تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,447 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,388 |
حج یا تواضع در پیشگاه خدا | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 56، مرداد 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
حج یا تواضع در پیشگاه خدا حجة الاسلام و المسلمین فلسفی بسم الله الرحمن الرحیم حج بیت الله الحرام از فرائض بزرگ اسلامی است. این عبادت از عوامل مؤثر در تقویت دین الهی و تشیید ارکان اسلام است. بعلاوه فوائد و ثمرات متعددی از نظر سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و دیگر جهات در بردارد. اولیاء گرامی اسلام ضمن سخنان خود راجع به آثار و فوائد حج و همچنین راجع به مزایا و خصوصیات بیت مطالبی را خاطر نشان ساختهاند. در این مختصر دو کلمه کوتاه از سخنان حضرت علی (ع)دربارهی حج و بیت، مورد بحث و بررسی قرار میگیرد و پیرامون هر یک توضیح کوتاهی داده میشود. کلمه اول راجع به حج «و فرض علیکم حج بیته الحرام... و جعله سبحانه علامةً لتواضعهم لعظمته و اذعانهم لعزته»[1]. خداوند حج بیت خود را بر شما واجب نمود و آنرا علامت تواضع و تذلل حجاج در مقابل عظمت خود و نشانه خضوع و اعتراف آنان به عز و بزرگی خویش قرار داد. یعنی کسیکه بمنظور اطاعت امر الهی به سفر حج میرود، مهیای اداء آن فریضه سنگین و پر زحمت میشود، در میقات محرم میگردد، و از آن پس بتمام دگرگونیها و تحولات مشکلی که در ایام حج مقرر گردیده تن میدهد و کلیه وظائف شرعی را بیکم و کاست بین خود و خداوند رعایت مینماید، نشان آنستکه این انسان با ایمان تسلیم اوامر الهی است، در مقابل حضرت باریتعالی متواضع و خاشع است، و عملا به عز و بزرگی ذات اقدس الهی اعتراف دارد. نه تنها حج بیت الله نشانه تواضع و فروتنی افراد با ایمان در پیشگاه الهی است بلکه انجام سایر عبادات نیز نشانه تواضع بندگان با ایمان در مقابل خداوند است. علی (ع)ضمن یکی از خطبهها درباره نماز و زکوة و روزه سخن گفته و فرموده است این عبادات به دست و پا و دیگر اعضاء بدن سکون میبخشد و از تجاوز طغیانشان باز میدارد. چشمها را خاشع، نفسهای سرکش را رام، و قلوب را از خود خواهی و بلند پروازی فرود میآورد سپس میفرماید: «و لما فی ذالک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعاً و التصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغراً و لحوق البطون بالمتون من الصیام تذللاً»[2]. چه در این عبادات نقاط ظریف صورتها به انگیزه تواضع روی خاک قرار میگیرد و اعضاء کریم بدن با حقارت و خشوع بزمین گذارده میشود و شکمها براثر تذلل در مقابل امر الهی برای روزهداری به پشت میچسبد، تواضع و خشوع انسانها در پیشگاه الهی نشانه عبودیت و بندگی آنان است و هر قدر اینحالت تواضع و تذلل زیادتر باشد ارزش بنده متواضع نزد باریتعالی بیشتر است. «عن ابیعبدالله (ع)قال: اوحی الله عزوجل الی موسی (ع)یا موسی تدری لم اصطفیتک بکلامی دون خلقی؟ قال یا رب و لم ذاک؟ قال فاوحی الله تبارک و تعالی الیه یا موسی اِنی قلبت عبادی ظهر البطن فلم اجد فیهم احداً اذلّ لی نفساً منک یا موسی انّک اذا صلیت وضعت خدیّک علی التراب»[3]. به حدیث امام صادق (ع)خداوند به موسی وحی فرمود ای موسی آیا میدانی از چه روی تو را برای سخنان خود گزیدهام نه دگرانرا؟ عرض کرد پروردگارا برای چه؟ وحی آمد ای موسی من بندگانم را زیرورو کردم در بین آنان احدی را نیافتم که عبودیت و تذللش نسبت به من بیش از تو باشد. ای موسی تو پس از اداء نماز از روی کمال تواضع و فروتنی صورت روی خاک میگذاری! تواضع در مقابل تکبر است. انسانهای با ایمان که خاضعانه خدا را عبادت میکنند و اوامر او را عملا بکار میبندند گروه متواضعند و روز جزاء به نسبت مراتب بندگی و تواضعشان از رحمت و نعمت الهی برخوردارند. کسانیکه از روی تکبر، بعبادت آفریدگار بزرگ تن نمیدهند و سر تعظیم در پیشگاهش فرود نمیآورند از گروه مستکبرینند و به صریح کتاب مجید در قیامت به جرم استکبار از عبادت و بندگی او در دوزخ بعذابی موهن و ذلت بار مجازات خواهند شد. «ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم داخرین»[4]. آنانکه بر اثر خود بزرگبینی و استکبار مرا عبادت نمیکنند و از بندگی من سرباز میزنند بزودی در جهنم با خواری و ذلت معذب خواهند شد. در روایات اسلامی کلمه تواضع گاهی در مورد فروتنی افراد مؤدب و خلیق نسبت به دگران بکار برده شده و گاهی در مورد تذلل و بندگی افراد با ایمان در پیشگاه الهی بکار رفته است البته این هر دو از نظر لغت تواضع است ولی به اعتبار ریشه روانی از جهات متعدد با یکدیگر تفاوت دارند برای مزید و آگاهی خوانندگان عموماً و حجاج بیت الله خصوصا لازم است در اینجا به پارهای از تفاوتها اشاره شود تا زائرین خانه خدا هر چه بیشتر به عمق کلام علی (ع)واقف گردند و در سفر حج مراتب تواضع و تذلل خود را هر چه بهتر در پیشگاه حضرت باریتعالی ابراز دارند. 1- افراد خلیق در مقابل انسانها به انگیزه کرامت نفس و بزرگواری طبع خویش، تواضع مینمایند میخواهند در زندگی اجتماعی، متخلق به اخلاق حمیده و متصف به فضیلت انسانی باشند از اینرو در مقابل افراد برتر و قویتر از خود و همچنین نسبت به افراد فروتر و ضعیفتر از خود فروتنی مینمایند حتی به پیروی از تعالیم دینی تواضع و فروتنی نسبت به افراد ضعیفتر از خود را برتر و بالاتر از تواضع نسبت به قویتر از خویش میدانند چه در بعضی از روایات، فروتنی اشخاص رفیع نسبت به افراد عادی در ردیف مکارم اخلاق بحساب آمده است. «عن علی (ع)قال: التواضع مع الرفعه کالعفو مع القدره»[5]. علی (ع)فرموده: تواضع از کسیکه دارای رفعت است همانند عفو و بخشش انسان واجد قدرت است اما تواضع بندگان با ایمان در مقابل باریتعالی فقط برای اینستکه او را قوی و قادر میدانند و خود را ضعیف و ناتوان، او را آفریدگار میشناسند و خویش را آفریده، او را غنی و بینیاز و خود را نیازمند و محتاج، او را بزرگ و با عظمت میدانند و خویشتن را کوچک و ناچیز و خلاصه او را غالب و قاهر بر تمام جهان هستی میدانند و خود و تمام عوالم هستی را مقهور و مغلوب او میشناسند. 