تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,821 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
خودکفائی از شعار تا واقعیت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 47، آبان 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
انتقادها و پیشنهادها
ضرورت و فایده شعار هر عمل و دست آوردی که یک انقلاب یا حرکت اجتماعی بخواهد به وجود بیاورد ناگزیر باید از مرحله ای شعار گونه که جامعه را برای تحقق آن هدف بر می انگیزد بگذرد و پس از طی مراحل و فراز و نشیب ها به واقعیت برسد. مرحله شعار در حرکت های دسته جمعی بسیار حساس و مهم است و رهبران جامعه باید در انتخاب آن دقت کافی به عمل آورند. فلاسفه می گویند: علت غائی هر کار مقدم است بر آن تصورا و متاخر است ذاتاً. میوه، علت غائی درخت کاری است. تصور آن میوه ابتداءاً به عنوان انگیزه کار در ذهن کشاورز است و خود آن پس از تحقق عمل و شرایط به وجود می آید. شعار در کارهای دسته جمعی وسیله ای است برای بر انگیختن و ایجاد تصور آن علت غائی در اذهان همه افراد جامعه و زینت بخشیدن آن در افکار آنها تا حرکت لازم را برای تحقق آن هدف داشته باشد. پس از انتخاب هدف و شعار باید راههای صحیحی را که منتهی به آن هدف می شود پیدا نمود و جامعه را به سوی آنها هدایت کرد که در این مرحله نیز نقش رهبران جامعه بسیار حساس و مهم است. و اگر رهبران نتوانند موفقیتی در یافتن راههای صحیح و معقول یا شناساندن آن به جامعه داشته باشند هیچ گاه به آن هدف نخواهند رسید و آن آرمان هم چون سرابی در بیابان خواهد بود که تشنه را در مسیر غلط قرار می دهد. اگر جامعه ای شعار حکومت اسلامی و تطبیق قوانین الهی سر داده است باید از علما و روحانیون و فقهاء اسلام پیروی کند تا به هدف مقدسش برسد و اگر بخواهد از اسلام شناسان غرب زده، اصول و پایه های اسلام را به دست بیاورد، بدون شک به جای آب به سوی سراب در حرکت خواهد بود. و اگر جامعه ای شعار «استقلال» را فریاد زده، باید از نیرنگ های استعمارگران غافل نشوند و چنان چه برای رسیدن به هدف به خود آنها متوسل شود تردیدی نیست که هرگز شعار خود را عینیت نخواهد بخشید. شعار خودکفائی از شعارهای گرم و پر آوازه انقلاب اسلامی ایران است و باید بیش از این به تحلیل این شعار و به یافتن راههای صحیح رسیدن به آن اهمیت داده شود.
منظور از خودکفائی چیست؟ شاید بعضی گمان کنند منظور این است که ایران همه احتیاجات خود را خود تولید کند و در هیچ امری نیاز به تعاون و داد و ستد با سایر جامعه های انسانی نداشته باشد. اگر چنین تصوری از این شعار در اذهان باشد باید گفت: این هدف انجام شدنی نیست و خلاف مقتضای طبع انسان است. شک نیست که هدف خودکفائی برای یک فرد نیز مطلوب است هم چنان که برای یک جامعه آرمان مهم و حیاتی است. آیا یک فرد می تواند چنین هدفی داشته باشد که از همه افراد جامعه به طور کامل بی نیاز باشد و هیچ گونه تعاون و همکاری با دیگران نداشته باشد؟ و بر فرض که بتواند آیا این یک هدف صحیح انسانی است؟ پاسخ هر دو سوال منفی است. هیچ انسانی نمی تواند همه نیازهای خود را خود به تنهائی برآورد. مثلا در یک قطعه زمین زندگی کند و همه محصولات کشاورزی و دامداری و همه صنایع مورد نیاز خود را به دست خود تهیه کند و خود نیز پلیس و مدافع حقوق خود باشد. و بر فرض که بتواند، این با طبع انسان که خواهان زندگی اجتماعی و به اصطلاح «مدنی بالطبع» است، سازگار نیست. قرآن نیز ندای فطرت را تائید می کند. «نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا»، (زخرف،32) ما امکانات زندگی دنیا را در میان مردم تقسیم کردیم و به هر یک اندازه ای دادیم که بعضی بر بعضی (در بعضی از امکانات) فزونی دارند تا هر کدام دیگری را مسخر کند و از دست آورد او با مبادله استفاده نماید. معنای این آیه آن گونه که بعضی توهم کرده اند چنین نیست که بعضی را قدرتمند ساختیم تا دیگران را استثمار کنند و با این گونه تفسیر، قرآن را متهم به تائید استثمار و سرمایه داری کرده اند، بلکه این آیه گویای یک حقیقت انکار ناپذیر است و آن اختلاف افراد جامعه از نظر امکانات و استعدادها و لیاقتها است که طبعا موجب فزونی هر یک در بخشی از نیازهای انسان می شود. یکی به دلیل علاقه به طبابت و استعداد مناسب، پزشک می شود و دیگران به او در این زمینه نیازمندند، دیگری نانوایی را انتخاب می کند که همان پزشک نیز برای تهیه نان به او احتیاج دارد. بنابراین چنین چیزی که انسان خود را از جامعه جدا کند نه ممکن است و نه مطلوب و نه مقصود از خود کفائی. همین امر در مورد جامعه نیز صادق است. یک جامعه نمی تواند از سایر اجتماعات بشری جدا باشد و همه نیازهای خود را برآورد و به همین دلیل همیشه در میان جوامع بشری داد و ستد و نقل و انتقال کالا معمول بوده است. هر کشور و سرزمینی امکانات مادی ویژه ای دارد و هر ملتی ذوق و سلیقه خاصی در تولید و صنعت دارند و طبیعی است که تنها راه رسیدن هر کدام به منافع همه جانبه خویش، مبادله کالا است. بنابراین خود کفائی به معنای صحیح و منطقی آن باید به یکی از سه معنای زیر باشد: 1ـ عدم احتیاج به کمک های بلاعوض. خود کفائی به این معنا همان بی نیازی است که افراد ثروتمند برای خود قائلند. البته بی نیازی واقعی و مطلق تنها صفت خداوند است و هیچ کس نمی تواند چنین ادعائی کند. کشوری به خود کفائی می رسد که از نظر امکانات و رشد مادی به حدی برسد که محتاج کمک بلاعوض کشورهای دیگر نباشد. البته این یک مرحله از خود کفائی است. 2ـ بی نیازی از کشورهای استعمارگر و سلطه جو که حتی در مبادلات و همکاریها سعی می کنند سلطه و نفوذ خود را از همه جهت بر کشورهای ضعیف تحمیل کند. واضح است که کشورهای دیگر باید برنامه اقتصادی خود را به گونه ای تنظیم کنند که محتاج همکاری با کشورهای استعمارگر در موارد منحصر به آنها نباشند. و بدین وسیله در قرار دادها، طرف ضعیف قرار نخواهد گرفت و مجبور نیستند سلطه استعمارگران را بپذیرند. این نیز مرحله ای دیگر از خود کفائی است و مطلوب نهائی نمی باشد. 3ـ بی نیازی در کارها و محصولات استراتژیک و ضروری جامعه مانند گندم و سایر مواد غذائی اساسی و اسلحه دفاعی لازم و سایر کالاهائی که ذاتا برای انسان لازم و حیاتی است با وضع اجتماعی این زمان آن را به صورت یک ضرورت در آورده است که بدون آن زندگی سخت و مشکل خواهد بود مانند وسائل حمل و نقل و تولید انرژی و غیره. خود کفائی به این معنی بسیار مهم و ضروری است به خصوص برای کشورهای انقلابی که در برابر امپریالیسم جهانی مقاومت می کنند. زیرا هر زمان ممکن است با تحمیل جنگ یا محاصره اقتصادی حیات جامعه انقلابی را در معرض تهدید قرار دهند و بدون خودکفائی در کالاهای اساسی به خصوص آن نوع محصول و کالا که ذاتا برای انسان ضروری است، امکان