تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,125 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,044 |
نقش شوروی درماجراهای لبنان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 47، آبان 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نقش شوروی در ماجراهای لبنان و بررسی مسئله جنگ در طرابلس لبنان، صحنه فعالیتهای سیاسی گروه ها مسائل لبنان بطور عموم و درگیریهای اخیر طرابلس، مانند هر حادثه سیاسی دیگر، دارای علل و عوامل مخصوصی است، که ما ناچار برای ریشه یابی و تجزیه و تحلیل آن، باید به گذشته دور و بویژه به لبنان پیش از اشغال، توسط صهیونیستها و آمریکائیها و نیروهای چند ملیتی باز گردیم. پس از حادثه «سپتامبرسیاه» سال 1971 در اردن، نیروهای فلسطینی که دیگر آنجا را محل مناسبی برای ادامه مبارزات خویش علیه اسرائیل نمی دیدند، به فکر پایگاه جدیدی افتادند. لبنان در آنهنگام بوسیله رژیمی ائتلافی از راستگرایان آمریکائی و نیروهای چپ و به اصطلاح پیشرو انقلابی اداره می شد و از نظر موقعیت جغرافیائی و شرائط سیاسی، مناسب ترین کشور برای فعالیتهای آنان بشمار می رفت. و بهمین دلیل و بدلیل وجود بیش از ده اردوگاه آوارگان فلسطینی چون صبرا و شاتیلا و برج البراجنه در بیروت و عین البارود و بداوی در طرابلس و میه میه و عین الحلوه و رشیدیه و برج شمالی و... در جنوب و چندین اردوگاه دیگر در بقاع و بعلبک، لبنان را بعنوان پایگاه خویش انتخاب کردند. ورود فلسطینیان به لبنان با استقبالی گرم از سوی نیروهای پیشرو مواجه شد، و اردوگاههای عظیم فلسطینی در قسمتهای مختلف این کشور از قبیل بیروت و طرابلس و بخصوص در بخشهای جنوبی لبنان پذیرای چریکهای فلسطینی گردید و بدینسان لبنان به صحنه ی تحرک فعال سیاسی، نظامی نیروهای چپ و راست، میانه رو و محافظه کار چریکهای فلسطینی تبدیل گردید و از آن بعنوان سنگری علیه صهیونیست استفاده می شد. در داخل اردوگاه ها سازمانهای مختلف فلسطینی با گرایشهای سیاسی متفاوت سخت به فعالیت اشتغال یافتند و هر کدام نیز به شاخه هائی تقسیم می شدند، برای نمونه، جبهه دموکراتیک، نایف حواتمه، جبهه شعبیه جرج حبش، جبهه شعبیه (القیاده العامه) برهبری احمد جبرئیل، جبهه نضال خلقی (وسازمان) ارتش آزادیبخش فلسطین از شاخه های سازمان آزادی بخش فلسطین بودند، و سازمانهای دیگر از قبیل سازمان «فتح» که بزرگترین سازمان فلسطینی است بهمین ترتیب دارای شاخه ها و انشعاباتی بود از قبیل فتح گروه ابونضال و فتح الثوره (شورای انقلاب) میان هر یک از این سازمانها و شاخه- های آن، رقابتی سخت بر سر جذب نیروهای بیشتر دیده می شد. ولی از این مهمتر رقابت شدیدی بود که میان ابر قدرتها بمنظور وابسته ساختن این سازمانها در جریان بود، تا هریک به میل خویش بتواند حرکتهای سیاسی آنان را هدایت و به سود خود تغییر جهت دهد. اما جو ضد آمریکائی که پس از حادثه سپتامبر سیاه و خیانت سادات در جنگ 1973 بر اردوگاهها حاکم بود، کفه ی معادله را به نفع روسیه شوروی سنگین کرد و بهمین دلیل، توفیق بیشتری در صحنه رقابت، نصیب آن گردیده و سازمانهای بیشتری به آن وابسته شدند. ولی حضور شوروی در لبنان تنها از خلال این سازمانهای فلسطینی نبود، بلکه احزاب