تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,753 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,965 |
زینب (ع) الگوی ایمان و اسقامت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 49، دی 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
زینب (ع) الگوی ایمان و اسقامت قلم از نوشتن و زبان از گفتار باز می ماند که چه نویسد و چه گوید دربارۀ شخصیتی که جاودانه ترین قهرمانی را در تاریخ به ثبت رسانده است . کسی که در دامان برترین و والاترین زنان روزگار تربیت یافته و در تبار نبوت و ولایت ، از سر چشمۀ علم و ایمان و فضیلت و عصمت سیراب شده است . راستی فرهنگ انسانی با آن همه واژه ها و مرادفات توان آن را ندارد که بستاید. این قهرمان بانویی که در سایۀ جد بزرگوارش نبی اکرم «ص» و پدر والا مقامش علی «ع» و در دامان مادر مهربانش فاطمه «س» و در کنار برادرانش دو نور چشم پیامبر و سروران اهل بهشت ، پرورش یافت و از این خاندان عظیم تمام فضائل و کمالات انسانی را به ارث برد : ایمان در قلب ، استقامت در عمل ، ژرفایی در بینش ، پایداری در تلاش ، استواری در گام ، شجاعت در برابر دشمنان ، خشوع در برابر الله ، بردباری و صبر در برابر مشکلات توان فرساو و.. نخستین دوران زندگی حضرت زینب در سال ششم هجری متولد شد و دروس اولیۀ زندگی را در آغوش مادرش حضرت زهرا «س» فراگرفت . و همگام با پدر و مادر، محنت ها و مصیبت ها و رنج ها و ناگواریهای پس از پیامبر «ص» را با چشمش دید و تلخی آن را در ذائقه اش چشید و با دست مقدسش لمس کرد . و پس از شهادت مادر و پدر ، نوبت به دوران بس تلخ و ناگواری دیگر رسید که معاویه با مکر و دغلبازی و فریب ، زمام و حکومت را غاصبانه بدست گرفت و امام حسن «ع» را خانه نشین کرد . زینب کبری همچنان مسائل مسلمین را با خردی مستحکم و اندیشه ای شگرف تحت نظر داشت و از هر حادثه ای درس استقامت فرا می گرفت . تا اینکه برادرش امام حسن «ع» نیز با توطئه معاویه به شهادت رسید . این بار ، حسین «ع» امامت مسلمین را به عهده گرفت و شیوۀ برادر را دنبال کرد تا آنگاه که معاویه به هلاکت رسید و پلید ترین چهرۀ تاریخ (یزید ) زمام امور مسلمین را بدست گرفت . امام حسین «ع» بی درنگ برای جهاد در راه حق و مبارزه با ظلم ، قیام کرد و گر چه در این قیام ، یاران اندکی داشت ولی یاوری چون خواهرش زینب با او بود که در تمام مراحل ، لحظه ای از نصرت حسین «ع» دست بر نداشت و پس از شهادت برادر ، سنگین ترین مسئولیت را به دوش کشید که صد چندان بار از مسئولیت نگهداری و پرستاری زنان داغدیده و کودکان یتیم سنگین تر ودشوارتر بود ولی زینب همچون کوهی استوار و با بیان گویایش راه برادر را ادامه داد . زینب «ع» در کوفه امام حسین «ع» امانت بزرگ پیگیری راهش را به
زینب واگذار کرد و زینب به قدری خوب ، کار خود را دنبال کرد که دنیادر برابر آن
همه عظمت و پایداری چاره ای جز تعظیم ندارد . أتَعجبونَ لَواَمْطرَت دَماً ! ألاساءَما سَوَّلَت لَکُم انفُسَکُم ان سَخِطَ اللهُ عَلیکُم و فی العَذابِ أنتُم خالدون . أتدروُن أیَّ کَبدٍ فریتُم وأیّ دم سَفَکتُم ؟ و أیّ کَریمه أبرزَتُم ؟ لَقَد جئتُم شَیئا إداً تکادُ السّموات یَتَفطّرن مِنهُ و تنشقُّ الارضُ و تخرُْ الجِبالُ هَدّا ». هان،
ای مردم کوفه ! ای اهل نیرنگ و
فریب ! گریه می کنید ؟! ای کاش هیچ گاه اشک چشمهایتان تمام نشود و هیچگاه ناله
هایتان خاموش نگردد . همانا مثل شما مثل زنی است که رشتۀ خویش را پس از خوب بافتن
