تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,412 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
ملاحم یا فتنههای آینده | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1365، شماره 58، مهر 1365 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آیت الله العظمی منتظری درسهائی از نهجالبلاغه ملاحم یا فتنههای آینده خطبه 229 موضوع بحث، خطبه 187 نهجالبلاغه با شرح و تفسیر مرحوم محمد عبده یا 229 با شرح مرحوم فیض الاسلام بود که حضرت امیر علیهالسلام در این خطبه راجع به ملاحم و فتنههای آینده، به امت مسلمان هشدار میدهند. در بحث گذشته، مطالب حضرت به اینجا منتهی شد که مردم را هشدار میدهند نسبت به اینکه کهتران و بیشخصیتها، زمام امور حکومت را بدست گیرند و در نتیجه بزرگها و افراد کاردان از صحنه کنار زده میشوند و کار به جائی میرسد که افراد بی شخصیتی همچون ولید و یزید، به اسم خلافت اسلامی بر مسلمانها مسلط میشوند؛ همان ولیدی که میگفت: یک شیشه و دو شیشه شراب برای من کافی نیست، باید حوضی از شراب درست کنند تا در آن شنا کنم و از مشروب سیراب گردم!! در ادامه خطبه حضرت میفرمایند: «ذاک حیث تکون ضربة السیف علی المؤمن أهون من الدّرهم من حِلَّه» در آن هنگام، تحمل ضربت شمشیر برای مؤمن آسانتر است از بدست آوردن یک درهم مال حلال. فساد اموال وقتی که اموال مردم مخلوط و مشوب با ربا شود و حلال و حرام از هم تشخیص داده نشود و بازار، ربوی شود و غارتها و مصادرههای بیجا صورت پذیرد، آنگاه است که انسان متعهد و مؤمن برای بدست آوردن یک درهم مال حلال آنقدر به زحمت میافتد که تحمل ضربت شمشیر برایش آسانتر از آن میشود زیرا پیدا کردن مال حلال که مخلوط با ربا و دیگر اموال حرام نباشد در چنان موقعیتی بسیار سخت و دشوار است. در روایتی از حضرت رسول صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «یأتی علی الناس زمانٌ لایبقی أحدٌ الا آکل الربا، فإن لم یأکله أصابه من غباره»[1] - زمانی بر مردم فرا میرسد که هیچکس نمیماند جز اینکه ربا بخورد و اگر نخواهد ربا بخورد، گرد و خاک آن به او میرسد. زیرا در صورتی که اموال مشوب به حرام و ربا باشد و معاملات بازار به صورت ربوی ردّ و بدل شد، همین پولهای حرام بدست مؤمن و فاسق میرسد و رد و بدل میگردد و شاید پول وجوهاتی هم که نزد مجتهد بیاورند، مخلوط با این پول باشد. امام رضا علیهالسلام در ضمن روایتی میفرماید: اگر انسان درهمی را با دو درهم خرید و فروش کرد، قیمت یک درهم فقط یک درهم است و درهم دیگر ربا و باطل است، پس فروش و خرید پول ربوی به هرحال برای مشتری و فروشنده زیانبار است، و از این روی خداوند تبارک و تعالی ربا را بر مردم حرام نمود تا از فساد اموال جلوگیری نماید.[2] در هر صورت ربائی که آنقدر در قرآن و روایات اهلبیت علیهم السلام از آن مذمت و نکوهش شده تا آنجا که خداوند میفرماید:«... (#qçRsù'sù 5>öysÎ/ z`ÏiB «!