تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,789 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,974 |
پاداش نیکان و کیفر بدان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 46، مهر 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
تفسیر سوره لقمان
آیه الله مشکینی ــ قسمت نهم «... وعد الله حقا و هو العزیز الحکیم»[1] آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند از برای آنهاست باغهای پرنعمت بهشت و همیشه و جاودان در آن باقی خواهند ماند و این وعده ی الهی تخلف ناپذیر است و او غالب و پیروز بر هر چیز و دارای حکمت است. در قسمت قبل راجع به «خالدون فیها» بحث کردیم و اکنون بقیه آیه را مورد نظر قرار می دهیم.
وعد و وعید خداوند متعال در آیات پیش از این آیه، دو گونه وعده داده است: 1ـ وعده بهشت برای کسانی که ایمان آورده و اعمال شایسته از آنها صادر شده است. 2ـ وعده عذاب دردناک و خوار کننده برای مشتریان لهو الحدیث بنابراین اگر جمله «وَعَدَ اللهَ حَقّاً» ناظر به این هر دو وعده باشد، معنایش این است که وعده های ما چه در مورد پاداش برای نیکان و چه در مورد کیفر برای جهنمیان، تخلف پذیر نیست و هر وعده ای را که داده ایم به آن عمل می کنیم. در اصطلاح قرآن و روایات به آن چه که خداوند برای کارهای نیک وعده میدهد «وَعْد» و به آنچه که برای کارهای زشت وعده می دهد «وعید» گفته می شود، بنابراین وعد به معنی پاداش و ثواب و وعید عبارت از عقاب و کیفر است. با توجه به آن چه در مورد تخلف ناپذیری وعده های خداوند گفتیم، این سوال مطرح می شود که: اگر خداوند در قیامت از وعده هائی که داده است تخلف کند، آیا این تخلف، خلاف عدالت است یا خیر؟ وقتی این مسئله را از دیدگاه عقل مورد بررسی قرار می دهیم می بینیم که در قسمت «وَعْد» یعنی ثواب، خداوند برای کارهای نیک وعده بهشت داده است در صورتی که در قیامت به آن عمل نکند، از نظر عقل برخلاف عدل خود عمل کرده است و خداوند چنین کاری را نخواهد کرد، زیرا خلف وعده در مورد انسان یا به این دلیل است که از عمل به آن عاجز و ناتوان است و یا اینکه بخل، مانع انجام آن می شود و این هر دو درباره ی پروردگار محال است. پس اگر خداوند وعده داده است نمازگزاران را وارد بهشت کند مسلمان به این وعده خویش عمل خواهد کرد. و لذا در مواردی متعدد در قرآن آمده است که: «لٰا یُخْلِفُ الْمیعٰاد» میعاد همان وعده است. یعنی خداوند از وعده خویش تخلف نمی کند. بنابراین در مورد ثواب، خدا به وعده اش عمل می کند، چه اینکه آن وعده ای را که داده است مربوط به عمل قلبی انسان یعنی ایمان باشد یا به عمل بدنی او که اعمال صالحه است، خداوند در همین آیه به آنهایی که ایمان آورده و اعمال شایسته انجام داده اند وعده باغهای پرنعمت بهشت داده است، پس حتما به آن عمل خواهد کرد زیرا تخلف از وعده، خلاف عدالت است، و خدا برخلاف عدل خویش کاری انجام نخواهد داد.
تخلف وعده از نظر فقهی این مسئله در فقه هم مطرح است که آیا انسان می تواند از وعده ای که داده است تخلف کند یا شرعا جایز نیست؟ علماء قدیم فتوا می دادند که خلف وعده خلاف اخلاق است ولی حرام نیست، اگر شما به کسی وعده دادید در ساعتی معین در محلی حاضر شوید، اگر در آن ساعت حاضر نشدید خلاف اخلاق عمل کرد اید ولی گناهی از شما صادر نشده است. در هر صورت هنگامی که به روایات مربوط به این مسئله مراجعه می کنیم، می بینیم روایات دلالت بر حرمت د ارد یعنی هم چنان که دروغ حرام است، زنا حرام است، خلف وعده نیز حرام است. اما در مورد «وعید» یعنی کیفری که وعده داده است. آیا خلف وعده خواهد کرد یا خیر؟ از نظر عقل تخلف وعده در این مورد بی مانع است، زیرا تخلف از وعده ی خیر باز گشتش به بخل یا عجز است ولی تخلف از وعده عقاب، عفو به حساب می آید، چه کیفری که به صاحبان گناهان کبیره وعده داده است و چه کیفری که برای کفار در نظر گرفته است، خداوند وعده داده است که هر کس با کفر از دنیا برود، جایش جهنم است و هر کس گناهی کبیره انجام دهد فلان کیفر در انتظار اوست، ولی اگر در روز قیامت به این وعده عمل نکند و او را ببخشد هیچ اشکالی از نظر عقل نخواهد داشت. شما هم به فرزندتان می گوئید که اگر اطاعت شما را نکند تنبیهش می کنید، آیا در صورت عدم اطاعت واجب است او را تنبیه کنید؟ مسلما چنین نیست و می توانید او را عفو کنید ولی آیا بعد از عفو پولی هم به او خواهید داد؟! پاسخ منفی است، زیرا این عمل، کاری اضافه است، لذا خداوند هم بعد از بخشیدن، کافر را به بهشت نمی برد.