مقاومت نخواهد بود. و اما این تصور که کشور همه نیازهای زندگی حتی وسائل رفاهی را نیز باید خود تولید کند و نیازی به وارد کردن چیزی نداشته باشد تخیلی بیش نیست، و هیچ کشوری به چنین خودکفائی دست نیافته و اصولا بشر در پی چنین خودکفائی نیست و نباید باشد. برای مثال: هم اکنون در صنایع بعضی از قطعات ماشین انحصاراً در یک یا دو کشور ساخته می شود و سایر شرکت های اتومبیل سازی آن قطعات را از آن کشورها خریداری می کنند زیرا از نظر اقتصادی تهیه آن قطعات با آن استاندارد مخصوص به مقدار احتیاج خود مقرون به صرفه نیست. آن همه امکانات و مواد اولیه و پرسنل متخصص و تکنیسین و کارخانه و غیره که برای تهیه آن قطعه لازم است در صورتی به صرفه خواهد بود که مثلا سالیانه صد میلیون از آن قطعه تولید کند در حالی که این شرکت به صد هزار قطعه احتیاج دارد. گذشته از این بعضی از شرکت ها یا کشورها در ساختن بعضی از قطعات تجربه بسیار زیادی دارند که اگر بخواهیم مثلا قسمتی از نیروی متخصص در ایران را مسئول پی گیری و به دست آوردن آن تجربه ها بکنیم، به سایر موارد که نیاز به نیروی متخصص بیشتری است لطمه وارد می شود و مقرون به صرفه نیست. و روی این محاسبه بهتر و آسان ترین راه همان است که خود آن قطعه را از آن شرکت تهیه کنیم و این مساله در ساخت بسیاری از لوازم زندگی مورد توجه است. بنابراین کوششی که در کشور با شعار خود کفائی برای تهیه بسیاری از لوازم یدکی و غیره انجام می گیرد با توجه به عدم رعایت استاندارد لازم در وضعیت موجود هم از نظر اقتصادی به صرفه نیست و هم امنیت و سلامتی جامعه را به خطر می اندازد و این مطلب نیازی به توضیح ندارد. قطعات حساس و خطرناک اتومبیل یا لوازم برقی و گازی و غیره مانند یک زودپز، سماور و دهها فرآورده دیگر که باید با استاندارد دقیق و تحت کنترل کامل باشد که هم اکنون به وسیله شرکت های بی نام و نشان در کشور تهیه و به بازار عرضه می شود و خدا می داند که چه تعداد از حوادث اسف بار از همین نقص فنی قطعات ناشی شده است. متاسفانه کسی در صدد تحقیق از این جهت و آمار گیری از این حوادث نیست. البته ما نمی گوئیم از نظر صنعت و تکنولوژی باید همیشه دست به دامان دیگران و به پیشرفت خود بدبین باشیم ولی منظور از این مطلب تنها رفع یک اشتباه است که وارد کردن برخی قطعات یدکی مورد نیاز با خود کفائی منافات ندراد و اصولا اشتباه است که قطعات حساس و خطرناک اتومبیل و غیره را با وسائل ابتدائی و بدون ملاحظه استاندارد مخصوص تهیه کنند. و دولت و موسسه استاندارد باید با دقت و شدت عمل چنین مواردی را کنترل نمایند. و اما راههای رسیدن به خود کفائی باید گفت که بررسی آنها نه تنها در خور این مقاله نیست بلکه بدون شک نیاز به همکاری همه مسئولین و دست اندرکاران و متخصصین در شئون مختلف نیازهای جامعه از کشاورزی و دامداری و صنعت و پزشکی و غیره دارد. تنها چیزی که در خور این مقاله است تذکر چند نکته انتقاد گونه است. و انتقاد گر چه ممکن است در مذاق بعضی ناخوش آیند باشد و آن را نوعی تخریب و ویرانگری بدانند ولی باید توجه داشت ساختن هر بنای جدید نیاز به ویرانگری دارد و تخریب شرط نخست برای بنای جامعه است. همین انقلاب اگر ارزشهای گذشته را ویران نمی کرد کجا می خواست ساختمان حکومت اسلامی را بر پا دارد؟ آیا به جز بر ویرانه های رژیم گذشته؟ بنابراین نباید از تخریب هراس داشت.
