تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,791 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,974 |
اوضاع کلی جهان اسلام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 46، مهر 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت هفتم محمدرضا حافظ نیا د: اوضاع سیاسی و فرهنگی
1ـ موقعیتهای حساس و سوق الجیشی جهان اسلام به طور کلی بدنه ی اصلی جهان اسلام از طریق خشکی و معبرهای آبی در مسیر شرق و غرب دنیای امروز قرار گرفته است. اجزاء پراکنده در داخل اقیانوسها و خشکی ها نیز هر کدام از موقعیت سوق الجیشی مهمی برخوردارند. جهان اسلام دارای چند تنگه و منطقه سوق الجیشی است که هر کدام از آنها تنهایی می توانند در ارتباط شرق و غرب داشته باشند و استعمار در گذشته وحال کوشیده است تا بهر نحو که شده، تسلط مرئی یا نامرئی خود را بر این مناطق حساس حفظ کند.تنگه مالاکا با بندر معروف سنگاپور بین شبه جزیره مالاکا و سوماترا، رابطه میان اقیانوس کبیر و هند می باشد. شبه جزیره مالاکا مدتها در دست هر یک از عمال ستمگر بود و پس از آزادی از قید استعمار جدا شدن یک بندر از مالزی در موقعیت سوق الجیشی بسیار مهم، و تشکیل یک کشور به نام سنگاپور با محدوده ارضی به وسعت یک بندر اهمیت حساس آن را نشان می دهد. تنگه های مابین جزایر اندونزی هر کدام به طور فرعی می توانند به نسبت موقعیتشان نقش حساسی داشته باشند. تنگه باب المندب خط سیر بزرگ ترین کشتی های تجاری شرق و غرب، رابطه بین اقیانو.س هند و بحر احمر است. کانال سوئز ادامه راه بین اقیانوس هند و دریای مدیترانه می باشد که اهمیت موقعیت آن از جریانات سیاسی و جبهه بندی های روز به خوبی استنباط میشود و در داخل جهان اسلام قرار دارد. تنگه جبل الطارق رابط دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس است که ساحل جنوبی آن در محدوده الرضی جهان اسلام قرار دارد. ارتباط بین دریای سیاه و دریای مدیترانه از طریق دو تنگه معروف بسفر و داردانل صورت می گیرد که هر دو مورد نظر شوروی است. ارتباط بیشتری از کشورهای اروپای جنوبی و مرکزی به دریای مدیترانه و از آنجا به سایر نقاط جهان از طریق دریای آدریاتیک و دریای سیاه صورت می گیرد. وجود قطعه آلبانی در مدخل راه دریای آدریاتیک اهمیت آن را برای جهان اسلام به اثبات می رساند. خلیج فارس و دریای عمان نه فقط به خاطر منابع سرشار آن، بلکه به خاطر دسترسی به دریاهای گرم و آزاد همیشه مورد نظر شوروی می باشد(شوروی به دریای گرم و آزاد مطلوب راه ندارد و ارتباط از طریق دریای سیاه با جهان به وسیله تنگه های بسفر و داردانل باید صورت گیرد و بنابراین، این تنگه ها و خلیج فارس و دریای عمان همیشه مورد نظر شوروی می باشد). وجود بنگلادش در راس خلیج بنگال آن را به صورت دیده بانی بر تمام خلیج مزبور برای جهان اسلام درآورده است. وجود جزایر مالدیو و کالدیو در داخل اقیانوس هند آنها را به صورت دیده بانی بر قسمت اعظم اقیانوس درآورده است و قسمت زیادی از اقیانوس می تواند در محدوده حق حاکمیت جهان اسلام به دلیل موقعیت ها و خطوط ارتباطی بین بدنه اصلی و مجمع الجزایر اندونزی و میندانائو، قرار گیرد. موقعیت مجمع الجزایر اندونزی و میندانائو و موقعیت های حساس، در دریای مدیترانه می توانند بر حق حاکمیت جهان اسلام در اقیانوس کبیر و دریای مدیترانه بیفزایند. از چنین موقعیتی جهان اسلام در اقیانوس اطلس نیز به دلیل تماس قسمت زیادی از بدنه ساحل غربی آفریقا با آب های آن برخوردار میشود.
