تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,344 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,293 |
سنتهای جاهلی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 53، اردیبهشت 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
انتقادها و پیشنهادها سنتهای جاهلی ازدواج تحمیلی «هرگز تسلیم ازدواج تحمیلی نشوید» ... جمله ای است که برای کسانی که بخش پاسخ به نامه های این مجله را می خوانندبسیار آشنا است. و چندین برابر آن در نامه های خصوصی تکرارشده است. و این امر گویای این واقعیت تلخ است که در جامعه متمدن و متدین ما نه تنها دختران که پسران نیز در زیر فشارخانواده مجبور به ازدواج با کسی می شوند که خواهان او نیستند وتمایلی به این ازدواج ندارند. و چه پیامد های زشت و ناراحت کننده ای به دنبال این گونه ازدواجها به وجود آمده که همه افرادخانواده و فامیل را ناراحت و یک زوج جوان را گرفتار کرده است. نحوۀ این تحمیلها متفاوت است. گاهی پدر یا مادر از روی خیر خواهی – بگمان خویش – با ازدواج فرزندشان با فرد دلخواه خودش مخالفت می کنند و اصرار بر مورد پسند خود دارند بدون این که فشاری بر او وارد آوردند ولی معمولا فرزندان بخصوص جوانان متدین که بیشتر مورد نظر ما هستند تحت تاثیر اعتقادمذهبی نیز جایز نمی باشد، تسلیم خواستۀ آنها شده و با اکراه وبدون تمایل جدی به ازدواجی در درون سرد و بی حس و در ظاهرگرم و با هیاهو تن در می دهند ولی دیری نمی پاید که اساس خانوادۀ نو بنیاد به دلیل سستی پایه ها متزلزل و از هم می پاشد.گاهی با انواع تهدیدها و تطمیعها، آنها را تا مدتی نگه می دارند، ظاهرخانواده محکم می شود، یک یا چند قرن فرزند به وجود می آید، پدر و مادر مطمئن می شوند که کار رو به راه است.ول درون خانواده سرد و بی احساس و همچنان متزلزل است.بهر حال اگر کار به جدائی نکشد زندگی راحت و خوشی ندارندو به همین دلیل در کارهای اجتماعی نیز پیشرفتی نخواهندداشت. معلمی که خود گرفتار چنین وضعی است در نامه اش نوشته است: گاهی در کلاس به فکر زندگی نابسامان خود می افتم و چناننگران آیندۀ خویش می شوم که اصلا توجهی به کلاس و آن چه درآن می گذرد ندارم. آیا با چنین وضعی من می توانم شاگردان خوب وممتازی را به جامعه تحویل دهم؟!. تسلیم ازدواج تحمیلی نشوید نصیحت ما به پدران و مادران این است که فرزند خویش را آزاد بگذارند و تنها به عنوان ارشاد و راهنمائی مصلحت او راگوشزد نمایند تا او خود مورد صحیح و مناسب را انتخاب کند. ونصیحت ما به جوانان عزیز این است که به صلاح اندیشی پدر ومادر اهمیت بدهند و خیر خواهی آنها را احترام بگذارند و در موردازدواج تنها به احساسات زودگذر و تخیلات و اوهام خویش اکتفا نکنند بلکه با تفکر و دور اندیشی، همه جهات را ملاحظه نمایند و پس از مشورت با اهل اطلاع تصمیم بگیرند؛ در عین حال اگر به فردی که مورد پسند پدر و مادر است تمایل ندارند به هیچ وجه تسلیم ازدواج تحمیلی نشوند و به هر نحو که ممکن است مقاومت کنند که مشکلات بعد از ازدواج قابل تحمل نیست. مصلحت اندیشی پدران باید توجه داشت که لازم است صلاح اندیشی پدر و مادر رامورد بررسی قرار داد گاهی دلیل آنها در تعیین آنها موردبخصوص دلیل قانع کننده ای است و همچنین در موردی که مخالفت می کنند. باید جوانان متوجه باشند که اصل را بر ردّ صلاح اندیشی آنها