2- در بعضی از روایات اسلامی تواضع انسانهای متواضع تعریف و تفسیر گردیده و معیار آن صریحاً بیان شده است. «عن ابی الحسن الرضا (ع)قال: التواضع ان تعطی الناس ما تحب ان تعطاه»[6]. حضرت رضا (ع)فرموده: تواضع عبارت از اینستکه رفتارت با مردم آنچنان باشد که دوست داری مردم با تو همانگونه رفتار نمایند. در بعضی از روایات پارهای از موارد تواضع ذکر شده و فروتنی بصورت مثال تبیین گردیده است. «عن ابیعبدالله (ع)قال: من التواضع ان ترضی بالمجلس دون المجلس و ان تسلّم علی من تلقی و ان تترک المراء و ان کنت محقا و ان لا تحبّ ان تحمد علی التقوی»[7]. امام صادق (ع)در این حدیث چند مورد از تواضع را بیان نموده است. 1- در مجلس که وارد میشوی راضی باش در جایی بنشینی که کمتر از شأن تو باشد. 2- با هر که برخورد میکنی به وی سلام کنی 3- بحثهای خصومت انگیز را ترک گوئی اگرچه در آن بحث حق با تو باشد. 4- دوستدار آن مباش که مردم تو را در تقوایت ثنا گویند. تواضع و خشوع افراد با ایمان برای خدا بمعنی عبودیت و بندگی آنان در پیشگاه الهی است و هیچ یک از این معیارها و اندازهگیریها که در دو روایت ذکر شده در حریم ذات اقدس باریتعالی راه ندارد. 3- تواضع افراد خلیق و با فضیلت بمعنی احترام و تکریم به شخصیت دگران با حفظ عز و شخصیت خویشتن است و اگر در موردی شخص متواضع در مقام فروتنی و خشوع زیادهروی کند تا جائیکه شخصیت خود را پایمال نماید و رنگ ذلت و خواری بخود بگیرد نه تنها پسندیده و ممدوح نیست بلکه ناپسند ومذموم است و آئین مقدس اسلام عمل تحقیرامیز و ذلت بار را مطرود شناخته و افراد با ایمان را از آن برحذر داشته است. «عن النبی (ص)لیس للمؤمن ان یذلّ نفسه»[8]. رسول اکرم(ص) فرموده است شخص با ایمان حق ندارد خویشتن را ذلیل و خوار نماید. اما تواضع افراد مؤمن در پیشگاه الهی بمعنی عبودیت و بندگی او است و لازمه آن تن دادن به ذلت فرمانبری و اطاعت بیقید و شرط از اوامر باریتعالی است. علی (ع)در مقام فضیلت اخلاقی دارای عالیترین مراتب تواضع است و شخصیت تمام انسانها را محترم میشمرد و در مقام بزرگواری و عزت نفس هم در حد نهائی است به کمترین ذلت تن نمیدند و کوچکترین خواری را در مقابل هیچ چیز و هیچ کس تحمل نمینماید اما وقتی در پیشگاه باریتعالی به عرض بندگی زبان میگشاید مراتب تواضع و تذلل خود را چنین بیان میکند. «الهی کفی بیعزاً ان اکون لک عبداً و کفی بیفخراً ان تکون لی رباً انت کما احبّ فاجعلنی کما تحب»[9]. بارالها، برای بزرگی و عز من کافی است که بنده تو باشم برای فخر و مباهاتم کافی است که تو مالک من باشی خدایا تو آنچنانی که من دوست دارم مرا نیز آنچنانم ساز که تو دوست داری. 4- تواضع و فروتنی افراد متواضع در مقابل مردم، فقط جنبه اخلاقی و انسانی دارد و معنی آن تکریم و احترام دگران است. تواضع اخلاقی، برنامه زندگی متواضع را تغییر نمیدهد و در کارهای وی دگرگونی و تحول بوجود نمیآورد. اما تواضع افراد با ایمان در پیشگاه الهی بمعنی تسلیم بودن در مقابل او است. اینان با نیل به مقام تواضع و تسلیم، مطیع بیقید و شرط خدا میشوند، دستورات او را بیچون و چرا بکار میبندند، و برنامههای حیاتی خویش را در جمیع شئون زندگی با رضای وی تطبیق میدهند. چنین انسانهای مطیع و متواضع از فرمان حق سرپیچی نمینمایند، فکر تخلف در سر نمیپرورند، و از راهش منحرف نمیگردند چه آنکه تخلف از مسیرش را منافی با تواضع و تسلیم و مباین با بندکی و عبودیت او میدانند. پیامبران الهی که مربیان بشرند در پیشگاه الهی متواضع بودند و در مقابل افراد با ایمان نیز فروتنی و تواضع داشتند اما تواضع آنان نسبت به