعیاذبالله- نمی کند بلکه عمل آن حضرت ترک اولی نیز نبوده و تکفکیک میان مراد جدی و صورت ظاهر عبارت که آن را در اصطلاح مراد استعمالی می گوئیم بسیار است مانند تعبیرهای کنائی و غیره. س:چرا کشورهای اسلامی عقب مانده تر از سایر کشورها هستند و آیا راست است که اروپائیان از قرآن استفاده می کنند و پیشرفت صنعتی آنان از آنجا سرچشمه می گیرد؟ ج: این سوال بسیار گفته می شود و به صورتهای گوناگون در جامعه مطرح است و گاهی شنیده شده است که افرادی با لحن تمسخرآمیز آیات و احادیث و تعالیم مذهبی را مانع پیشرفت می دانند و می گویند اینها به کار ملت نمی آید و در پیشرفت صنعتی که مدارتمدن امروز است هیچ تاثیری ندارد بلکه نیروهای فعال را هدر می دهد. و بعضی دیگر خوشبینانه تصور می کنند که همه رموز پیشرفت صنعت و تکنولوژی امروز در قرآن یا در مجموعه تعالیم اسلامی آمده است ولی ما از آن غفلت کرده ایم و اروپائیان آن را به کار بسته اند با این که واضح است که مسلمانان به زبان قرآن از همه آشناترند و هیچ کس نیست که تشنه پیشرفت و تمدن نباشد. واقع مطلب این است که قرآن و احادیث و -به طور کلی- دین هیچ دخالتی در پیشرفت صنعتی یا کشاورزی یا پزشکی و بهداشتی و سایر شئون زندگی مادی ندارد و اصولا دین هدف دیگری را دنبال می کند و نباید در کشف حقایق مادی و اختراعات دخالت کامل داشته باشد. چرا؟ برای اینکه دین از جانب خدا است و خدا همه ی حقایق را می داند و او آفریننده همه واقعیتها است و اگر بنا باشد دین در پیشرفت مادی انسان نقش اساسی و کامل داشته باشد باید از روز اول انسان به نهایت راه در تکامل علمی و تکنولوژی رسیده باشد. واضح است که این خلاف ملموس است و اصولا خلاف مصلحت است. خداوند چنین خواسته است که انسان، خود با سعی و کوشش و تلاش در زندگی مادی خویش تکامل یابد. و سعی کند حقایق جهان را کشف و براساس آن اسباب بهتر زندگی کردن را فراهم سازد. و اگر دخالتهای مختصری از بعضی رهبران مذهبی و پیامبران در پیشرفت صنعتی مانند ساختن زره جنگی که خداوند به حضرت داود (ع)آموخت «و علمناه صنعة لبوس لکم ...» دیده شده است به دلیل ضرورت زمان و نیاز به آن ابزار در جنگهای آن دوران بوده و در واقع حضرت داود (ع)بعنوان یک انسان برجسته این نقش را ایفا کرده است نه بعنوان یک پیامبر و این با «علمناه» منافات ندارد زیرا همه علوم و دانشها از جانب خداوند و به الهام او است بلکه همه حرکتها و سکونها و همه موجودات و شئون آنها از او است. خلاصه «وعلمناه» در اینجا فرقی با وحی خدا به زنبور عسل «واوحی ربک الی النحل» ندارد. بنابراین توقع این امر که قرآن و احادیث و تعالیم مذهبی راه پیشرفت صنعتی و تکنولوژی یا پزشکی و غیره را به ما بیاموزند توقعی بی جا و بی مورد است. ما باید در این جهات، خود سعی و کوشش کنیم و جامعه بطور طبیعی باید به پیشرفت مناسب خود دست یابد. و پیامبران در این جهت پیروجامعه اند نه رهبر. آنها نیز مانند دیگران از همان ابزارهای دوران خویش استفاده می کنند. قرآن کتاب هدایت است. راه سعادت را به ما می نمایاند و به ما می گوید هرچه می خواهید از این نعمتهای الهی که در این جهان است با نیروی عقل و هوش خود استفاده کنید ولی بدانید که همه اینها هرچه گسترش یابد، متاعی اندک است و انسان دیر یا زود باید این خوشی ناقص و توام با هزاران درد و کمبود را بگذارد و برود. قرآن به ما می آموزد که زندگی تنها همین چند روز دنیا نیست تا هرچه سعی و تلاش باشد برای بهتر بودن آن به کار برید بلکه انسان موجودی ابدی و جاویدان است مرگ واقعی برای او نیست پس برای زندگی جاوید خود بیشتر تلاش کنید. از اینجا در مورد پاسخ سوال اول نیز روشن می شود که عقب ماندگی کشورهای اسلامی از اسلام