جنگ، زمینه ای برای نوآوری قبل از هر چیز در اینجا ذکر این نکته لازم است که نباید به دلیل جنگ که بدون شک مساله اصلی کشور است، و به دلیل کمبود ارز و نیاز به آن در رابطه با جنگ گفته شود که طرح این مسائل خلاف مصلحت است زیرا جنگ و نیاز خود زمینه ای برای شکفتن استعدادها و به فعلیت رسیدن قابلیتها است. و لذا گفته اند که: احتیاج و نیاز، مادر اختراع و نوآوری است. و اگر احساس نیازمندی نبود بشر هیچ گاه به این پیشرفت های چشمگیر دست نمی یافت و لذا حضرت امام دام ظله در مورد محاصره اقتصادی فرمودند: «ای کاش همه درها بر روی ما بسته می شد...» بدون شک منظور حضرت امام این نیست که ما خواهان انزوا و بسته شدن درهای جهان به روی خود هستیم بلکه منظور این است که این امر گرچه ضررهائی دارد ولی در وضعیت موجود از یک جهت به مصلحت ما تمام خواهد شد زیرا با بسته شدن راه واردات، احساس نیاز در جامعه ایجاد و این احساس موجب شکوفا شدن استعدادها و خلاقیت ها می شود. جنگ به خودی خود مطلوب انسان نیست و جنگ در یک نظر نتیجه ای به جز کشتار و ویرانی و هدر رفتن نیروها ندارد ولی با یک نظر عمیق نتایج مثبتی بر آن مترتب می شود. البته در صورتی که ملت مقاومت کرده و بر مشکلات فائق آید. چنان چه تا کنون چنین بوده و در آینده نیز از این ملت قهرمان و شهید پرور چنین انتظاری می رود. و به همین دلیل جمهوری اسلامی ایران چه در زمینه تکنولوژی جنگ و چه در زمینه تامین اسلحه و سایر نیازهای مهم و اساسی، پس از محاصره اقتصادی توانست با الهام از سخنان رهبر عالی قدر انقلاب و اعتماد به نفس و توکل بر خدا گام های مهم و اساسی به سوی خود کفائی در این زمینه های استراتژیک و حیاتی به خصوص ابرقدرت های جنایتکار بشود. در زمینه صنعت و کشاورزی و سایر پیشرفت های مادی تنها برنامه ریزی صحیح و راهنمائی اصولی و منطقی دولت و رهبران جامعه لازم است تا کشور را تکامل مطلوب بخشد. اکثر نوآوری های غرب در زمینه صنعت در همان دوران جنگ طراحی شده. گر چه آن نوآوریها غالبا در خدمت جنگ بود ولی همانها زمینه تکنولوژی پیشرفته دوران صلح قرار گرفت.