خداوند از کفار نمی گذرد اما از نظر روایات و آیات: خداوند از کافر ــ یعنی کسی که به وجود خدا یقین دارد و به او کفر می ورزدــ نخواهد گذشت و به ذات اقدسش قسم یاد کرده که کافر را به جهنم وارد کند، چه منافقی که به زبان اظهار اسلام می کند و قلبا کافر باشد یا آنکه به زبان و قلب اعتراف به کفر دارد. «اِنّ اللهَ لٰا یَغْفِرَ اَنْ یُشْرکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مٰا دوَنَ ذٰلِکَ لِمَنْ یَشٰاء» محققا خداوند از کسی که به او شرک ورزیده است نخواهد گذشت و از گناه کمتر از شرک از هر کس که بخواهد می گذرد بنابر این خدا، بر طبق دلیل نقلی، روز قیامت از کفار نخواهد گذشت و از این روی، در علم کلام این مسئله مسلّم شده است، که اگر شخصی در حال کفر از دنیا برود برایش آمرزش نخواهد بود و حتی پیامبران و دیگر مقرّبان درگاه الهی هم حق شفاعت درباره او نخواهد داشت. در روایات هم ظلم را به دو نوع تقسیم کرده اند: یک قسم آن ظلمی است که خداوند از آن نخواهد گذشت و آن ظلم به «الله» است که عبارت از کفر و شرک می باشد. امّا در مورد گناهان کبیره، مانند: دزدی، زنا، قتل نفس، لواط و ... آیا خداوند در قیامت از وعده کیفری که به مرتکبین آنها داده است خواهد گذشت یا خیر؟ در آیه چنین فرموده است: « وَ یَغْفِرُ مٰا دوَنَ ذٰلِکَ لِمَنْ یَشٰاء» کمتر از شرک، از هر کس که بخواهد می گذرد و او را عفو می کند. ولی طبق روایات، این گذشت الهی به وسیله شفاعت خواهد بود خداوند برای انبیا، امامان، شهدا و موُمنینی که مقرب درگاه اند، حق شفاعت در مورد مجرمین قرار داده است، امّا با این حال نمی توانند از کفّار شفاعت نمایند: در سوره انبیاء آمده است: «وَ لٰا یشْفَعُونَ اِلّٰا لِمَنِ ارْتَضٰی» جز برای آن کس که خداوند رضایت دهد، شفاعت نخواهند کرد. بنابراین برای گناهان کبیره که بعضی از علماء تعداد آنها را به هفت و برخی به هفتاد و برخی دیگر به هفتصد رسانیده اند بخشش و گذشت از طریق شفاعت وجود دارد ولی برای گناه قلبی که کفر است، بخششی در کار نیست. لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: «اِدّ خَرْتَ شَفٰاعَتی لِاَهْلِ الْکَبٰائِر» من شفاعت خویش را برای مرتکبین گناه کبیره ذخیره ساخته ام. در روایت وارد شده است که خداوند صد درجه رحمت دارد، یک درجه آن را در دنیا به موجودات افاضه کرده است که به برکت آن، انسان ها زندگی کرده و روزی می خورند، حیوانات و نباتات رشد و تغذیه می نمایند و بالاخره این جهان بزرگ هستی اداره می شود، و نود و نه درجه دیگر از رحمت خویش را برای قیامت گذاشته است و لذا در دعاء جوشن کبیر می خوانیم: «یٰا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتَهُ غَضَبه» ای پروردگاری که رحمت تو بر خشمت پیشی گرفته است. پس تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که اگر خداوند از وعده کیفری که به گناهکاران داده است بگذرد، نامش عفو و گذشت است نه تخلف و از این رو مخالف عدالت نیست ولی از گناه قلبی که کفر است نمی گذرد، زیرا که تخلف شمرده می شود و همان گونه که در مورد وعده ی جهنم برای کفار خلف وعده نمی نماید از وعده بهشت برای نیکان تخلف نخواهد کرد.
