تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,315 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,263 |
با چه نیت به جبهه برویم؟ | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 56، مرداد 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
با چه نیت به جبهه برویم؟ مسئله خلوص و ریا بطور کلی انگیزهای که باید محرک انسان برای کارهای خوب باشد از مسائل وسوسه انگیز و مورد توجه عموم مؤمنین است و در این رابطه نامههای مختلفی به دست ما رسیده است. بعضی به دلیل این که نیت خالص برای آنها به دست نمیآید و همیشه از این که آنها را رزمندهی اسلام بگویند احساس خوشحال میکنند، نسبت به اصل جبهه تردید دارند بلکه بعضی به همین بهانه از این وظیفه بزرگ سرباز میزنند. و عدهای دیگر میپرسند: آیا اگر قصد ما از رفتن به جبهه فقط دوری از گناه و حضور در صحنههای خودسازی باشد عمل ما صحیح و خالص خواهد بود و ثوابی برای آن هست یا نه؟ و برخی دیگر تنها انگیزهی آنها سرگرمی شرکت در صحنههای هیجان انگیز است که روح ماجراجوی آنان را آرامش بخشد و شاید بعضی دیگر به انگیزههای مختلف دیگری در جبهه حضور یابند. بنابراین، مساله مهمی که برای رزمندگان عزیز و کسانی که عازم جبههها هستند یا مایلند در این امر خیطر شرکت کنند و کسانی که با بهانههای واهی خود را قانع نموده و از این وظیفه خطیر شانه خالی میکنند مطرح است پاسخ به این سؤال میباشد که: به چه نیت و با چه انگیزه باید به جبهه رفت؟ و اگر شائبه ریا در قلب انسان خطور کند چگونه باید بر آن چیره شد و آن را از بین برد؟ و چگونه میتوان به خلوص کامل دست یافت؟ واجبات تعبدی و واجبات توصلی نکتهای که باید در این رابطه مورد توجه قرار داد این است که همه واجبات و تکالی الهی مشروط به قصد قربت و خلوص در عمل نیست. فقها واجبات را دو قسم میدانند: واجبات تعبّدی و واجبات توصّلی. تعبّدی: واجبی است که باید به قصد قربت خالصا مخلصاً لوجه الله انجام داده شود و اگر ذرهای قصد غیر خدا در آن پیدا شود عمل باطل است و باید اعاده شود مانند نماز، روزه، حج و امثال آن. توصّلی: واجبی است که وظیفه انسان انجام دادن آن است به هر قصد و انگیزهای که باشد مانند نجات دادن غریق و هر کسی که جانش در خطر است و مانند پاسخ گفتن به سلام و مانند امر بمعروف و نهی از منکر و مانند همه کارها و حرفههائی که جامعه به آن نیازمند است. بنابراین اگر انسان کسی را دید که در رودخانه غرق میشود نباید منتظر برانگیخته شدن از روی قصد قربت باشد! بلکه بر او واجب است که او را فوراً نجات دهد. اگر او بقصد قربت و برای رضای خدا انجام داد ثواب نیز دارد ولی اگر بقصد قربت نبود، به هر نیت و انگیزهای باشد وظیفهی خود را انجام داده و تکلیف از او ساقط است هر چند بقصد خودنمائی باشد. استحقاق ثواب بر هر عملی مشروط بر این است که به قصد قربت و برای تحصیل رضای خدا و پیروی از فرمان او باشد ولی انجام وظیفه همیشه متوقف بر این معنی نیست و با انجام وظیفه حداقل انسانی از استحقاق عقاب مصون میماند هر چند ثوابی نبرد. ریا که نوعی شرک است و آن را شرک در عبادت میخوانند تنها در مورد واجبات تعبّدی صدق میکند. نماز چون عبادت است باید فقط برای رضای خدا انجام پذیرد و اگر به قصد ریا و خود نمائی باشد نه تنها انجام وظیفه نشده و نه تنها ثوابی ندارد و عمل باطل است و باید اعاده شود بلکه