رشد اقتصادی، همگام با رشد معنوی مطلب دیگری که نباید فراموش شود این است که ما ارزش این انقلاب را در بعد معنوی آن می دانیم نه در بعد مادی. هم چنان که اصل اسلام و همه ادیان آسمانی سعی اساسی آنها در تکامل معنوی انسان بوده است. و به اصلاح جهات مادی در حدودی که کمک به پیشرفت معنوی باشد اهمیت داده اند و اگر انبیاء می خواستند به تکامل مادی محض بشریت کمک کنند انسان از همان روز اول به آخرین مرحله تکامل مادی می رسید و از راه وحی به تمام مجهولات علمی و نیازهای طبیعی خود دست می یافت. ولی سنت خدا بر این است که انسان در بعد مادی، خود باید بکوشد و راهنمائی وحی تنها برای آگاه ساختن انسان از عالم غیب است که انسان با نیروی مادی امکان کشف آن واقعیت ها را ندارد. و این انقلاب به برکت ولایت فقیه که شعاعی است از ولایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه در بعد معنوی بسیار موفق بوده و هست و انشاءالله بر موفقیت روز به روز آن افزوده خواهد شد. آری اگر آن روز بالاترین همت ایران بر این بود که نفت و فرش و زعفران و پسته را صادر کند، امروز همت و کوشش بر این است که حماسه و انقلاب و اسلام را صادر کند و در صدور این کالاهای مقدس چنان موفق است که جهان را متحیر و انگشت به دندان قرار داده است. ولی این را نیز نباید فراموش کرد که «من لا معاش له لا معاد له» آن کس که نتواند زندگی خود را در این دنیا منظم کند از پیشرفت در امور معنوی نیز باز می ماند. و لذا همه انبیاء و ائمه علیهم السلام برای کسب مال حلال زحمت می کشیدند و شخصا به کشاورزی اقدام می کردند و مال التجارة به این سوی و آن سوی می فرستادند و در آن زمان که به علت هجوم شاگردان امکان مباشرت نبود برای کارهای مادی خویش وکیل می گرفتند و خلاصه از جهات مادی غافل نبودند بلکه غالبا ثروتمند بودند گر چه برای مصرف شخصی خود با زهدی زندگی می کردند که برای اکثر ما قابل تحمل نیست ولی ثروتی داشتند که با آن بر فقرا انفاق می نمودند. و این جمله «من لا معاش له لا معاد له» اختصاص به فرد ندارد؛ جامعه نیز چنین است. اگر جامعه ای رشد اقتصادی نداشته باشد تدریجا از رشد معنوی نیز باز می ماند و اگر انقلاب نتواند اقتصاد سالمی در جامعه پیاده کند تدریجا از نفوذ و قدرتش در بعد معنوی نیز کاسته می شود. و اقتصاد سالم تنها به این معنی نیست که عدالت اجتماعی را برقرار سازد که سوسیالیست ها نیز در این صددند و یا میانگین در آمد سرانه را بالا ببرد که سرمایه داری همین را می جوید بلکه اقتصاد سالم آن است که هر دو جهت را تامین کند اگر عدالت اجتماعی نباشد اقتصاد ظالمانه است و اگر در آمد سرانه بالا نرود و رشد نداشته باشد فقر اجتماعی حاکم خواهد بود و در نتیجه استقلال اقتصادی و خود کفائی به دست نخواهد آمد و در دراز مدت استقلال سیاسی و فرهنگی را نیز از دست خواهد داد. و خلاصه ما نمی گوئیم: اقتصاد، همه چیز جامعه است و رشد اقتصادی، هدف والای انقلاب است و خواهان آن نیستیم که مردم همه فکر و نیروی خود را در راه پیشرفت مادی به کار برند آن گونه که جهان مادی امروز به آن گرفتار است بلکه فرو رفتن در مادیات را امری نکوهیده می دانیم. قرآن کریم را «اخلاد الی الارض» تعبیر فرموده یعنی وابستگی به جهان ماده و غفلت از حیات ابدی و همیشگی در آخرت. ولی می گوئیم سعی و کوشش در بالا بردن کمی و کیفی تولید تنها یک عمل فردی نیست بلکه خدمتی است به جامعه و کمکی است در راه پیشرفت اقتصادی کشور اسلامی و به این دلیل نه تنها جزء اهداف انقلاب اسلامی است بلکه اگر به قصد قربت باشد خود یک عبادت و در راه آخرت خواهد بود.
