تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,783 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
نگاهی به شخصیت معنوی و روحی پیامبر اکرم «ص» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 47، آبان 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بیست و یکم آبانماه امسال مصادف است با 28 صفر سالروز رحلت پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه وآله. و از اینکه 28 همین ماه مصادف است با سالروز وفات مرحوم آیت الله علامه طباطبائی «ره» لذا صلاح براین دیدیم که به جای شرح احوال ایشان، گفتاری از وی درباره حضرت رسول اکرم «ص» نقل کنیم که هم بهترین یاد از علامه شده باشد و هم یکی از ارزنده ترین آثار او درباره پیامبر «ص» که از محتوای فوق العاده ای برخوردار است برای استفاده عموم خوانندگان عزیز منتشر سازیم: پیغمبر اکرم «ص» طبق مدارک تاریخی قطعی در محیطی پرورش یافته بود که پست ترین محیط زندگی و کانون جهالت و فساد و رزائل اخلاقی بود، در چنین محیطی بی آنکه از آموزش و پرورش علمی برخوردار شودف روزگار کودکی و جوانی خود را گذرانیده بود. آنحضرت گرچه هرگز بت نپرستید و با شیوه های خلاف انسانیت آلوده نگشت، ولی در میان چنان مردمی بود و بهیچوجه زندگی عادی وی چنان آینده ی پرغوغائی را نشان نمی داد. و راستی از یتیمی تهیدست، درس نخوانده چشم و گوش بسته، باور کردنی نبود. پیغمبر اکرم «ص» روزگاری را بهمین وضع گذراند تا شبی از شبها که با همان آرامش ضمیر و ذهن خالی مشغول عبادت بود بطور ناگهانی شخصیت دیگری یافت. شخصیت درونی خاموش وی، به یک شخصیت آسمانی تبدیل شد. افکار و عقاید هزاران ساله ی جامعه ی بشری را خرافی دانست، و روش و آئین جهانیان را با واقع بینی خود ظالمانه و ستمکارانه دید. گذشته و آینده ی جهان را بهم پیوند داده راه سعادت بشر را کاملا تشخیص داد، چشم و گوش آنحضرت بکلی عوض شد، و جز حق و حقیقت ندید و نشنید و زبانش به سخن خدائی و گفتار آسمانی و حکمت و موعظت باز شد و روحیه ی درونی که در محیط ناچیز سوادگری و داد و ستد، سرگرم اصلاح کارهای روزمره بود، پر و بال باز کرده بصدد اصلاح جهان و جهانیان و واژگون ساختن سازمان هزاران ساله ی گمراهی و ستمگری بشر برآمد، و برای احیاء حق و حقیقت یکه و تنها قیام نمود و آن همه نیروهای جهانی درهم فشرده و دهشتناک مخالف را به هیچ شمرد در معارف الهیه سخن گفت و همه ی حقایق هستی را از یگانگی آفریدگار جهان استنتاج کرد. اخلاق عالیه ی انسانی را به بهترین وجهی تشریح فرمود و روابط آنها را کشف و روشن نمود و خودش بآنچه بیان می کرد پیش از هر کس معتقد بود و بهرچه مردم را فرا می خواند اول خودش عمل می کرد. شرایع و احکامی آورد که مشتمل بر یک سلسله عبادتها و پرستشهائی است که با زیباترین صورتی مقام بندگی را در برابر عظمت و کبریای خدای یگانه نشان می دهد. قوانین دیگر حقوقی و جزائی آورد که با همدیگر ارتباط کامل دارد و براساس توحید و احترام اخلاق عالیه ی انسانی استوار است. مجموعه قوانینی که آنحضرت آورده است اعم از عبادات و معاملات چنان وسیع و دامنه دار می باشد که به همه ی مسائل زندگی فردی و اجتماعی که در جهان بشریت می توان فرض کرد و نیازمندیهای گوناگون که با گذشت زمان