2-بیسوادی بی سوادی گر چه به صورت یک مشکل عمومی در جهان مطرح است لکن در جهان اسلام که از مجموعه جهان سوم می باشد با شدت و گستردگی زیادی عمدتا به صورت یک بیماری عمومی در مناطق روستائی و عشایری وجود دارد و در مجموع زنان نسبت به مردان از این امر بیشتر رنج می برند. مشکل دیگر، مسئله کم سوادی است بدین معنی که سطح سواد در جهان اسلام نسبت به جهان به اصطلاح پیشرفته پائین تر است. مسئله بی سوادی و کم سوادی منجر به پائین بودن سطح فرهنگ و اطلاعات عمومی مردم و بی خبر آنان از مسائل سیاسی و اجتماعی و مسائل جهان می گردد و در حقیقت مقدار زیادی بی خبری مسلمین از سرنوشت و وضعیت خود معلول این بیماری گسترده می باشد و در چنین عالم بی خبری است که استعمار به راحتی قادر به اجرای هدفها و سیاستهای خود و تثبیت حکومتهای دست نشانده خواهد بود و حکومتهای مستبد و ستمگر نیز خود را بر گرده ی مردم محروم تحمیل خواهند کرد. از جهت دیگر توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی یک جامعه به مقدا زیادی به بالا بودن سطح سواد عمومی و ریشه کن شدن بی سوادی ارتباط دارد. از آثار دیگر بیسوادی پائین بودن سطح زندگی و فقر و ضعف بهداشت و درمان و مسائل سوء اجتماعی و غیره می باشد و در محیط بیسوادی است که عناصر فرهنگ بیگانه به راحتی جای خود را باز می نماید و بیسوادی زنان در تربیت و تحصیل فرزندان و سرنوشت آنان از طرفی و حضور در صحنه های سیاسی و اجتماعی نیز اثر سوء خود را به جا می گذارد فلذا لازم است با برنامه ریزی گسترده نسبت به ریشه کن نمودن عفریت بیسوادی اقدام گردد.
3ـ فرهنگ زدگی و وابستگی فرهنگی خطرناکترین نوع وابستگی در حقیقت وابستگی فرهنگی است زیرا با این کار اساسا یک جامعه به اسارت جامعه ی دارای فرهنگ غالب درآمده و این امر برای قرن ها تثبیت می گردد. غرب پس از کسب قدرت مادی و آغاز حرکت استعماری خود در جهان سعی نمود فرهنگ خود را به هر شکل ممکن به کشورهای مستعمره و خصوصا جهان اسلام منتقل و تحمیل نماید فلذا می بینیم که پیشاپیش گروههای استعماری، میسیونرهای مذهبی جهت گسترش مسیحیت در حرکت بوده و با ساختن یتیم خانه ها، درمانگاهها و مؤسسات خیریه و غیره در جوامعی که پایه های مذهبی آن ها ضعیف بوده و یا پیروان ادیان الهی نبوده هم چون آفریقاــ آمریکا هدفهای خود را اعمال نموده و بنیانهای استعمار و استعمار پذیری را تقویت نمودند. اگر چه در جهان اسلام به دلیل اصالت اعتقادات اسلامی در مردم نتوانستند مسیحیت را ترویج نمایند ولی عناصر فرهنگی غرب را به طرق مختلف در جهان اسلام نفوذ داده و هویت اسلامی را از مسلمانان گرفته و با ارزش کردن فرهنگ غرب مستقیم و غیر مستقیم عمدتا مسلمین را به دنبال خود انداخته و در فکر و عمل تسخیر کرده و اسیر خود نمودند، تا جائی که نوعی خود باختگی فرهنگی و احساس حقارت و تسلیم محض و حتی علاقه نسبت به غرب در بین جوامع مسلمین به وجود آمده است و متاسفانه چیزی پذیرفته و ارزشمند می گردد که غرب بپسندد و هر آن چه غرب نمی پسندد ولو اسلامی باشد، ارتجاع و عقب ماندگی و متجدد نبودن به حساب می آید و تا آن جا پیش رفته است که با چماق نمودن اندک دست آورد علمی و القائات غربیان، فرهنگ چپ و راست غرب به مذهب حمله کرده و متجددین غرب زده در جهان اسلام به تبع آن ها اسلام را عامل عقب ماندگی می دانند. غربیان با استفاده از این خود