گناه یبزرگ است و انسان مستحق عقاب خواهد بود و طبق روایات در قیامت به او خطاب میشود: ای کافر! ای حیلهگر! ای زیانکار! ولی ریا در قسم دوم یعنی واجبات توصّلی همانگونه که موجب بطلان عمل نیست گناه نیز به شمار نمیآید و انسان مورد عقاب و ملامت واقع نمیشود گرچه ثوابی از آن عمل نخواهد برد؛ پس اگر انسان غریقی را به قصد خودنمائی نجات دهد، گناهی مرتکب نشده بلکه وظیفه را انجام داده است. در کارهای خیر معطل نمانید براساس مطلبی که ذکر شد، برادران و خواهران مؤمن باید متوجه باشند که در مورد بسیاری از کارهای خیر نباید معطل بمانند بلکه به هر انگیزهای که محرک آنها باشد انجام دهند زیرا شارع مقدس در آن گونه مواردهدف اصلیاش محقق شدن آن عمل در خارج است به هر انگیزه که باشد و از هر کس که صادر شود. معروف است که شیخ انصاری (ره) شاگردان خود را نصحیت میکرد که درس گفتن را در میان کارهای روحانیون انتخاب کنند و حتی اگر قصد قربت در آنها به وجود نیامد باز هم از این کار دست برندارند زیرا تبلیغ و رساندن احکام الهی و نشر معارف اسلامی، عملی است که بخودی خود مطلوب شارعت مقدس است هر چند انسان آن را به انگیزهای الهی انجام دهند. در مورد جهاد با کفار و مخالفین اسلام گرچه بحثی در کتب فقهی بخصوص در رسالههای عملیه در رابطه با تعبّدی و توصّلی بودن آن نیافتیم ولی قدر مسلم و قطعی این است که دفاع از اسلام و کشور اسلامی یک واجب همگانی است و از آن گونه مسائل یاست که بخودی خود مطلوب شارع است و به هر انگیزهای باشد باید انجام پذیرد هر چند ثواب در صورتی مترتب است که به قصد قربت باشد. و با توجه به اینکه جنگ ما اکنون تنها برای دفاع از اسلام و مسلمین و دفع شر اجابت و دست نشاندگان آنها است بدون شک به هر انگیزهای انجام یابد عمل به وظیفه شده است. ولی از آنجائی که هدف اصلی انقلاب اسلامی، ساختن انسانها و هدایت آنان به راه کمال است، باید سعی بر این باشد که هر چند بیشتر عمل را خالصا لوجه الله انجام دهیم و نه تنها تکالیف واجبه را به قصد قربت و برای تحصیل رضای خداوند بجا آوریم بلکه سعی ما این باشد که حتی اعمال روزمره و ضروریات زندگی مانند خوردن و خوابیدن را نیز برای خدا انجام دهیم و هر چه در این راه به موفقیت بیشتری دست یابیم به هدف اصلی نزدیکتر شدهایم. نقل شده است که یکی از علمای بزرگ میفرمود: «من هیچ کار مباحی انجام نمیدهم». و این به آن معنی است که حتی خوردن و خوابیدن و سایر اعمال خود را در حدی انجام میداده که مقدمهای برای انجام وظایف باشد و بدین ترتیب در همه کارها قصد قربت داشته و همه اعمال او یا واجب و یا مستحب بوده و لذا بر همه کارها مستحق ثواب بوده است. با ذکر این نکته دیگر جای این سخن باقی نمیماند که کسی به بهانهی عدم دستیابی به نیت خالص از وظیفهی شرعی و وجدانی خود که دفاع از اسلام و کشور اسلامی است سر باز زند، و به این دلیل که در جستجوی تحصیل ثواب یا کمال انسانی است خود را مستحق عقاب و عتاب نماید! حمایت از مستضعفین خداوند در قرآن کریم به این نکته اشاره فرموده است، آنجا که مؤمنین و مهاجرین را بر جنگ با کفار قریش تحریص و ترغیب میفرماید، هم به دلیل این که جنگ با آنها جنگ در راه و تحصیل رضای او است و هم به این دلیل که دفاع از بستگان و خویشان مستعضف آنها است. در آیه 75 سورهی نساء میفرماید: «و ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان...» - چه