
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,195 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,531 |
استدراج و کید و مکر الهی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1364، شماره 49، دی 1364 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
استدراج و کید و مکر الهی آیت الله محمدی گیلانی « قرآن و سنن الهی در اجتماع بشر » *معنای جبر روانی و استظهار آن از قرآن *مکر
الله و ترتیب آن برجبر روانی و حیلوله * عدم جواز اسناد عناوین قبیحه به خداوند
متعال * برای پدیده ها و افعال دو جهت است
* معنای قضاء عدل ، ومقتضی مذموم * خداوند متعال محمود مطلق است * جامعترین آیه در
سنت استدراج * ابتلاء جهان نو ، به سنت مکرالله بیش از چهل سال . در مقاله پیش به تفسیر گذشت : دومین درجه از سنت دیر پای استدراج ، جدایی بین عقل و احساسات انسان و به تعبیر قرآن : حیلوله بین انسان وقلبش بوده است، که می توان از آن به« جبر روانی» نام برد ، و مقصود ما از اطلاق جبر روانی بر این درجه ، این نیست که آدمی در سراشیبی سقوط هنگامی که به این مرحله می رسد ، مجبور و مسلوب الاختیار می شود بلکه مقصودمان این است که در اثر پیروی متکرر و دائم از هوای نفسانی وکام جوئی های شیطانی ، ملکات رذیله در وی مستحکم گشته و خود جای گیر ستاد فرماندهی بر اراده ا ش می گردد. دراین صورت ، ندای وجدان و آوای نفس لوامه خاموش می شود ، و بدیهیست نفس با چنین حرکاتی ، جزاماره به سو ، و فرمانده به پلیدی و زشتی نخواهد ، و طبعاً ارادۀ منبعث از این نوع ملکات ، همه گون و متشکل با خود آنهاست . و به این معنا به جبر روانی در ایه کریمه اشارات دارد .«کُلُّ یَعمَل عَلی شاکِلَتِه »هر کس بر طریق ملکه و خلق شکل گرفته اش عمل می کند. و گوئی شکوفه های این شجره زقوم همان رؤس شیاطین است که بر ابعاد گمراهی و حیرانی می افزاید و این سنت در فرد و جامعه به تناسب هر یک جاری است . و بالاخره ،درجۀ نهایی سنت استدراج و به عبارتی انحداد تدریجی و آرام آرام بحضیض شقاوت ، کید و مکر الهی ایست که مترد بر حیلولۀ سابغ التعریف ، به گونه ای ترتب لازم بر ملزوم می باشد چنانچه آیات 182 و 183 از سوره ی مبارکۀ اعراف بر این مطلب دلالت دارد « tûïÏ%©!$#ur (#qç/¤x. $uZÏG»t$t«Î/ Nßgã_ÍôtGó¡t^y ô`ÏiB ß]øym w tbqßJn=ôèt ÇÊÑËÈ Í?øBé&ur öNßgs9 4 cÎ) Ïøx. îûüÏGtB ÇÊÑÌÈ » مبته آنان که آیات مارا تکذیب می کنند از اجابت ندای حق اعراض خصمانه دارند ، با تحریک آرام آرام و بدون شتاب ، حضیض شقاوت ، سرازیرشان می کنیم به گونه ای که درک نمی کنند ، ودر فراخنای مهلتشان قرار می دهیم . حقا کید و نیرنگ ما محکم شدید است. نظری باریک در این آیات خصوصاً در مفهوم «املاء » که به معنا ی امداد به نعمتهای توأمان با فرصت است ، روشن می کند که جامعه مبتلا باستدراج ، جامعه ایست که ندای وجدان و آوای نفس لوامه در او خاموش گردیده ، و خصمانه به مقابله با آیات حق بر خواسته است ، چون تازیانه اخذ به باساء و ضراء برای تنبیه وی سودی نداشته ، خداوند متعال او را در پهنای امداد به نعمتهای گوناگون ، توأمان با فرصت و مهلت ، قرار داده است، ولی این امدادو امهال به ظاهر احسان ، واقعاً خذلانی است . که حتی استعداد هر گونه غفرانی را از آنان سلب می کند ، و الزاماً از رحمت نامتناهی ارحم الراحمین محروم می شوند ، زیرا که قابلیت و پذیرش فیض و عطاء الهی را بصورت رحمت و مغفرت از کف داده اند ، وگرنه آنچه از جانب خداوند متعال افاضه می شود ، رحمت و عطاء و وجود است .