
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,260 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,545 |
توطئه های آمریکا پس از کودتای نافرجام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 46، مهر 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آخرین قسمت کودتای نافرجام نوژه حجة الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری
در قسمتهای گذشته از این سلسله مقاله ها به طور اجمال سرگذشت ماجرای کودتای نافرجام نوژه را برای خوانندگان گرامی تعریف کردم، البته تا آنجا که من در جریان بودم و قابل گفتن و نوشتن بود. اگر یاد داشته باشید در مقاله ی دوم از این سلسله مقاله ها توضیح دادم که کودتای نوژه یکی از طرحهای ابتدائی و ابلهانه آمریکا برای براندازی جمهوری اسلامی بود، و پس از ناکام ماندن این طرح، توطئه های دیگری را آمریکا طراحی نموده است و وعده دادم که در آینده به این توطئه ها اشاره کنم. اینک در پایان این داستان و در آخرین قسمت از ماجرای کودتای نافرجام نوژه دورنمائی از سایر توطئه های آمریکا را پس از ناکام ماندن توطئه کودتا برای خوانندگان ترسیم می نمایم.
توطئه جنگ تحمیلی جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، طرح دیگر آمریکا برای مقابله ی با انقلاب اسلامی است. پس از نافرجام ماندن توطئه کودتا و ناکام شدن کودتاچیان، آمریکا تصمیم گرفت با حمله ی نظامی به جمهوری اسلامی، طومار این نظام را در هم پیچد و این ماموریت را به عهده ی صدام گذاشت. ستوان دوم هوائی، ناصر رکنی در رابطه با دومین توطئه آمریکا پس از شکست کودتای نوژه چنین می نویسد: «... آمریکا منشا اصلی این جنگ بوده است و با توجه به اینکه این جنگ یعنی حمله عراق به ایران طرحی بود که در ستاد کودتا نیز مطرح شده بود و طبق گفته ی بنی عامری به آن حق تقدم داده بودند (حق تقدم با کودتا بود، زیرا در صورت پیروزی، مشکل آمریکا را به طور کلی حل می کرد) ... یعنی طرح کلی، نابودی رژیم جمهوری اسلامی است منتهی این طرح دارای مراحل مختلف و روشهای گوناگون است که هر کدام چنان چه شکست خوردند مرحله و روش بعدی پیاده شود». به نظر می رسد که تحلیل آمریکا در ارتباط با دادن حق تقدم به کودتا این بود که در صورت موفقیت کودتا مقصود حاصل شده، و در صورت عدم موفقیت کودتا حمله ی نظامی به جمهوری اسلامی ایران به دلائل زیر صددرصد موفقیت آمیز است: 1ـ انقلاب اسلامی ایران فاقد نیروهای مسلح انقلابی است زیرا در آن روز سپاه پاسداران انقلاب و نیز کمیته های انقلاب اسلامی نه تجربه ی جنگیدن با ارتش منظم دشمن را داشتند و نه امکانات جنگی در اختیار آنها بود. 2ـ ارتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ارتباط با حکومت نظامی دوران شاه تصفیه شده و با کنار رفتن بسیاری از نیروهای زبده و تجربه دیده ی آن، توان رمزی خود را به صورت قابل ملاحظه ای از دست داده بود. 3ـ در صورت عدم موفقیت کودتای نظامی تعداد قابل ملاحظه ی دیگری از پرسنل نظامی تصفیه خواهند شد، و تعداد باقیمانده روحیه خود را به کلی خواهند باخت و توان کمترین مقاومت در برابر هجوم دشمن را نخواهند داشت. براساس این تحلیل آمریکا رژیم حاکم بر عراق را واداشت که به جمهوری اسلامی حمله کننده و رژیم عراق با این دید که ظرف یک هفته نظام جمهوری اسلامی از پا در خواهد آمد به ایران حمله کرد و صدام با آرزوی سردار قادسیه شدن پس از گذشت هفته ی موعود در دام افتاد.