شده است شما را که پیکار نمیکنید در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مستعضف ... از ذیل آیه استفاده میشود که منظور، مؤمنین باقیمانده در مکه است. بنابراین جنگ به انگیزهی دفاع از مستضعفان هم کیش نیز مطلوب خداوند است، گرچه مقصود والاتر خالص کردن نیت برای خداوند میباشد. و لذا در آیه قبل از این آیه میفرماید: «فلیقاتل فی سبیل الله الذین یشرون الحیاة الدنیا بالآخرة و من یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نؤنیه اجراً عظیماً» - باید در راه خدا بجنگند آنان که زندگی پست این جهان را به زندگی واپسین(آخرت) فروختند و هر کس در راه خدا بجنگد چه کشته شود و چه پیروز شود، به او پاداشی عظیم خواهیم داد. و در آیه بعد از آیه فوق میفرماید: «الذین آمنوا یقاتلون فی سبیل الله...»- آنانکه ایمان آوردهاند تنها در راه خدا میجنگند... گرچه میتوان گفت مراد از سبیل الله یعنی راه خدا هر هدفی است که مورد رضایت خداوند باشد و این معنی شامل میشود انگیزههای گوناگونی را از جمله: اعلاء کلمه حق و نشر دین الهی و سرکوبی ستمگر و تجاوزگر و دفاع از مؤمنین و مستضعفی هم کیش و حراست از مرزهای مسلمین وو.. پس از انگیزهی حمیات از مستضعفین مؤمن خود نیز نوعی از قصد قربت و جهاد فی سبیل الله است ولی آیه در مقام ترغیب مؤمنین، انگیزههای وجدانی و عاطفی آنان را تحریک میکند و این نشانگر آن است که وجود این انگیزهها مانع صحت عمل و مطلوبیت آن نیست. بعضی از برادران از این جهت وسوسه به خود راه میدهند که در قلب خویش انگیزهای غیر از جنگ در راه خدا مییابند و آن استفاده از معنویت جبهه و خودسازی در آن میدان مبارزه با نفس است به این گمان که این انگیزه با خلوص نیت منافات دارد غافل از آن که این خود نیز یک انگیزهی الهی است و هیچ منافاتی با قصد قربت که هدف اصلی است ندارد بلکه آن را تاکید و تقویت مینماید. مبارزه با القاءات شیطان البته نباید از این جهت غفلت کرد که گاهی شیطان، انگیزههای غیر الهی بلکه انگیزههای شیطانی و هواپرستانه را به انسان القاء میکند. رزمندهی مؤمن باید تلاش کند که آن اهداف غیر الهی را از خود دور سازد و تا آنجا که ممکن است نیت را خالص نماید گرچه به هر نیتی باشد وظیفه را انجام داده و به تکلیف شرعی خود عمل نموده است. گاهی برادران مؤمن که میخواهند همه اعمال آنها خالصا لوجه الله باشد بخصوص جهاد- این عمل بزرگ که در قلهی اعمال صالح است- و با توجه به معاملهای که خداوند در این مورد اعلام فرموده که ما خریدار جانها و اموال مؤمنین هستیم در مقابل بهشت جاودان«ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة...» با ملاحظه اهمیت این مساله دچار وسوسه میشوند که مبادا در قلب آنها شائبهای از ریا خود نمائی خطور کرده باشد و ثواب عمل را از بین ببرد و معامله را به هم بزند زیرا خداوند طبق حدیث قدسی فرموده است: «من بهترین شریکم؛ هر کس در عملش کسی را با من شریک کند همه را به او وا میگذارم.»