« وَما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوْراً » و هیچگاه در عطاء پروردگار ، امساک و ممنوعیتی راه ندارد . و این انسان تیره درون است که عطایای منزه و پاکیزه الهی را به سوء اختیارش ، در شکل های گوناگون معاصی ، آلوده و تیره می سازد و گلیم بخت خویش را با دست و دست آورده اش ، آن چنان سیاه می بافد که به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد ، و همین است معنای آیۀ 54 شورۀ مبارکه آل عمران «(#rãx6tBur tx6tBur ª!$# ( ª!$#ur çöyz tûïÌÅ3»yJø9$# ÇÎÍÈ ». طاغیان تیره درون ، برای خاموشی نور خدا ، دستجمعی مکرو نیرنگ زدند .و همراه مکر آنان ، خداوند مکر زد و خداوند . بهترین مکر کنندگان است . توضیح آنکه : مکر چنانکه در مفردات راغب آمده :« صرف الغیر عما یقصده بحیله» منصرف کردن کسی را از مقصدش با حیله و فریب بنحوی که درک نمی کند ، حقیقت مکر همین است ، النهایه مصداق این حقیقت چنانچه بقصد اضرار و سوءنیت ، ایجاد شود ، مکر سیّیء و کید مذموم است که در قرآن به همین وصف آمده :« #Y$t6õ3ÏFó$# Îû ÇÚöF{$# tõ3tBur ÃØÄh¡¡9$# 4 wur ß,Ïts ãõ3yJø9$# à×Äh¡¡9$# wÎ) ¾Ï&Î#÷dr'Î/ 4 ö@ygsù crãÝàZt wÎ) |M¨Yß tûüÏ9¨rF{$# 4 `n=sù yÅgrB ÏM¨YÝ¡Ï9 «!$# WxÏö7s? ( `s9ur yÅgrB ÏM¨YÝ¡Ï9 «!$# ¸xÈqøtrB ÇÍÌÈ »فاطر 43 یعنی دود مکر پلید و زشت به چشم مکر کننده می رود . و اگر ایجاد آن به قصد اضرار و سوء سریرت نباشد ، بلکه در اصل و ریشه ،از رحمت و عنایت ، نشأت گرفته باشد ،چنان مکری ، نیکو و محمود است ، و ایجاد کننده اش از بهترین مکر کنندگان است . چنانکه انتساب این فعل بخداوند متعال از این قسم است زیرا از خداوند منان که جمیل علی الاطلاق است ، جز خیر و عطاء افاضه نمی شود این تیره اندرونها و طاغیانند که به طور نا خودآگاه و جبر روانی و بد اختیاری ، در طریق شقاوت ، آن عطایای پاک را مصرف می کنند و از مقصد حقیقی و سعادت واقعی محروم می شوند . پس چون ره آورد و توشۀ این تیره روزی و بدبختی ، عطاء و فیض خداوند است ، آن ذات مقدس ، ماکر است ، اما مکرش نیکو و خود در این مکاری ، محمود و ستوده می باشد ، چه همانگونه که گفتیم ، عطاء و عنایتش که توشه بدبختی طاغی است ، فی نفسه ، پاک ومنزه ، ووعین خیر و رحمت است ، و حضرتش خیر الماکرین است ، و این مطلب یک قاعدۀ کلی است که همه مخلوقات از نظر انتساب به خالق عز و جل نیکو و جمیلند :« الذی احسن کل شیء خلقه » . سجده آیه 7و من جمله افعال آدمی است که مایۀ اصیل آنها فیض خداوند است که فی نفسه نیکو و جمیل است ولی از نظر انتساب بعبد ممکن است رنگ معصیت بخود بگیرد و مذموم شود که تفصیل این بحث دقیق را باید از محلش توقع داشت . علی ای حال ، انتساب عناوین قبیحه بخداوند متعال ، جائز نیست و اِسناداضلال و ختم و مکر و نظائر اینها بخداوند متعال اِسناد حقیقی است با این ظابطه ای که بیان شد ، و بدین منوال است معنای قضاء