$# ¾Ï&Î!qßuur(»[3]، اگر علنی شود و بازار روی آن بگردد و بانکها معاملات ربوی کنند، در آن هنگام اگر یک انسان مؤمن و متعهدی بخواهد مال حلال پیدا کند، به قول حضرت امیر علیهالسلام، پیدا کردن یک درهم مال حلال برای او دشوارتر است از تحمّل ضربت شمشیر. «ذاک حیث یکون المُعطی أعظمَ أجراً من المعطیِ» در آن هنگام، پاداش کمکشونده زیادتر است از پاداش کمک کننده. کمک شونده به از کمک دهنده این فتنهها در وقتی است که مزد و اجر آن فقیر و بیچارهای که به او کمک میشود، بالاتر و زیادتر است از مزد و اجر کسی که به او پول میدهد و احسان مینماید چرا که نوعاً پول از راه حرام بدست میآید ولی آن فقیر و بیچاره، گرچه کار نکرده و از این رو مورد نکوهش قرار میگیرد، ولی در بازار هم نرفته که معاملات ربوی را انجام دهد و یا از بیتالمال اختلاس نکرده و یا از کسی رشوه نگرفته است، بلکه مختصر پولی که به او کمک شده برای مصرف خانوادهاش میخواهد برساند، لذا آن دست دهنده اجر و مزدش کمتر است از این دست گیرنده. وانگهی نه تنها پول پولدهنده از حرام بوده بلکه معمولاً کسانی که یک عمر با حرام سروکار داشتهاند کمتر خلوص و قصد قربت در اعمالشان پیدا میشود و بسا انفاقشان نیز مشوب به ریا از طرفی و به ربا از طرفی دیگر باشد و یا اینکه اغراضی سیاسی در انفاق اموال خصوصاً برای ساختن مساجد و مراکز مذهبی داشته باشند. در هر صورت، گرچه طبق آیات و روایات، انفاق کنندگان دارای اجر و مزد عظیمی نزد خداوند میباشند و هموار در روایتها آمده است:«الید العلیا خیرٌ من الید السٌفلی» - دست بالا بهتر از دست پائین است، یعنی دهنده برتر از گیرنده است و همیشه انسان باید سعی کند که خداوند به او بدهد تا در راه خدا بر دیگران انفاق کند، با این حال اگر بنا شود آن دست بالا از راه حرام کسب نماید و در انفاقش خلوص نداشته باشد بلکه ریا و هزاران مصلحت سیاسی و اجتماعی را در انفاق و بذل و بخشش، ملاحظه کند، بدون شک این بالا دیگر خیر نیست و برخلاف طبع، دست پائین از دست بالا بهتر میشود. «ذاک حیث تسکرون من غیر شراب، بل من النعمة و النعیم» آنگاه است که مست میشوید نه از می بلکه از فزونی نعمت و خوشگذرانی. مستی بدون شراب در آن زمان است که مست میشوید ولی نه از زدن لب به شراب، که از فرط نعمت و مکنت و قدرت؛ اینجا دیگر مستی مشروب نیست بلکه مستی قدرت و ثروت است که این مستی زیانش چه بسا بیشتراز مستی شراب باشد. در قرآن میفرماید:«Hxx. ¨bÎ) z`»|¡SM}$# #ÓxöôÜus9 br& çn#uä§ #Óo_øótGó$# »[4]- همانا انسان طغیان میکند هنگامی که خود را بینیاز میبیند. آری! این منش و خوی انسان است که وقتی دید ثروتمند شده و مکنت و قدرتی پیدا کرده، طغیان میکند و مست میشود ولی انسان مؤمن و متعهّد هرگز خود را ثروتمند و بینیاز نمیبیند چرا که معتقد است هرچه دارد از خدا است و اگر دارای پول و مکنتی شود، آنها را تفضّل الهی میبیند ولی انسانی که ایمان ندارد یا دارای ایمانی ضعیف است چه بسا در اثر رسیدن به ثروت و یا قدرت، جامعهای را به فساد و تباهی بکشد. آیا مستی صدام ضررش بیشتر است یا مستی یک گنهکاری که مشروب خورده ودراثر مست شدن شاید به یک یا دو نفر ضرر و زیان وارد آورد ولی این مستی که صدام را واداشت تا بعد از محمدرضای معدوم، هوس ژاندارمی منطقه را در سر بپروراند، و دنبال این مستی چه جنایتهایی که مرتکب