پیش می آید، رسیدگی کرده، دستور تشخیص می دهد. آنحضرت قوانین دین خود را جهانی و همیشگی می داند. یعنی: معتقد است که دین وی می تواند نیازمندیهای دنیوی و اخروی همه ی جامعه ی بشری را برای همیشه رفع نماید و مردم باید برای تامین سعادت خود همین روش را اتخاذ کنند. خود بارها می فرمود «لقد جئتکم بخیر الدنیا والاخره» یعنی دینی که من آورده ام ضامن سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی شماست. البته این سخن را بیهوده و بی پایه نفرموده است، بلکه پس از بررسی آفرینش و پیش بینی آینده ی جهان انسانیت باین نتیجه رسیده است و بعبارت دیگر پس از آنکه اولا توافق و هم آهنگی کامل را میان قوانین خود و آفرینش جسمی و روحی انسان شناخته است و ثانیا تحولاتی را که در آینده واقع خواهد شد و صدماتی که به جامعه ی مسلمانان خواهد رسید بطور کلی در نظر گرفته، پس از آن حکم بدوام و ابدیت احکام دین خود نموده است. پیشگوئیهائی که با مدارک قطعی از آنحضرت بما رسیده، اوضاع و احوال عمومی را پس از رحلت خود تا زمانهای بسیار دوری تشریح نموده است. او اینهمه کارها را در مدت بیست و سه سال انجام داده که سیزده سال آنرا در زیر شکنجه و آزار طاقت فرسای کفار مکه گذرانیده است و ده سال آنرا هم با جنگ و لشکرکشی و مبارزه خارجی با دشمنان علنی و مبارزه داخلی با منافقان و کارشکنان و اداره ی امور مسلمانان و اصلاح عقاید و اخلاق و اعمال آنان و هزاران گرفتاری دیگر بسر برده است. آنحضرت اینهمه راه را با یک تصمیم خلل ناپذیر که به پیروی حق و زنده کردن آن داشت، پیمود. نظر واقع بین او تنها با حق آشنا بود و وقعی بخلاف حق نمی- گذاشت اگرچه موافق با منافع خودش یا با تمایلات و احساسات عمومی بود. آنچه را حق دانست از جان و دل پذیرفت و دیگر رد نکرد و آنچه باطل بود رد کرد و هرگز نپذیرفت. شخصیت روحی آنحضرت اگر با نظر انصاف، تامل کنیم، تردید نخواهیم داشت در اینکه پیدایش چنین شخصیتی در چنان اوضاع و شرائط جز خرق عادت و اعجاز نبوده است و بجز تایید خاص خدائی سببی نداشته است. و از اینروی خدای متعال در کلام خود بارها از امی بودن و یتیمی و تهیدستی پیشین آنحضرت یادآوری می کند و شخصیتی را که بوی عطا فرموده یک معجزه ی آسمانی شمرده با آن به حقانیت دعوتش احتجاج می کند چنانچه می فرماید: «الم یجدک یتیما فآوی ووجدک ضالا فهدی ووجدک عائلا فاغنی» (سوره ی ضحی آیه 8) یعنی مگر تو یتیمی نبودی که خدایت جا و پناه داد؟ و نیازمندی نبودی که خدایت بی نیاز کرد؟ و گمنامی نبودی که خدایت نام و نشان بخشید؟ و نیز می فرماید: وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ فَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمِنْ هَؤُلاءِ مَنْ یُؤْمِنُ بِهِ وَمَا یَجْحَدُ بِآیَاتِنَا إِلا الْکَافِرُونَ (٤٧) (سوره عنکبوت آیه 47) یعنی تو پیش از پیامبری و نزول قرآن به خواندن و نوشتن آشنا نبودی. و باز می فرماید: وَإِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ (٢٣) (سوره بقره آیه 23) یعنی و اگر در آنچه بر بنده ی خود (محمد «ص» که در محیط نادانی و فساد بزرگ شده و تعلیم و تربیت ندیده) فرستادیم شک دارید، سوره ای از آن از کسی که همانند محمد «ص» باشد بیاورید. سیرت پیامبر اکرم «ص» یگانه پایه و اساسی که پیغمبر اکرم «ص» بنیاد دین خود را روی آن قرار داده و آنرا مایه ی سعادت مردم جهان شناخته، اصل (توحید) است. بموجب اصل توحید، کسیکه مبدء آفرینش جهان و سزاوار پرستش است، خدای یگانه می باشد و برای کسی جز خدای متعال نمی توان سر تعظیم فرود آورده کرنش نمود. بنابراین، روشی که در جامعه ی بشری باید معمول شود، اینست که همه با هم برابر و برادر باشند و کسی را جز خدا فرمانروای بی قید و شرط خود قرار ندهند. چنانکه خدای متعال می فرماید: ذَلِکَ نَتْلُوهُ عَلیْکَ مِنَ الآیَاتِ وَالذِّکْرِ الْحَکِیمِ (٥٨) (سوره آل عمران آیه 58) یعنی بگو ای اهل کتاب بیائید در یک کلمه با هم اتفاق داشته باشیم و آن اینست که کسی را جز خدای جهان نپرستیم و کسی را به او شریک قرار ندهیم و اینکه بعضی از ما بعضی دیگر را خداوند گار و فرمانروای بی قید و شرط اخذ نکند. آنحضرت هدفی جز نشر دین توحید نداشت با نیکوترین اخلاق و گشاده ترین روی و رساترین حجت و برهان مردم را بتوحید دعوت می فرمود و یاران خود را نیز به تعقیب همین روش توصیه می فرمود چنانکه خدای متعال به او دستور می- دهد. قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ (١٠٨) (سوره یوسف آیه 108) بگو روش من اینست که با بصیرتی کامل بسوی خدا دعوت کنم و پیروان من نیز این چنین هستند. آن حضرت در سیرت خود همه را برابر و برادر هم قرار می داد و در اجراء احکام و حدود الهی هرگز تبعیض و استثنائی قائل نبود، و میان آشنا و بیگانه و قوی و ضعیف و غنی و فقیر و مرد و زن و سیاه و سفید فرقی نمی گذاشت و هرکس را براساس احکام و قوانین دین بحقوق خود می رسانید و می فرمود «اگر دخترم فاطمه که نزد من محبوبترین مردم است دزدی کند دستش را می برم». کسی حق تحکم و فرمانروائی و زورگوئی بکس دیگر نداشت و مردم در بیرون از مرز قانون حداکثر آزادی را داشتند (البته آزادی در مقابل قانون نه تنها در اسلام بلکه در هیچ قانونی از قوانین اجتماعی معنی ندارد). همین روش آزادی و عدالت اجتماعی است که خدای متعال در معرفی پیغمبر گرامی خودش ذکر می فرماید: قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا الَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لا إِلَهَ إِلا هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِیِّ الأمِّیِّ الَّذِی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَکَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (١٥٨) (سوره اعراف آیه 158) یعنی آنانکه از اهل کتاب از پیامبر امی پیروی می کنند وصف او را در انجیل و تورات (کتابهای آسمانی خودشان) می یابند او پیامبری است که ایشان را به آنچه با فطرت و نهاد خدادادی خود خوبی آنرا درک می کنند، امر می نماید و از آنچه با فطرت خود خوب نمی شمارند نهی می کند و چیزهای پاک را برای ایشان حلال و چیزهای پلید را حرام می کند، پیامبری که هرگونه مقررات سخت و دشوار و زنجیره های آزادی کش را از ایشان بر می دارد. کسانیکه بوی ایمان آوردند و احترام و یاریش کردند و از نوری (قرآن) که بوی نازل شده پیروی کردند، رستگار می باشند. ای پیامبر ما بمردم بگو من از جانب خدا بسوی همه ی شما فرستاده شده ام، یعنی روشی که خدای متعال بمن دستور داده در