مردم از حد خفض جناح(بال افکندن) تجاوز نمینمود ولی تواضعشان در مقابل ذات اقدس الهی، عبودیت و بندگی و صورت تذلل بخاک گذاردن بود. علی (ع)در خلال خطبه قاصعه چند جمله کوتاهی در این باره فرموده است: «... فالصقوا بالأرض خدودهم و عفروا فی التراب وجوههم و خفضو اجنحتهم للمؤمنین»[10]. پیامبران الهی در پیشگاه او صورت خود را بزمین میگذاردند، روی خود را در مقام تذلل به خاک آلوده میساختند، و در مقابل مؤمنین نیز فروتنی و خفض جناح داشتند. نتیجه آنکه بفرموده علی (ع)خداوند حج بیت را علامت تواضع حجاج نسبت به عظمت خود و نشانه اعتراف آنان بعز و بزرگی خویش قرار داده است، بنابراین هر یک از زائران خانه خدا براثر این عبادت بتواضع بیشتری در مقابل عظمت حق نائل گردد و بعز و بزرگی او اذعان زیادتری پیدا کند توفیق فزونتری نصیبش گردیده و در حد بالاتری به هدف مقدس حج دست یافته است. با توجه بفرموده امیرالمؤمنین (ع)باید گفت عبادت حج برنامه خودسازی و کلاس تکمیل نفس است اگر کسی از این کلاس بخوبی استفاده کند، از روی واقع در پیشگاه الهی متواضع گردد، خویشتن را مطیع بیقید و شرط او بسازد توانسته است اساس سعادت و کمال خود را پایهگذاری کند و از ثمرات دنیوی و نتائج اخروی، آن برخوردار گردد. کلمه دوم راجع به بیت الله «جعله سبحانه و تعالی للاسلام علما و للعائذین حرما»[11]. خداوند این بیت را برای اسلام علم و راهنما قرار داده و برای پناهندگان، قُرقگاه و مأمن. «العلم شئ ینصب فی الفلوات تهتدی به الضاله»[12]. علم چیزی است که در بیابانهای وسیع نصب میشود تا گم شدگان بوسیله آن علامت هدایت شوند و راه را از بیراهه تمیز دهند. علی (ع)میفرماید بیت الله الحرام برای اسلام علامت و نشانه است. اگر کسانی برای شناخت اسلام راهنما و هادی بخواهند میتوانند از علامت و نشانه بیت استفاده کنند و بخواستهی خویش دست یابند. هدف مکتب اسلام اینستکه مردم جهان را انسان بسازد، آنانرا با سجایای انسانی بار آورد، طوری تربیتشان کند که لایق زندگی انسان باشند، و بتوانند با موازین و معیارهای شایسته انسان زیست نمایند. نظر به اینکه قسمتی از مقررات مکتب اسلام که برای زندگی انسانها در پهنه وسیع جهان پیشبینی شده در احکام بیت الله الحرام نیز آمده است. بفرموده علی (ع)خداوند بیت خود را علم و نشانه اسلام قرار داده تا افراد علاقمند با مطالعه در احکامی که برای محیط محدوده بیت وضع گردیده به ارزش معیارهای اسلام که برای اداره جهان مقرر شده واقف گردیده به ارزش معیارهای اسلام که برای اداره جهان مقرر شده واقف گردند و در اینجا بطور نمونه فقط به دو مورد از احکام بیت اشاره میشود: یکی امنیت براساس ایمان و آن دیگر تساوی حقوق انسانها از هر رنگ و نژاد. امنیت دنیای پیشرفته امروز، صلح و امنیت جهان را در مسابقه تسلیحاتی و موازنه ابزارهای ویران کننده و مرگبار شناخته است. و برای این کار هر سال مصارف بسیار سنگینی را تحمل مینماید. وزیر دفاع فرانسه بمناسبت سالگرد سازمان ملل گفته بود«موازنهی وحشت تنها ضامن صلح و امنیت جهان است» صاحب کتاب(بشریت مضطرب) در غرب، نوشته: چهار هزار میلیارد دلار هزینه مسابقات تسلیحاتی جهان در دهسال آینده است. سازمان ملل میگوید: هزینه متوسط یک سرباز در سال 7800 