چپ لبنان مانند حزب کمونیست که سوسیالیست پیشرو، برهبری کمال جنبلاط و نیز ناصریستها که به نوبه خود، به چندین حزب و سازمان و گروه تقسیم می شدند و همچنین حزب بعث و و... در حضور سیاسی شوروی در لبنان نقش فعالی ایفا نمودند. البته آمریکا هم در این میان بیکار ننشسته و احزاب و گروههای سیاسی بسیاری را بخود وابسته ساخته و آنان را از نظر خط مشی سیاسی و تجهیزات نظامی و غیره تغذیه می نمود. اما در عین حال قدرت فعال در صحنه، قدرت چپ و طرفداران شوروی بود، و در مناطق شمال و جنوب و حتی قسمت میانی لبنان، تعزیه گردان حوادث و رویدادهای سیاسی و نظامی و امنیتی، به شمار می آمد، و نیروهای راستگرا در برابر نیروهای چپ از موضعی ضعیف برخوردار بودند. این جریان تا سا ل82 میلادی همچنان ادامه داشت، تا اینکه اسرائیل به دستور مستقیم آمریکا، و با زمینه سازیها و مقدمات قبلی که از آنجمله ملاقاتهای متعدد وزیر دفاع اسرائیل بافالانژهای لبنان بود، با حمله ای برق آسا، جنوب لبنان را اشغال و طی یک هفته خود را به بیروت رساند. در تمام این مدت که ارتش اسرائیل به پیشروی مشغول بود، نه تنها از سوی این احزاب و سازمانهای چپ گرای لبنانی و فلسطینی کمترین عکس العملی نشان داده نشد، بلکه سریعا صحنه را به سود اسرائیل ترک نموده و عقب نشینی کردند! این کار برای مردمی که تا آنروز، تحت تاثیر شعارهای داغ و تند احزاب چپ قرار گرفته و احیانا به عضویت آنها درآمده بودند، غیرقابل منتظره بحساب می آمد، و از اینروی تاثیری منفی بر افکار عمومی نسبت به تمام این سازمانها و در راس آنها نسبت به شوروی که از حامیان اصلی نیروهای چپ بود گذاشت، البته این اثرات منفی و سلب اعتماد، تنها منحصر به مردم لبنان نمی شد بلکه در خارج از مرزهای لبنان نیز از انعکاسی گسترده تر برخوردار بود، زیرا دیگر به وضوح برای همه ملتها ثابت شده بود که نمی توان با اتکاء بر سازمانهای چپ گرا و ابر قدرت شوروی، با آمریکا مبارزه نمود و شوروی تنها در صدد بهره برداری از فرصتهای مناسب بوده و در لحظات حساس و سرنوشت ساز آنها را رها خواهد نمود، گرچه این کار به نابودی کامل آنان بوسیله صهیونیست و آمریکا منتهی گردد. نیروی حزب الله درست در همین نقطه نومیدی و بی اعتمادی از هر قدرت خارجی، نیروی سومی در مقابل احزاب وابسته به بلوک شرق و غرب، متولد و پا به صحنه ی مبارزه گذاشت. این نیرو در آغاز از نظر نفرات و تجهیزات نظامی، چندان چشم -گیر نبود گرچه از جنبه معنوی از قدرتی فوق العاده برخوردار بود ولی در مدتی کوتاه توانست نیروهای بسیار ارزنده و جوانی را جذب کرده و رشد نماید، زیرا در لبنان تنها نیروئی بود که بجای شعار به عمل پرداخته و بطور جدی وارد مبارزه با اسرائیل و آمریکا و نیروهای چند ملیتی گردید. و بدین ترتیب عملا به ثبوت رساند که تنها با اتکاء به خداوند و نیروی مردمی است که می توان در برابر ابرقدرتها به مبارزه برخاست. این نیرو همان نیروی اسلامی بود که با الهام از خط فکری امام خمینی و حرکت جمهوری اسلامی در لبنان متولد گردید. و رشد یافت و در طول این مدت ثابت کرد که می تواند تنها قدرت سیاسی مورد اعتماد مردم لبنان بوده و با اتکاء بهمین اعتماد، ضربه هائی سخت و سهمگین بر ارتش اشغالگر اسرائیل