باختگی و احساس حقارت مسلمین نسبت به انتقال و تثبیت معیارهای فرهنگ غرب در جهان اسلام اقدام نمودند، آن ها بر روی نظام آموزش و تعلیم و تربیت جهان اسلام انگشت گذاشتند و آن را مطابق امیال و هدفهای خود شکل دادند تا محصول آن به طور خودکار مجری سیاستهای آن ها باشد و شخصیت و هویت خود را متاسفانه در مکاتب فلسفی و سیاسی غرب و آن چه مغرب زمین عرضه می کند ببیند. آنها آداب و رسوم غرب را بر زندگی روزمره ی مسلمانان حاکم کردند. تحمیل فرم لباس پوشیدن ــ بی حجابی ــ گسترش مفاسد و احیاء روحیه ی عصیان علیه مذهب و غیره از برنامه های حساب شده و فرهنگی غرب می باشد. حاکمیت نظام مالی و بانکی و نظام اقتصادی غرب در جهان اسلام و حاکمیت نظامهای حقوقی و غیره همه برنامه های حساب شده ی آنهاست. گسترش زبان و ادبیات انگلیسی و فرانسه و غیره حتی[1] بین المللی نمودن و این که فرزندان مسلمان ناچارا باید نیروی خود را صرف یاد گرفتن اجباری آن بنمایند از نقشه های فرهنگی غرب است. بنابراین در اجرای حرکت انقلاب فرهنگی در جهان اسلام می بایست در همه زمینه ها و ابعاد مختلف جامعه ی اسلامی معیارها و احکام اسلام پیاده گردد و زنگارهای فرهنگ غرب را بیرون بریزند. باید سعی گردد به جای زبان انگلیسی که یکی از عوامل مهم انتقال فرهنگ غرب می باشد زبان و ادبیات عرب که زبان ابلاغ آیات الهی بر بشریت کره ی ارض است به صورت زبان بین المللی درآید.
4ـ وابستگی سیاسی حکومتهای ممالک جهان اسلام ویژگی مشترک حکومتهای ممالک جهان اسلام به جز جمهوری اسلامی ایران عبارت از غیر الهی بودن آنها است بدین معنی که حاکمیت قانون خدا در نظام حکومتی آنان مطرح نیست و همه ی آنها نوعی از حکومتای رایج دنیا که محصول تفکرات مغرب زمین و مکاتب فلسفی و سیاسی برخاسته از غرب می باشد را با تغییراتی پذیرفته اند. ویژگی دیگر حکومتهای آنان مخالفت با نهضت های اسلامی و هر تلاشی که در جهت احیاء اسلام و برقراری نظام اسلامی صورت بگیرد می باشد. ویژگی دیگر وابستگی نظام حکومتی آنها به یکی از دو جناح قدرت استکباری جهان یعنی غرب (جهان سرمایه داری) و شرق (جهان سوسیالیسم) می باشد، زیرا همان طور که می دانیم جناح های قدرت شیطانی جهان علی رغم وجود بعضی مجامع چون جامعه ی دول غیر متعهد سعی نموده کشورهای مختلف به ویژه جهان سوم را با خود هم پیمان نموده و در حقیقت هر یک از کشورها باید محلی در یکی از دو بلوک سرمایه داری یا سوسیالیسم را برای خود حفظ نماید و متاسفانه ممالک جهان اسلام نیز از این قاعده ی شیطانی خارج نبوده و در پیمانهای سیاسی و اقتصادی و نظامی و فرهنگی یکی از دو جریان قدرت شیطانی جهان به طور علنی و غیر علنی وارد شده اند و چاره ای جز این ندارند، به دلیل اینکه نظام حکومتی آنها غیر الهی بوده فلذا به قدرت لایزال الهی متکی نمی باشند و به آن معتقد و مؤمن نیز نیستند و قدرتی هم در دنیای امروز ندارند که بتواند سر پا بایستند و پایگاه مردمی هم ندارند چون نظام حکومتی غیر الهی آنها مورد تائید مردم مسلمان نمی باشد. پس برای بقای خود و با اتخاذ سیاست مستبدانه داخلی و حاکمیت دادن به سرمایه داران و اشراف و سران قبایل و غیره در نظام حکومتی خود و بعضا در پیش گرفتن ظاهری اسلامی و عوام فریبانه (عربستان ـ پاکستان ـ سودان) ناچارا به غرب یا به شرق متکی بوده و مطابق سیاستها و نظرات آنها عمل می نمایند و سرنوشت