تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,832 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
شان نزول آیات | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 46، مهر 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن
آیت الله جوادی آملی قرآن چه وقت نازل شده است؟ آخرین بحثی که در این امر اول مطرح است، بحث نزول قرآن است که قرآن چه وقت نازل شده است؟ در سوره «دخان» می فرماید: «اِنّا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةٍ مُبٰارَکَةٍ اِنّا کُنّٰا مُنْذِریْنَ فیهٰا یُقْرَقُ کُلُّ اَمْرٍ حَکیْمٍ» ما قرآن را در شب مبارکی نازل کردیم تا مردم را از عذاب قیامت بترسانیم. در آن شب هر امر با حکمتی تفریق و مشخص می گردد. (سوره دخان، آیه 3ـ 2) در سوره «قدر» آن شب مبارک را روشن می کند: « اِنّا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةٍ الْقَدْرِ» ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. و بدین ترتیب معلوم می شود که آن شب مبارک همان شب قدر است. در سوره ی بقره نیز شب قدر مشخص می گردد که در ماه رمضان است. «شَهْرُ رَمَضٰانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ» [1] ماه رمضان، آن ماهی است که در آن قرآن فرستاده شد. «قدر» به معنی محاسبه و اندازه گیری است، بنابراین شب نزول قرآن شب تفصیل، تفریق و اندازه گیری است که در ماه رمضان است و لذا در روایت از این ماه به «ربیع القرآن» یاد شده است و ماه رمضان به خاطر نزول قرآن اهمیت پیدا کرده است، نه به واسطه روزه، زیرا قرآن هزاران برکت و حکم با خود آورده که روزه یکی از آنها است. در این جا این سوال مطرح می شود که طبق بعضی آیات و شواهد قطعی از سنت و تاریخ، قرآن طی بیست و سه سال رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به تدریج نازل شد. بنابراین چگونه آیات فوق بر نزول کل قرآن در یک شب در ماه رمضان دلالت دارد؟ مثلا در سوره فرقان می فرماید: «وَ قٰالَ الَّذینَ کَفَرُوْا لَوْ لٰا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرآنُ جُمْلَةً وٰاحِدَةً، کَذٰلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤادَکَ وَ رَتّلْنٰاهُ تَرْتیلاً»[2] کافران گفتند چرا قرآن یکباره بر وی نازل نشده و برای اینکه ما قلب تو را آرام کنیم، آن را طبق روش و ترتیبی مشخص و معین فرستادیم و بر تو تلاوت کردیم.
نزول تدریجی و نزول دفعی اگر ضمیر «انزلناه» را به معنی بعضی از آیات برگردانیم و بگوئیم: قسمتی از قرآن در شب قدر نازل شده است. اولا شب قدر هم در ردیف دیگر اوقاتی قرار می گیرد که آیات دیگر در آن اوقات نازل شده و برای این شب فضیلت و امتیازی به حساب نمی آید و ثانیا در سوره ی «دخان» قبلا «حٰم وَ الْکِتٰابِ الْمُبینِ» آمده و سخن از کل قرآن است و ضمیر به آن بر می گردد و نیز با ظاهر «اِِنّا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةٍ مُبٰارَکَةٍ» و «شَهْرُ رَمَضٰانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ» سازگار نمی باشد و نمی توان گفت که منظور نزول بعض قرآن است با اینکه اکثریت قریب به اتفاق آن در غیر ماه رمضان نازل شده است. لذا مفسرین برای پاسخ به این اشکال گفته اند: قرآن دو گونه نزول دارد. 1ـ نزول تدریجی که به آن تنزیل گفته می شود. 2ـ نزول دفعی و یکباره که آن را انزال می گویند. بنابراین آنجا که سخن از نزول قرآن در ماه رمضان است به لفظ و یا از ماده ی «انزال» آمده