وارد کرد، و با رشد این نیرو، نیروهای چپ و شوروی شکست دومی را متحمل گردید. بدنبال این حرکت جدید اسلامی کلیه مسلمانان لبنان اعم از شیعه و سنی، احساس کردند که برای مقابله جدی با دشمن به یک وحدت و انسجامی نیازمندند و تنها این حرکت اسلامی است که می تواند، محوری مناسب برای چنین اتحادی باشد و از اینرو تمام نیروهای، فعال اسلامی به وحدتی ناخودآگاه پیوستند و این مساله سبب وحشت بیش از حد دشمنان مشترک اسلام، اعم از چپ گرا و راست گرا گردید. لازم به تذکر است که بدنبال این احساس خطر، آمریکا و شوروی، به یک توافق اعلام نشده ای بمنظور ضربه زدن به این نیروی جدید، رسیدند و بهمین دلیل، می بینیم وقتی آمریکا و اسرائیل پایگاه های نیروهای اسلامی و حزب الله را در بقاع و بعلبک و دیگر مناطق لبنان بمباران می کنند، شوروی که خود را مدافع نهضت های آزادیبخش معرفی می کند سکوت اختیار نموده و هیچ یک از احزاب چپ اعتراضی نمی کنند. نقش شوروی در ماجراهای لبنان و بررسی مسئله جنگ در طرابلس آغاز توطئه های شوم شوروی و از سوی دیگر هنگامی که آمریکا و اسرائیل در لبنان با شکست مواجه شدند یعنی دیدند که دیگر با قدرت سرنیزه نمی توانند این حرکت نو پای اسلامی را در لبنان سرکوب نمایند، بلکه خودشان در این مدت متحمل ضربه های هولناکی از سوی آنان گردیدند، صحنه را به سود شوروی ترک گفته و ادامه ی نقش را بعهده آن گذاشتند. زیرا این نیروی جدید و فعال اسلامی در ظرف یکسال بزرگترین ضربه را به پیکر ابر قدرت راست در لبنان وارد ساخت و در این رابطه مقر تفنگداران آمریکائی در بیروت و مرکز نیروهای نظامی فرانسه و اسرائیل با عملیات شهادت طلبانه منفجر گردید. بدنبال این حوادث آمریکا و اسرائیل با عملیات شهادت ملیتی به این نتیجه رسیدند که نمی توانند در این شرائط نقشی داشته باشند و باید لبنان را ترک نمایند و درست هنگامی که اسرائیل اعلام کرد از لبنان عقب- نشینی خواهد کرد، فعالیت نیروی چپ در لبنان آغاز گردید. شوروی فکر می کرد که در لبنان می تواند از تجربه انقلاب اکتبر حزب کمونیست در شوروی، بهره گیرد و از اینرو با برنامه ریزی خاصی، حزب و یا سازمان «رابطة الشغیله» را در لبنان وارد صحنه و فعال ساخت. «رابطة الشغیله» نام یکی از احزاب چپ لبنان است که در پارلمان لبنان کرسی- هائی را به خود اختصاص داده و در میان قشر روشنفکر دانشگاهی شیعه، سنی و مسیحیت، نفوذ دارد. و در گذشته سعی می کرد که با رخنه در درون تشکیلات سیاسی و مذهبی، افکار چپ را در آنها تزریق نماید، ولذا در جنبش «امل» و در «مجلس اعلای شیعه» و در «دارالافتاء» برادران اهل سنت نفوذ کرده بودند، ولی تا پیش از این جریانات اخیر لبنان، تمام این تلاشها مخفی و زیر پرده صورت می گرفت ولی بعد از این تاریخ از شوروی دستور گرفته بود که فعالیت خود را علنی نموده و آشکارا بر روی صحنه حوادث لبنان ظاهر گردد. روسها معمولا کار خود را با تبلیغات آغاز می کنند و این حزب که مستقیما از آنجا هدایت می شد، با تاسیس یک بنگاه خبری به نام «موسسة الحقیقة» شروع به کار علنی نمود، و از اینرو، رادیو و روزنامه وابسته به این بنگاه، به نام رادیو و روزنامه «حقیقت» نام گرفت که همان ترجمه ی «پراودا» است. در ایران نیز حزب توده برای