مسلمین و مصالح جهان اسلام را به پای منافع جهان خواران ظالم قربانی می نمایند. همان طور که ذکر شد تنها جمهوری اسلامی ایران است که به برکت لطف خداوند و اتکا به مبانی اعتقادی مکتب اسلام و رهبری پیامبر گونه امام بزرگوارش و هوشیاری و ایثارگری امت همیشه بیدارش و با صداقت و قاطعیت تمام و به دور از جنجالهای سیاسی و دروغین و با اتخاذ سیاست نه شرقی و نه غربی محکم و استوار در مقابل دو جناح قدرت شیطانی جهان یعنی سرمایه داری و سوسیالیسم و مظهر آنها یعنی آمریکا و شوروی ایستاده و با اتکال به نیروی لایزال الهی به پیش می رود تا انشاءالله پوزه ی استکبار را به خاک مالیده و با بیداری سایر ملل مسلمان جهان بلوک اسلامی را پایه گذاری و زمینه ی حاکمیت قانون خدا را بر جامعه ی مسلمان جهان و نهایتا جامعه بشریت فراهم آورد. آن چه که بیان شد خصوصیات و وضعیتی بود که فعلا جهان اسلام در ابعاد مختلفی انسانی ــ اجتماعی ــ اقتصادی ــ فرهنگی ــ سیاسی و غیره با آن دست به گریبان است که به طور خیلی خلاصه ذکر شدند و اکنون عواملی که مؤثر در به وجود آمدن چنین خصوصیاتی بوده و یا می باشند در ذیل بیان می گردد.
هـ: عوامل مؤثر در ایجاد اوضاع فعلی جهان اسلام 1ـ به وجود آمدن فاصله زیاد بین اعتقاد و عمل در دستورات اسلام به طور کلی کاربرد دستورات و برنامه های اسلام منجر به جامعه ای ایده آل فطرت انسانی می گردد و هدف اسلام نیز به وجود آمدن جامعه ای ایده آل، مترقی، پیشرو و متکی به عدالت و مساوات و قسط اسلامی در سراسر جهان و در زیر پرچم توحید می باشد. بنابراین برای این که مسلمانان همیشه پرچمدار عدالت بودند و با افتخار در دنیا زندگی می کردند، می بایستی هم زمان با عقیده به دستورات اسلام در مرحله عمل به آنها نیز کوتاهی نمی کردند و برنامه مترقی آن را همان طوری که در صدر اسلام در زمان رهبران اصلی حضرت محمد (ص) و علی (ع) اجرا می شد دنبال می کردند ولی متاسفانه با به وجود آمدن تفرقه بین صفوف مسلمانان و پیدایش افکار ملیت پرستی و تحلیل رفتن احساس مسئولیتها در قبال اسلام و جامعه ی اسلامی و فرو رفتن مسلمانان در لاک خویش و تحقق یافتن تلاشها و برنامه های حکام جور و ستم در جهت مبارزه ی با اسلام اصیل و سوء استفاده از بعضی دستورات اسلام برای عوام فریبی و تثبیت موقعیت خود و توجیه نادرست احکام اسلام توسط معدودی پیشوایان مذهبی نما و درباری که مردم ناآگاهانه به آنها اعتماد داشتند کم کم حسن ایمانی مسلمین ضعیف گردید و اکثر دستورات اساسی اسلام از صورت حقیقی خود خارج شده و گاهی به جای این که سازنده باشند تخدیر کننده شدند و مسلمانان روزبروز بیسوادتر و ناآگاه تر از دستورات اساسی اسلام و مسائل زمان خود گشتند و پس از جنگهای صلیبی استعمارگران مسیحی با گسترش برنامه های غیر اسلامی و تضعیف اعتقادات اسلامی مردم از این ضعف مسلمانان استفاده کرده و بر قدرت و عظمت خود افزودند و یک به یک مناطق مسلمان نشین را زیر نفوذ استعمار خود در آوردند. و در جهت رواج مسائل تخدیر کننده ی افکار کوششهای زیادی با کمک کشیشهای مسیحی انجام دادند و مانع از بیدار شدن و حرکت آنها به سوی تمدن جدید شدند و متاسفانه هنوز با به کار بستن روشهای فوق الاشاره با تمام قوا، استکبار جهانی و عوامل دست نشانده ی آنان در جهان اسلام سعی بر از بین بردن اسلام و دور نگهداشتن مسلمین از احکام اساسی اسلام دارند.