قرار ندهند آنها بهر حال خیر خواه فرزندان خودهستند. موارد زیادی در نامه ها مشاهده شده است که دختر یا پسرجوان تحت تاثیر بعضی احساسات خوب یا بد حاضر به ازدواج بافردی شده که هیچ تناسبی با او از نظر سن یا تحصیل یا هرجهت دیگر ندارد و از پدر یا مادر خویش شکایت می کند که مانع ازدواج او با چنین فردی هستند. و همیشه نصیحت ما در اینگونه موارد این است که به مصلحت اندیشی آنها احترام قائل شوید. مثلا دختر جوانی که سن او به هیجده سال هم نرسیده نوشته است مرد پنجاه ساله ای به او اظهار علاقه کرده است و اوبه دلایلی که جای ذکر آن نیست حاضر به ازدواج با او که چندین فرزند و نوه دارد شده است !! و پدر و مادر او مخالفند اکنون نظر ما را خواسته واضح است که ما در چنین موردی نظرپدر و مادر او را تایید می کنیم. موارد بیجا ولی از سوی دیگر بسیاری از پدران و مادران تنها مصلحت خویش یا مصلحت فامیل را در نظر می گیرند مثلا به این دلیل ازپسر خود می خواهند که با فلان دختر ازدواج کند که پسر آن خانواده نیز با دختر آنها ازدواج نماید. گوئی که نکاح شغارجاهلیت است!! یا در مواردی تنها به دلایل مادی فرزند خود رابه ازدواج با کسی که هیچ تناسب با او ندارد مجبور می کنند.نگارندۀ این سطور خود شاهد وضع فجیع زنی در دادگاه بودم که به دلیل روسپی گری دستگیر شده بود و او به رئیس دادگاه توضیح می داد که پدر و مادرم مرا در سن کودکی (شاید 12سالگی) به ازدواج با پیرمرد ثروتمندی مجبور کردند و من از او هرروز فرار می کردم تا بالاخره ناچار شد مرا طلاق داد و چون خانواده پس از طلاق به من روی خوش نشان ندادند و مرا سربار خویش می دیدند فرار کردم و ... !! و از این قبیل موارد اسفناک بسیار است. چرا چنین ازدواجهائی به ثبت می رسد؟! باز گردیم به اصل مطلب. گفتیم که تحمیل ازدواج گاهی تنها به وسیله امر و دستور پدر یا مادر است که فرزند، خود را شرعاً ملزم به اطلاعت می بیند گر چه او واقعا ملزم نیست. این گونه تحمیل در مورد دختران بسیار زیاد است بلکه طبق نامه های رسیده در اکثر روستاها و مناطق عشایر نشین به هیچ وجه رضایت دختر مورد توجه نیست و اصلا او هیچ اظهار نظر ندارد گوئیبرده ای است که فروخته می شود. بسیار جای تأسف است که این گونه ازدواجها به ثبت قانونی نیز می رسد و نکته اصلی انتقادما در همین جا است که چگونه روحانی چنین عقدی را اجرامی کند و چگونه دفتر دار آن را ثبت می نماید؟! و با این که خودمی دانند که طبق سنتهای غلط جاهلی، پدر و مادر ازدواج را برفرزندان خود تحمیل می کنند، چرا دقیقا تحقیق نمی نمایند؟!و گاهی پدران و مادران نه تنها نظر دختر و حتی گاهی پسر را اهمیت نمی دهند بلکه با صحنه سازی، آنها را در برابر عمل انجام شده قرار می دهند. بهتر است در این زمینه نامه یکی ازخوانندگان مجله را با حک و اصلاحی درج کنیم که نمونه ای ازخروار باشد: «این جانب ع. ق. اهل روستا ... و ساکن ... هست مهر ماه مجله پاسدار اسلام را مطالعه می کنم و مخصوصاقسمت پاسخ به نامه ها ... در صدد برآمدم تا من همداستان غم انگیز و تلخ زندگی خود را بیان کنم و شما رادر جریان بی عدالتی ها و جنایتهای بعضی مخلوقات خداوند متعال قرار دهم: از خدمت سربازی آمده بودم طبق معمول ابتدا سری به روستایمان زدم. غروب آفتاب در منزل عمویم نشسته بودم که ناگهان پدرم با عجله وارد شد (همه جا را گشته