است مانند: «اِنّا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةٍ الْقَدْرِ» ــ «اِنّا اَنْزَلْنٰاهُ فی لَیْلَةٍ مُبٰارَکَةٍ» ــ «شَهْرُ رَمَضٰانَ الَّذی اُنْزِلَ فیهِ الْقُرآنُ» و آنجا که سخن از نزول تدریجی است به «تنزیل» تعبیر شده است. و از نظر ادبی فرق میان انزال و تنزیل که از باب افعال و تفعیل اند، همین نزول دفعی و تدریجی است. در اینجا این سوال پیش می آید که اگر تمام قرآن در شب قدر بر پیغمبر نازل شده است، چرا پیامبر (ص) هنگام برخورد با حادثه و مسئله ای جدید صبر می کردند تا دستور و حکم آن نازل گردد؟ مثلا در سوره ی «مجادله» آمده است: «قَدْ سَمِعَ اللهُ قَوْلَ الَّتی تُجٰادِلُکَ فی زَوْجِهٰا وَ تَشْتَکی اِلَی اللهِ و اللهُ یَسْمَعُ تَحٰآوُرَکُمٰا اِنَّ اللهَ سَمِیْعٌ بَصِیْرٌ»[3] ای پیامبر! به تحقیق خداوند سخن آن زن را که درباره ی شوهرش با تو مجادله می کند و شکایت خود را به خدا می برد، شنید و گفتگوهای شما را می شنود و همانا خداوند شنوا و بینا است. در این آیه می بینیم برای مشکلی که برای زن و شوهری پیش آمده جوابی مطرح شده است و نیز در موارد دیگری از قبیل جنگ، صلح و غیره که سوال تازه ای می کردند، حکم تازه ای نازل می شد. پاسخ این سوال در آیه 114 سوره طه آمده است؛ در آنجا می فرماید: «وَ لٰآ تَعْجَلْ بِالْقُرآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضیٰ اِلَیْکَ وَحْیُهُ» قبل از اینکه وحی تمام شود (و فرشته وحی آن را بر تو تلاوت کند) تو ــ ای پیامبرــ در خواندن و تلاوت کردن آن عجله مکن. یعنی قبل از اینکه آن را به مرحله تکمیل برسانیم، در تلاوت آن عجله نکن. از این آیه معلوم می شود که حضرت تمام آیه های قرآن را می دانسته و از حفظ بوده است، و چون گاهی قبل از تمام شدن وحی، بقیه آیه را می خواندند و از این آیه نیز معلوم می شود که قرآن دو بار نازل شده است که یک نزول دفعی بوده یعنی تمام آیات در یک جا نازل شده است و یک بار دیگر نزول تدریجی که به مناسبت ها نازل می شده است مانند آیه ی اول سوره ی مجادله که ذکر شد. بنابراین، مضمون آیه که حضرت را نهی می کند از اینکه تمام آن را بخواند، بهترین دلیل است بر اینکه حضرت همه ی آیه را قبل از تمام شدن وحی (در یک مناسبت مخصوص) می دانسته است.
شأن نزول مطلب دیگری که در بحث نزول قرآن مطرح است، شأن نزول می باشد. شأن نزول چه نقشی در فهم معانی قرآن و تفسیر آیات قرآن کریم دارد؟ درموردی که شأن نزول آیه ای بیان می شود، آیا شأن نزول مختص به همان آیه است و نمی شود آن را بر غیر آن آیه تطبیق کرد یا شأن نزول جز بیان مصداقی از مصادیق نخواهد بود و توجه به شان نزول در آشنا شدن به معنای آیه کمک می کند؟ و در حقیقت شان نزول نسبت به آیه یا سوره ای، تنها راهنما است نه اینکه آیه یا سوره مخصوص به مورد نزول باشد و مصداق خارجی دیگری بر آن تطبیق نکند؟ آیا این معانی و عناوین در همان مصداق خاص (شان نزول) استعمال می شود یا در معانی کلی استعمال شده و بر آن مورد خاص تطبیق می شود؟ در این زمینه روایتی را مرحوم فیض از امام باقر سلام الله علیه نقل می کند که فرمود: «الْقُرآنُ نُزِّلَ أَثلٰآثاً: ثُلُثٌ فِیْنٰا وَ فی أَحِبّٰائنا وَ ثُلُثٌ فی أَعْدٰائِنٰا وَ عَدُوِّ مَنْ کٰانَ قَبْلنا وَ ثُلُثٌ سُنَّةٌ وَ مَثَلٌ» قرآن سه قسمت نازل شده: یک سوم آن درباره ی ما و دوستانمان و یک سوم درباره ی دشمنان ما و دشمنان انبیا و اولیای قبل از ما و یک سوم هم احکام و مثل است. با این تقسیم حضرت، معلوم می شود که مجموع محتوای قرآنی به سه قسمت تقسیم می شود: یک قسمت درباره ی انبیاء و ائمه و اولیا و یک قسمت درباره ی دشمنان آنها و دشمنان انبیا و اولیای گذشته و سومین قسمت عبارت است از بیان احکام و سنتهای الهی و امثال.[4]