[1] این وسوسه تنها در این مورد نیست که مانع انجام عمل خیر میشود بلکه در بسیاری از موارد که عمل مؤمن به نحوی در محیط خاص خودش انگشتنما است به قلب او خطور میکند و مانع میشود مانندنماز جماعت، نماز نافله، دقت در انجام نماز و تقید به مستحبات و خضوع و خشوع، صدقه دادن و احسان به فقرا و امثال آن. شیطان برای منع از کارهای خیر راههای مختلف دارد: تنبلی، خواب، لذائذ زودگذر دنیا، سنگین جلوه دادن تکالیف، شک و تردید وو... و چون مؤمن با او به ستیز برمیخیزد و با قدرت ایمان همه آنها را از خود دفع میکند، شیطان از راهی که مناسب او است او را وسوسه میکند: ریا! یعنی عمل را در نظر او بزرگ و جالب جلوه میدهد و عمل دیگران را در نظر او پست و بیارزش میکند، آن گاه انگیزههای دیگر از قبیل تعریف کردن دیگران در قلب او القاء میکند، آن جا است که یا مؤمن واقعا مبتلا به ریا میشود و عمل او باطل و بیهوده میگردد یا به خاطر وسوسهی ریا، عمل را ترک مینماید یا پس از عمل به خودخوش بین میشود و عجب و خودبینی اثر روانی و ثواب عمل را از بین میبرد. مبارزه با این مرحله خطرناک و حساس که در عین حال بسیار با ظرافت و مهارت و مخفیانه صورت میگیرد بسیار مهم و اساسی است. در ظرافت ریا روایتی معروف و گویا وارد شده است که ریا پنهانتر از حرکت مورچه بر سنگ صاف در شب تاریک است. شب تاریک تا با چشم دیده نشود آن هم مورچه که خود همرنگ شب است و بر سنگ صاف تا حساسترین گیرندهی صدا نتواند از حرکت آن صدائی ثبت کند. سر این همه پنهانی این است که انسان بسیار خود فریب است و عیوب و نقائص خود را درک نمیکند. در بسیاری از موارد که تصور میکند بهترین عمل را انجام داده غافل است که آن عمل ممکن است بدترین عمل او باشد و گاهی که یک عمل را کوچک میشمارد چه بسا که همان کار و تحقیر آن سبب تقرب او به درگاه الهی باشد. معالجه ریا در عین حال باید توجه داشت که گاهی عجب و ریا تنها وسوسه شیطان است و واقعیت ندارد. شخصی از امام صادق (ع)پرسید: گاهی انسان در حال نماز خالی از عجب است ولی در اثناء برای او حالت عجب رخ میدهد. حضرت فرمودند: «اگر در ابتدای نماز با نیت خالص شروع کرده آن چه پس از آن در قلبش القا میشود ضرری ندارد به نمازش ادامه دهد و شیطان را از خود دور سازد». منظور از دور ساختن شیطان، بیاعتنائی به وسوسه و القاءات او است. در روایتی دیگر مردی به امام صادق (ع)عرض کرد: از این بیم دارم که منافق و ریاکار باشم. امام فرمودند: آیا روز و شب در خلوت و در خانه خود نماز نمیخوانی؟ گفت: چرا، میخوانم. فرمود: برای چه کسی نماز میخوانی؟ گفت: برای خداوند متعال. فرمود: پس چگونه منافق خواهی بود با این که فقط برای خدا نماز میخوانی؟![2] امام (ع)با این روش، وسوسه ریا را از قلب آن شخص زدود و او را به نیت اصلی و واقعیش راهنمائی فرمود. اصولا دوست داشتن عمل خیر و اظهار آن در جامعه اگر به خلوص نیت لطمهای نزند اشکال ندارد. در روایت معتبری، زراره از امام باقر (ع)پرسید: گاهی انسان عمل خیری را انجام میدهد و دیگری او را میبیند و این سبب خشنودی او میشود. امام فرمود: «هر کسی مایل است خیر او در میان مردم ظاهر باشد و این ضرری ندارد به این شرط که قصد او در مقام عمل، اظهار و خودنمائی نباشد».[3] از بعضی روایات ظاهر میشود که انگیزهی انسان در بهتر انجام دادن عمل، هدایت دیگران باشد اشکالی ندارد. راوی از امام صادق (ع)پرسید: کسی نماز را خوب و با آداب انجام میدهد به این امید که بتواند بینندهای را به حق دعوت کند و ترغیب نماید. امام فرمود: «این از ریا نیست». و در روایت یدگر آن حضرت فرمود: «مردم را بحق دعوت کنید بدون سخن گفتن. بگذارید مردم از شما پرهیزکاری و کوشش در عبادت و نماز و کارهای خیبر ببینند که این خود نوعی دعوت است».