2ـ عامل تفرقه و جدایی دومین عاملی که در گذشته باعث انحطاط مسلمانان و بوجود آمدن ضعف و سستی در صفوف آنها و نفوذ استعمار آشکار و پنهان در جهان اسلام شد و امروزه باعث تداوم وابستگی های فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اثرات شوم آن و عقب ماندگی آن می شود، عامل تفرقه و جدایی در جهان اسلام است. در زمان قدیم در اثر برخوردهای مذهبی و قومی مسلمانان ضعیف شدند و بر اثر ضعف آنها استعمار غرب در جهان اسلام رسوخ کرد و یکپارچگی و وحدت آن را به هم زده و سرتاسر آن را قطعه قطعه کرده و هر یک از ممالک استعمارگر قطعه ای را زیر نفوذ خود قرار داده بودند که متاسفانه هنوز هم محدوده همان قطعات به عنوان مرز قراردادی مانع از اتحاد مسلمین و یکپارچگی آنان می گردد. از طرفی دیگر با رشد فکری و حس آزادی خواهی و به کمک روحانیون روشن فکر و مبارز، نهضت های آزادی خواهی در گوشه و کنار جهان اسلام به وقوع پیوست و هر یک از قطعات از زیر نفوذ استعمارگران خارج شد ولی رشد مسائلی چون قوم پرستی که گاهی استعمارگران در آن مداخله داشتند باعث دور شدن قطعات و ممالک آزاد شده از هم شد و امروز نیز استعمار بیکار نیست و در گوشه و کنار درصدد است که از یک طرف این ممالک مسلمانان را به جان هم بیاندازد و برای حفظ منافع خودش مسلمانان را به برادرکشی وادار کند و از طرفی سعی بر این دارد که همین ممالک کوچک شده را به اجزاء کوچکتر تقسیم کند تا این ممالک به سادگی در اختیارشان قرار گیرند و در اثر تحلیل رفتن قدرت، از خود چندان یارای تصمیم گیری نداشته باشند و از طرفی فکر استقلال فرهنگی و سیاسی و رشد اقتصادی و به دست آوردن قدرت در جهان را از سرشان بیرون کنند و چنانچه احیانا کوششی برای اتحاد و همکاری جهت منافع جهان اسلام صورت گیرد و دست همدیگر را بگیرند ممالک استعمارگر به هر طریقی که شده از هیچ اقدامی جهت به هم زدن این همکاریها کوتاهی نمی کنند. وقتی جهان اسلام با هم متحد باشند قدرتهای جزء آن ها تبدیل به قدرت بزرگی در جهان می شود زیرا با احیاء روح ایمان مسلمین و با استفاده از موقعیت طبیعی و منابع اقتصادی خود زمانی که با هم متحد شوند و برای اعتلاء خود به اسلام و علم توجه کنند و دستهای پشت پرده ای که آنها را به جان هم می اندازد و تفرقه می آفریند، بشناسند و واقعا از آنها دوری گزینند وزنه ای سنگین در جهان هستند که قدرتهای شرق و غرب باید در پیش آنها زانو بزنند و اگر غیر این صورت باشد، سرنوشت هر کدام بستگی به سخاوت استکبار جهانی دارد که این سخاوت معکوس قبلا تشریح شده است. وقتی