، پنبه نماید، شما سوگند های خود را دست آویز فساد ، در میان خویش قرار دادید . پیام رسان خون حسین «ع» سخنان دختر امیرالمؤ منین (ع) همچو صاعقه ای بر سر مردم کوفه فرو آمد . کی باور می کرد یک زن با آن همه مصیبت ها و بلا ها و رنج ها و ناراحتی بتواند این چنین محکم ، استوار وبا شهامت و شجاعتی که تنها در پدرش سراغ دارند ، خطبه بخواند و با چند جملۀ فصیح و بلیغ در و دیوار کوفه را به لرزه در آورد ، این پیام رسان خون حسین «ع» است که با پذیرفتن چنین مسئولیت سترگی ، گام در میدان مبارزه با طاغوت گذاشته و نه تنها یزید و دستگاه او را رسوا می کند که تمام کناره نشینان و آسایش خواهان و انزوا طلبان و خفتگان را نیز سخت ملامت و توبیخ می کند و مشعل مبارزه را که می رفت با کشته شدن ابی عبدالله «ع» به خاموشی گراید ، دگر بار روشن و شعله ورتر می سازد و آنچه حسین «ع» می خواست با نثار خون خود به مردم بفهماند ، خیلی سریع تر زینب به گوش مردم می رساند . لازم به تذکر است که نهضت امام حسین «ع» بی گمان به خاموشی نمی گرائید و دیر یا زود مردم را متنبه و دستگاه حاکم را رسوا می ساخت ولی زینب ، کاری را که در مدت زمانی طولانی باید انجام پذیرد ، طی چند لحظه عملی ساخت و قطعاً اگر این اقدام شجاعانه و بی باکانۀ حضرت زینب نبود ، لااقل مردم کوفه تا مدتی همچنان به خاموشی و خواب فرو رفته بودند و عمال بنی امیه تا اندازه ای در کارشان موفق می شدند ولی زینب «ع» خواب آنان را بر آشفت و زندگیشان را دگرگون ساخت و نظام ستم را در هم فرو ریخت و نتیجه همین قیام زینب بود که حرکتهای گوناگونی در کوفه پیدا شد ، من جمله حرکت توابین که برای خونخواهی امام حسین برپا شد و حرکتهای بسیار دیگر . زینب در کاخ ستم حضرت زینب نه تنها با مردم کوفه سخن گفت و آنان را بر آن کار زشتی که مرتکب شده بودند ملامت و عتاب کرد که در دارالاماره ابن زیاد نیز چنان پر خاشگرانه و نیرو مندانه ایستاد و سخن گفت و آن را پلید را که سر مست از پیروزی ! بود ، حقیر و کوچک شمرد که توان سخن گفتن را ازاو گرفت . اینجا دار الاماره ،کاخ ظلم و ستم و مجلس ابن
زیاد است ؛ ابن زیاد کسی است که در جنایت و ستم ، همتائی ندارد ، او امروز
بزرگترین و هولناک ترین جنایتهای تاریخ را مرتکب شده است . و در طرف دیگر ، زنی
است اسیر ، داغدیده ، برادران و فرزندان و جوانان ، و یاران خود را در فجیع ترین
حادثه از دست داده ، و اکنون باعده ای از زنان و کودکان یتیم ، به حال اسارت ، در
کاخ ابن زیاد وارد شده است . از چنین زنی
چه انتظار می رود ؟ بی گمان اگر یلان روزگار به جای او بودند ، توان سخن گفتن هم
نداشتند چه رسد به آنکه آنچنان با ابهت و جلال و مناعت طبع و شجاعت و شهامتی
همانند علی «ع» ابن زیاد را به باد استهزا بگیرد و او را تحقیر کند و با سر بلندی
از حق و عدل دفاع کند و باطل و اهل باطل را مفتضح سازد . حمد و سپاس خدای را که ما را به وسیلۀ پیامبرش گرامی داشت و از هر رجس و پلیدی و آلودگی ، پاک و مبرا ساخت . و همانا شخص تبهکار رسوا می شود و بد کار دروغ می گوید و او غیر از ما است . مادرت به عزایت بنشیند ای فرزند مرجانه ! عبید الله در حالی که از خشم ، رگ های گردنش
پر از خون شده بود ، با مسخره می گفت : چگونه دیدی کار خدا را دربارۀ برادرت و