نشریات خود، همین نام را برگزیده بود. توطئه ی چپ گرایان، از راه نفوذ در حرکت امل این حزب با همکاری جنبش امل طراحی برای سرزمینهای آزاد شده از اشغال اسرائیل، پس از خروج ارتش اسرائیل از لبنان، در نظر گرفته بود که هشیاری بعضی از مسلمانان لبنان بحمدالله افشا و خنثی گردید. طرح مزبور، بطور خلاصه از این قرار بود که: در تمام مناطق آزاد شده کمیته هائی تشکیل گردد بنام «کمیته شهر و روستا» و در آنجا بمسائل و مشکلات مردم رسیدگی بعمل آید، تشکیلات مزبور با در اختیار داشتن نیروهای روشنفکر دانشگاهی، بطور طبیعی قادر بود که جو داخل کمیته ها را در اختیار گرفته و از اینراه براحتی افکار چپ گرایانه و خط مشی سیاسی خود را بدیگر اعضای کمیته که از اهالی روستا و از نظر معلومات و اطلاعات در سطح پائین تری بودند القاء نماید و به مرور زمان حاکمیت فکری و سیاسی خود را برکل این مناطق آزاد شده، تحمیل نمایند. طرح دیگری که آن را به مرحله اجرا درآوردند، این بود که: یک کمیته ای مرکب از نمایندگان شهرها و روستاهای جنوب لبنان تشکیل دادند که تعداد این نمایندگان به بیش از دویست نفر می رسید. این نمایندگان برای حل و رسیدگی به مشکلات مردم جنوب لبنان، در هر مناسبتی گرد هم جمع شده و با اختیارات تامی که از سوی مردم به آنان واگذار گردیده بود می توانستند هرگونه تصمیم مقتضی، به میل خویش اتخاذ نمایند، و در این رابطه مجاز بودند که با هر تشکیلات و سازمانی که صلاح ببینند تماس برقرار نمایند. در بیروت (مرکز لبنان) کمیته ای برای مبارزه با گران فروشی بوجود آمد و جلسات بزرگی نیز در بیروت به همین منظور تشکیل شد و با تکیه بر مبارزه با گران فروشی و شعارهائی از این قبیل که صرفا جنبه تبلیغاتی برای جذب و فریب مردم داشت، موفق شدند تا حدودی توجه مردم را بخود جلب نمایند، و از اینرو تصمیم گرفتند که یک کنگره عمومی در لبنان تشکیل دهند، ولی زمان برگزاری آن را به دستور شوروی برای وقتی گذاشته بودند که درگیریهای لبنان پس از خروج اسرائیل به آخرین نقطه ی اوج خود رسیده و دولت لبنان از حل مشکلات آن کاملا عاجز گردد، تا این کنگره بتواند با استفاده از این فرصت خود را جانشین دولت لبنان معرفی نماید. قبل از تشکیل کنگره، یک کمیته مقدماتی بوجود آوردند، و از تمام گروهها، احزاب و تشکیلات سیاسی و مذهبی،مانند: «دارالافتاء»جنبش امل،حزب سوسیالیست پیشرو، دروزیها، مسیحیها، شیعه و سنی و بالاخره از همه، دعوتی برای شرکت نمایندگانشان در این کمیته ی مقدماتی بعمل آمده بود. و قبلا از سوی خود این حزب که طراح و برگزار کننده ی این کنگره و کمیته ی مقدماتی آن بود، مسئولین و تعزیه گردانان آن تعیین و نیز گزارشات سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی که توسط نماینده ی حزب می بایست تقدیم کنگره گردد، تهیه شده بود. تشابه طرح با طرح کمونیست ها در شوروی این طرح و برنامه ریزی، درست همان طرح و برنامه ای بود که سران حزب کمونیست قبل از انقلاب اکتبر در روسیه شوروی در نظر گرفته بودند. حزب کمونیست در آنهنگام نیز از کلیه احزاب سیاسی و جمعیتهای مذهبی مسلمان و مسیحی و غیره دعوت عمومی نمود تا نمایندگان خود را به کنگره ای که تصمیم به برگزاری آن گرفته بود اعزام نمایند، کنگره