ممالک اسلامی با همدیگر متحد نباشند و تشکیل یک بلوک اسلامی را در برابر دو بلوک شرق و غرب ندهند، هر یک به سوی پیمانهای سیاسی و نظامی و اقتصادی شرق و غرب کشیده می شوند و بالاجبار در پیمانهای آن ها و برای حفظ منافع آنها شرکت می کنند و گاهی اوقات دو گروه مسلمان برادر، به جان هم می افتند و فدای منافع دول پیشرفته می شوند و خود این موضوع به عقب ماندگی توده های مسلمان و هدر رفتن نیروهای انسانی و سرمایه های بسیار، کمک می کند، در صورتی که مجموع این سرمایه های نظامی می تواند چرخ های اقتصاد جهان اسلام را در جهت پیشرفت به حرکت درآورد. در اثر تفرقه و جدایی با توجه به موقعیت طبیعی رودخانه ها که معمولا بین چند کشور مشترک هستند گاهی اوقات خساراتی برای نفوس جهان اسلام به وجود می آورد. همان طور که قبلا دیدیم این رودخانه ها جمعیت زیادی را به خود جذب کرده اند و منبع معیشت این جمعیت نیز به همین رودخانه ها بستگی دارد. حالا مثلا اگر چنان چه برخوردی بین عراق و سوریه به وجود آید. سوریه می تواند اقتصاد کشاورزی عراق را که جمعیت زیادی را به خود جذب کرده تحت الشعاع قرار دهد. یا حبشه و اوگاندا به واسطه ی رودخانه ی نیل بر اقتصاد سودان و همه ی اینها می توانند سرنوشت اقتصاد مصر را تعیین کنند. تقریبا همه ی رودخانه های کوچک و بزرگ جهان اسلام از چنین موقعیتی برخوردارند. بنابراین موقعی که با همدیگر متحد باشند این موضوع مشکلی را به وجود نمی آورد. موقعیت سیاسی تنگه ها و ارزش آنها که قبلا بحث کردیم زمانی می تواند مفید باشد که همه ی ممالک اسلامی با هم متحد باشند و چون این تنگه ها و موقعیت های سیاسی دیگر همان طوری که بحث شد از ارزش زیادی برخوردارند، دول استعماری برای دست داشتن بر آنها از انجام هیچ کاری روگردان نیستند. با همه این تفصیل ها و دیگر مسائل به این نتیجه می رسیم که ممالک اسلامی اجزایی از یک پیکر به نام جهان اسلام هستند و تا زمانی که با همدیگر متحد نشده اند نمی توانند اختیار و قدرت از دست رفته خود را به دست آورند و رکود علمی و فکری و عقب ماندگی در اثر این تفرقه را از بین ببرند و استمعارگران و سردمداران مکاتب شرق و غرب برای تجزیه آن و الحاق هر یک از قسمت ها به خود برای بهره وری از آن ها می کوشند. باید مسلمانان بدانند که آنها نه تنها از موقعیتهای طبیعی و اقتصادی خوبی برخوردارند بلکه از جنبه ی فکری نیز غنی ترین و قویترین مکتب را دارند و بدون اتکای شرق و غرب می توانند خودشان را بسازند و ناجی دیگر ملل جهان و بر هم زننده ی بساط استعمار و ظلم و ستمگری باشند.