شد و چقدر انسانهای بیگناه را از عرق و ایران بکشتن داد و هزاران معلول و مجروح برجای گذاشت و چقدر شهرها و خانهها را ویران ساخت و هنوز هم از این شهوت قدرت دستبردار نیست، این مستی بیگمان هزاران بار بدتر و زیانبارتر از مستی شرابخواری است. در یکی از بولتنهای خبری خواندم: صدام خطاب به مردم امریکا و اروپا میکند و میگوید: مردم اروپا و آمریکا نمیدانند من چقدر به آنها خدمت کردهام. اگر چنانچه من به ایران حمله نکرده بودم، (امام) خمینی یک حکومت اسلامی گستردهای را تأسیس کرده بود که تمام خاورمیانه را دربر گیرد و دیگر چیزی از منافع خاورمیانه به جیب آمریکا و اروپا سرازیر نمیشد!! در هرصورت، حضرت میفرماید: در آن موقع که آن فتنهها پیدا میشود، چون کارهایتان روی عقل و منطق نیست بلکه روی هوای نفس است لذا دراثر نعمتها و خوشگذرانیها، مست میشوید و خود را فراموش میکنید. نعیم: همان نعمت و ثروت است. برخی نعمت را به فتح خواندهاند که در آن صورت به معنای خوشی وخوشگذرانی است. و در هر صورت از فزونی مال بدست میآید. از این جمله حضرت نیز استفاده میشود که گاهی زیادی نعمت؛ به جای اینکه برای انسان سودمند باشد، زیانبار خواهد بود زیرا ممکن است طغیان کند و خود را فراموش نماید و در نتیجه به جای خدمت به دیگران و انفاق در راه خیر، پولهایش را در راه فساد و تباهی خود و جامعه مصرف نماید. و از این رو در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که خطاب به مسلمین میفرماید: «و الله ما الفقر أخشی علیکم و لکنّی أخشی علیکم أن تبسط الدنیا علیکم کما بسطت علی من قبلکم و تنا فسوها کما تنا فسوهم و تهلککم کما أهلکتهم» - به خدا قسم من از فقر و ناداری بر شما نمیترسم بلکه میترسم دنیا بر شما- مانند گذشتگان – بسط پیدا کند و همانگونه که دیگران بر سر آن نزاع میکردند، شما نیز به نزاع و ستیز با هم برخیزید و همانگونه که ثروت و قدرت، گذشتگان را هلاک کرد شما را نیز هلاک کند. البته فقر و ناداری خوب نیست و بسا انسان را به کفر وادارد «کاد الفقر أن یکون کفراً» ولی در مقایسه بین فقر و ثروت، حضرت رسول «ص» آفت ثروت و مکنت زیاد را بیشتر از ناداری و بیچارگی میداند زیرا انسان فقیر ممکن است گاهی هم در اثر ناداری به خدا توجه کند و از خدا استمداد نماید ولی کسی که خود را پولدار و بینیاز میبیند، امکان دارد، طغیان نماید و خدا را هم فراموش کند، غافل از اینکه هرچه دارد از خدا است و اگر مشیت الهی اقتضا کند در یک چشم به هم زدن تمام اموال او از بین میرود و تهیدست و بدبخت میگردد. «و تحلفون من غیر اضطرار» و بدون اینکه احساس ضرورت کنید، قسم میخورید. بیهود قسم خوردن درصدر اسلام قسم به خدا خیلی اهمّیت داشت و لذا در مرافعات، هرگاه مدّعی نمیتوانست دو شاهد و بیّنه برای اثبات مدعایش حاضر کند، در محضر قاضی، به خدا قسم میخورد و برای این سوگند ارزش زیادی قائل بودند و ممکن نبود برای کارهای جزئی و پیش پا افتاده کسی قسم بخورد مگر آنها که دارای ایمانی ضعیف بودند و اما در این دوران فتنهای که در آینده خواهد آمد و حضرت امیر «ع» از آن خبر میدهد، حضرت به آنها میفهماند که به قدری وقر