در زمان معین با شرکت نمایندگان مزبور برگزار گردید و بدنبال آن حزب کمونیست به حاکمیت رسیده و انقلاب اکتبر بوجود آمد، ولی بعد از تثبیت موقعیت خود، تنها آن عده افرادی را باقی گذاشتند که حاضر بهمکاری با آنها شده و بی رحمانه به تصفیه ی فیزیکی بقیه اعضا پرداختند و خود حاکمیت مطلق را در اختیار گرفتند. این تجربه را در لبنان نیز می خواستند به مرحله اجرا گذارند تا از اینراه به قدرت دست یافته و مخالفین خود را از میان بردارند. ولی این توطئه ی خطرناک با به صدا درآمدن زنگهای خطر توسط آگاهان سیاسی، بحمدالله خنثی و با شکست مواجه گردید. تشکیل جبهه اتحاد ملی ولی شوروی به این سادگی دست بردار از لبنان نیست و از اینرو بدنبال این شکست، بفکر طرح نقشه ی دیگری افتاد و آن ایجاد «جبهه ی اتحاد ملی» بود که در «اشتوره» تشکیل شد، و حدود هشتاد نفر نماینده از سوی احزاب و سازمان های سیاسی و گروههای محلی در آن شرکت نمودند و حتی رهبری جنبش امل که تا آن هنگام در هیچ جبهه ای شرکت نکرده بود و به عذر اینکه این جنبش یک حزب سیاسی نیست بلکه یک حرکتیست مردمی و عدم شرکت خود را در این نوع جبهه ها توجیه می نمود، این بار شرکت کرد. واقعیت این است که روسها تلاش کردند که جنبش امل بعنوان نماینده ی شیعه در لبنان در جبهه ی اتحاد ملی در اشتوره شرکت کنند چرا که از نظر روسها شرکت شیعیان در این جبهه ضروری بود و در غیر این صورت با شکست مواجه می شد و سرانجام با اعمال نفوذ شوروی ها این کار صورت گرفت و نماینده جنبش امل جزء سردمداران این جبهه قرار گرفت. و از بیانیه پایانی این جبهه بخوبی مشخص است که برنامه ریزی و افکار حاکم بر آن همان افکار و برنامه های گذشته روسها است که برای نمونه، به بعضی از نکات اشاره می کنیم: لغو قانون اساسی لبنان و تهیه قانون اساسی جدیدی که در آن مذهب هیچ نقشی نداشته باشد. لغو نقش مذهب و دین در ارتش. در حکومت جدید لبنان مذهب هیچ گونه نظارت و حاکمیتی نداشته، و تامین مسائل رفاهی، اقتصادی و مسکن اصل و مبنا قرار می گیرد. و این بیانیه پایانی از سوی تمام نمایندگان شرکت کننده، مورد تصویب قرار گرفت. و بنا است که در کنگره آتیه، از دیگر نمایندگان احزاب و جمعیتها، که در این کنگره حضور نداشته اند دعوت به عمل آید تا با حضور آنها قانون اساسی جدید، برای لبنان تدوین گردد و کمیته هائی برای تعیین شکل حکومت و رسیدگی به مسائل اقتصادی و نظامی و امنیتی، تشکیل شود. و چنانچه ملاحظه می شود این نقشه درست همان نقشه و طرح گذشته است که به شکست انجامید و بدون شک این بار نیز با آگاهی و هوشیاری علما و مردم مسلمان با شکست و ناکامی روبرو خواهد شد. البته طرحهای دیگری در روزنامه ها از سوی سلیمان فرنجیه، سلیم الحص، شیخ شمس الدین و بعضی دیگر که روی طرح جبهه اتحاد ملی حساسیت پیدا کرده بودند، ارائه شده بود ولی چون از آن پشتوانه ای که طرح جبهه اتحاد ملی برخوردار بود، آنان برخوردار نبودند به نتیجه نرسید در هر صورت، روسها در لبنان به این نتیجه رسیده اند تنها سدی که مانع پیشرفت آنها است، سد مذهب است و لذا باید شکسته شود. البته هدف اصلی آنها از این سدشکنی، اسلام است، گرچه در لبنان مذاهب دیگری نیز وجود دارد، ولی اگر آن مذاهب به نفع قدرتهای