عدل و قدر جمیل اگر چه مقتضی و مقدّر تجاوز و معصیت باشد ، و خداوند متعال در قضاء و تقدیرش مطلقاً محمود است ، چنانکه در دعاء کمیل باین اشارت فرمود : « فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَیَّ فی جَمِیْعِ ذلِکَ وَلا حُجَّهَ لی فیما جَری عَلَیَّ فیهِ قَضاؤُکَ». یعنی – پروردگارا ! در همه تجاوزاتم از مرز بندگی ، تو محمود و ستوده ای ، و بر تو در این قضاء جاریت بر من ، هیچ حجتی ندارم . جملۀ « فلک الحمد » شایان بلکه لازم دقت است چه همه محامد را از آنِ خداوند متعال دانسته حتی در آن قضاء الهی که مقضی آن تجاوز از مرز بندگی است ، ایضا حقتعالی ، محمود است ، پس خداوند عزو جل محمود است مطلقاً ، فیاله من کلام ما الطفه و احلاه ! و تأمل کن در کلام فرزندش در آغاز دعاء عرفه که « الولد سرّابیه » . « الحمدالله الذی لیس لقضائه دافع » ببین چگونه توصیف خداوند سبحان را به محمودیت مطلق ، مقدم داشته ، سپس به نفعی دافع قضاء پرداخته ، تا اعلام کند که باریتعالی در قضاء دفع ناپذیرش نیز محمود است ،زیرا او محمود مطلق است «فیاله من متکلم ما احسن ادبه » ! باری! مکر و کید ، منصرف ساختن کسی را از مقصودش با حیله و نیرنگ است و نتیجه آن ، زیانی است که عاید فریب خورده می شود که گاهی این عمل با سوء سریرت و قصد اضرار انجام می گیرد ، وگاهی نظام آفرینش و قانون مندیهای تخلف ناپذیر تکوین و ایجا جامعه طاغی را ، با امداد نعمت های پیاپی ، در فرصت ممتّدی ، مغرور می نماید که پایان آن شقاوت و خسران ابدی است و در آیات 42تا 45 از سورۀ مبارکه انعام ، سنت استدراج با همه در جات و مراحلش یک جا تبیین شده است : «ôs)s9ur !$uZù=yör& #n<Î) 5OtBé& `ÏiB y7Î=ö6s% Oßg»tRõs{r'sù Ïä!$yù't7ø9$$Î/ Ïä!#§Ø9$#ur öNßg¯=yès9 tbqãã§|ØtGt ÇÍËÈ Iwöqn=sù øÎ) Nèduä!%y` $uZßù't/ (#qãã§|Øs? `Å3»s9ur ôM|¡s% öNåkæ5qè=è% z`yur ÞOßgs9 ß`»sÜø¤±9$# $tB (#qçR$2 cqè=yJ÷èt ÇÍÌÈ $£Jn=sù (#qÝ¡nS $tB (#rãÅe2è ¾ÏmÎ/ $oYóstFsù óOÎgøn=tæ z>ºuqö/r& Èe@à2 >äó_x« #Ó¨Lym #sÎ) (#qãmÌsù !$yJÎ/ (#þqè?ré& Nßg»tRõs{r& ZptGøót/ #sÎ*sù Nèd tbqÝ¡Î=ö7B ÇÍÍÈ yìÏÜà)sù ãÎ/#y ÏQöqs)ø9$# tûïÏ%©!$# (#qßJn=sß 4 ßôJptø:$#ur ! Éb>u tûüÏHs>»yèø9$# ÇÍÎÈ » بسوی امت های پیش از تو پیامبران فرستادیم – آنان از جانب ندای حق سر پیچی کردند – ما آنها را به تازیانه بأساءو ضرّاء مأخوذشان داشتیم باشد تنبیه شوند و به ضراعت و رسم عبودیت برگردند – سوکمندانه – نزول شدائد برآنها مایه بیداری و باز گشتشان بخاکساری و رسم بندگی نشد بلکه بر قساوت و تیرگی درونیشان افزود و ابلیس خبیثدست آورد های تکنیکی و علمیشان را ، زیبا جلوه می داد و مغرورشان می ساخت ، پس چون این مایه های تنبیه و عبرت را بدست فراموشی سپردند ، درهای همه گونه نعمت ها و کام جوئیها و عشرتها ... به رویشان گشودیم تا آنکه شادی غرور انگیز سراپای و جودشان را فرا گرفت ، و استعداد و قابلیت رحمت و مغفرت را باختند ، ناگهان بکیفر کردارشان مأخوذشان کردیم در حالی که از رحمت و عنایت الهی نومید بودند ، و دنبالۀ ستمکاران قطع گردید و پروردگار جهانیان در همه افعال خود – منجمله انزال عذاب استیصال – محمود مطلق است . قُتِلَ الْاِنْسانُ ما اَکْفَرَهُ ! این طاغی خود فراموش ، می پندارد که با شناخت برخی از اسرار و قوانین عمومی یا خصوصی جهان طبیعت و بهرگیریهای ددمنشانه از آن ، می تواند مسیر هستی را که بسوی حق است ، تغییر دهد ، و در جهت باطل و هوای نفسانی به جریان اندازد این مرگ دیدۀ کافر کیش ، می انگارد که با تبیین علل مادی پدیده ها از قبیل باران و برف و باد و بیماریها و علاج آنها ، وسیطره بر فضا و اعماق دریا ، و چیرگی بر نیروی هسته ای ، و اختراع مغز الکترونیکی کامپیوتر و نظائر اینها بی نیاز از حضرت مسبب الاسباب است ! و نمی فهمند که پروردگار متعال در عرض این علل نیست ، بلکه او تبارک و تعالی در طول این علل و آفریننده و قیّوم آنها است ، و دانش و دانشمند و موضوع دانشها، کلا از مواهب حضرت او است . جهان نو، بیش از چهل سال است که به سنت مکر الله مبتلا گردیده و ابواب همه گونه نعمت ها به سویشان گشوده گشته است ، جنگ دوم جهانی که تازیانه تادیب و تنبیه بوده ، نه فقط بلا اثر ماند بلکه بر تیره درونی و قساوت گردانندگان جهان نو ، افزود، در این جنگ تا آنجائی که آمار نشان میدهد : چهار صد میلیارد گلوله منفجر شد و هفده میلیون به خاک افتاد و سی و پنج میلیون نفر تلفات داد و ببیست میلیون لیتر خون ریخته شد و دوازده میلیون زن دچار سقط جنین شدند ، متجاوز از پانزده هزار مراکز علمی و هشت هزار لابراتوار ویران گردید ، وویرانی شهر ها و آبادیها الی ماشاء الله ببار آورد . دریغا که همه اینها بر غفلت و غرور، افزود و موضوع مکر الله الهی پدید آمد و درهای علوم بسرعت برویشان متوالیاً گشوده شده و میشود . وبه موازات این گشایش ، درهای نگرانی ها دو چندان افتتاح شده و می شود : نگرانی از بی اعتنائی بقوانین بین المللی ، نگرانی از برتری تسلیحات دیگران ، نگرانی از انفجار بمبهای جهان سوز بدست دیوانه های زمامدارو بازگشت بعصر حجر ، نگرانی از عقب ماندگی در مسابقه تسلیحاتی ، نگرانی از کنفرانس های بیحاصل برای حل مسئله تسلیحات ، نگرانی عدول از نظامات و معاهدات . مگر در سال 1871 کنفرانس منع استعمال بالن هوائی در بروکسل تشکیل نشد ؟ مگر در سال 1917 انداختن گلوله های انفجاری و استعمال سم با اسلحه زهر آلود و حمله بنقاط غیر نظامی ممنوع نشد ؟ مگر ضمن 171 ماده با قبول آمریکا استعمال گاز های خفه کن منع نگردید ؟ مگر مگر مگر . . . دیدیم که تمام ابن عهود و مواثیق ! چگونه زیر پا نهاده شد و در موقع عمل کمترین بهائی بآنها داده نشد و جملگی دامی بود که دام گستران برای شکاری بیشتر گسترده بودند و می گسترانند !! متجاوز از سیصد سال پیش ، از افق مشرق تمدن انسانی ، خورشید علم و صنعت سرزده بود ، و دانشمندانی با توأمانی علم و عمل آغاز بتعویض قیافه زندگی و تسهیل معشیت انسانی نموده ، و چرخ اقتصادی مغرب زمین را به حرکت در آوردند و سرعت در پیش روی ، آن اندازه بود که بسیاری از کشورها از همگامی با آنها ناتوان بودند و به ناچار وابستگیهای متلازم با استثمارپدید آمد که منجر به جنگ اول و دوم جهانی شد و خداوند متعال با الطاف خفیه خویش با این تازیانه ها بآنان نواخت تا بیدار شوند و به جاده عبودیت و سعادت برگردند ولی بازتاب این تنبیه ، جسارت و تجری روز افزون بوده ، ودر این چهل و