دلار است و هزینه متوسط آموزش سالانه یک کودک از یکصد دلار تجاوز نمیکند. دنیای امروز در حفظ امنیت و صلح جهان، انسانیت را بحساب نیاورده و کمترین ارزشی را برای ایمان به خدا، وجدان اخلاقی، شرف انسانی و انصاف و فضیلت قائل نشده است. ابر قدرتها در مقابل هم صفآرائی میکنند و موشکهای قاره پیما را که به کلاهکهای اتمی مجهز است برای پرتاب آماده میسازند و مانند درندگان بیکدیگر چنگال و دندان نشان میدهند. بدون تردید امنیتی که فقط متکی به زور و سلاح گرم باشد شایسته مقام انسان نیست. در مکتب اسلام اساس امنیت بر پایه ایمان به خدا و الهام الهی یعنی ندای وجدان اخلاقی استوار است و افراد وظیفه شناس به انگیزه ایمان امنیت را در جمیع جهات رعایت مینمایند. البته اسلام برای سرکوب نمودن معاندین و دشمنان اسلام و انسانیت، مسلمانانرا به سلاح جنگ مجهز مینماید و بوسیله نیروهای مسلح، امنیت را از دستبرد دشمنان مصون میدارد ولی منشأ اصلی امنیت در اسلام ایمان به خداوند است. در قرآن شریف آمده است: «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن و هم مهتدون»[13]. آنانکه ایمان آوردهاند و ایمان خویش را به ظلم نیامیختهاند دارای امنیت هستند و اینان هدایت شدگانند. «عن ابن مسعود لما نزلت هذه الآیه شقّ علی الناس و قالوا یا رسول الله و ایّنا لم یظلم نفسه؟ فقال: انه لیس الذی تعنون الم تسمعوا الی ما قال العبد الصالح (ع)لا تشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم»[14]. ابن مسعود میگوید: وقتی این آیه نازل گردید بر مردم گران آمد گفتند یا رسول الله کدام یک از ما بنفس خود ستم نکرده است؟ حضرت فرمود: معنی آیه آن نیست که تصور نمودهاید مگر گفته بنده صالح(لقمان) (ع)را نشنیدهاید که بفرزندش فرمود ای پسر! به خدا شرک نیاور که شرک ظلم بزرگ است. پس معنی آیه چنین است: آنانکه به خدا ایمان آوردهاند و ایمان خود را به شرک مخلوط ننمودهاند امنیت دارند. شرک مؤمنینی به خدا در این آیه بتپرستی نیست بلکه مقصود اطاعت از هوای نفس یا اطاعت از طاغوتها و حکام ظالم و جبار است. امنیتی که ناشی از ایمان و منزه از شرک باشد شایسته مقام انسان است چنین امنیتی نیاز به مأمورین انتظامی و مسابقه تسلیحاتی ندارد بلکه با احساس مسئولیت در پیشگاه الهی امنیت بقرار میگردد. حق متکی بقوه ایمان است آنجا که هیچ قوه مقاوم نیست هر جا پلیس باطن ایمان هست آنجا پلیس ظاهر لازم نیست بیدین اگر بعلم شود دریا منجی کشتی متلاطم نیست الهام بخش حضرت یزدان است ملهم بوحی شیطان ملهم نیست امنیت بیت و حرم باریتعالی بفرمان خداوند و براساس ایمان به ذات اقدس او است در آنجا نه فقط انسانها امنیت دارند بلکه حیوانات وحشی و گیاهان نیز در امانند. امنیت در دنیای امروز ناظر به ایمنی جان و مال و عرض مردم است و ایمنی از ترس مورد توجه نیست با آنکه ممکن است آدمی در شرائطی قرار گیرد که از جهت مال و جان و عرض، امنیت داشته باشد ولی از نظر روحی همواره با اضطراب و دلهره بسر برد. اما در امنیت ایمانی بیت و حرم علاوه بر امنیتهای ظاهری امنیت روانی و ایمنی از ترس نیز مورد توجه قرار گرفته است. قرآن شریف در این باره فرموده است. «فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»[15]. پس حتما بپرستید خداوند این بیت را که هنگام گرسنگی به آنان طعام داد و از نگرانی و ترس ایمنشان ساخت بنابراین یکی از احکام بیت و حرم، امنیت است و منشأ آن امر الهی و ایمان به ذات اقدس او است چنین امنیتی برای اسلام علامت و نشانه است و برای انسانهای تربیت یافته و لایق، معیار ایمنی و آرامش. بوعده قرآن شریف باید روزی فرارسد که اسلام بر تمام ادیان غلبه کند، بشر مدارج تعالی و تکامل را بپیماید، و لایق چنین امنیت پاک و منزهی گردد. تساوی حقوق انسانها روزگاریکه رسول اکرم در مکه معظمه به رسالت مبعوث گردید مسئله تبعضی نژادی از مسائل روز بود و سفید پوستان آن جامعه منحط و عقب افتاده خود را نژاد برتر میدانستند و سیاه پوستان را با دید تحقیر و اهانت مینگریستند. پیشوای اسلام از آغاز با این امر خرافی و بیاساس، جدا مبارزه نمود و تساوی حقوق انسانها را از هر نژاد و رنگ صریحا اعلام داشت و در منبر فرمود: «لافضل للعربی علی العم و لا للأحمر علی الاسود الا بالتقوی»[16]. عرب را بر عجم و سرخ پوست را بر سیاه پوست برتری و امتیاز نیست مگر به تقوی و پرهیزکاری. بلال حبشی از کسانی بود که در اوائل دعوت نبی اکرم به اسلام ایمان آورد و همواره مورد احترام آنحضرت و دیگر مسلمانان بود. رسول گرامی او را مؤذن خود قرار داد و این منصب پر افتخار را به وی اعطا نمود و مسلمانان سفید پوست عمل آنحضرت را با حسن قبول تلقی نمودند. پیغمبر اکرم برای سرکوب نمودن تعصب نژادی همواره مراقب بود که مسئله تساوی حقوق از ناحیه تمام مسلمانان رعایت شود و اگر از کسی در این باره لغزشی مشاهده میفرمود مؤاخذه میکرد و جداً تذکر میداد. ابوذر غفاری از مردان الهی و از صحابه رسول اکرم بود روزی در محضر آنحضرت بلال بن رباح را به این جهت که مادرش از نژاد سیاه بود تحقیر کرد و گفت: «یا ابن السوداء» یعنی ای پسر زن سیاه. غضب لها رسول الله (ص)غضباً شدیدا و القاها فی وجه ابی ذرعنیفةً مُخیفه «یا اباذر طفَّ الصاع لیس لابن البیضاء علی ابن السوداء فضل»[17]. رسول اکرم از گفته ابوذر سخت به خشم آمد و در کمال تندی و شدت، سخن نادرستش را برخش کشید و فرمود: ای ابوذر پیمانه هیچ کس مملو و لب ریز نیست و فرزند زن سفید بر فرزند زن سیاه برتری ندارد. علی (ع)در ایام زمامداری خود به غلام سیاهی که چند بار به دزدی اقرار نموده بود حد شرعی جاری کرد. غلام سیاه با دست خونین به بازار رفت و زبان به مدح علی (ع)گشود، به امام خبر دادند. حضرت برای احضار غلام به فرزندش حضرت مجتبی فرمود: «قم هات عمک الاسود».[18] یعنی برخیز و عموی سیاه خود را بیاور. علی (ع)با این جمله کوتاه کمال احترام را دربارهی غلام سیاه رعایت نمود او را برادر خویشتن و عموی فرزند گرامیش حضرت مجتبی (ع)خواند. حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در راه، بر مردی سیاه گذر کرد به او سلام داد، در کنارش نشستف مدتی با وی صحبت کرد، و سپس آمادگی خویش را برای قضاء حوائج او اعلام فرمود. بحضرت عرض شد: تا این حد مقابل غلام سیاهی تواضع مینمائی آنگاه از حوائجش پرسش میکنی؟ در پاسخ فرمود: عبدٌ من عبید الله و اَخٌ فی کتاب الله و جارٌ فی بلاد الله یجمعنا و ایه خیر الآباء آدم و افضل الادیان الاسلام و لعل الدهر یرد من حاجتنا الیه فیرانا بعد الزهو علیه متواضعین بین یدیه».