تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,369 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,311 |
یاران امامان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 52، فروردین 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
یاران امامان(4) مومن طاق سید محمد جواد مهری «چهار نفر محبوب ترین مردم اند نزد من از زندگان و مردگان برید عجلی، زراة بن اعین، محمد بن مسلم و اَحَول اینان از تمام مردم چه آنان که زنده اند و چه آنان که مرده اند محبوب تر هستند.»[1] این است مدال زرین افتخاری که ششمین پیشوای بزرگ شیعیان حضرت امام صادق (ع) به چهار نفر از یاران با وفا و مخلص خود هدیه داده است و تا قیام قیامت این مدال بر سینه این قهرمانان مکتب تشیّع می درخشد. امام معصوم که هرگز سخن به گزاف نگوید ابوجعفر احول محمد بن علی نعمان را به عنوان یکی از محبوب ترین چهره ها در نظر خویش معرفی می کند و او را همطراز با سه تن دیگر از قله های والای انیسانیت می شناسد و این بزرگترین مباهات برای او و شایسته ترین ستایش از اوست. و از این سخن بزرگ امام بر می اید که هیچ کس مانند این چهار نفر مقرب و نزدیک به آن حضرت نبوده است و هیچ مثل اینان مخلص و امانتدار این امانت سنگین نبوده است که حتی در سخت ترین و ناگوارترین شرایط زندگی دست از دامان اهل بیت علیهم السلام بر نداشته و دمی از خدمت به آرمان مقدس آنان بازنایستادند وبا نشر و پخش معارف انان دین خود را به اسلام و مسلمین ادا کرده و در ترویج مذهب هرگز کوتاهی و قصور نداشتند و از این روی سزاوار چنین مقامی شدند که حضرت آن ها را محبوب ترین مردگان و زندگان نزد خود بداند و از ان ها به عظمت یاد کند. مومن طاق کیست؟ ابوجعفر الاحول محمد بن علی بن نعمان بجّلی کوفی معروف به «مومن الطاق» یکی از بارزترین و برجسته ترین شخصیت های افتخار آفرین مکتب تشیع است که دوران زندگی خود را فداری آرمان والای امامان و پیشوای خود کرده است و با گفت و ها احتجاج ها و مناظره های خود از عقیده خود به خوبی دفاع کرده و در تمام بحث ها که با مخالفان داشته سربلند بیرون آمده چرا که تنها از قرآن و سنت سخن می گفته و با استدلال های عقلی و نقلی عقاید حقه خود را ابراز و اظهار می داشته است. ابوجعفر احول را دشمنان شیطان الطاق می نامیدند وقتی این خبر به هشام بن حکم، یار دلاور و صدّیق امام صادق (ع) رسید او را مومن الطاق نامید و پس از آن شیعیان او را به این لقب صدا می کردند طاق نام محله ای در کوفه است که ابوجعفر در آن جا مغازه صرّافی داشته و امرار معاش می کرده است. محمد بن نعمان در عین حال که در فقه و کلام و روایت متبحر شده است و در حاضر جوابی و بداهه گویی همتائی نداشته یکی از شاعران برجسته نیز به شمار می آید که مرزبانی در کتاب شعراء الحقیقه قصیده ای شیوا از او نقل کرده است.[2] جالب است بدانیم او حتی اشعار خود را نیز در خدمت آرمان امامان می سروده و هر چکامه و بیتی که از او در کتاب های نقل شده است از این محدوده تجاوز نمی کند گویا او با تمام وجود از پیشوایان مذهبی خود دفاع می کرده است و هر سرمایه معنوی و مادی که داشته در همین راه صرف کرده است. مرحوم محدث قمی در سفینه البحار داستانی از او نقل می کند که در خدمت امام صادق رسید و امام او را ناراحت دید از او پرسید که چه چیزی او را نگران کرده او برخی از سوال های که از وی شده بود و پاسخ ان ها را خوب نمی دانست از امام پرسید و امام پس از پاسخ دادن روش احتجاج و مناظره را نیز به او آموخت. ابن الندیم در فهرست خود در شرح حال مومن الطاق گوید: ابوجعفر محمد بن نعمان احول ساکن طاق
المحامل در کوفه بوده و دشمنان او را شیطان الطاق می نامیدند ولی خواص او را مومن
الطاق صدا می کردند و یارانش به او شاه الطاق می گفتند. ایشان از اصحاب و یاران