اندی سال بعد از جنگ دوم جهانی ، آنچنان خورشیدعلم اوج گرفت که از محدوده توصیف بیرون است و از نمونه های چشمگیرش یکی شکافتن قلب اتم است که از این ذرات ناچیز نیروهائی مانند بمب و هیدروژن ساختند ، ودر یا ها و کوهها را با آن به لرزه در آوردند ، و کشتی هائی همانند سلسله جبال و چرخهای سهمگین کارخانه های صنعتی را به گردش در آورده و مناطق گستردۀ ظلمانی و دیجور را چون روز منور می سازند ، و احیاناً همه اینها را بهمراه شهر های پر جمعیت با همۀ کارگاهها و منازل سر بفلک کشیده با خاک یکسان می کنند ، ونمونه دیگرش ، اختراع کامپیوتر است که انواع و اقسام داده ها را در یک چشم بر هم زدن در حافظه خویش پرورش داده و به پاسخ صحیح بدون هیچ خیانت و اشتباه ، مبادرت مینماید ، کامپیوتر است که چرخهای اقتصادی کارخانه ها و رفت وآمد هواپیما ها و زرّادخانه ها و بانک ها و ... را می چرخاند ، و خلاصه تکنیک و علم ، راه هایی برای آسایش بشر باز کرده که به کمک آن می توان اقیانوسها کشاورزی کرد ، وابر ها را مسخر و واردار به باریدن نمود و آب دریا را برای نوشیدن و کشت شیرین ساخت و رشد تصاعدی بیوشیمی و بیو لوژی در آینده به جائی برسد که با کامپیوتر به خلوتگاه مغز آدمی راه یابد ، چنانکه دیدیم از خاکدان سیاره زمین پا بر فرق کره ماه بر فلک برین نهادند ، و بدینگونه مکر الهی بصورت گشایش ابواب نعمتها روز افزونی دارد ، و مایۀ غرور و خود فراموشی گردیده و عربده مستانۀ: « انما اوتیته علی علم » غرور بعلم و صنعت و سبب تام دانستن تکنیک و دانش را بی پروا سرداده است و نمی فهمد و نمی تواند هم بفهمد که :« بل هی فتنه» این گشایش درهای علوم ، خود فتنه و مکری است ناشی از قانونمندیهای آفرینش و سنن الهی ، و ممکن است که صدها سال این امداد همراه با امهال به درازا بکشد ، ولی سرانجام آن ، هلاکت و عذاب استیصال است . ابتلاء بغرور علم متکرراً مورد اخطار در قرآن شریف واقع شده از آن جمله در آیه 49 از سورۀ مبارکه زمر است :« اذا خوَّلناهُ نَعمَةً منّا ،قال انّما او تیتُه عَلی عِلمٍ ،بل هِی فِتنةٌ ولکِنّ اکثَرَهُم لایَعلَمُون» وقتی که انسان را از جانب خود متنعم به نعمت می کنیم ، به غرور علمی مبتلا می شود و می پندارد سبب مستقل برای نعمت ، علم است و می گوید تمام این تسلیهات زندگی را با علم خویش یافته ام بلکه این خود فتنه و مکر الله است ولی اکثر آنان نمی دانند . بلی ! این علم و صنعت ، بهشتی ساخته بظاهر سراسر آن مزین و آراسته ، اما باطن آن دوزخی است از آتش سوزان سلاح های اتمی و بیولوژی و شیمیائی ، آن یکی مغرور است که بمبی ساخته قدرت تخریبی آن ، معادل صد میلیون تن ماده تی ان تی است ، و آن دیگر عربده می کشد که بمب هسته ای دارم که پنج هزار بار قوی تر از بمبی است که آمریکا روی ناکازاکی و هیروشیما پرتاب کرد ، و سومی می گوید من بمب رستاخیز ساخته ام که آزمایش آن در کره زمین ممکن نیست زیرا دنیا را به رستاخیز مبدل می کند . و بنابراین نه فقط دنبالۀ ستمگران در معرض قطع است بلکه حیات جهانی در معرض قطع و نابودی است «وَمَکَرُوْا وَ مَکَرَالله ُ وَاللهُ خَیْرُ الْماکِرِیْنَ» صدق الله علی العظیم .
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 300 |