کافر قاصر و کافر مقصر ولی آیا در مورد کفار، استثنائی هم وجود دارد یا تمام آنان به جهنم خواهند رفت؟ برای روشن شدن این بحث ناچار مثالی ذکر می کنیم: گاهی انسان می داند که خوردن آب انگور جوشیده قبل از بخار شدنِ دو سوم آن حرام است و می خورد، در این صورت در قیامت مجازات خواهد شد و گاهی متوجه حرمت آن نیست ولی از فرد غیر موثقی حرمت آن را شنیده است، در این صورت هم اگر بخورد عملی حرام مرتکب گردیده است، برای اینکه پس از شنیدن حرمت آن ، تردیدی گرچه در حد یک احتمال ضعیف برایش به وجود آمده ولی برای رفع آن تحقیقی نکرده است و لذا در آخرت کیفر خواهد شد. و گاهی هم به یقین می داند که حرام نیست و در محیطی قرار گرفته است که از حرمت آن چیزی نشنیده تا در این یقین خویش دچار تردید شود، در این صورت جاهل قاصر است و اگر بخورد عقابی ندارد به خلاف صورت دوم که جاهل مقصر به حساب می آید. کفار نیز چنین اند، آنهائی که در محیطهای دربسته ای مانند شوروی و چین هستند از آن هنگام که به حدّ درک و تمیز رسیده اند جز اسم مارکس و لنین و مائو چیز دیگری به گوششان نخورده تا بفهمند و حداقل این احتمال را بدهند که ممکن است برای این جهان خالقی و برای او پیامبر و کتابی باشد، جزء کفار دسته سوم اند که جاهل قاصر شمرده شده و در قیامت محکوم به جهنم نخواهد بود، ولی کفاری که در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی هستند که از اسلام و توحید چیزی شنیده اند و دنبال تحقیق نرفته اند جاهل مقصراند و در قیامت به جهنم خواهند رفت، چنان چه آنها هم که به وجود خداوند یقین دارند و به دلیل عناد یا از بیم به خطر افتادن پست و یا در اثر پیروی از شهوات نفسانی بر کفر باقی می ماند جهنمی بوده و وعده خداوند درباره ی این دو دسته تخلف پذیر نیست. زراره یکی از بزرگترین شاگردان مدرسه امام صادق علیه السلام است، وی از جمله چهارصد نفر شاگردانی است که سخنان امام را نوشته و از این نوشته ها چهارصد کتاب به وجود آمده است که علوم اسلامی به وسیله آنها در عالم منتشر شده است. زراره روزی در خانه یکی از دوستانش مهمان است، سر سفره با میوه ی تازه ای روبرو می شود، زراره فکر می کند که ممکن است اسلام اجازه ی خوردن آن میوه را نداده باشد، لذا از خوردن خودداری می کند، به خانه امام صادق علیه السلام رفته و از امام حکم آن را می پرسد. امام می فرماید: مانعی ندارد زراره بر می گردد و آن میوه را تناول می کند. پس معلوم می شود که انسان آزاد نیست هر چه را بخواهد بخورد و هر سخنی را مایل باشد بگوید، لذا در روایات وارد شده است «المؤمن ملجم» مؤمن بر دهانش از ایمان لجامی است که مانع او از سخنان ناروا است. بنابراین اگر انسان احتمال داد چیزی حرام است، در صورتی که بدون سوال و تحقیق، مرتکب آن بشود، روز قیامت عذاب خواهد شد و به او گفته می شود: چرا سوال نکردی؟ اگر بگویم نمی دانستم! عذرش پذیرفته نیست. دو سوال دیگر در اینجا مطرح می شود: 1ـ آیا دلیلی بر این هست که دسته سوم کفار محکوم به جهنم نیستند؟ 2ـ در صورتی که آنها به جهنم نروند آیا جای سومی غیر از بهشت و جهنم برایشان در نظر گرفته شده است؟ خداوند در سوره ی انعام می فرماید: «ذلک ان لم یکن ربک مهلک القری بظلم و اهلها غافلون»[2] اعزام پیامبران به این منظور است که خداوند ساکنان دیاری را که جاهل و غافلند، به خاطر ستمکاریشان هلاک نگرداند. در سوره ی اسراء این موضوع به صورت روشنتری بیان شده است: «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولا»[3] ما هیچ گاه فرد یا جامعه ای را هلاک نسازیم مگر پس از فرستادن پیامبری به سویشان.