3ـ نفوذ و گسترش برنامه های غیر اسلامی برای اسلام زدائی استعمارگران غربی و شرقی برای نابودی اسلام و نسل جوان مسلمان و تضییع نیروهای فکری و انسانی و انحراف افکار از طرفی و ایجاد وابستگی فرهنگی و تربیتی از طرف دیگر دست اندر کار اجرای برنامه های مفصلی بوده و هستند. وقتی نسل جوان جامعه ای بی بند و بار، معتاد و حیوان صفت بار آمد و روح ایمان و تقوی و پاکی از میانشان رخت بربست، نابودی آن جامعه دیر یا زود انکارناپذیر است. گسترش مواد مخدر در بین نسل جوان به اضافه ی خسارات مالی و جسمی و اجتماعی، گسترش تبلیغات جنسی و سکسی از مجلات گرفته تا سینماها و غیره و سایر مراکز فساد. گسترش موسیقی و تبلیغات فراوان از آن، هدف شدن ورزشها و دیگر برنامه های ضد اخلاقی، همه در جهت نابودی نسل جوان مسلمان و انحراف افکار و یا به عبارتی گسترش استعمار فکری به خدمت گمارده شده اند. نتیجه ی دیگری که از این برنامه ها عاید می شود این است که آن عده از نسل جوان که از این برنامه ها سر گشته شده و به دنبال مکتب فکری می روند در اثر عدم آشنایی آن ها با مکتب مترقی و انسان ساز و جامعه ساز اسلامی به طرف مکاتب منحط غربی که هر یک باز وسیله ای جهت نفوذ هدفهای آنها و ایجاد وابستگی فکری به ممالک غربی و شرقی است کشیده می شوند و ضررها دو برابر شده و بهتر به هدفهای خود نائل می گردند. خطر دیگری که به وابستگی جهان اسلام به غرب کمک می کند موضوع رنگ غربی گرفتن و فرهنگ زدگی و الگو قرار گرفتن عناصر فرهنگ غرب است که در سراسر جهان اسلام مشاهده می شود. برنامه های اقتصادی، آموزشی، حقوقی با الهام از روش های غرب در جهان اسلام اجرا می شود، در صورتی که با طرز فکر اسلامی به هیچ عنوان جور در نمی آید. در زمینه های تربیتی و تعلیم و تربیت، روابط اجتماعی و سایر موارد نیز رنگ غربی به خود مشهود است و این مسئله خطر بزرگی است که وابستگی فرهنگی جهان اسلام را به غرب بیشتر کرده و باعث تحلیل فرهنگ اسلام و اسارت مسلمین در دراز مدت می شود و متاسفانه غرب با اجراء سیاست های فرهنگی خود در قرون اخیر به منظور اسلام زدائی و جایگزینی عناصر فرهنگی خود در بین جوامع مسلمان موفقیت هایی را کسب نموده و به شدت آن را تعقیب می نماید.
4ـ بی خبری و بی توجهی مسلمانان به علوم و فنون جدید همان طور که می دانیم در اثر تعلیمات مکتب اسلام قرنها مسلمانان پرچمدار علم و دانش جهان بشریت بوده و در زمینه های مختلف طب و پزشکی، ریاضیات، نجوم، شیمی و فیزیک، علوم انسانی و اجتماعی و غیره دانشمندان مشهوری پروده شدند که برای نمونه می توان از ابن هیثم ـ جابر بن حیان ـ بوعلی سیناـ محمد زکریای رازی ـ ابوریحان بیرونی ـ خواجه نصیرالدین طوسی ـ شیخ بهائی و غیره نامبرد، ولی متاسفانه در اثر انحطاط مسلمین به ویژه پس از جنگهای صلیبی و بی توجهی آنها به اهمیت و نقش علم و دانش، اروپائیان درصدد پایه گذاری بنیانهای علمی جدید در غرب و با استفاده از دستاوردها و منابع علمی مسلمانان برآمدند و به اختراعات و اکتشافات جدید علمی و تکنیکی دست یافتند و مسلمانان در قرون اخیر از توجه به این امر مهم غافل ماندند. غربیان با استفاده از علوم جدید قدرت شیطانی بزرگی را به هم زده و از آن در جهت توسعه طلبی و سیطره ی بر ملل جهان خصوصا مسلمین و استعمار و غارت و چپاول منابع ثروتشان استفاده نمودند و هنوز هم علم و تکنیک هم چنان در خدمت پیاده شدن هدفهای ستمگران و شیطانی آن ها قرار دارد و فاصله ی زیادی بین مسلمانان با آن ها از نظر دست یابی بر ره آوردهای جدید علمی و تکنیکی به وجود آمده است.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 373 |