تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,860 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,987 |
قرآن و زنگ زدائی دلها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 47، آبان 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
هدایت در قرآن
در قسمت قبل گفتیم قرآن دارای اصول کلیه ای است که تطبیقش بر مصادیق و افراد موجب حصر آنها نخواهد شد، اصل اول از آن اصول کلیه درباره ی شان نزول آیات بود که درباره آن توضیح دادیم. اصل دوم این است که آیا آیاتی که ظاهرش توبیخ و عتاب به رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم است مراد خود پیامبر است یا اینکه به پیامبر خطاب می کند تا امت را بیدار کند یعنی توبیخ متوجه غیر حضرت است؟ ایاک اعنی واسمعی یاجاره مرحوم کلینی از امام صادق علیه السلام نقل می کند که ایشان در روایتی فرموده است: «نزل القرآن بایاک اعنی واسمعی یاجاره1». همان مثل معروفی که در فارسی هم می گویند: «به در میگویم، دیوار! گوش کن» مثلا خداوند در سوره «انعام» خطاب به پیامبر «ص» می فرماید: «واذا رایت الذین یخوضون فی آیاتنا فاعرض عنهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره واماینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین2» چون دیدی -ای پیامبر!- گروهی را برای خرده گیری وطعن در آیات ما بگفتگو نشسته اند، از آنان دوری گزین، تا از این سخن به سخن دیگری بپردازند، و چنانچه شیطان (از این دستور) غافلت ساخت، بعد از توجه با گروه ستمکار منشین. در این آیه چنانچه ملاحظه می شود خطاب به شخص رسول اکرم «ص» است که از هم نشینی با افرادی که قرآن را به استهزاء می گیرند خودداری می نماید و امر می کند که در مجالس آنان شرکت نکند، ولی در سوره نساء فرموده است: «وقد نزل علیکم فی الکتاب ان اذا سمعتم آیات الله یکفربها و یستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره انکم اذا مثلهم ان الله جامع المنافقین والکافرین فی جهنم جمیعا3» بتحقیق نازل شد حکم الهی بر شما (منافقان) در قرآن آنهنگام که آیات خدا را شنیدید، بآن کفر ورزیده و استهزاء نمودید، (پس شما مومنین) ننشینید با این منافقان تا از استهزاء کردن به قرآن، به گفتار دیگری مشغول شوند (اگر با آنها بهنگام استهزاء قرآن مجالست کنید) شما هم در حقیقت مانند آنها خواهید بود. خداوند منافقین و کافران را با هم در جهنم گرد خواهد آورد. در اینجا خداوند به مومنین خطاب نموده و می فرماید: ما در گذشته به شما تذکر دادیم که در مجالس منافقان که قرآن را به مسخره می گیرند شرکت نکنید تا آنان دست از این کار زشت بردارند، در صورتی که در هیچ آیه ای به مردم چنین خطابی نفرموده است که با منافقان ننشینند و در مجالس آنها شرکت نکنند. بنابراین چگونه در این آیه می گوید: ما قبلا به شما تذکر دادیم با اینکه در سوره انعام در این باره تنها به پیامبر خطاب فرموده است؟ از اینجا متوجه می شویم که در سوره انعام هم خطاب به شخص پیامبر از باب «ایاک اعنی واسمعی یا جاره» است و اگر چه به پیامبر خطاب شود ولی منظور مردم و امت اند. و از سویی آن پیامبر معصوم و مطهر تحت تاثیر وسوسه واغوای شیطان هیچگاه قرار نخواهد گرفت. «وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» مرحوم کلینی رحمه الله از امام ششم علیه السلام چنین نقل می کند که درباره «نزل القرآن بایاک اعنی واسمعی یاجاره» فرمود: «معناه ما عاتب الله عزوجل به علی نبیه فهو یعنی به ماقد مضی فی القرآن مثل قوله: ولولا ان ثبتناک لقد کدت تر کن الیهم شیئا قلیلا، عنی بذلک غیره4. پس آیات تهدید آمیز و توبیخ آمیز که متوجه حضرت هست از باب ایاک اعنی واسمعی یاجاره نازل شده و به تبهکاران از امت برمی گردد. اختصاص در خطاب واما در جائی که خطاب متوجه شخص پیامبر شده است، نشانه ی اختصاص در آیه ذکر شده. مثلا خداوند در سوره اسراء می فرماید:«اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا. و من اللیل فتهجد به نافلة لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا5» نماز را بپادار به هنگام زوال آفتاب تا آغاز تاریکی شب و نماز صبح را نیز اقامه کن که آن مشهود (نظر فرشتگان روز) است و بعضی از شب را به تهجد نافله بپرداز، باشد که خدایت ترا به مقامی محمود برانگیزد. نمازهائی که در فاصله میان زوال آفتاب و غسق لیل قرار دارد عبارت است از نمازهای ظهر و عصر، مغرب و عشاء. و «قرآن الفجر» نماز صبح است که مجموعه این پنج نماز بر همه مسلمین واجب است و اختصاصی به پیامبر ندارد، گرچه خطاب به پیامبر است ولی نماز ششم که نافله شب است اختصاص به ایشان دارد و بر دیگر افراد واجب نیست، بلکه مستحب است. این اختصاص از تکرار حرف خطاب در دو کلمه «لک» و «یبعثک» فهمیده می شود، و اگر مانند آن پنج نماز خطاب در