اعراف از این دو آیه به وضوح استفاده می شود: کفاری که جاهل قاصرند روز قیامت به جهنم نخواهند رفت، بلکه آنها را به محلی به نام «اعراف» خواهند برد که در آنجا نه نعمت فراوانی است و نه عذاب، بچه های کفار هم که در سن کودکی از دنیا می روند جایشان نیز در همین اعراف است ولی راجع به بچه های مسلمان در قرآن آمده است: «والحقنا بهم ذریتهم[4]» ما فرزندان مؤمنان را (در بهشت) به خود آنان ملحق خواهیم کرد. البته راجع به فرزندان نابالغ مسلمین و کفار اقوال دیگری هم وجود دارد. «و هو العزیز الحکیم» خداوند عزیز و حکیم است.
صفات مطلق و صفات مقید دو صفت از صفتهای خداوند در اینجا ذکر شده است: یکی عزیز که به معنای غالب است و دیگر حکیم. خداوند دارای اوصاف بسیاری است که آن اوصاف در بشر هم وجود دارد، خداوند عالم است، انسان هم به چیزهائی علم دارد؛ خدا سمیع و بصیر است، بشر هم شنوا و بینا است، خداوند قادر است ما هم دارای قدرت و توانائی هستیم ولی در علم کلام، اوصاف خدا مطلق و اوصاف انسان مقید و نسبی شمرده شده است. یعنی خداوند در هر زمان و به هر چیز علم دارد ولی ما یک وقتی مدرسه نرفته بودیم، علم نداشتیم و در پیری هم بسیاری از معلوماتمان را از یاد می بریم، و علم ما هم محدود است و بسیاری از چیزها را نمی دانیم، خدا بصیر است یعنی هیچ موجودی در هیچ زمانی از او پوشیده و مخفی نیست، ولی ما تنها به آنچه در معرض دیدمان واقع شود بینا هستیم و نیز شنوائی ما محدود و از خداوند متعال نامحدود و مطلق است، توانائی و قدرت ما هم مقید و از خداوند مطلق است لذا در قرآن کریم می خوانیم «انه علی کل شیء قدیر»[5] و «و هو بکل شیء علیم»[6] او به هر چیز توانا و دانا است. صفت عزیز درباره خداوند مانند دیگر صفاتش، مطلق است یعنی او در هر زمان و بر هر چیز غالب و پیروز است. لذا گفته شده «العزیز هو الغالب غیر المغلوب» عزیز کسی است که همیشه پیروز بوده و مغلوب قرار نمی گیرد. ولی ما اگر بر حریفی غالب شویم از حریف دیگر شکست می خوریم و نیز در کودکی و پیری غالب نخواهیم کرد. حکیم یعنی خداوند هر چه را آفریده است روی نظم و حکمت کاملی است و هیچ گونه نقصانی در او وجود ندارد. شما هر اختراع دقیقی را ببینید دارای نقصی است و به همین دلیل ابتکارات و اختراعات بشر پیوسته از نقص رو به تکامل است. شما یک دانه گندم را در نظر بگیرید، از هنگامی که در دل خاک قرار می گیرد تا هنگامی که جوانه زده و سنبل می دهد و یک دانه تبدیل به هفتصد دانه می شود، در همه ی مراحل از قانونمندی و نظم دقیقی پیروی می کند. تمام موجودات از کوچکترین ذرات اتم گرفته تا بزرگترین مجموعه کهکشانها، همه از همین نظم دقیق برخوردارند لذا خداوند متعال می فرماید: «ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت، فارجع البصر کرّتین ینقلب الیک البصر خاسئاً و هو حسیر[7] » در آفرینش خداوند (در برخورداری همه موجودات از قانونمندی خاص) هیچ گونه تفاوتی نمی بینی، دوباره نظر کن،نگاهت خسته و نومید (از پیدا کردن تفاوتی) به سویت باز می گردد. کره زمین با کره مریخ یا یک فیل با یک مورچه هیچ گونه تفاوتی در برخورداری از این نظم ندارند و هر قدر نگاهت را برای پیدا کردن نقص و کمبود نظمی به میان پدیده های عالم نفوذ دهی تنها چشم خویش را افسرده ای و از این سفر عبث بی نتیجه باز خواهد گشت. انسان هیچ کمبودی در نظم این عالم تاکنون و بعد از این پیدا نمی کند مگر اینکه نفهمد و به اشتباه چیزی را نقص در موجودی تلقی کند. ادامه دارد
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 188 |