میان شما اجرا خواهم کرد. و از اینجاست که پیغمبر اکرم (ص) در زندگی خود هیچگونه امتیازی برای خود قرار نداد و هرگز پیش کسیکه سابقه آشنائی با آن حضرت نداشت از سایر مردم تمیز داده نمی شد، بکارهای خانگی می پرداخت همه را شخصا می پذیرفت و بسخن ارباب حاجت گوش می داد، روی تخت و در صدر مجلس نمی نشست در موقع حرکت، مرکب و تشریفات رسمی نداشت، و اگر مالی بدستش می رسید بیشتر از مخارج ضروری خود را بفقرا می داد و گاهی موجودی ضروری خود را نیز به مستمندان داده، خود با گرسنگی می گذرانید، و همیشه مانند فقرا زندگی می کرد و با فقرا می نشست، در احقاق حقوق مردم کمترین مسامحه بخرج نمی داد ولی در حقوق شخصی خود حداکثر عفو و اغماض بکار می برد. وقتی در فتح مکه سران قریش را به حضورش جلب کردند با اینکه پیش از هجرت آنهمه ستمها بوی کرده و پس از هجرت نیز فتنه ها برانگیخته بودند، کمترین تندی از خود نشان نداده و همه را عفو فرمود. پیغمبر اکرم (ص) در اخلاق و فضائل انسانی خود انگشت نمای دوست و دشمن بود. در حسن معاشرت و خوشروئی، بردباری و فروتنی و متانت و وقار نظیری نداشت. چنانکه قرآن مجید با جمله «انک لعلی خلق عظیم» اخلاق کریمه او را ستوده است. بهر که می رسید حتی به زنان و کودکان و زیردستان در سلام پیشی می گرفت. یکی از یارانش اجازه می خواست که پیش وی بخاک افتد یعنی سجده اش کند، فرمود چه می گوئی؟ اینها روش قیصر و کسری است و شان من پیغمبری و بندگی است. از هنگامی که از جانب خدا ماموریت تبلیغ دین و هدایت و رهبری مردم را پیدا کرد لحظه ای در انجام وظیفه غفلت نکرد و در کوشش خستگی ناپذیر خود از پای ننشست. سیزده سال پیش از هجرت که در مکه بود، با گرفتاری طاقت- فرسا که از ناحیه ی مشرکین عرب داشت پیوسته به عبادت و تبلیغ دین خدا اشتغال داشت. و در ده سال بعد از هجرت با گرفتاریهای روزافزون که از ناحیه دشمنان دین داشت و کارشکنیهائی که یهود و منافقان مسلمان نما می کردند، معارف دین و قوانین اسلام را با وسعت حیرت انگیزی که دارد، به مردم رسانید و بیش از 80 جنگ با دشمنان اسلام نمود. علاوه بر آنکه اداره ی امور جامعه ی اسلامی را که در آن موقع شامل همه ی شبه جزیره عربستان می گردید به عهده داشت،حتی به شکایتها و نیازمندیهای جزئی مردم، بی حاجب و دربان، شخصا رسیدگی می کرد. در شهامت و شجاعت پیغمبر اکرم (ص) این اندازه بس که یکه و تنها در برابر جهان آنروز که چیزی جز زورگوئی و حق کشی حکومت نمی کرد با دعوت حقه خود قیام کرد. و آنهمه شکنجه و عذاب که از ستمکاران وقت دید، هرگز دوری سستی و دلسردی ایجاد نکرد و در هیچ جنگی پای بعقب نگذاشت. پیغمبر اکرم (ص) خود را بسیار تمیز و نظیف نگه می داشت و نظافت و پاکیزگی را از نشانه های ایمان شمرده است «النظافه من الایمان» و علاوه بر نظافت و پاکیزگی لباس و بدن خوش لباس و خوش برخورد هم بوده است و هر موقع که می خواست بیرون بیاید با نیکوترین هیئت بیرون می آمد و مخصوصا بعطر علاقه زیادی داشت. او در دوران زندگی خود تغییر حال نداد و با همان تواضع و فروتنی که داشت عمر خود با به پایان رسانید و با آن موقعیت با ارزشی که داشت، هرگز امتیازی که ارزش اجتماعی او را نشان دهد، برای خود قائل نشد. پیغمبر اکرم (ص) در عمر خود هرگز بکسی دشنام