[4] نشانه های ریا امیر المؤمنین(ع) سه علامت را برای ریاکار ذکر فرموده است که انسان می تواند آنها را محک و معیار قرار دهد و خود را بهتر بشناسد. می فرماید: برای ریاکار سه نشانه است: در میان مردم با نشاط است و در تنهائی و خلوت (در عبادت) کسل و بی میل است و در همه امور مایل است از او تمجید شود[5]. واضح است که این سه نشانه برای دیگران نیست بلکه انسان خود می داند که در کجا نشاط و تمایل دارد و در کجا کسل و بی رغبت به عبادت است و خود می داند که آیا مایل است همه چیز او را تعریف و تمجید کنند یا نه؟ این بهترین معیار برای انسان است که خود را با آن بسنجد و اگر چنین است در پی اصلاح خود برآید و اگر چنین نیست بلکه در خلوت نشاط بیشتر دارد و از تمجیدهای نابجای دیگران ناراحت و ناراضی است، پس وسوسه به خود راه ندهد که او ریاکار نیست. و براساس این روایت یک راه مصون ماندن از ریا این است که انسان سعی کند در خلوت نشاط او برای عبادت بیشتر باشد و اکثر عبادات مستحبه خود را در خلوت انجام دهد و آن را بازگو نکند و پنهان نماید. در روایت است که وقتی برای نماز شب بر می خیزی پرده ها را بیافکن تا دیگران تو را نبینند و در خلوت محض با محبوب باشی. راه دیگر برای معالجه ریا و عجب که هر دو از یک حالت نشأت می گیرد این است که انسان عمل خود را کوچک و حقیر بداند. برای این کار باید عمل را از دو جهت بررسی کند: 1- نعمتهای خداوند و عظمت بیکران او را در نظر بگیرد و عمل خود را با حق عظیمی که برای او است بسنجد، خواهد دید که هر چه عمل بزرگ باشد باز هم بسیار کوچک است و تازه آن چه را انجام میدهد به توفیق او و با استفاده از نعمت او است. امام کاظم(ع) فرمود: د«هر عملی که برای خدا انجام می دهی خود را در آن مقصّر بدان زیرا همه مردم در اعمال خود در پیشگاه خداوند مقصرند بجز آنان که خداوند نگه داشته است.[6]»و در یک حدیث قدسی،خداوند متعال می فرماید: «آنانکه برای من اعمالی بقصد ثواب انجام می دهند نباید بر آنها اعتماد داشته باشند که آنان هر چه کوشش نمایند و خود را تمام عمر خسته کنند در پرستش من، مقصر خواهند بود و هیچ گاه به کنه پرستش من نخواهند رسید....»[7] 2- از سوی دیگر عمل خویش را با اعمال اولیای خدا مقایسه کند. در روایتی آمده است که انسان باید در امور معنوی به بالاتر از خویش بنگرد و در امور مادی به پائینتر. یعنی در مسائل مادی همیشه شاکر و سپاسگزار باشد و خود را با کسانی که فاقد ضروریات زندگی هستند و از او بینواترند بسنجد و در مقام کسب معنویت و علم وایمان و عبادت خدا، خود را مقصر بداند و اعمال خود را با اعمال صالحان و شایستگان و مردان خدا مقایسه کند. اگر چنین کند هیچ گاه عملش در چشم او بزرگ جلوه نمی کند و به خود نمی بالد و عجب نمی ورزد. خداشناسی و برای این که بطور کلی ریا در عمل پدید نیاید بایدمؤمن سطح معرفت خود را به خداوند بالا ببرد. هر چه انسان بیشتر خداشناس باشد او را تنها مؤثر می داند و همه چیز را از او می خواهد و از او می داند و در نتیجه از همه مردم قطع امید می کند و تنها دل به او می بندد وبه رحمت او امیدوار می شود و تدریجا به مقامی خواهد رسید که گرچه در میان مردم است خود را تنها می بیند و تنها اورا می بیند و او راناظر و حاضر می داند و لذا بجز برای تحصیل رضای او قدمی بر نمی دارد و این نهایت کمال انسان است. خداوندا! خود را به ما هرچه بیشتر بشناسان تا بجز تو روی به سوی دیگر نیاوریم. آمین نتیجۀ بحث نتیجه بحث این که: 1- برادران رزمنده و کسانی که عازم جبهه هستند باید سعی کنند عمل خود را خالص برای خدا قرار دهند و هر قصد و انگیزه دیگر را از قلب خود بزدایند. قصد خودسازی و دوری از صحنه های گناه انگیز، خود یک انگیزه الهی است و اشکال ندارد. 