و ارزش قسم در نظر شما کوچک میشود که بدون اینکه ضرورتی ایجاب کند، برای یک کار جزئی قسم میخورید. مانند بسیاری از بازاریها و فروشندگان زمان ما که برای فروختن کالاهای خود، قسم میخورند وچه بسا به دروغ هم قسم بخورند که گناه آن صد چندان بیشتر است. و بیگمان آنان که تندتند قسم میخورند، عظمت خدا را نادیده میگیرند و لذا جدّاً مردم باید از قسم خوردن مگر در مواقع ضروری که جان و مال و ناموس مؤمنی در معرض خطر است، پرهیز کنند. «و تکذبون من غیر احراج» و بیپروا دروغ میگوئید. بیپروا دروغ گفتن یکی دیگر از علامتهای شما مردم در آن دوران فتنه و اشوب این است که بدون هیچ ضرورتی دروغ میگوئید، بیآنکه مصلحتی در کار باشد یا گرفتاری و شدَّتی گریبان شما را گرفته باشد و یا جان و مال مؤمنی درخطر باشد. در اینجا ذکر این نکته لازم است که باید در تمام مواقع از گفتن دروغ و خلاف واقع خودداری کرد. گاهی دیده شده است بعضی از افراد که به ظاهر انسانهای متعهد و متدیّنی میباشند، با در نظر گرفتن برخی از مسائل سیاسی دروغ میگویند. گویا خیال کردهاند معنای سیاست دروغ و مکر و فریب است و حق هم دارند! زیرا دیدهاند در اروپا و آمریکا هرکس بیشتر دروغ بگوید و لاف بزند، سیّاس تر معرفی میشود لذا برای تبعیت از آنها به دروغ و فریبکاری میپردازند! آن روزها میگفتند: فرق بین سیاست و قالی این است که در سیاست اول مینشینند، بعد میبافند ولی قالی را اول میبافند بعد روی آن مینشینند! ولی از ما که متعهد و مسلمانیم روا نیست و هرگز پذیرفته نیست چنین سیاستی را دنبال کنیم چه این سیاست نیست که دروغ وفریب و خدعه است. سیاستمداران اسلام کسانی هستند که شئون مسلمین را بر صراط حق و حقیقت و با صداقت و راستی، اداره میکنند. خیال نکنید که چون امروز محور سیاست شدهاید، پس باید دروغ بگوئید!! دروغ در جائی پذیرفته است که حرج و مشقتی در کار باشد و اگر انسان دروغ نگوید، نمیتواند خود را یا جامعه را نجات دهد که در این مورد ضرورت دارد ولی کوشش کنید که موارد این دروغ مصلحتآمیز را که به از راست فتنهانگیز است، درست دریابید، نه اینکه دروغی بگوئید برای اینکه سخن خود را به کرسی بنشانید ولو حق دیگران پایمال شود و آن را دروغ مصلحتآمیز بدانید!! در هر صورت انسان متعهد نباید زبانش آلوده به حرفهای دروغ باشد که دروغ از هر گناهی زشتتر و قبیحتر است. من غیر احراج: بیآنکه کسی شما را به حرج انداخته باشد. «من غیر احواج» نیز نقل شده است که در اینجا «احواج» از مادۀ احتیاج است یعنی بیآنکه حاجتی یا ضرورتی در آن دروغ باشد. ادامه دارد
[1] - مستدرک وسائل – ج 2 – ص 478 [2] - بحارالانوار – ج 103 – ص 119 عن الامام الرضا علیهالسلام انه قال:«... انَّما نهی الله عزوجل عنه لما فیه من فساد الاموال لأنّ الانسان اذا اشتری الدرهم بالدّرهمین کان ثمن الدرهم درهماً و ثمن الآخر باطلاً، فبیع الربا و شراؤه و کسٌ علی کل حال علی المشتری و علی البائع، فحظر الله تبارک و تعالی علی العباد الرّبا لعلّه فساد الأموال». [3] - سورۀ بقره آیۀ 279 [4] - سورۀ علق – آیۀ 6-7 | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 89 |