امام صادق مرزبانی درباره اش گوید: ابوجعفر محمد بن نعمان را به طاق نسبت می دهند زیرا در طاق المحامل کوفه به صرافی اشتغال داشته است. ابوجعفر در فصاحت و بلاغت و حاضر جوابی و بحث و گفت و گو درباره امامت همتائی نداشته است و هر جا احتجاج و مناظره ای داشته پیروزی و سرافرازی از آن وی بوده است. این قهرمان مکتب تشیع هم چنین دارای چند کتاب است که مرحوم ابن الندیم و شیخ طوسی (ره) آن ها را نقل کرده اند: 1. کتاب الامامه 2. کتاب المعرفه 3. کتاب الرد علی المعتزله فی امامه المفضول 4. کتاب فی امر طلحه و الزبیر 5. کتاب اثبات الوصیه 6. کتاب افعل لا تفعل مناظرات مومن طاق: مومن طاق – همانگونه که ذکر شد – یکی از برجسته ترین چهره های تاریخ درزمینه مناظره و بحث و گفتگو با دیگران است، و بقدری دراین فن تفوق و نبوغ دارد که مورخین تصریح بر برتری وی نموده اند. نویسندگان گوناگونی از شیعه و سنی این مناظره ها و احتجاج ها را در کتابهای خود نقل کرده اند که برای نمونه به چند مورد مختصر اشاره ای می کنیم: ابو مالک احمسی گوید: ضحاک شاری بر کوفه حکم می راند و خود را فرمانروای مسلمین می نامید ومردم مرا به سوی خویش دعوت می کرد . ضحاک از سران خوارج بود. روزی مومن طاق به دیدارش رفت . نزدیکان ضحاک از جا برخستند که او رابیرون کنند. مومن طاق گفت:رهگذری هستم، خواستم امیرتان راببینم او راگرفته نزد وی بردند . مومن طاق به او گفت:من دردین و عقیده خود آگاهی دارم و با آگاهی آمدم که دمی با شما باشم. ضحاک به یاورانش گفت: اگر این مرد با شما هماهی کند، خیلی مفید خودهد بو! آنگاه مومن طاق بر ضحاک وارد شد و گفت: چرا از علی بن ابی طالب برائت و بیزاری جستید و کشتن و کارزار با او را روا شمردید؟ ضحاک – چون که در دین خدا تحکیم کرده بود! مومن طاق – و هر که در دین خدا تحکیم کند، خونش را هدر دانسته و قتال با او را روا می دانید و از او بیزار می طلبید؟! _آری! - پس به من بگو ، دراین دین که آمده ام با تو مباحثه کنم تا درصورتی که برمن پیروز شوی و مرا مغلوب خود سازی ، به تو گرایش پیدا کنم ، اگر یکی از ما اشتباهی داشت، کی باید اورا به اشتباهش گوشزد سازد واگر مطلبی را درست بیان کرد، کی باید آن راتشخیص داده و برآن صحه بگذارد؟ ضحاک به یکی از یارانش اشاره کرد و گفت: این مرد دانشمندی است، ما او را حکم قرار می دهیم! -پس تو این شخص را در دینی که برای گفتگو باتو به اینجا آمده ام، حکم قرار می دهی ؟! آری ؟! آنگاه مومن طاق راو به اصحاب ضحاک کرده و گفت:هان ! دوست شما در دین خدا تحکیم کرد! دیگر خود دانید و او ! ناگهان اصحاب ضحاک میان خود اختلاف کردند "، و دراین بین مومن طاق سر افراز بیرون رفت. خطیب بغدادی از علمای اهل سنت درتار یخ بغداد گوید: ابو حنیفه، شیطان الطاق (مومن الطاق ) رامتهم به رجعت می کرد و مومن الطاق هم او را به تناسخ ارواح. روزی ابو حنیفه به بازار رفت و در آنجا مومن الطاق را دید که لباسی برای فروش در دست دارد. به او گفت:تو که رجعت را می پذیری، پس این لباس را به من بفروش تا پس از مرگ، در رجعت و بازگشتم به دنیا، قیمت آن را به تو بدهم! مومن الطاق در پاسخی دندان شکن به او گفت:من این را به تو می فروشم به شرط اینکه کفیلی بیاوری که تضمین کند،روح تو درآن وقت، درکالبد یک میمون نرفته باشد!! او سرافکنده و خجل شد. خطیب بغدادی مناظره دیگری رانقل می کند که پس از درگذشت جعفربن محمد ( امام صادق) ونعمان بن ثابت به مومن الطاق گفت :امامت مرد ! او جواب دادک«اما امامک فمن المنظرین الی یوم الوقت المعلوم»:ولی امام تو تا روز معلومی که خداوند تعیین نموده زنده خواهد بود [4] در هر صورت نویسندگان ، مناظرات طولانی جالبی برای او نقل کرده اند که علامندان می توانند به کتابهای مفصل دراین زمینه رجوع کنند. مرحوم طبرسی «ره » در« احتجاج» خود نیز چندین صفحه به احتجاجهای ایشان اختصاص داده است.