نیست زیرا اسلام بعنوان یک دین دخالتی در پیشرفت و عقب ماندگی ندارد و لذا اختصاص به کشورهای اسلامی ندارد، کشورهای غیر اسلامی که از نظر فرهنگی و اقتصادی عقب مانده اند بیشترند و عقب ماندگی آنها نیز بیشتر است برای یافتن دلیل آن باید در اوضاع جغرافیائی و مسائل تاریخی که براین کشورها گذشته جستجو کرد. البته هر کدام شرایط خاص خود را دارد ولی مهم این است که کشورهای استعمارگر و سلطه جو که به دلایلی توانستند سلطه سیاسی خود را بر بخش مهمی از جهان حاکم کنند برای استثمار بیشتر، سعی در عقب ماندگی فرهنگی و اقتصادی آنان داشتند و در این جهت کاملا موفق شدند. از گذشته ها که بگذریم باید اکنون در جستجوی دلیل عقب ماندگی بلکه عقب گرائی کشور خودمان باشیم. چرا روز به روز صنایع ما بجای پیشرفت کیفی و کمی عقب گرد می کند؟! چرا سخن از بهتر بودن تولید داخلی تنها در روزنامه و رادیو و تلویزیون است و عملا می بینیم که تولیدات داخلی مرغوب نیستند؟ گرچه ایران در پیروزی خود مدیون ایمان افراد است ولی بدون شک پیشرفت اسلحه بسیار مهم است. خداوند می فرماید «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه ...» تا می توانید نیروهای مادی برای جنگ آماده کنید. از اینجا می توان گفت: اسلام گرچه در پیشرفت مادی جامعه دخالت مستقیم نمی کند ولی حداقل برای پیشرفت صنایع نظامی اهمیت قائل است. البته ما امیدواریم که ایران در صنایع نظامی روز به روز به پیشرفتهای چشمگیری دست یابد؛ ولی در سایر صنایع نیز نباید تقلب و نامرغوبی، مارک همیشگی صنایع کشور باشد! اگر تفکر حاکم بر صنعتگران و تولید گران خرج کمتر و سود بیشتر باشد تا ابد پیشرفت نخواهد شد. باید تفکر حاکم تولید بهتر و کسب رضایت بیشتر باشد. دولت باید با فراهم ساختن زمینه های تولید برای افراد بیشتر ایجاد رقابت در میان تولیدگران کند و در عین حال باید با نظارت بر تولید آنجا که راهنمائی لازم است، ارشاد و آنجا که خیانت دیده می شود مجازات کند. بدون شک کمبود کیفی در بسیاری از صنایع خیانت به جامعه است مانند داروسازی، لوازم بهداشتی، مواد شیمیائی، لوازم برقی و گازی و نفتی، قطعات یدکی اتومبیل و امثال آن ولی متاسفانه در بسیاری از موارد هنوز پیشرفت کیفی حاصل نشده بلکه در بعضی از موارد عقب گرد شده است. و ظاهرا نیازی به ذکر نمونه نیست. به نظر می رسد موسسه استاندارد باید توسعه داده شود و برای تصمیمات آن قدرت اجرائی بیشتری در نظر گرفته شود. و نظارت دولت بر صنایع افزوده گردد و آزادی بیشتری به تولیدگران داده شود تا زمینه رشد در سایه رقابت به طور طبیعی حاصل شود. با همه اینها نباید پیشرفت صنعتی و تکنولوژی غرب چشم ما را خیره کند. آنها هرچه در تکنیک پیشرفت کرده اند، از نظر اخلاقی و اصول انسانی روز به روز بدبخت تر و سیه روزتر می شوند. و از نظر اسلام پیشرفت مادی اگر با سقوط معنوی و اخلاقی متلازم باشد، ضد ارزش است. این پیشرفتی که به قیمت فشارآوردن و مکیدن خون ملتهای مظلوم به دست می آید نه تنها از نظر دین و مقیاسهای روز قیامت ضد ارزش است بلکه از نظر انسانی و وجدانی نیز نکوهیده است. اروپائیان گوئی تنها خود را انسان می دانند حتی پای بندترین آنها به اصول انسانی و اخلاقی و همان شاعران پراحساس مانند ویکتورهوگو نیز هرگاه سخن از مردم الجزایر و سایر ملتهای زیر سلطه به میان می آورند بر همان روند استعماری نیاکان صحّه می گذارند بلکه بر ادامه آن تاکید می کنند. ما امیدواریم که هیچ گاه چنین پیشرفت خیره کننده ای که ویرانگر بنیاد انسانیت است برای ملتهای مسلمان حاصل نشود و چنین تمدنی که از توحش قرون وسطی بدتر و پلیدتر است، نصیب ما نشود.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 78 |