توطئه منافقین توطئه منافقین نیز مانند توطئه کودتای نافرجام و توطئه جنگ تحمیلی ریشه ی آمریکائی دارد. پس از گذشت چند هفته از جنگ تحمیلی، آمریکا دید این تحلیل نیز درست از آب درنیامد و دومین تیرش نیز نه تنها به هدف نخورد بلکه به دست دشمن آمریکا افتاد و نزدیک است که خود او را هدف قرار دهد، و نتیجه جنگ عکس آن چه پیش بینی می شد ممکن است باشد برای اینکه صدام را از دام خلاص کند، چاره ای ندید جز اینکه نیروهای ذخیره ی خود را که برای روزهای مبادا پیش بینی کرده بود به کار گیرد. در آن شرائط دلائل و قرائن زیر حکایت می کرد که حرکت مسلحانه ی سازمان منافقین قطعا موفقیت آمیز است: 1ـ فشار جنگ تحمیلی و مشکلات سیاسی و اقتصادی ناشی از جنگ. 2ـ نفوذی های سازمان منافقین در ارگانهای جمهوری اسلامی که با یک حرکت ساده می توانستند بسیاری از گردانندگان حکومت را از پا در آورند. 3ـ فقط تشکیلات اطلاعاتی در نظام جمهوری اسلامی که بتواند حرکات مخفی سازمان داده شده ی منافقین را کنترل کند. 4ـ جوسازی شدید رسانه های گروهی استکبار جهانی و گروهکهای ضد انقلاب علیه چهره های اصیل و وفادار و شناخته شده جمهوری اسلامی. و بالاخره با این تحلیل که اگر فشار سازمان منافقین از داخل به فشار جنگ تحمیلی از خارج ضمیمه شود جمهوری اسلامی از پا در می آید سازمان منافقین با الهام از سازمان جاسوسی آمریکا اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی نمود، و این سازمان همان فریبی را خورد که رژیم عراق خورد، و بنی صدر به دام صدام افتاد.
گروهکهای سلطنت طلب در طول جنگ تحمیلی در کنار رژیم بغداد و منافقین گروهکهای سلطنت طلب که در حقیقت بقایای کودتای نوژه و تفاله های رژیم شاه مقبور هستند با صدام و منافقین همکاری فعال داشته و دارند. با اطلاعات و تجربه ای که از جریان کودتای نوژه به دست آمده بود هر چند ماه یکبار گروهکی با آرمان کودتاگران نوژه شناسایی و دستگیر شده اند. اعضاء و هواداران این گروهکها از ده تا پانزده نفر تجاوز نمی کنند و طبق اعترافات صریح افرادی که دستگیر شده اند و مدارک اطلاعاتی قبل از دستگیری، همه ی آنها به مزدوری از آمریکا، نقشه ی کودتای نظامی در سر می پرورانده اند. برای اینکه خوانندگان گرامی اندکی با توطئه سلطنت طلبان آشنا شوند توجه آنها را به اعترافات یکی از کسانی که در این رابطه دستگیر شده اند جلب می نمایم: سرهنگ رضا زاده با نام مستعار گیلانی یکی از کسانی است که یک گروه چند نفره از سلطنت طلبها را رهبری می کرد اینک قسمت هائی از بازجوئیهای وی را ملاحظه می فرمائید. «... یک روز ــ تیمسار پزشک پورــ به من تلفن کرد که دوستی جوان به نام آرش [1] دارم او با شما تماس خواهد گرفت... حدود ساعت چهار بعدازظهر مهندس آرش را که جوانی حدود سی سال داشت دیدم وی پس از سلام و علیک به من گفت که من در قاهره بودم با علیا حضرت فرح و اعلی حضرت رضاشاه دوم ملاقات کردم، در آن جا چون یک قهرمان با من برخورد شد، ژنرال علاء رئیس اداره ی دوم ارتش مصر به من اطمینان داده که در هر زمان پول و اسلحه و مهمات خواستم برای من تعیین کند و من فقط رژیم سلطنت را می خواهم و به من ابلاغ شد که زیرامر آقای گیلانی که شما هستید قرار گیرم...». «یک روز سرهنگ داریوش آزادی که از دوستان دیرینه ی من است مرا به منزل خود دعوت کرد و من پس از چند دفعه تلفن یک روز به منزل وی رفتم و چنین گفت: آقا رضا من پس از بررسی زیاد تازه فهمیدم که تو گیلانی هستی و رهبری نیروهای مخالف در ایران را به عهده داری... در این ملاقات من فهمیدم که من گیلانی، رهبری گروههای نظامی مخالف را به عهده دارم». «جوانی که خود را لطفی [2] معرفی می کرد به من تلفن کرد که من از جانب بابک با شما کار دارم… در لباسکده مرا دید و گفت