دقت و اتقان در کار و لذا در روایات مختلف چنین مضمونی آمده است که خداوند دوست دارد کسی را که در کار و حرف خود امین باشد و آن چه را تولید می کند با دقت و محکم کاری باشد. از رسول اکرم (ص) روایت شده است که فرمود: «اذا عمل احدکم عملا فلیتقن» هر گاه کسی از شما کاری را انجام داد آن کار را محکم و استوار انجام دهد. و در نقلی دیگر چنین فرمودند: «... و لکن الله عزوجل یحب عبدا اذا عمل عملا فاحکمه...» خداوند دوست دارد بنده ای را که هر گاه عملی انجام می دهند به صورتی محکم و استوار باشد. امیرالمومنین (ع) می فرماید: «ان الله یحب المحترف الامین» خداوند پیشه وری را دوست دارد که در کار خود امین باشد و لازمه امین بودن دقت کافی در ظرافت و استحکام کار است. و اما مسائلی که باید تذکر داده شود گر چه خود روشن است و نیازی به توضیح ندارد عبارت است از:
از تجربه های دیگران استفاده کنیم 1ـ برای پیشرفت صنعت و تکنولوژی نباید از صفر شروع کنیم و تجربه های گذشتگان را دوباره تکرار نموده و در نتیجه از قافله تمدن صنعتی دهها سال عقب بمانیم آن هم تنها به این دلیل که می خواهیم خود کفا باشیم! این راه تأمین خود کفائی نیست باید به هر وسیله ممکن تجربه های دیگران را به دست بیاوریم و در این راه از تکنولوژی کشورهای پیشرفته ای که سلطه گر نیستند مانند ژاپن و آلمان فعلی استفاده کنیم و از روش پیشرفت آنها درس بگیریم. و فراموش نکنیم که همین ژاپن بود که تا چندی قبل مارک آن بر هر وسیله ای که دیده می شد علامت نامرغوبی و بدی کالا بود. زیرا که در همه جهت از صنعت غرب تقلید می کرد ولی تدریجا توانست از خود ابتکار عمل نشان داده و صنعت مستقل ژاپنی را عرضه کند و از این راه به طور کامل با بازار غرب به مقابله برخیزد. تقلید در این گونه موارد به شرط این که تدریجا با ابتکار همراه گردد هیچ ضرری ندارد ولی بدون آن باید تنها به تجربه گذشتگان قناعت کنیم و در این صورت بدون تردید ده ها سال از پیشرفت صنعتی روز عقب خواهیم بود.
رقابت در صنعت 2ـ باید در صنعت رقابت میان صنعت گران برقرار باشد و همه نیروهای متخصص از امکانات بالسویه برخوردار باشند که رقابت بهترین انگیزه برای رشد و تکامل فکر و دانش و صنعت است. بلکه باید تا وقتی که صنعت داخلی رشد کافی نیافته با کالاهای خارجی نیز در بازار رقابت داشته باشد و در این زمینه واگذاشتن کارخانه ها به مردم تاثیر به سزائی در پیشرفت صنعت دارد. اداره کارخانه به وسیله دولت و نهادهای وابسته به دولت مانع ایجاد رقابت ها می شود.
نظارت دولت 3ـ دولت باید بر روند پیشرفت کیفی و کمی تولید نظارت کامل داشته باشد و در این زمینه از هر گونه تشویق و ایجاد امکانات برای سازندگان بهتر، فرو گذار نکند، به خصوص در کالاهای حساس و خطرناک مانند لوازم برقی و گازی و نفتی و دارو و لوازم بهداشتی و مواد غذائی و قطعات یدکی اتومبیل و امثال آن. ولی متاسفانه از سوی دولت هیچ گونه نظارت و قاطعیتی در این امر دیده نشده است. مثلا در لوازم بهداشتی انواع شامپو و خمیر دندان و مسواک و غیره که نه تنها به هیچ وجه قابل مقایسه با تولید خارجی و حتی کشورهای کوچک و عقب مانده نیست بلکه بسیاری از آنها مضر است و به طور کلی قابل استفاده نیست و یا حداقل از تولید همان شرکت در گذشته به مراتب بدتر شده است و این جدا مایه سرافکندگی است. آیا تعمدی در کار است؟ مثلا بعضی از مدیران غیر مسئول این کارخانجات می خواهند عملا به مردم ثابت کنند که دولت از نظر اقتصادی کشور را به عقب بر می گرداند؟! و یا این که می بینند مردم به دلیل نیاز به این وسایل در امور زندگی عادی هر چه به بازار عرضه کنند مردم رنج دیده ایران آن را میخرند و اگر احیانا قضیه سهمیه بندی یا ایستادن در نوبت و صف و یا دفترچه محلی در کار باشد برای آن سر و دست می شکنند، اهمیت به جوانب کیفی آن نمی دهند؟ و هم چنین در سایر کالاهای مورد احتیاج که غالبا از نظر کیفی به صورت چشم گیری ترقی معکوس کرده و از نظر کمی گر چه در رسانه های گروهی همیشه تبلیغ از بالا رفتن سطح تولید می شود ولی حداقل می توان گفت که در اکثر موارد بازار مصرف حتی در موارد ضروری و به مقدار ضرورت اشباع نشده و در نتیجه اکثر کالاها دارای دو قیمت تعاونی و بازار آزاد است.