واقع به شخص پیامبر تنها نبود، بلکه خطاب به نوع مکلفین بود به همان خطاب در کلمه ی «فتهجد» اکتفا می شد چنانچه در مورد آن نمازهای پنجگانه، به خطاب «اقم» اکتفا شده است، از نماز شب در آیه، به کلمه «نافله» تعبیر شده است و نافله بمعنی زیادی و اضافی است، چنانچه درباره حضرت ابراهیم می فرماید «ووهبنا له اسحق و یعقوب نافلة6» ما به ابراهیم اسحق را عنایت کردیم و اضافه بر آن یعقوب را هم. ابراهیم از خداوند فقط فرزندی خواسته بود که خداوند به او اسحق را داد و از اسحق فرزندی بوجود آمد بنام یعقوب، بنابراین یعقوب نوه حضرت ابراهیم است و چون زائد بر درخواست او بوده است، تعبیر به «نافله» شده است. نماز شب نیز چون اضافه بر نمازهای پنجگانه ای است که بر همه واجب است لذا از آن نیز به «نافله» تعبیر شده است. «مقام محمود» یعنی مقامی مطلق که همه نعمتها از یمن وجود تو به دیگران برسد، و از فیض وجودت تمام مردم نائل آیند، خداوند از برکات نماز شب ترا به این مقام محمود میرساند که همه موجودات، ثناگوی تو باشند. عربی بودن قرآن مطلب دیگری که لازم است از آن گفتگویی بمیان آید مسئله «عربی بودن» قرآن است. خداوند در سوره شعراء به پیامبر می فرماید «نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان عربی مبین7» جبرئیل امین نازل گردانید آنرا بر قلب تو تا مردم را از عذاب الهی بیم دهی. از امام باقریا امام صادق علیهما السلام پرسیدند «لسان عربی مبین» یعنی چه؟ امام فرمود: «یبین الالسن ولاتبینه الالسن» زبان عربی بیانگر سایر زبانها است ولی دیگر زبانها بیانگر رسایی برای آن نیستند. زبان عربی آنچنان غنی و قوی است که می تواند لطائف معانی را با الفاظ بسیط بیان کند ولی سایر زبانها اگر بخواهند محتوای لطیفی را بفهمانند باید چند جمله را با هم ترکیب کنند و در آن صورت، دیگر از آن لطف خاص برخوردار نمی باشد. بطور کلی زبانهای موجود دنیا در این جهت همه مساوی نیستند، بعضی زبانها ضعیفند و گوینده نمی تواند بوسیله مفردات آن تمام مطلب خود را بازگو کند و باید مثلا با استعمال بیست لفظ آنرا بفماند، ولی زبان عربی از غنی ترین زبانها است که قادر است با کلماتی بسیط، بسیاری از معارف و مطالب را توضیح دهد. و این نشانه وسعت وغنای کلمات عربی است. مراحل قرآن و با اینهمه، این زبان عربی مبین نمی تواند معانی بلندی را که نزد خداست بیان کند و از اینرو گفتیم که قرآن دارای دو مرحله است: 1- مرحله علو که در ام الکتاب نزد خداست «وانه فی ام الکتاب لدینا لعلی حکیم8» همانا این قرآن در نزد ما در ام الکتاب (لوح محفوظ) بلند پایه و دارای حکمت است. 2- مرحله نزول و چنانچه گذشت نزول نیز دارای دو مرحله بود: مرحله نزول دفعی که خداوند آنجا که از انزال به زبان عربی سخن گفته است، منظور همین مرحله است «انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون9» ما قرآن را به زبان عربی نازل ساختیم تا شاید آنرا تعقل و درک نمائید. و دیگر مرحله نزول تدریجی که از آن در سوره شعراء به نزول بزبان عربی مبین یاد شده است. واژه انزال وتنزیل که درباره قرآن در آیات متعدد به کار رفته است در لغت عرب به معنی نزول بصورت تجافی استعمال می شود مانند نزول باران که وقتی قطره- ای باران از ابر فرود آمد دیگر چنین نیست که آن قطره هنوز در ابر موجود باشد و بمعنی تنزیل نیز آمده است. منظور از انزال و تنزیل قرآن همین معنای آخر است، یعنی قرآن از آن مرحله علو خود در نزد خدا، تنزل نموده تا مرحله ای که به فهم بشر نزدیک و برای او قابل درک شده است و در عین حال در پیش خداوند در همان مرحله علو خود نیز باقی است و چنین نیست که با نزول، بکلی از مرحله اول خود پائین آمده و جایش خالی شده باشد. یک مطلب علمی را وقتی دانشمندی تا سطح درک عمومی پائین آورده و در قالبی ساده بیان می کند، چنین نیست که آن مطلب معنای خاص علمی خود را با این عمل از دست داده باشد. نزول قرآن به این معنا نیز چنین است: در عین حالی که در همان مرحله علو خود در «ام الکتاب» باقی است، در سطح درک و دریافت انسان هم بیان گردیده است و مانند این نیست که اگر کتابی را از قفسه بالای کتابخانه پائین بیاورید دیگر کتاب در بالا نباشد. لذا قرآن می فرماید: «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق10» آنچه پیش شما است پایان پذیر است ولی آنچه نزد خدا است ماندنی و باقی است. قرآن چنانچه در سوره ی زخرف، آمده است، عندالله در ام الکتاب نیز هست و بهمین دلیل است که از آن به «حبل الله» هم تعبیر شده است که یک طرف این حبل، عندالله است و طرف دیگر آن در زمین و انسان با تمسک بآن تکامل نموده و بالا میرود و آنهایی که با تمسک به قرآن به بالاترین مرحله کمال راه یافتند، دارای علم لدنی می شوند. ادامه دارد[1]
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 106 |