بود تامرا یافته بود) : برویم ... - چه شده است ... که با این عجله و این وقت غروب برویم. - عقد خواهرت ... است. زن عمویم گفت: نترس، برو. تعجب کردم. این که ترسی ندارد. خواستم از رفتن امتناع کنم ولی بالاخره بااصرار پدرم رفتم. خلاصه در آنجا پدر، مادر و خواهر دورمرا گرفتند و گفتند: حالا که می خواهند خواهرت را عقدکنند تو هم باید دختر آنها را عقد کنی. دنیا در چشمانم تیره و تار گشت، صورتم سرخ شد، مغزسرم سوت کشید و دیگر هیچ نفهمیدم و شروع به داد و فریاد کردم. مردها در یک اطاق و زنها در اطاق دیگرجمع شده بودند. همه می دانستند عقد من است ولی خودم نمی دانستم!!! هر چه پدر و مادر و خواهر و عمو اصرارکردند نتوانستند مرا راضی کنند. گفتند اگر تو عقد نکنی آنها نیز خواهرت را عقد نخواهند کرد. و من تنها به این دلیل که این امر بدون اطلاع من بوده گفتم من به هیچ وجه زن نمی خواهم. با همه اینها مراسم برقرار شد و یک نفر روحانی عقد را خواند (در اینجا نویسندۀ نامه سخنان تندی در مورد آن روحانی نوشته است که ما از درج آن خودداری می کنیم ولی نگاشتن اصل مطالب برای این است که نکته اصلی انتقاد ما همین جا است) انزجار من از آن روحانی برای این است که چرا او که صیغۀ عقد دو نفر را می خواند نباید از دختر و پسر بپرسد که راضی هستند یا نه؟. بهر حال این ازدواج علی رغم میل باطنی من صورت گرفت. چرا این جنایتکاران این کارها را می کنند کهحالا ما با گذشت چهار سال از ازدواج و یک فرزند دهماه به هیچ وجه حاضر به سازش نیستیم و من هر روز به بهانه های مختلف او را تحقیر می کنم و می زنم؟ مگر اوچه گناهی دارد؟ (!) چرا این جانیان با سرنوشت فرزندان خود بازی می کنند (دراینجا نیز نویسندۀ نامه که ظاهراًیک انسان بسیار حساس و عصبی است سخنان تند وزشتی در مورد پدر و مادر خویش گفته که ما به احترام مقام پدر و مادر از درج آنها خودداری می کنیم). چرا باید من تا آخر عمر بسوزم چرا باید یک دختر تاآخر عمر زجر بکشد؟ من نمی گویم او دختر خوبی نیست ولی چرا مرا به زورمجبور به این ازدواج کردند؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟ اگر اسلام این را می گوید من از اسلام خارج شده و کافر می شوم و هر چه حکم من باشد قبول دارم ...» و مسأله مهم همین است که ازدواج تحمیلی حتی اگر در موردمناسب باشد موجب این گونه عکس العمل تند و انزجار و تنفرمی شود. مناسب است بخشی از پاسخنامه خصوصی ما بطور خلاصه درج شود: « ما قبول داریم که به شما و آن دختر بیچاره ظلم شده است. و ما مکرر به جوانان عزیز تذکر داده ایم که به هر قیمتی شده تسلیم ازدواج تحمیلی نشوید که عاقبتش جدائی است و مورد شما بهترین نمونه است.با همه اینها شما باید بر احساسات خود غلبه نمائیدو عاقلانه با مسائل زندگی برخورد کنید. هر چند حق با شما است ولی پدر و مادر را نباید بخاطر اشتباه آنها این اندازه سرزنش کرد و نباید حق آنها را نادیده گرفت و نسبت به آن روحانی هر چند اشتباه کرده نباید تا این حد بدگوئی کنید شاید او را فریب داده اند ... مطمئن باشید اسلام با هیچ گونه ازدواج تحمیلی موافق نیست. گناه افراد را به گردن اسلام نگذارید ... صحیح است که از نظر روانی انسان ازهر چه که بر او تحمیل شود متنفر است حتی اگر به صلاح او باشد ولی شما بیش از حد حساسید قدری فکر کنید و عاقلانه تصمیم بگیرید. گذشته را نادیده بگیرید و فرض کنید که هم اکنون می خواهید ازدواج کنید؟ اگر او همسری مناسب است دست از لجبازی بردارید ...» برادری دیگر نوشته است: من دو سال است ازدواج کرده ام ولی به این ازدواج راضی نبوده و نیستم. من اصلاً خبر نداشتم. یک شب از سر کاربه خانه رفتم دیدم یک حاجی آقا و پدر و مادرم و عمو و زن عمویم و دختر عمویم نشسته اند و منتظر من هستند. و بدون مشورت با من دختر عمویم را برایم عقد کردند ...»این گونه پدران و مادران فرزندان خود را پس از بلوغ و رشدباز هم کودک و محتاج قیم می دانند. و برای او هیچ نقشی درتشکیل زندگی آیندۀ خویش قائل نیستند و اینها نتیجه جهل و نادانی در مسائل اجتماعی و مذهبی است که بر جامعه ما هنوز حکمفرما است. و از بدترین انواع ازدواج تحمیلی ازدواجهائی است که براساس سنتهای جاهلی و بدون در نظر گرفتن توافق و رضایت طرفین صورت می گیرد. و معمولاً این گونه ازدواجها بر دختران تحمیل می شود گر چه گاهی پسر نیز مال المصالحه این سنتهای غلط قرار گرفته است. نکاح شغار یکی از سنتهای جاهلی نکاح شغار است. در دوران جاهلیت که زن تنها ارزش یک کالا را داشت گاهی این کالامورد مبادله پایاپای قرار می گرفت به این ترتیب که مردی به دیگری می گفت: خواهرم یا دخترم را به تو می دهم که توخواهرت یا دخترت را بمن بدهی!! و با پذیرفتن او عقد خاتمه یافته هر کدام شوهر خواهر یا دختر دیگر می شدند بدون اینکه نامی از مهر برده شود یا توافق طرفین باشد. این نوع نکاح از نظرشرع اسلام ممنوع، باطل و حرام است. معلوم نیست چگونه این سنت غلط از جاهلیت عرب قبل از اسلام به جامعه ایران سرایت کرده است. از قرار مسموع هنوز این گونه ازدواجها صورت می گیرد که ازدو خانواده دو دختر مبادله می شوند. البته عقد شرعی خوانده می شود ولی در بسیاری از موارد مهری در میان نیست گویا هرکدام از آنها مهر دیگری قرار می گیرند! واضح است که براساس تفکر حاکم بر اکثر خانواده ها که مهر را حقی برای پدر ومادر می دانند باید چنین معامله تهاتری صحیح باشد ولی براساس حکم اسلام که مهر بطور کامل ملک زن است و پدر و مادرحق مطالبه کمترین چیزی را از داماد ندارند این گونه ازدواج صحیح نیست. گر چه ذکر مهر در عقد ازدواج لازم نیست ولی درصورتی که مهری ذکر نشود مهر المثل لازم است و اما ازدواجی که بر این اساس باشد که زنی مهر زن دیگر باشد باطل است.گاهی این رسم نامشروع قدری تعدیل می شود و مهر در عقد ذکر می شود که در این صورت اشکالی از این نظر نیست واصطلاحاً نکاح شغار گفته نمی شود ولی آن چه مهم است این است که به هیچ وجه رضایت طرفین ملاحظه نمی شود با فرض این که ولایتی در میان نیست و این گونه عقدها حداکثر فضولی است و نیاز به رضایت طرفین پس از عقد دارد ولی گاهی رضایت حاصل نمی شود بلکه تسلیم در مقابل زور و تحمیل است و اینجا است که این گونه ازدواجها با قطع نظر از مفاسدی که برآن مترتب است از نظر شرعی مشکل بلکه اکثراً باطل است.البته تردیدی که حاصل می شود به لحاظ وجود ولایت در بعضی از موارد و شبهه ولایت در بعضی موارد دیگر است. ازدواج اجباری به عنوان خونبها! یکی دیگر از سنتهای جاهلی که در بسیاری از جوامع عقب مانده هنوز هم باقی است ازدواج های اجباری بعنوان خونبها یابرای فرونشاندن آتش خونخواهی است. و این گونه ازدواج در جامعه ما بخصوص در میان عشایر بسیار فراوان است و این نیزناشی از همان تفکر نادرست است که زن را یک کالا به شمارآورده اند و بر این اساس بجای دیه، دختر یا خواهری از قاتل یابطور کلی از فامیل او به ازدواج پسر مقتول در می آید در حالی که رضایت آن دختر به هیچ وجه مورد توجه نیست و او اصلاً اختیاری از خود ندارد بلکه گاهی رضایت پسر نیز ملاحظه نمی شود.