شأن نزول، نقش تعیینی ندارد آن چه در این جا مطرح است، دنباله ی این روایت می باشد که حضرت فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ الْآیَةَ اِذٰا نَزَلَتْ فی قَوْمٍ ثُمَّ مٰاتَ أُولٰئِکَ الْقَوْم، مٰاتَتِ الْآیَةُ لَما بَقِیَ مِنَ الْقُرآن شَیْءٌ» و اگر آیه ای که درباره ی قومی نازل شد و آن قوم از بین رفتند، آیه هم از بین برود، از قرآن چیزی باقی نمی ماند. بنابراین، اگر آیه ای از آیات قرآن درباره ی قومی از اقوام گذشته نازل شد و آن قوم منقرض شده و از بین رفتند، اگر آیه مختص به مورد نزول باشد و شان نزول آیات، نقش تعیینی و حصر داشته باشد وقتی آن قوم از بین رفتند، آیه هم از بین می رود و تنها در حد یک تلاوت و وجود لفظی باقی می ماند. ولی چنین نیست زیرا: آیه ای که در یک زمینه ای نازل شد، از باب تطبیق یک اصل کلی است در یک مورد نه از باب اختصاص یک امر به امر دیگر. پس اگر یک کلی را بر یک مورد تطبیق کردند یا در مورد خاص حکم کلی صادر شده است آن مورد نزول، مصداقی از مصادیق این اصل کلی است، پس با رفتن و منتفی شدن مورد نزول، هیچ تغییری در محتوای کلی آیه پیدا نمی شود و آیه از حجیت نمی افتد زیرا اگر چنین باشد از قرآن چیزی باقی نمی ماند برای اینکه بیشتر اینها در مورد احکامی است که وارد شده و نیاز مردم را می رسانده و این احکام تغییرپذیر نیست.
به عنوان مثال: دو جریان در یکی از صحنه های جنگ پیامبر و مسلمانان با کفار پیش آمد: یک جریان مربوط به گروهی بود که تعهد کرده وفادار باشند ولی نقض عهد کردند و از صحنه کارزار گریختند و جریان دیگر مربوط به گروهی است که تعهد کردند وفادار باشند و بر این عهد و پیمان خود باقی ماندند و دَین خود را ادا کردند. این دو جریان بود که در این زمینه، آیاتی از سوره احزاب به آن اختصاص دارد و در این دو مورد نازل شده است: جریان اول: «وَ لَقَدْ کٰانُوا عٰاهَدُوا اللهَ مِنْ قَبْلُ لٰا یُوَلُّوْنَ الْأَدْبٰارَ وَ کٰانَ عَهْدُ اللهِ مَسْئُولاً * قُلْ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْفِرٰارِ اِنْ فَرَرْتُمْ مِنَ الْمَوْتِ وَ اِذاً لٰا تُمَتّعُوْنَ اِلّا قَلِیْلاً»[5]. همانا این گروه از قبل با خدا پیمان بستند که صحنه جنگ را ترک نکنند و نگریزند. و پیمان الهی مسئولیت دارد (یعنی اگر کسی با خدا عهد و پیمان بست، مسئول است و باید آن پیمان را حفظ کند و به آن وفادار باشد). در ادامه ی آیه، خداوند به پیامبرش خطاب می کند که ای پیامبر به اینها که فرار کردند و به عهد خود وفادار نماندند بگو: اگر از مردن فرار می کنید، هیچ فایده ای برای شما ندارد ــ زیرا در هر صورت، دیر یا زود مرگتان فرا رسد ــ و آن گاه جز اندکی و چند روزی از لذت دنیا، برخوردار نخواهید بود. کیست که بتواند شما را از عذاب الهی بترساند اگر خداوند برای شما سوئی اراده کرده باشد یا اگر رحمتی اراده کرده باشد و اینان (پیمان شکنان) هیچ یار و یاوری نخواهند داشت. آن گاه می فرماید: آنها که توطئه می کردند و نقشه می کشیدند ــ نه خود در جبهه شرکت می کردند و نه می گذاشتند برادرانشان شرکت کنند ــ و به برادران خود می گفتند: به طرف ما بیائید ــ و در جنگ شرکت نکنید ــ خداوند آنها را می شناسد.