خاندانت ؟ «مارَأیْتُ اِلاجَمیلاً . اُولئِکَ قومٌ کَتَبَ اللهُ عَلیهِم القَتلَ فَبَرَزوا اِلی مَضاجِعِهم و سَیَجمَعُ اللهُ بَینَک و بَینَهُم فَتخْتَصِمون عِندَه فَانظُر لِمَن الفَلَجُ یا ابنَ مَرجانَه » هرچه دیدم (چون در راه خدا بود ) زیبائی و خیر بوده است .آنان گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از این روی به قتلگاه خویش- مردانه – شتافتند و زود است که خداوند تو آنها را در یکجا جمع کند و در پیشگاه او محاکمه شوید تا معلوم شود حق با کیست ای پسر مرجانه ! راستی چقدر زینب بزرگ است ! در برابر آن همه مصیبت های ناگوار ، بجای اینکه اظهار مظلومیّت کند و از جور زمانه گله و شکایت نماید ، می فرماید ، چیزی جز زیبائی ندیدم ، یعنی هر چه از او می رسد نیکوست . او حتّی در آن لحظه ای که با جسد بی سر برادرش در قتلگاه مواجه شد ، به خدایش عرضه داشت : بارالها ! این قربانی را از ما قبول فرما ! چنین روح بلندی قطعاً در برابر دشمن کوچکترین ضعف از خود نشان نمی دهد . مورخان می نویسند : وقتی گفتگوی زینب با عبیدالله تمام شد ، بقدری آن سرکش ستم پیشه خجالت زده شد که دیگر جوابی نگفت و سر بزیر افکند . زینب چنین شخصیتی با عظمتی است که براستی قهرمان جاودانه تاریخ اسلام است و هر چه در باره عظمت و بزرگواری او بنویسند کم است ولی افسوس که جامعۀ ما هنوز نتوانسته این همه عظمت را درک کند و پی به چنین شخصیت استثنائی ببرد ، البته هیچ کس نمی تواند ادعا کند که زینب را می تواند خوب معرّفی کند ، زینب را علی و حسین «ع» می شناسند زینب را آن کسی می شناسد که مسئولیت حمل امانت سنگین الهی را به او واگذار می کند مطمئن است . زینب در حال اسارت نیز لحظه ای از ادامۀ راه حسین غافل نمی ماند و تا جان به تن دارد از آرمان برادر دفاع می کند و در این راه ، اسارت ، شکنجه ، اهانت و حتی تبعید از وطن نیز تحمل می نماید . آری! بهتر است مبلغان و خطیبان ما به جای آن همه ضعف و عجز! شمه ای از عظمت زینب بگویند . درست است که زینب مظلوم بود و در تمام مراحل زندگی با ناگواری ها و مصیبتهای تلخ روبروگردید ولی هیچگاه تن به ظلم نداده و در برابر ظالم اظهار عجز نکرد و برای خدا تمام آن مصیبتها را تحمل کرد ، گر چه بازگو کردن آن همه مصیبت و رنج، قلب محبان و شیعیان را تا قیام قیامت به درد می آورد و هرگز اشکهای دوستان اهل بیت خشک نمیشود تا اینکه انتقام خون شهیدان کربلا را از یزیدیان در هر عصر و زمانی بگیرند . انقلاب زینب در شام در هر صورت، زینب «ع» همراه با کاروان اسیران اهل بیت به شام رفت و در مجلس یزید نیز با همان عظمت و سربلندی ، ایستادگی کرد و با سخنان علی گونه اش ، چنان یزید را رسوا نمود که آن تاریکترین و خشن ترین چهرۀ روزگار را به گریه واداشت . گویا با گریه اش خواست بفهماند که توانائی پاسخ گفتن ندارد چرا که با زبان گویای علی «ع» که در زینب مجسّم شده ، مواجه است و او کوچکتر از آن است که عرض اندام کند هر چند از نظر ظاهری ، قدرت و حکومت با او است . برای اینکه به نمونه ای دیگر از شجاعت زینب اشاره کرده باشیم ، فرازهائی از خطبۀ غرّای آن حضرت را در مجلس یزید ترجمه می کنیم ، ولی هرگز حلاوت سخنان او را در ترجمه نخواهیم چشید و بجا است حتّی برای درک این سخنان بزرگ هم که شده برادران و خواهران عزیزد زبان عربی را یاد بگیرند و آنها یک بار دیگر این خطبه را با دقت بخوانند و سپس با خطبه های خدای سخن ، حضرت علی «ع» مقایسه کنند تابه بلاغت و فصاحت حضرت زینب پی ببرند . حضرت زینب پیش از آنکه به خطبه بپردازد خطاب به یزید کرده فرمود : افسوس که ناچار به گفتگو با تو هستم وگرنه من تو را کوچکتر و حقیر تر از این می بینم که با تو سخن گویم ... قسم به خدا که جز خدا از کسی نمی ترسم و جز به او نزد کسی شکایت نمی برم ... هر مکر و خدعه ای داری و به کارگیر و هر چه توانی با ما دشمنی نما ولی بدان ، بخدا سوگند نمی توانی یاد ما را محو کنی و ذکر اهل بیت را از بین ببری . آنگاه سخنانی کوتاه ردّ و بدل می شود و پس از اینکه تمام حاضرین با شگفتی و تعجّب ، این همه شجاعت را ملاحظه می کنند ، حضرت زینب خطبه اش