شرق و غرب عمل نکنند در مقابل آنها نمی ایستند، و از اینرو پیوسته برای تضعیف قدرت معنوی اسلام مشغول برنامه ریزی و توطئه می باشند. کسب حیثیت یکی از توطئه ها این بود که نیروی چپ پس از اینکه با خالی کردن میدان به نفع اسرائیل، به کلی پایگاه و موقعیت خود را در لبنان از دست داد، سران آن به فکر افتادند که برای اعاده ی حیثیت نیروی چپ دست به عملیاتی انتحاری که می تواند افکار عمومی را بسوی آنان جلب نماید، بزنند. البته اعضاء اصلی حزب، خود شهامت چنین کاری را نداشتند و از اینرو اکثرا دختران جوان زیر بیست سال شیعه را که دارای احساسات شدید ضد اسرائیلی و روحیه شهادت طلبانه بودند و ضمنا در عملیات مسلمانان، باین دلیل که با وجود نیروی فراوان مردان نیازی به آنها نیست، از آنان استفاده نمی شد، برای این کار جذب نموده و یک سری عملیات انتحاری توسط آنان، و بنام احزاب مختلف چپ، انجام گرفت. البته عملیات مزبور از هیچگونه ارزش نظامی برخوردار نبود زیرا بیش از هفت یا هشت نفر از نیروهای آنتوان لحد در جریان آنها کشته نشدند و بقیه ی تلفات و کشته شدگان از مردم عادی و بی گناه بود، مثلا یکی از این عملیات که از سوی حزب قومی اجتماعی صورت گرفت، نزدیک یکی از مراکز تفتیش آنتوان لحد بود که تنها به کشته شدن دو نفر از نیروهای وی انجامید، اما ده ها نفر از مردم عادی که در انتظار رسیدن نوبت بازرسی و تفتیش بودند به خاک و خون غلطیدند. درست مانند نیروهای چپ و منافق در ایران که از احساسات تند نیروهای جوان بوسیله شعارهای داغ و فریبنده استفاده کرده و گاهی آنها را به کارهای انتحاری وا می داشتند. جالب اینجاست که نیروهای چپ در لبنان وقتی دست به این عملیات می زنند که دیگر اسرائیل بوسیله نیروی فعال مسلمانان از لبنان خارج شده است و بوضوح روشن است که هدف آنها از این عملیات محدود و بی ارزش جز جنبه ی تبلیغاتی آن نیست. بازگشت عرفات به لبنان! یک از این توطئه ها مساله بازگشت عرفات به لبنان است. برای هر کس که کمترین آشنائی با برنامه ها و عملکرد او بخصوص در این چند سال اخیر داشته باشد، این سئوال پیش می آید که این بازگشت چرا؟ عرفات اگر اهل مبارزه و نبرد با اسرائیل است و بهمین دلیل می خواهد به لبنان باز گردد نه برای اجرای توطئه ابرقدرتها، جرا در حمله ی نظامی اسرائیل به لبنان، کمترین مقاومتی از خود نشان نداد و با داشتن تمام تجهیزات نظامی، جنوب لبنان را برای اسرائیل خالی کرده و بسوی بیروت و سپس از آنجا فرار می نماید. اگر عرفات اهل مبارزه است چرا با ملک حسین طرح صلح با اسرائیل را پی ریزی می کند؟ پس بازگشت عرفات جز برای ایجاد تفرقه و درگیریهای مصنوعی چیز دیگری نیست، که یک نمونه اش همان درگیریهای اردوگاههای فلسطینی به نام شیعه و سنی و امل بود. و بدین ترتیب ابرقدرتها از یک طرف نیروهای لبنان و فلسطینی را به جان هم انداخته و به کشتار هم وا می دارند تا در نتیجه تضعیف گردند و هم در دنیا چنین وانمود کنند که تنها دشمن فلسطینیها اسرائیل نیست، بلکه خود مسلمانان با آنان دشمن اند. ولی این توطئه هم با حرکت بجای جمهوری اسلامی و رهنمودهای آیت الله- العظمی منتظری و تلاش علمای لبنان و عدم دخالت حزب الله لبنان در این درگیریها، بحمدالله خنثی گردید. نیروهای