به مراتب بهتر از مشابه خارجی!! دستگاه های تبلیغی به جای این که نقش راهنما و انتقاد کننده داشته باشند که انتقاد خود راهی برای بهتر شدن است با سخنان تکراری و مبالغه آمیز خود تولید گران را در غفلت بیش از پیش فرو می برند و هم آبرو خود را در میان مردم از دست می دهند. کیست که با شنیدن این جمله تکراری «به مراتب بهتر از مشابه خارجی!» که در اکثر کالاهای تولیدی کشور تکرار می شود پوزخندی بر لب نیاورد. راستی اگر چنینی است چرا کالاهای خارجی به قیمت های سرسام آور و خیالی به فروش می رسد؟! آن هم هر کالائی که مهر خارجی دارد هر چند ساخت کشورهای عقب مانده تر از ایران باشد. اسف بارتر این که هم اکنون در بازار کالاهای ساخت عراق فراوان است و به قیمت های بالائی عرضه می شود. چگونه و از چه راهی این کالاها وارد ایران می شود؟ و چرا هیچ محدودیتی برای جنس قاچاق نیست؟ آیا این قاچاقچیان گذشته از ضرر اقتصادی به اعتبار و پرستیژ این ملت لطمه نمی زنند که از کشور دشمن کالا وارد بازار می سازند؟ و از این عجیب تر این که تولیدگران ما به قدر غیورند که هیچ چیز در آنها تاثیر نمی گذارد! هیچ می دانند که این خود یک نوع جنگ است که دشمن مرغوبیت و فراوانی کالای تولیدی خود در زمان جنگ را به رخ ما می کشد و اصلا حماسه ای در ما بر نمی انگیزد انواع کالاهای بهداشتی و غیره که به طور چشم گیری در سراسر کشور پخش و توزیع می شود که اگر دوران جنگ نبود می گفتیم حتما دولت این را به طور رسمی وارد کشور ساخته است. جدا مایه تاسف است آیا اگر یک نفر کالای ایران را در عراق عرضه کند می تواند از چنگال رژیم، جان سالم به در برد. جای این سوال باقی می ماند که دلیل این عقب ماندگی چیست؟ کمبود مواد اولیه؟ عقب ماندگی فکری؟ نبودن لیاقت و ذوق؟ بدون شک هیچ یک از اینها نیست به نظر می رسد تنها یک چیز عامل نامرغوبی کالای تولیدی ما است و آن پائین بودن سطح فرهنگ. و بالا بودن سطح حرص و طمع. بسیاری از تولیدگران ما تنها پیش پای خود را می بینند و چنین فکر می کنند که اگر یک ذره از مواد به کار رفته در کالا را بکاهند این مقدار پول در مجموع به صرفه شرکت خواهد بود. خواه در اصل محصول باشد یا در بسته بندی و مانند آن. و اما این که این کمبود چه تاثیری در اعتبار شرکت و از آن بالاتر در اعتبار کشور دارد اصلا مورد توجه نیست. اینجا نقش دولت و رهبران جامعه در بیدار کردن و راهنمائی آنان روشن می شود. بلکه باید با طرح برنامه های وسیع جلوی تولید این گونه افراد به کلی گرفته شود. و السلام علی من اتبع الهدیٰ
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 77 |