[19] او بندهای از بندگان خدا، برادری در کتاب الهی، و مجاوری در بلد باریتعالی است جامع بین من و او آدم بهترین پدر و اسلام برترین ادیان است. شاید با گذشت زمان وضع دگرگون گردد و روزی فرارسد که ببیند ما بعد از بزرگی و سربلندی با تواضع و فروتنی در برابرش قرار گرفتهایم. خلاصه در اسلام برتری نژاد نیست و مسلمانان سیاه از نظر حقوقی با سایر مسلمین تفاوتی ندارند، همه انسانند و مورد احترام، همه مسلمانند و بموجب قانون با هم متساوی هستند. علامت و نشانه این تساوی اسلامی در احکام بیت و حرم بخوبی مشهود است. در ایام حج از سراسر جهان گروههائی از مسلمانان که نژادهای مختلفند بمکه میآیند در موقع نماز جمعه، مسجد الحرام و خیابانهای اطراف آن مملو از جمعیت نمازگذار میشود. اینان با آنکه از نظر نژادی با هم متفاوتند اما از جهت دینی با یکدیگر برادرند، همه در کنار هم میایستند، همه با هم اقامه جماعت مینمایند و خدایرا بندگی میکنند.همه در کنار هم مینشینند در دل بیاد خدا هستند و به زبان ذکر او میگویند. نه مسلمان سفید پوست خود را برتر و بالاتر از مسلمان سیاه میداند و نه مسلمان سیاه پوست در کنار مسلمان سفید، احساس ذلت و خواری مینماید. رسول گرامی اسلام بفرمان الهی، قانون تساوی حقوق نژادهای مختلف را به پیروان خود ابلاغ فرمود اکنون متجاوز از 14 قرن است که مسلمین به آن قانون عمل میکنند. اما در عصر ما که عصر تسخیر فضا است دنیا متمدن بخصوص امریکا اسیر تبعیض نژادی است و از این عقیده خرافی رهائی نیافته است. در قرن گذشته دیوان عالی کشور امریکا که بالاترین مقام قضائی ایالات متحده است در مورد محاکمه(در داسکات) اعلام داشت: «سفید پوستان اجبار ندارند که حقوق سیاه پوستان را محترم شمارند زیرا سیاه پوستان حقی ندارند»! چندی است که جنگ تبعیض نژادی در افریقای جنوبی شدت یافته و رژیم نژاد پرست آن کشور، سیاهان مظلوم و مردم را بنفع مستکبرین که خواهان الماس و طلای آن کشورند به خاک و خون میکشد. اخیراً چند روزی سخن از محاصره اقتصادی افریقای جنوبی بمیان آمد و پیرامون آن گفتگو بسیار شد سرانجام ریئس جمهور امریکا و نخست وزیر انگلستان با محاصره اقتصادی مخالفت نمودند تا رژیم در قتل سیاهان آزاد باشد و در محدودیت و مضیقه قرار نگیرد. آن بود تعالیم 14 قرن اسلام در تساوی حقوق انسانها و این است روش ظالمانه دنیای پیشرفته و متمدن در عصر فضا.
[1]- نهج البلاغه- خطبه 1 قسمت آخر خطبه«قاصعه» [2]- نهج البلاغه- خطبه 192. [3]- کافی ج 2 ص 123. [4]- سوره مؤمن آیه 60. [5]- فهرست غرر- ص 405. [6]- کافی جلد2 ص 124- 122. [7]- کافی جلد2 ص 124- 122. [8]- مستدرک الوسائل جلد 2 ص 364. [9]- بحارالأنوار جلد 17 چاپ قدیم ص 106. [10]- نهج البلاغه خطبه 192 «قاصعه». [11]- نهج البلاغه خطبه 1 قسمت آخر خطبه. [12]- لسان العرب(علم). [13]- سوره انعام آیه 82. [14]- تفسیر صافی- صفحه 177(سوره لقمان آیه 13). [15]- سوره قریش آیههای 4-3. [16]-بحارالأنوار جلد 6 چاپ قدیم ص 764. [17]- فی ظلال القرآن جزء 20 ص 47. [18]- بحارالأنوار جلد 9 چاپ قدیم ص 491. [19]- سفینة البحار- جلد 2 ص 667. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 101 |