درگیر در طرابلس در رابطه با حوادث طرابلس، با توجه به آن چه گفتیم کاملا روشن می شود که علت آن جز شکستن سدّ اسلام چیزی نیست. نیروهای چپ به رهبری شوروی از آغاز، هدفشان حذف قدرت اسلام از لبنان بود، تشیع که سد مستحکمی است در برابر آنها و از جنوب تا شمال لبنان ادامه دارد، وجود شیخ سعید شعبان و حرکت توحید در کنار آن، می توانست به استحکام این سد بیفزاید، از این رو نیروهای چپ، احزاب: دمکرات، بعث، قومی اجتماعی سوری و غیره با تمام تجهیزاتی که در اختیار دارند به جان نیروهای اسلامی در طرابلس می افتند. البته نیروهای اسلامی در طرابلس از جهت سیاسی دارای گرایش های متفاوت اند، و در میان آنها هم طرز تفکر عرفات، و هم طرز تفکر آمریکائی سعودی وجود دارد و هم نحوه تفکر انقلابی جمهوری اسلامی ولی آن چه نقطه مشترک میان آنها است، مسئله اسلام است و همین معنا آنها را در برابر تهاجم چپی ها متحد و هم آهنگ ساخته است. به هر صورت هدف چپی ها برداشتن سد اسلام و تشکیل یک حکومت غیر مذهبی است و طبیعی است حکومتی که مذهب در آن نقشی نداشه باشد، هم به نفع شوروی است و هم به نفع آمریکا و اسرائیل، و از سوئی دیگر کوبیدن اسلام در لبنان سبب خواهد شد که بتواند در مصر، اردن، مغرب و در داخل سرزمین های اشغالی چنین برنامه ای را شروع نمایند. زیرا که حرکت اسلامی لبنان به منزله پرتو و شعاعی از حرکت قدرتمند اسلامی در ایران است و اگر این پرتو از لبنان که نسبت به سایر کشورها از تحرک بیشتری برخوردار است بر چیده شود راه برای بر چیدن آن در دیگر کشورها تا حدودی برای ابرقدرتها هموار می گردد.
ماجرای خونین طرابلس همان طوری که می دانید در طرابلس گروههای اسلامی مختلفی مشغول فعالیت هستند که از آن جمله «جماعت اسلامی» است که رهبران آن از سوی سعودی تغذیه می شوند. گروه دیگر، «گروه جندالله» است که تحت رهبری کنعان ناجی و شیخ عبدالکریم بدوی اداره می شوند، و نیز گروه خلیل اعکاوی به نام «مقاومت لبنان» و گروه شهید عصمت مراد و گروه های مختلف دیگر است. سه گروه اخیر پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با حرکت شیخ سعید شعبان متحد شد و حرکت «توحید اسلامی» را تکشیل داد. رهبری این حرکت را شیخ سعید شعبان به عهده گرفت و در طرابلس شروع به فعالیت نمود. نقطه های نظرهای شیخ سعید شعبان در آغاز بسیار جالب به نظر می رسید، آنها با امام بیعت کردند و با طرفداری از جمهوری اسلامی ایران، خواستار تشکیل جمهوری اسلامی در لبنان بودند و با فالانژها و احزاب کمونیست و بعث عراقی و و ... وارد مبارزاتی طولانی شدند که به پیروزیهای چشم گیری انجامید ولی بعضی از این احزاب که در حرکت توحید اسلامی فعالیت می کردند، علی رغم خط فکری شیخ سعید شعبان، با گروه عرفات و سعودی، ارتباط داشتند و در طول سالهای گذشته، شیخ را شدیدا تحت فشار قرار داده بودند که با جمهوری اسلامی ایران قطع رابطه نماید تا از حمایت دولتهای مرتجع منطقه برخوردار گردد! ولی شیخ سعید که اسلام ناب و اصیل را در جمهوری اسلامی ایران می بیند، تا کنون در برابر این فشارها مقاومت نموده و زیر بار نرفته است. و از این رو گروه خلیل اعکاوی، از حرکت توحید منشعب و مستقلا اعلام موجودیت نمود. گروه «جندالله» در