من باید 000/150 تومان پول به شما بدهم که به آرش و اصغر مهاجر بدهید من گفتم پول را بگیر و به خود آنها بده و وی با راننده ی اصغر مهاجر به ساوه رفتند و پول را گرفتند و به منزل من آورد من 55 هزار تومان به اصغر مهاجر و 55 هزار تومان به آرش دادم و چهل هزار تومان آن را خودم نگهداشتم. «یک روز جواد لطفی با من تماس گرفت که بابک به ارومیه می آید و می خواهد شما را ببیند من با نامبرده با اتوبوس تی بی تی به ارومیه رفتیم و در آنجا به همراه یک نفر که خود را بهروز معرفی می کرد به سرو… رفتیم نیمه های شب سرتیپ پزشک پور با دو نفر «سرگرد عبدالله طهماسبی و یک درجه دار» آنجا آمدند پس از تعارفات اولیه… از اویسی، بختیاری، امینی آریانا گفت و از اینکه با هیچ یک از آنها به توافق نرسیده». «پزشک پور گفت پس از آنکه با اویسی و بختیار به توافق نرسید شخصا به اسرائیل مسافرت کرده و با اسرائیلی ها ملاقات کرده و طرح خود را با آنها مطرح کرد است، پزشک پور مدعی بود که آمریکا در نظر دارد طرحی به نام کودتای خزنده در ایران پیاده کند بدین ترتیب که به تدریج روحانیون را از کار برکنار کرده و طرفداران بنی صدر یا مهندس بازرگان را بر سر کار آورد و ادامه داد که اسرائیل موفقیت این طرح را رد کرده و مسئولین اسرائیلی پس از ملاقات با پزشک پور گفته اند تنها ژنرال ایرانی که با طرح و نقشه صحبت می کند شما هستید و ما طرح شما را تائید می کنیم و او ادامه داد که پس از بازگشت از اسرائیل به پاریس، سر لشکر هاشمی به پزشک پور مراجعه کرده و طرح او را گرفته و به آمریکا برده است و قول داده که طرح را به تصویب مقامات آمریکائی برساند. پزشک پور می گفت قبل از وی چند ژنرال ایرانی به اسرائیل رفت بودند و مقامات اسرائیلی به پزشک پور گفته بودند که آنها هیچ طرحی نداشتند…». «میرطهماسب به من اظهار داشت که همه ی افسران به سرکردگی باقر بنی عامری به بختیار پیوسته اند و 1500 میلیون تومان پول از طریق بختیار به حساب سازمان نظامی واریز گردیده که 50 میلیون تومان به وسیله ی سرهنگ بنی عامری و هادی عزیز مرادی و بهرامی به بلوچستان برده شده و 50 میلیون تومان هم به محمد حسین قشقائی پسر ناصر قشقائی و 50 میلیون تومان هم به تهران اختصاص داده شده، و طرح تهران هم چنین است که از چهار دروازه تهران دهاتی ها را با بیل و کلنگ به تهران سرازیر کنند و با همکارانی که در تهران دارند و هم زمان با حرکت بلوچها و قشقائیها و عده ای در ارومیه رژیم اسلامی را ساقط کنند». «… من به وی گفتم آیا باقر بنی عامری خجالت نمی کشید یک بار گروهی از افسران را به کشتن داده و باز رهبری توطئه دیگری را به عهده گرفته…». «… من گفتم … در هیچ طرحی که خودم در تهیه آن شرکت نداشته باشم شرکت نخواهم کرد، گفت پس شما جلوی این طرح، مقاومت خواهی کرد؟ پاسخ دادم: نه همکاری می کنم نه مقاومت، در حالی که خودم می دانم نه توان همکاری داشتم نه مقاومت، پرسید امکانات شما در تهران چیست؟ پاسخ دادم که من امکانات زیادی دارم از جمله تصرف رادیو و تلویزیون، گفت چه مقدار پول نیاز داری؟ گفتم حداقل 25 میلیون تومان…». «… در مورد اعلامیه گناهی بود که من و دکتر شمس مرتکب شده بودیم و هم اکنون باز هم ضمن اعلام ندامت گناه و مجازات آن را که اشخاص زیر به وسیله من مرتکب شده اند به عهده می گیرم، این من بودم که گناه کردم و آنها را در این گناه آلوده ساختم: 1ـ غلام حسین رحیمی 2ـ ابراهیم صیرفی 3ـ جمشید فروغی 4ـ امیر عبدالملک پور 5ـ محمود صباح 6ـ پرویز دبیری من از این عمل خود به شدت نادم و پشیمانم و از اینکه مشتی بی گناه را آلوده کرده ام نادم… بار این گناه این اشتباه بزرگ به گردن من و دکتر شمس است…» پایان
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 198 |