جریان دوم: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجٰالٌ صَدَقُوْا مٰا عٰاهَدُوا اللهَ عَلَیْهِ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضٰی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مٰا بَّدلُوْا تَبْدِیْلاً»[6]. از مؤمنین، رادمردانی هستند که بر پیمان خود با خداوند پایدار ماندند، پس برخی از آنان دین خود را ادا کرده و برخی انتظار می کشند ــ که دین خود را ادا کنند ــ و اینان از عهد خود دست بر نداشته و نقض عهد نکردند. این جریان دوم مربوط است به آن گروه از مؤمنین که با خدا عهد بستند و پابرجا ماندند و در صحنه ی جنگ شرکت کردند و از کارزار نگریختند، پس عده ای از آنان دین خود را به اسلام ادا کرده، به شهادت رسیدند و عده ای هم منتظرند نوبتشان برسد، تا دین خود را ادا کنند نه آنها که به عهد خود وفا کردند، پشیمان شدند و نه اینها که منتظر شهادتند، دست از انتظار کشیدن بر می دارند و پشیمان می شوند. این دو قسمت از آیات سوره احزاب که درباره ی دو گروه و دو جریان نازل شده و هر دو گروه از بین رفته اند (عده ای به شهادت رسیدند و عده ای هلاک شدند) ولی با رفتن آن مردم محتوای آیه هیچ گاه از بین نمی رود گرچه مورد از بین رفته ولی اصل کلی باقی است. بنابراین شان نزول جز بیان مصداق، نقش دیگری ندارد، نه در حد تفسیر و تعیین است و نه موجب اختصاص.
مصادیق انحصاری ولی بعضی از آیات هست که مصداقشان منحصر به فرد است، یعنی فردی غیر از آن ندارد مانند آیه: «اِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُوْلُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُوْنَ الصَّلٰوةَ وَ یُؤْتُوْنَ الزَّکٰوةَ وَ هُمْ رٰاکِعُوْنَ»[7]. گرچه این آیه به صیغه جمع آمده و هم ماده و هم هیئت کلمات در معانی اصلی خود استعمال شده اند ولی در خارج جز یک فرد، مصداق دیگری ندارد. یعنی کسی که در حال رکوع به فقیر صدقه داده است در آن زمان جز امیرالمؤمنین علی علیه السلام دیگری نبوده است. در هر صورت، شان نزول نقش تخصیص دهنده در آیه ندارد و اصالت و دوام آیه به از بین رفتن مصداق از بین نمی رود، گرچه توجه به شان نزول هر آیه و سوره در رسیدن به محتوای آنها از نقش موثری برخوردار است. امام باقر علیه السلام در ادامه ی آن حدیث که نقل شد می فرماید: «و لکن القرآن یجری أوّله علی آخره ما دامت السموات و الأرض و لکلّ قوم آیة یتلونها هم منها من خیر أو شر»[8]. ولی سراسر قرآن یک حقیقت است که از آغاز تا پایانش به هم ارتباط دارد تا نظام وجود هست و تا آسمان ها و زمین برپا است و هر قومی آیه ای را تلاوت می کنند، می بینند شامل حالشان می شود. آن گاه محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام نقل می کند که امام باقر فرمود: «یا محمد! اذا سمعت الله تعالی ذکرا احداً من هذه الأمة بخیر فنحن هم و اذا سمعت الله تعالی ذکر قوماً بسوء ممّن مضی فهم عدوّنا». ای محمد بن مسلم! اگر شنیدی خداوند یکی از افراد این امت را به خوبی یاد کرده، بدان که مقصود ما هستیم و اگر شنیدی خداوند تبارک و تعالی در آیه ای، قومی را در گذشته به بدی و سوء یاد کرده، بدان که منظور دشمنان ما است. یعنی هر جای قرآن که دیدی سخن از فضیلت و خوبی است، ما و هم فکران و پیروان ما را شامل می شود و هر جا دیدی سخن از تغییر و توبیخ و سرزنش کفار و بد اندیشان گذشته است، منظور دشمنان و مخالفان ما است چه آن ها اکنون موجود باشند یا بعد از این بیایند ولی اصل کلی شامل همه ی آنها می شود. پس قرآن کریم مفید اصول کلیه است و تطبیقش بر مصادیق، موجب حصر آن قانون کلی نخواهد بود.
1ـ در روایتی دیگر که مرحوم کلینی از امام باقر علیه السلام ـ درکتاب کافی، ج2،ص658، نقل کرده حضرت می فرماید: قرآن چهار قسمت است: یک چهارم درباره ی ما و یک چهارم درباره ی دشمنان ما و یک چهارم سنن و امثال و یک چهارم احکام و واجبات و فرایض است. در هر صورت، این روایت هیچ مخالفتی با روایتی که نقل شد ندارد و هر دو یک مضمون را می رسانند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 618 |