مومن طاق پرواز می کند ابو خالد کابلی گوید: ابوجعفر مومن طاق را دیدم که در حرم پیامبر اکرم (ص) نشست و اهل مدینه گرد او جمع شده و از او می پرسند و او پاسخ آن ها رامی دهد و به قدری بر او ازدحام کرده بودند که هر کس می خواست به او نزدیک تر شود ناچار پیراهنش را می کشید و از این روی دکمه های لباسش کنده شده بود. من به او نزدیک شدم و گفتم : امام صادق (ع) ما را از سخن گفتن در (ملا عام) منع کرده. او گفت ایا به شما نیز فرموده است که مرا منع کنید؟ نه ولی به من فرمود که با کسی صحبت نکنم. پس برو و او را هر چه فرمان داده فرمان ببر و به دستور او عمل کن. کابلی گوید: من سخت ناراحت شدم و به خدمت امام صادق شرف یاب شده و داستان خود را با ابوجعفر احول به آن حضرت گزارش دادم و ان چه به او گفته بودم و او در پاسخ گفته بود برو و هر چه به تو دستور داده به همان عمل کن همه را به حرت عرض کردم. امام صادق (ع) لبخندی زد و فرمود ای باخالد صاحب طاق با مردم که سخن می گوید اگر هم شکست بخورد و بیفتد باز برخاسته و پرواز کرده و اگرپر تو را بزنند هرگز نمی توانی پرواز کنی! [5] یعنی او کسی است که به قدری بر سخنانش مسلط است و قدرت استدلال دارد که هرگز شکست نمی خورد و مغلوب نمی شود و لذا با مردم می تواند سخن بگوید و اظهار حق کند از این روی او باید به وظیفه اش عمل کند و اما تو (ابو خالد) چون نمی توانی مانند او استدلال کنی لذا نباید با آنان گفت و گو نمائی در هر صورت مومن طاق را نمی توان درچند خط معرفی کرد چرا که او یکی از زبدگان اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام است و او کسی است که زندگیش را وقف مکتب نمود پس ما درباره او چه بگوئیم در جایی که امام صادق آن قدر او را عزیز و گرامی می داشت که گاهی در محضر مبارکش برخی از مخالفان یا طبیعی مسلکان می امدند و از حضرت سوال هایی می نمودند حضرت برای این که منزلت و مقام شاگردان دانشمندش من جمله مومن طاق را به آنان معرفی کند آن ها را ارجاع به ایشان می داد مثلا از زراره و در زمینه خدا شناسی از هشام بن حکم در زمینه کلام از مومن طاق بپرسند و به این یاران با وفا مباهات می کرد و تا آن جا به آن ها اعتماد و اطمینان داشت که درباره شان آن سخن که در آغاز مقاله نقل شده فرمود که چهار نفر محبوب ترین مردم اند نزد من از زندگان و مردگان برید عجلی زرارة بن اعین محمد بن مسلم و احول مومن طاق. وهمین سخن آنان را بس است.
[1] . کمال الدین ج 1 ص 166 [2] . مرزبانی قصیده ای را از مومن طاق نقل می کند که برخی از بیات آن چنین است : یا من لقلب قد شفّه الوجع یکاد مما عناه ینصدع امسی کئیباً معذّبا کمداً نظل قیه الهموم تصطرع عن ذکر ال النبی اذا قهروا و اللون منی مع ذاک ملتمع قالت قریش منا الرسول فما للناس فی الملک دوننا طمع فان یکونوا فی القول قد صدقوا فقد اقّروا ببعض ما صنعوا لان آل الرسول دونهم اولی بها منهم اذا اجتمعوا و انهم بالکتاب اعلمهم و القرب منه و السبق قد جمعوا
[3] . فهرست ابن الندیم ص 250
[4] -تاریخ بغداد- ج 13 ص 409 [5] . کنی و الالقاب ج 2 ص 298 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 228 |