طرابلس نیز جدا شروع به فعالیت نمود و تنها گروه «شهید دکتر عصمت مراد» بود که همه چنان وفادار به آرمان های این حرکت باقی ماند ولی اخیرا در میان گروه «شهید عصمت مراد» نیز اختلاف نظرهائی بروز کرد، و شیخ هاشم منقاره که یکی از مشایخ اهل تسنن طرابلس بود و شیخ سعید به او امید فراوان بسته بود، به همراه افراد تحت نفوذ خویش اعلام جدائی و موجودیت کرد، و اموالی را که از طریق بندر طرابلس به دست آورده بود، برای پیاده کردن اهداف خویش و علیه شیخ سعید شعبان، به کار گرفت. بدون شک اگر حرکت توحید با همان انسجام و یک پارچگی قبل از پیدایش انشعابات، باقی می ماند، دشمن هرگز امکان حمله به طرابلس را پیدا نمی کرد. و از این رو تمام نیروهای مخالف اسلام، از نیروهای چپ گرفته تا نیروهای راستگرا فرصت را برای ضربه زدن به اسلام مناسب دیده و تدارک چنین حمله ای را دیدند. همان گونه که در ابتدای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی، امریکا و شوروی با توجه به اختلافات داخلی و فعالیت احزاب مختلف، فرصت را برای حمله صدام به ایران مناسب یافته و ایران را درگیر چنین جنگی ناخواسته ساختند، ولی همان طور که مردم مسلمان ایران وقتی خود را در برابر این خطر جدی و توطئه خارجی دیدند، صفوف خویش را فشرده و علیه دشمن به طور یکپارچه و منسجم وارد مبارزه شدند، مردم مسلمان طرابلس نیز هنگامی که با چنین توطئه ای مشترک برای نابودی اسلام در لبنان روبرو شدند، مجددا گرد شیخ سعید جمع شده و با مقاومتی بی نظیر که هیچ گاه دشمن انتظارش را نمی کشید وارد عمل شدند. دشمن با همه نیرو به جنگی تمام عیار علیه مسلمانان دست زده بود و با استفاده از انواع سلاح های مدرن سبک و سنگین، شهر طرابلس را زیر ضربات بی امان خود قرار داده، بسیاری از شهروندان، از شهر گریخته و به جای امنی پناه برده بودند، و شهر در آستانه سقوط حتمی قرار داشت. در چنین شرایطی حساس که دشمن هر لحظه انتظار سقوط طرابلس را می کشید، ناگاه نیروهای حرکت توحید اسلامی وحدت خود را بازیافته و به صورت فعال تر و منسجم تر وارد صحنه شد، و حول محور شیخ سعید جمع شدند و با وارد شدن این نیروی تازه نفس وضعیت جنگ به کلی به سود مسلمانان تغییر یافت. در هر حال این حرکت جدید اسلامی در طرابلس به وضوح این معنا را به ثبوت می رساند که اسلام در لبنان از چه نفوذ و قدرتی معنوی برخوردار است، و از این رو دشمن روی آن بسیار حساب نموده و برای نابودی اسلام از هیچ تلاش و توطئه ای کوتاهی نمی کند. مساله دیگری که در جریان این حوادث به صورتی عینی و ملموس برای همه روشن می گردد این است که جز اسلام و نیروهای مسلمان، هیچ حزب و گروهی قادر و مایل به نجات لبنان نیست و تنها جوانان پر شور مسلمان اند که با الهام از مقاومت دلیرانه ملت مسلمان ایران تحت رهبریهای پیامبر گونه امام خمینی مدظله العالی در برابر دشمنان مشترک، ایستادگی نموده و تا شکست نهائی آنان به این پایداری و مقاومت ادامه خواهد داد و انتظار ما از نیروهای مسلمان طرابلس این است که مردم هم چنان، تحت رهبری شیخ سعید شعبان با این حرکت خود تا رسیدن به چنین هدفی حضور مداوم و فعالانه خود را صحنه حفظ نمایند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 144 |