2- اگر نتوانستند خود را خالص کنند از وظیفه اصلی که دفاع از اسلام و کشور اسلامی است به این عذر و بهانه سرباز نزنند. 3- برای دفع ریا سعی کنند در خلوت نشاط بیشتر و عشق بیشتر به خدا و دین خدا و جانبازی در راه خدا ابراز نمایند گرچه ابراز آن در ظاهر نیز اشکال ندارد و گاهی مطلوب است و آن د رجائی است که موجب کشاندن افرادی دیگر به جبهه حق می شود. شعارها و فریادهای عاشقانه رزمندگان در ابتدای حرکت و همچنین در صحنه های جبهه از این قبیل است. 4- با همه بزرگی عمل، آن را در برابر حق خداوند کوچک و حقیر بدانند و همچنین آن را در مقابل زحماتی که اولیای صالح خدا در راه دین کشیدند کوچک بشمارند و هرکس خود را به دلیل گناهان خویش در باطن تحقیر کند و این جانبازی را کمترین پیشکش برای قبولی توبه بداند. 5- وسوسه ریا به خود راه ندهند و بدانند از القاءات شیطان است که می خواهد از این راه مانع عمل خیر شود. او را لعن و طرد نمایند و با هر مقدار از خلوص نیت که به آن دست یافته اند به وظیفه خویش عمل نمایند. به امید موفقیت روز افزون رزمندگان عزیز در راه مبارزه با کفر جهانی و با شیطان و نفس اماره که موجب رسیدن به کمال انسانی است.
[1]- علی بن سالم، قال: سمعت أبا عبدالله(ع)یقول: قال الله عزوجل: «أنا خَیرُ شَرِیکٍ، مَن أَشرَکَ مَعِی غَیری فی عَمَل لَهُ لَم أقبَلهُ اِلاّ ما کان لی خالصاً» (المحاسن- ص 252). [2]- عبدالله بن سنان، قال: کنا جلوساً عند أبی عبدالله علیه السلام، اذ قال له رجل: أتخوف أن أکون منافقاً. فقال له: إذا خَلَوت فِی بَیتِکَ نَهاراً أو لیلاً ألیسَ تُصَلِّی؟ فقال: بلی، فقال: فَلِمَن تُصَلِّی؟ قال: لله عزوجل. قال: فَکَیفَ تَکُونُ مُنافقاً وَ أنتَ تُصَلِّی لِلهِ عَزوَجَلََّ لا لِغَیرِهِ». (وسائل الشیعه – ج 1 ص 44). [3]- عن زراره، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: سألته عن الرجل یعمل الشئ من الخیر فیراه النسانٌ فیسّره ذلک. قال: «لا بأسَ، ما مِن أَحَدٍ إلاّ وَ هُوَ یُحِبَّ أن یَظهَرَ لَه فی النَّاسِ الخَیرَ اِذا لَم یَکُن صَنَعَ ذلِکَ لِذلِکَ:» (اصول کافی چاپ قدیم- ص 450). [4]- قال أبو عبدالله علیه السلام: «کُونُوا دُعاةً لِلنّاسِ بَغَیرِ السِنَتِکُم لِیَرَوا مِنکُم الوَرَعَ وَ الإجتِهادَ و الصَّلاةَ و الخَیرَ فَإنّ ذلِکَ داعِیَة» (وسائل- ج 1- ص 56). [5] -قال امیر المؤمنین(ع): ثلاث علامات للمرائی: ینشط إذا رأی الناس، و یکسل إذا کان وحده، و یحب ان یحمد فی جمیع اموره» (وسائل- ج1- ص 54). [6] - عن أبی الحسن(ع) قال: کل عمل ترید به الله عزوجل فکن فیه مقصرا عند نفسک فان الناس کلهم فی اعمالهم فیما بینهم و بین الله مقصرون الا من عصمه الله عزوجل.» (اصول کافی چاپ قدیم- ص 345). [7] - قال رسول الله(ص): قال الله عزوجل: لا یتکل العاملون لی علی اعمالهم التی یعملونها لثوابی فانهم لواجتهودوا و اتبعوا انفسهم اعمارهم فی عبادتی کانوا مقصرین غیر بالغین فی عبادتهم کنه عبادتی...» (توحید صدوق- ص 415). | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 228 |