را شروع می کند که اینک فرازهای کوتاهی از آن را نقل می کنیم : « ای یزید ! آیا پنداشتی که چون بر ما سخت گرفتی و اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ نمودی ، و ما را مانند اسیران به این طرف و آن طرف کشاندی ، اکنون ما در نزد خدا خوار گشته ایم ؟! ... بدان که اگر خدا به تو مهلتی داده است ، برای این است که می فرماید : « وَ لا یَحسَبنَّ الّذینَ کَفَرُوا انّما نُملِی لَهم خَیرٌ لانفُسِهُم ، انََََّما نُملی لَهُم لِیَزدادُو اأثماً وَلَهُم عذابُ مُهینُ » - کافران هرگز نپندارند که اگر به آنها مهلتی دادیم به سود آنان است ، چرا که ما به آنها مهلت می دهیم که بیشتر گناه کنند و از آن پس عذابی خوار کننده ، برایشان خواهد بود . آیا این از عدالت است ، ای فرزند آزاد شدگان ، که دختران و کنیزان خود را در پس پرده نگاهداری و دختران رسول خدا را مانند اسیران به هر سو بگردانی ؟! ... آیا باز آرزو می کنی که ای کاش پیرمردان ، که در بدر کشته شدند ، امروز را شاهد بودند ؟! بی آنکه خود را گنه کار بشماری و یا گناهت را سنگین بدانی ... ای یزید ! به خدا سوگند تو جز پوست خود نشکافتی و جز گوشت بدن خود قطع نکردی و خواه ناخواه بزودی به نزد رسول خدا «ص» باز خواهی گشت و اهل بیت و پاره های تنش را نزد او در حظیره القدس خواهی یافت . همان روز که خداوند پراگندگی آنان را به اجتماع مبدل گرداند .«ولا تحسبنّ الذین قتلوا فی سبیل الله أ مواتاً بل أحیاءٌ عند ربهم یرزقون » - هرگز نپندارید آنان که در راه خدا کشته شدند مرد گانند . بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می یابند . وبزودی تو آن کس که تو را به این مقام رساند و برگردن مؤمنین مسلّط کرد ، خواهید دانست کدام یک از ما بدکار تر و از نظر نیرو ، ضعیف تریم ؛ در آن روزی که داور خدا است و دشمنِ طرف مقابل تو جدّ ما است ، و اعضای بدنت علیه تو گواهی خواهند داد ... در آن هنگام که تو جز به اعمالی که از پیش فرستاده ای دسترسی نخواهی داشت ، به پسر مرجانه پناه می برد، در حالی که ناتوانی و پریشانی خود و همکاران و یارانت را در برابر میزان عدل الهی خواهی دید ، در می یابی که بهترین توشه ای که برای خویشتن اندوخته ای ، کشتن ذرّیّۀ محمّد «ص» می باشد!!» یزید از شنیدن این سخنان که چون نیزه ای بر تنش وارد شد ه بود ، از وحشت و تأثر ، بر خود می لرزید و توانائی پاسخ گفتن نداشت ، ناچار روی را از زینب بگردانید . و پس از چندی که حضرت سجاد «ع» نیز سخنانی به او فرمود ، شروع کرد به ناسزا و لعنت بر ابن مرجانه فرستادن ، تا اینکه شاید خود را از آن مهلکه نجات دهد ! و از آن پس دستور داد اهل بیت را با کمال احترام ! به مدینه برگردانند . این بود بخشی از زندگی سراسر افتخار و عظمت زینب«س» باشد که دختران و زنان ما از زندگانی آن حضرت توشه ای برگیرند و در سرّاءو ضرّاء، سختی و خوشی ها خدای را سپاس گویندو در حالی که بر مصیبت های زندگانی صبر و تحمّل می کنند ، زینب وار ،پیام رسان پیام شهیدان راه خدا باشند . ونه تنها در عمل در نامگذاری نیز از این نام مقدس استفاده کرده و دختران خود را زینب بنامند به این آرزو که خوی زینب گیرند و شجاعت و شهامت را به ارث ببرند تا هم نامشان و هم کردارشان جاودانه بماند . و این سخن که در بین برخی مردم عوام و نادان رایج است که اگر نام زینب را برای فرزندان خود بگذارند ، ستم کش و بیچاره می شوند ، نه تنها سخن بی اساس و دروغی است که قطعاً از شایعه های دشمنان اهل بیت است و هدفی جز مبارزه با این خاندان بویژه این نام مقدس ندارند .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 115 |