نداد و سخن بیهوده نگفت و با قهقهه نخندید و عملی سبک و بی ارج انجام نداد. بتفکر و تامل علاقه زیادی داشت و بسخن هر دردمندی و باعتراض هر معترضی گوش می داد آنگاه بپاسخش می پرداخت و هیچوقت سخن کسی را قطع نمی کرد فکر آزاد را نمی کشت. ولی اشتباه اشخاص را روشن ساخته روی زخم درونی وی مرهم می گذاشت. پیغمبر اکرم (ص) بسیار مهربان و رقیق القلب بود و از رنج بردن همیشه متاثر می شد ولی با این حال هرگز در مجازات بزه کاران و بدکرداران، خود را نمی- باخت و در اجراء قوانین الهی بین افراد فرق نمی گذاشت. در سرقتی که خانه ی یکی از انصار شده بود یک یهودی و یک مسلمان متهم بودند. جمع کثیری از انصار، پیش آن حضرت آمده فشار آوردند که برای حفظ آبروی مسلمانان و بالخصوص انصار، و نظر بدشمنیهای علنی یهود، مرد یهودی مجازات شود ولی آن حضرت چون حق را به خلاف آنچه می خواستند تشخیص داد، آشکارا از یهودی طرفداری کرده و مرد مسلمان را محکوم نمود. در گیرودار جنگ بدر که خود شخصا صفوف لشکر را منظم می ساخت بیکی از جنگجویان رسید که قدری جلوتر از دیگران ایستاده بود آن حضرت با عصائی که در دست داشت بشکم آن مرد فشار داد که کمی عقب تر ایستاده صف را راست نماید. مرد جنگجو گفت یا رسول الله به خدا قسم شکمم بدرد آمد باید قصاص کنم، حضرت عصا را بدست وی داد لباس را از شکم خود کنار زد و فرمود قصاص خود را بکش، آن مرد دویده شکم آن حضرت را بوسید و گفت «من می- دانم که امروز کشته می شوم می خواستم بدین وسیله ببدن مقدس تو تماس حاصل کنم» پس از آن بدشمن حمله کرد و شمشیر زد تا شهید شد. پیغمبر اکرم (ص) همیشه از ضعیفان و مظلومان حمایت می کرد و به یارانش سفارش می کرد که نیاز، نیازمندان و شکایت ضعیفان را به من برسانید، و در این باره مسامحه روامدارید. گویند آخرین سخن که فرمود سفارشی بود که درباره ی بردگان و زنان بمردم نمود، و بعد از آن سخنش قطع شد و چشم از این جهان گذرا فرو بست. درود خدا بر او و برخاندان گرامیش باد. وصیت پیغمبر اکرم به مسلمانان جهان بشریت مانند سایر اجزاء جهان هستی، محکوم تغییر و تبدل می باشد و همچنین اختلاف شدیدی که در ساختمان افراد بشر مشهود است سلیقه های مختلف بوجود آورده که در اثر آن نفوس مردم در تندی و کندی فهم و ادراک و نگهداری و فراموشی افکار مختلف است. از این رو عقاید و همچنین رسوم و مقرراتی که در میان جمعیتی حکومت کند اگر ریشه ی ثابت و نگهبانان با ایمان و قابل اعتمادی نداشته باشد در کمترین وقتی در معرض تغییر و تحریف قرار گرفته، از میان خواهد رفت. با مشاهده و تجربه، این مسئله را بروشنترین وجهی برای ما اثبات می کند. در راه پیشگیری از این خطر، پیغمبر اکرم (ص) برای دین جهانی و دائمی خود مدرکی محکم و پابرجا و نگهبانان صلاحیتداری معرفی فرمود و کتاب خدا و اهل- بیت کرام خود را به مردم توصیه نمود. چنانکه تمام فرق اسلامی (عامه وخاصه) بنحو تواتر نقل کرده اند که پیغمبر اکرم (ص) بارها فرموده است: «من میروم و در میان شما دو امانت گرانبها می گذارم یکی از آنها کتاب خدا (قرآن) و دیگری اهل بیت (عترت) من است، اینها هرگز از هم جدا نمی شوند و شما مادامیکه باینها تمسک کنید گمراه نخواهید شد».
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 93 |