اینگونه ازدواج نیز همان اشکال فوق را دارد گر چه در صورت رضایت طرفین اشکالی ندارد و اگر موجب فرو نشاندن آتش فتنه باشد بسیار بجا است ولی از قرار مسموع اکثراً بدون رضایت طرفین و حداقل بدون رضایت دختر است گذشته از این که دربسیاری از موارد تأثیری در تسکین روحیه ولیّ دم ندارد. نامه ای بدین مضمون داشتیم که برادری نوشته بود: پدرش را کسی دردوران نوجوانی او کشته است و در عوض دختری را از خانوادۀ او بعقد وی در آورده اند ولی اکنون پس از گذشت سالها و داشتن چند فرزند و هم از همسر خود متنفر است و هم کینه در درونش می جوشد و نمی تواند ببیند که قاتل پدرش سالها پس از او زنده است و می خواهد انتقام بگیرد. مورد بحث ما در این مسأله تنها آن صورت است که ازدواج خونبهای بدون رضایت طرفین یا فقط دختر باشد که در بسیاری از موارد باطل و در برخی دیگر مشکل است بخصوص این که معمولاً در این گونه ازدواجها بر فرض وجود ولایت مصلحتی برای دختر نیست که مصحح اِعمال ولایت باشد. نصیحت ما نخست به پدران و مادران است که شرایط فرزندان خود را درک کنند و ازدواج را بر آنها تحمیل ننمایند وتنها نقش راهنمائی و صلاح اندیشی داشته باشند. آنها را دراختیار همسر خویش آزاد بگذارند در عین حال آن چه به مصلحت آنها است گوشزد کنند. و روی دیگر سخن به جوانان است که اولاً به صلاح اندیشی پدر و مادر احترام بگذارند ورضایت خاطر آنها را اهمیّت بدهند بخصوص در مورد دختران که رضایت پدر یا جد پدری در ازدواج آنها شرط شرعی است.و ثانیاً به هوسهای زود گذر و عشقهای خیابانی هیچ ارجی ننهند که آنها همه خواب و خیال است و چون با واقعیت های تلخ و شیرین زندگی مواجه شوند کاخ آمال و آرزوها فرو می ریزد وآن فرشته رحمت تبدیل به دیوی زشت سیرت و آن همای سعادت، جغد شوم می شود. و ما شواهد این دگرگونی را درلابلای نامه ها بسیار یافته ایم. ازدواج یک معامله زودگذر نیست بلکه پیوند یک عمر زندگی است و نباید تنها به ظواهر وصحبتهای طرفین اکتفا شود. دقت کنید و با اهل تجربه مشورت نمائید. و ثالثاً اگر هیچ تمایلی نداشتید تسلیم ازدواج تحمیلی نشوید و مقاومت کنید که مشکلات بعد از ازدواج بسیار سنگین است بخصوص با شرایطی که اکنون عرف و قانون برای ازدواج به وجود آورده اند که جدائی حتی در صورت عدم توافق اخلاقی نیز مشکل شده است. و اما انتقاد ما از دفتر داران و عقد کنندگان است که چرادقت کافی بعمل نمی آورند و بدون اطلاع قطعی از رضایت طرفین عقد شرعی می خوانند یا ثبت رسمی می کنند ؟! بدون شک اگر شورای عالی قضائی و مسئولین دادگاههای خانواده این همه رنجنامه های تأسف انگیز را مورد ملاحظه قرار دهند تصمیم قاطعتری در جلوگیری از برگزاری این گونه ازدواجها وثبت رسمی آنها خواهند گرفت. به امید آن روز که جامعه اسلامی ما بطور کامل احکام الهی و سنتهای رسول اکرم (ص) و ائمه هدی (ع) را پیشه خود کند و همه سنتهای جاهلی را از ریشه بکند. والسلام علی من اتبع الهدی
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |